كار و كوشش
محمّد بن منكدر مىگويد: من گمان نمىكردم على بن الحسين عليه السلام جانشينى برتر از خود بنهد تا آنكه پسرش محمّد بن على را ديدم و خواستم او را پند دهم ولى او مرا پند داد، دوستانش گفتند: امام عليه السلام به چه چيزى تو را پند داد؟
گفت: در ساعتى بسيار گرم به بخشى از نواحى مدينه رفته بودم، حضرت امام باقر عليه السلام را ديدم كه به خاطر تنومندى بدنش به دو غلام سياه تكيه داشت، پيش خود گفتم: مردى از مردان بزرگ قريش در اين ساعت با اين حال در طلب دنياست! سوگند مىخورم كه او را قاطعانه موعظه كنم.
نزديك او شدم و سلام كردم، نفس زنان جواب سلامم را داد. از شدّت گرما عرق از سر و رويش مىريخت. به او گفتم: خدا كارت را به صلاح آورد، بزرگى از بزرگان قريش آن هم در اين ساعت در طلب دنياست، اگر مرگت از راه رسد و تو در اين حال باشى چه مىكنى؟
دستش را از روى شانه دو غلام برداشت سپس تكيه داد و گفت: به خدا سوگند اگر مرگم برسد و در اين حال باشم بىترديد به من رسيده در حالى كه در طاعتى از طاعات خدا هستم كه به وسيله آن ارزش وجودم را از تو و از مردم حفظ مىكنم، من از مرگ، زمانى مىترسم كه مرا در رسد و من بر گناهى از گناهان باشم! گفتم: خدا رحمتت كند! خواستم تو را موعظه كنم تو مرا موعظه كردى «1»!
انفاق جوانمردانه
حسن بن كثير مىگويد: از تهيدستى و جفاكارى برادران ايمانى نزد حضرت امام باقر عليه السلام شكايت كردم، حضرت فرمود: برادر بدى است برادرى كه هنگام بىنيازيت به تو توجه داشته باشد و زمان تنگدستىات با تو قطع رابطه كند! سپس به غلامش فرمان داد تا كيسهاى كه هفتصد درهم در آن بود به من داد و فرمود: اين را هزينه كن و هنگامى كه به پايان رسيد مرا خبر ده «2».
خسته نشدن از نيكوكارى
ياران حضرت امام باقر عليه السلام مىگويند: آن حضرت ميان پانصد تا ششصد هزار درهم به ما اجازه مىدادند كه كمك كنيم و هرگز از صله به برادران و قاصدان پيشگاهش و آرزومندان و اميدوارانش، ملول و خسته نمىشدند «3».
بردبارى شگفت در برابر نصرانى
مردى نصرانى مسلك به حضرت امام باقر عليه السلام از روى توهين گفت: تو بقرى! حضرت فرمود: نه من باقرم، گفت: تو پسر آن زن آشپزى، فرمود:
آشپزى هنر و حرفه اوست، گفت: تو فرزند زنى سياه چهره و زنگى و بد زبانى! فرمود: اگر راست مىگويى خدا او را بيامرزد و اگر دروغ مىگويى خدا تو را بيامرزد. نصرانى به سبب اين برخورد بردبارانه مسلمان شد «4».
مهمان دوستى عاشقانه
سلمى كنيز حضرت امام باقر عليه السلام مىگويد: همواره برادران دينىاش بر او وارد مىشدند و از نزد او نمىرفتند مگر آنكه آنان را به پاكيزهترين غذا پذيرايى مىكرد و لباسى نيكو بر آنان مىپوشانيد و درهمهايى به آنان مىبخشيد! من به حضرت مىگفتم: به سبب اين دست و دل بازى تهيدست مىشوى، حضرت پاسخ مىگفت: اى سلمى! نيكى و حسنه دنيا جز صله به برادران دينى و كارهاى پسنديده نيست.
حضرت نسبت به انفاق به برادران دينى پانصد و ششصد هزار درهم اجازه مىداد. او هرگز از همنشينى با برادران خسته نمىشد و مىفرمود:
دوستى برادر دينى نسبت به خودت را به آنچه در قلب تو نسبت به اوست بشناس. هرگز از درون خانهاش شنيده نشد كه: اى سائل! در وجودت بركت باد و نه اى سائل! اين را برگير! او مىفرمود: آنان را با بهترين نامهاشان بخوانيد «5».
حقوق همسر
حسن بن زيّات بصرى مىگويد: من با دوستم بر حضرت امام باقر عليه السلام وارد شديم در حالى كه آن حضرت در اطاقى مفروش نشسته بودند و بالاپوشى گلى بر تن داشتند و محاسن خود را اصلاح كرده، سرمه به چشم كشيده بودند.
پرسشهايى از او پرسيديم، هنگامى كه برخاستيم به من فرمود: اى حسن! فردا تو و دوستت نزد من بياييد گفتم: آرى، فدايت شوم!
چون فردا رسيد با دوستم خدمت حضرت رسيدم، در اتاقى بود كه جز حصير فرشى نداشت و پيراهن خشن بر تن او بود، رو به دوستم كرده، فرمود: برادر بصرى! ديروز بر من وارد شدى و من در اتاق همسرم بودم، ديروز نوبت او بود، اتاق، اتاق او بود و كالاى اتاق هم كالاى او، خود را برايم آراسته بود و بر عهده من بود كه من هم خود را براى او بيارايم به آن گونه كه او براى من خود را آراسته بود. به دلت چيزى نسبت به من نگذرد.
دوستم گفت: فدايت گردم، به خدا سوگند بر دلم چيزى گذشت اما اكنون خدا آن را از ميان برد و دانستم حق در همان است كه گفتى «6».
