سراج اندیشه
پایگاه اطلاع رسانی علمی و آموزشی
صفحه اصلی
|
نقشه سایت
دوره های آموزشی
دوره های تربیت و تعالی
نور مبین
بصیرت دینی انقلابی
دوره های آموزشی طولی
نشریات
موعظه خوبان
موازین
تدبیر ماه
نشریه آیینه جان
نشریات قرآنی و معارف
کتاب های صوتی
على (ع) نخستين كسى كه به پيغمبر ايمان آورد
درباره اينكه نخستين مسلمان كيست، در ميان ما شيعيان شكى نيست كه از جنس زنان قبل از هر كس خديجه و از مردان اميرمؤمنان على (عليه السلام) است، اكثريت قريب به اتفاق مورخان و محدثان عامه نيز بر اين عقيدهاند.
ابن هشام مورخ مشهور متوفى به سال 218 ه كه قديمترين مورخ اسلام و اهل تسنن خوانده مىشود، در تاريخ خود «سيره پيغمبر(ص)» تحت عنوان «على بن ابيطالب اولين جنس مذكرى است كه اسلام آورد»
مىنويسد: «محمد بن اسحاق (سرآمد مورخين اسلام) نوشته است: نخستين كسى كه از جنس مردان به پيغمبر (صلى الله عليه و آله) ايمان آورد و با وى نماز گزاد و او را در آنچه خدا بر وى نازل كدره بود تصديق نمود، على بن ابيطالب (رضوان الله و سلامه عليه) بود، و او در آن موقع ده ساله بود. از جمله نعمتهائى كه خدا به على بن ابيطالب ارزانى داشت اين بود كه وى قبل از اسلام در دامان پيغمبر پرورش يافته بود»(سيره ابن هشام - جلد 1 ص 162)
ابن اثير مورخ معروف عامه كه تاريخ خود ;الكامل» را بر اساس روايات معتبر و مشهور تاليف كرده است مىنويسد: «دانشمندان اهل تسنن پس از اتفاق نظر در اينكه خديجه همسر پيغمبر نخستين انسانى است كه اسلام آورده، راجع به نخستين فرد مسلمان (از جنس مردان) اختلاف نظر دارند»!
ابن اثير سپس مىنويسد: «گروهى برآنند نخستين كسى كه به خدا ايمان آورد على بن ابيطالب است.» از على (عليه السلام) روايتشده كه گفت: «من بنده خدا و برادر پيغمبر او هستم. من صديق اكبر (بزرگترين راستگو) مىباشم. هيچ كس بعد از من اين ادعا را نخواهد كرد مگر اينكه دروغگو و مفترى باشد. من هفتسال پيش از همه مردم با پيغمبر نماز گزاردم».
عبدالله عباس مىگويد: نخستين كسى كه نماز گزارد على (عليه السلام) بود. جابر بن عبدالله انصارى مىگويد: پيغمبر روز دوشنبه مبعوث شد و على(عليه السلام) روز سه شنبه نماز گزارد. زيد بن ارقم مىگويد: نخستين كسى كه اسلام آورد على (عليه السلام) بود. عفيف كندى نقل مىكند كه من مردى سوداگر بودم. در ايام حج وارد مكه شدم و به خانه عباس بن عبدالمطلب درآمدم. در همان وقتكه من نزد او بودم مردى بيرون آمد و در مقابل كعبه به نماز ايستاد. سپس زنى آمد و با آن مرد به نمازايستاد، و از آن پس بچهاى خارج شد و با وى نماز گزارد. من گفتم: عباس! اين دين چيست؟
عباس گفت: اين محمد بن عبدالله برادر زاده من است. او خود را رسول خدا مىداند و عقيده دارد كه گنجهاى پادشاهان ايران و روم به دست او خواهد افتاد. اين زن نيز همسر او خديجه است كه به وى ايمان آورده است. اين پسر بچه هم على بن ابيطالب است كه به ايمان آورده است. به خدا قسم هيچ كس را سراغ ندارم كه در روى زمين غير از اين سه تن بر اين دين باشند. عفيف مىگويد: من گفتم:كاش من هم چهارمى آنها بودم.
محمد بن منذر و ربيعة بن ابى عبدالرحمن و ابوحازم مدنى و كلبى گفتهاند: نخستين كسى كه اسلام آورد على بود و در آن هنگام نه سال داشت. سپس ازمحمد بن اسحاق (مورخ مشهور) نقل مىكند كه هرگاه پيغمبر مىخواست نماز بگزارد به اتفاق على مىرفت به يكى از درههاى مكه و در آن جا نماز مىگزارد و برمىگشتند.(كامل اثير - جلد 2 ص 37)
عمرو بن عبسه سلمى مىگويد: «در آغاز بعثت كه داستان نبوت پيغمبر را شنيدم به نزد وى رفتم و گفتم امر خود را براى من توصيف كن. پيغمبر امر رسالتخود و آنچه را خداوند او را بدان مبعوث كرده بود براى من شرح داد. گفتم كسى هم در اين امر از تو پيروى كرده است؟ گفت ارى، زنى و كودكى و غلامى، و منظورش خديجه دختر خويلد و على بن ابيطالب و زيد بن حارثه بود.(تاريخ يعقوبى - جلد 2 ص)
على (عليه السلام) در خطبه «قاصعه» ميزان ارتباط خود را با رسول خدا و محبت پيغمبر را نسبت به خويش چنين بازگو مىكند: «اى مردم! شما از مقام و منزلت من نسبت به پيغمبر به واسطه خويشى و نزديكى و منزلتخاصى كه با آن حضرت داشتهام، آگاهى داريد. پيغمبر مرا درزمان كودكى در دامن خود پرورش داد، و نوزادى بودم كه به سينهاش مىچسبانيد و در بسترش مىخوابانيد، در آغوش او جاى داشتم و بوى خوش عرق مباركش را استشمام مىكردم. همچون سايه پيوسته دنبال او بودم. هر روز ازخوى پسنديدهاش چيزى به من مىآموخت، و مرا واميداشت تا در كارهاازوى پيروى كنم. هر ساله در كوه حراء مدتى به سرمىبرد. من او را در آن مدت مىديدم و جز من كسى او را نمى ديد. در آن روزها غير از پيغمبر و خديجه كسى به اسلام نكرويده بدو، و من سومين آنها بودم.من نور وحى و رسالت را مىديدم و بوى نبوت را استشمام مىكردم.(نهج البلاغه - طبع دكتر صبحى صالح - ص 300)
و نيزدر پايان سخن مىفرمايد: «من بر فطرت يكتاپرستى متولد شدم و از ديگران به ايمان و هجرت سبقت گرفتم»(نهج البلاغه - صبع دكتر صبحى صالح - ص 92 فانى ولادت على مفطرة و سبقت الى الايمان و الهجرة.)
