مقدمه
عالم آفرینش مخلوق خداوندی است که برای مدیریت و تعالی آن ولایتمداری انسان و قرآن مکتوب را همزاد نموده است. انسان ثمره و میوه درخت آفرینش که عالم خلقت بر محوریت آن آفریده شده است. خداوند متعال هدایت و مدیریت عالم انسانی را نیز در طول و امتداد ولایت خود به عهده رسولان و پیشوایان منصوب و برگزیده خود نهاده است. خداوند متعال ، تعالی و رشد معنوی و مادی انسان و جامعه را توأمان قرار داده است. تعالی انسان و جامعه دو نقش محوری را در پی دارد. اول رشد معنوی و تکامل انسان به عنوان فرد و دوم نقشآفرینی انسان در تعالی معنوی جامعه با دستیابی به حیات طیبه الهی. به عبارت دیگر، حرکت وضعی و انتقال برای انسان می توان فرض کرد. در حرکت وضعی خود انسان به کمال و در حرکت انتقالی جامعه که مشتمل بر انسان و سایر موجودات است به تعالی میرسند.
انسان اشرف مخلوقات الهی
اعتقاد بر این است که عالم آفرینش و آن چه در آن هست به خاطر وجود مبارک حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) که اسوه حسنه عالم میباشد خلقت یافته و ایشان ثمره وجود عالم آفرینش، خلیفهالله اعظم و اول ماخلقالله است و انبیاءاللهی و ائمه معصوم(ص) در مراتب طولی خلیفهاللهی نبوت و امامت و سایر ویژگیها و خصلتها را از ایشان میراث دارند و در سطوح پایینتر این خصوصیات نه به تمام بلکه به اختصاص در دیگران به ودیعت نهاده شده است.
باور داریم که تمامی موجودات در تمایل به حضرت رسول اکرم(ص) حب ذاتی و تکوینی داشته و تحت سیطره و نفوذ آن آیت کبری الهی قرار دارند و در ادامه این روند حسب سعه وجودی انسان بخشی از مخلوقات به طور ذاتی و آگاهانه به او تمایل دارند. بر همین اصل است که انسان در مجموع قادر به تصرف در امکانات و مخلوقات اعم از جمادی، نباتی و انسانی میباشد و نیز بر همین روش، علاقه جمادات، نبادات و حیوانات به انسان استوار است. به نحوی که ترک علاقه و فراموشی انسان نسبت به سایر موجودات حیوانی، گیاهی و جمادی موجب مرگ و زوالپذیری آنها می گردد، زیرا کمال آنها با خدمت به انسان محقق میشود.
مثال : انسان مادامی که با اشیاء گوناگون نظیر ساختمان ارتباط دارد و از آنها استفاده میکند باعث میشود، قابلیت بهرهبرداری آنها محفوظ بماند. امّا به دنبال ترک ارتباط انسان با ساختمان و نظایر آن، موجبات تخریب و از بین رفتن آنها حاصل میشود. زیرا اینگونه اشیاء که در مراتب پایینتر از انسان قرار دارند وابستگی بیشتری از خود به انسان داشته و نشان میدهند. بدیهی است هرچه وابستگی بین مخلوقات شدیدتر باشد ترک این ارتباط و فراموشی بین آنها موجبات از بین رفتن را تسریع میکند و برعکس چنان چه انسان به انحاء مختلف ارتباط خود را با اشیاء تقویت کند قادر است بهتر و عمیقتر از آنان سود ببرد.
براساس اصول عقلی ، وسعت وجودی انسان ، دامنه نفوذ و تأثیرگذاری او را معین مینماید. به عبارت دیگر، هرچه انسان ارتباط قویتر و عمیقتری با حضرت الله داشته باشد ، از دامنه وجود قویتری برخوردار شده و این قوت وجودی ، سیطره و تسلط بیشتر او را بر سایر مخلوقات فراهم میسازد. شدت وجود ناشی از ایمان و عمل به دستورات الهی و در ادامه اقتداء به نبیمکرم و امامان معصوم در قول و فعل میباشد. بدیهی است عظمت انسان در نزد سایر موجودات از همین طریق حاصل میشود.
عظمت و سعه وجودی رسول اکرم(ص) و ائمه معصوم(س) در جمیع ابعاد بوده و در مراتب نازله انسانی وقتی به مؤمنین میرسد در ابعادی خاص اما متنوع و در انسانهای گوناگون با عمق قلیل سریان دارد. بر همین اساس، حوزه سیطره و نفوذ انسانها در یکدیگر و سایر موجودات جمادی و نباتی و حیواناتی و نیز کسب فضایل و کمالات روحی و معنوی متفاوت و مختلف جلوهگر میشود.
