در درس گذشته آموختيم که توطئه منع نقل و تدوین حديث نبوی تا اوائل قرن دوم هجری توسط حاکمان بنی اميه همچنان اجرا میشد تا آنکه عمربن عبدالعزيز قانون منع نقل و تدوین حديث را لغو نمود.
عليرغم لغو رسمی اين قانون، مسلمانانی که حدود يک قرن به ننوشتن احاديث نبوی خو گرفته و اين امر به عنوان سنتی (بدعتی) در بين آنها به يادگار مانده بود، در ابتدا تمايل چندانی به نگارش و تدوين احاديث نبوی نشان نمیدادند. از اين رو اولين کتابی که رسماً در جهان اهل سنت در باره احاديث نبوی تدوين شد توسط مالک بن انس به نام «الموطاً» در حدود سال 150 هجری تدوين شد.[1]
تأخيری چنين طولانی در تدوين احاديث نبوی پيامدهای بسيار ناگواری به همراه داشت. در اين درس برخی از مهمترين آنها اشاره خواهيم کرد:
1/ نقل به معنا:
اکثر علمای اهل سنت معتقد به جواز نقل معنای حديث میباشند.(اضواءعلی السنه المحمدیه: ابوریه، ص77)
دليل اين امر آن است که پس از گذشت بيش از يک قرن از تدوين حديث نبوی چارهای جز پذيرش نقل به معنای حديث وجود ندارد. چه کسی میتواند ادعا کند پس از گذشت بيش از يک قرن عينالفاظ پيامبر (ص) را میتواند جمعآوری کند؟
حال اگر نقل به معنای احاديث پيامبر (ص) جايز باشد، به طريق اولی نقل به معنای آنکه از پيامبر (ص) حديثی را نقل کرده جايز خواهد بود. در اينصورت تصور کنيد با گذشت چهار واسطه چه بلايی به سر حديث میآيد و چه مقداری از اول و آخر و وسط و مفهوم و محتوای آن ممکن است عوض شود؟
در زير به چند نمونه از تفاوتهای نقل به معنای حديث اشاره میشود:
الف: بخاری در صحيح خود از ابن عمر نقل میکند: پيامبر (ص) در روز احزاب فرمود:«هيچ کس نماز عصر را نخواند بجز در (روستای) بنی قريظه...»(صحيح بخاری 5: 50 باب غزوه الخندق از کتاب المغازی)
همين حديث را مسلم در صحيح خود نقل کرده و به جای نماز عصر، نماز ظهر روايت کرده است. (صحيح مسلم)
ابن حجر در شرح اين حديث میگويد:در تمام نسخههای بخاری «نماز عصر» ضبط شده و در تمام نسخههای مسلم «نماز ظهر»، با اينکه بخاری و مسلم هر دو اين حديث را از طريق يک شيخ و با يک سند نقل کردهاند.وی سپس در توجيه اين تفاوت میگويد: «بخاری احاديث را از حافظه خود مینوشت و مقيد به رعايت لفظ نبود.» (فتحالباری2: 57 (دوره 3 جلدی))
ب: صيغههای مختلف تشهد نماز:
مسلمانان در تمام دوران نبوت پيامبر (ص) روزی 5 بار با آن حضرت نماز جماعت میخواندند. بديهی است نقل سيره عملی پيامبر (ص) بویژه درباره موضوعی همچون نمازهای روزانه بايد آسانتر و مورد توافق بيشتری باشد.
امروزه متاسفانه محدثين اهل سنت مواجه با 9 صيغه متفاوت برای تشهد نماز هستند. هر يک از اين صيغهها از طريق يکی از اصحاب نقل شده است. مثلاً آنچه از ابن مسعود نقل شده با روايت ابن عباس و آندو با روايت عمر بن خطاب و آن سه با روايت ابوسعيد خدری و آن چهار با روايت عايشه و ... تفاوت دارد.
امروزه تشهد نماز پيروان ابوحنيفه و احمدبن حنبل، با استناد به آنچه از ابن مسعود روايت شده اينگونه است:
«التحیات لله والصلوات والطیبات السلام علیک ایّها النبی ورحمة الله برکاته،السلام علینا وعلی عباد الله الصالحین ،اشهد ان لا اله الّاالله واشهد ان محمدًا عبدهُ ورسوله» اما پيروان امام مالک تشهد خود را با استناد به تشهد عمر بن خطاب اينگونه ادا میکنند:
«التحیات الزاکیات لله الطیبات الصلوات لله». دليل مالک بر برتری اين صيغه آن است که عمر آن را بر فراز منبر و در حضور اصحاب خواند و کسی معترض او نشد!
