تقوا از واژههای شناخته شده اخلاقی است.حالتی نفسانی است که در روح انسان به شکل ثابت درآمده باشد، و شخص با تقوا قدرت خود نگه داری داشته و باری به هر جهت عمل نکند.
«وَ أَلْبِسْنِي زِينَةَ الْمُتَّقِينَ»(1) و زینت اهل تقوا را به من بپوشان.
تقوا لباس مقدس
در بیان حضرت امام سجاد (علیهالسلام) به گونه ای تشبیه بر می خوریم که گويیا تقوا نوعی پوشش است که از خداوند متعال درخواست دارند که مرا به آن بپوشان. این بیان غریبی نیست چه این که در کلام الله مجید اشاره این تشبیه وجود دارد. «وَ لِبَاسُ التَّقوَی ذَلِکَ خَیرٌ»(2) جامه مقدس تقوا برای انسانها لباس برتر است.
اما چرا تقوا را به لباس تشبیه فرمود؟ چون لباس ابزاري است که عیوب انسان را میپوشاند. تقوا نيز ابزاري معنوي است که روح و جان آدمی را در پناه خود قرار میدهد تا که از پلیدیها دور و مصون ماند. در نتيجه، این نکته مسلم است که تقوا حفاظ مناسبی برای صیانت انسان از خطرات تهدید کننده است. حضرت مولی در عبارتی به صراحت اینگونه همه را دعوت فرمود که «اِلْجاؤُ اِلیَ التَّقوَی، فَاِنَّهُ جُنَّةٌ مَنیعَةٌ، مَن لَجَأَ اِلَیها حَصَّنْتَهُ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِهَا عَصَمَتْهُ»(3) به تقوا پناه آورید! چرا که آن سپری نیرومند و محکم است، کسی که به آن پناهنده شد مصونش دارد، و کسی که به آن تمسّک یابد او را نگه دارد.
تقوا چیست؟
تقوا در لغت از واژه «وقايه» گرفته شده که معناي آن اين است: «اَلتَّقوي جَعْلُ النَّفْس فِي وِقايَةٍ مِمّا يَخافُ»(4) تقوا يعني خود را در حفاظي قرار دادن از آن چه ميترسد، بنابراين، شخص متقي کسي است که تقوا پيشه کند و پرهيزگار باشد.(5) تقوا از واژههای شناخته شده اخلاقی است. آن حالتی نفسانی است که در روح انسان به شکل ثابت درآمده باشد، و شخص با تقوا قدرت خود نگه داری داشته و باری به هر جهت عمل نکند. او مینگرد که انجام این عمل و یا ترکش پسندیده درگاه خداوند است یا نه؟ پس هدف نهایی او جلب رضایت خداوند متعال است.
اهمیت تقوا
1. بزرگان اهل معنا گفتهاند که تمام خیرات و سعادت دنیا و آخرت در یک کلمه نهاده شده است، که آن «تقوا» است.
2. خداوند متعال در کلمات وحیانی خویش از تقوا، ویژگی اهل آن، آثار و برکات آن، و... سخن فراوان آورده، که اين گوياي اهميت او به اين امر است.
3. از همه مهم تر اين که خداوند متعال و بندگان خود را به جانب تقوا فراخوانده و همه را به سوي آن دعوت فرموده است.(6)
4. عاليترين بندگان الهي همت خود را براي دستيابي به آن مصرف کردهاند: حضرت علي (عليهالسلام) ميفرمايند: «وَ اِنَّما هِيَ نَفسِي اَرُوضُها بِالتَّقْوي لِتَأْتِيَ آمِنَةً يَوْمَ الْخَوْفِ الأکْبَرِ، وَ تَثْبُتَ عَلَي جَوانِبِ الْمَزْلَقِ»؛(7) همت و انديشهام تنها در اين است که نفس خود را با تقوا و پرهيزکاري تربيت نموده، رام گردانم تا در روزي که ترس و بيم آن فراوان است، آسوده باشد و بر اطراف لغزش گاه استوار ماند.
