چكيده
رهبري فكري تحول برانگيز، در ايجاد رويكرد عملي قيام و خيزش عليه نظام سلطه، يكي از كليديترين نقشها را ايفا كرده است. در زماني كه نظام سلطه جهاني، سيطره فكري – فرهنگي و سياسي - اقتصادي خود رابر جهان گسترده و تحميل كرده بود و تمامي مكاتب جهاني در مقابل نظام سلطه استكباري به زانو درآمده بودند، امام خميني(ره) توانست با راهبردهاي عملي و با راهبري اسلام اصيل، و تغيير نگرش نسبت به انسان و جامعه، هم در بعد نظري و هم در بعد عملي، نظام سلطه را با چالش هاي اساسي روبرو كند.
مقدمه
امروزه مطالعه مباني انديشهاي، عملكرد و رفتار نخبگان و رهبران سياسي و زندگي آنان از اهميت خاصي برخوردار شده است. به ويژه رهبراني كه انديشه و عملكرد آنان، در حال ايجاد تحول و تغيير بنياديني در عرصه نظام و روابط بينالملل ميباشد كه در مسير ناعادلانه، ظالمانه و سلطهگرايانه، قرار دارد. ظهور رهبران انقلاب اسلامي به ويژه امام خميني(ره) كه متعلق به باورها و اخلاق اسلامي بوده و بيش از هر چيز و قبل از آنكه به پيروزي بيانديشند، به اداي تكليف الهي توجه داشتند در صحنه سياست امري بديع و استثنايي بود به ويژه آنكه اين نوع رهبران توانستند در انجام ماموريتهاي سياسي - الهي خود توفيق نهايي هم كسب كنند.[1] ويژگي اساسي و متغير كليدي تأثيرگذار در خيزش عليه نظام سلطه، نقش رهبران فكري انقلاب اسلامي در بيداري جهاني - اسلامي ميباشد. رهبري ديني توانست با ارائه گفتمان جديد اسلامي، با ارائه راهكارها براي حل بحرانهاي جهاني و گرفتاريهاي دنياي معاصر، نظام سلطه جهاني را دچار چالش هاي اساسي كند.
مطالعه و بررسي خيزش و بيداري اسلامي - جهاني عليه نظام سلطه، بدون بررسي و در نظر گرفتن افكار رهبران انقلاب اسلامي به خصوص امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري، بيفايده خواهد بود زيرا كه منادي بيداري و تحول فردي - اجتماعي در نيم قرن اخير بنا به اذعان تمامي دوستان و دشمنان انقلاب اسلامي، امام خميني(ره) بوده است. اين تحول، به تمامي ابعاد فرهنگي، سياسي، اقتصادي، اخلاقي و ... تأثيرگذار بوده است. از سويي، تغيير نگرش نسبت به اسلام و چگونگي تأثيرگذاري آن بر خيزش عليه نظام سلطه، به باز تعريف جامعي از اسلام اصيل بر ميگردد. روندي كه با انديشههاي امام خميني(ره)، كليد خورده است و ميرود كه توسط اسلام سياسي به باز توليد راه و روش و نيز شيوه جديدي از زندگي سياسي - اجتماعي، مسلمانان بيانجامد. انديشه مقام معظم رهبري با رويكردهاي جديد و افقهاي تازه به اين راه طراوت و پويايي خاصي بخشيده است. اسلام سياسي با رويكرد جهاني خود نويد آيندهاي را در جهان ميدهد كه انسانهاي متحول شده آن را رغم خواهند زد. بيداري اسلامي، بخشي از اين تحول و تغيير در جهت جامعهاي تعالي خواه است كه نويد جامعه بزرگتر مهدوي را ميدهد. اين تأثيرگذاري چنان حيرتآور بود كه تا قبل از اينكه غرب چارهاي بيانديشد، افكار و انديشههاي اسلامي در سراسر جهان پخش شده بود. چرا كه تلاش و برنامههاي غرب تا آن روز صرف شده بود تا ريشههاي اسلام در جوامع مختلف خشكانده شده و مفاهيم و آموزههاي آن تقليل يابد.
در اين ميان نقش امام خميني(ره)، به عنوان نظريهپرداز و احياگر تفكر ديني از انظار دور نماند به اعتقاد و اعتراف بسياري از انديشمندان و شرقشناسان، اسلامشناسان و جامعهشناسان غربي، ايشان بزرگترين احياگر تفكر و ارزشهاي اسلامي ميباشند كه آنچه را اصلاحگران، تجديدگرايان و بيدارگرايان اسلامي از قرن 19ميلادي تا زمان آغاز نهضت در ايران صرفاً به عنوان يك آرمان تبليغ ميكردند، امام خميني(ره) در صحنه عمل پياده كرد.[2] و دوره اي را آغاز كرد. كه اسلام به منزله دال برتر نظم سياسي جديد مطرح گرديد.[3] تلاشهاي چندين دهه استعمارگران چنان برنامههاي مذهبزدايي را پيش برده بود كه حضور و بروز اسلام آن هم به مثابه نيروي بالقوه فرهنگي و اجتماعي در صحنه جوامع، در باور كمتر كسي ميگنجيد تا چه رسد كه از نظر سياسي احيا گردد و ابعاد مستحكم و فراگيري يابد.[4]
بحث ديگري كه در نوع خود مهم است، بررسي مفهوم «نظام سلطه» ميباشد، «نظام سلطه» در اين دوران، به سيستم و مجموعهاي از دولتها اطلاق ميشود كه با شيوه سلطهجويي سياسي، فرهنگي، اقتصادي و نظامي بر ديگر كشورها، حقوق و منافع آنان را ناديده گرفته و منافع خود را ترجيح ميدهند. هدف نظام سلطه اين است كه از طريق ايدئولوژي حاكم، و ترجيح منافع، بر مداخله در امور ديگر كشورها حقانيت داده شود. در نظام سلطه، مسائل جهاني با توجه به منافع ملي قدرتهاي بزرگ طبقهبندي ميشود. مشروع ساختن منافع آنان به هر غيمتي[5] حلقه اول نظام سلطه، دولت ايالات متحده آمريكاست. حلقه دوم نظام سلطه، دولتهاي عضو اتحاديه اروپا به ويژه دولتهاي انگليس و فرانسه كه قدرتهاي صاحب حق وتو ميباشند و تا حدودي آلمان، قرار گرفتهاند. در حلقه بعدي، دولتهاي توسعهيافته و غيرغربي همچون روسيه، ژاپن و چين قرار دارند. حلقه آخر نظام سلطه، دولتهاي وابسته و تحت نفوذ در ميان كشورهاي در حال رشد هستند كه دوام و بقاي خود را در پشتيباني و حمايت از نظام سلطه ميبينند و بهعنوان مهرههاي نظام سلطه، عمل ميكنند. اين نظام شيطاني، كاملاً با صهيونيزم جهاني همپوشاني دارد.[6]
اساسيترين سوال پژوهش حاضر عبارتست از: نقش ديدگاههاي امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري، در ظهور پديده بيداري و خيزش عليه نظام سلطه جهاني، چيست؟ فرضيه تحقيق بدين صورت شكل گرفته است كه: امام خميني(ره) توانست در موقعيتهاي متفاوت و با توجه به شرايط و مقتضيات زمان، نظام سلطه را به انحاء مختلف به چالش بكشد مبارزه امام در دو بعد فكري و عملي اتفاق افتاد. از جمله بازتعريف مجدد اسلام اصيل، انسان و جامعه اسلامي نشان دادن همپوشاني نظام سلطه با صهيونيزم جهاني، ابداع روز قدس، ابداع برائت از مشركين در حج و نشان دادن قدرت سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي اسلام و ... مقام معظم رهبري با توجه به راهبردهاي امام، با ارائه راهكارهاي جديد، به عنوان مكمل ديدگاههاي امام خميني(ره) فصل نويني از چالش نظام سلطه را رغم زد، با باز تعريف اسلامي واژه هايي همچون مردمسالاري، آزادي، عدالت، توسعه و تعالي و ... توانست به نياز فكري در اين زمينه پاسخ گويد.
همه اينها در معرض ديد تمامي ملل مسلمان و غيرمسلمان قرار گرفت و به مانند كبريتي عمل كرده كه جرقه قيام عليه نظام سلطه استكباري را روشن نمود. علاوه بر ملتها، مهمترين نهضتها و جنبشهاي اسلامي بعد از انقلاب اسلامي به وجود آمده و تحت تأثير آن بوده اند. دولتها نيز به نوعي به كسب مشروعيت ديني و مردمي پي بردهاند. بنابراين محتواي ديدگاههاي امام و رهبري در چهار عرصه بروز كرده است در سطح افكار، رفتار، ساختار و در سطح روابط[7] كه در خيزش عليه نظام سلطه قابل مشاهده است. در سطح افكار، شعارها، نماينگر تأثير اسلام در افكار مردم ميباشد كه باعث تغيير رفتار گسترده مردم شده است كه اينها موجبات تغييرات ساختاري در حكومت، سياست، اجتماع و فرهنگ را فراهم آورده است و در نتيجه به تغيير روابط با كشورهاي سلطهگر خواهد انجاميد. بيداري و خيزش عليه نظام سلطه سه ويژگي عام و يك ويژگي خاص و كليدي دارد. ويژگيهاي عام عبارتند از: 1. فراگيري 2. چند مركزي(مبتني بر يك نقطه نيست) 3. تداوم[8] ويژگي خاص و كليدي ديگر عبارتست از «دين مداري» كه تعيين كننده آينده تحولات در جهان به خصوص جهان اسلام، خواهد شد.
هدف مقاله بررسي دو زمينه كاملاً مرتبط به هم، در انديشه امام و رهبري مي باشد: 1. بررسي مباني انديشهاي تأثيرگذار بر خيزش عليه نظام سلطه 2. بررسي موارد عيني و عملي تأثيرگذار بر خيزش عليه نظام سلطه كه با توجه به سوال اصلي و فرضيه پژوهش، به شيوه «تحليل متني» انجام ميشود.
1. عوامل تأثيرگذار برخيزش عليه نظام سلطه جهاني از ديدگاه امام خميني(ره)
الف. ويژگيهاي تأثيرگذار انديشه سياسي امام خميني(ره)
يكي از موارد مهم انديشه سياسي امام خميني(ره) اصول بينشي ايشان ميباشد كه از عناصر تحولبرانگيز و انقلابساز محسوب ميشوند. آيا مباني بينشي اسلام در برانگيختن فرد يا جامعه مسلمان براي «اصلاح» و يا رويارويي با كاستيها، ستمها، تبعيضها و ايجاد روحيه انقلابي و تحولگرا تأثيرگذار بوده است؟[9] بررسي ديدگاههاي امام خميني(ره) و نيز مقام معظم رهبري نشان دهنده تأثيرگذاري اصول و مباني بينشي در شكلگيري تمامي تحولات ميباشد. نگرش به اسلام، انسان و جامعه، تعيين كننده راهبردهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي، نظام اسلامي ميباشد. عوامل بينشي از متغيرهاي خيلي مهم و تعيين كننده در خيزش مسلمين عليه نظام سلطه محسوب ميشوند.
