اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم. بسم اللَّه الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
یک مطلبی که لازم است و باید تذکر بدهیم این مطلب را و این یک مقدمهای لازم دارد و راجع به این مقدمه من سابقاً صحبت کردم و چون تکرار مفید است مقدمه بحث یک تکراری از گذشته است آن مقدمهای که سابقاً صحبت کردم و همه ما باید خیلی به آن توجه داشته باشیم این است که حساب خواص غیر از حساب عموم است هم پیش خدا هم پیش پیغمبر اکرم و ائمه طاهرین علیهمالسلام و پیش مردم آن حسابی که خدا حضرت ولی عصر مردم حتی مردم لاابالی برای ما باز میکنند غیر از حسابی است که برای عموم مردم باز میکنند آن توقعی که خدا، حضرت ولی عصر مؤمنین بلکه لاابالیها از ما دارند غیر از توقعی است که از خودشان از عموم مردم است و قرآن روایاتها گفتارها بر این مطلب خیلی گویا است به شما.
میگفتم که حضرت یوسف در همه جا نمره بیست آورد که به قول استاد بزرگوار ما علامه طباطبایی بعضی از صحنه هایش هر که بود میرفت ولی او نمره بیست آورد استاد عزیز ما علامه طباطبایی در درس مفصل میگفتند و در المیزان هم معجزه مختصر فرموده است که ، قضیه مجلسی که زلیخا برای یوسف تهیه کرد بیست و چهار زمینه برای گناه بود آن هم چه زمینه هایی زنی مثل زلیخا اول زیبای عالم آن هم آن جلسه با آن همه شهوت ، سر تا پا شهوت ، جلسه تنها به قول آقای طباطبایی اگر میگفت بله ، نانش در روغن بود اگر میگفت نه وامصیبتا امّا بالاخره نمره بیست آورد.
این حضرت یوسف یک جا نمره بیست نیاورد که آدم مات است و آن در زندان، زندان را خود تهیه کرده بود یعنی قرآن میگوید حضرت یوسف دید اگر زندان نرود اینها سر به سرش میگذارند این زنها هیچ جا راحتش نمیگذارند گفت «قال رب السجن احب الی مما یدعوننی الیه» خدایا برم زندان از شر اینها نجات پیدا کنم .چندین سال زندان آن دو رفیقش که آن دو خواب را دیدند وقتی میخواستند از زندان بیرون بروند آن که نجات پیدا کرده بود میخواست برود ساقی شاه بشود حضرت یوسف به این گفت «و اذکرنی عند ربک» همین دو کلمه، طلبهها با شماها هستم! ای منبریها با شما هستم! یک کلمه گفت «و اذکرنی عند ربک» رفت جبرئیل آمد گفت که کی تو را از دست برادرها نجات داد؟ گفت خدا. کی تو را از تو چاه بیرون آورد؟ خدا. کی تو را از دست زلیخا نجات داد؟ خدا. کی تورا تا اینجا آورد؟ خدا. اگر خدا چرا گفتی «و اذکرنی عند ربک»[ سوره یوسف، آیه 42]
این با توحید افعالی منافات دارد دید اشتباه کرده فریاد توبه انابه و توبه کرد ، امّا قرآن میفرماید «فلبث فی السجن بضع سنین» هشت سال برای این حرف در زندان بود چرا؟ این «و اذکرنی عند ربک» ما خیلی داریم ،همه مان، کی است نداشته باشد؟ کی توحید افعالی دارد؟ قرآن در همین سوره یوسف میفرماید «و ما یؤمن اکثرهم باللَّه الا و هم مشرکون»[ سوره یوسف، آیه 106] غالب مردم هستند یعنی 90% مردم توحید افعالی ندارند امّا این را باید توجه کنید آن حسابی که برای یوسف پیغمبر باز است این برای عموم مردم باز نیست حساب خواص غیر از حساب عموم مردم است توقعی که از یوسف است همیشه باید بگوید خدا «و اذکرنی عند ربک» آن هم به یک آدمی که میخواهد برود ساقی شاه بشود که معنی ندارد.