منویات دینی بر این اساس استوار میباشد که عظمت وجودی انسان سببساز تفوه و برتری بر انسانهای دیگر و نیز تسلط و سیطره او بر سایر موجودات است و این مهم باید بر صبغه شرافت و کرامت بنا شده باشد، تا موجب صبغهاللهی بودن اقوال و افعال انسان شده و نشانه خلیفهاللهی او باشد. یعنی، اشرف بودن و عظمت وجودی انسان باید در قبال وجودات نازلتر اعم از مراتب انسانی ، حیوانی و جمادی و در طول اشرافیت الله و انبیاء و ائمه به اثبات برسد. چه در غیر این صورت مبیّن هوای نفس خواهد بود که به دنبال تسلط و حکومت کردن برمیآید. زیرا در حکومت انسان بر انسانها و سایر موجود کبر نهفته است که موجب میشود سایر موجودات را کوچک و کمارزش و در مواردی فاقد ارزش بداند و آنها را در راستای تحقق خواستههای خود به خدمت درآورد. اما، اشرف بودن و مقام خلفه اللهی انسان سبب میشود انسان زمینه تربیت و تزکیه سایر موجودات را براساس قابلیت و به منظور تحقق کمال استحقاقی آنها فراهم سازد. این انسان خلیفهالله خواهد بود که در صورت مشاهده انحراف موجودات تحت فرمانش برخلاف مسیر کمال الهی زمینهحزن و ناراحتی او را فراهم می آورد. "لعلک باخع نفسک"
دین به عنوان چارچوب و وسیلهای که انسان و در نتیجه جامعه را به هدف برگزیده شده می رساند از سوی خداوند متعال تعیین شده است. دین اسلام نیز که از ابتدای خلقت و با انتصاب اولین پیامبر الهی در دستور کار هدایت جامعه بشری قرار گرفته است. دین اسلام در مسیر تاریخی خود به نام پیامبران الهی نیز اشتهار دارد. نظیر دین ابراهیمی و دین کلیمی و موسایی یا دین مسیحی و در نهایت دین سلیمی که برخی از این اسامی در قرآن نیز وجود دارد. اما، مفهوم نظری و عملی همه این ادیان نامبرده شده همان دین اسلام (تسلیم در برابر الله) است. هرچند دین اسلام در طول تاریخ بشری تعمیق و تکمیل شده و وجه عملی اسلام براساس آخرین نگارش توسط حضرت رسول اکرم (ص) تسنین گردیده است.
دین اسلام ابزار تعالی انسان و جامعه
دین عبارت است از جعل و تنظیم اسرار تکوینی و طبیعی سیر تکاملی انسانی که بر طبق ناموس آفرینش و متن حقیقت و واقعیت خارج به لسان سفراء الهی که اهل طهارت و عصمت و امام قافله انسانیتاند، بیان شده است و همان صراط مستقیم و صراط الی الله و صراط الله است. ان ربی علی صراط مستقیم که چون صراط مستقیم بازگو شود، به صورت دیده درمیآید و چون این را در خارج پیاده کنیم متن صراط مستقیم و مسیر الی الله و صراط الله است و صراط مستقیم یک راه و یک حقیقت بیش نیست و به قول ارشمیدس کوتاهترین خط بین دو نقطه خط مستقیم است «ان الدین عندالله الاسلام». دین راه و دیندار راه پیماست هر دو یک حقیقت اند، که دیندار خود متن صراط تکامل انسانی و انسان کامل واسطه فیض الهی و امام قافله انسانی است.
دین مبین اسلام بر 2 وجه استوار است. این وجوه لازم و ملزوم یکدیگرند. بر همین اساس تشریح این وجوه قبل از تدوین الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت ضرورت دارد:
بخش اول : وجه نظری دین اسلام
وجه اول دین اسلام، وجه نظری و اعتقادی آن است، که بُعد نظری و یا اصول اعتقادی اسلام را تشکیل می دهد. این وجه بر سه اصل استقرار یافته است و این اصول به هیچ عنوان استثناء پذیر نیستند.
الف - توحید و یگانهپرستی
خالق عالم هستی ، آفریننده پیدا و نهان و غیب و شهادت را واحد غیر عددی و بدون کفو دانستن ، او را از همه خصایص و ویژگیهای انسانی یا مشابهت با آفریده شدگان مجزاء دانستن، او را با همان ویژگیهایی که خود تعریف کرده است شناختن نظیر توانا، غالب، عالم، خالق، رازق، غنی.
ب - نبوت و رسالت
پیامبران الهی که از جانب خداوند در مقام پیامبری منصوب شدهاند، برگزیدگانی که با وحی الهی به هدایت فرد و جامعه میپردازند و انسان و جامعه را در همان مسیر الهی معین شده هدایت مینمایند. پیامبران نیز همزمان با حضور خود جانشینان و اوصیائی را در مکانهای مختلف منصوب میکردند. این انتصابها نیز با نظر حضرت باری تعالی صورت میپذیرفت. انتصاب ائمه بعد از خاتمه نبوت نیز باز هم انتصابی از سوی الله و توسط پیامبر خاتم صورت گرفته است و در امتداد این موضوع و روند انتصابها براساس شاخصهای تعیینشده از سوی ائمه تعیین و انتصاب ولایت فقیه به صورت کشف مصداق تحقق مییابد.