و اما پيروان امام شافعی تشهد نماز خود را با استناد به تشهد ابن عباس اينگونه ادا میکنند:
«التحیات المبارکات الصلوات الطیبات لله السلام علیک ایّها النبی ورحمة الله وبرکاته السلامُ علینا وعلی عباد الله الصالحین ،اشهد ان لا اله الّا الله واشهدانّ محمدًا رسول الله»
اشکالات نقل به معنا در حديث
مهمترين اشکال نقل به معنای حديث آن است که باعث عرضه غلط دين و تفاوت در نقلها و تحريف دين میشود. همچنين به معنای حديث، چه بسا فهم غلط حديث و استفاده غلط از آن میشود.
مثلاً ابوهريره از پيامبر (ص) نقل کرده است:«ان یکن الشوم ففی ثلاث:الدار والمرأة والفرس»
حال آنکه اولاً پيامبر (ص) از تطيّر (فال بد زدن) نهی فرموده است. ثانياً عايشه در ردّ اين نقل میگويد: آنچه پيامبر (ص) فرمود اين بود:«اهل الجاهلیه یقولون ان یکن الشؤم ففی ثلاث:الدار والمراة والفرس»
امّا ابوهريره از اول کلام پيامبر (ص) حاضر نبود.(اضواءعلی السنه المحمدیه،ص103)
بخاری به سند خود از عايشه نقل میکند که از پيامبر (ص) در باره طاعون سوال کرد. حضرت (بنا بر اين نقل) فرمود: «کان عذابا یبعثه الله علی من یشاءمن عباده فجعله الله رحمة للمومنین ،ما من عبد یکون فیه ویمکث فیه لا یخرج من البلد صابرًا محتسبا یعلم انه لا یصیبه الّا ما کتب الله له الّا کان له مثل اجر شهید» (صحیح بخاری ج7ص22)
اين حديث مستمسکی بر علمای اشعری و جبری مذهب گرديد و به موجب آن مکتب باطل خود را اثبات مینمودند. رواج چنين احاديثی در بين مردم باعث شد عبيد الله حلبی از امام صادق (ع) در باره «وبا» سوال کند که در يک محله از شهری پديد میآيد و شخصی خود را به محله ديگر منتقل میکند و يا از شهری به شهر ديگر میرود. آيا اين کار جايز است؟ حضرت فرمود:
ِ« فَقَالَ لَا بَأْسَ إِنَّمَا نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ ذَلِكَ لِمَكَانِ رَبِيئَةٍ كَانَتْ بِحِيَالِ الْعَدُوِّ فَوَقَعَ فِيهِمُ الْوَبَاءُ فَهَرَبُوا مِنْهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْفَارُّ مِنْهُ كَالْفَارِّمِنَ الزَّحْفِ كَرَاهِيَةَ أَنْ يَخْلُوَ مَرَاكِزُهُمْ » (الکافی ج8ص108)
همانگونه که در مثالهای فوق ملاحظه میکنيد، نقل به معنای حديث در موارد زيادی باعث تغيير در معنا و تقطيع و غفلت از شأن نزول آن میشود.
2/ جعل حديث
وخيم ترين پيامد منع حديث، ايجاد زمينه مساعد برای جعل احاديث و رواج اکاذيب فراوان به نام پيامبر (ص) است.
دروغ يکی از گناهان کبيره و بلکه کليد گناهان است. از امام حسن عسکری (ع) روايت شده است:«جعلت الخبائث کلها فی بیت واحد وجعل مفتاحها الکذب» (بحار الانوار ج72ص263)
در بين اقسام دروغ، دروغ بستن به خدا و پيامبر (ص) زشت ترين نوع دروغ است. زيرا افتراء بر خداوند متعال و رسول او (ص) باعث گمراهی و انحراف انسانها میشود.
