پرسش:
در مورد نحوهء تربيت فرزند, از جهات مختلف توضيح بفرماييد.
پاسخ:
تربيت كودك كار سهل و ساده اي نيست , بلكه بسيار ظريف ودقيق است كه صدها نكته باريك تر از مو دارد. جهان كودك , جهان ديگري است و افكار او افكار ديگر. او انديشه هاي ديگري دارد كه با طرز تفكر بزرگ ترها قابل مقايسه نيست . كودك روح بسيار ظريف و حساسي دارد كه از هر نقشي , خالي وبراي پذيرش هر تربيتي آماده است . او انسان كوچكي است كه هنوز شكل ثابتي نگرفته است و براي قبول هر شكلي آمادگي دارد. مربي كودك بايد يك انسان شناس و به ويژه كودك شناس باشد و احساس مسئوليت كند و به كار خويش علاقه مند باشد و صبر و حوصله و پشتكار داشته باشد و از مشكلات نهراسد. به علاوه , قوانين و دستورهاي تربيتي , كلي نيست كه همه جا و براي همه كس قابل عمل باشد, بلكه هر كودكي از لحاظ ساختمان جسماني و قواي عقلاني ,آفرينش ويژه اي دارد و نوع تربيت او بايد با ساختمان جسماني و قواي عقلاني واوضاع محيط او مناسب باشد.
تفاهم والدين
يكي از موضوعاتي كه براي تربيت , كمال ضرورت را دارد, اتفاق نظر وهمكاري و تفاهم پدر و مادر در برنامه هاي تربيتي و كيفيت اجراي آن مي باشد.
اگر پدر و مادر و ديگر كساني كه در تربيت كودك دخالت دارند, مانند پدربزرگ و مادر بزرگ , در برنامه هاي تربيتي اتفاق و تفاهم كنند و در اجراي آن همكاري و تعاون داشته باشند, مي توانند به نتيجهء مطلوب برسند و فرزنداني شايسته و ممتاز پرورش دهند, اما اگر يكي از آن ها نسبت به تربيت بي اعتناباشد يا در برنامه هاي تربيتي اختلاف سليقه داشته باشند, به نتيجهء مطلوب نخواهند رسيد, زيرا در تربيت , قاطعيت لازم است .
بچه بايد تكليفش را بداند; وقتي پدر چيزي مي گويد و مادر يا مادر بزرگ چيز ديگر, كودك متحير و سرگردان مي شود و نمي داند تكليفش چيست ;مخصوصاً اگر در اجراي سليقه هاي خويش پافشاري و لجبازي كنند.
در صورتي كه انسان ببيند رفتار همسرش باعث تربيت غلط فرزند مي گردد,بايد كاري كند كه كودك بتواند بين اخلاق و رفتار زشت و زيبا تمييز بدهد و ازبدي ها متنفر گردد.
بسياري از پدران و مادران , تربيت را به پند و اندرز و امر و نهي مي دانند وگمان مي كنند فقط هنگامي كه با بچه ها مشغول صحبت و امر و نهي هستند, به تربيت آنان اشتغال دارند و در غير آن , كودك از پرورش يافتن و شكل گرفتن دست برداشته و منتظر دستور ثانوي است , در حالي كه بچه صبر نمي كند پدر ومادر دستور دهند و امر و نهي كنند. اعصاب و مغز حساس و ظريف كودك ازهمان آغاز مانند يك دستگاه دقيق فيلمبرداري , از تمام حوادث فيلمبرداري مي كند و بدين وسيله ساخته مي شود و پرورش مي يابد. يك كودك پنج شش ساله تقريباً ساخته شده و شكل گرفته است و آن چه بايد بشود, شده است , اوبه خوبي يا بدي عادت كرده است .