ج - معاد و استمرار حیات ابدی انسان
مؤلفه سوم وجه اعتقادی و نظری دین اسلام معاد است. معاد در یک مفهوم ساده پذیرش تداوم حیات در جهانی دیگر با خصوصیاتی متفاوت است. هر چند این ویژگیها محصول بدست آمده از سرمایهگذاریهای انسانی و اجتماعی جوامع بشری میباشد که در این دنیا کاشته شدهاند. معاد به مفهوم امتداد عالم خلقت است. یعنی جهان آفرینش مقدمه جهان آخرت و آخرت، شکل دیگر زندگی در این جهان مادی است که در عالم آخرت نمایان و آشکار میشود. همه موجودات که در این عالم فانی حضور و نقش داشتند در آن جهان شاهد نتایج حاصل از اعمال، رفتار و نظرات خود خواهند بود.
تفاوت وجه نظری جامعه شیعی و اهل سنت
جامعه شیعه وجه نظری دین را بر پنج اصل استوار میداند. اما، در اصل همان سه اصل را دارد، که اهل تسنن قبول دارند. ولی ، بنابر ضرورتهایی و به جهت مصلحتهای با تبیین اصل امامت و عدالت مذهب خود را متمایز نهاده است.
امامت هرچند یک اصل تعریف شده و به عنوان یک اصل مستقل از سوی شیعه پذیرفته شده است. ولی، امامت باطن رسالت بوده و روی دیگر رسالت است که اصرار بر آن در متمایز بودن جزء در صورت و عنوان درست نیست. ولایت فقیه نیز در استمرار ولایت ائمه معنی یافته و در زمان غیبت امام معصوم(ع) تحقق می یابد. در نتیجه، ولایت فقیه نیز تنها با توجه به ولایت ائمه و ذیل آن اعتبار دارد.
عدالت نیز یکی دیگر از اصول عنوان شده در بین شیعیان می باشد که به دلایل گوناگون تحت عنوان یک اصل توجیه شده است. این اصل نیز همانند اصل امامت به دلیل اختلاف افکنی های دشمنان دین اسلام بین مسلمان برجسته شده است. این اصل از خصوصیات و صفاتی است که جزء لاینفک اصول توحید، نبوت و معاد است، یعنی عدالت در بطن اصول سه گانه فوقالذکر نهفته است.
الف. عدالت
عدالت در دیدگاه های گوناگون و در سطوح مختلف علمی و اجرایی از نظر عملی و مصداقی تعریفها متمایز و کاربردهای متعدد دارد. عدالت در منابع دینی اسلام در سطح عمل و نتیجه متفاوت تبیین شده است. مؤلفه عدالت یک مفهوم گسترده و یک طیف مفهومی است. عدالت را همانند خط مستقیمی تصور میتوان کرد که از یک طرف به سمت کمی و عددی شدن پیش میرود و از سوی دیگر در جهت کیفی شدن حرکت میکند. عدالت لازمه وجود است که خداوند تبارک و تعالی در بطن تمامی آفریده ها نهاده است. بر همین اساس میتوان هر وجودی را با معیار عدالت مورد بررسی، سنجش و قضاوت قرار داد. مولفه عدالت از انعطافپذیری و ظرفیتپذیری و ظرفیتسازی بالایی برخوردار میباشد، که در تمامی وضعیتها و در همه موقعیتها از کارآئی و اثربخشی بالایی برخوردار است. عدالت معیار و وسیلهای است که راه ترقی و رشد گم نشود و بدون رعایت آن شناخت و حرکت بر صراط مستقیم امکانپذیر نیست. میزان وجودی و تداوم زمانی حیات هر شیئی با انطباقش بر عدالت مرتبط میباشد، یعنی هر چه عدالت در وجود شیئی به جایگاه حقیقی خود نزدیکتر باشد طول زمان و بهره و اثرات آن بیشتر است.
عدالت از نظر ما در سطح اندیشه پردازی و ارائه الگوی مناسب پیشرفت جامعه ایرانی _ اسلامی معیار و ملاکی است که در طی طریق کمال فردی و اجتماعی مانع از بروز انحراف میگردد. یعنی؛ عدالت قطبنمای حرکت جامعه بهسوی تعالی است و بدین جهت در تمامی سطوح و مراتب باید نمایان و آشکار بوده و قادر به هدایت اقدامات و فعالیت ها جهت نیل به حیات طیبه باشد.
عدالت در این دیدگاه با نقش ابزاری محوریت دارد. کارآیی و اثر بخشی عدالت در این خلاصه میشود که مانع انحراف و جلوگیریکننده خروج از مسیر پیشرفت است. به عبارت دیگر، هشدار دهنده و جهت دهنده اقدامات و فعالیتهاست. بدین منظور، بایستی جهت تحقق نقش ابزاری عدالت آن را در سطح معیارهای کیفی و در نهایت در مرتبه شاخصهای کمی تعریف کرد. در سطوح پایین عدالت با اندازهگیری نمایان و محقق خواهد شد. بدیهی است، حصول به این مرتبه از تنزلات عدالت به سهولت امکانپذیر نخواهد بود. جا یابی و افق نمایی و تعیین میزان دسترسی به اهداف و تعمیق اصول و ارزش ها به وسیله عدالت، تلاش همه جانبه را لازم دارد.