درجات تقوا
بی شک، تقوا دارای مراتب و درجاتی است، که اطلاع از آن، برای رشد و تلاش در ارتقاء درجات آن مفید و ضروری به نظر میرسد.
1. در سطح عصمت: گاه تقوا چنان فراگیر و وسیع در برخی ظهور و بروز دارد که تمام وجود و شخصیت انسانی آن ها را تحت پوشش قرار میدهد. این سطح والای از تقوا را بندگان معصوم (علیهمالسلام) او دارا هستند، که خداوند متعال بندگان خود را به کسب این مقام فاخر فرا خوانده است. چنان که خداوند متعال فرمود: «اِتَّقوُا اللهَ حَقَّ تُقَاتِهِ»(8) ؛ تقوای الهی داشته باشید آن گونه که او سزاوار است.
2. در سطح عدالت: اگر تقوا در سطح انجام واجبات و ترک محرمات باشد آن را تقوای در سطح عدالت نامیده ایم. این است که در کلام الهی آمده: «اتَّقُوا اللهَ مَااستَطعتُم»(9) ؛ تا آن جا که در توان دارید تقوای الهی داشته باشید! اين سطح از تقوا براي همهگان لازم است تا که سطح جامعه... برخی روشنفکر نمایان عوام زده(10) در مجامع علمی که تخصصی در فهم قرآنی ندارند، که بی گاه بحثی را در باب عصمت انبیاء مطرح میکنند. آن ها بر مبنای جهالت و یا برای خوشامد اهل عصیان و یا توجیه خویش در عدم کمال و رشد معنوی، تلاش میکنند که عصمت را زیر سؤال برده و یا آن را محدود به ابلاغ و تبلیغش دانند. برای اثبات اهل گناه بودن انبیاء و یا اولیاء و اوصیاء ایشان به ظواهر آیاتی تمسک میکنند که آنها از خداوند طلب مغفرت میکردهاند،(11) و یا آیاتی که خداوند خود فرموده من شما را مورد مغفرت و بخشش قرار داده ام، و گاه به دعاها و بیانات اهلبیت (علیهمالسلام) تکیه کردهاند که آن ها خود علی الدّوام از خداوند طلب آمرزش و مغفرت داشتهاند.(12)
در پاسخ باید توجه داشت که توجیهاتی چون تصنعی بودن کلمات خداوند و یا حضرات معصومین (علیهم السلام)، و یا تواضع آن عزیزان اصلاً پذیرفته نیست چرا که آنها هرگز اهل تعارف، تملّق، شوخی، خطا و ... نیستند بلکه آن بیان خداوند و این تقاضا درخواستی جدّی و واقعیّتدار است.
بگذریم که در برخی آیات، رسول خدا به همراه عدّهای درخواست مغفرت کردهاند که ديگران از عصمت برخوردار نبودهاند. ولی در پارهای از آیات خودشان مورد خطاب بوده و یا خود از خداوند متعال درخواست مغفرت داشتهاند.
پاسخ: با توجه به این نکته که گناهان همه و همیشه در سطح متعارف قرار نگرفتهاند، پس، بنابراين مغفرت هم در یک سطح متعارف براورد نميشود.
به بیان علامّه طباطبایی (ره) گناهان دارای مراتب مختلفی است که یکی پس از دیگری و در طول هم قرار دارند. چنان که مغفرت نیز دارای مراتبی است که هر مرتبه از آن متعلّق به گناه همان مرتبه است. اینگونه نیست که گناه در همه جا عبارت باشد از نافرمانی اوامر و نواهی مولوی، و مغفرت آن هم در سطح مولوی و متعارف باشد.