نظیر این در قرآن زیاد است زیاد، راجع به حضرت یعقوب جوری، راجع به حضرت داود جوری، راجع به حضرت آدم جور دیگری این «فعصی ادم ربه فغوی» این درجه انحطاطی اگر تو جهنم برده بودند این قدر ناراحتی نداشت تا اینکه این درجه رابه او بدهند بچه بازی که نیست به حضرت آدم این درجه را بدهند به آدمی که در آن زمان مقربترین نه به آدمی که «علم ادم الاسماء کلها» این خیلی مقام است که معنایش این است مظهر اسماء و صفات حق آن هم مظهر اسماء و صفات همه یک کسی مظهر اسماء و صفات حق کلها امّا یک گناه ناکرده گفتندش مذنبی مذنب برو بیرون خرام تو لیاقت بهشت نداری چرا؟ حساب خواص غیر از حساب عموم مردم است. نباید حضرت آدم این گندم را خورده باشد حالا ولو ارشادی باشد ولو اینکه گناه نباشد گناه هم نبوده ولو اینکه یک ترک اولی باشد گناه که نبوده امّا همین گناه نبودن را چون خدا نمیخواست و این خواست درجه گرفت درجه انحطاطی «و عصی ادم ربه فغوی» نابود شد و همچنین تا آخر.
یک روایت صحیح السند ظاهر الدلالة مرحوم کلینی در کافی میگوید که عمار میگوید من مبلغ بودم رفتم خدمت امام صادق علیهالسلام تو ضمن صحبتها گفتم یابن رسول اللَّه یک کسی میخواست برود مکه من نگذاشتم گفتم برو به زن و بچهات برس گفتم برو این پول را بده به فقرا حضرت فرمودند منع از مکه کردی یک سال باید مریض بشوی من نمیدانم معنایش چیست نفرین کردند امام صادق علیهالسلام تصرف ولایی کردند یا نه اصلاً کیفر همین است . عمار میگوید من از خانه آمدم بیرون یک سال تب کردم یک سال مریض بودم چرا حساب عمار که یک مبلغ اسلامی است غیر از حساب عموم مردم است . و باز همین مرحوم کلینی «رضوان اللَّه تعالی علیه» در کافی در روضه امّا روایت صحیح السند است میفرماید پیغمبری از بنی اسرائیل واردشد بر یک شهری در خارج شهر دید یک عالمی زیر هوار رفته است آن عالم آشنا با پیغمبر بوده است مرید آن پیغمبر بوده ترویج آن را پیغمبر میکرده دید مرده سرش بیرون مانده و مورچهها سر این را خوردهاند بعد آمد توی شهر دید حاکم شهر مرده و یک تشییع جنازه عالی از این کردند تشییع جنازه خیلی بالا بود این رابطه را وصل کرد که خدایا این برای چه است خطاب شد چند روز قبل این عالم آمد پیش این ظالم یک حاجت خواست این هم با احترام حاجتش را داد این عالم رفت زیر پرچم ظلم به جای اینکه بگوید خدا گفت ظالم، این کیفر دارد. باید کیفرش را بدهد آن ظالم هم که احترام کرد به عالم و حاجتش را برآورد پاداش دارد باید پاداش او را بدهد و ما نخواستیم به آخرت بیفتد توی دنیا آن مرگ این جوری برای این عالم کیفرش بود آن مرگ با آن احترامی برای آن ظالم جزایش بود.
گفتن زیاد است که ما به خوبی استفاده میکنیم حساب خواص غیر از حساب عموم مردم است همچنین جلسات، جلسات که مربوط به خواص است یعنی یک تقدسی دارد این جلسهها غیر جلسههای عمومی است جلسه روضه این جلسه تقدس خاصی دارد این جلسه نظیر مسجد است نظیر حسینیه است از یک تقدس خاصی پیش همه برخوردار است نظیر حرمهای مطهر حرمهای مقدس ائمه طاهرین یا حرمهای امام زادهها اینهایی که پیش مردم یک تقدسی دارند و واقعاً هم یک تقدسی دارند این جلسات غیر جلسههای عمومی است غیر جلسات عزا و عروسی که ناهار میدهند شام میدهند اینها را نباید با هم مخلوط کرد زمان روز عاشورا با روز اول محرم یا آخر ذی الحجه این خیلی تقدس دارد تقدس این است باید صد در صد حفظ بشود و امثال اینها آنهایی که اولیاء اللَّه بزرگان برایش یک تقدس خاصی قائل هستند، مثل فقیه شیعه حاج میرزا عبد المعالی استاد ما حضرت آیت اللَّه العظمی بروجردی وقتی اصفهان بودند یک مقداری پیش حاج میرزا عبد المعالی درس خواندند ایشان نقل میکردند حاج میرزا عبد المعالی فرمود که آن قلمی که فقه اهل بیت با آن نوشته شده باشد اگر آن قلم در یک اتاقی باشد من در این اتاق نمیخوابم این قلم را بیرون میبرم و میآیم و میخوابم.
