شيخ صدوق در روايتى مستند از حضرت صادق (ع) روايت ميكند:
روزى رسول خدا صلى الله عليه وآله نشسته بودند كه جبرئيل به محضرش آمد درحالى كه غمناك و حزين بود و رنگ چهرهاش دگرگون مينمود، پيامبر فرمود: چه شده كه تو را غمناك و غصه دار ميبينم؟
پاسخ داد چرا اين گونه نباشم در حالى كه امروز دمه «3» هاى دوزخ را در دوزخ قرار دادند، پيامبر فرمود: دمههاى دوزخ چيست؟ جبرئيل گفت: خداى تعالى به آتش فرمان داد، پس آن را هزارسال برافروخت تا قرمز شد، سپس به آن فرمان داد و هزارسال آن را برافروخت تا سپيد گشت، آنگاه به آن فرمان داد پس آن را هزارسال برافروخت تا سياه شد و آن سياه و تاريك است. پس اگر حلقهاى از زنجير به آتشى كه طولش هفتاد ذراع است بر اهل دنيا قرار دهند، دنيا از حرارتش آب شود، و اگر قطره از زقوم و ضريع دوزخ در آشاميدنى اهل دنيا چكانده شود، اهل دنيا از بوى بد و متعفنش ميميرند ...
از حضرت حق روايت شده است:
«و عزتى لوقطرت قطرة فى بحورالدنيا لاجمدت كلّ بحر، ولهدت كل جبال، ولتشقّقت الارضون السبع من حرها:»
به عزتم سوگند اگر قطرهاى از مواد مذاب آتش دوزخ در درياهاى دنيا بچكد همه درياها خشك ميشوند، و همه كوهها فرو ميريزند، و زمينهاى هفت گانه از شدت حرارتش ميشكافد!!
در روايتى از قول پيامبر اسلام آمده:
«لوكان فى هذا المسجد مأة الف اويزيدون ثم تنفّس رجل من اهل النار فاصابهم تنفّسُه لاحترق المسجد ومن فيه:»
اگر در اين مسجد صدهزارنفر يا بيشتر باشند سپس مردى از اهل آتش درميان آنان نفس بكشد و نفسش به آنان برسد همه آنان و مسجد را ميسوزند!
و در روايت ديگرى آمده: اگر اهل دوزخ را برآتش دنيا نهند خوابشان بپرد كنايه از اين كه آتش دنيا در برابر آتش آخرت گلستان است.
ابن بكير از حضرت صادق (ع) روايت ميكند:
«ان فى جهنم لوادٍ للمتكبرين يقال له سقر شكى الى الله تعالى شدّة حره وسأله ان يأذن له ان يتنفس فاذن له فتنفس فاحرق جهنم:»
همانا در دوزخ درّهاى است كه جايگاه متكبران است، آن را سقر ميگويند، از شدّت حرارت و گرمياش به خدا شكايت كرد و از حضرت حق خواست كه به او اجازه تنفس دهد، چون به او اجازه تنفس داد با نفش زدنش دوزخ را به آتش كشيد!
از حضرت باقر (ع) روايت شده:
مسلماً اهل آتش هم چون سگان و گرگان فرياد زشت ميزنند و زوزه ميكشند، اين فرياد و زوزه به خاطر برخوردشان با عذاب دردناك است، چه گمان ميبرى به گروهى كه در دوزخ اسيرند و راهى به سوى مرگ ندارند؟ عذاب برآنان سبك نميشود، در دوزخ تشتنه و گرسنهاند، چشمانشان ضعيف و تيره است، كرولال و كورند، رويشان سياه است، دورشده ورانده اند، پشيمان و حسرت زده اند، مورد خشم و غضب اند، به آنان ترحم نميآورند، و عذابشان را تخفيف نميدهند، به آتش واردشان ميكنند، و از حميم دوزخ مينوشند، و از زقوم ميخورند، با چنگالهاى آهنين ميكوبندشان و با تبرهاى آتشين آنان را ميزنند، ملائكه خشمگين و سخت گير به آنان رحم نميكنند، و آنان را به صورت در آتش ميكشند، و با شياطين در يك زنجير ميبندند، و با بندهايگران و زنجيرهاى سنگين مقيدشان ميسازند، اگر دعا كنند پاسخشان را نميدهند، و اگر حاجتى بخواهند برآورده نميكنند، اين است حالى كسى كه وارد آتش ميشود. زيدبن على از پدرانش از اميرالمؤمنين از رسول خدا روايت ميكند كه پيامبر فرمود:
اين آتش دنياى شما جزئى از هفتاد جزء از آتش دوزخ است، شعله و حرارت آن را هفتاد بار با آب فرونشانده اند، اگر اينگونه نبود هيچ انسانى قدرت فرونشاندن التهاب آن را نداشت، آتش دنيا را نهايتاً در قيامت ميآورند و برآتش دوزخ مينهند، فرشته مقربى و پيامبر مرسلى نميماند مگر اين كه از ترس نعره آتش دوزخ به زانو ميافتد: در روايت بسيار مهمى از رسول خدا نقل شده كه آن حضرت فرمود:
«ارغبوا فيما رغبكم الله، واحذروا مماحذركم الله، وخافو ما خوفكم الله به من عذابه و عقابه و من جهنم فانه لوكانت قطرة من الجنة معكم فى دنياكم التى انتم فيها لطيبتها لكم، ولوكانت قطرة من النار معكم فى دنياكم التى انتم فيها لخبثتها عليكم:»
درآنچه خدا شما را به آن ترغيب و تشويق نمود رغبت كنيد، و از آنچه خدا شما را برحذر داشت حذر كنيد، و بترسيد ازآنچه خدا به سبب آن شما را از عذاب و كيفر و دوزخش ترسانيد، بيترديد اگرقطرهاى از بهشت در دنيائى كه در آن زندگى ميكنيد با شما باشد دنيايتان را براى شما خوش آيند ميكند، و اگر قطرهاى از آتش در دنيائى كه در آن هستيد با شما باشد دنياشان را مورد نفرت شما مينمايد!
|