1. نگرش نسبت به اسلام(تحول اسلامي)
از ديدگاه امام خميني(ره) اسلام فقط منحصر در بخشهاي اعتقادي نيست بلكه در همه عرصه هاي مورد نياز انسان معاصر مدعي پاسخگويي ميباشد. علم، فرهنگ، سياست و اقتصاد، جامعيت اسلام شامل بعد فردي و اجتماعي ميباشد.[10] امام خميني(ره) به عنوان فقيه و اسلامشناس متأخري كه با توجه به شناخت و تسلطش بر مباني عقلي و نقلي دين اسلام، قرائت جديدي از اسلام ارائه نمود و اسلام را دين و آييني معرفي كرد كه به تمام ابعاد وجودي انسان توجه داشته و آنچه كه بشر براي نيل به سعادت محتاج آن بوده است را ارائه كرده است. از ديدگاه ايشان، اسلام قادر به ايجاد تغيير و تحول همه جانبه فردي و اجتماعي در بخش هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي ميباشد. عنصر اسلام به عنوان مهمترين عامل تحول و تغيير و نيز خيزش عليه نظام سلطه جهاني محسوب ميشود. اين تغيير و تحول علاوه بر اينكه روحي است بلكه در تمامي ابعاد فرهنگي، اقتصادي و سياسي زندگي مادي انسان ها تأثيرگذار ميباشد:
«اسلام به اين منظور به وجود آمد كه به انسان، ابعاد واقعى و شأن انسانى اعطا كند؛ يعنى انسان را از نظر زندگى اجتماعى، شخصى و سياسى تحول بخشد و به غناى روحى انسان يارى دهد. اسلام قادر به ايجاد چنين تحولى هست. قوانين اسلام به نيازهاى انسان پاسخ مىگويد؛ اين قوانين بسيار صريح و روشن هستند. اسلام روش و رفتار هر فرد را در برابر جامعه، طى قوانين خاصى مدون و تنظيم كرده است. اسلام چگونگى سياست جامعه را در رابطه با اقليتهاى مذهبى، مشخص ساخته است. از اين نظر قوانين اسلام واقعاً پيشرو و پيشاهنگ هستند ...»[11]
2. نگرش نسبت به انسان(تحول انساني)
يك بخش تحول، از خود انسان شروع مي شود كه مقدمهاي براي رشد، تعالي و تكامل جامعه اسلامي است. از ديدگاه امام خميني(ره)، در طي چندين قرن، تفكر و انديشه غربي توانسته بود انسان مسلمان را از خود اسلامياش دور كند و انساني با تفكرات و آرمانهاي غربي بسازد. امام اعتقاد دارند كه بايد تلاش كرد تا انساني كه با آموزههاي غربي رشد كرده را به «انسان اسلامي» متحول كنيم: «ما بايد سالهاى طولانى زحمت و مشقت بكشيم تا از فطرت ثانى خود متحول شويم و خود را بيابيم و روى پاى خويش بايستيم ... و تنها مقصدمان تحول انسان غربي به انسانى اسلامى باشد اگر اين مهم را انجام داديم، مطمئن باشيد كه هيچ كس و هيچ قدرتى نمىتواند به ما ضربه بزند ... »[12] «... منشأ همه پيروزيها همين يك كلمه است. ما متحول بشويم به يك موجودى اسلامى - انسانى با ايمانى كه خداى تبارك و تعالى از ما خواسته است ...»[13] راه رهايي انسانها از بي عدالتيها و تبعيضهاي نظام سلطه اين است كه خود و حقيقت را دريابند و به سوي خود حقيقي گام بردارند، اين مرحله، مقدمهاي براي تكامل و انقلاب و خيزش عليه ستمكاري ستمگران، استبداد و ديكتاتوري و عليه استكبارورزي نظام سلطه خواهد بود. دراين باره امام خميني(ره) ميفرمايند: «اين روحيه تا در مسلمين پيدا نشود هميناند كه هستند. مجلسها اثرى ندارد، اجتماعات اثرى ندارد، كنفرانسهاى دولتهاى مختلف و اجتماعاتشان اثرى ندارد، صحبت است ... مسلمين فكرى بكنند كه اين تحول در آنها حاصل بشود: تحول از خوف به شجاعت، و تحول از توجه به دنيا به ايمان به خدا ...»[14]
اساس ديدگاه تحولگرانه امام خميني(ره) را، باور انسان تشكيل ميدهد. در اين نگرش باور انسان بنيان تمام امور، در زمينه هاي فردي و اجتماعي ميباشد و از جمله بيداري محسوب مي شود. «اساس همه شكستها و پيروزيها از خود آدم شروع ميشود، انسان اساس پيروزي است و اساس شكست است، باور انسان تمام امور است ...»[15] بعد از اينكه انسان تغيير و تحول را در خودش باور كرد، از غفلت بيدار ميشود و بيداري شكل ميگيرد: «... اول قدم اين است كه بيدار بشوند؛ غفلت را كنار بگذارند ...»[16] تحول انساني(بيداري) براي خيزش عليه نظام سلطه در سطح جهاني، داراي دو بعد مهم در انديشه امام خميني(ره)، ميباشد: 1. بعد بيداري فردي، به خود آمدن و درك خويشتن و حركت در مسير فطرت الهي 2. بعد بيداري اجتماعي - سياسي، قيام و خيزش در برابر ظلم و بي عدالتي، در جهت برپايي عدالت در زمين، اين دو بعد تحول، راهگشاي حركت صحيح جامعه انساني و رهايي از وابستگيها و تعلقات و مشكلات جاري است.[17]
3. نگرش نسبت به جامعه(تحول اجتماعي)
يكي از ويژگيهاي نگرش اجتماعي امام خميني(ره)، برقراري تلازم بين نگرش اجتماعي ايشان با نگرش اسلامي ميباشد. از اينرو، مذهب اسلام از زمان به وجود آمدن توجه خاصي به اجتماع داشته است. اسلام به وجود آورنده سيستم و نظام خاص اجتماعي بوده است. سيستم اجتماعي اسلام متعرض نظامهاي اجتماعي موجود بوده و آنها را فاقد مبنا و كارآيي لازم ميدانسته است در اين زمينه امام خميني(ره) ميفرمايند: «... مذهب اسلام از هنگام ظهورش متعرض نظامهاى حاكم در جامعه بوده و خود داراى سيستم و نظام خاص اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى بوده است كه براى تمامى ابعاد و شئون زندگى فردى و اجتماعى قوانين خاصى وضع كرده است و جز آن را براى سعادت جامعه نميپذيرد. مذهب اسلام همزمان با اينكه به انسان مىگويد كه خدا را عبادت كن و چگونه عبادت كن؛ به او مىگويد چگونه زندگى كن و روابط خود را با ساير انسانها بايد چگونه تنظيم كنى، و حتى جامعه اسلامى با ساير جوامع بايد چگونه روابطى را برقرار نمايد ...»[18] بحث ديگري كه در نوع خود مهم است و در راستاي انديشه تحولگراي اجتماعي امام محسوب ميشود. رابطه اصل اعتقادي توحيد در مبارزات اجتماعي عليه قدرتهاي استبدادي و استعماري ميباشد. از ديدگاه امام خميني(ره)، الهامگر مبارزه عليه نظام سلطه استكباري، اصل اعتقادي توحيد ميباشد: «... مبارزات اجتماعى ما عليه قدرتهاى استبدادى و استعمارى آغاز مىشود و نيز از همين اصل اعتقادى توحيد، ما الهام مىگيريم كه همه انسانها در پيشگاه خداوند يكسانند. او خالق همه است و همه مخلوق و بنده او هستند. اصل برابرى انسانها و اينكه تنها امتياز فردى نسبت به فرد ديگر بر معيار و قاعده تقوا و پاكى از انحراف و خطاست؛ بنا بر اين با هر چيزى كه برابرى را در جامعه بر هم مىزند و امتيازات پوچ و بىمحتوا را در جامعه حاكم مىسازد بايد مبارزه كرد ...»[19]
از اينرو امام خميني(ره) كوشيده است تا روند تحول اجتماعي و تأثيرگذاري اسلام اصيل بر روند زندگي مسلمين را گوشزد كند تا بتواند گوشههايي از اسلام تحول آفرين را به امت اسلامي نشان دهد، تحول آفريني اسلام، موجب پيشرفت توامان مادي و معنوي اجتماع بشري و موجب تكامل اجتماعي ميشود كه از بين برنده موانع و مشكلات اجتماعي خواهد بود. در اين زمينه امام خميني(ره) ميفرمايند: اسلام ... مكتبى است كه بر خلاف مكتبهاى غيرتوحيدى، در تمام شئون فردى و اجتماعى و مادى و معنوى و فرهنگى و سياسى و نظامى و اقتصادى دخالت و نظارت دارد و از هيچ نكته، ولو بسيار ناچيز كه در تربيت انسان و جامعه و پيشرفت مادى و معنوى نقش دارد فروگذار ننموده است؛ و موانع و مشكلات سر راه تكامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها كوشيده است.»[20] بنابراين تحول و تكامل نظام اجتماعي مسلمين با تغيير رويكرد نگرش به اسلام و تحول انساني همراه ميباشد كه باعث به وجود آمدن حركت، انقلاب و خيزش عليه نظام سلطه استكباري شيطاني، خواهد شد كه جنبههاي زندگي فرهنگي، اقتصادي و سياسي جامعه جهاني و امت اسلامي را تغيير خواهد داد.
ب. راهبردهاي امام خميني(ره) در بيداري مسلمانان و خيزش عليه نظام سلطه
1. احياي اسلام به عنوان مكتب جامع و جهاني(احياي اسلام سياسي)
صفت اسلام، پسوند اكثر خيزش ها و بيداري در كشورهاي مسلمان، عليه نظام سلطه بوده است. در واقع، جهت و سمت و سوي اين حركت ها را اسلام تعيين كرده است. پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني(ره)، نشان داد كه كه اديان و به ويژه دين اسلام با گذشت زمان و توسعه مدرنيزاسيون نه تنها به پايان راه خود نرسيده بلكه مجدداً به عنوان مهمترين راه نجات بشريت از ظلم و بيدادگري مطرح ميباشند. كه دريچهاي از قدرت معنويات و اعتقادات ديني و مذهبي را گشود. امام خميني با تأكيد بر جنبه سياسي اسلام اعتقاد دارند كه: «... واللَّه اسلام تمامش سياست است. اسلام را بد معرّفى كرده اند. سياست مُدُن از اسلام سرچشمه مى گيرد.»[21] لذا راهبردهاي امام خميني(ره) در رابطه با اسلام سياسي را ميتوان اينگونه بيان كرد:
الف. بازگشت به اصول اوليه مكتب اسلام ناب محمدي
بازگشت به اصول اوليه مكتب اسلام يا به عبارتي «اسلام ناب محمدي» يكي از انگيزههاي اصلي امام در برخورد با حكومتهاي فاسد از جمله حكومت پهلوي و نيز خيزش و بيداري عليه نظام سلطه بود: «... ما تا به اسلام برنگرديم؛ اسلام رسولاللَّه، تا به اسلام رسولاللَّه برنگرديم، مشكلاتمان سر جاى خودش هست ...»[22]
ب . تلاش براي شناساندن و عملي كردن و تطبيق رخدادها و مسائل قرآن و سنت با مسائل جاري جهان اسلام
به عنوان نمونه ايشان از مفاهيم «اخوت»، «وحدت» و «عدم تفرق» كه از مفاهيم قرآني هستند، براي بسيج مسلمانان عليه نظام سلطه استفاده كردهاند: « بايد تعليمات اسلام را گرفت و همان طورى كه اسلام دستور داده است كه مؤمنين، همه مؤمنين در همه جا برادر هستند(حجرات: آيه 10) و امر كرده است به اينكه اعتصام به حبل اللَّه بكنيد و متفرق از هم نشويد(آل عمران: 103) و دستور داده است به اينكه تنازع با هم نكنيد و الّا فَشَل مىشويد.(انفال:46) مسلمين وقتى ميتوانند از گير ابرقدرتها و از گير حكومتهاى فاسد خودشان خلاص بشوند كه اين امر خدا را اجابت كنند. اين دعوت الهى است … كار وقتى از ما ساخته است كه اسلامى فكر كنيم و به قرآن و اسلام گرايش پيدا كنيم و به تعليمات صدر اسلام عمل كنيم.»[23]
ج. پايبندي به ارزشهاي اسلامي و اخلاق به عنوان اصول بنيادين دين اسلام.
