هدف از تشکیل خانواده، تأمین نیازهای مادی و معنوی انسان از جمله دستیابی به سکون و آرامش است. دستیابی به این اهداف والا، نیازمند توجه جدی به خانواده میباشد. در حقیقت خانواده یعنی گروهی، متشکل از افرادی که از طریق نسب یا سبب و رضاع با یکدیگر به عنوان شوهر، زن، فرزندان، مادر، پدر، برادر و خواهر در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشترکی پدید آورده و در واحد خاصی به نام خانه زندگی میکنند.
خانواده به عنوان اوّلین کانونی که فرد در آن قرار میگیرد دارای اهمیت شایان توجهی است. اوّلین تأثیرات محیطی که فرد دریافت میکند از محیط خانواده است و حتی تأثیرپذیری فرد از سایر محیطها میتواند نشأت گرفته از همین محیط خانواده باشد. خانواده پایه گذار بخش مهمی از سرنوشت انسان است و در تعیین سبک و خط مشی زندگی آینده ، اخلاق ، سلامت و عملکرد فرد در آینده نقش بزرگی بر عهده دارد. عواملی چون شخصیت والدین ، سلامت روانی و جسمانی آنها ، شیوههای تربیتی اعمال شده در داخل خانواده، شغل و تحصیلات والدین و وضعیت اقتصادی و فرهنگی خانواده، محل سکونت خانواده، حجم و جمعیت خانواده، روابط اجتماعی خانواده و بینهایت متغیر دیگر در خانواده وجود دارند که شخصیت فرزند، سلامت روانی و جسمانی او، آینده شغلی، تحصیلی، اقتصادی، سازگاری اجتماعی و فرهنگی، تشکیل خانواده او و غیره را تحت تأثیر قرار میدهند.
انحرافات خانواده، عدم سلامت روانی خانواده، مشکلات اقتصادی و اجتماعی خانواده از لحاظ تأثیری که روی اعضاء خود دارد جامعه را نیزتحت تأثیر قرار میدهد. افراد، پیوند میان خانواده و اجتماع هستند. افراد پرورش یافته در خانواده وارد اجتماع میشوند و ویژگیهای سالم یا ناسالم خود را که در خانواده دریافت کرده وارد اجتماع میکنند. از این لحاظ سلامت یک جامعه به سلامت خانوادههای آن وابسته است.
اهمیت ازدواج
تـردیـدى نـیست که ازدواج ومیل به زناشویى زن ومرد از غرایز اولیه نوع بشر است وهر انسانى به صـورت طبیعى علاقه مند به ازدواج وتولیدمثل مى باشد, به تعبیر دیگر, هر انسانى در صدد است کـه از طـریق تولید مثل، حیات موقت وپایان پذیر خویش را از طریق بقاى فرزند دایمى سازد, در عـیـن حال، چگونگى بقاى نسل نیز براى وى از اهمیت ویژه اى برخوردار است، چه این که هر فرد بـشـر هـمـان گـونـه کـه به سلامت خویش مى اندیشد, به سلامت فرزند خویش نیز اهتمام دارد وهمان گونه که به دنبال سعادت خویش است، سعادت فرزند خود را نیز مى خواهد, زیرا در حقیقت فرزند خود را تداوم وجود خویش دانسته وسعادت وى را از سعادت خویش جدا نمى داند. على (ع) در نامه معروفش به امام حسن مجتبى (ع) مى فرماید: و وجدتک بعضى بل وجدتک کلى، حتى کان شیئا لو اصابک اصابنى وکان الموت لواتاک اتانى فعنانى من امرک ما یعنینى من امر نفسى . آنـچـه در سـخن على (ع) آمده، همان نداى فطرت است که هر فرد انسان فرزندش را جزء خویش، بـلـکه تمام هستى خویش مى داند که از طریق او بقا وتداوم مى یابد, بنابراین، مرگ فرزند را مرگ خـویـش تـلـقـى مـى کـند وهمان گونه به سرنوشت فرزندش مى اندیشد که به سرنوشت