ب. محوریت عدالت به عنوان ابزار تکامل انسان
عدالت در این دیدگاه با نقش ابزاری محوریت دارد. کارآیی و اثر بخشی عدالت در این خلاصه میشود که مانع انحراف و جلوگیری کننده خروج از مسیر پیشرفت است. به عبارت دیگر، هشدار دهنده و جهت دهنده اقدامات و فعالیتها است. بدین منظور، بایستی جهت تحقق نقش ابزاری عدالت آن را در سطح معیارهای کیفی و در نهایت در مرتبه شاخصهای کمی تعریف شوند. در این مرحله عدالت با اندازهگیری نمایان و محقق خواهد شد. بدیهی است تا حصول به این مرتبه از تنزلات عدالت جا یابی و افق نمایی و تعیین میزان دسترسی به اهداف و تعمیق اصول و ارزش ها به سهولت امکانپذیر نخواهد بود.
امکانات و تسهیلات بکار گرفته شده بدون داشتن شاخصهای کمی از بهرهبرداری و بهرهوری مناسب برخوردار نبوده و دستیابی به هدف های تعریف شده و حرکت در مسیر تعمیق اصول با سرگردانی همراه هست. عدالت لازم است در خیلی از مباحث که ورود نداشته تولید شود و در خیلی از زمینه ها نیز مبحث عدالت باید تکمیل و ارتقاء یابد. با توجه به رشد مداوم و پیشرفت مستمر ضرورت تعمیق و تأنیق دارد و باید که در جزئیات اقدامات و فعالیتها، محور عدالت که جهت دارند و استقامت بخش تلاش ها است تعمیق شود و به جهت پذیرش و اجرای کیفی آن باید بحث عدالت تأنیق شود و این با تنفیح عدالت در محورهای گوناگون محقق خواهد شد.
بهرهبرداری و بهرهوری از امکانات و تسهیلات بکار گرفته شده بدون داشتن شاخصهای کمی مناسب برخوردار به خوبی میسر نبوده و دستیابی به هدف های تعریف شده و حرکت در مسیر تعمیق اصول را با سرگردانی همراه می سازد. موضوع عدالت باید در خیلی از مباحث که ورود نداشته تولید شود و در خیلی از زمینه ها نیز مبحث عدالت باید تکمیل و ارتقاء یابد. باتوجه به رشد مداوم و پیشرفت مستمر علوم و فنون و نظام های مختلف ضرورت تعمیق و تأنیق عدالت به لحاظ ابزاری اهمیت دارد و باید که در جزئیات تمامی اقدامات و فعالیتها، محور عدالت که جهت دهنده و استقامت بخش تلاش هاست تعمیق شود و به جهت پذیرش و اجرای کیفی آن باید بحث عدالت تأنیق شود و این با تنقیح عدالت در محورهای گوناگون محقق خواهد شد. بدین منظور عدالت در ابعاد چهارگانه ذیل باید مورد توجه دقیق و عمیق قرار گیرد:
اول: تولید مصادیق عدالت: منظور دخالت و ورود عدالت در زمینههای جدید است . یعنی هر نو فعالیت جدید که ناشی از دستیابی انسان به علوم و فنون نو میباشد باید با محک عدالت سنجش شده و در مسیر هدایت قرار گیرد.
دوم: تکمیل و تمنیق مصادیق عدالت : هر چند عدالت در زمینههای متعدد وجود دارد، اما پیشرفت علمی و فنی بشر باعث میشود ، هم زمان با پیچیدهتر شدن علوم و فنون و عمیقتر شدن دانش بشری عدالت در ابعاد جدید و ارتقاء یافته آن سرایت پیدا کند و لذا تکمیل مفاهیم و تولید شاخصهای عدالت و نیز آراسته و زیباسازی آن متناسب با مقتضیات جامعه ضرورت مییابد. این تذهیب و تنقیح در سطوح مختلف باید به زبان روز وجود داشته باشد.
سوم: تضمین مصادیق عدالت :ضرورت وجود و نمایانسازی عدالت در سطح و عمق هرچند واضح و مبرهن است، اما باید عدالت نیز از پایداری و ثبات برخوردار بوده و نظامهای گوناگون تضمین عدالت را شرط وجود و ضرورت بقاء خود بدانند که بدون آن و یا حتی وجود خدشه در آن موجب اضمحلال نظام خواهد شد. تضمین عدالت یعنی این که بدون وجود عدالت هر کار، فعالیت، اقدام و رفتار نمره قبولی ندارد و عدالت به مفهوم معیار پذیرش و قبولی آنهاست.