حديث معروفی از پيامبر اکرم (ص) روايت شده است:
«مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّار»
اين حديث را بسياری از محدثين شيعه و سنی نقل کرده و ترديدی در صدور آن وجود ندارد. ابن جوزی معتقد است اين حديث با تعابير مختلف از طريق بيش از صد نفر از اصحاب پيامبر (ص) نقل شده است.
حتی برخی از محدثين همچون بخاری و نسايی کلمه «معتمداً» را نيز ذکر نکردهاند.[2]معنای اين سخن آن است که هر کس بر پيامبر (ص) دروغی ببندد جايگاهش در دوزخ خواهد بود.
عليرغم حرمت قطعی دروغ و حديث قطعی الصدور فوق در دوران حکومت بنی اميه و بويژه معاويه احاديث فراوانی به نام پيامبر (ص) جعل شد. همچنين با آزاد شدن نقل و تدوين حديث در قرن دوم، بازار حديث بافی چنان رونق گرفت که صدها هزار حديث جعلی به انگيزههای گوناگون جعل و در بين مردم منتشر گرديد.
مرحوم علامه امينی از چهل و سه نفر راوی، حدود 686 و 408 حديث جعلی نقل میکند که بعضی از آنها تا صد هزار حديث جعل کردهاند! علامه همچنين میگويد:«از اينکه ابو داود از ميان پانصد هزار حديث، 4800 حديث، و بخاری از ميان ششصد هزار حديث، 2761 حديث، و مسلم از سيصد هزار حديث، 4000 حديث، و احمد بن حنبل از هفتصد و پنجاه هزار حديث، 30000 حديث، و احمدبن فرات از يک مليون و پانصد هزار حديث تنها 300000 حديث را در صحاح و سنن خود نقل کرده و صحيح دانستهاند، بخوبی معلوم میشود که بازار جعل حديث تا چه اندازه رونق داشته است؟! (الغدیر:291:5)
علامه عسکری در کتاب «يکصد و پنجاه صحابی ساختگی» ثابت نموده است که سيف بن عمر تميمی، صدها صحابی، تابعين، راويان حديث، جنگها، سرزمينها، قصيدهها و شعرها، نامهها و روايتهايی که اصلاً وجود خارجی نداشتهاند ساخته است.
مهمترين جاعلين حديث
1/ معاويه بن ابی سفيان: معاويه همراه پدرش- سردمدار دشمنان اسلام- و مادرش- آکلهالاکباد- روز فتح مکه اظهار اسلام کرده و از «آزاد شدگان» (طلقاء) هستند.
بخاری در فصل«فضائل اصحاب پيامبر (ص)» بابی را به معاويه اختصاص داد. اما از آنجا که خودش میداند فضيلتی برای معاويه وجود ندارد عنوان باب را اينگونه ذکر میکند:«باب ذکر معاويه» (نه باب فضائل معاويه).
آنگاه تنها دو قول در توصيف معاويه از ابن عباس نقل میکند:1) معاويه مصاحبت پيامبر (ص) را درک کرد،2) او فقيه بود! (صحيح بخاری 4: 219)
ابن حجر در شرح اين باب از استاد بخاری بنام اسحاق بن راهويه نقل میکند:«هيچ حديث صحيحی در فضائل معاويه وارد نشده است.»(فتح الباری 2: 443) اما مسلم اصلاً ذکری از معاويه در کتاب فضائلی صحيح خود نياورده است.
ابن ابی الحديد از ابو عبدالله ابراهيم بن محمد معروف به نقطويه مورخ قرن چهارم نقل میکند: «بيشتر احاديث دروغين که فضائل صحابه را بازگو میکنند در ايام بنی اميه ساخته و جعل شدهاند.» (شرح نهجالبلاغه 3: 15)
نمونهها
الف: پيامبر اکرم (ص) در حديث معروفی در فضيلت علی (ع) فرمود:«انا مدینةُ العلم وعلیُ بابها فمن اراد المدینة فلیات الباب»(منابع این حدیث را در کتاب نفیس احقاق الحق ج5ص469-515ببینید)
کارگزاران معاويه اين حديث را به شکل زير جعل و محو کردند:
«انا مدینة العلم وابوبکر اساسها وعمر حیطانها وعثمان سقفها وعلی بابها»(الصواعق المحرقه،ص34) اين در حالی می باشد که واضح است شهر دروازه دارد، ولی ديوار و قطعاً سقف ندارد!