كودك يك مقلد كامل است و به اعمال و رفتار و اخلاق پدر و مادر و سايران نگاه مي كند و از آنان تقليد مي نمايد. او به پدر و مادر, به ديدهء احترام نگاه مي كند و اعمال و رفتار آنان را معيار خوبي و بدي قرار مي دهد و از آن هاسرمشق مي گيرد;
بنابراين بر پدران و مادران آگاه و مسئول لازم است ابتدا خودشان را اصلاح كنند و اگر در اعمال و رفتار و اخلاقشان عيبي هست , آن را برطرف سازند وخود را با صفات و اخلاق نيك و كردار پسنديده بيارايند و به صورت يك انسان خوب و كامل بسازند سپس به توليد نسل و پرورش انسان هاي ديگر بپردازند.
اگر دوست دارند فرزندي خوش اخلاق و مهربان و انسان دوست وخيرخواه و دين دار و با هدف و شريف و آگاه و آزاد منش و شجاع و علاقه مند به كار و وظيفه شناس داشته باشند, خود چنين شوند تا براي فرزند الگو و سرمشق قرار گيرند. يك مادر بداخلاق و بي ادب و تنبل و بي انضباط و بي عاطفه وكثيف و پر توقع و بهانه جو غالباً نمي تواند با پند و اندرز, يك دختر خوب پرورش دهد. علي 7مي فرمايد: . پيغمبر اكرم 6مي فرمايد:
خدا به واسطهء صالح بودن او, فرزندان و فرزندزادگانش را نيز به صلاح خواهد آورد>.(1)
پرهيز از اختلافات خانوادگي
از اولين شرايط تربيت فرزند, پرهيز از اختلافات خانوادگي است .
كانون گرم خانواده آشيانهء كودك است و اگر پدر و مادر رفيق و صميمي باشند آشيانه را گرمي و صفا بخشند و فرزند احساس آسايش و امنيت كند, درچنين آشيانه اي بهتر پرورش مي يابد و قوا و استعدادهاي دروني خويش را به ثمر مي رساند. نزاع و كشمكش و اختلافات , امنيت و آسايش را از كودكان مي گيرد و آن ها را مضطرب و پريشان مي سازد. اگر خاطرات دوران كودكي را به نظر بياوريد, خاطرات تلخ اختلافات پدر و مادر را در رأس همه خواهيد يافت .
پدران و مادراني كه احساس مسئوليت مي كنند, بايد از نزاع و كشمكش هاي داخلي اجتناب كنند و هيچ گاه در حضور فرزندانشان دعوا نكنند و با قهر وكدورت هاي طولاني , اسباب ناراحتي و پريشاني آن ها را فراهم نسازند, و اگر گاه بگو مگويي دارند, سعي كنند در حضور فرزندان نباشد. پدر و مادر هيچ گاه حتي در حال عصبانيت , نبايد دم از طلاق و جدايي بزنند, زيرا اين موضوع علاوه بر اين كه بنياد زناشويي را متزلزل مي سازد, براي كودكان ايجاد ناامني واضطراب مي كند.
تغذيهء مادر
از موضوعات ديگري كه براي تربيت فرزند رعايت آن لازم است , تغذيه ءمادر است . تغذيهء مادر در ايام بارداري در اخلاق و مقدار هوش و استعدادكودك تأثير فراواني دارد, زيرا اعصاب و مغز كودك از غذاي مادر درست مي شود و هر نوع غذايي اثر مخصوص دارد, پيغمبر اكرم 6فرمود: .(2)
و باز فرمود: بخورند تا فرزندانشان خوش اخلاق شوند>.(3)
امام رضا7فرمود: عقل و هوش را زياد مي كند>.(4)
در صورتي كه زن آبستن بيمار شود و به دارو احتياج داشته باشد, بايد دراستعمال دارو, بسيار محتاط و محافظه كار باشد. وقتي مادر دارو استفاده كند, ازراه دستگاه گوارش وارد بدن كودك مي شود و در او نيز اثر خواهد گذاشت , درحالي كه دارو براي بزرگ سال تهيه شده است . از اين رو يك زن باردار حتماً بايدبه پزشك بگويد باردار است تا داروي مناسب به او بدهد كه براي جنين ضررنداشته باشد.
