انگلستان، کشوری است با قدمتی دیرینه در استعمارگری و تاریخ نگاران؛ شاه بیت سیاستهای استعماگری انگلستان در حافظه تاریخ را، سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» میدانند؛ سیاستی که در تاریخ، بارها به اجرا درآمد تا منافع این قدرت اروپایی را تأمین کند. نمونههای بسیار از اجرای این سیاست در تاریخ سیاسی انگلیس به ثبت رسیده است؛ برای نمونه، یکی از جوامعی که این سیاست را تجربه کرده و محلی برای آزمون و خطای آن بوده، جامعه مسلمانان خاورمیانه است. ایجاد فرقههای بابیت و بهاییت، تلاش برای راه اندازی رژیم صهیونیستی اسراییل و مرزهایی که در تاریخ منطقه سرمنشأ اختلافات بسیار بودهاند، تنها نمونههایی از عملیاتی کردن این سیاست است؛ سیاستی که پیامدهای آن در منطقه جز آشوب و بلوا نبوده و نیست. هر چند به مرور و با ورود به دوران پسا استعماری، استعمار شکل نوینی به خود گرفت و انگلیس به تدریج از ورطه سیاستهای سنتی خود عقب کشید، ولی سیاستهای استعماری آن با حالتی زیرپوستی تداوم یافت.
در رخدادهای اخیر کشورهای عربی، هرچند آمریکا به عنوان اصلیترین عامل مؤثر، شناخته میشود، نقش سیاستهای خزنده انگلستان نیز محل مداقه است. کیفیت نقش استعمار پیر در وضعیت کنونی و اثرگذاری «سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن» در جغرافیای اعتراضهای اخیر کشورهای مسلمان، محور اصلی این نوشتار است.
سابقه سیاست تفرقه استعماگر پیر
بررسی سبقه استعماری انگلیس، خود مجالی گسترده میطلبد، اما آنچه در این جا محل بحث است، بررسی نمونههایی است که در تاریخ از اجرای خواستههای انگلیس در راستای تفرقه افکنی میان مسلمانان ثبت و ضبط شده است.
نمونهای از این امر، پیوندی است که میان این کشور و بهاییت و بابیت موجود است. پیوند بهاییت با دولت انگلیس در سده اخیر، از مسایلی است که میتوان گفت بین مورخان و مطلعان رشته تاریخ و سیاست، بر آن نوعی «اجماع» وجود دارد و در این زمینه، نمونهوار، میتوان به اظهارنظرهای «مهدی بامداد، اسماعیل رائین، احمد کسروی، فریدون آدمیت، خان ملک ساسانی، محمود محمود، دکتر جواد شیخ الاسلامی، دکتر عبدالهادی حائری، محمدرضا فشاهی، احسان طبری، دکتر یوسف فضایی، دکتر سید سعید زاهد زاهدانی، عبدالله شهبازی، بهرام افراسیابی و ...» استناد کرد که بر نکته مورد نظر انگشت تأکید میگذارند.
دکتر «شیخالاسلامی»، مترجم کتاب خاطرات سیاسی «سر آرتور هاردینگ» ـ آنجا که هاردینگ در بخشی از خاطرات خود با لحنی جانبدارانه از بابیان و بهاییان یاد میکند ـ مینویسد: «در صد سال اخیر، بابیان و بهاییان ایران همیشه از خط مشی سیاسی انگلستان در شرق پیروی کردهاند و ستایش وزیر مختار انگلیس از آنها امری است کاملاً طبیعی.» (1)
در واقع استعمار پیر انگلیس از دیر زمان برای تفرقه و ایجاد مسلکهای ساختگی در خاورمیانه به ویژه هندوستان و سپس ایران تلاش می کرد و در این راستا کمک شایانی به شکل گیری و ادامه حیات سیاسی و اجتماعی بهاییان کرده است. از بین بردن صفوف متحد و یکپارچه امت اسلامی، روشن کردن شعله های آتش تفرقه و نفاق در میان مسلمانان، کمک به حرکتهای مخرب علیه تعالیم اسلامی ـ که از جمله اهداف انگلیس بود که ـ با ایجاد فرقههای جدید به کسب و تأمین آنها دست مییافت.