چهارم: تعمیق و تسریع مصادیق عدالت :عدالت هم زمان و هماهنگ با رشد دانش بشری که به سرعت در حال نوآوری میباشد، باید در تمامی زمینهها، فعالیت ها و اقدامات بشری ریشه بدواند و هیچگاه فعالیتها و اقدامات جامعه فاقد عدالت یا نقص در شاخصها و معیارهای عدالت نباشد تا در مسیر تحقق دچار انحراف گردند. عدالت در جامعه اسلامی ایران هدف نیست هر چند عدالت بنابر مشخصههایی میتواند در برخی سطوح یا موارد به عنوان هدف یک موضوع تعریف و تعیین شود. تعمیق عدالت به این معنی می باشد با پیچیده شدن موضوعات و مسائل نگرش و کاربرد عدالت به صورت عمیق مورد توجه قرار گیرد و در تمامی زوایای فعالیت های بشری محوریت خودرا به اثبات برساند.
بخش دوم - وجه عملی دین اسلام
پیوند علم و عمل در دین اسلام ناگسستنی است. علم و عمل دو بال شکوفایی و رشد فرد و جامعه در مسیر الیالله هستند. دین بدون عمل یا اسلام بدون نظر همانند طبل توخالی و انسان فاقد عقل است. علم رشد دهنده و تعمیق و تأنیقکننده نظر است و نظر تعالیدهنده عمل میباشد. وجه عملی دین که بر 10 مؤلفه اصلی استوار است، برخلاف وجه نظری تخصیص پذیرند. یعنی، اصول اعتقادی و نظری قابل تخصیص نیستند. اما مؤلفهها یا فروع دین در تمامی موارد حسب شرایط و تشخیص ولی فقیه میتواند مورد اغماض قرار گیرند.
وجه عملی دین در واقع مبین عملی بودن و اجرائی بودن وجه نظری و اعتقادی دین اسلام است. وجه عملی دین مبین سریان وجه اعتقادی و ضرورت و الزام این اعتقاد سریان آن در وجه عملی میباشد. به عبارت دیگر، اسلام و انسان نباید فاقد عمل باشند، یعنی اسلام نظری یا انسان نظری و بالعکس اسلام و انسان عملی صرف و فاقد نظر و اعتقاد ارزشی ندارد. بلکه باید وجه نظری و عملی اسلام و انسان توأمان باشند. زیرا، اسلام کارخانه انسان سازی می باشد. بر همین اساس تمام مبانی دین و وجه نظری اسلام باید لباس عمل بپوشد، در غیر این صورت اسلام فاقد توانائی و کارکرد لازم خواهد شد.
وجه اعتقادی دین چنان قوی و عمیق بنیان نهاده شده است که هر چه دانش بشری پیچیده و تعمیق شود، قابلیت و انعطاف لازم را دارد و در طول تاریخ جایی نیست که عملی لازم باشد، ولی وجه اعتقادی و نظری دین اسلام قدرت پاسخگویی نداشته باشد. با گذشت زمان و نیز با ظهور نظریات و اعمال و رفتارهای جدید بیش از پیش قابلیتهای پنهان وجه نظری و اعتقادی دین نمایان میشود که وجه عملی را نیزبه دنبال دارد. هم چنین مؤلفههای عملی دین که برخاسته و مبتنی بر مبانی وجه اعتقادی دین است را تبیین و تشریح مینماییم:
الف ـ نماز: جامعترین و کاملترین مؤلفه عملی دین اسلام
نماز تنها و مهمترین مؤلفه دین است که تمامی دستورات نظری و اعتقادی و حتی مؤلفههای وجه عملی دین بر کمیت و کیفیت و آثار و تبعات آن مؤثر است. بر همین اساس در مبانی اعتقادی ما و در روز حسابرسی اگر نماز کسی مقبول واقع شد، سایر اعمال او مورد بررسی و سنجش قرار میگیرد و اگر نماز قبول نشود، سایر اعمال یا وجوه عملی مورد ارزیابی قرار نمیگیرد. به عبارت دیگر، بین این مؤلفه اصلی و سایر مؤلفههای عملی دین یک پیوند ناگسستنی برقرار شده است. نماز را میتواند محور انجام و قبول یا عدم قبول سایر اعمال دانست. در نتیجه این مهم میتواند معیار سنجش جامعه مهدوی قرار گیرد و برهمین اساس نماز و برپایی آن نماد حکومت صالحان در زمین قرار گرفته است.
نماز، نمادی از وجه عملی دین است که در صورت برخورداری از شرایط تعریف شده، میتواند آیینه تمامنمای وجوه عملی دین باشد؛ یعنی مؤلفهای است که تمامی مؤلفههای دیگر با آن قرابت دارند و سایر مؤلفههای تعیین شده، از این ویژگی برخوردار نمیباشند. این مؤلفه به نحوی است که در هیچ مقطع زمانی و مکانی تعطیلبردار نیست، هرچند در کم و کیف قابلیت تغییر دارد.