حاج میرزا عبد المعالی که یک آدم ساده نیست یک آیت اللَّه است خارج فقه میگفته تخصص در رجال داشته یک عارفی است که آقای بروجردی به عرفان و اخلاق ایشان را قبول داشتند و این با یک قلمی که فقه نوشته باشد دیگر چه برسد یک قرآن در یک جایی باشد ما در مقابل قرآن پشت بکنیم یا پایمان را دراز بکنیم اینهایی که تقدس دارد باید ما تقدسش را حسابی حفظ بکنیم. استاد بزرگوار ما حضرت امام «رضوان اللَّه تعالی علیه» منبر نمیرفتند هر چه به ایشان اصرار میکردیم که بابا شما را نمیبینند تو مسجد سلماسی ایشان درس میگفتند و آن کسانی که عقب بودند ایشان را نمیدیدند میگفتند همین جا خوب است صدایم میرسد بدون اجازه ایشان ما یک منبر برای ایشان ساختیم و گذاشتیم همان جا که ایشان مینشستند بدون اینکه به ایشان بگوییم ایشان آمدند که بنشینند معمولاً ایشان وقتی راه میرفتند سرشان پایین بود همیشه رسم ایشان بود ایشان رسیدند پای منبر دیدند که منبر گذاشتیم معلوم است کرامت ایشان نمینشستند روی زمین رفتند روی منبر امّا بسیار ناراحت و یک جمله گفتند وقتی مرحوم نائینی رضوان اللَّه تعالی علیه» منبر رفتند گریه کردند فرمودند من کجا و منبر کجا اینجا جای پیغمبر است، اینجا جای حضرت ولی عصر است من چه کسی هستم که روی منبر بنشینم و بالاخره با یک نصیحتهای پدارانه عرفانی حضرت امام آن روز را آنکه منبر مقدس است تمام کردند حجت را و این منبر تقدس دارد.
مرحوم نائینی که یک آدم معمولی که نیست عقلش آن است که از سیاست و آن زمان همه تعجب میکردند راستی گرداننده مشروطیت بود از نظر علمی الان اصولش زنده حتی امام (قدس سره) میفرمودند من رفتم نجف در درس مرحوم نائینی شرکت کردم یک اشکال کردم همه شاگردها با یک چشمی به من نگاه کردند که مگر میشود به مرحوم نائینی هم اشکال کرد این چه کسی است که آمده به مرحوم نائینی اشکال میکند یعنی شاگردان مرحوم آقای نائینی بزرگانی مثل آقای حکیم، آقای خوئی، مرحوم حاج سید جمال گلپایگانی اینها که راستی مرحوم نائینی خیلی مجتهد تحویل اجتماع داد این آقا وقتی مینشیند روی منبر گریه میکند میگوید من کجا و منبر کجا این مجالس ابی عبد اللَّه الحسین یک اهل دلی خواب حبیب ابن مظاهر را دید گفت که میخواهی برگردی حبیب ابن مظاهر پیش امام حسین است الان پیش خدا یعنی بهشت برای حبیب خیلی کوچک است حتی بهشت رضوان پیش خدا هست قرآن میگوید شهدا پیش خدا هستند گفتند که میخواهی از پیش خدا بیایی در این دنیا گفت میخواهم گفتند چرا گفت میخواهم توی مجلس ابی عبد اللَّه شرکت کنم و گریه کنم برای مظلومی امام حسین و ما نباید این مجالس را سبک بشماریم ما نباید این مجالس را آلوده بکنیم وقتی چنین باشد ما طلبهها یک جمله عوامانه هست این جمله عوامانه جمله خیلی بالایی است اصلاً معمولاً یک مثالهای عوامانه هست وقتی که انسان از نظر ظاهر میبیند که عوامانه است وقتی محتوی مثال را ببیند میبیند که راستی آن قدیمها چه مثالهایی میزدند پر محتوی این مثال عوامانه میگوید که اگر متولی امام زاده احترام امام زاده را نداشته باشد چه انتظاری داری از مردم احترام امام زاده را داشته باشند خیلی حرف خوبی است ما طلبهها باید تقدس منبر را حفظ کنیم تقدس لباسمان را .