ب: حديث مشهور و معتبر ديگری از پيامبر (ص) در شأن حسنين روايت شده است:
«الحسن والحسین سید شباب اهل الجنة» (سنن الترمذی،کتاب 46باب30،ابن ماجه،مقدمه باب 11،مسنداحمد3:3)
کارگزاران معاويه برای شکستن اعتبار و مقام والای حسنين (ع) از زبان حضرت علی (ع) جعل کردند:«قال رسول الله (ص):ابوبکر وعمر سّیدا کهول اهل الجنة من الاولین والاخرین الّا النبیین والمرسلین»(ابن ماجه ج1ص36حدیث 95)
برای علت جعلی بودن اين حديث همينقدر کافی است که بدانيم در بهشت پيری و کهولت وجود ندارد.
ج: معاويه صد هزار درهم برای سَمُرةبن جُندَب فرستاد تا او روايتی از پيامبر (ص) نقل کند که آيه شريفه « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يُشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما في قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ »( سوره بقره،آیه 204) در شأن حضرت علی (ع) نازل شده است. و در مقابل آيه « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ »( سوره بقره،آیه 207) در باره ابن ملجم قاتل حضرت علی (ع) نازل شده است!
سمرة پول را نپذيرفت تا آنکه معاويه مبلغ را به چهار صد هزار درهم رساند و سمرة پذيرفت. (شرح نهجالبلاغه 1:358)
2/ ابوهريره
ابوهريره يکی از بزرگترين بازرگانان جعل حديث در صدر اسلام است.
درباره اسم اصلی او اختلاف بسياری وجود دارد بحدي که گفتهاند در قبل و بعد از اسلام در باره اسم هيچکس به اندازه او اختلاف نظر وجود ندارد. بهر حال کنيه معروف او که در روايات هم به همين نام آمده ابوهريره است.سبب نامیدن اين کنيه را خود ابوهريره چنين میگويد:«من يک گربه کوچکی داشتم که شبها آن را روی درخت میگذاشتهو روزها آن را برای بازی همراه خود میبردم. از اين رو مرا ابوهريره ناميدند.»
متأسفانه اکثر اطلاعاتی که امروزه از او در دست میباشد از خود او روايت شده است. بنابر تحقيق استاد محمود ابوريّه او يکسال و نه ماه قبل از رحلت پيامبر (ص) مسلمان شد و خودش به نقل مسلم میگويد:«صحبت پيامبر (ص) را برای سير کردن شکمم (لشبعبطنی) اختيار کردم (نه برای محبت و عشق به آن حضرت)! همين سير کردن شکم در زمان معاويه او را به خدمتگزاری در بار معاويه کشاند.
پيامبری که «رحمةالعالمين» بود چندان از صحبت او خشنود نبود، لذا به او فرمود:«زرنی غََبّاً تزدد حُبّاً »يعنی يک روز در ميان مرا زيارت کن تا محبت ما به تو بيشتر شود.» اما آنحضرت هيچگاه اين جمله را به علی بن ابیطالب (ع) نفرمود.
از عجايب روزگار تعداد احاديثی است که محدثين اهل سنت از ابوهريره نقل کردهاند.
حضرت علی (ع) اولين کسی است که به اسلام ايمان آورد. او در خانه پيامبر (ص) بزرگ شد و از دو سالگی تا رحلت پيامبر (ص) هميشه با آن حضرت بود. شيعه و سنی متفقالقول اند که هيچيک از صحابه در علم و ساير فضائل به رتبه حضرت علی (ع) نمیرسد. با اينحال اهل سنت به نقل سيوطی تنها 58 حديث از آن حضرت نقل کردهاند، آنهم اکثراٌ در مسائل بسيار فرعی و جزعی. تازه ابن حزممیگويد: از اين ميان تنها، 50 حديث آن، حديث صحيحی است. بخاری و مسلم مجموعاً تنها حدود 20 حديث از آن حضرت نقل کردهاند. آيا اين بسيار عجيب نيست؟! تازه در موارد زيادی محدثين اهل سنت برای رد عقايد پيروان اهل بيت (ع) احاديثی بنام حضرت علی (ع) جعل کردهاند. مانند جواز مسح علی الخفين (مسلم 1: 232) و منع متعه (مسلم 2: 1027).