ب ـ روزه: نماد صبر و استقامت بر نواقص و کمبودها
روزه بعد تزکیهگری و ناخالصی زدایی از جسم و روح بندگانی است که در مسیر تعالی قرار دارند. در واقع روزه صافی اعمال و روحیات عبادالله است. علاوه بر این روزه قادر به توانمند نمودن و قوت بخشیدن به روح، جان و جسم بندگان است. روزه مؤلفهای است که به جز شرایط خاص از فرد ساقط نمیشود. شاید از نظر زمانی نیز بعد از نماز طولانیترین وظیفه عملی دین اسلام باشد. دلیل این که در اغلب شرایط ساقطشدنی نیست میتوان مبین این باشد که جامعه و افراد باید تجربه و صبر بر مصائب، نواقص و کاستیها را داشته و هرساله آن را تمرین و تجربه کنند. یعنی روزه مؤلفهی تربیت اجتماعی و اقتصادی فرد و جامعه میباشد و ضعیفترین و ثروتمندترین افراد در هر شرایط موظف به اجرای آن هستند. این مؤلفه نیز در مقدمه و آثار مترتب بر آن بعد از نماز جایگاه دوم را به خود اختصاص میدهد.
ج - خمس و زکات: نماد اصلاح و ارتقاء موقعیت اقتصادی فرد و جامعه
خمس و زکات دو مؤلفه مهم در بخش اقتصادی جامعه است. بنیان این مؤلفهها جابجایی درآمد حاصل از تلاش انسانی و دستآورد مالی ناشی از برخورداری و در اختیار داشتن منابع طبیعی است. حسب دستور دین اسلام یک دهم از ماحصل فعالیت افراد در قالب زکات بدون استثناء از افراد با شرایط تعریف شده از جمله درمورد کالاهای خاص و رسیدن آن به نصاب معین، اخذ و صرف بهبود وضعیت اقتصادی جامعه و عمران و آبادانی آن و رسیدگی به امور فقراء و مستمندان و... میشود. علاوه بر آن، یک پنجم درآمد مازاد افراد و نیز یک پنجم گنج و معدن مورد بهره برداری و... تحت عنوان خمس اخذ میشود و در موارد معین تحت نظر مرجع تقلید مصرف می شود، که نیمی از آن صرف بهبود معیشت سادات و نیم دیگر آن برای اعتلاء فرهنگ و احکام اسلامی از طریق رسیدگی به امور حوزه های علمیه، طلاب و...هزینه می گردد. یعنی در این مؤلفه جابجایی ثروت بین افراد خاص، تطهیر مال و اعتلاء فرهنگ غنی اسلامی مدنظر است. ولی در زکات انتقال ثروت و درآمد از افراد و صرف آن در عمران و آبادانی و ارتقاء معیشت فقراء و مستمندان به صورت عام هدف است. به عبارت دیگر، خمس نرمافزاری اقتصادی و زکات سختافزار اقتصادی است. در خمس حیات و زندگی افراد و نظام فرهنگی موردنظر می باشد و در زکات جبران کاستی های اقتصادی جامعه هدفگیری شده است. این دو مؤلفه، اقتصادی هستند ولی تبعات و آثار آنها اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است.
خمس ابزار تطهیر مالی حاصل از تلاش و کوششی است که نصیب افراد جامعه میشود. این مهم به دلیل نقش اموال در تعالی روح انسان و جامعه اهمیت دارد. درست و صحیح اجرا کردن این مولفه میتواند شکافهای طبقاتی حاصل از ناتوانی افراد و نواقص نظام اقتصادی موثر بر نظام فرهنگی را جبران و مرتفع نماید.
زکات نیز تطهیرکننده اموال و درآمدی است که از منابع طبیعی حاصل میشود. مصرف آن شکافهایی را پوشش میدهد که با خمس متمایز میباشد. اما در کلیت نقش مکمل را با خمس در جامعه ایفا میکند. ایفای نقش این مهم بسته به سطح توسعه و پیشرفت جامعه و افراد از شدت متفاوتی برخوردار خواهد بود.
د ـ حج: نماد وحدت و انسجام براساس اعتقاد نه قومیت و مرز جغرافیائی
حج نماد وحدت و هماهنگی امت اسلام است که تفرقههای جزئی و داخلی را به کنار مینهد. حج مؤلفه سیاسی و اجتماعی اسلام است. این مؤلفه در واقع مبیّن این امر است که یکتاپرستان برای نیل به وحدت و تحقق انسجام و تمسک جستن به عروةالوثقی الهی باید از کینهها، دشمنیها و سایر رذایل مشابه در درون جامعه اسلامی و میان امت اسلامی عبور نمایند و تمامی مشکلات روحی و روانی را بر کنار نهند. حج هم چنین نماد بندگی و توحید و یگانهپرستی جامعه است که در اجتماع نمایان میشود. تجمع امت اسلامی در سرزمین وحی و جوار کعبه نشان از صلابت، یک دلی و قوت و قدرت است که تأثیر زیادی بر دشمن دارد و آنان را به عقبنشینی وامیدارد. حج ابراهیمی که در آن برائت از مشرکان، زورگویان و زراندوزان در تمام اعمال آن نهفته است.