استاد بزرگوار ما علامه طباطبایی «رضوان اللَّه تعالی علیه» میفرمودند که، نجف یک وقتی برای من خیلی مشکل شد به اندازهای که فکرم را برد بدهکار بودم به مغازههای سر کوچه و فکرم را برد عصری نشسته بودم مطالعه میکردم دیدم نمیشود فکرم رفته است توی بدهکاری در همین هنگام یکی در زد رفتم دم در یک آدمی بود نشناختمش که بعد فهمیدم بزرخی بوده سلام کردم و گفت خدا به تو سلام رساند و گفت هجده سال است من کی تو رابه حال خودت وا گذاشتم که الان نمیتوانی مطالعه کنی رفتی توی دنیا فکر علامه طباطبایی میگوید تشکر کردم و تعارف کردم بیائید داخل، نیامد در را بستم آمدم سر مطالعه یک وقت رفتم توی فکر؛ این کی بود خدا سلام رساند یعنی چه که میفرمایند فردا رفتم وادی السلام اتفاقاً میرفتم وادی قائم چشمم افتاد به قبر دیدم همان آقا است که اسمش را گفت و گفت خدا سلام رساند این خدا سلام رساند یعنی چه من تو را به خودت وا نگذاشتم یعنی چه درست میشود یعنی چه که میگفت قرضها هم درست شد فردا هم پول رسید از ایران وضع من خوب شد علامه طباطبایی گفتند وقتی گفت هجده سال این هجده سال یعنی چه برای اینکه اگر مراد طلبگی باشد من بیست و چهار سال است که طلبه هستم اگر آمدن نجف باشد که من چهار سال است که آمدهام نجف و هی فکر میکردم این هجده سال چیست؟ دیدم این هجده سال است که عمامه گذاشتم این عمامه من مورد قبولی خدا.
این عمامه بچه بازی نیست که تیجال الملائکه مرحوم حاج شیخ مرتضی مظاهری آیت اللَّه عمامه سر من گذاشت وقتی عمامه را میخواست سر من بگذارد گفت که روایت داریم که «عمامة تیجال الملائکه» و باید این تاج ملائکه را تو حفظ بکنی حالا آنهایی که عمامه نمیگذارند خیلی بد کاری میکنند این تازه پیدا شده طلبه دارد خارج میخواند عمامه نمیگذارد این دیگر چی است این دیگر چه صیغهای است که اینجا پیدا شده است آقا فاضل است عالی است چرا عمامه نمیگذاری آنهایی که عمامه نمیگذارند هیچ آنهایی که عمامه میگذارند باید این عمامه حفظ بشود احترامش باید این عمامه حفظ بشود حتی راه رفتنش یک وقتی به شما میگفتم من یک روز عصری توی چهار سوق راه میرفتم امّا بعضی اوقات نمیدانم خیلی یا کم توی مغازهها نگاه میکردم همان جور که میرفتم این مغازه را میدیدم خرید و فروش است آن مغازه مثلاً گل فروشی است نگاه کردم فردا آمدم درس آیت اللَّه اشنی توی ایوان مدرسه صدر فرائد میگفتند من اول فرائد پیش ایشان درس میخواندم و بعد پیش حضرت آیت اللَّه فیاض که حضرت آیت اللَّه فیاض یک ارادت خاصی نسبت به من داشت خدا رحمت کند ایشان را درجاتش عالی است متعالی بشود خیلی ایشان به من حق دارند همچنین آقا اشنی خیلی به من حق دارد مرادم اینجاست آقای اشنی علاوه بر اینکه شاگرد و استاد بودیم با هم دوست هم بودیم با هم میرفتیم مینشستیم مجلس داشتیم خیلی خودمانی بودیم ایشان یک سلام و تعارفی و بعد بروم ایشان به من گفتند دیروز توی چهار سوق دیدمتان به این نشانی که مرتب توی مغازهها را نگاه میکنی حساب میکنند طلبه توی مغازهها را نگاه بکند آقا روی منبر به زنها نگاه بکند.