يكي از فرقهاي بنيادين دولت اسلامي با ساير دولتها پايبندي به اخلاق و ارزشهاي اسلامي ميباشد: «... در هيچ رژيمى و در هيچ دولتى آن طورى كه در دولت اسلام و در رژيم اسلامى پايبند اخلاق و پايبند ارزشهاى انسانى است، نخواهد بود.»[24]
د . مطرح شدن عدالتطلبي و روحيه ظلمستيزي از متن دين و قرآن
عدالتطلبي و ظلمستيزي كه از متن قرآن و سنت ميجوشد، الهامگر امام خميني(ره) در قيام عليه نظام ظالمانه سلطه تعاليم اصيل قرآن بوده است. مفاهيم قرآني كه در دسترس عموم مسلمين قرار دارد: «... ما اگر كوشش كنيم ... مسلمين جهان اگر كوشش كنند تا اينكه اين بُعد از قرآن را كه بُعد اجراى عدالت اسلامى است، در جهان پخش كنند، آن وقت يك دنيايى مىشود كه صورت ظاهر قرآن مىشود.»[25]
ه. مطرح شدن روحيه از خودگذشتگي و شهادتطلبي
احياگر روحيه جهاد و شهادت به عنوان كليديترين عنصر ايجاد تحول در جوامع بشري و خصوصاً جوامع اسلامي امام خميني(ره)، محسوب ميشود. بيداري اين روحيه، تمامي معادلات آينده جهاني را برهم خواهد ريخت. جهاد و از خودگذشتگي براي ايجاد تغيير و تحول در جريان بيداري اسلامي، به وضوح در بين ملتهاي مسلمان ديده ميشود. همه اينها نشانگر تأثير عميق انديشههاي امام خميني(ره) ميباشد: «... آنها كه مادى هستند و ماديگر، آنها هر گز شهادت را نمىخواهند ولى جوانان ما شهادت را سعادتِ خودشان مىدانند، اول راحتِ خودشان مىدانند. اين رمز پيروزى بود...»[26] «اين كار كارِ الهى بود. و اين هم براى اين بود كه اجتماع ما، اين جمعيت ما جورى شده بود و متحول شده بودند - اين تحول باز تحول اسلامى بود - جورى شده بودند كه شهادت را براى خودشان يك فوز عظيم دانستند.»[27]
2. نفي نظام غرب محور
از اين منظر مي توان ظهور اسلامگرايي را در تخريب و فرسايش اروپا مداري و غرب مركزي مورد توجه قرار داد. از اين رو، گسترش اسلامگرايي از سوي امام خميني(ره)، مانعي بنيادين و اساسي در برابر افزون خواهي غرب در جهان اسلام محسوب گرديد.[28] امام خميني(ره) توانست در دنيايي كه غرب به عنوان هسته مركزي تمدن و فرهنگ جديد محسوب ميشد، با مركززدايي از غرب، اسلام را از حاشيه به متن و مركز اصلي تحولات و خيزش عليه زيادهخواهي تفكر و عمل غربي قرار دهد: «ما تمدني ميخواهيم كه بر پايه شرافت و انسانيت استوار باشد و بر اين پايه صلح را حفظ كند ...»[29]
راهبردهاي امام خميني(ره) در رابطه با نفي نظام غربمحور عبارت است از:
الف. امام خميني(ره) با طرح اسلام سياسي اصيل، چالشي اساسي را براي نظامهاي طراحي شده غرب ايجاد كردند. «... اسلام از هنگام ظهورش متعرض نظامهاى حاكم در جامعه بوده و خود داراى سيستم و نظام خاص اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى بوده است ...»[30]
ب. امام خميني(ره) با تحليل و تطبيق خارجي واژههايي همچون «مستكبرين» و «مستضعفين» كه از واژههاي قرآني محسوب ميشوند، صف بندي جديدي را در عرصه جهاني، مطرح كردند. در اين گفتمان منازعه اصلي نه ميان دولتها با منافع و اهداف متفاوت، بلكه ميان صاحبان قدرت و زور(مستكبرين) و تودههاي ملل محروم و مستضعف جهان است: «يك طايفه مستكبرين و سودجوها و طوايفى كه به آنها وابسته هستند، آنها را توقع نداشته باشيد كه با شما صلح بكنند، آنها هم نخواهند صلح كرد. آنها همهشان همان برنامه «فرعونها را دارند كه سر سازش هيچ ندارند و يك دسته هم مستضعفين جامعه هستند كه يك اكثريت محروم هستند ...»[31]
ج. امام با پيشبيني زوال كمونيسم و از بين رفتن نظام دو قطبي، گرفتاري غرب را نيز پيشبيني كرده اند: «... امروز اگر ماركسيسم در روشهاي اقتصادي و اجتماعي به بن بست رسيده است، دنياي غرب هم در همين مساله، البته به شكل ديگر نيز در مسائل ديگر گرفتار حادثه است ...»[32]
د. امام خميني(ره) توانست منازعات جهاني را از حوزه دولت - ملت بر اساس گفتمان جديد «امت اسلامي» تغيير دهد:
«... از نقشههاى بزرگ آنها مسئله ملتگرايى است. اسلام آمده است تا تمام ملل دنيا را، عرب را، عجم را، تُرك را، فارس را همه را با هم متحد كند. و يك امت بزرگ به نام امت اسلام در دنيا برقرار كند ...»[33]
2. زير سوال بردن انديشه جدايي دين از سياست
يكي ديگر از راهبردهاي امام خميني(ره)، كه تأثير به سزايي در تغيير نوع نگرش و نگاه مسلمين و غيرمسلمين به اسلام داشته است. زير سوال بردن انديشه جدايي دين از سياست و احياگري تفكر ديني در عصر حاضر ميباشد. اين بعد از تفكر امام خميني(ره)، به طور دقيق، شالوده تفكر و مباني انسان شناختي تفكر ليبراليسم و نيز سوسياليزم را نشانه گرفته است كه دين را بركنار از سياست ميدانستند كه تأثيرات غيرقابل انكاري در خيزش عليه نظام سلطه ايفا كرده است. ايشان در اين زمينه ميفرمايند: «... اسلام را مىگويند از سياست كنار است؛ دين على حده است، سياست على حده. اينها اسلام را نشناختهاند. اسلامى كه حكومتش تشكيل شد در زمان رسولاللَّه و باقى ماند حكومت - به عدل يا به غير عدل. زمان حضرت امير بود، باز حكومت عادله اسلامى بود؛ يك حكومتى بود با سياست، با همه جهاتى كه بود... احكام سياسى اسلام بيشتر از احكام عباديش است. كتابهايى كه اسلام در سياست دارد بيشتر از كتابهايى است كه در عبادت دارد. اين غلط را در ذهن ما جاگير كردند.»[34]
يا در جاي ديگري، مطرح كردن اين مساله را، از خدعههاي نظام سلطه و نظام ظالمانه ميدانند. «مسئله جدا بودن دين از سياست، مسئلهاى كه با كمال تزوير و خدعه طرح كردند ...»[35] امام خميني(ره) با وارد كردن اسلام سياسي به متن جامعه، توانست اسلام را دال برتر نظم سياسي جديد معرفي كند و اسلام را نمود بارز مبارزه و تحولآفريني عليه نظام سلطه جهاني و انديشه مادي فراگير و ضددين غربي معرفي كند. امام خميني(ره) علاوه بر مبارزه با انديشه منحرف غربي درباره جدايي دين از سياست، به مبارزه با جداسازي بخشهاي فرهنگ و اقتصاد از دين و اخلاق پرداخته و تلازم سياست، فرهنگ و اقتصاد را با دين و اخلاق بيان داشته اند و نگرش اصيل اسلامي را در حوزههاي مهم سياسي، فرهنگي و اقتصادي را بيان كردهاند. در بخش فرهنگي، با اهميت دادن به فرهنگ اسلامي، فرهنگهاي غربي و استعماري را آسيب شناسي كردهاند. در بخش اقتصادي نيز با بيان ويژگيهاي اصيل اقتصاد اسلامي در روابط بينالملل، ناكاريها و آسيبهاي نظام اقتصادي سرمايهداري را بيان كردهاند.[36]
3. ابداع و اعلام روز جهاني قدس(مخالفت با روند سازش با اسرائيل و برجسته كردن خطر صهيونيزم جهاني)
اقدام امام خميني(ره) در ابداع روز قدس نقطه عطفي در بيداري اسلامي و خيزش عليه نظام سلطه محسوب ميشود. جهاني كردن اين روز با هدف عدم فراموشي سرنوشت قبله اول مسلمين، مساله فلسطين را از يهودي - فلسطيني يا عرب –صهيونيست خارج كرد و آن را به مساله جهان اسلام - غرب ارجاع داد.[37] روز قدس در بستر تاريخي خود نهادينه شده است و هر سال جمع بيشتري از مسلمانان جهان اين روز را گرامي ميدارند. اين نامگذاري صرفاً نمادين نبوده بلكه جريانسازي سراسري مسلمانان را در مقابل استكبار و صهيونيزم به همراه آورده است. امام خميني(ره) ضمن اتخاذ سياست ثابت و پايدار در قضيه فلسطين، وجه ديگر اين روز را همبستگي مسلمانان روز احياي اقتدار اسلام در مقابل نظام سلطه ميدانند: «من در طى ساليان دراز، خطر اسرائيل غاصب را گوشزد مسلمين نمودم ... من از عموم مسلمانان جهان و دولتهاى اسلامى ميخواهم كه براى كوتاه كردن دست اين غاصب و پشتيبانان آن به هم بپيوندند. و جميع مسلمانان جهان را دعوت ميكنم آخرين جمعه ماه مبارك رمضان را كه از ايام قدر است، و ميتواند تعيين كننده سرنوشت مردم فلسطين نيز باشد، به عنوان «روز قدس» انتخاب، و طى مراسمى همبستگى بينالمللى مسلمانان را در حمايت از حقوق قانونى مردم مسلمان اعلام نمايند...»[38]
4. تأكيد بر وحدت مسلمانان و تشكيل امت واحده جهاني
يكي ديگر از اقدامات و راهبردهاي امام خميني(ره) كه در راستاي ساير اقدامات ايشان از اهميت خاصي برخوردار است، تأكيد بر وحدت مسلمان و تشكيل امت واحد جهاني است. كه يكي از مهترين عاملهاي تعيين كننده آينده جهان اسلام و يكي از موثرترين عوامل خيزش و بيداري مسلمانان عليه نظام سلطه بوده است.