و ـ جهاد: نماد دشمنستیزی و مقابله با دشمن بیرونی و درونی
جهاد مؤلفه عملی دیگر دین اسلام است. تلاشی است که با بذل مال و جان در جامعه محقق میشود. جهاد خود از صبر است و آستانه طاقت و تحملپذیری را نشان میدهد. امت اسلام با تحقق بخشیدن این مؤلفه و عملی ساختن آن به مقابله با رذایل نفسانی فردی و جمعی برمیآیند تا در امتداد آن قادر باشند، در مقابل دشمن بیرونی بایستند و او را به زمین بزنند. مؤلفه جهاد از دو بخش جهاد اکبر یا مبارزه با نفس و جهاد اصغر یا مبارزه با دشمن بیرونی تشکیل میشود. جهاد اکبر بخش تلاش و کوشش دائمی انسان با وسوسههای شیاطین انس و جن در درون خوداست و زمینهساز آمادگی جهاد اصغر می باشد که به ناگاه وقوع مییابد و آمادگی فردی را میطلبد. جها و آمادگی انجام آن تضمین کننده اجراء حدود الهی است. مؤلفه جهاد بر ایثار مال و جان استوار است. امت باید برای صیانت از اصول اعتقادی و عملی خود و تداوم حیات طیبه از آمادگی مالی و جانی لازم برخوردار باشند.
ه ـ امر به معروف و نهی از منکر: نماد صبغهاللهی بودن افراد و جامعه
امر به معروف و نهی از منکر دو روی یک سکهاند. به همین دلیل باید به صورت متعادل در جامعه هدفگیری شوند. افراط و تفریط در هریک از وجوه این مؤلفه ها میتواند فرد یا جامعه را از مسیر تعادل خارج کرده و یا حداقل دچار انحراف از مسیر رشد و تعالی نماید. تحقق امر به معروف و نهی از منکر نمایان شدن صبغهالله است. نور خداست که در جامعه و فرد جلوهگر و تابان میشود. این مؤلفه ها را میتوان لباس و نمائی برای افراد جامعه، حکومت و اجتماع تصور کرد. هرچه عمق و انق این مؤلفه ها در جامعه بیشتر بوده و با نیازهای افراد و جامعههای تطابق بیشتری داشته باشد می تواند زمینهساز پیوستن آنان به امت اسلامی شود.
امر به معروف مؤلفهای است که تداوم آن نمایانسازی ویژگیهای انسان الهی است و صبغهالله را در جامعه گسترش افقی و عمودی میدهد. اصرار بر امر به معروف شیوهای است که دماغ شیاطین را به خاک میمالد و مبانی تفکر ضلالت را نابود میکند. گسترش این مؤلفه معیاری بر تعمیق عملی دین در جامعه میباشد.
نهی از منکر روی دیگر امر به معروف است. این فریضه یاد آوری مواردی است که انسان باید در مسیر تکامل از ارتکاب آنها پروا داشته و تقوای الهی پیشه کند. افراد جامعه اسلامی و مدینه النبی انجام آن را وظیفهای همگانی میدانند. تحقق این مهم در اجتماع مسلمانان افراد را به هوش میآورد و از غفلت باز میدارد و افراد را از آنچه باید پرهیز نمایند، برحذر می دارد. با این توصیف نهی از منکر برداشتن مانع مادی و غیرمادی مسیر رشد الیاللهی انسان میباشد.
ی ـ تولی و تبری: نماد توحید محوری ولایتمداری فرد، جامعه و حکومت
تولی و تبری وجوه دوگانه و متقابل این مؤلفه را نشان میدهند. تولی و تبری جداسازی صراط مستقیم و سبل شیطانی است. دو وجهی بودن مؤلفههای عملی دین اسلام نشانگر این است که این مؤلفهها یک محور مهم و بنیادی لازم دارند. این محور مهم عدالت است. یعنی، تولی و تبری و نیز سایر مؤلفههای وجه عملی دین، باید بر محور عدالت تنظیم، ساماندهی و اجرائی شوند. این دو مؤلفه در واقع همزاد هم هستند و توأمان بر تعمیق ولایتپذیری مؤثرند.
عدالت که از صفات الله و از خصوصیات بلامُنازع انبیاء و اوصیاء و ولایت فقیه و از مؤلفههای نظری اسلام میباشد. عدالت که محور اعتقادات و وجوه عملی دین اسلام است، و باید در تمام مؤلفههای عملی دین از نماز تا تولی و تبری جاری باشد. چرا که عدالت نظری صرف ارزشی ندارد و از آنجایی که باید تمام مؤلفهها و ابعاد اعتقادی لباس عمل و تحقق بر تن کنند. این مؤلفه مهم (که در وجه اعتقادی و عملی دین هدف اسلام نیست) موجب رشد و شکوفایی میباشد. عدالت در کلان و در اجزاء ملاک تشخیص طی طریق در صراط مستقیم می باشد، که بدون آن حرکت در صراط مستقیم امکانپذیر نخواهد بود. بنابراین عدالت معیار ارزیابی فرد و جامعه است.
تولی اعلان دوستی با دوستان خدا و ظاهر ساختن جنبه های دوستی و مودت عبادالله است، این مؤلفه تقویت جبهه حق است. مؤلفه تولی ولایتپذیری جامعه را در راستای ولایتمحوری اعتقادی نشان میدهد. این مؤلفه نیز میتواند معیار اندازهگیری عمق و گستره ولایتمحوری باشد.
