بخش دوم:
قديمیترين کتب حديث شيعه
1. پس از کتاب « جامعه» اميرالمومنين (ع)، برخی از پيروان آن حضرت نيز دارای کتابهای حديث بودهاند. يکی از آنها ابورافع آزاد کرده پيامبر (ص) و خزانهدار اميرالمومنین (ع) است. نجاشی میگويد: ابورافع کتابی در سنن و احکام و قضايا داشته است. ابورافع کتاب خود را از اميرالمومنین (ع) نقل کرده است.(رجال النجاشی 1: 64 و 65)
امروزه از اين کتاب اثری نيست گرچه محتوای آن توسط فرزندان او به نسلهای بعد منتقل و احتمالاً بخشی از «اصول اربعمائه» را تشکيل داده است. از ابورافع در کتب شيعه و سنی احاديثی در فضائل اهل بيت (ع) نقل شده است.
2. دومين کتاب از قديمیترين کتابهای حديث شيعه، کتاب سليم بن قيس الهلالی است. سليم از اصحاب جليلالقدر امير مومنان(ع)،امام حسن و امام حسين و امام سجاد (ع) بوده است. امروزه کتابی به نام او موجود است. از امام صادق (ع) روايت شده که :«من لم یکن عنده من امرنا شیء ولا یعلم من اسبابنا شیء وهو ابجد الشیعة وهوسّرمن اسرار آل محّمد (ع)»(پاورقی رجال النجاشی ج1ص68)
سليم در اين کتاب احادیثی از پيامبر (ص) از طريق امير مومنان (ع)، سلمان، ابوذر و مقداد و امثال آنها نقل میکند. در اينکه سليم شخص مورد وثوق و جليلالقدری است ترديدی وجود ندارد. اما در بين علمای رجال در درستی انتساب تمامی محتوای کتاب به او بحث است. زيرا در اين کتاب احاديثی وجود دارد که حاکی از دخل و تصرف دشمنان اهل بيت (ع) در آن است. البته تشخيص مطالب سره از ناسره آن بر اهل فن دشوار نيست. لذا به نظر میرسد که منصفانهترين کلام در باره اين کتاب فرمايش مرحوم شيخ مفيد در آخر کتاب خود بنام «تصحيحالاعتقاد» است. وی میگويد:
«اين کتاب (در شکل امروزی آن) مورد وثوق نيست. زيرا در آن تخليط و تدليس صورت گرفته است. لذا سزاوار است دينداران به تمامی آنچه در اين کتاب است اعتماد نکنند و در تشخيص سره از ناسره آن به علماء مراجعه نمايند.» (معجم رجال الحديث 8: 216-228)
3.صحيفه سجاديه و رساله حقوق
صحيفه سجاديه معروف به زبور آل محمد (ص) و رساله حقوق قديمیترين کتابهايی هستند که امروزه از امام سجاد (ع) به يادگار ماندهاند. صحيفه سجاديه مشتمل بر دعاهايی است که از امام سجاد (ع) نقل شده است. نسخه اصلی اين کتاب در نزد ائمه معصومين (ع) بوده است. امام صادق (ع) پنجاه و چهار دعای آن را (احتمالاً از هفتاد و پنج دعا) برای متوکل بن هارون املاء کرده و از آن پس به دست اصحاب رسيده است. امروزه تمامی آن پنجاه و چهار دعا موجود و مطبوع است.
کتابهای حديث شيعيان از زمان امام علی (ع) تا امام عسکری (ع)
بدون شک انگيزه اصلی فرمان منع نقل حديث برای جلوگيری از انتشار احاديث صحيح نبوی در فضائل اميرمومنان (ع) و اهل بيت (ع) بوده است. بنابر اين بسيار طبيعی خواهد بود که حکام ظالم بنیاميه و بنیعباس نهايت تلاش خود را در محو آثار اهل بيت (ع) و شاگردان آنها بعمل آورند.
در دوران پر از فشار و احتناق معاويه و ساير حکام ظالم بنیاميه جان شيعيان نيز در امان نبود تا چه رسد به کتابهای آنان. در آن دوران افراد به اتهام شیعه بودن به چوبه دار کشيده شده و اموال آنها غارت میشد. لذا نگهداری کتابهای حديث برای شيعيان امری کاملاً غير قانونی و به قيمت از دست دادن جان آنها تمام میشد. از اين رو بسياری از شيعيان بالاجبار يا دست از نگارش حديث برداشته و يا به دلیل ترس از دست دادن جانشان خود کتابهای حديث خود را نابود کردند.