آقا بنشیند روی منبر ببیند زن مانتویی آمد توی مجلس امسال زن مانتویی آمده توی جلسات روضه اینها شیطان هستند من حالا کاری به این ندارم که حجاب اسلامی چی است و چه بلایی به سر ما میآورد و معنایش چی است من فعلاً حرف به اینها ندارم که چادر باید باشد چادر را قرآن میگوید باید باشد من الان حرفش را ندارم امّا با مانتو نماز بخواند با مانتو توی مسجد بیاید با مانتو توی عزای حسین علیهالسلام بیاید با مانتو تو حرم برود من این دفعه به آقای تبسمی گفتم آقای عزیز خیلی خوب از شما تشکر میکنم که زنهای ایرانی را چادر سر میکنید نمیگذارید امّا این زنهای خارجی را به چه مناسبت زن ترکیه بدون چادر بیاید حالا آنکه الان میخواهم بگویم من شنیدم زن مانتویی امسال آمده توی مجالس آقای خرازی یکی از مدرسین خوب قم است آدم عالمی است ملای متدینی است و ان شاءاللَّه و این آیت اللَّه خرازی به من گفتند مادر بزرگ من یک زن خیلی مقدسی بود این از دنیا رفت من چهلم نشده خوابش را دیدم، دیدم خیلی ناراحت است گفت خوب است آمدی یک پیغام برایت دارم و پیغام این است به زن مانتوییها به اینها بگو نیایند سر قبر من دخترم باشد نوهام باشد هر کسی میخواهد باشد برای اینکه تا بیایند ملائکهها میروند حالا دیگر ملائکه بر میگردند یا نه نمیدانم جلسه روضه امام زادهها حرم مطهر ائمه طاهرین به قول زیارت جامعه محل نزول ملائکه است اگر شما چشم داشته باشید وقتی مینشینید روی منبر نزول ملائکه صعود و فرود ملائکه را میبینید در جلسات ابی عبد اللَّه الحسین علیهالسلام معنی ندارد ملائکه نیایند میآیند افتخار هم میکنند میآیند بالهایشان را پهن میکنند روضه خوانها و عزدارها روی این بالها مینشینند بعد افتخار میکنند امّا یک زن مانتویی بیاید حتماً اینها میروند دیگر میشود جلسه بلا ملائکه دیگر این جلسه به درد نمیخورد این بحث ناقص ماند وبعد دربارهاش صحبت میکنیم این چشم ما زبان ما باید کلید داشته باشد جلسه ما باید کنترل داشته باشد جلسه ما باید رو و روگیری بسیار عالی باشد حالا من نمیگویم دو جلسهای باشد زنها اصلاً نباشد امّا بالاخره باید جوری باشد که زنها نشستهاند مردها نشستهاند همدیگر را نبینند حالا شما آخوند باید ببینید برای اینکه کنترل کند جلسه را امّا چشم باید پاک باشد خیلی منزه باشد
مردم ما را محرم ناموس خود میدانند باید چنین باشد باید نرسد کار به اینجا که به من میگفتند یک آقای جلسه خصوصی گذاشته بود پدر یک دختر گفت که من راضی نیستم توی این جلسه خصوصی بروی و اصلاً جلسه خصوصی گذاشتن برای دخترها را من راضی نیستم حالا مرادم اینجاست که میگفت ماها مجالسمان مگر میشود یک زن و مرد یک جا حرام است دیگر هر که میخواهد باشد حرام است اینها را که همه فقهها میگویند حرام است حالا اداریها دارند این کار حرام است حالا ما هم میتوانیم یک جلسه با زن یا دختر بگذاریم میخواهد مسئله بپرسد نمیشود هر که باشد اینها را شیخ انصاری برای ما گفتند نوشتهاند شیخ انصاری در کتاب عدالت توی مکاسب از مقدس اردبیلی خدمت امام زمان برس نقل کرده توی مکاسب هست که به مقدس اردبیلی گفتند آقا اگر تو با یک زن در یک مجلس خصوصی هیچ کس نباشد گناه میکنید یا نه نگفت نه گفت پناه میبرم به خدا، چنین جلسهای فراهم بشود این زنگ خطر زده برای ما مقدس اردبیلی طرز حرف زدن ما بعضی