بخش اعظم ناراحتيها، نارضايتيها، خصومتها و ناهنجاريهاي اخلاقي و تحصيلي فرزندان در هفت سال دوم ناشي از محدوديتهاي بيجايي است که والدين از روي دلسوزيهاي افراطي در هفت سال نخست براي فرزندشان پديد آوردهاند.
ميدان دادن به کودک براي تجربهآموزي خلاق
بدترين پدران و مادران آنانند که در نيكي و دلسوزي نسبت به فرزندشان زيادهروي ميکنند!1
امان از دست مادراني که از بستن بند کفش بچه گرفته تا وظيفه فکر کردن کودک، همه و همه را به تنهايي و از روي دلسوزي جزء وظايف خود ميدانند و در عمل، کودک خود را از بازيها و تجربه کردنهاي خلاق کودکانه باز ميدارند.
چنين مادراني از قاشق به دست گرفتن فرزندشان و غذا خوردن او بدون کمک ديگران ميهراسند، از آب ريختن او در ليوان از يک پارچ آب ميترسند، از بازي کردن طفلشان با بشقاب و پياله و ليوان جلوگيري ميکنند، از چاي خوردن او به تنهايي احساس سوختن و داغي ميکنند، ور رفتن بچه با دکمههاي ضبط يا تلويزيون را نشانة خرابکاري او ميانگارند، خط کشيدن او به در و ديوار را نشانه شلختگياش ميپندارند، دست زدن به کتابهاي پدر، به ويژه ورق زدنهاي نامتعادل و گاه مچاله سازي و پاره کردن ورقهاي کتاب را جرمي نابخشودني ميدانند و چه بسا اين بازيهاي کودکانه را با تنبيهي سخت پاسخ گويند.
جلوههاي نامتعادل دلسوزي والدين نسبت به فرزندان را ميتوان خلاصهوار چنين برشمرد:
1. جلوگيري از ارضاي ميل کودک به تجربه کردن همه چيز در محيط پيرامون خويش؛
2. جلوگيري از بازيهاي خلاقانه کودک و ميل دائمي او به فضاي بازيسازي با اشياي اطراف خويش؛
3. جلوگيري از بازيهاي مورد علاقه طفل به بهانه خرابکاري و بريز و بپاش او و غالب کردن بازيهايي به فرزند که بيشتر خود والدين ميپسندند تا فرزند؛
4. خريد اسباببازيهايي هرچند گرانقيمت که مورد علاقه خود والدين است، نه مورد علاقه فرزند و در
مقابل، اجتناب از خريد يا در اختيار گذاشتن اسباببازيهايي که طفل براي بازيسازيهاي خويش بر آن پافشاري و اصرار ميورزد. گاه والدين حاضرند براي خريد عروسکها، موتورهاي برقي و ديگر اسباببازيهاي گرانقيمت براي طفل خود هزينه کنند، امّا حاضر نيستند وسايل سادهاي چون ليوان، بشقاب، جارو، خاکانداز، شلنگ آب، مداد و خودکار، دفتر و کتاب، لاک غلطگير، برخي از لوازم آرايشي و... را در اختيار فرزند دلبندشان قرار دهند، هر چند با اصرار و پافشاري و حتي گريه و قهر معصومانه کودکشان مواجه شوند؛
5. دخالتهاي بيمورد و کمکهاي غيرلازم والدين در حين بازيهاي کودکانه؛ مثلاً در هنگامي که طفل نميتواند با خمير بازي شکلي يا با اسباب خانهسازي خانهاي بسازد، والدين بلافاصله وارد عمل ميشوند و مهارت خويش را در خميرسازي و خانهسازي، به رخ طفل تازه پا به ميدان گذاشتهشان ميکشانند، غافل از اينکه با اين کار ذوق و خلاقيت کودکشان را کور ميکنند.
مثال ديگر آنکه به محض درگرفتن دعوا و منازعه بين کودکشان و همبازيهايش وارد گود ميشوند و جوابگوي منازعههاي کودکانه ميگردند تا مبادا دلبندشان کم بياورد و صدمهاي رواني ببيند، غافل از اينکه به دست خود، کودکشان را از کسب مهارت در مقابل منازعات و مشکلات محروم مينمايند.