راهبردهاي امام خميني(ره) درباره وحدت مسلمانان و تشكيل امت واحده اسلامي جهاني عبارتند از:
1. يكي از راهكارهاي رسيدن به امت اسلامي تشكيل حكومت و سرنگوني حكومتها ظالم و دست نشانده ميباشد: «ما براى اينكه وحدت امت اسلام را تأمين كنيم، براى اينكه وطن اسلام را از تصرف و نفوذ استعمارگران و دولتهاى دست نشانده آنها خارج و آزاد كنيم، راهى نداريم جز اينكه تشكيل حكومت بدهيم. چون به منظور تحقق وحدت و آزادى ملتهاى مسلمان بايستى حكومتهاى ظالم و دست نشانده را سرنگون كنيم؛ و پس از آن حكومت عادلانه اسلامى را كه در خدمت مردم است به وجود آوريم. تشكيل حكومت براى حفظ نظام و وحدت مسلمين است ...»[39]
2. راهكار دوم و مهم ايشان تأكيد بر امت محوري در مقابل ملتگرايي است: «... از نقشههاى بزرگ آنها مسئله ملتگرايى است. اسلام آمده است تا تمام ملل دنيا را، عرب را، عجم را، تُرك را، فارس را همه را با هم متحد كند. و يك امت بزرگ به نام امت اسلام در دنيا برقرار كند ...»[40] از ديدگاه امام خميني(ره)، نهضت و انقلاب اسلامي ايران به عنوان الگو و سرمشق ديگر كشورها، سرنوشت امت اسلامي را در قرن ديگر دگرگون خواهد كرد كه زمينههاي اين پيشبيني، در خيزش و بيداري كشورهاي مسلمان عليه نظام سلطه جهاني، بارز ميباشد: «... نهضت اسلامى ايران در اواخر اين قرنْ سرنوشت امت اسلام را در قرن آتى دگرگون خواهند نمود. اميد واثق كه شرقِ در بند، و خصوصاً كشورهاى اسلامى، در زير پرچم توحيد به مبارزات خود براى استقلال و آزادى ادامه داده، تا از چنگ غرب و شرق توطئهگر نجات پيدا كنند؛ و اين قرن، قرن نورانى كشورهاى اسلامى باشد ...»[41]
5. ابداع راهپيمايي برائت از مشركين در حج
ابداع راهپيمايي برائت از مشركين توسط امام و نگاه نو به حركت اجتماعي - سياسي حج، فصل جديدي از رويكرد به احكام سياسي را به منصه ظهور رساند.[42] اين حركت امام، افكار بسياري از مردم مسلمان و غيرمسلمان را به خود جلب كرد. و يكي از عوامل روشنگري و خيزش عليه نظام سلطه محسوب ميشود، امام خميني(ره) با باز تعريف سفر حج و فلسفه اين اجتماع، با نوگرايي در محتواي آن، مسلمانان را براي درمان دردهاي خود در اين حادثه بزرگ فراخواند: «اصولًا برائت از مشركين از وظايف سياسى حج است و بدون آن، حج ما حج نيست. آل سعود بدانند اگر غير از اين عمل كنند، در مقابل تمام مسلمين دنيا ايستادهاند و اگر صحيح و درست عمل كنند به نفع خودشان است.»[43]
از ديدگاه امام خميني برائت از مشركين داراي ويژگيها و آثار خاصي است.
1. اعلان برائت از مشركان از اركان توحيدي و واجبات سياسي حج ميباشد:«اعلان برائت از مشركان كه از اركان توحيدى و واجبات سياسى حج است، بايد در ايام حج به صورت تظاهرات و راهپيمايى با صلابت و شكوه هر چه بيشتر و بهتر برگزار شود.»[44]
2. ويژگي ديگر اين حركت روشنگري ملتهاي مسلمان در ابراز انزجار از تفكر و عملكرد مستكبران فعلي عالم به عنوان مبارزه با سيستم و قدرت ظالمانه و شيطاني كه با سلطهطلبي و تماميتخواهي ديگر كشورها را به سمت بدبختي كشاندهاند، برائت از مشركان و ملحدان جهاني و در رأس آن آمريكاي جنايتكار است: «... فرياد كوبنده برائت از مشركان و ملحدان استكبار جهانى و در رأس آنان آمريكاى جنايتكار را در كنار خانه توحيد طنين اندازند و از ابراز بغض و كينه خود نسبت به دشمنان خدا و خلق غافل نشوند ...»[45]
3. فريضه حج بهترين محل براي روشنگري و اعلام موجوديت مسلمانان و قدرت وحدت آنان است كه با برائت از مشركين اين انرژي آزاد ميشود: « ... ما با اعلام برائت از مشركين تصميم بر آزادىِ انرژى متراكم جهان اسلام داشته و داريم ... انشاءاللَّه روزى همه مسلمانان و دردمندان عليه ظالمين جهان فرياد زنند و اثبات كنند كه ابرقدرتها و نوكران و جيرهخوارانشان از منفورترين موجودات جهان هستند.»[46]
6. حمايت و پشتيباني معنوي از صدور انقلاب به ساير كشورها(تحول و بيداري ساير ملتها)
يكي ديگر از راهبردهاي امام خميني(ره)، كه تأثير به سزايي در خيزش عليه نظام سلطه داشت حمايت و پشتيباني از حركتهاي اسلامي و به عبارتي صدور انقلاب به ساير كشورها بود: «... ما ميل داريم ملتها همه اين طور بشوند. صدور معنويت انقلاب اسلامى به جهان، ما كه مىگوييم «انقلابمان را مىخواهيم صادر كنيم» ... همين معنويتى كه پيدا شده است در ايران ... ما مىخواهيم اين را صادر كنيم. ما نمىخواهيم شمشير بكشيم و تفنگ بكشيم و حمله كنيم ... آنها حمله مىكنند ما دفاع مىكنيم. دفاع لازم است ... شما كوشش كنيد ... ملتهاى خودتان را بيدار كنيد. آنهايى كه براى اسلام دلشان مىسوزد، آنهايى كه براى كشورشان دلشان مىسوزد، ملتهاى خودشان را بيدار كنند تا اين تحول الهى، كه در ايران پيدا شد، در آنجاها پيدا بشود ...»[47] ويژگي صدور انقلاب از ديدگاه امام خميني(ره) عبارتند از:
1. صدور بعد اسلامي - معنوي انقلاب ايران در تأثيرگذاري بر ساير ملل و از جمله كشورهاي مسلمان
2. صدور انقلاب به معناي مبارزه مسلحانه نميباشد.
3. برجسته شدن ابعاد فرهنگي و تحول آفرين انقلاب اسلامي
2.عوامل تأثيرگذار در خيزش عليه نظام سلطه جهاني از ديدگاه رهبري
قبل از اينكه بخواهيم عوامل تأثيرگذار خيزش عليه نظام سلطه را از ديدگاه رهبري بررسي كنيم، يادآوري اين نكته ضروري به نظر ميرسد كه ديدگاههاي رهبري كاملاً در راستاي راهبردها و ديدگاههاي امام خميني(ره) قرار دارد و به عنوان مكمل و مبين ديدگاههاي امام و ادامه دهنده راه امام خميني(ره) ميباشند. از اينرو در اين بخش راهبردهاي امام خميني(ره) به عنوان مفروضات اساسي ديدگاه رهبري لحاظ شده است و در عين حال، تلاش شده است مباحث جديد مورد بررسي قرار گيرد و از تكرار مباحث، خودداري شده است.
الف. جهانبيني تأثيرگذار بر خيزش اسلامي از ديدگاه مقام معظم رهبري
1. نگرش نسبت به اسلام(خدا محوري)
نگرش به اسلام اصيل، افقهاي تازهاي به روي بيداري اسلامي باز كرده است. گفتمان اسلام يكي از كليديترين نقشها را در بيداري اسلامي ايفا ميكند: «خوشبختانه امروز در سطح منطقه، گفتمان اسلام، گفتمان پيروى از معارف اسلامى و احكام اسلامى و شريعت اسلامى، شده گفتمان غالب.»[48] اسلام تحول آفرين در ديدگاه رهبري با توجه به سه شاخص معنويت، عقلانيت و عدالت ارزيابي ميشود و نيز با توجه به اصول و مباني خود با اسلام متحجر و اسلام ليبرال تفاوتهاي اساسي پيدا ميكند: «ما از اسلام دفاع مىكنيم. اما منظور ما از اسلام چيست؟ اسلامِ ما با اسلام متحجر از يكسو و اسلام ليبرال از سوى ديگر، در اصول و مبانى كاملًا متفاوت است. ما هم اين را رد مىكنيم و هم آن را. اسلام ما اسلامى است متكى به معنويت، عقلانيت و عدالت؛ اين سه شاخص عمده در آن هست. ما از معنويت به هيچ عنوان صرفنظر نمىكنيم؛ روح و اساس كار ما معنويت است. عقلانيت مهمترين ابزار كار ماست؛ عقل را به كار مىگيريم ...»[49] نوع نگرش به اسلام، در ايجاد رويكرد تحولي نسبت به انسان و جامعه، به شناخت و معرفت نويني ميانجامد كه از نظر زير بنايي با آنچه به عنوان معرفت در غرب اتفاق افتاده است در تضاد است. «نگاه اسلام به انسان، به علم، به زندگى بشر، به عالم طبيعت و به عالم وجود، نگاهى است كه معرفت نوينى را در اختيار انسان مىگذارد. اين نگاه، زيربنا و قاعده و مبناى تحقيقات علمى در غرب نبوده. تحقيقات علمى در غرب، در ستيز با آنچه آن را دين مىپنداشتند، آغاز شده ...»[50] از ديدگاه مقام معظم رهبري اسلام تحول آفرين، به عنوان يكي از عاملهاي كليدي تغيير و تحولات آينده و از جمله بيداري و خيزش عليه نظام سلطه خواهد بود.
