ما گمان می کنیم که عبادت، فقط در گوشه ای نشستن و نماز و دعا خواندن است، حال آن که هر عملی از ما که در راستای جلب رضایت خدا و با یاد او صورت بگیرد، عبادت محسوب می شود.
به دنبال جلب رضایت چه کسی هستیم؟
یکی از نکات مهمی که باید در زندگی به آن توجه نمود، این است که ببینیم به دنبال جلب رضایت چه کسی هستیم؟ برخی از افراد در زندگی روزانه خود فقط دنبال رضایت خانواده شان هستند. برخی تلاش می کنند رضایت استاد، رئیس، دوستان و یا هم حزبی های خود را جلب کنند و طوری رفتار می کنند که اطرافیان، او را انسان خوبی بدانند و همواره رفتار به او احترام بگذارند.
روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که می فرمایند: «مِن صِحَّةِ يَقِين المَرء المُسلِم أن لا يُرضي النّاس بِسَخَطِ الله ، ولايَلومهُم عَلى مالَم يُؤته الله، فَإنّ الرِّزق لايسوقه حِرص حَريص، ولا يردُّه كِراهِيّة كاره، ولو أنّ أحَدكُم فَرّ مِن رِزقه كما يَفِر مِن المَوت لأدركه رِزقَه كَما يُدركه الموت، ثم قال عليه السلام: إنّ الله بِعدله وقِسطه جَعل الرّوح والرّاحَة فِي اليَقِين والرِضا، وجعل الهَمَّ والحُزنَ فِي الشَّك والسّخط»1 از درستى يقين مسلمان اين است كه خشنودى مردم را با ناخشنودى و غضب خدا به دست نياورد و آنان را به آنچه خدا به او نداده ملامت نكند زیرا حرص حريص رزق را فراهم نمی کند و بىميلى كسى آن را نمىراند، و اگر يكى از شما از روزى خويش بگريزد چنانكه از مرگ مىگريزد روزى همانند مرگ به او خواهد رسيد. خدا به عدل و داد خود خرّمی و آسایش را در یقین و رضا مقرر داشته و غم و اندوه را در شکّ و نارضایتی.
خشنود نکردن مردم به قیمت خشم خدا از برنامه های خودسازی در مرحله مراقبه است. به این معنا که انسان همیشه توجه داشته باشد در هر کاری که انجام دهد، به دنبال جلب رضایت خدا بوده و به امر دیگری توجه نداشته باشد.
خدمت به دوستان خدا
همان گونه که اشاره شد، جلب رضایت خدا مهم است و هم اکنون می گوییم که یکی از راه های جلب رضایت خداوند، مردم داری و ضایع نکردن حقّ مردم است؛ چرا که خدا دوست ندارد، حقّ مردم ضایع شود. اگر شعار مردم سالاری دروغین دادیم، باید بدانیم که در خدا محوری خود صداقت نداریم. کسانی که خدا محور بوده و تنها به رضایت خدا می اندیشند، حقوق مردم را هم بهتر مراعات می کنند.
در زمان حضرت امام خمینی (ره) یکی از وزرا در خواست ملاقات حضرت امام (ره) را به همراه پدرش می نماید، ولی به هنگام ورود به محضر امام (ره) جلوتر از پدرش وارد می شود. وقتی که پدرش وارد می شود، به حضرت امام (ره) عرض می کند: ایشان پدرم هستند! حضرت امام (ره) تعجّب کرده و می فرمایند: «عجب! ایشان پدر شما هستند و شما زودتر از ایشان داخل شدی؟!» کسی که دنبال جلب رضایت خداست می داند که پدر احترام دارد و مقام او، مقام بلندی است.
رضای خلق یا خالق؟!