اوقات آقا ولایتشان گل میکند علیه مقام معظم رهبری حرف میزند به هر نامرد شمر ذوالجوشن دعا میکند به مقام معظم رهبری دعا نمیکند چرا ولایتشان گل کرده است بابا اینها ذنب لا یغفر است همه مردم را بد بین میکند به همه چیز به عنوان ولایت وای بر این اصفهانیها و این ولایتشان و این ولایتیها به عنوان ولایت جوانها را، مردها را، زنها را بد بین میکند به انقلاب به حضرت امام به مقام معظم رهبری به شورای نگهبان به هر کسی که مربوط به این نظام است اگر سپاه نبود صدام الان اینجا حکومت میکرد آقای خامنهای حکومت کند بهتر است یا صدام مثل اینکه ولایتیها میگویند اگر صدام باشد این بهتر است اینها ذنب لا یغفر است نمیپذیرند بگویند نمیدانستم جاهل بودم جهل قصوری داشتم من ولایت اثر رویم نگذاشته بود جهل قصوری داشتم مگر میپذیرند به مقدمات میگیرند جدی به مقدمات میگیرند باید ما زبانمان کنترل بشود همان حرف که عمار همین حرف را که الان این جیگولهها میزنند برو پولت را بده به فقرا و...
همین حرف را بیشتر نزده بود که پولت را بده به فقرا بده به زن و بچه هایت بخورند یک سال مریض شدو این روایت را برای چه برای ما گفتند یعنی ما باید روی منبر مواظب چشممان مواظب گوشمان باشیم حالا این مداح علی علی میگوید کف میزنند اِ! حالا این هیچی من شنیدم که ما آخوندها هم علی علی میگوییم و کف میزنیم ا ِ این عمامه چه شد امّا وقتی که یک بی سواد عمامه بگذارد منبر برود منبرش بگیرد علی علی بگوید کف بزند علی لعن میکند بابا کف زدن مال مشرک است سوت زدن مال مشرک است «ما کان صلاتهم عند البیت الا مکاءً و تصدیة» قرآن است شعار ما اللَّه اکبر بوده از اول این شعار که تازه پیدا نشده این شعار از همان وقتی که پیغمبر آمد این شعار اللَّه اکبر بود اللَّه اکبر بود و اسم پغمبر اکرم این شعار در جنگها بود در نمازها بود و بود و بود و هست شعار مشرکین هم «ما کان صلاتهم عند البیت الا مکاء و تصدیة» صوت بود و کف حالا یک طلبه روی منبر آن هم در روز سیزده رجب آن هم توی جلسه جشن پیغمبر اکرم بگوید کف بزنید، صوت بزنید، به جای صلوات علی علی علی بکنید خیلی ما باید مواظب زبانمان گفتارمان کردارمان نشستن توی مجلس مگر توی هر مجلسی میتوان نشست مگر هر کجا میشود رفت مگر هر چه میشود گفت «المؤمنین ملجم» این یعنی باید مغلوب باشد چشمش، گوشش، دستش، پایش بعضیها اول میگوید بعد کار میکند امّا عاقل این است که اول فکر میکند بعد فکر میکند.
تقاضا دارم مواظب این جلسهها باشید این جلسههای حسین که این انقلاب را تا اینجا آورده تشیع را تا اینجا آورده اگر این جلسات ابی عبد اللَّه نبود که ما تشیع نداشتیم به قول حضرت امام نظام هم نداشیتم نه تشیع داشتیم به قول من نه نظام داشتیم به قول امام این گریهها این چادرها اگر این چادرها نبود این مانتوها که برای ما نظام نبود این چادرها نظام آورد آقای طلبه روی منبر تجویز میکند مانتو را ای مرده شورت ببرند با این حرفها من دلم خون است از این چیزها به اندازهای میسوزم که نمیدانم چه بگویم و امیدوارم که حضرت ولی عصر یک نظری به این مجلس کرده باشند و شماها هم که میدانم این حرفها که به دردتان نمیخورد شماها همه ملجم هستید امّا به دیگران بگویید و مواظب باشید.
و السّلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. |