ایجاد فرقههای جدید، موجب هدر رفتن انرژی انباشته جامعه مسلمین و سبب شد تا دشمن از جایگاه خارج از مذهب به جایگاه درون مذهب راه یابد و از نیروهای داخل دین به عنوان صفبندی علیه جبهه اسلامی یارگیری کند. بدین ترتیب دشمن با نمایی نوین هویدا شد.
اما از نگاه استعمار، این شکاف داخلی کافی به نظر نرسید و نیاز به یک شکاف درون منطقهای بود که میان منافع امت اسلامی آتش انداز شود. در واقع به موازات شکاف درون مذهب، شکاف از راه ایجاد یک سرزمین جعلی به عنوان شکاف استراتژیک در میان کشورهای اسلامی دنبال شد. این شکاف استراتژیک نمونه دیگری از سیاستهای تنشزای این کشور بود که در مساعدت و حمایت در تأسیس رژیم جعلی اسراییل در سال (1954م) اشکار شد.
در (1219ش/1840م)، روزنامه تایمز لندن اعتراف کرد که پیشنهاد استقرار یهودیان در سرزمین فلسطین مورد حمایت پنج قدرت بزرگ جهانی است. سپس «هرتزل» (بنیانگذار سازمان جهانی صهیونیسم و پدر صهیونیسم) فاش کرد: «بازگشت به سرزمین پدرانمان ... از بزرگترین مسایل سیاسی مورد علاقه قدرتهایی است که در آسیا چیزی میجویند.» (2)
اما انگلیس گوی سبقت را از قدرتهای دیگر اروپایی ربود و با ابداع اندیشه صهیونیسم زمینه تأسیس رژیم غاصب اسراییل را فراهم آورد. به بیان دیگر، پس از یک درگیری طولانی میان صهیونیستها، سرانجام صهیونیستهای انگلوفیل، جناح وابسته با وایزمن به تثبیت فلسطین ـ مکان مورد نظر انگلیس ـ به عنوان جایگاه نهایی یهودیان موفق شدند، چرا که در آغاز قرن بیستم میلادی، در حالی که هدف سیاست استعمار انگلیس تثبیت وجود خود در هند، مصر و بخشهای بزرگی از آفریقا و نیز حمایت از راههای مهم منته به این مستعمرهها بود، اوضاع جدیدی در صحنه سیاست جهانی پدیدار شد. (3)
استعمار انگلیس، اهمیت فراوان و ارزش سوق الجیشی فلسطین و نقش بزرگی را که میتوانست به یاری موقعیت خویش در آینده استعماری آن ایفا کند، درک کرد. «اعلامیه بالفور» و در پایان، حمایت و تأسیس رژیم صهیونیستی اسراییل از سوی انگلیس از یک سو باعث شد تا امنیت و ثبات منطقه به چالش کشیده شود و از سویی نیز، مسلمانان را درگیر تفرقهای سازد که به دلیل نوع رویکرد آنها با این رژیم ایجاد شده بود.
به جز نمونههای بیان شده، نمونه دیگر سیاستهای تفرقهافکنانه انگلیس، چگونگی تشکیل مرزهای جغرافیایی کشورهایی همچون افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، پاکستان، بحرین، آذربایجان، ارمنستان، عراق، ترکیه، کویت، قطر و امارات متحده عربی است که به روشنی نشان میدهد، قسمبندیهای این کشورها بر پایه هیچ معیار حقیقی نیست و در بسیاری موارد، چندین کشور بخشی از یک ملت هستند که تکه تکه شدهاند تا سرانجام، موجبات تنش فراهم کنند.