خویش مى اندیشد, واز طرفى از دیرباز انسانها متوجه تاثیر سلامت پدر ومادر در سلامت فرزند بوده اند. از این جهت در طول تاریخ، همه ملل در انتخاب همسر, امور زیادى را مراعات نموده وامر ازدواج را بـا ملاحظه شرایط زیادى انجام مى داده اند که همه این شرایط لااقل به تصور آنان براى سلامت جسمى ویا سعادت معنوى فرزندانشان اهمیت داشته است . در ایـن زمینه توصیه هاى فراوانى از حکیمان جوامع ملل مختلف نقل شده ومردمان به آن پاى بند بـوده ودر امـر مـقـدس ازدواج، آنها را مراعات مى نموده اند, چنان که از پیامبر اکرم(ص)ودیگر امامان مـعـصوم نیز چنین توصیه هاى ارزنده اى را در کتب مختلف مشاهده مى کنیم . به عنوان نمونه، پیامبر اکرم(ص)مى فرماید: انظر فى ای نصاب تضع ولدک فان العرق دساس, بنگر که فرزندت را از چـه فـامـیلى به دست مى آورى، چه این که اخلاق وخصایص هر فامیلى در نسل آنها باقى مى ماند (وانـحـرافـهاى اخلاقى آنان تاثیر سوء خود را در فرزندان آنها نیز به جا خواهد گذاشت). بنابراین، همگان باید در انتخاب همسر دقت کافى کنند واز بهترین افراد براى خویش همسر برگزینند
انگیزههای ازدواج
انگیزه های غلط برای ازدواج هنگام ازدواج بیشتر با گوشهایت مشورت کن تا با چشم هایت (آلوفن بیسمارک) بـعضی اوقات افراد دم بخت به دلایل عجیب و غریبی ازدواج می کنند. گاهی نـیز دلایل خوب و موجهی برای انتخاب فرد به خصوصی در سر دارند. آیا شما هم تحت فشار هسـتـیـد کـه هرچه زودتر ازدواج کنید؟ پس بهتر است نگاهی هم به این «دلایل بد» برای ازدواج بیندازید:
• ازدواج کردن فقط به خاطر پول
فــرض می کنیم فردی که شما شیفته و عاشقش شده اید شـخـص ثـروتـمـندی بـاشـد؛ کـه خـوش بـه سعادتان. البته عـاقـلانـه هم نیست که با آدمی که کاملاً بی پول اسـت وهـیچ قــصدی هم ندارد که در آیـنـده در تأمین هزینه های زندگی سهمی داشته باشد، ازدواج کنید، مگر آن کـه حـاضـر باشید روزی ۱۸ ساعت با کمال رضایت کار کنید تا قادر باشـید مخارج سنگین زندگی را تـأمین کنید. اما ازدواج کردن با یک نفر تنها به خاطر پول، صـرفنـظـر از احـسـاس شـمـا نسبت به آن فرد، تقریباً همواره اشتباه است.
• ازدواج به خاطر دور شدن از خانه والدین
وقـتـی وضـعیت در خانه پدری، شوم و اندوه بار باشد، ازدواج یک راه گریز محسوب می شـود. تعجبی ندارد که خیلی ها این راه گریز را انتخاب می کـنـند. اما معمولاً این مسیری است که شما را از چاله در آورده و به چاه مـی انـدازد! یکی دو سال دیگر در خـانه پـدر و مادر ماندن، بهتر از آن است که با نخستین پیشنـهاد ازدواج ، تن به تأهل دهید، چون آن وقـت مـمـکـن است شریک زندگی تان تا آخر عمر سبب رنجش و آزار شما گردد.
• علاقه والدین شما به فرد مورد نظر
البـتـه جـای تـعــجب دارد که والـدین شـمــا واقعاً همسر آینده شما را دوست بدارند! اما دوست داشتن ایـن فـرد از سـوی آنها دلـیل کافی برای مد نظر قرار دادن ازدواج با آن فرد نیست. سال های آینده، زمانی که آنها درگذشتـند و از میان شما رفتند شما کماکان باید اسیر فرد رؤیاهای آنان باشید. فردی که شاید مرد یا زن رؤیاهای شما نباشد.