از اين روي جناب علامه (ره) گناهان و مغفرت را در چهار سطح براورد فرمودهاند،که خلاصهاي از آن از قرار زير است:
1. اولين چيزي که عقل سليم و اعتبار صحيح ما را به آن ارشاد ميکند اين است که آن چه نظام اجتماعي به آن بستگي دارد و مجتمع آن را احترام ميکند، احکام عملي و مقدساتي است که عمل به آن و مداومت بر آن مقاصد انساني مجتمع را حفظ کرده و او را به سعادت ميرساند. در اذهان ما مسلمين اين نوع گناهان که مرادف «مَعْصِيَة»، «سَيِّئَه»، «اِثْم»، «خَطا»، «حَوْب»، «فِسْق» و غيره همه همين معنا را دارند.
2. مسئله پيروي از قوانين تنها به ترس از قوانين جزائي نيست بلکه غرض نهايي اين است که افراد در اثر مهارت و مراقبت بر عمل به آن داراي فضائلي نفساني گردند که جامعه را به آن مُتخلّق سازد. اينها «فضائل» هستند که طرف مقابل آن را «رذائل» ميگوئيم. تخلّف از احکام اخلاقي هم داراي مراتب فراواني است، در سطوح بالاي آن عقل به وجوب کسب آن انسان را دعوت ميکند. (13) فضائل و رذائل تا آن جا که به منزله اسکلت بنا است واجب و ترکش حرام ميباشد.(14)
3. رعايت آداب و رسوم پسنديده اهل عقل است. و اين جا است که همه يکسان نبوده و «حَسَناتُ الاَبْرارِ سَيِّئاتُ الْمُقَرَّبينَ» نيکيهاي نيکان نسبت به مقربين گناه است که اگر مقربان نيکي نيکوکاران و ابرار را مبادرت ورزند اين براي آنها گناه تلقي ميشود. بر همين ملاک استوار است.
4. احکام مخصوص افق حبّ و بغض، اين جا است که محبوب همه رفتار معشوق را خوب و مبغوض را بد ميبيند. اين جا است که صرف لحظهاي از دوست گناهي فاحش تلقي ميشود. اين نيز بسته به رابطه و اندازه جذبه و مجذوبيت بين عاشق و معشوق است که در اين مقام خوردن، آشاميدن نيز گناه تلقي ميشود. اين همان است که فرمود: «اِنَّهُ لَيغانُ عَلي قَلْبي، فَاسْتَغْفِرُ اللهَ کُلَّ يَومٍ سَبْعينَ مَرَّةٍ» بر دلم غبار و زنگار مينشيند، پس در هر روز 70 بار استغفار ميکنم. اين استغفار براي رفع اين زنگار دل است. و نيز قرآن فرمود: «وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ سَبِّحْ بَحَمْدِ رَبِّکَ...»(16) و يا «وَاسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَوّاباً»(17) البته اين نيز مراتب دارد.
1. امام سجاد (عليهالسلام)، صحيفه سجاديه، فرازي از دعاء 20.
2. سوره مبارکه اعراف، آیه شریفه 26.
3. فهرست موضوعی غرر، ص 413.
4. راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن الکريم، تحت واژه «وقي».
5. لوئيس معلوف، المنجد، تحت واژه وقي.
6. «ینزل الملايکه بالروح من امره علی من یشاء من عباده، ان انذروا انه لا اله الا انا فاتقون»، سوره مبارکه نحل، آیه شریفه 2.
7. نهجالبلاغه، ترجمه فيضالاسلام، ص 967، فرازی از نامه 45.
8. سوره مبارکه آل عمران، آیه شریفه 102.
9. سوره مبارکه تغابن، آیه شریفه 16.
10. محمد مجتهد شبستری، سخنرانی دانشگاه صنعتی اصفهان،4/12/ 1387.
11. آیات سوره نوح، آیه 78، اعراف، 151، شعراء، 82، مؤمنون، 118، مریم، 51، ابراهیم، 41، بقره، و ...
12.فرازهایی از دعای ابوحمزه «انا الجان الذی اخطیته...»، دعای کمیل «اللهم اغفر لی کل ذنب اذنبته» و ...
13. همان، ص 523.
14. همان، ص 524.
16. سوره مبارکه ... آيه شريفه.
17. سوره مبارکه ... آيه شريفه
مرتضی آقاتهرانی
|