پرسش:
مقصود از جامعة بي امتياز توحيدي چيست؟
پاسخ:
مقصود از جامعة بي امتياز توحيدي، جامعه اي است كه افراد در برابر حق و قانون، مساوي و برابر باشند و قانون نسبت به همه، از مرد و زن، كوچك و بزرگ، توانگر و نيازمند، عالم و جاهل و سياه و سفيد، يكسان اجرا شود و تفاوت هاي طبقاتي موجب نشود كه قانون در حق بعضي اجرا شود و در حق بعضي ديگر اجرا نشود. و يا هر يك از اين تفاوت ها كه به صلاحيّت افراد ارتباط ندارد، موجب شود كه براي بعضي به علت اين تفاوت ها امتيازي قائل شوند، و مثلاً آنها را در كارها بيشتر مداخله بدهند يا بيشتر احترام كنند، كه بديهي است اين حرف ها در اسلام نيست، و حتي در احاديث است كه:«مَنْ تَواضَعَ لِغَنيِّ لِغِناهُ ذَهَبَ ثُلُثا دِينِه؛ هر كس براي توانگريش فروتني كند، دو ثلث دين او مي رود».
اما نظام بي طبقِة توحيدي كه بعضي چپ گرايان و گرايش مندان به ماركسيسم و اصالت اقتصاد، آن را شعار خود ساخته اند، و با كلمة «نظام بي طبقة توحيدي» ساده دلان مسلمان را مي فريبند و دعوت شعار خود را اسلامي جلوه مي دهند، با برنامه هاي اسلام و آيات قرآن مجيد و احاديث شريف، سازگار نيست؛ و وقوع آن در خارج، امكان پذير نمي باشد، و همان گونه كه در عالم تكوين تفاوت و تفاضل وجود داد و همه در برخورداري از نعمت ها و مواهب مادي و معنوي يكسان نيستند، در عالم گياهان و درختان، و انسان و حيوان نيز، همه جا تفاوت به چشم مي خورد و اين يكي از سنّت هاي الهي است كه حتّي مي گويند: در عالم تكوين تكرار نيست.
ميزان بهره گيري يك درخت از آب و زمين و هوا با درخت ديگر يكسان نيست، ميزان استفاده دو دانش آموز در يك كلاس از يك آموزگار مساوي نيست و استعدادات آنها برابر نيست. آنان كه در مناطق معتدل زندگي مي كنند، يك نوع آمادگي هایي براي ترقّي دارند كه اهل مناطق ديگر ندارند.
اين مسائل در عالم تكويني با توحيد منافي نيست و قابل تغيير نمي باشد. در امور غير تكويني نيز همين طور است، جامعه طبقات مختلف دارد، به حسب استعداداتي كه دارند و موجبات و حوادث قهري و اتّفاقي يا كسبي و ارادي، استفاده آنها از نعمت ها و مواهب، مختلف مي شود؛ چنان كه مشاغل و نقش هاي آنها نيز تفاوت پيدا مي كند، و بالأخره با اين كه امكانات همه برابر نيست، نمي توان از فعاليت آن كساني كه استعداد بيشتر در استخراج و تصاحب مواهب طبيعي يا نيل به مقامات اجتماعي دارند، يا كوشش بيشتر مي كنند جلوگيري كرد. دنيا جائي است كه همه بايد در ميدان كار و كوشش عرض وجود نمايند. مي توان براي هر كس به قدر امكاناتي كه دارد وسيله استفاده و بهره برداري فراهم كرد و امكانات اختياري را، براي همه يكسان قرار داد. مثلاً ميتوان براي همه امكان تحصيل فراهم نمود، اما نمي توان ترقّي همه را در تحصيل، يك نواخت ساخت.
و بالأخره بايد بگویيم نظام بي طبقه اي، در حدّي با مدنيّت بشر ناسازگار است. زيرا نظام زندگي اقتصادي و سياسي و اجتماعي بشر، بدون طبقه ایي بودن مشاغل و كارها، كه قهراً بازده آنها و موضع صاحبان آنها در اجتماع متفاوت است، امكان پذير نيست، بناي مدنيّت بر اين است كه اصناف و طبقات باشند. دسته اي مستقيماً در كار توليد وارد باشند، دسته اي ابزار توليد بسازند، دسته اي بهداشت توليد كنندگان را متعهّد شوند و دسته اي تبديل و مبادله اشياي توليد شده و توزيع و رساندن آن را به ديگران عهده دار باشند، دسته اي برقراري عدالت و نظم و امنيت را، و دسته اي هدايت هاي اخلاقي و تربيتي و آموزش را به عهده بگيرند. /ح
|