روحيات مادر
ترس و اضطراب شديد ما در زمان بارداري , در روح كودك اثر مي گذارد وممكن است او را ترسو گرداند; هم چنين روحيهء حسادت و كينه توزي مادر درروح جنين اثر مي گذارد. از آن طرف نوع دوستي و خوش خويي و ايمان وشجاعت و مهر و مودت مادر, در اعصاب و روان كودك اثر مثبت گذارند.
دوري از تنبيه
پدر و مادر آگاه , كودك را كتك نمي زنند و ترشرويي و اوقات تلخي نمي كنندو داد نمي زنند, زيرا مي دانند اين گونه رفتار نابخردانه , در روح و روان كودك آثارسويي مي گذارد و عواطف و احساسات پاك او را جريحه دار و منكوب مي كند.به واسطه ءهمين رفتار غير عقلايي است كه كودك , ترسو و خجول و انزواطلب وبدبين و عقده دار مي گردد.
محبت به فرزندان
پيغمبر اكرم 6فرمود: .(5)
انسان تشنهء محبت مي باشد و محبت , حيات بخش دل ها است . احساس محبوبيت دل را شادمان مي گرداند. كسي كه بداند محبوب نيست , خود را دراين جهان پر آشوب , تنها و بي كس مي شمارد و بدبين جهت هميشه پژمرده وافسرده خواهد بود.
كودك يك انسان كوچك است و بيش از بزرگان به محبت احتياج دارد. اوهمان طور كه به غذا احتياج دارد, به محبت و نوازش نيز نيازمند است .
بعضي از پدران و مادران چون زياده از حد به فرزند خويش علاقه دارند,بدي هايش را درك نمي كنند و اگر احياناً عيبي در او ببينند يا ديگري گوشزد كند,چون نمي خواهند اسباب ناراحتي فرزند را فراهم سازند, آن عيب را ناديده مي گيرند و در صدد علاج بر نمي آيند و در نتيجه فرزنداني بي ادب تحويل اجتماع مي دهند.
امام محمد باقر7فرمود: .(6)
درست است كودك احتياج به محبت و نوازش دارد, اما افراط در محبت خوب نيست . محبت مانند غذا است ; اگر به مقدار لازم و در جاي خود صرف شود, مفيد مي باشد, ولي اگر بيش از حدّ لزوم و در مورد غير مناسب مصرف شود, نه تنها سودمند نخواهد بود, بلكه زيان هاي خطرناكي خواهد داشت .وقتي كودك احساس كرد عزيز كرده و دُردانهء پدر و مادر است و به حدّ پرستش او را دوست دارند و مطابق ميلش رفتار مي كنند, دائرهء خواسته هايش مرتب توسعه پيدا مي كند. چنين فردي وقتي وارد اجتماع شد, از مردم هم توقع داردمانند پدر و مادر, او را دوست بدارند و اميال و خواسته هايش را برآورند.
نازپرورده ها غالباً روحيه اي ضعيف و ناتوان و رواني زودرنج دارند و به خويش اعتماد ندارند; بدين جهت دربرابر حوادث دشوار سهمگين , عقب نشيني مي كنند. افراد لوس غالباً خود پسند و از خود راضي خواهند بود و از بس كه مورد نوازش و تعريف و تمجيد قرار گرفته اند, براي خود, شخصيتي بالاتر ازآن چه هستند, تصور مي كنند و عيوب خود را نمي بينند, بلكه آن را كمال مي پندارند!
بازي كودك
بازي يك امر طبيعي و مانند نفس كشيدن , براي كودك ضرورت دارد. درسال هاي پيش از دبستان بزرگ ترين سرگرمي و مشغلهء كودك بازي است . بازي نكردن كودك علامت بيماري و ناتواني او است . امام صادق 7فرمود: .(7)
احساس استقلال و اعتماد به نفس
استقلال و اعتماد به نفس از ارزش هاي والاي انساني است . ريشهء اين كمال انساني در وجود هر فردي نهفته است , ليكن احتياج به پرورش و تكامل دارد وبهترين و حساس ترين دوران پرورش آن زمان كودكي است . اساس استقلال واعتماد به نفس از دوران كودكي در روح افراد پي ريزي مي شود. امام سجاد7رمود: .(8)
سن چهار تا هفت سالگي , بهترين دوران پرورش شخصيت و ايجاد استقلال و اعتماد به نفس است . كودك در اين دوران تمايل به استقلال پيدا مي كند وخود را براي مواجههء با مشكلات آماده مي گرداند.