اين روند حتی در دوران حکومت بنی عباس – که به ظاهر قانون منع نقل حديث لغو شده بود- همچنان ادامه داشت.
ابوخالد شينولة میگويد: به امام جواد (ع) عرض کردم:فدايت شوم! اساتيد ما از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) احاديثی نقل کردهاند و چون در آن زمان تقيه شديد بوده کتابهای خود را مخفی نمودهاند و از آن کتب روايت نکردهاند تا مردند و اينک آن کتابها بدست ما رسيده است. حضرت فرمود:«از آن کتابها حديث نقل کنيد زيرا آنها صحيح و درست است» (الکافی 1: 53)
نمونه ی دردناک تر، موضوع ازاله کتب حديثی يکی از دانشمندان جليلالقدر و شاگردان ممتاز امام کاظم و امام رضا (ع) است.
محمد بن ابی عمير (زياد)یکی از اصحاب دانشمند و مورد اعتماد امام کاظم و امام رضا (ع) بود. وی حتی در میان دانشمندان اهل سنت نيز از احترام ويژهای برخوردار بود.
محمد در زمان هارونالرشيد دستگير و زندانی شد تا مخفيگاه شيعيان را به حکومت نشان دهد. جلادان و شکنجهگران هارون بقدری او را تازيانه زدند که نزديک بود لب به سخن باز کند.
او مجدداً در دوران مأمون زندانی شد. در دوران حبس وی، دخترش کتب حديث او را در زير سقف شيروانی خانه مخفی نمود. هنگامی که محمد پس از چهار سال از زندان آزاد شد و به سراغ کتابهای حديث خود رفت متوجه شد که با کمال تأسف تمام آنها در اثر ریزش باران از بين رفتهاند.
ابنابی عمير يکی از «اصحاب اجماع» است و به دليل واقعه فوق محدثين شيعه احاديث مرسل او را معتبر میدانند. زيرا وی از آن پس احاديث را از حافظه خود بدون تقيّد به ذکر راوی مستقيم از امام (ع) نقل میکرد. (معجم رجال الحديث 14: 279)
عليرغم چنين شرايط سختی شيعيان هيچگاه از نگارش احاديثی که از حضرات معصومين (ع) میشنيدند. دست بر نداشتند.
مرحوم نجاشی یکی از رجال بزرگ شيعه، در کتاب خود اسامی حدود 1200 نفر از اصحاب ائمه (ع) را نام برده که دارای تأليفاتی بوده و کتب حديث داشتهاند.
مرحوم شيخ حر عاملی پس از آنکه اسامی 130 کتاب را که بلاواسطه و يا با واسطه از آنها مطالبی نقل کرده است نام می برد در ادامه میافزايد:«اما آنچه که از کتابهای اصحاب ائمه (ع) نقل شده و تصريحی به اسامی آنها نشده بسيار زياد است و در کتب رجال نیز ذکر شده و تعداد آنها بيش از 6600 کتاب است!» (وسائل الشيعه 30: 165)
از بين تمامی کتب حديثی که اصحاب ائمه (ع) تأليف کردهاند، چهار صد کتاب به عنوان «اصل» بوده است. «اصل» و جمع آن«اصول» کتابهايی بوده که نويسندگان مطالب آن را، مستقيماً و بدون واسطه از امامان (ع) نقل کردهاند. بنابراين مراد از «اصول اربعمائه» اين کتب بوده است.
مرحوم شيخ مفيد متوفای 413 میگويد: از زمان امام علی (ع) تا امام عسکری (ع) چهار صد جلد کتاب به نام «اصول اربعمائه» تصنيف شده است.
اصول اربعمائه، خمير مايه اصلی تأليف اولين کتاب جامع حديثی در آغاز دوران غيبت کبری يعنی «الکافی» توسط شيخ کلينی متوفای 328 يا 329 هجری بوده است.
بدون شک شيعيان اهل بيت (ع) در احيای آثار نبوی نقش بسيار حائز اهميتی داشتهاند. ذهبی در ميزانالاعتدال میگويد: «اگر تلاش شيعيان نبود تمام آثار نبوی از بين میرفت و مفسده بزرگی در دنيای اسلام پديد میآمد.»