• خواهان فرزند بودن
بله. «بچه دار شدن» قوی ترین محرک برای بسیاری از افراد در ازدواج است – اما آیا شما حاضرید فرزندان خود را در شرایط نه چندان ایده آل پرورش دهید؟ موضوع اینجاست: زمانی که بچه ها بزرگ می شوند و دنبال زندگی خودشان بروند شـما مجدداً با آن فرد خواهید بود. هیچ کس کامل نیست، امـا حـداقل کسی را برگزینید که بتواند برای فرزندانتان پدر یا مادر خوبی باشد؛ همـچـنـین خود شـما به وی علاقه داشته باشید و برایش احترام قائل باشید. در غـیر این صـورت گـزیـنه دیـگری را مد نظر قرار دهید مثلاً کودکی را به فرزندخواندگی بپذیرید.
• کسی که به خاطر شما همسرش را کنار گذاشته
معمولاً این گـونـه ازدواج ها زیـاد دوام نخـواهـد آورد و پـــایه ای برای یک رابطه درازمدت نخواهد بود. ایـن سناریو را در نظر بگیرید: فردی که شخصی را می یابد که حاضر است به همسر یا نامزد خـود خیانت کند، مسـلـماً رابطه آنها استحکامی نخواهد داشت. زیـرا کسی کـه تـوسـط شـما بـه فـرد دیگری خیانت کرده، روزی نـیـز به خود شما خیانت خواهد کرد.
• یافتن یک ناپدری یا نامادری برای فرزندتان
اگر توانستید فرد مناسبی را بیابید به شما تبریک می گوییم. اما اگر تردید دارید دست نـگـه داریـد. داشتن یـک نـامـادری یـا ناپدری بی رحم، برای فرزند شما به مراتب سخت تر و ناگوارتر است از این که فقط یک پدر یا مادر دلسوز و مهربان بالای سرش باشد.
• فشار اجتماعی
تمام دوستان شما ازدواج کرده اند، اما شما هنوز مجرد هستید…امـا مطمئن باشید که تا الان یکی دوتای آنها طلاق گرفته اند! پس، خودتان باشید. هنگــامی که مثلاً خاله شما در مورد این که آیا تصمیم به ازدواج دارید یا نه از شما سؤال می کند، توجهی نکنید. بهتر است تنها باشید تا این که با کسی ازدواج کنید که سبب بـدبـخـتـی شـمـا گــردد. هیچگاه تنها به خاطر آنکه متأهل شوید معیارهای خود را پایین نیاورید. هر کس با عشق الهی متحد شود اندکی از بهشت را در زمین می آفریند (کاترین پاندر)
عملکردهای خانواده هستهای
ابتدا نیاز است تا تعریفی از خانواده هستهای داشته باشیم:
خانواده هسته ای: خانواده ای است کوچک ، متشکل از زن و شوهر و احتمالاً فرزند یا فرزندان. از ویژگیهای آن میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
محدودیت ابعاد خانواده ازü لحاظ اسلاف: خانوادهها معمولا جدا از والدین یا اقوام زوجین حیات میگذرانند.
محدودیت خانواده از نظر تعداد فرزندان: خانوادهها به حسبü معمول با تعداد اندکی از کودکان تشکیل میشود. چنانکه در مواردی جایگزینی نسل(به جهت کمی زادوولد) دچار اشکال میگردد.
افقی بودن هرم قدرت : در خانوادهü هستهای به طور معمول، تصمیمات اساسی خانه از طریق گفتوگو و تبادل نظر اتخاذ میشود.
نومکانی: خانواده هستهای به حسب معمول در محلی جدا از والدین یاü اقوام زوجین تشکیل میشود و همین امر در افقی شدن هرم قدرت موثر است.
بعضی چون پارسنز بر این عقیدهاند که چنین خانوادهای بسیار عقلانی است. زیرا عقل و منطق همواره بر آن حاکم است و در اتخاذ تصمیمات اساسی، هر یکاز ساکنان خانه که دارای منطق قویتری است، حق تصمیمگیری مییابد. جامعه هستهای با جامعه جدید صنعتی سازگار است و بالاترین امکان تحرک جغرافیایی را فراهم میآورد.