بسياري از پدران و مادران نه تنها به پرورش استقلال و اعتماد به نفس فرزندان كمك نمي كنند, بلكه به واسطهء سرزنش ها و عيب جويي هاي خود روح استقلال طلبي را در آنان خفه مي كنند و از كارشان انتقاد و بدگويي مي كنند و آنان را دلسرد مي سازند.
بسياري از پدران و مادران , تربيت را در محدود ساختن كودك و سلب آزادي او مي دانند و مي گويند: بچه , خوب و بد را تشخيص نمي دهد و عقلش نمي رسد! اگر او را آزاد بگذاريم , به فساد كشيده مي شود; بايد او را محدود ومقيد ساخت ! اين گونه پدر و مادران , خود را به منزلهء عقل كودك قرار مي دهند وكليهء كارها حتي خوردن و خوابيدن و حرف زدن و بازي كردن او را كنترل مي كنندو مطابق سليقهء خويش , كودك را اداره مي كنند.
اين گونه بچه ها آزادي و حق تصميم گيري و اراده ندارند و بدون اجازهء پدر ومادر نمي توانند كاري انجام دهند.
اين روش , روش صحيح تربيتي نيست و اين قبيل كودكان غالباً افرادي خمود و بي عرضه خواهند بود و روح ابتكار در آنان خاموش خواهد شد وجرأت ندارند در كارهاي مهم دخالت كنند و تصميم بگيرند.
پدران و مادراني كه به سعادت و خوش بختي فرزندان خويش علاقه دارند,كار كردن را جزء برنامه هاي تربيتي قرار مي دهند و كودكان خويش را طوري تربيت مي كنند كه از همان كودكي به كاركردن علاقه مند گردند و عادت كنندوقتي بزرگ شدند, نه تنها از كاركردن عار و ننگ نداشته باشند, بلكه بدان افتخاركنند. بسياري از پدران و مادران تا مدت ها كارهاي كودك را خود انجام مي دهندو هيچ گونه مسئوليتي بر عهدهء فرزندشان نمي گذارند و خيال مي كنند با اين عمل , به فرزندان خويش خدمت مي كنند, در صورتي كه خدمت نيست , بلكه خيانتي بزرگ , هم به كودك و هم به كشور و اجتماع است . هر وقت ديديد كودك براي انجام كار آمادگي دارد, انجام آن را بر عهده اش بگذاريد, مخصوصاً اگرخودش مايل باشد, ولي كارهاي سخت و مشكل را كه توانايي آن را ندارد, به اوواگذار نكنيد.(9)
براي اطلاع بيش تر, به كتاب هاي تربيتي مراجعه فرماييد, از جمله :
1 آيين تربيت , از آيت الله ابراهيم اميني ;
2 راهنماي پدران و مادران , دو جلد, از محمد علي سادات ;
3 والدين و مربيان مسئول , از رضا فرهاديان ;
4 حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت , از محمد جواد طبسي ;
5 تربيت كودك در جهان امروز.
(پـاورقي 1.مكارم الاخلاق , ص 546
(پـاورقي 2.مستدرك الوسائل , ج 3 ص 113
(پـاورقي 3.مستدرك الوسائل , ج 3 ص 116
(پـاورقي 4.مكارم الاخلاق , ج 1 ص 196
(پـاورقي 5.مكارم الاخلاق , ص 255
(پـاورقي 6.تاريخ يعقوبي , ج 2 ص 320
(پـاورقي 7.وسائل الشيعه , ج 15 ص 193
(پـاورقي 8.تحف العقول , ص 269
(پـاورقي 9.اقتباس از آيين تربيت , آيت الله اميني , ص 1ـ 200/ح |