و فرمود: «هيچ كس قبل از من به دعوت حق روز نياورد.»(نهج البلاغه - طبع دكتر صبحى صالح - صفحه 192: لن يسرع على احد ال دعوة حق. براياطلاع بيشتر نگاه كنيد به كتاب گرانقدر الغدير ج 3 ص 218 تا ص 247 كه به تقصيل در اثبات اينكه على عليه السلام نخستين مؤمن و اولين نماز گزار بوده داد سخن داده واز مجموع منابع اهل تسنن آنچه در اين زمينه بوده آورده و به رد لاطائلات كسانى امثال ابن كثير شامى و ساير مغرضين پرداخته است.)
پس از على (عليه السلام) يزد بن حارثه مسلمان شد. زيد پسربچهاى نصرانى از مردم اردن بود كه توسط سوداگران عرب ربوده شد و در مكه به معرض فروش درآمد. حكيم بن جزام برادر زاده خديجه پس از ازدواج با پيغمبر زيد را به آن حضرت بخشيد.
پيغمبر (صلى الله عليه و آله) هم زيد را آزاد كرد و به فرزندى گرفت و چون آن حضرت مبعوث گرديد، زيد سومين كسى بود كه مسلمان شد.
ابن اثير مىنويسد: وقتى پيغمبر در جنب كعبه به نماز ايستاد على (عليه السلام) و زيد بن حارثه حضرت را زير نظر داشتند، مبادا قريش به وى صدمهاى وارد سازند.
پس از آن، ابوذر غفارى،عمرو بن عبسه سلمى، زبير بن عوام، سعد بن ابى وقاص مصعب بن عمير، ارقم بن ابى ارقم، طلحة بن عبيدالله، عبدالرحمان بن عوف، عثمان بن عفان و خال بن سعيد بن عاص مسلمان شدند. اين عده «مسلمانان نخستين» بودند كه بعضى تا پايان كار ثابت ماندند ولى برخى پس از پيغمبر دگرگونى يافتند، و دين را به دنيا فروختند، و كردند آنچه كردند.(اينكه در بعضى از منابع آمده كه ابوبكر نخستين يا دومين فردى بود كه اسلام آورد يا گروهى زا آورد و به دست پيغمبر مسلمان شدند مقرون به حقيقت نيست، بلكه او مطابق نقل صحيح پس از حدود 50 نفر و شايد سال چهارم يا پنجم بعثت مسلمان شد.)
پس از آينان گروهى ديگر اسلام آوردند كه از مسلمانان ثابت قدم و مدافعان صميمى پيغمبر بودند. از قبيل جعفر بن ابيطالب و همسرش اسماء دختر عميس، عمار ياسر و پدرش «ياسر»و مادرش «سميه»، عبدالله مسعود، خباب بن ارت، عثمان بن مظعون، برادرانش قدامة بن مظعون و عبدالله بن مظعون، عبيدة بن حارث، پسر عموى پيغمبر و عقبة بن غزوان و غيره.
اين عده هم از مسلمانان نخستين هستند: ابوعبيده جراح، ابوسلمه عمه زاده و شوهر ام سلمه،فاطمه دختر خطاب خواهر عمر و شوهرش سعيد بن زيد.
اين عده سعى داشتند ايمان خود را از مشركان پنهان دارند تا كار اسلام نضج بگيرد، به همين جهت به طور پنهانى ناز مىگزاردند. روزى سعد بن وقاص با سعيد بن زيد و عمار ياسر و عبدالله مسعود و و خباب بن ارت در يكى از درههاى مكه نماز مىگزاردند. گروهى از مشركان كه از جمله ابوسفيان سركرده بنى اميه بود، آنها را ديدند و سرزنش كردند و دشنام دادند، گفتگوى آنها بالا گرفت و كار به نزاع كشيد. در آن ميان سعد بن ابى وقاص استخوان فك شترى را برداشت و به سر مردى ازمشركان كوفت و سر او را شكست و به دنبال آن خون جارى گرديد، و اين نخستين خونى بود كه در اسلام ريخته شد.(سيره ابن هشام - جلد 1 صفحه 170، و كامل ابن اثير - جلد 2 صفحه 40)
نظرات:
0
بازديد:
3615
کد مطلب:
2
نظرات:
پاسخ به:
نظر مستقیم
عنوان شما:
نظر:
متن تصویر را در کادر زیر وارد نمایید