اگر در چند دهه پیش هفت کارکرد برای خانواده در نظر گرفت:
۱-تولید کالای اقتصادی و خدماتی
۲-تعیین پایگاه اجتماعی برای فرزندان
۳-آموزش فرزندان
۴- آموزش مذهب به کودکان و نوجوانان
۵-تولید نسل
۶-حمایت
۷-عطوفت و محبت و روابط اجتماعی خانواده
بسیاری از جامعهشناسان کارکرد جامعهپذیری را در مقایسه با کارکرد آموزشی، دارای مفهومی عمیقتر یافتند. زیراکه شامل کلیه یادگیریهای غیررسمی نیز میشود.
باتامور برای نظام خانواده هستهای، چهار کارکرد عمده را مطرح میکند:
۱- کارکرد جنسی
۲-کارکرد اقتصادی
۳-کارکرد تولید مثل
۴-کارکرد تعلیم و تربیت
کینکزلی دیویس پس از تشریح روابط متقابل اعضای خانواده، چهار کارکرد اساسی زیر را برای خانواده عنوان میکند:
۱- کارکرد تولید مثل
۲- کارکرد نگهداری کودکان نابالغ
۳-کارکرد کاریابی و ایجاد پایگاه اجتماعی برای فرزندان
۴-کارکرد جامعهپذیری
علاوه بر این مرداک نیز با توجه به تاکیدش بر جهانی بودن خانواده، چهار کارکرد فوق را مورد تایید قرار میدهد.
تیبیتز در سال ۱۹۳۴ شش کارکرد اساسی خانواده را به صورت زیر مطرح کردند:
۱-تولید مثل
۲-محافظت
۳- اجتماعی کردن
۴-تنظیم روابط جنسی
۵- عاطفه و همراهی
۶- پایگاه اجتماعی
جامعهشناسان نیز با اندک تفاوتهایی همین کارکردها را درنظر گرفتند. مثلا ناید هارت علاوه بر کارکردهای تولید مثل، اجتماعی کردن و تعیین پایگاه اجتماعی به کارکردهای محافظت روانی از اعضای خانواده، کاهش و از میان برن تنشها و همچنین خانهداری و گذران اوقات فراغت نیز تاکید کرده است.
پارسونز نیز دو کارکرد اساسی زیر را برای خانواده هستهای منزوی زمان خود قائل است:
۱-کارکرد اجتماعی کردن کودکان
۲-کارکرد شکوفایی و ثبات شخصیت بزرگسالان
این دو کارکرد تنها در روابط صمیمی و محبتآمیز خانواده امکانپذیر است. خانواده که گروهی منزوی و جدا از خویشاوندان است و بر اساس انتخاب آزاد و عشق و علاقه زن وشوهر به یکدیگر تشکیل میشود، کارکرد اجتماعی کردن کودکان را که دارای ابعاد عاطفی نیز هست به عهده دارد.
جامعهشناسانی که خانواده را به صورت یک سیستم، یک گروه و یا یک نهاد خاصی در نظر میگیرند، خانواده را در برابر جامعه خشن با روابط رسمی نگاه میکنند و از آنجا که خانواده را گروهی کوچک میدانند که صمیمیت و محبت ویژگی اساسی و غیرقابل تفکیک آن است، خانواده را بهترین مکان برای یکی از مهمترین کارکردها یعنی اجتماعی کردن نسل جوان در نظر میگیرند.
کونیک معتقد است به سبب تبدیل امروزین خانواده به یک محیط خصوصی، جدایی آن با جامعه بزرگ و کاهش وابستگیش به محیط خارج، روابط انسانی دورن خانواده عمیقتر شده است. به گونهای که کونیک از محیط کوچک خانواده به عنوان مهمترین گروه صمیمی نام میبرد.
از این رو کونیک کارکردهای خانواده را تولید و امتداد نسل، جامعهپذیری و انتقال فرهنگ بیان داشته است.
