پرسش:
آيا رفتار پدر و مادر و حتي پدر بزرگ و مادر بزرگ در فرزندان تأثير دارد؟ اگر در گذشته رفتاري نا مناسب داشته اند چطور؟
پاسخ:
سؤال از دو زاويه قابل بررسي است:
1ـ تأثير وراثت در تربيت.
2ـ همانند سازي از رفتار والدين.
وراثت: طبق قانون وراثت، فرزندان همان طوري كه در مورد صفات ظاهري و ساختمان فيزيكي، از پدر و مادر و اَجداد ارث مي برند، از خُلق و خو و صفات زشت و زيبا نيز متأثر مي شوند. ژن ها تنها حامل صفات جسماني نيستند، بلكه صفات اخلاقي نيز به فرزندان منتقل مي شود. نخستين مدرسه، رحم مادر و صلب پدر است كه زمينه را براي بروز صفات خوب يا ناپسند فرزندانشان فراهم مي سازد.
در خانواده هاي پاك غالباً فرزنداني با فضيلت پرورش مي يابند و بالعكس. بر اين اساس، اسلام بر انتخاب همسر مناسب تأكيد كرده و پيامبر اكرم(ص) فرمود: "ببينيد نطفة خودتان را در چه محلّي مستقر مي كنيد. از قانون وراثت غافل نباشيد".(1) امام علي(ع) فرمود: "سجاياي اخلاقي، دليل پاكي وراثت و فضيلت ريشة خانوادگي است".(2) در جريان جنگ جمل كه محمد حنفيه فرزند امام علي(ع) علمدار لشكر بود، از خود ضعف و ترس نشان داد و از پيشروي باز ماند، حضرت به ايشان فرمود: "اين ترس را از مادرت به ارث برده اي".(3)
قرآن مجيد در داستان حضرت نوح(ع) به همين مسئله اشاره كرد: "پروردگارا، روي زمين احدي از كافران را باقي مگذار، زيرا اگر از آنان كسي را بر جاي گذاري، بندگانت را گمراه كرده و جز فرزندان بدكردار و كافر به بار نمي آورند".(4) اين آيه نشان مي دهد كه صفات ناپسند پدران به فرزندان منتقل مي شود. بر اين اساس امام رضا(ع) در پاسخ به شخصي كه از ازدواج با بد اخلاق پرسيده بود فرمود: "اگر بداخلاق است، با او ازدواج نكن".(5) امام صادق(ع) از اميرالمؤمنين(ع) روايت كرده كه "از تزويج با زن احمق برحذر باشيد كه همنشيني با او بلا و فرزند حاصل از او موجب تباهي است".(6)
وراثت، فقط زمينه ساز صفات و روحيات مثبت و منفي در فرزندان است و تأثير جبري غير قابل تغيير ندارد. چه بسا انسان با تقويت اراده و تمرين و رياضت، صفات ناپسند به جا مانده از پيشينيان را اصلاح كند و خود را به صفات پسنديده بيارايد، زيرا ارادة آدمي از عوامل تأثير گذار ديگر قوي تر است. خداوند نيروي تهذيب و پالايش نفس را در نهاد همه قرار داده است تا بر اساس آن بتوانند بر عوامل دروني و بيروني غلبه نمايند، از اين رو مسئوليت از فرزندان ساقط نمي شود. اما از زاوية ديگر از آن جا كه اولين مدرسه براي آموزش و پرورش كودك محيط خانواده است، بسياري از زمينه هاي اخلاقي در آن جا رشد و نمو مي كند. خمير ماية شخصيت كودكان در كانون خانواده شكل مي گيرد. به تعبير "اتيارد" بنيانگذار روان شناسي باليني، ذهن كودكان مانند صفحة سفيدي است كه آمادة نگاشتن تجارب محيطي است كه در آن زندگي مي كنند.(7) امام علي(ع) پيش از اين، بر موضوع فوق تأكيد نموده و فرموده اند: "دل كودك همچون زميني خالي است كه هر بذري در آن پاشيده شود مي پذيرد".(8)
"گزل" روان شناس شهير گفته است: "كودك در 5 و 6 سالگي نسخه كوچك جواني است كه بعداً خواهد شد".(9) بچه ها در سن دبستان عمدتاً در مرحلة ديگر پيروي و همانند سازي هستند، يعني از ديگران الگو مي گيرند و نقش پذيري دارند.
پس پدر و مادر از دو راه در وضع اخلاقي فرزند اثر مي گذارند: از طريق تكوين و تشريع. منظور از تكوين، صفاتي است كه درون نطفه ثبت است و از طريق ناخودآگاه به فرزند منتقل مي شود. منظور از تشريع، تعليم و تربيتي است كه آگاهانه انجام مي گيرد و منشأ پرورش صفات خوب و بد مي شود. البته هيچ كدام از اين دو جبري نيست، ولي بدون شك زمينه ساز صفات و روحيات انسان ها است.(10)
پي نوشت ها:
1. محمد تقي فلسفي، كودك، ج 1، ص 65، به نقل از المستطرف، ج 2، ص 218.
2. غررالحكم، ج 3، ص 393.
3. محمد تقي فلسفي، همان، ص 65.
4. نوح (71) آية 26.
5. بحارالانوار، ج 103، ص 235.
6. فروع كافي، ج 2، ص 13.
7. غلامعلي افروز، روان شناسي و تربيت كودكان و نوجوانان، ص 62.
8. نهج البلاغه، نامة 31.
9. غلامعلي افروز، همان، ص 31.
10. مكارم شيرازي، اخلاق در قرآن، ج 1، ص 165.
|