با نگاهی گذرا به تشکیل این کشورها، پراکندگی و قومیتهای گوناگون این مناطق مشخص میشود، اساس آنها بر پایه استعمار سیاسی، چپاول نفت و گاز، چپاول آثار باستانی و تسلط بر مناطق استراتژیک بنا نهاده شده است. امروزه درگیریها، جنگهای داخلی، قومی و مذهبی در این مناطق، از اثرات همین مرزبندیهای غیرواقعی است که اتحاد مسلمانان را به چالش کشیده است؛ برای نمونه به موارد زیر دقت کنید:
1 ـ اختلافات ارضی و درخواست تجزیه کردها از ترکهای ترکیه (این تنشها در پایان، منجر به جنگهای مسلحانه حزب کارگران کردستان ترکیه از سال (1984) تاکنون و کشته شدن بیش از 40000 تن شده است.)
2ـ درگیری دهها ساله عربستان و یمن درباره استانهای نفت خیز مرزی، جزان نجران و آثیه.
3ـ اختلاف ارضی عربستان و قطر بر سر یک باریکه 25 کیلومتری در نزدیکی مرز بینالمللی خود با امارات متحده عربی. (4)
این تنها شواهدی اندک از نمونههای بسیار اختلافات مرزی است که ریشه در سیاست انگلیس دارد، هرچند با قدرت یافتن آمریکا، انگلیس اندکی به حاشیه رفت اما حمله آمریکا به افغانستان و عراق نشان داد، ردپای این پیر سیاست به موازات آمریکا قابل ارزیابی است. وقایع و تحولات پیش آمده در کشورهای عربی نیز به گونهای دیگر عرصه را برای سنجش سیاست این کشور فراهم میسازد.
انگلستان و بهار اعراب
با پایان تنشها و اعتراضها در کشورهایى مثل مصر و تونس و محقق شدن خواسته بیشتر مخالفان که سرنگونى نظامهاى تمامیت خواه و دیکتاتورهاى در رأس آنها بود، هنوز کار تشکیل دولت و ساختارسازى سیاسى آغاز نشده که دولتهاى قدرتمند منطقه و جهان تلاش مىکنند یا آرزومندند که ساختارهایى متمایل به خود را در این کشورها روى کار بیاورند. این در حالی است که مصادره اعتراضهای اخیر از سوی کشورهای غربی، محور اصلی اظهارنظرهای مقامها و کارشناسان غربی قرار دارد، به ویژه سعی در جداسازی این اعتراضها از آنچه صدور انقلاب اسلامی ایران نامیده میشود، خود بخشی از سیاستهای تفرقه افکنانه غرب و به ویژه انگلیس است. این امر در تلاش وافر شبکه «بی.بی.سی» فارسی در برجسته کردن سخنان «راشد الغنوشی» نمایان شد که بر تمایز سلوک سیاسی وی از امام خمینی(ره) تأکید داشت و اینان راه نفاق را به وسیله تمایز اسلام ترکیه از ایران، دنبال کردند.
«بی.بی.سی» در تحلیلها و مواضع دو ماه اخیر خود، سیاست تفرقه جامعه اسلامی را با القای سناریو دنبال کرده که کشورهاى شمال آفریقا در مسیر حرکت به جانب دمکراسی راه یافتهاند و دشوارى و ناهموارى این مسیر نظیر همان روندى است که بیست سال پیش کشورهای اروپای شرقی پشت سر گذاشتند.
شبیه خواندن تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا با فرو ریختن دیوار برلین و برداشته شدن مرز شرق و غرب، از میل به تکمیل پروژه دمکراسى سازى و یکپارچه کردن نظامهاى سیاسى و اقتصادى و به نوعى زایش خاورمیانه جدید خبر مىدهد.
در همین راستا، میتوان به سفر «ویلیام هیگ» وزیر خارجه انگلیس به تونس اشاره کرد که در راستای حمایت از جریان دمکراسی خواه رخ داد.