کونیک مهمترین کارکرد خانواده را تولید شخصیت اجتماعی-فرهنگی میداند. خانواده، نوزاد یعنی موجودی بیولوژیکی را به شکل فردی فردی با شخصیت اجتماعی-فرهنگی با عناصر فرهنگی جامعه خود و با رفتارهای اجتماعی و قابلیتهای اجتماعی به جامعه تحویل میدهد. وظیفه تربیتی جدید به عهده خانواده گذاشته شده است. خانواده در چارجوب درونی خود که به صورت عمده از نظارت و دخالتهای اجتماعی آزاد است، کودکان را تربیت میکند. دیگر محور تربیتهای کودکان ارزشهای شغلی و یا اقتصادی نیست. بلکه بر تربیت انسانی که قادر به غلبه بر شرایط زندگی زمان است تاکید میشود. خانواده در جهان دگرگون شونده فعلی، انسانی مستقل و آزاداندیش تربیت میکند.
ارنست برجس مهمترین کارکرد خانواده امروزی را پرورش و حفظ شخصیت اعضای آن میداند. یه عقیده وی خانواده به منزله یک واحد شخصیتهای متعامل است که مهمترین وظیفه آن تشدید محبت بین زن و شوهر و پرورش شخصیت فرزندان است. در صورت فقدان فرزند، ایجاد محبت بین زن و شوهر و تقویت مبانی آن مهمترین وظایف است. بنابراین هرگاه محبت بین زن و شوهر رو به ضعف رود و عطوفت نیز ناپدید گردد، انتظارات از نقشهای متقابل از بین میرود و خانواده دیگر دارای نظام نخواهد بود.
دکتر آقابخشی سه کارکرد زیر را به عنوان مهمترین کارکردهای خانواده برگزیده است:
۱- جامعهپذیری فرزندان
۲- نقش اقتصادی و حمایتی پدر
۳- روابط اجتماعی اعضای خانواده
ناید هارت دو کارکرد زیر را در خانواده هستهای مهم میداند:
۱- گذران اوقات فراغت جمعی خانواده با یکدیگر
۲- اجتماعی کردن و تربیت کودکان
بطور کلی وظایف و کارکردهای خانواده را میتوان به صورت زیر برشمرد.
۱-کانون مهر و الفت
۲-تنظیم روابط جنسی و جواب نیازهای جنسی زن و مرد
۳- تولیدمثل
۴-پرورش شخصیت کودکان خانواده
۵-انتقال مواریث مذهب و فرهنگی به نسل بعدی
۶-جامعهپذیری(فرهنگپذیری) یا اجتماعی کردن کودکان خانواده
۷- ایجاد احساس امنیت برای اعضاء خانواده و حمایت از آنها
۸- کارکرد عاطفی، یعنی توسعه رفتارهای عاطفی خود و فرزندان خانواده
۹- تعیین پایگاه اجتماعی(جواب به نیازهای عضویتهای اعضاء خانواده)
۱۰- کسب احترام برای اعضای خودی
۱۱-کارکرد(حمایت) اقتصادی(کار، تولید، مصرف و پسانداز)
همه کارکردهای خانواده بخصوص ایجاد احساس امنیت برای اعضاء خانواده و حمایت از آنهادر صورتی میتواند در خانواده جاری باشد که خانواده از آسیبهای اجتماعی دور بماند. در این شرایط است که خانواده با استفاده از مجموعه کارکردهای خود و به ویژه کارکردهایی که مجموعه کارکرد عاطفی خانواده را تشکیل میدهد میتواند امور تربیتی کل خانواده را در دست بگیرد و به پرورش شخصیت متعادل کودکان و نوجوانان خود بپردازد.
بدیهی است اگر در هر کدام از کارکردهای خانواده خللی ایجاد شود، خود موجب بروز نوعی رفتار در خانواده میگردد که ممکن است کل خانواده یا برخی اعضای آن را به سمت آسیبهای اجتماعی بکشاند و یا در مورد کودکان و نوجوانان آنها را دچار فقر عاطفی بنماید. پس رابطه آسیبهای اجتماعی با کارکردهای خانواده نوعی رابطه متقابل است و در صورت عدم انجام کارکردها، میتواند موجب تخریب خانواده شود و تنها راه حفظ سلامت خانواده، دور نگه داشتن آن در آسیبهای اجتماعی یعنی اجرای متناسب کارکردهای اجتماعی خانواده است.
