پدر و پسر مؤمنی بودند که امیرالمؤمنین حضرت علی (علیهالسلام) چون برادر به آن ها علاقه می ورزیدند. روزی این دو بر آن حضرت وارد شدند. امام (علیهالسلام) برای پذیرایی و تکریم آن ها از جای برخاست و آن دو را بالای مجلس خویش نشانیده و خود در مقابل آن ها نشستند.
دقّت در اندازه تکريم
به هر کس باید به اندازه شأن و منزلتش احترام و ادب کرد. این ادّعا را از رفتار حکیمانه حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) برگرفته ایم.
«رُوِیَ اَنَّ وَرَدَ عَلی اَمیرالمؤمنین اِخوانٌ لَهُ مُؤمنانِ، اَبٌ وَ ابن، فقام اِلَیْهِما وَ اَکْرمهما و اَجْلسهُما فِی صَدر مَجْلِسه وَ جَلَسَ بَیْنَ اَیْدیهِما. ثُمَّ اَمَرَ بِطَعام فَاَحْضَرَ. فَاَکلامِنُهُ ثُمَّ جاءَ قَنبر بِطَستٍ، وَ اِبریق خشبٍ، وَ مِندیل، وَ جاءَ لِیَصّب عَلی یَدِ الرّجلِ. فَوَثَبَ اَمیرالمؤمنین(علیهالسلام) وَ اَخَذَ الاِبریق لِیَصُبَّ عَلی یَدِ الرَّجُلً؛»
پدر و پسر مؤمنی بودند که امیرالمؤمنین حضرت علی (علیهالسلام) چون برادر به آن ها علاقه می ورزیدند. روزی این دو بر آن حضرت وارد شدند. امام (علیهالسلام) برای پذیرایی و تکریم آن ها از جای برخاست و آن دو را بالای مجلس خویش نشانیده و خود در مقابل آن ها نشستند. سپس، حضرت دستور غذا دادند، تا این که طعام آماده شد، و آن دو نفر غذا را تناول کردند.
آن گاه قنبر (غلام امام) آفتابه و لگنی را برای شستن دست آورد که همراه آن حلّه ای نیز بود. او آفتابه را گرفت تا که آب را به روی دست آن مرد بریزد. ناگاه امام (علیهالسلام) با حرکتی سریع از جای برخاسته و آفتابه را گرفت که آب را به روی دست آن مرد بریزد. امّا آن مرد از عمل امام (علیهالسلام) غرق شرمساری شده و از خجلت، سر را تا نزدیک زمین به زیر آورد، و گفت: ای امیرالمؤمنین! خدا مرا نبیند که شما آب روی دست من میریزید.
حضرت فرمودند: بنشین و دستت را بشوی که خداوند تو را ببیند که برادر دینیت دستت را میشوید. حضرت به جدّ از او خواست که دستش را بشوید، مرد ادب نمود و دستش را برای شستن پیش آورد، ولی میخواست هر چه زودتر این صحنه پایان یابد، بنابراين، آنطور که باید دست را نمیشست، حضرت او را قسم داد که با آرامش خاطر دستت را شستشو ده! آن¬طور که اگر قنبر آب میریخت میشستی.
«فَلَمّا فَرَغَ ناوَلَ الاِبریقُ محمّد بن الحنفیّة و قال: یا بُنَیَّ! لَو کانَ هذا الابن حَضَرَنی دُون اَبیه لَصَبَبْتُ عَلی یَدِهِ، وَ لکنّ الله عَزّوجلّ یأبی اَنْ یُسَوِّیَ بَیْنَ ابنٍ وَ اَبیه، اِذا جَمَعَهُما مَکانٍ لکِن قَد صُبَّ الاَبُ عَلَی الاَبِّ، فَلیُصَبُّ الابنُ علی الاِبنِ. فَصَبَّ محمّدُ بن الحنفیّة عَلَی الاِبنِ». 1
پس از آنکه امام (علیهالسلام) دست پدر را شست، ابریق را به دست محمد حنفیّه داد و فرمود: فرزندم! اگر این پسر، تنها مهمان من بود، دستش را میشستم؛ ولی خداوند إبا دارد از اینکه پدر و پسری در یک مکان باشند و هر دو به طور یکسان مورد تکریم قرار گیرند، از این رو پدر آب روی دست پدر ریخته و شما هم آب روی دست پسر بریز و محمد بن حنفیّه طبق دستور امام دست پسر را شست.
-----------------
1. محمد مهدي نراقي، جامع السعادات، ج 1، ص 363. |