تبری نیز اعلان دشمنی و بیزاری جستن از دشمنان خداست. تبری نفی عملی شرک در جامعه میباشد. این مؤلفه نماد عینی دوری از دوستی با پیروان شیطان است. این مؤلفه عملی میتواند به صورت کیفی و کمّی مورد سنجش قرار گیرند.
وجوه ممیزه الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت
تدوین الگوی ایرانی - اسلامی پیشرفت به نظر میرسد که باید در ابعاد گوناگون به وجوه مشابه و تمایزگونه دست یابد. به عنوان مثال در الگو باید با دیدگاه اسلامی و تکلیفی به منویات زیر دست یافت.
1- تجرد: زن یا مرد مجرد به معنی فردی که تنها زندگیمیکند، فارغ از مطلقه بودن در الگوی ایرانی - اسلامی نباید وجود داشته باشد. یعنی هر مرد و زن باید دارای همسر باشد و زندگی انفرادی جز در موارد خاص پذیرفته شده نیست .
2- انسان محور تکامل: انسان در الگوی ایرانی - اسلامی پیشرفت برخلاف شعارهای ملی و جهانی محور توسعه تلقی نمیشود، بلکه باید انسان محور تکامل باشد. یعنی همه فهالیت ها و اقداماتی که به نوعی با انسان ارتباط پیدا میکند، باید درجهت تکامل انسان نقشآفرینی کند. بدیهی است در این نظام اندیشهای رفع هر حاجتی ضمن مرتفع ساختن نیاز انسان خود زمینه ساز تکامل و ارتقاء خصلتهای بشری و انسانی اوست.
3- ارتباط هوشمند بین نظام ها و اجزاء: بین اجزاء و نظامهای الگوی ایرانی اسلامی براساس منطق بریکدیگر موثر هستند. یعنی ارتباط هوشمند بین نظامها و زیر نظام و فرآیندهای هر نظام تعریف شود و متخصصان تدوین الگو باید در تدوین الگو و برنامههای ناشی از آن ارتباط ارگانیک و پویا را به سادهترین صورت نمایانسازی و توجیه نماید.
4- نقش های محوری انسان در الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت:
الف : نقش انسان در تحقق اصول و ارزش ها و نیل به تکامل با انسان کامل از دیدگاه قرآن وعترت.
ب: نقش انسان در این که باید تعالی یابد وخود انسان کامل شود، به عبارت روشنتر، انسان خود را تعالی میدهد. به جهت این که قابلیتها و تواناییهای آنان تعمیق شود و درجهت نیل به منویات انسانی که منتظر ظهور است، تلاش میکند و از جهت دیگر هر فردی باید انسان کامل شود، پس نقش انسان در جامعه وسیله و محور تحقق پیشرفت است و به عنوان یک فرد تکامل و رسیدن به کمال انسانی از دیدگاه قرآن و عترت است.
5- تسخیر منابع و امکانات برای تعالی بشریت
نظامها و فرآیندهای مرتبط با هر نظام در الگوی ایرانی - اسلامی پیشرفت باید درخدمت تعالی انسان باشند. یعنی همه منابع، امکانات، تسهیلات، قوانین و مقررات مرتبط بر استفاده و بهرهبرداری از آنها و نیز دخالت منابع انسانی باید منجر به تکامل انسان و دستیابی منظر ظهور شود. نظامهای چهارگانه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و نظامهای فرعی آن ضمن تعالی ابزاری و ایفاد نقش محوری باید زمینه تکامل انسان و جامعه را فراهم آورند.
6- الگوی ایرانی - اسلامی پیشرفت و تحقق منویات اسلام و رهبری
باید منویات رهبری و اصول و ارزش های اسلامی را از نظامهای پنج گانه بخواهد یا روشن نماید. یعنی الگوی اسلامی باید معین نماید که از نظام اقتصادی در طول و عرض سایر نظامها چه انتظاری دارد یا در صورت و ماهیت نظام اقتصادی چه صحت و سویی را خواستار میباشد. هم چنین از سایر نظامهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی باید به صورت شفاف خواستههای خود را بیان نماید.به عنوان مثال: نظام سیاسی باید بنحوی شود که همه افراد واجد شرایط قادر به مشارکت در انتخابات باشند و همه بتوانند دیدگاه های خود را بیان کنند و نیز هیچ فردی به دلیل ضعف مالی و فقر پولی در انتخاب شدن عقب نماید. نظام فرهنگی نیز به سطحی ارتقاء یابد که رعایت اصول اسلامی و تربیتی منجر به آن شود، که صفات عالیه فراگیر و صفات رذیله به حداقل کاهش یابد، یا احترام به قوانین و مقررات با نیت تعالی انسان مراعات شود، نه دفع ضرر و زیان یا طلب منفعت و نیز سایر مطالب دیگر و خواستههای پیدا و پنهان.
نویسنده: دکترمحمدی نژاد
|