ازدواج مرحله مهمى از تشکیل خانواده است که بیش از همه مراسم و رویدادهاى زندگى انسان در جنبه هاى متعدد فردى و زیستى و اجتماعى، امرى جهانى و از نظر هدف ثابت و پایدار است. این فرآیند عبارت است از کنش متقابل مرد و زنى که برخى شرایط قانونى را تحقق بخشیده اند. ازدواج، بین فرهنگ و طبیعت تعادل برقرار مى کند و از نوعى تقدّس برخوردار است و در مقایسه با سایر روابط انسانى، تمامیّتى بى نظیر دارد. بدین معنا که ابعاد زیستى، اقتصادى، عاطفى، روانى و جتماعى زندگى را پوشش مى دهد.
تعالیم اسلام نیز بر نکات فوق در ازدواج تأکید دارد، هرچند برخى را بیشتر مورد توجه قرار مى دهد. اسلام ازدواج را قراردادى با شرایط ویژه مى داند و نسبت به ملل و ادیان دیگر، براى مسلمانان در ازدواج شرایط بیشترى مقرر کرده است. هر چند ازدواج سایر فرهنگها را در ظرف و قالب خود به رسمیت مى شناسد. نکته دوم، استحکام این قرارداد است. در قرآن از ازدواج به عنوان «پیمانى محکم» یاد شده است و جملاتى که در عقد ازدواج و هم زمان با آن از سوى یک طرف گفته مى شود و طرف مقابل نیز آن را مى پذیرد، نشان از استوارى این پیوند دارد. برخى از این جملات از متن قرآن گرفته شده و بر این استوار است که زن و مرد باید به صورت مناسب و مطلوب به زندگى مشترک خویش ادامه دهند، و در صورتى که بخواهند از هم جدا شوند باید با احسان و نیکى به یکدیگر همراه باشد. در عین حال، پیمان زناشویى محکم ترین قرارداد اجتماعى است که مى توان آن را ناشى از دوستى شدید و رحمت متقابل بین زن و شوهر دانست که قرآن به آن اشاره کرده است. این دوستى، قوى ترین امرى است که فرد بر آن اعتماد کرده، والدین، خواهر و برادر و همه خانواده را رها مى نماید و راضى مى شود با فردى که نسبت خونى با او ندارد، زندگى کند و در سختى و آسایش با او شریک باشد. از نشانه هاى مهم خداوند در خلقت انسان، جذبه روان شناختى در وجود مرد و زن است که مى پذیرند از نزدیکان جدا شوند و فرد ناآشنایى را به همسرى برگزیند تا مایه آرامش یکدیگر شوند و رابطه دوستانه آنها از هر رابطه دیگر عمیق تر گردد. به نظر مى رسد، زن و مرد تنها در صورت اطمینان به عمق این رابطه و گوارا بودن زندگى مشترک، به ازدواج رضایت مى دهند. این پیمان فطرى، بسیار محکم و امرى وراى ارضاى جنسى است و اطمینان زن و مرد به یکدیگر بیش از اطمینان افراد به هم در هر رابطه دیگر انسانى است. این امور باعث مى شود ازدواج به پیمان محکمى تبدیل شود.
از آثار روان شناختى ازدواج که تا حدى به نوع این پیمان مربوط مى شود، تأثیر و تأثّر شدید زن و شوهر از یکدیگر است که شاید بتوان آن را عمیق ترین و قوى ترین تأثیر و تأثر متقابل در روابط اجتماعى دانست. عبارتهایى در متون اسلامى، به این واقعیت روان شناختى اشاره دارد. در مورد مردان گفته شده است که با ازدواج، اختیار خود را به دست زن مى دهند، پس متوجه باشند عنان اختیار خود را به دست چه کسى مى دهند. همچنین هنگام ازدواج گفته شده است که ببین چه کسى را کنار خود قرار مى دهى، در مالت شریک مى کنى و بر دین و اسرارت آگاه مى سازى. در مورد زنان نیز گفته شده است که با ازدواج به تبعیت کامل شوهر در مى آیند. هر دو تعبیر، نشان از وابستگى عمیق و متقابل بین زن و مرد دارد. بر این اساس، هر یک از زن و مرد، در رفتار و افکار و نگرشها به شدت تحت تأثیر طرف مقابل قرار مى گیرد. از آن جا که این امر لازمه ازدواج است، در تعالیم اسلام توصیه هاى اکیدى در باره گزینش همسر به ویژه شوهر وجود دارد; از جمله این که اعتقادات و رفتار فرد مورد گزینش در مسیر صحیح باشد.