اما از ابوهريره که کمتر از دو سال شرف حضور پيامبر (ص) را داشت 5374 حديث نقل کردهاند! آری در بين تمام راويان حدیث اهل سنت احدی به پای ابوهريره از کثرت احاديث نمیرسد. چرا؟
هنگامی که معاويه در برابر حکومت قانونی حضرت اميرالمومنين (ع) طغيان نمود و فتنه جنگ بين مسلمانها را بر افروخت، ابوهريره شکم پرست به طبيعت حالش به سوی معاويه رفت. زيرا زهد و عدالت علی (ع) برای او عايدی نداشت. معاويه نيز کاملاً او را سير کرد. قصری برای او از عقيق ساخت و زمينی در اختيار او گذاشت و دختر غزوان بنام بسره را به ازدواج او در آورد. در مقابل از او خواست با زبانش – و نه با شمشيرش- بر عليه علی (ع) جهاد کند و حديث جعل نمايد. همچنين از او خواست در فضائل معاويه و خلفای سه گانه حديث جعل نمايد. در ذيل به چند نمونه از احاديث جعلی ابوهريره اشاره میکنيم:
الف: ابن عساکر و خطيب بغدادی از ابوهريره نقل کردهاند: شنيدم پيامبر (ص) میفرمود: «ان الله ائتمن علی وحیه ثلاثه: انا جبرئیل ومعاویه» (اضواءعلی السنه المحمدیه،ص215،البدایه والنهایه ابن کثیر ج8ص120)
ب: بزاز از ابوهريره از پيامبر (ص) نقل میکند:«ان الشمس والقمر ثوران فی النار یوم القیامة » حسن به او گفت: گناه آندو چيست؟ ابوهريره گفت: من برای تو از پيامبر (ص) حديث نقل میکنم و تو میپرسی گناه آندو چه بود؟! (المصدر، ص 207)
ج: عجيبتر از همه آن که بخاری نقل میکند: ابوهريره حديثی برای مردم نقل کرد آنها گفتند:آيا اين از حبيب توست يا واقعاً آنرا از پيامبر (ص) شنيدهای؟ او گفت: هذا من کيس ابوهريره! عجيب اين است که بخاری همچنان اين حديث را کتاب صحيح و مقدس خود آورده است! (بخاری 6: 190 کتاب النفقات باب 1)
وجود روايات جعلی ابوهريره باعث شده حتی برخی از علمای اهل سنت اعتراف کنند که ابوهريره اولين صحابی پيامبر (ص) است که به جعل حديث پيامبر (ص) متهم شده است. مورخ معروف مصطفی صادق الرافعی در تاريخ آداب العرب میگويد:«ابو هریره اول راویة اتهم فی الاسلام »(تاریخ العرب ج1ص278)
حضرت علی (ع) نسبت به ابوهريره بسيار بد گمان بود و میفرمود:«الا انّه اکذب الناس » امام صادق (ع) در باره سه دروغگوی اینچنین فرمود:«ثلاثه کانوا یکذبون علی رسول الله (ص): ابوهریره وانس بن مالک وامرأة» (الخصال:صدوق:ص190)
برای آشنایی بيشتر با شرح حال ابوهريره به دو اثر تحقيقی در اين باره به نامهای : ابوهريره تأليف مرحوم سيد شرف الدين عاملی، و «شيخ المضيره» تأليف مرحوم ابوريّه مراجعه نمائيد.
3/ کعب الاحبار و ساير علمای يهود و نصاری
در دوران معاويه بسياری از يهوديان و مسيحيانی که به انگيزههای باطل به اسلام گرويده بودند جذب کارخانه جعل حديث معاويه شدند. کعبالاحبار، تميمالداری، وهب بن منبه، عبدالله بن سلام، سيف و بسياری ديگر از اين جملهاند. اين گروه با وارد کردن روايات جعلی بسياری از کتب دينی يهوديان و مسيحيان يکی از بزرگترين عوامل تحريف اسلام گشتند. روايات جعلی آنها که در اصطلاح علم حديث به «اسرائيليات» معروف است و در موارد زيادی توسط شاگرد طراز اول آنان «ابوهريره» نقل شده در سراسر کتب تفسير روايی اهل سنت همچون تفسير طبری و الدرالمنثور موجود است.