چنين کودکاني که از بخت نگونشان در دست چنين والدين دلسوزي! امر تربيت و رشدشان رقم ميخورد، در مواجهه با مشکلات و حل خلاقانه آن عاجزانه و گريزانه عمل ميکنند؛ چراکه در ايشان روحيه کنجکاوي و تجربة راههاي گوناگون براي کسب موفقيت، فرصت رشد کمتري يافته است.
آيا نميخواهيم فرزنداني داشته باشيم که مدير و مدبر و خلاق باشند؟ پس به جاي ستيز در مقابل تکاپوهاي کودکانه و به جاي گريز از بازيگوشيهاي شيطنتآميز فرزندانمان بياييم از طريق همبازيشدن با ايشان مزه تجربههاي موفق را به کام ايشان بچشانيم و قدرت حل خلاقانه مسائل و مشکلات را بديشان بياموزيم و در نهايت براي کودکانمان خلاقيت را به ارث بگذاريم، نه ثروت را. براي تربيت و پرورش خلاقيت در فرزندان رعايت اين نکات ضروري است:
1. در مقابل وظايف شخصي کودک مثل غذا خوردن، آب نوشيدن، شستن دست و صورت، مسواک زدن، حمام کردن و... تا حد امکان دخالت مستقيم نکنيد و با صبر و حوصله آموزش دهيد و هدايت کنيد!
2. بيشتر مسؤوليتها را به کودک بسپاريد و شما بدون دخالت مستقيم، بيشتر نقش هدايتي و نظارتي داشته باشيد و در صورت غلط بودن تصميم و حرکت کودک مستقيم به او نگوييد، بلکه در يک فضاي صميمي و بازيگرايانه او را به سوي انتخاب خلاقانه راه درست کمک نماييد!
3. در انجام امور تحصيلي فرزندتان به طور مستقيم دخالت نکنيد! اگر ميخواهيد فرزند شما تا پايان مراحل تحصيلياش از ابتدا تا انتها با ذوق و علاقه عمل نمايد، بگذاريد مشکلات تحصيلياش را خودش حل کند!
همواره به خاطر داشته باشيم كه بخش اعظم ناراحتيها، نارضايتيها، خصومتها و ناهنجاريهاي اخلاقي و تحصيلي فرزندان در هفت سال دوم ناشي از محدوديتهاي بيجايي است که والدين از روي دلسوزيهاي افراطي در هفت سال نخست براي فرزندشان پديد آوردهاند و استعداد ايشان را در حل خلاقانة مشکلات ارج ننهادهاند.
جلوهاي از زبان حال کودکان
مامان خوبم، بگذار بايستم! بگذار راه بروم! ميافتم، اما باز بلند ميشوم. دردم ميگيرد. گريه ميکنم، ولي راه رفتن را ياد ميگيرم. نترس مامان! خودت هم اينگونه راه رفتن را آموختي! پس بگذار خودم روي پاي خودم بايستم و خودم راه بروم! نگو نه مامان!
بگذار خودم غذا بخورم! قاشق را به دست خودم بده! بريز و بپاش ميکنم، لباسهايم کثيف ميشود، ولي ياد ميگيرم که خودم غذا بخورم. کنارم بنشين! مراقبم باش! نگاهم کن، ولي آرام و صبور باش! کمکم کن، ولي نگو نه مامان!
صابون را بگذار در دست خودم! ليف را به من بده تا خودم را بشويم! عيب ندارد. بدنم خيلي هم کثيف نيست. بگذار خودم خودم را بشويم. با من همراه شو! کمکم کن، ولي نگو نه مامان!
بگذار بازي کنم! بگذار بجنگم! بگذار بزنم، کتک بخورم، بگذار براي بازي زندگي آماده گردم! بايد بدانم چگونه مبارزه کنم. بايد بر مشکلاتم پيروز شوم. نگران نباش! راهنماييام کن، اما نگو نه مامان! به من اطمينان بده و مراقبم باش، اما نگو نه مامان!
راستي مامان هيچ وقت شمردي که روزي چند بار به من ميگويي: نه مامان!2
----------------
پی نوشت ها:
1. امام باقر(علیه السّلام): «شَرُّ الآباء مَن يَحمِلُه البِرَّ على الإفراطِ» سمعاني، تفسير السمعاني، ج3، ص232؛ سيد المرعشي، شرح إحقاق الحق، ج19، ص495.
2. ر.ک: مريم سيادت، مقالة «نگو نه مامان!»، دوهفتهنامة موفقيت، ش117، ص90.
منبع : خانواده و تربیت مهدوی،آقاتهرانی وحیدری کاشانی |