از نکات دیگر، نگاه معنوى به ازدواج و جنبه تقدّس آن در اسلام است. به طور کلى مى توان گفت: هرگونه تقدس در ازدواج ریشه در ادیان الهى دارد. بسیارى از جوامع بشرى مراسم ازدواج را در عبادتگاهها برگزار مى کنند; براى مثال، مسیحیان ازدواج را یک امر دنیوى نمى دانند; زیرا ازدواج نشانه محبت خدا، به بشریت است. آنان این مراسم را در کلیسا، و ادیان دیگر در عبادتگاه هاى خود برگزار مى کنند. تعبیرهاى متون اسلامى، چه قرآن و چه کلمات اولیاى دین(ع)، به گونه هاى مختلف بر تقدّس ازدواج تأکید مى کنند. برخى از این جملات عبارت اند از: بیشتر اهل جهنم کسانى هستند که ازدواج نکرده اند. کسى که ازدواج کند، نیمى از دین خود را کامل کرده است. یکى از زمانهاى نزول رحمت خدا هنگام برگزارى عقد ازدواج است. همچنین بسیارى از رفتارهاى خانوادگى، در اسلام به منزله عبادت محسوب مى شوند و حتى بعضى از آنها در شرایط خاص محبوب تر از برخى عبادتها اعلام شده است. همه این امور که به تقدّس و معنویت ازدواج اشاره دارد، فرد را تشویق مى کند تا مسئولیتها و رفتارهاى خانوادگى را جزو وظایف دینى خویش قرار دهد و بدین ترتیب، امور زندگى دنیوى در مسیر تکامل معنوى و اخروى قرار گیرد. این در مقابل نگرشى است که راه رشد معنوى را در دورى از ازدواج جستجو مى کند. اگر مى بینیم در تعالیم اسلام به افراد توصیه مى شود پیش از اقدام به ازدواج، در گزینش همسر و انجام مراسم در مراحل بعدى، با نماز و دعا و توکل بر خدا رفتارهاى خود را همراه کنند، به این جهت است که ازدواج را با معنویت همراه کنند و به آن تقدس بخشند تا بتوانند زمینه تکامل و رشد انسانى را فراهم آورند.
از نکات دیگرى که دین اسلام در ازدواج مورد توجه قرار داده، مراسم و تشریفات آن است. اهمیت این مراسم به حدى است که اولیاى دین(ع) تفاوت ازدواج و روابط جنسى نامشروع را در برگزارى مراسم ویژه که معمولا همراه با جشن و شادمانى است، اعلام کرده اند. جالب توجه آن است که تعالیم اسلام براى مراسم ازدواج، استثناهایى در نظر گرفته که در واقع به بُعد لزوم جشن و شادمانى در ازدواج باز مى گردد. غنا که آوازخوانى طرب انگیز است، در برخى مراسم ازدواج با رعایت حدود خاص، جایز شمرده شده است. برگزارى مراسم ازدواج باعث مى شود زن و شوهر، خود را از نظر روانى براى شروع یک زندگى مشترک آماده کنند و ازدواج را امر مهمى تلقى نمایند که افرادى زیادى در فراهم آوردن شرایط آن یارى کرده اند، نه یک مسئله ساده در زندگى که بتوان به آسانى آن را به هم زد، یا به وظایف مرتبط بر آن بى اعتنا بود. حضور و شادى دیگران در این مراسم به رضایت زوجین و افزایش ارزش مثبت خود آنها کمک مى کند. شروع زندگى جدید با برگزارى مراسم، تشویق دیگران را به نوعى همراه دارد و زمینه ازدواج افراد دیگر را نیز فراهم مى کند.
نویسنده : (دكتر محسن بهشتي پور) |