پرسش:
چگونه بايد به وجود خدا يقين پيدا كرد زيرا استدلال گرچه راه سخن را مى بندد امّا هميشه يقين آور نيست؟!
پاسخ:
ما دو گونه شناخت نسبت به خدا داريم. يكى حصولى كه همان شناخت عقلى و استدلالى است. شناخت هاى عقلانى هميشه شناختى كلّى است نتيجه اين شناخت اين مى شود كه:
يكى هست كه جهان را آفريده امّا غايب است و دل انسان با او آشنا نيست او را نمى يابد يك موجودى هست كه اين جهان را آفريده و آن را تدبير مى كند. - البته شناخت عقلى يقينى است. امّا اگر انسان تدريجاً تعلّقات خودش را از غير خدا قطع بكند و دلبستگى به غير خدا نداشته باشد. در ميان جامعه باشد و در ميان مردم امارش فقط با خدا باشد به جايى مى رسد كه حضرت اميرالمؤمنين على((عليه السلام)) مى فرمايد: «ماكُنتَ اَعبُدُ رَبّاً لَم اَرَه(1); پروردگارى را كه نبينم نمى پرستم».
هنگام پرستش رابطه قلبى خود با خدا را مى يابد براى چنين شخصى وجود خدا مسئله نيست. دليلى براى وجود خدا نمى طلبد آيا هيچ كس براى وجود خود دنبال دليلى مى گردد؟ هرگز. زيرا خود را با علم حضورى مى يابد كسى هم كه خدا را بيابد رابطه وجودى خود را با خدا با علم حضورى درك مى كند.
اينجاست كه چنين كسى مى گويد: «بِكَ عَرفتُكَ; ترا با خودت شناختم». در دعاى ابوحمزه مى خوانيم كه حضرت سجاد((عليه السلام)) در پيشگاه خداوند عرض مى كند: «...بك عرفتُكَ وَ اَنْتَ رَلَلْتَنى عليك;خدايا من ترا با خودت شناختم». و اين گونه شناخت و موفت شناخت حضورى است كه بسيار ارزشمندتر از شناخت حصولى است.
ـــــــــــــــــــــ
1 - اصول كافى، ج 1، ص 98.
|