2. نگرش نسبت به انسان(تحول فردي اساس تحول و خيزش)
انسانشناسي اسلامي يكي از مباني و اركان فلسفه نظام سياسي اسلام ميباشد.[51] از ديدگاه رهبري برجستگيهاي فكري و علمي يك جامعه، بايد در خدمت تعالي انسان باشد: «برجستگىهاي يك جامعه در زمينههاى ذهنى و فكرى و علمى بايد در خدمت تعالى انسان قرار بگيرد.»[52] ايشان با تبيين نگاه فلسفي – اسلامي نسبت به انسان به بيان تفاوتهاي اساسي نگرش اسلامي و غربي در نگاه به انسان ميپردازند: «... انسان در الگو و نگاه اسلامى موجودى است هم طبيعى و هم الهى؛ دو بُعدى است؛ اما در نگاه غربى، انسان يك موجود مادى محض است و هدف او لذتجويى، كامجويى، بهرهمندى از لذائذ زندگى دنياست، كه محور پيشرفت و توسعه در غرب است؛ انسان سودمحور. اما در جهانبينى اسلام، ثروت و قدرت و علم، وسيلهاند براى تعالى انسان...»[53] از ديدگاه رهبري، نگرش اسلام به انسان از دو زاويه قابل بررسي ميباشد: 1. نگاه به انسان به عنوان فرد 2. نگاه به انسان به عنوان يك كل و مجموعهاي از انسانها.[54]
ايشان در توضيح نگرش اوليه اسلام به انسان ميفرمايند: «... در يك جملهى كوتاه مىشود گفت اين راه، عبارت است از مسير خودپرستى تا خداپرستى. انسان از خودپرستى به سمت خداپرستى حركت كند ... مسئوليت فرد انسان در اين نگاه، اين است كه اين مسير را طى كند. يكايك ما مخاطب به اين خطاب هستيم ... وظيفهى هر فردى به عنوان يك فرد اين است كه در اين راه حركت كند ...»[55] نگرش ثانويه اسلام به انسان عبارتست از: «در زاويهاى ديگر در نگاه كلان، همين انسانى كه مخاطب به خطابِ فردى است، خليفهى خدا در زمين معرفى شده؛ يك وظيفهى ديگرى به او واگذار شده و آن عبارت است از وظيفهى مديريت دنيا. دنيا را بايد آباد كند ... يعنى انسان در اين نگاه دوم، وظيفه دارد استعدادهاى درونى انسان را استخراج كند؛ خرد انسانى، حكمت انسانى، دانش انسانى و توانائىهاى عجيبى كه در وجود روان انسان گذاشته شده، كه انسان را به يك موجود مقتدر تبديل مىكند. اين هم نگاه كلان است. ...»[56] نگرش اسلام به انسان(نگاه خرد و نگاه كلان) در زمينه سازي ايجاد تحول و تغيير و تكامل، داراي نقش اساسي و تأثيرگذار ميباشد.(همان) بيداري و تحول فردي - اسلامي، مقدمهاي براي تحول اجتماعي به حساب ميآيد. كه بيداري اسلامي نمود بارز آن است. خيزشها و انقلابها عليه نظام سلطه يكي از نتايج تحول انساني - اسلامي محسوب ميشود كه براي بشر «سنت لايتغير الهي» است. كه عزم انسان رقم زننده تمامي تحولات و خيزش عليه نظام سلطه خواهد بود.[57]
3 . نگرش نسبت به جامعه(تحول اجتماعي)
در انديشه مقام معظم رهبري بعد از اينكه فرد خود را متحول كرد قدمي اساسي به سوي بيداري اجتماعي برخواهد داشت. تحول اجتماعي از ديدگاه مقام معظم رهبري داراي شرايط و ويژگيهاي خاصي است. اگر بخواهيم بيداري اسلامي را تشريح و تبيين كنيم بايد به تحليل واژگاني ايشان از تحول، ركود، ثبات و آنارشيسم(هرج و مرج)، دقت كرد. ويژگيهاي و شاخصهاي جامعه متحول از ديدگاه مقام معظم رهبري عبارتند از:
1. ضرورت تحول اجتماعي و عدم مقابله با آن[58]
2. تحول در مقابل ركود اجتماعي قرار مي گيرد. «... نقطهى مقابل تحول، ركود است.»[59]
3. فرق ركود اجتماعي با ثبات اجتماعي بعضيها اين دو را باهم اشتباه ميگيرند.(يعني ركود را همان ثبات اجتماعي لحاظ ميكنند.) «بعضى اينها را غلط مىفهمند و اشتباه معنا مىكنند. بعضى ركود را با ثبات اجتماعى اشتباه مىكنند. ركود، بد است؛ ثبات اجتماعى خوب است. بعضى خيال مىكنند كه ركود يعنى ثبات اجتماعى.»[60]
4. فرق تحول اجتماعي با آنارشيسم( بعضيها تحول را با آنارشيسم و هرج و مرج طلبي اشتباه ميگيرند. «تحول را هم بعضى با آنارشيسم و هرج و مرج و هر چى به هر چى بودن، اشتباه مىكنند. اين اشتباهات موجب شده است كه يك عدهاى كه طرفدار ثبات اجتماعىاند، با هر تحولى مخالفت كنند؛ به خيال اينكه اين تحول، ثبات را به هم مىزند. از طرف ديگر، كسانى كه خيال مىكنند هر تحولى به معناى ساختار شكنى و شالودهشكنى و زير سؤال بردن همهى اصالتهاست.»[61]
5. تحولطلبي اجتماعي با حفظ ريشهها و اصالتها(هويت ملي - اسلامي) اساس تحول و پيشرفت در جوامع اسلامي به واسطه تعاليم اسلامي صورت مي پذيرد.[62]
بنابراين تحولي كه از ديدگاه مقام معظم رهبري در كشورهاي اسلامي به وجود آمده است در نتيجه به تحولي اساسي در زمينه نگرش به تمام ابعاد سياسي، اقتصادي و فرهنگي منجر خواهد شد كه با نگاه نو به اسلام اصيل صورت ميپذيرد. كه در آن معنويت، معرفت الهي، انسان دوستي و عواطف بشري با نگاه اسلامي پايه و اساس پيشرفت در جوامع اسلامي را تشكيل خواهد داد.
ب. عوامل موثر در خيزش و بيداري عليه نظام سلطه جهاني از ديدگاه مقام معظم رهبري
1. توسعهگرايي و تعاليخواهي دين باورانه
روند بيداري اسلامي در كشورهاي مختلف توسعه پيدا كرده كه فصل تازه و تعيينكنندهاى در سرگذشت امت اسلامى گشوده است.[63] از ديدگاه رهبري تعالي، پيشرفت و شكوفايي امت اسلامي كه جزء عقايد عميق و دير پاي مردم است، جز در سايه شريعت اسلامي به دست نميآيد: «... برافراشتن پرچم اسلام كه عقيدهى عميق و دلبستگى ديرين مردم است و برخوردارى از امنيت روانى و عدالت و پيشرفت و شكوفائىاى كه جز در سايهى شريعت اسلامى به دست نخواهد آمد»[64] و نيز در الگوي پيشرفت نظام اسلامي، توسعه و رفاه مادي، همراه با معنويت، عدالت، برادري، محبت و عطوفت بين قشرها و پر شدن شكاف بين فقير و غني در جامعه اتفاق ميافتد.[64] شاخصههاي مهم پيشرفت و تعالي كشورهاي اسلامي از ديدگاه رهبري عبارتند از:
1. پيشرفت، توسعه به معناي رايج غربي نيست و با آن فرق دارد: «پيشرفت، نبايد توسعهى به مفهوم رائج غربى تداعى بشود ... آنچه ما دنبالش هستيم، لزوماً توسعهى غربى - با همان مختصات و با همان شاخصها – نيست ...»[65]
2. پيشرفت براي همه جوامع الگوي واحدي ندارد: «پيشرفت يك معناى مطلق ندارد؛ شرائط گوناگون - شرائط تاريخى، شرائط جغرافيائى، شرائط جغرافياى سياسى، شرائط طبيعى، شرائط انسانى و شرائط زمانى و مكانى - در ايجاد مدلهاى پيشرفت، اثر مىگذارد.»[65]
3. تأثيرگذاري مباني بينشي و معرفتي از جمله مباني معرفتي اسلامي در پيشرفت: «مبانى معرفتى در نوع پيشرفت مطلوب يا نامطلوب تأثير دارد. هر جامعه و هر ملتى، مبانى معرفتى، مبانى فلسفى و مبانى اخلاقىاى دارد كه آن مبانى تعيينكننده است و به ما مىگويد چه نوع پيشرفتى مطلوب است، چه نوع پيشرفتى نامطلوب است.»[66]
4. امت اسلامي، ظرفيت گستردهاي براي پيشرفت و تعالي با تكيه بر تعاليم اسلامي دارد: «ظرفيتهاى جهان اسلام براى توسعه و عزت و اقتدار، امروز بيش از گذشته آشكار شده و بازيابى مجد و عظمت امت اسلامى، امروز در سراسر جهان اسلام، انگيزه و خواست جوانان و فرزانگان شده است. شعارهاى منافقانه مستكبران، رنگ باخته و نيات پليد آنان براى امت اسلامى، بتدريج، آشكار شده است.»[67]
مدل توسعه و تعاليخواهي دين باورانه، يكي از الگوهاي در دسترس جوامع اسلامي ميباشد كه يكي از عوامل انگيزشي عليه نظام سلطه به حساب ميآيد.
2. مردمسالاري دين گرايانه(سلب اعتماد از ليبرال دموكراسي و استبداد فردي(ديكتاتوري)
از ديدگاه رهبري، جمهوري اسلامي، توانسته انديشه سياسي نوين مردمسالاري ديني را به دنيا عرضه كند كه نشات گرفته از فلسفه سياسي درست و متكي به زمينههاي فكري و اعتقادي مستحكم و قابل اجرا ميباشد:« جمهورى اسلامى يك انديشهى سياسىِ نوئى به دنيا عرضه كرده است: مردمسالارى دينى. اين انديشهى سياسى نو، متكى به فلسفهى درست، متكى به زمينههاى فكرى و اعتقادىِ مستحكم و از لحاظ عملى قابل اجرا و پيشرونده است.»[68] «دنيا مردمسالارى دينى را نمي شناخت؛ امروز مردمسالارى دينى يك عنوان و شعار مطلوب در ميان همه ملتهاى اسلامى است.»[69] مردمسالاري دين گرايانه به دنبال ترسيم نظم نوين و جديدي است كه بر پايه اسلام سياسي اصيل متاخذ از اسلام ناب محمدي شكل خواهد گرفت. از ديدگاه رهبري اين نظم نوين منحصر در يك كشور نخواهد ماند. به خاطر اينكه جامعه اسلامي يك جامعه بزرگ است. كه در اصول و مباني با جمهوري اسلامي مشترك ميباشند. و نظام سلطه ميداند كه اگر الگوي نظام اسلامي بتواند صداي خودش را به دنيا برساند. اين الگو در نقاط ديگري از جهان هم تأثيراتي بر خلاف ميل آنها خواهد گذاشت كه عصبانيت نظام سلطه را از نظم اسلامي و حركت اسلامي به دنبال دارد.[70]
مردمسالاري ديني از ديدگاه رهبري داراي دو ويژگي خاص ميباشد: «اينكه ما امروز مردمسالارى دينى را مطرح مىكنيم ... ما فهميديم دو چيز معتبر است»[71]: 1. يكي نقش و جايگاه مردم در انتخاب نظام و حكومت «اول آنكه ملتهاى انقلاب كرده و آزاد شده، يكى از مهمترين خواستههايشان حضور و نقش قاطع مردم و آرائشان در مديريت كشور است، و چون مؤمن به اسلامند، پس مطلوب آنان «نظام مردمسالارى اسلامى» است؛ يعنى حاكمان با رأى مردم برگزيده ميشوند.»[72] 2. نقش اسلام در ترسيم هدفها و آرمانها و ارزشها در انتخاب نظام مردمسالاري ديني: «يكى اينكه هدفها و آرمانهاى اين انتخاب و اين حركت را اسلام بايد براى ما ترسيم كند.»[73] «و ارزشها و اصول حاكم بر جامعه، اصول مبتنى بر معرفت و شريعت اسلامى است»[74] از ديدگاه رهبري، مردمسالاري ديني مطلقا به ريشههاي دموكراسي غربي ارتباطي ندارد: «بايد مراقب بود كه اين با دموكراسى ليبرال غربى اشتباه نشود. دموكراسى غربى لائيك و در مواردى ضدمذهب با مردمسالارى اسلامى كه متعهد به ارزشها و خطوط اصلى اسلامى در نظام كشور است، هيچ نسبتى ندارد»[75] مشاركت سياسي در سيستم مردمسالارى ديني به عنوان يك تكليف و مسئوليت الهي و نه صرفاً به عنوان يك قرارداد تلقي ميشود:
«مبناى مردمسالارى دينى با مبناى دمكراسى غربى متفاوت است. مردمسالارى دينى - كه مبناى انتخابات ماست و برخاستهى از حق و تكليف الهىِ انسان است - صرفاً يك قرارداد نيست.»[76] ايشان در تعريف مردمسالارى ديني چنين بيان ميدارند: «مردمسالارى دينى يعنى چه. اين يك راه سوم است. در مقابل ديكتاتورىها و نظامهاى مستبد از يك طرف، و دموكراسىهاى دور از معنويت و دين از يك طرف ديگر، اين مردمسالارى دينى است؛ اين است كه دلهاى مردم را مجذوب مىكند و آنها را به وسط صحنه مىكشاند.»[77] مردمسالارى ديني، آزادي، عدالت و حق جويي و نيز كرامت حقيقي انسان را از تعاليم اسلامي ميگيرد و با پشتوانه ايمان و مسئوليت ديني آن را مطرح ميكند: «اسلام دين آزادى و عدالت و حقجوئى است. مردمسالارى حقيقى همان مردمسالارى دينى است كه با پشتوانهى ايمان و مسئوليت دينى مطرح مىشود ...»[78] «... مردمسالارى دينى به معناى كرامت حقيقى انسان و حركت عموم مردم در چهارچوب دين خدا و نه در چهارچوب سنتهاى جاهلى و خواستههاى كمپانيهاى اقتصادى و اصول خودساختهى نظاميان و جنگسالاران است.»[79] مردمسالاري ديني يكي از مطرحترين و تأثيرگذارترين عوامل در ترسيم آينده امت اسلامي محسوب ميشود. كه چالشي بنيادين براي نظام سلطه فراهم آورده است.