محدثين اهل سنت، عليرغم پرهيز از عقايد شيعيان، هيچگاه بینياز از راويان شيعه نبودهاند. مرحوم علامه شرفالدين در کتاب نفيس خود بنام «المراجعات، (نامه 16) به ترتيب حروف الفبا اسامی يکصد نفر از راويان شيعه را که محدثين اهل سنت از آنها حديث نقل کردهاند ذکر نموده است. برخی از اين افراد از اساتيد و شيوخ حديث امثال بخاری صاحب «صحيح» بودهاند. مانند خالدبن مخلد، عبيدالله بن موسی و مالک بن اسماعيل نهدی.
علل وجود احاديث ضعيف در کتب شيعه
عليرغم راهنمايیهای امامان اهل بيت (ع) در مبارزه با جعل حديث، امروزه شاهد احاديث ضعيف و مجعول فراوانی در کتب حديث شيعه میباشيم. در ذيل به برخی از دلائل اين مسئله اشاره میکنيم:
1/ اختلاف نسخهها: يکی از دلائل اشکالات برخی از احاديث، ناشی از اختلاف نسخههای خطی و يا تصحيف کلمهای توسط نويسندگان آن است.بديهی است در روزگاران گذشته صنعت چاپ وجود نداشته و کتابها استنساخ و يا املاء میشده است. نگارش مختلف کلمهای میتوانسته معنای آن حديث را بکلی عوض کند. بعنوان مثال پيش از اين در توضيح کتاب«جامعه» حديثی را از کتاب رجال نجاشی نقل کرديم. در آن حديث کلمهای به دو شکل در دو نسخه مختلف ضبط شده است. در يکی «مکرماً» يعنی« با احترام»، و در ديگری «مکرهاً» (يعنی با کراهت) آمده است. نگارش کلمه «مکرماً » و «مکرهاً» در عربی بسيار شبيه به يکديگر ولی معانی آنها کاملاً متضاد است. دليل ضعيف شمردن برخی روايات الکافی عدم توجه به اختلاف نسخههای آن احاديث است. در درسهاي آينده هنگام بررسی و معرفی کتاب«الکافی» در اين باره توضيح بيشتری خواهيم داد.
2/ تحريف و تصحيفهای عمدی: يکی ديگر از دلائل وجود احاديث ضعيف در کتب حديث شيعه تصحيف روايات توسط معاندين بوده است. اين تصحيفات معمولاً در کتب قديمی و هنگام نسخهبرداری بصورتی ماهرانه و عمدی صورت میگرفته است. کتاب سليمبن قيس مبتلا به اين تحريف شده است.
3.خفقان سياسی و از بين رفتن بسياری از کتب اوليه حديث
قانون منع نقل حديث در شديدترين شکل خود در دوران بنیاميه و بنیعباس نسبت به شيعيان اعمال میشد. تلقی حديث از امامان اهل بيت (ع) برای شيعيان آنها بقدری مشکل بود که گاه برخی اصحاب به عنوان ميوه فروش خود را به داخل منزل ائمه (ع) میرساندند تا بتوانند از آن حضرات حديثی بشنوند. داشتن کتاب حديث برای شيعيان جرم محسوب میشد و از اين رو بسياری از بزرگان شيعه يا برای حفظ جان خود کتابهای خود را معدوم میکردند و يا کتابهای آنها توسط دشمنان اهل بيت (ع) و حکومتهای زمان نابود میشد. ماجرای از بين رفتن کتابهای محمد بن ابی عمير که پيش از اين گفته شد شاهدی بر اين موضوع است. طبيعی است که با از بين رفتن کتابهای حديث، اصحاب چارهای جز نقل شفاهی نداشته و اين موضوع به نوبه خود موجب خلط و تغييراتی در احاديث میشده است.
4. ايجاد فرقهگرايی
يکی ديگر از دلائل وجود احاديث ضعيف توطئه فرقهگرائی در بين شيعيان بود. حکام بنیعباس برای ايجاد اختلاف در بين شيعيان فرقههايی چون کيسانيه، فطحيه، اسماعيليه، زيديه و مانند آن را بوجود آوردند.
