29 اسفند هر سال يادآور خاطرهاي بزرگ براي ما ايرانيان است. خاطرهاي شيرين که با ياد آن بر پدران و مادران خود که در راه آزادي و استقلال اين سرزمين کوشيدند، درود ميفرستيم. 29 اسفند يادآور خوبيها و زشتيهايي هست که مثل هر حادثهي تاريخي ديگر بايستي به هر دو جنبهي آن توجه کرد. خوبيهايي همچون اتحاد مردم ايران، تبعيت از رهبري ملي و اسلامي و در نهايت بيرون راندن استعمارگران و دستنشاندگان آنها از اين سرزمين. اما نبايد از ياد برد که اين حادثهي تاريخي تجربههاي تلخي نيز دارد؛ شکست اتحاد بين رهبران نهضت، فريب مردم توسط مزدوران داخلي و خارجي، و در نهايت انحراف از اهداف اصلي، از جملهي آن موارد است.
بدون شک 29 اسفند، خاطراتي از مصدق و کاشاني، جنگ براي نفت، فشار اقتصادي بر مردم، رزمآرا، هژير و در نهايت حادثهي تلخ 28 مرداد 1332 را در ذهن ما زنده ميکند، که هيچ يک بدون ارتباط با ديگري نيستند.
در اين مقاله برآنيم عوامل ايجادکنندهي نهضت 29 اسفند را بررسي کرده و ارتباط اين عوامل را نشان دهيم تا از 29 اسفند حادثهي تلخ 28 مرداد 1332 را نيز بيرون آوريم.
مقدمه
تاريخ معاصر ما عجين است با نفوذ استعمارگران و دلالان آنها براي غارت منابع سرشار ايرانيان. آنان با شيوههاي مختلف از جمله ايجاد توطئه و به قدرت رساندن نيروهاي حافظ منافع خود و بستن قراردادهاي يک طرفه همچون قراردادهاي 1919، 1907 و... خون ايرانيان را ميمکيدند. در اين بين ايران به علت داشتن منابع سرشار انرژي نفت همواره مورد توجه کشورهاي استعمارگري همچون روسيه و خصوصاً انگليس بوده است. آنان از ضعف ايرانيان در استخراج نفت استفاده کرده و با بستن قراردادهاي گوناگون به مکيدن اين منبع ميپرداختند. در حدود سالهاي 1324 زمزمههاي ملي کردن صنعت نفت براي اولين بار به گوش رسيد اما طرح جدي آن در سال 1328 بود که مخالفان جدي داخلي و خارجي داشت؛ رزمآراي نخستوزير مخالف جدي داخلي بود و انگليس مخالف جدي خارجي که حتي دست به اعزام ناوگان به خليج فارس زد و ايران را تهديد نظامي نمود. مردم ايران بيش از 16 ماه مقاومت کردند و در نهايت با رهبري آيتالله کاشاني به عنوان شخصيت برجستة مذهبي و دکتر مصدق به عنوان شخصيت برجستة ملي در 29 اسفند 1329 نهضت ملي شدن صنعت نفت را به ثمر رساندند. مخالفان، اگرچه در آغاز نتوانستند کاري از پيش ببرند اما در ادامه با ايجاد تفرقه ميان گروههاي ملي و مذهبي اين جريان بزرگ که ميتوانست مقدمهاي براي قطع دست استعمارگران باشد را به شکست کشاندند. در اين مقاله به دنبال بررسي علل ايجاد و شکست اين نهضت ملي-مذهبي ميباشيم.
عوامل ايجاد کنندهي نهضت
اگر بخواهيم عوامل ايجادکننده اين نهضت تأثيرگذار را توضيح دهيم به طور حتم بايستي دو گروه ملّي و مذهبي را از گروههاي اصلي ايجادکنندهي نهضت دانست که هر يک به اندازهي خود نقش خود را ايفا کردهاند. اما متأسفانه بعضي از افراد بدون هيچ دليلي سعي ميکنند يکي از گروهها را کمرنگ جلوه دهند. ما در اين قسمت سعي ميکنيم نقش هر يک را به طور خلاصه و تاريخ وار ذکر کنيم.
گروه ملي: به طور حتم يکي از گروههاي تأثيرگذار در اين نهضت، گروه ملي به رهبري دکتر محمد مصدق ميباشند. برخلاف گفتههاي بعضي از افراد در اين باره که مصدق تا سال 1329 هيچ فعاليتي براي ملي شدن صنعت نفت نکردهاند. او «بارها از خسارات قرارداد 1312 در زمان رضا شاه و تحميلي بودن آن سخن رانده است ولي آنچه لازم است در اينجا يادآور شويم اينکه به نظر او اين قرارداد از نظر حقوقي باطل است، زيرا عاقد قرارداد ميبايست آزاد باشد و وزراي دوران ديکتاتوري عناصري مسلوبالاختيار بودهاند که فقط دستورات صادره را اجرا ميکردند» (اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان در اروپا، 1357، 76). مصدق فعاليتهاي خود را در اين زمينه ادامه داد. اما اين گونه فعاليتها نتوانست مانعي جدي براي استعمارگران محسوب شود. و در جنگ جهاني دوم نيز شرکت نفت ايران – انگليس حدود 50% سوخت کشتيهاي جنگي انگليس را تأمين ميکرد. بعد از جنگ جهاني دوم در جريان اشغال ايران توسط شوروي، شرط اين کشور براي خروج از ايران عقد قراردادي در زمينهي نفت با ايران بود |