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«مِن صِحَّةِ يَقِين المَرء المُسلِم أن لا يُرضي النّاس بِسَخَطِ الله»
از نشانه های صحّت یقین شخص مسلمان این است که رضایت مردم را به قیمت غضب خداوند نمی خرد. مسلمان به دنبال رضای خداست نه خواسته و پسند مردم؛ چرا که به روشنی می داند تنها یک نفر است که از همه طلبکار است و همه بدهکار او هستند و آن خداست. هیچ کس به گردن انسان حقّی ندارد جز خداوند. اولین و برترین سپاس ها، برای خداوند است، چرا که همه چیز برای اوست. قرآن کریم می فرماید:
«إنَّ الشِرکَ لَظُلمٌ عَظِیمٌ»2
همانا شرک ظلمی عظیم است.
عدل این است که هر چیزی را در جای خود بگذاریم و مقام و جایگاه هر چیزی را بشناسیم، بنابراین از آن جایی که هیچ کس مانند خداوند برگردن ما حقّ ندارد، باید او را سپاس بگوئیم و اگر از پدر و مادر خود هم تشکر می کنیم، در واقع تشکراز خداست که پدر و مادر را آفریده است. سر رشته به دست خدای متعال است؛ بنابراین انسان باید به دنبال جلب رضای خداودن واحد و قهّار باشد و چون او پدر و مادر را آفریده و امر کرده که ایشان را احترام کنید، ما هم دست ایشان را می بوسیم. چ.ن او احترام معلم را بر ما واجب کرده، ما هم از باب «مَن لَم یَشکُرِ المَخلُوقَ لَم یَشکُرِ الخالِقَ»3 به معلم خود احترام می گذاریم. اما نکته قابل توجه این است که این احترام به عنوان ثانوی است نه ذاتی و اولی؛ چرا که هر چه داریم برای اوست. همه ما در اصل بدهکار خداییم و هر چه به ما می رسد، از خداست. اگر ما به یمن وجود حضرت ولی عصر (ارواحنافداه) خلق شدیم، خود ایشان هم بنده و مخلوق خداست. در همه حال و در همه جا اول باید خدا را به خاطر بیاوریم و نخست از او تشکر کنیم. در روایت می خوانیم خدای تعالی در روز قیامت به چهره مردی که به حلال در بستر همسرش، به انتظار او می نشیند، می خندد.
ما گمان می کنیم که عبادت، فقط در گوشه ای نشستن و نماز و دعا خواندن است، حال آن که هر عملی از ما که در راستای جلب رضایت خدا و با یاد او صورت بگیرد، عبادت محسوب می شود.
چقدر خوب است که رفاقت ها، صمیمیّت ها و حتّی دشمنی هایمان خدایی باشد. این معنی عبادت است. اگر رفت و آمد ما، پول دادن و ندادن ما، مسافرت رفتن و نرفتن ما و ... برای خدا باشد، همه عبادت است. به دنبال نان حلال رفتن، عبادت است.
در غزوه های پیامبر، یکی از اصحاب کشته شد. شخصی گفت: یا رسول الله! خوشا به حال این فرد که در رکاب شما شهید شد. حضرت فرمود: «نه! او کشته راه خدا نیست. مردی را سوار چهارپایی دید و چشمش آن را گرفت. رفت که آن حیوان را تصاحب کند، کشته شد. او شهید نیست».
روزی حضرت امام (ره) به شهید بهشتی (رحمه الله) فرمودند: «مردم درباره من چه می گویند؟» شهید گفت: « می گویند درود بر شما» امام فرمود: «والله! اگر دل هایشان منقلب شود و به جای این شعارها همه بگویند مرگ بر خمینی، من از حرف و راه خود برنمی گردم».
این یعنی فقط خدا طرف حساب من است و من فقط با خدا معامله می کنم. حتی درس خواندن ما هم باید الهی باشد. مبادا درس بخوانیم با این هدف که درآینده به پست و مقامی برسیم. باید درس بخوانیم با این انگیزه که انجام وظیفه کنیم.
-------------------
پی نوشت ها:
1. کافی، ج 2، ص 57
2. سوره لقمان، آیه شریفه 13
3. وسائل الشیعه، ج 16، ص 313
منبع : حدیث دل سپردن، ص 31، آقاتهرانی |