هیگ، در جریان سفر به تونس، افزون بر وعده کمک پنج میلیون پوندى به تونس، خواستار برقرارى آزادىهاى سیاسى بیشتر در این کشور شد؛ وی نخستین مقام بلند پایه اروپایى بود که پس از ناآرامىهاى تونس به این کشور سفر کرد تا درباره اعطاى آزادىهاى سیاسى و توسعه اقتصادى خاورمیانه، صحبت کند. دولت بریتانیا مکرر با طرح شعارهایی که روح انقلاب زدایی در آن موج میزند. آزادى، قانونمندى، آزادى بیان و انتخابات آزاد را در صدر فهرست مطالبات کشورهای عربی درگیر بحران بیان میکند. همچنین درخواست آزادسازى اقتصاد و نقش آفرینى خاورمیانه در تجارت جهانى، دیگر خطوط روانی این کشور را شامل شده و اینها یعنى همه آنچه زیربناى جوامع آزاد و حکومتهاى مردمى به سبک لیبرال دموکراسى به شمار مىرود.
سناریوی جدید استحاله انقلابهای عربی با ابزارهایی همچون القا و تطمیع با عامل قرار گرفتن مستقیم انگلستان به جریان افتاده است. تاریخ سراسر رذالت استعمار پیر «مصادره انقلابها» و چیدن ثمره خیزشهای مردمی را به عنوان اصلیترین ارکان سیاست ورزی انگلیسی برجسته مینماید. نمونه این تکرار تاریخی را اکنون و در سیاست دوگانه انگلیس در قبال کشورهای عربی در حال تحول میتوان، یافت؛ یعنی در حالی که منابع گوناگون خبری از فروش چند میلیون پوندی گاز اشک آور به حاکمان دیکتاتور منطقه برای مقابله با مردم معترض خبر میدهند. سیاست ورزان بریتانیای پیر از در صلح و گفتوگو با مردم معترض وارد میشوند.
شاید مرور این خبر که چندی پیش، خبرگزاریها نقل کردند، جالب باشد. وزیر خارجه انگلیس خطاب به مقامهاى تونسى گفت: «انگلیس آماده حمایت از کسانى در منطقه است که الهام بخش توسعه اقتصادى بیشتر و نظامهاى سیاسى آزادتر هستند. یک انتقال قدرت قابل ملاحظه در تونس در راه است و دولت رشد دلگرم کنندهاى در پاسخ به خواستههاى مردم داشته است. اکنون تنها باید مطمئن شد که این تغییر، سریع، جامع و بازگشت ناپذیر است. به این ترتیب، انگلیس خود را همراه و دوست تونسىهایی دانسته که ساختن آیندهاى روشنتر را دنبال مىکنند.»
حمایت پنج میلیون پوندى بریتانیا نیز براى اطمینان از تغییر ساختار و حرکت در مسیر مورد نظر غرب به بهانه حمایت از پیشبرد اصلاحات دمکراتیک در خاورمیانه، انجام شده است. همچنین یکی از سخنگوهای وزارت امور خارجه انگلیس، دوران کنونی را «فرصت طلایی در منطقه» توصیف و اظهار کرد، مذاکرات هیگ بر آزادی سیاسی گستردهتر و توسعه اقتصادی در خاورمیانه متمرکز خواهد شد.
ویلیام هیگ همچنین با عناصر اصلی دولت موقت از جمله «محمد الغنوشی» نخست وزیر تونس و «محمد نوری»، وزیر همکاری بینالمللی تونس دیدار کرد. هیگ در این باره در صفحه توییتر خود نوشت: «سفر به تونس با هدف نشست با دولت موقت و اعلام حمایت از مردم تونس برای برقراری دمکراسی در آنجاست.» (5)
خبرهاى تحولات مصر پس از سقوط دیکتاتورى مبارک این ارزیابى را شفافتر میسازد. روند انتقال قدرت در این کشور، به گونهاى بوده که در هجده روز اعتراض مردم مصر، ارتش خود را داخل دعواى حکومت و مردم نکرد و آمریکا و متحدانش نیز با تمجید از حرکتهاى مردمى به نقد عملکرد مبارک و اصلاحات نیم بند او مىپرداختند.