در بخش بعدی که به بررسی علل انگيزههای جعل حديث اشاره خواهيم نمود، نمونههائی از اين احاديث اسرائيلی را ذکر خواهيم کرد. برخی از اين دروغپردازان با آنچنان با مهارتی به جعل حديث پرداختند که حتی برخی از علمای معروف شيعه نيز متوجه جعلی بودن احاديث آنها نشدند.
به عنوان نمونه مرحوم علامه طباطبايی در الميزان و به پيروی از ايشان استاد فرزانه ما آيتالله مکارم شيرازی در تفسير نمونه در ذيل تفسير آيه 10 سوره احقاف گفتهاند که اين آيه در شأن عبدالله بن سلام نازل شده است. راقم اين سطور در «امام علی (ع) در قرآن» به تفصيل به اين موضوع پرداخته است. کمترين دليل رد اين نظريه آن است که سوره احقاف مکی است و عبداللهبن سلام در مدينه اظهار به دین اسلام نمود.
4/ ابنابیالعوجاءو ساير ملحدين:
دسته ديگر از جاعلين حديث گروهی از افراد ملحد و بی دين بودند که در دوران آزادی نقل حديث و تدوين آن،در حالیکه مسلمانان تب شنيدن حديث را يافته بودند از فرصت استفاده کرده و احاديث فراوانی جعل و منتشر ساختند. نمونه بارز اين دسته عبدالکريم ابن ابی العوجاء ملحد است. امام صادق (ع) و روش برخورد آن امام با وی در کتب حديث شيعه ذکر شده است. (نگاه کنيد: کافی1: 74- توحيد صدوق ص 297 ، احتجاج طبرسی 2: 74)
هنگامی که او را در سال 155 به امر والی کوفه برای محاکمه به پای دار میبردند گفت:« شما مرا اعدام میکنيد در حالی که 4000 حديث در کتب حديث شما وارد نمودم که در آن حلالهايی را حرام و حرامهايی را حلال کردم. به خدا سوگند روزهای روزه شما را به عنوان روز افطار و روزهای افطار شما را بعنوان روز روزه به شما نشان دادم.» (ابن اثیر،الکامل7:6)
انگيزههای جعل حديث
جعل کنندگان حديث را میتوان به دو دسته کلی تقسيم نمود:
1) افراد بیغرض ولی نادان و ساده لوح که به بهانه تشويق مردم به مسائل دينی، احاديثی را جعل میکردهاند:
با آزادی نقل و تدوين حديث گروهی به بهانه تشويق مردم به کارهای دينی و اخلاقی، حدیث جعل میکردند و چون به آنها اعتراض شد چرا احاديثی را به نام پيامبر (ص) جعل میکنيد در توجيه کار خود گفتند: ما حرفی مخالف پيامبر (ص) نمیزنيم و آنچه مذمت شده افتراء بر عليه پيامبر (ص) است!
ابن حجر عسقلانی (متوفای 852 هجری) يکی از بهترين شارحين صحيح بخاری با اشاره به اين گروه میگويد:«گروهی از نادانان فريب خوردند و احاديثی در ترغيب و ترهيب جعل نموده و گفتند:« ما بر او پيامبر (ص) دروغ نمیبنديم، بلکه اين کار را برای تأييد شريعت او میکنيم.»(فتحالباری 1: 161)
2) گروه دوم که اکثر جاعلين حديث را شامل می شوند افرادی بودند که به انگيزههای باطل اقدام به جعل حديث میکردند. برخی از اين علل و انگيزهها عبارت است از:
الف: تقويت و يا تخطئه مذهبی:
با رواج مذاهب فقهی و کلامی در قرن دوم و سوم پيروان هر مذهبی برای تأييد مذهب خود احاديثی را جعل مینمودند.
خطيب بغدادی به سند «مرفوع»[3]از ابوهريره نقل میکند:«یکون فی امتی رجل یقال له محمد بن ادریس اضّر علی امتی من ابلیس ویکون فی امتی رجل یقال له ابوحنیفه هو سراج امتی »(اضواءعلی السنه المحمدیه،ص121)
در مقابل اين حديث مجعول، پيروان امام شافعی بيکار ننشسته و حديث ديگری جعل نمودند:«اکرموا قریشا فانّ عالمها(یعنی امام شافعی)یملاء طباق الارض علماً »(همان،ص122)
ب: تأييد رهبران سياسی
يکی از رايجترين انگيزههای جعل حديث تأييد حکومت زمامداران زور و طاغوت بوده است. رهبران سياسی با بذل و بخشش بيتالمال مسلمين جاعلين حديث را برای تأييد حکومتهای خود تطميع میکردهاند. بارزترين بدعتگزار اين شيوه معاويه بوده است. بدنبال او حاکمان بنی اميه و بنیعباس هر يک احاديث فراوان در توجيه حکومت خود جعل نمودند.