3. آزاديخواهي دين باورانه
آزادي كه مردمسالارى ديني آن را مطرح ميكند با پشتوانه ايمان و مسئوليت ديني مطرح ميشود.[80] آزاديخواهي دين باورانه، انسانها را از افتادن در وادي ماديگري و اباحيگري و دور افتادن از معنويت مبرا ميكند و به تقابل و تضاد خدا پرستي و مردم گرايي پايان ميدهد.[81] آزادي خواهان دين باور، از يك سو، حكومتهاي متصلب و مبتني بر اراده فردي و ديكتاتوري را بر نميتابند و از سويي ديگر، نظارهگر همدستي دولتهاي مستبد و ورشكسته با نظام سلطه و تأثيرپذيري آنان از ليبرال دموكراسي ميباشند. زيرا، نميتوانند نسبت بين ليبرال دموكراسي تبليغي نظام سلطه و نيز حمايت آنان از رژيم هاي ديكتاتوري را، حل كنند. از اينرو ديدگاههاي رهبري در شكلگيري و ترسيم آزادي به شكل دين خواه و متاثر از مباني انقلاب اسلامي، نقش اساسي را، ايفا مي كند. ويژگيهاي آزاديخواهي دين باورانه، از ديدگاه رهبري عبارتند از:
1. آزادي به توجه به وجوه مختلفي كه دارد با قيد «اسلامي» قابل جمع ميباشد.(رابطه بين آزادي و اسلام): «اين آزادىِ اسلامى است؛ هم آزادى اجتماعى است، هم آزادى معنوى است و هم آزادى فردى با قيد اسلامى و با فهم و هدايت و تعريف اسلام است.»[82]
2. آزادي با توجه به مباني اسلامي دين ستيز نيست.(آزادي و معنويت قابل جمع ميباشد): «... اسلام، دين آزادى و معنويت انسان، و قرآن كتاب رحمت و حِكمت و عدالت است ...»[83] مسلمانان به شكل فراگيري اقدامات نظام سلطه، در مبارزه با مظاهر ديني را مشاهده ميكنند كه باعث رويگرداني مسلمانان از شعارهاي آزادي و دموكراسي دروغين آنان شده است.
3. حركت جوامع بشري بر مبناي آزادي به دو شكل قابل ترسيم است. 1.حركت مثبت به سمت عروج و اوج 2. حركت منفي به سمت نزول و سقوط[84] حركت به سمت اوج، يعني جامعه به سمت دين، اخلاق ديني، رفتار ديني و نيز عدالتخواهي نزديك شود و در فضاي آزادي به رشد علمي و صنعتي برسد.[85] حركت به سمت تنزل، يعني: حركت به سمت شكافهاي عظيم اقتصادي و در جهت سوء استفاده كردن از آزادي، جامعه به لااباليگري، فساد و فحشا و اشاعه خلاف، بپردازد و در برابر مستكبران و متجاوزان و غارتگران بينالمللي، منفعل شود.[86]
4. آزاديخواهي دين گرايانه كه به شكل منطقي و صحيح در دنياي اسلام فراگير شده است. يكي از تبعات انقلاب اسلامي بوده كه در شعارهاي انقلاب، به صورت «استقلال» و «آزادي» مطرح بود.[87] از اينرو نظام اسلامي توانست با باز تعريف مجدد واژههايي همچون «آزادي» و با قرائت جديد اسلامي آن، رويكرد جديدي را بر ملتها و جنبشهاي اسلامي باز كند كه اين رويكرد به صورت عيني الگويي براي ديگر جوامع و از جمله جوامع اسلامي شده است.[88]
3. عدالتطلبي دين مدار
عدالتخواهي دين مدارانه، يكي از عوامل آشكار خيزش عليه نظام سلطه جهاني، محسوب ميشود. علاوه بر آن، يكي از شاخصهاي مهم نظام اسلامي و از شاخصهاي هفتگانه حكومت نبوي از ديدگاه رهبري، مسأله قسط و عدل ميباشد.[89] رابطه عدالت و اسلام از نكات كليدي انديشه رهبري محسوب ميشود. عدالت يكي از شاخصهاي سه گانه مهم براي جامعه اسلامي ميباشد. مقام معظم رهبري براي تشخيص جامعهاي كه بر اساس اسلام هدفگذاري ميشود سه شاخص عمده ذكر ميكنند: 1. معنويت 2. عقلانيت 3. عدالت[90] روح و اساس جامعه و حكومت اسلامي بايد بر اساس معنويت باشد.[91] عقلانيت نيز به عنوان مهمترين ابزار تحقق امت اسلامي به كار گرفته ميشود.[92] عدالت نيز به عنوان «يك مسئله محوري و اصلي»[93] به حساب ميآيد. كه به عنوان «هدف اصلي»[94] امت اسلامي محسوب ميشود. از سويي ديگر، «نداي عدالتخواهي» يكي از مهمترين پيامهاي انقلاب براي بشريت بوده است.[95] در نتيجه اينكه نداي عدالتخواهي باعث تأثيرپذيري عدالت خواهان و ملل مسلمان و مظلومين عالم در دنيا شده است. كه ميگويند: «ما از انقلاب شما اين درس را آموختيم»[96] از ديدگاه رهبري عدالتخواهي دين مدارانه پروسهاي چهار مرحله را طي كرده است.[97]
1. احياي هويت اسلامي[98]
2. بازگشت به اسلام
3. بيداري مسلمانان
4. بازگشت به نهضت اسلامي
در طي خيزش عليه نظام سلطه، سه مرحله از عدالتخواهي كه معلم آن امام خميني(ره)[99] ميباشد، طي شده است. مرحله چهارم بازگشت به نهضت اسلامي عليه نظام سلطه خواهد بود كه مقدمهاي براي جامعه بزرگتر مهدوي خواهد شد. و به تعبير رهبري: «... آن آينده نزديكتر خواهد شد.»[100]
5. ضديت با استبداد
استبداد و ديكتاتوري يكي از فراگيرترين مشكل حكومتهاي خاورميانه بوده است. از سويي ديگر، نظام سلطه علي رغم شعار دموكراسي و مردمسالارى، از حكومتهاي دست نشانده و استبدادي حمايت و پشتيباني ميكند. يكي از عوامل خيزش عليه نظام سلطه حمايتهاي آنان از رژيمهاي ديكتاتوري بوده است: «ملتها ديگر در اين دوران مشكلشان اين نيست كه با يك ديكتاتور مواجهاند، با يك آدم مستبد مواجهاند، مشكلشان اين است كه اين ديكتاتور عقبهاي از قدرتهاي بينالمللي دارد. آنها هستند كه دارند منافع اين كشور و ملت را پايمال و نابود ميكنند ...»[101] از ديدگاه رهبري انقلاب اسلامي معرفت سياسي جديدي را به دنيا ارائه كرده است.[102] معرفت سياسي كه با ابتناء بر اسلام اصيل، با استبداد به شكل مطلق آن مخالفت ميورزد: «استبدادِ به رأى، با هر نامى و از سوى هركس، از نظر اسلام ممنوع است»[103] بيداري اسلامي واقعيتي غيرقابل انكار است كه منجر به سقوط مهرههاي استبدادي شده است: «سخن از بيدارى اسلامى، سخن از يك مفهوم نامشخص و مبهم و قابل تأويل و تفسير نيست؛ سخن از يك واقعيت خارجىِ مشهود و محسوس است كه فضا را انباشته و قيامها و انقلابهاى بزرگى را پديد آورده و مهرههاى خطرناكى از جبههى دشمن را ساقط كرده و از صحنه بيرون رانده است.»[104]
نظام، حكومت و جامعه اسلامي، با استبداد بينالمللي همان اندازه مخالف است كه با استبداد داخلي كشورها مخالف است.[105] برخوردهاي سياسي و فرعونانه استبداد بينالمللي همراه با ظلم و استكبار ورزي باعث شعله ور شدن مخالفت عليه نظام سلطه استبدادي گرديده است.[106] اينها همه باعث بيداري جامعه بشري شده است و موجب درك آگاهانهاي براي مبارزه با سيستم استبداد بينالمللي خواهد شد: «امروز جامعهى بشرى به حدى رسيده است كه معناى استبداد بينالمللى را مىفهمد و سنگينىِ اين بار سياه و خسارتبار را بر دوش خود حس مىكند.»[107] اين مخالفتها ديگر به صورت قلبي و بغضهاي فرو خفته نخواهد بود. مخالفتها به صورت عملي و داراي ويژگي فراگيري خواهد بود كه در هرجا و منطقهاي عليه نظام سلطه، بروز خواهد كرد: «... اين مخالفت هم فقط مخالفت قلبى نيست؛ نه، مخالفتى است كه در مقام عمل و هرجائى كه اقتضاء پيدا كند، بروز خواهد كرد؛ ظهور پيدا خواهد كرد ...»[108] بيداري اسلامي كه منجر به مخالفت گسترده عليه استبداد نظام سلطه گرديده است، منحصر در كشورهاي شمال آفريقا و منطقه غرب آسيا نخواهد ماند: «اين حركت بيداري تا قلب اروپا خواهد رفت. آن روزي پيش خواهد آمد كه همين ملتهاي اروپايي عليه سياستمداران و زمامداران و قدرتمنداني كه يكسره تسليم سياستهاي فرهنگي و اقتصادي آمريكا و صهيونيسم كردند، قيام خواهند كرد. اين بيداري حتمي است. ...»[108]
ضديت با استبداد به شكلهاي گوناگوني عليه نظام سلطه بروز كرده است.