پس از استعفاى مبارک نیز قدرت در راستاى انتقال و ایجاد زیرساختهاى لازم براى دگرگونىهاى عمیق به شوراى نظامى واگذار شد و بیشتر منابع خبرى، از دستهاى «عمر سلیمان» و آمریکایىها در هدایت امور، خبر مىدهند.
نگرانى از ورود امواج اسلامى به عرصه انتخابات آزاد و قبضه کامل حکومت توسط اسلامگراها و سپس احتمال پیاده کردن تئورىهاى حکومت اسلامى که منجر به حذف قواعد دمکراتیک خواهد شد، غرب را متحد کرد تا از همه توانش براى محافظت از آنچه دمکراسى مىنامد، بهره ببرد.
نقش آفرینى و نفوذ آمریکا و قدرتهاى اروپایى همچون انگلیس، در کشورهایى که بستر اعتراضها و انقلابها واقع مىشوند، در راستاى تداوم هدفى صورت مىگیرد که به فرو ریزى دیوار برلین و فروپاشى شوروى سابق انجامید و پس از آن با سرعت اروپاى شرقى و آسیاى شرقى را درنوردید. (6) و گویا در همین راستا، «دیوید کامرون» نخست وزیر انگلیس در سفری پیشبینی نشده وارد قاهره، پایتخت مصر شد. اهمیت این سفر هنگامی روشن میشود که بدانیم کامرون نخستین مقام خارجی بود که پس از سقوط حسنی مبارک دیکتاتور مصر، به آن کشور سفر کرد.
خبرگزاری رویترز نیز از لندن گزارش داد، کامرون پیش از عزیمت به قاهره گفته است: «این سفر فرصت خوبی برای گفتوگو با اداره کنندگان مصر و اطمینان از واقعی بودن روند انتقال حکومت نظامیان به غیرنظامیان است.» (7)
در واقع، انگلستان در خدادهای اخیر به عنوان متحد آمریکا در جهت تمایز و ایجاد تفرقه میان مسلمانان مصر و تونس با ایران تلاش میکند. سیاستهای انگلیس هنوز هم در عرصه شفاف بازی رخ نمینمایاند، بلکه قاعده بازی و سیاست او پنهان است. سیاست این کشور در راستای مصادره وقایع این کشورها در راستای آرمان لیبرال دمکراسی است. سیاست پسا استعماری انگلیس این بار «تفرقه بینداز و حکومت کن» را در عرصه کشورهای اسلامی با تقابل تعریف این کشورها از اسلام و پیوند دین و سیاست نمایان کرده است.بررسی وقایع اخیر نشان میدهد، استعمارگر پیر هنوز هم کهنه سیاست دیرین خود را در جهت تضعیف مسلمین با شعار مد روز «دمکراسی» دنبال میکند؛ دمکراسیِ سوار بر سیاست تفرقهافکن انگلیسی!
---------------------------
پینوشتها:
1]. سر آرتورهاردینگ، خاطرات سیاسی سر آرتور هاردینگ وزیر مختار بریتانیا در ایران در عهد سلطنت مظفرالدین شاه قاجار، ترجمه دکتر جواد شیخ الاسلامی، تهران: کیهان، 1370، ج1، ص102
[2] noorportal.net/90/150/151/30914.aspx
[3] www.hawzah.net/hawzah/Magazines/MagArt.aspx?...4849&id
[4] http://ariarman.org/Khorasan-bozorg.htm
[5] http://www.fararu.ir/vdcgnn93.ak97w4prra.html
[6] www.irdiplomacy.ir/?Lang=fa&Page=24&Action...1
سایت برهان نویسنده: محمد عبداللهی
|