پيش از اين از ابوهريره نقل کرديم که در تأئيد حکومت ظالمانه معاويه، حديثی جعل نمود که به موجب آن پيامبر (ص) فرموده است:« خداوند برای وحی خود سه نفر را امين دانست: من و جبرئيل و معاويه!»
(همان،ص215)
بدنبال اوامر معاويه مبنی بر جعل حديث در فضائل سه خليفه اول، ابوهريره حديث زير را برای ابوبکر جعل نمود:«قال رسولالله (ص): عرج بی الی السماء فما مررت بسماء الّا وجدت فیها اسمی محّمد رسول الله وابوبکر الصدیق خلفی»
حکام بنی عباس نيز بيکار ننشسته و برای اثبات خلافت خود به جعل حديث دست زدند. طبرانی نقل میکند: «قال رسولالله (ص): الخلافه فی ولد عمی وصنو ابی حتی یسّلموها الی المسیح» (همان ص 135)
بطلان اين حديث به دو دلیل بسيار واضح و مبرهن است. 1- اولاً اصطلاح«خلافت» به معنای حکومت در زمان پيامبر (ص) رايج نبوده و2- ثانياً حکومت بنی عباس منقرض شده و آن را به مسيح (ع) تحويل ندادند!
ج: تحريف اسلام با ورود اسرائيليات
سومين انگيزه شوم برای جعل احاديث ورود داستانهای جعلی و خرافی يهود و مسيحيت به حوزه اسلام به منظور تحريف اين دين عزيز بوده است. اين مهم بدست بسياری از علمای يهود و نصاری که تظاهر به اسلام کرده بودند و همچنین با همکاری شاگردان وفادار آنان همچون ابوهريره صورت میگرفت.
همانگونه که پيش از اين گفته شد متأسفانه هنوز کتابهای تفسيری اهل سنت- و احياناً در مواردی حتی کتابهای شيعه- پر از خرافات اسرائيلی است. عليرغم آنکه خداوند متعال با نزول آيات قرآن و روايت صحيح داستان پيامبران پيشين (ع) پرده از تحريفات زشت عهد عتيق برداشت، اما دست خيانتکار امثال کعبالاحبار بار ديگر اين خرافات را وارد کتب روائی و تفسيری مسلمانان نمود. بعنوان نمونه احاديثی را که طبری در تفسير خود و سيوطی در الدرالمنثور از ابوهريره و امثال او در باب خلقت حوا، داستان حضرت داود و سليمان (ع) و امثال آن آوردهاند را ملاحظه کنيد.
بخاری از ابوهريره نقل میکند:«کل ابن آدم یطعن الشیطان فی جنبه، حین یولد غیر عیسی بن مریم ذهب یطعن فطعن فی الحجاب »
اين حديث جعلی دقيقاً منعکس کننده عقيده باطل مسيحيت به گنهکار بودن ذاتی همه انسانها – بجز مسيح (ع) که از نظر آنها وجودی الوهی دارد- حتی پيامبران (ع) است.
--------------------------------------
[1] - در اينکه نخستين گردآورنده حديث در جهان اهل سنت کيست اختلاف است. برخی ابن جريح متوفای 150) را اولين نفر و برخی ابن صحيح (متوفای 160 ه) و برخی ديگر مالک بن انس (متوفای 169) را اولين گرد آورنده حديث در بين اهل سنت دانستهاند. – رک: تأسيس الشيعه ص 278 -
[2] - دقت کنيد که تفاوت تعابير در نقل اين حديث يکی ديگر از نمونههای نقل به معناست.
[3] - حديث مرفوع حديثی است که از وسط يا آخر سند يک راوی يا بيشتر حذف شده است. در درس هشتم با اين اصطلاحات آشنا خواهيم شد.
|