ويژگيهاي استبدادي حكومتهاي دست نشانده نظام سلطه كه به وجود آورنده خيزش عليه آنان شده عبارتند از:
1. عملكرد دين ستيزانه[109]
2. دولت ورشكسته سكولار[110]
3. اعمال خشونت و سركوب منتقدين و مخالفين[111]
ويژگيهاي ضدمردمي، استبدادي و سلطهپذيري اين حكومتها باعث از دست رفتن مشروعيت آنان و سقوط آنان گرديده است.[112]
6. هويتيابي
از ديدگاه رهبري هويتيابي فرهنگي يكي از دلايل مهم خيزش عليه نظام سلطه ميباشد. خيزشهاي اخير داراي دو بعد مهم است: 1. مشي رهايي از تحقير كه با انقلاب اسلامي ايران، شروع شده است. 2. بازگشت به هويت اسلامي
الف.مشي رهايي از تحقير
از ديدگاه رهبري امت اسلامي سالهاي طولاني توسط نظام سلطه تحقير شده بود. غرب با انگيزه تسلط بر كشورهاي مسلمان به تحقير هويت ساير ملل و از جمله هويت اسلامي كشورهاي مسلمان اقدام كرده بود و به شكلي كشورهاي مسلمان را دچار از خود بيگانگي كرده بود. از سويي ديگر با اين عمل، مسلمانان را از صحنه سياست و عمل و مجاهدت خارج كرده بودند. تا عرصه براي دستاندازي به منابع كشورهاي اسلامي خالي از مسلمان متعهد به اسلام باشد.[113] ويژگيها و شاخصههايي را كه رهبري براي رهايي امت اسلامي از تحقير بيان كرده اند عبارتند از:
1. نيازمندي امت اسلامي به مايههاي اشتراك و وحدت[114]
2. نيازمندي به احساس عزت و عظمت.[115]
3. بهره گيري از متن دين شريف اسلام و قرآن كريم براي تجديد هويت[116]
از ديدگاه رهبري دنياي اسلام و امت اسلامي به اهميت هويت اسلامي خودش واقف شده است و بايد از اين ظرفيت كمال استفاده را بكند: «امروز دنياى اسلام به هويت خود واقف شده است. اين امت از همهى عناصر عزت - كه در متن دين شريف اسلام و قرآن كريم وجود دارد - بايد استفاده كند.»[116] با بهرهگيري از سه شاخص فوق، رهايي از تحقير، در چند بخش مهم اتفاق ميافتد:
1. رهايي از تحقير در باور و اعتقاد «وقتي به فرهنگ و اعتقادات و باورهاي ريشهدار يك ملت اهانت ميشود و آن را تحقير ميكنند، جاي به ميدان آمدن است.»[117]
2. در بخش هويت ملي و سياسي «... آن وقتى هم كه هويت ملى و سياسى يك ملت مورد مناقشه قرار مىگيرد، جاى به ميدان آمدن است ...»[118]
3. در بخش دانش و علم و فناوري «آن وقتى هم كه نسل برگزيدهى يك ملت احساس مىكنند از غافلهى دانش عقب ماندهاند و بايد علاجى بكنند، جاى به ميدان آمدن است.»[119]
4. در بخش اجتماعي(در خطر بودن پايههاي زندگي مطلوب و عادلانه) «آن وقتى هم كه احساس بشود پايههاى يك زندگى مطلوب و عادلانه در كشور احتياج به تلاش دارد تا ترميم و يا استوار شود، جاى به ميدان آمدن است.»[120]
5. در بخش فكري - فرهنگي «آن وقتى هم كه جبهههاى فكرى و فرهنگى دنيا براى تسخير ملتها با ابزارهاى فوق مدرن مىآيند تا ملتى را از سابقه و فرهنگ و ريشهى خود جدا كنند و به راحتى آن را زير دامن خودشان بگيرند، جاى به ميدان آمدن است.»[121]
از ديدگاه رهبري يك تحول بنيادين در حال شكلگيري ميباشد: «يك تحول بنيادين در اين منطقهي اسلامي و عربي انجام ميگيرد، اين نشانه بيداري امت اسلامي است ... اين حركت، حركت ملتهاست؛ حركت امت اسلامي است، حركت با شعار اسلام است، حركت به سمت اهداف اسلامي است؛ نشان دهندهي بيداري عمومي ملتهاست و طبق وعدهي الهي، اين حركت قطعاً و يقيناً به پيروزي خواهد رسيد.»[122]
ب. بازگشت به هويت اسلامي
عنصر مكمل و كمك كننده و هدايتگر هويتيابي فرهنگي در خيزش كشورهاي مسلمان عليه نظام سلطه عنصر «اسلام» ميباشد. از ديدگاه رهبري دو خصوصيت مهم در اين تحولات وجود دارد: 1. حضور مردم 2. سمت و سوي ديني اين حركتها كه دو عنصر اساسي است.[123] از ديدگاه رهبري، با نگاهي به اين قيامها و انقلابها هويت اسلامي آن روشن ميشود: «اسلام با بيدارى مسلمانان و بازيافت هويت خويش و با مطرح شدن انديشهى توحيدى و منطق عدالت و معنويت، دور تازهاى از شكوفائى و عزت خويش را آغاز كرده است.»[124] ويژگيهاي بازگشت به هويت از ديدگاه رهبري عبارتند از:
1. بازيافت هويت با مطرح شدن انديشه حاكميت توحيدي با منطق عدالت و معنويت[125]
2. احساس هويت و تشخص براي مسلمانان و حتي ساير اقليت هاي مذهبي[126]
3. بازسازى امت قرآن و تمدن نوين اسلامى[127] همراه با «شكلگيرى هويت متحد اسلامى»[128]
از ديدگاه رهبري امت اسلامي در درون خودش(قرآن و احكام اسلامي) ظرفيت گستردهاي براي زندگي سعادتمندانه دارد: «امت اسلامى ما، امروز در مقابل يك تجربهى بسيار عظيم تاريخى قرار دارد. به ديگران نظرى نمىكنيم؛ به خودِ امت اسلامى نظر مىكنيم. امت اسلامى در درون خود، قرآن را دارد، احكام اسلامى را دارد، خطوط روشن زندگى سعادتمندانهى بشر را در قرآن دارد. امت اسلامى مىتواند با بازگشت به خود، با بازگشت به هويت اسلامى، در مقابل اين موج مخربِ همهى بنيانهاى زندگى بشر بايستد؛ اگر همت كند. امت اسلامى بايد همت بكند ...»[129]
نتيجهگيري:
با وقوع انقلاب اسلامي و ظهور امام خميني(ره) به عنوان يكي از چهرههاي دگرگونساز و تحولبرانگيز جهان كه با ارائه اسلام اصيل با رويكرد نوين و باز تعريف مجدد آن، در باز گرداندن قدرت اسلام به صحنه جهاني موفق عمل كرد. با اين حركت، نظام سلطه جهاني، دچار زلزله شديدي شد كه نمودها و آثار حركت سياسي -اجتماعي امام خميني(ره) تاكنون باقي مانده است و الگويي براي خيزش عليه نظام سلطه جهاني شده است. راهبردهاي موثر امام خميني(ره) در خيزش عليه نظام سلطه جهاني عبارتند از:
1. احيا اسلام اصيل به عنوان يك مكتب جامع و اجتماعي كه اجراي آن مفيد و مقدور ميباشد. طرح مجدد شريعت به عنوان قوانين الهي براي ايجاد جامعه مطلوب و برقراري جامعهاي بر پايه عدالت اجتماعي و اخلاقيات
2. تاسيس و تشديد اسلام سياسي - اسلامي كه خواهان تمام يا بخشي از قدرت سياسي است. اعتقاد بر اين اصل كه مدل غربي جدايي دين از سياست موجب ايجاد مشكلات و نابسامانيهاي اجتماعي، اقتصادي، نظامي، سياسي جوامع اسلامي بوده است.
3. نشان دادن شكوه و عظمت فزاينده تشكيل حكومت اسلامي و كسب قدرت اسلامگرايان در ذائقه و ذهنيت مسلمانان و طرح مجدد اسلام به عنوان مجموعه كاملي از شيوه زندگي
4. ارائه نگاه و نگرش اسلامي به انسان و جامعه و باز تعريف مجدد انسان و جامعه بر اساس ديدگاه اسلامي.
5. برهم زدن موازنه قدرت در منطقه، بين قدرتهاي منطقهاي و قدرتهاي جهاني
6. تشديد چالش بين اسلام و ليبراليسم و نيز كمونيزم
7. مبارزه با سلطه استكباري و جهاني قدرتهاي بزرگ و از جمله آمريكا
8. اهميت و اولويت يافتن ايران و تشيع در اذهان مسلمانان و در معادله قدرت در جهان اسلام و منطقه
9. برجسته كردن خطر صهيونيزم در منطقه خاورميانه و مخالفت با سازش(صلح) با اسرائيل و ابداع و اعلام روز جهاني قدس، تجديد و تشديد آرمان آزادي قدس و فلسطين و انفعال و اتحاد دولتهاي عربي براي حفظ و تثبيت خود.
10. تأكيد بر وحدت مسلمانان و تشكيل امت واحده جهاني
11. ابداع راهپيمايي برائت از مشركين در حج
12. حمايت و پشتيباني معنوي از صدور انقلاب به ساير كشورها
13. ارائه الگوي بيداري، هويتخواهي، قدرت جويي مسلمانان در سطح ملي، منطقهاي و بينالمللي
ديدگاه مقام معظم رهبري علاوه بر اينكه در راستا و ادامه دهنده راهبردهاي امام خميني(ره) بوده است با ارائه موضوعات جديد و با توجه به شرايط و مقتضيات زمان، رويكرد نويني از كارآيي اسلام سياسي را نشان داد. ديدگاههاي ايشان، نقش اساسي در روند تحول و تغيير فرد و جامعه ايفا ميكند تحول و تغييري كه تأثير بسزايي در خيزش عليه نظام سلطه جهاني داشته است. عوامل موثر در خيزش عليه نظام سلطه جهاني از ديدگاه ايشان عبارتند: 1.توسعهگرايي و تعاليخواهي دين باورانه 2. مردمسالارى دين گرايانه، كه باعث رويگرداني و سلب اعتماد از ليبرال دموكراسي و مبارزه عليه استبداد فردي شده است. 3. آزاديخواهي دين باورانه 4. عدالتطلبي دين مدار 5. ضديت با استبداد 6. هويتيابي فرهنگي كه باعث حركت به سمت رهايي از تحقير شده است و از سويي، باعث بازگشت به اصول اساسي اسلام گرديده است. همه اين عوامل، در كنار دو عامل تعيين كننده يعني رهبري امت قابل ارزيابي ميباشد كه نقش تعيين كنندهاي در آينده جهان ايفا كرده است: 1. امت اسلامي با قيام امام خميني(ره) گامي اساسي به سمت جامعهاي عاري از سلطه و اقتدارگرايي مستكبرانه برداشت. 2. نقش تعيين كننده ديگر، تداوم انقلاب اسلامي ايران، به عنوان يكي از متغيرهاي كليدي تأثيرگذار بر خيزش عليه نظام سلطه جهاني بوده است كه توسط مقام معظم رهبري آيت الله خامنهاي صورت پذيرفته است.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
منابع:
1. امام خميني(ره)، آواي توحيد(نامه امام خميني(ره) به گورباچف، شرح از آيه الله جوادي)، تهران: موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره) تابستان، 1376
2. ________ ، تفسير سوره حمد، تهران: موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره) چاپ سوم، 1376
3. ________، شرح حديث جنود عقل و جهل، تهران: موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، 1377
4. ________، صحيفه امام جلدهاي(1-22)، تهران: موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، 1377
5. ________، وصيتنامه الهي - سياسي امام، تهران نشر اسوه، 1369
6. ________، ولايت فقيه، قم: انتشارات آزادي، بي تا
7. بابي سعيد، هراس بنيادين، مترجمان دكتر غلامرضا جمشيديها و موسي عنبري، تهران: دانشگاه تهران موسسه چاپ و انتشارات 1379
8. جمشيدي، محمد حسين، نظريه عدالت از ديدگاه فارابي، امام خميني، شهيد صدر، تهران: پژوهشكده امام خميني و انقلاب اسلامي، 1380
9. حاجي صادقي،عبدالله، مباني فلسفه سياسي اسلام، از كتاب انديشههاي سياسي مقام معظم رهبري(مجموعه مقالات)، به كوشش آيت مظفري ناشر: زمزم هدايت 1388
10. حشمتزاده، محمد باقر، تأثير انقلاب اسلامي ايران بر كشورهاي اسلامي، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي 1385
11. خرم شاد، محمدباقر، مردمسالارى ديني ج1(مجموعه مقالات)، تهران: دفتر نشر معارف 1385
12. دانشيار، عليرضا، آسيب شناسي روابط بينالملل از ديدگاه امام خميني(ره) پاياننامه كارشناسيارشد قم: دانشگاه معارف اسلامي 1388
13. دكمجيان، هراير، اسلام در انقلاب، جنبشهاي اسلامي معاصر در جهان عرب(بررسي پديده بنيادگرايي اسلامي)، مترجم: حميد احمدي، تهران: انتشارات كيهان چاپ چهارم 1383
14. ذو علم، علي، نظريه تحول در اسلام(رهيافتي در باب گفتمان ديني انقلاب)، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ سوم 1385
15. علي بابايي، غلامرضا، فرهنگ روابط بينالملل، تهران: وزارت امور خارجه مركز چاپ و انتشارات 1388
16. فصلنامه علمي ـ پژوهشي مطالعات انقلاب اسلامي، سال پنجم، شماره 16، بهار 1388
17. فصلنامه علمي - پژوهشي مطالعات انقلاب اسلامي سال ششم شماره 19، زمستان 1388
18. گنجي ارجنكي، عبدالله ، موج سوم بيداري اسلامي،تهران: انديشهسازان نور 1388
19. محمدي، منوچهر، بازتاب جهاني انقلاب اسلامي، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، سازمان انتشارات چاپ دوم 1386
20. نرم افزار حديث ولايت، مجموعه رهنمودهاي مقام معظم رهبري(از سري نرمافزارهاي مجموعه نور) تهران: موسسه پژوهشي فرهنگي انقلاب اسلامي، مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي، بي تا.