دعاى دسته جمعى
حضرت امام صادق عليه السلام مىفرمايد: هرگاه پدرم را حادثهاى محزون مىكرد، زنان و كودكان را جمع مىكرد سپس دست به دعا برمىداشت و آنان آمين مىگفتند «7».
تسليم در برابر خدا
گروهى به محضر حضرت امام باقر عليه السلام مشرّف گشته، مصادف با بيمارى طفلى از آن حضرت شدند، از حضرت اندوه و بىقرارى ديدند، گفتند: به خدا سوگند اگر حادثهاى به او برسد مىترسيم چيزى را كه از او نمىپسنديم ببينيم.
زياد درنگ نكرده بودند كه صداى ناله بر او شنيدند، حضرت گشادهرو غير از آن حالى كه داشت، بر دوستان وارد شد؛ به حضرت گفتند: خدا ما را فداى تو كند، از آنچه از تو ديديم مىترسيديم كه اگر حادثهاى پيش آيد تو را به حالى شديدتر ببينيم كه ما را اندوهگين كند! حضرت فرمود: ما دوست داريم نسبت به كسى كه دوستش داريم سلامت و عافيت يابيم، هنگامى كه فرمان خدا برسد نسبت به آنچه او دوست دارد تسليم هستيم «8».
آزادى در برابر يك ضربت تازيانه
حضرت امام صادق عليه السلام مىفرمايد: پدرم هنگام مرگش غلامان بدش را آزاد كرد و غلامان خوبش را نگاه داشت، به او گفتم: اى پدر! آنان را آزاد و اينان را نگاه داشتى؟ فرمود: آنان را كه آزاد كردم در مدتى كه نزد من بودند از جانب من ضربتى به آنان رسيد بنابراين آزادى آنان در برابر آن ضربت «9».
مناجات شبانه
اسحاق بن عمار مىگويد: حضرت امام صادق عليه السلام به من فرمود:
رختخواب پدرم را پهن مىكردم و به انتظارش مىماندم تا بيايد، وقتى به رختخواب مىرفت و خوابش مىبرد، من به سوى رختخوابم مىرفتم شبى دير به نزد من آمد. در جستجويش به مسجد آمدم و آن هنگامى بود كه مردم به خواب رفته بودند ناگهان او را در مسجد تنها به حال سجده ديدم، نالهاش را شنيدم كه مىگفت:
سُبحَانَكَ اللَّهُمَّ رَبِّى حَقّاً حَقّاً، سَجَدتُ لَكَ يَا رَبِّ تَعَبُّداً وَرِقّاً، اللَّهُمَّ إنَّ عَمَلِى ضَعيِفٌ فَضَاعِفُه لِى، اللَّهُمَّ قِنِى عَذَابَكَ يَومَ تَبعَثُ عِبَادَكَ، وَتُب عَلَيَّ إنَّكَ أنتَ التَّوَابُ الرَّحِيمُ «10»
. خدايا! از هر عيب و نقصى منزهى، به حقيقت كه پروردگار منى.
پروردگارا! برايت از روى بندگى سجده كردم، خدايا! عملم ضعيف است، آن را برايم دو چندان كن، خدايا! مرا از عذابت، روزى كه بندگانت را برمىانگيزى حفظ كن و توبه مرا بپذير، زيرا تو بسيار توبه پذير و مهربانى.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- الكافى: 5/ 73، باب ما يجب من الإقتداء بالأئمة، حديث 1؛ الارشاد، مفيد: 2/ 161؛ وسائل الشيعة: 17/ 19، باب 4، حديث 21872؛ بحار الأنوار: 46/ 350، باب 9، حديث 3.
(2)- الارشاد، مفيد: 2/ 166؛ روضة الواعظين: 1/ 204؛ بحار الأنوار: 46/ 287، باب 6، حديث 6.
(3)- الارشاد، مفيد: 2/ 167؛ كشف الغمة: 2/ 127؛ بحار الأنوار: 46/ 288، باب 6، حديث 9.
(4)- المناقب: 4/ 207؛ بحار الأنوار: 46/ 289، باب 6، حديث 12.
(5)- كشف الغمة: 2/ 118؛ بحار الأنوار: 46/ 290، باب 6، حديث 15.
(6)- الكافى: 6/ 448، باب لبس المعصفر، حديث 13؛ مكارم الأخلاق: 80؛ وسائل الشيعة: 5/ 32، باب 17، حديث 5817؛ بحار الأنوار: 46/ 293، باب 6، حديث 20.
(7)- الكافى: 2/ 487، باب الإجتماع فى الدعاء، حديث 3؛ عدة الداعى: 158، الإجتماع فى الدعاء.
(8)- الكافى: 3/ 226، باب الصبر والجزع والإسترجاع، حديث 14؛ وسائل الشيعة: 3/ 276، باب 85، حديث 3641؛ بحار الأنوار: 46/ 301، باب 6، حديث 44.
(9)- من لا يحضره الفقيه: 4/ 231، باب النوادر الوصايا، حديث 5548؛ وسائل الشيعة: 19/ 419، باب 84، حديث 24874؛ بحار الأنوار: 46/ 300، باب 6، حديث 42.
(10)- الكافى: 3/ 323، باب السجود والتسبيح والدعاء فيه، حديث 9؛ حلية الأولياء: 3/ 187؛ بحار الأنوار: 46/ 301، باب 6، حديث 45./ح
منابع:
کتاب : اهل بيت عليهمالسلام عرشيان فرش نشين
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
http://www.erfan.ir/article/article.php?id=43211
|