پيروان اين فرقهها برای توجيه عقايد باطل خود احاديثی جعل و در کتب حديث وارد ساختند. لذا علمای رجال شيعه در بررسی حديث و سند آن توجه کامل به عقايد راوی حديث را مبذول میدارند.
.بعنوان مثال عمار بن موسی الساباطی از اصحاب امام صادق و کاظم (ع) بود. ولی از روؤسای فرقه فطحيه( قائلين به امامت عبدالله الافطح- فرزند ديگر امام صادق) شد. از اين رو علمای رجال در وثاقت او بحث کردهاند. مرحوم شيخ طوسی در التهذيب میگويد: رواياتی را که او به تنهايی نقل کرده قابل اعتماد نيستند. (التهذيب 7 ح 435)
نمونه احاديثی که عمار به تنهايی نقل کرده حديث مربوط به قيمت انگشتری که حضرت علی (ع) در حال رکوع به فقير داد(آيه ولايت:مائده 55) میباشد که مرحوم محدث بحرانی آن را بدون اسناد از عمار بن موسی الساباطی نقل کرده است. (تفسير البرهان 2: 487)
5. نقل از راويان سنی
پنجمين دليل وجود روايات ضعيف در کتب شيعه ورود احاديث غير معتبر اهل سنت به کتابهای شيعه است. متأسفانه در مواردی علمای شيعه نادانسته روايات غير معتبر اهل سنت را نقل کردهاند.وجود اين روايات در کتب شيعه سبب شده عدهای اين احاديث را به شيعه نسبت دهند. مثلاً مرحوم شيخ طوسی در تفسير «البتيان» در تفسير آيات افک (نور 24: 11-16) افسانهای را که از عايشه نقل شده روايت کرده است. بدنبال وی شيخ طبرسی در مجمعالبيان و ديگران همان را عيناً و بدون بررسی صحت و سقم آن نقل کردهاند. همچنين مرحوم ملا احمد نراقی متوفای 1245 هجری در «معراجالسعادة» احاديثی را به استناد به کتاب مرحوم والدش مولی مهدی نراقی (متوفای 1209) و او از «احيای علاءالدين» غزالی دانشمند صوفی مسلک سنی متوفای 505 هجری نقل کرده است.(برای توضيح بيشتر رجوع کنيد به نقش ائمه در احيای دين 7: 61-75) نمونه ديگر روايات تحريف قرآن است. که محدث نوری از منابع اهل سنت نقل نموده است. (رک: علوم قرآن نوشته مولف، درس پنجم)
6.روايات تقيه
ششمين دليل بر وجود احاديث ضعيف، رواياتی است که در حقيقت از روی تقيه از ائمه (ع) صادر شده و مقصود امامان (ع) از ذکر آن احاديث محافظت شيعيان بوده است. در دروس آينده درباره رواياتی که از روی بقيه صادر شدهاند توضيح بيشتری خواهيم داد.
7.نه هر حديث صحيحی قابل عمل و نه هر حديث ضعيفی متروک است
در دروس آينده درباره اقسام حديث از نظر متن حديث و راوی آن سخن خواهيم گفت: در آنجا توضيح خواهيم داد که علمای رجال با توجه به رجال سند يک حديث آن را ضعيف و يا صحيح میدانند. معنای اين تقسيم آن نيست که بمجرد آنکه سند حديثی صحيحی بود بايد به مضمون آن حديث عمل نمود و يا اگر سند آن ضعيف بود نبايد ديگر توجهی به متن حديث کرد. چه بسا حديثی که از نظر سند صحيح است ولی بدليل قرائن ديگر متن آن قابل قبول نيست و چه بسا حديثی که سند ضعيفی دارد ولی به دلائل ديگر متن آن معتبر است.
بالاخره علمای شيعه- بر خلاف اهل سنت- هيچ کتاب حديثی را «صحيح» نامگذاری نکرده و باب اجتهاد و تحقيق و بررسی را برای علمای همه زمانها باز گذاشتهاند.[1]
----------------------------------
[1] -البته برخی از علمای شيعه احاديث صحيح برخی از کتابها را جمعآوری و جداگانه به عنوان صحيح منتشر کردند مانند «صحيحالکافی» تأليف محمد باقر بهبودی. ليکن با توجه به آنکه ملاک تشخيص احاديث امری اجتهادی است، اين کتابها در جامعه علمی چندان رواج نيافته است.
|