21. سايت مقام معظم رهبري: (www.khamenei.ir)
------------------------------------------------------------------------------
پينوشتها:
[1]. محمدي، منوچهر، بازتاب جهاني انقلاب اسلامي، تهران پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي 1386، ص: 516
[2]. همان، ص: 25
[3]. بابي، سعيد، هراس بنيادين، ترجمه: غلامرضاجمشيديها و موسي عنبري تهران: دانشگاه تهران موسسه چاپ و انتشارات 1379، ص172
[4]. محمدي، منوچهر، بازتاب جهاني انقلاب اسلامي، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1386، ص: 25
[5]. علي بابايي، غلامرضا، فرهنگ روابط بينالملل، تهران: وزارت امور خارجه مركز چاپ و انتشارات، 1388، ص 343
[6]. محمدي، منوچهر، برخورد تمدنها يا برخورد با نظام سلطه، قم: فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامي، سال پنجم، 1388 شماره 16 ص: 19-20
[7]. حشمتزاده، محمد باقر، تاثير انقلاب اسلامي ايران بر كشورهاي اسلامي، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1385، ص291
[8]. دكمجيان، هراير، اسلام در انقلاب، جنبشهاي اسلامي معاصر در جهان عرب، ترجمه حميد احمدي، تهران: انتشارات كيهان، 1383 ص22
[9]. ذو علم، علي، نظريه تحول در اسلام، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ سوم 1385، ص 153
[10]. امام خميني(ره)، صحيفه امام، ج6، تهران: موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، 1377، ص: 200
[11]. همان، ج4، ص: 242
[12]. همان ج15، ص: 309-310
[13]. همان، ج9، ص: 41
[14]. همان، ص: 41
[15]. امام خميني(ره)، تفسير سوره حمد، تهران: موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره) چاپ سوم، 1376 ص 107-110
[16]. صحيفه امام، ج10، ص243
[17]. جمشيدي، محمد حسين، نظريه عدالت از ديدگاه امام خميني(ره)، فارابي، شهيدصدر، تهران: پژوهشكده امام خميني و انقلاب اسلامي، 1380 ص 441
[18]. صحيفه امام، ج5، ص: 388
[19]. همان، ج5، ص: 388
[20]. وصيتنامه الهي - سياسي امام خميني(ره) ، تهران: نشر اسوه، 1369 ص: 18
[21]. محمدي، منوچهر، بازتاب جهاني انقلاب اسلامي، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1386، ص508
[22]. صحيفه امام، همان ج1، ص: 270
[23]. همان، ج13، ص: 89
[24]. همان، ج13، ص: 91
[25]. همان ج14، ص: 65
[26]. همان، ج17،ص: 434
[27]. همان، ج7، ص: 137
[28]. همان، ج6 ص: 491
[29]. محمدي، منوچهر ، بازتاب جهاني انقلاب اسلامي، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1386، ص510-511
[30]. صحيفه امام، ج 15، ص 339-340
[31]. همان، ج5، ص: 388
[32]. همان، ج15، همان، ص: 507
[33]. امام خميني(ره)، آواي توحيد(نامه امام خميني به گورباچف شرح از آيه الله جوادي آملي)، تهران: موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، 1376، ص 9-10
[34]. همان، ج3، ص: 227
[35]. همان، ج6، ص : 41
[36]. دانشيار، عليرضا، آسيبشناسي روابط بينالملل از ديدگاه امام خميني(ره)، قم: مجله مطالعات انقلاب اسلامي، ش19، 1388 ص: 25-26
[37]. گنجي ارجنكي، عبدالله، موج سوم بيداري اسلامي، تهران: انديشهسازان نور 1388، ص104
[38]. صحيفه امام ،ج9،ص: 267
[39]. امام خميني (ره)، ولايتفقيه، قم: انتشارات آزادي، بي تا، ص: 36-37
[40]. صحيفه امام، ج13 ص: 443-444
[41]. همان، ج10، ص: 364
[42]. گنجي ارجنكي، عبدالله، موج سوم بيداري اسلامي، تهران: انديشهسازان نور 1388، ص 110-111
[43]. صحيفه امام، ج 21، ص: 22
[44]. همان، ج20 ص: 315- 311
[45]. همان
[46]. همان، ج21، ص: 80
[47]. همان، ج13، ص: 91-92
[48]. بيانات مقام معظم رهبري در ديدار مسئولين استان كرمانشاه در تاريخ 28 /7/1390 از سايت(www.khamenei.ir )
[49]. حديث ولايت، بيانات، سال1383،ص: 111(مجموعه رهنمودهاي مقام معظم رهبري(از سري نرم افزارهاي مجموعه نور) تهران: موسسه پژوهشي فرهنگي انقلاب اسلامي، مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي، بي تا.)
[50]. همان، بيانات سال1383، ص : 220
[51]. حاجي صادقي، عبدالله، مباني فلسفه سياسي اسلام از كتاب انديشههاي سياسي مقام معظم رهبري، قم: زمزم هدايت 1388، ص 64
[52]. بيانات مقام معظم رهبري درديدار نخبگان كرمانشاه: 26/7/ 1390 از سايت(www.khamenei.ir)
[53]. حديث ولايت، بيانات، سال 1386،ص:30-31
[54]. همان
[55]. همان(حديث ولايت)، بيانات، سال1386، ص: 31-30
[56]. همان
[57]. ديدار با دانشجويان 18/08/1385 از سايت(www.khamenei.ir)
[58]. همان
[59]. همان
[60]. همان
[61]. همان
[62]. همان
[63]. بيانات مقام معظم رهبري در كنفرانس حمايت از انتفاضه 9/7/1390 از سايت(www.khamenei.ir)
[64]. بيانات مقام معظم رهبري، در كنفرانس بيداري اسلامي 26/6/1390 از سايت(www.khamenei.ir)
[65]. حديث ولايت، بيانات سال 1384، ص: 67
[66]. همان، بيانات، سال1388، ص: 50
[67]. همان
[68]. همان
[69]. حديث ولايت، مكتوبات، سال1383، ص: 59
[70]. همان، بيانات، سال1383، ص: 274
[71]. همان، بيانات، سال1383، ص: 274
[72]. بيانات مقام معظم رهبري در اجلاس بيداري اسلامي 26/6/1390 از سايت(www.khamenei.ir)
[73]. حديث ولايت، بيانات، سال 1383، ص: 87
[74]. بيانات مقام معظم رهبري، در اجلاس بيداري اسلامي 26/6/1390، از سايت(www.khamenei.ir)
[75]. بيانات 26/6/1390
[76]. حديث ولايت، بيانات، سال1384،ص: 105
[77]. همان، مكتوبات، سال ،1388 ص: 18
[78]. همان، مكتوبات، سال1381، ص: 79
[79]. همان، بيانات، سال1386،ص: 52
[80]. همان، مكتوبات، سال1381 ، ص: 79
[81]. همان، مكتوبات، سال1385، ص: 74
[82]. همان، بيانات، سال1381، ص: 40
[83]. همان، مكتوبات، سال1389، ص: 22
[84]. همان، بيانات، سال1388، ص: 152
[85]. همان ص 145
[86]. همان
[87]. همان، بيانات،سال1382، ص: 84
[88]. همان، بيانات، سال1383،ص: 229
[89]. همان، بيانات، سال1380، ص: 36
[90]. همان، بيانات،سال1383،ص:111- 115
[91]. همان
[92]. همان
[93]. همان
[94]. همان
[95]. همان، بيانات سال، 1374ص: 41
[96]. همان
[97]. همان
[98]. « پيام عدالتخواهى. پيام بزرگ و مهمِّ انقلابِ ما براى امّت اسلامى و جوامع و ملتهاى مسلمان، عبارت از «احياى هويّت اسلامى، بازگشت به اسلام، بيدارى مسلمانان و بازگشت به نهضت اسلامى» است. اين، پيام بزرگ انقلاب ما به ملتهاى مسلمان است كه امام و پيشواى بزرگ اين راه و معلّم بزرگ اين خطّ و مكتب بود.»(بيانات سال1374ص: 41)
[99]. همان
[100]. همان، بيانات سال 1379ص: 196
[101]. سخنراني مورخه 3/2/1390درباره بيداري اسلامي(www.khamenei.ir)
[102]. حديث ولايت، بيانات، سال1381، ص: 71
[103]. همان، بيانات، سال1381، ص: 71
[104]. بيانات در اجلاس بيداري اسلامي 26/6/1390
[105]. حديث ولايت، بيانات، سال1387 ص:128
[106]. همان
[107]. حديث ولايت، بيانات، سال1383، ص:256
[108]. همان، بيانات، سال1387 ص:128
[109]. سخنراني مورخه 14/2/1390 از سايت( www.khamenei.ir)
[110]. حديث ولايت، بيانات،سال1383ص:29 يا ص: 220
[111]. همان
[112]. حديث ولايت، مكتوبات، سال1386 ص:70
[113]. سخنراني 9 تير1390
[114]. حديث ولايت، بيانات، سال1385 ص: 149
[115]. همان، ص: 149
[116]. همان
[117]. همان
[118]. همان
[119]. حديث ولايت، بيانات، سال1384، ص: 89
[120]. همان
[10]. همان
[122]. سخنراني مورخه 1/1/1390(www.khamenei.ir)
[123]. همان
[124]. حديث ولايت، مكتوبات، سال1387، ص: 46
[125]. همان
[126]. همان، ص: 47
[127]. همان
[128]. حديث ولايت، مكتوبات، سال1385، ص: 60
[129]. همان، مكتوبات، سال1386، ص: 20
منبع:دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله العظمي خامنهاي
|