قال امام الهادی علیه السلام : إنَّ اللهَ إذَا اَرادَ بِعَبْدٍ خیراً، إذا عُوتِبَ قَبِلَ / (تحف العقول، ص 481.)
امام هادی علیه السلام می فرماید : هرگاه خداوند، خیر و خوبی بنده ای را بخواهد، او چنان می شود که اگر مورد عتاب و سرزنش قرار گرفت، می پذیرد.
از همه معاصی شدیدتر!
و بدان که این معصیت ( غیبت کردن ) از جهتی دیگر هم از معاصی ، شدیدتر و تبعاتش بیشتر است. و آن این است که علاوه بر آنکه جنبه حق الله دارد، جنبه حقُّ النّاس هم دارد، و خداوند نمیآمرزد (غیبت کننده ) را تا صاحبش از او راضی شود؛... رسول اکرم، صلی الله علیه و آله، در ضمن وصیتهایش به جناب ابی ذر، رضی الله عنه، میفرماید:"بترس از غیبت، زیرا که آن از زنا شدیدتر است." عرض کرد (م) :"برای چه یا رسول الله ؟ " فرمود : "برای آنکه زانی اگر توبه کرد خداوند میآمرزد او را، ولی غیبت آمرزیده نشود تا آنکه صاحبش بیامرزد.".. و اگر خدای نخواسته انسان با حقوق مردم از دنیا برود کارش بسیار مشکل شود.
[ روح الله خمینی(ره) ، چهل حدیث ، ص 293 ، ج1 ، انتشارات طه ،1366 .]
اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی عَملاً كَامِلًا ...!
شرح حدیث از مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای (مدظله العالی)
فی الکافی عن النبی (ص) قال فی آخر خطبته : طُوبَى لِمَنْ طَابَ خُلُقُهُ، وَ طَهُرَتْ سَجِيَّتُهُ، وَ صَلَحَتْ سَرِيرَتُهُ، وَ حَسُنَتْ عَلَانِيَتُهُ... ( الشافی ص 565 )
خوشا به حال آن کسی که اخلاق او پاکیزه باشد، طیب باشد.سجیّه او، سرشت او و خصوصیات روحی او پاکیزه باشد. باطن او، قلب او صالح باشد. در این دعایی که بین نافله صبح در صحیفه ثانیه سجادیه است، این چند جمله است: « اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی عَملاً كَامِلًا وَ عَزْماً ثَاقِباً وَ لُبّاً رَاجِحاً». « لبّ راجح »، یعنی باطن انسان رجحان داشته باشد بر ظاهرش. صالح بودن سریره ، معنایش این است که باطن و سریره انسان، اهل صلاح باشد. نه اینکه فقط ظاهرش اهل صلاح باشد (و) باطنش دنیایی از کذب و دروغ و بقیه خصوصیات مذمومه بشر! باطن انسان، باطن صالح و درستی باشد. حفظ و رعایت ظاهر، این ظاهر، هم رفتار ظاهری را شامل می شود و هم آراستگی ظاهر را. این که انسان هر طور باشد، بی خیال شد، مثلا چهره اش، لباسش، کت و شلوارش به هم ریخته و نامنظم باشد، این را اسلام توصیه نمی کند. در روایتی دارد که پیغمبر(ص) در خانه خودشان یک خم آبی داشتند – آن وقت آینه نبود، یا خیلی کم بوده – اذا اراد ان یخرج الی اصحابه نظر الیه، یسوی عمامته و لحیه. وقتی می خواستند نزد اصحابشان بروند، در این خم آب مثل آینه نگاه می کردند. عمامه شان را (و) محاسنشان را مرتب می کردند. امام راحل در قم (در) اتاق خاص ایشان که در آنجا مطالعه می کردند – ما گاهی رفته بودیم – آنجایی که نشسته بودند، بالا سرشان یک آینه بود. ایشان مقید بودند، وقتی از جا بلند می شدند می خواستند بیرون بیایند، در آینه نگاه می کردند(و) خودشان را مرتب می کردند. حسنت علانیته، ظاهر را انسان باید آراسته بکند.
[الشافی ص 565 ، جلسه 288، مورخ: یکشنبه 24/ 3 /88]
شستشویی کن وانگه به خرابات خرام
رسول داد خواه خیابانی ، معروف به رسول ترک که به برکت امام حسین (ع) توبه جانانه ای کرد در مسیرش به جاهای مختلف و مساجد می رفت و دو رکعت نماز می خواند و می گفت: اینها روز قیامت شهادت می دهند. وقتی دوستش از این کار رسول گله میکند، اشک در چشمان رسول جمع می شود و می گوید : تو حق داری حال من را نمی فهمی. من آن قدر در جاهای مختلف زمین گناه کرده ام که همه جا شاهد بوده ، باید این قدر در همه جا عبادت کنم تا اینها به نفع من شهادت دهند.
شستشویی کن وانگه به خرابات خرام تا نگردد زتو این دیرِ خَراب آلوده
مرحوم آقای قاضی هم به شاگردانش توصیه می کرده همیشه در یک مسجد نماز نخوانید به مساجد دیگر هم بروید و هر جا دیدید حالی پیدا کردید ، همانجا بخوانید و الّا مکان خود را تغییر دهید.
( مسعود عالی ، صراط و شفاعت ، صص 126 و 127 ، عطش ،1392)
تو هم باید بگردی و مرا پیدا کنی!
یکی از رفقا نقل می کرد: در روز عرفه ای کربلا بودم، توی صحن نشسته بودم که یک عربی که با پای پیاده به کربلا آمده بود، پای مجروح و خونینش را بلند کرد و به زبان عربی با امام حسین (ع ) صحبت می کرد، من از مسافری که عربی بلد بود پرسیدم: او به امام حسین چه می گوید؟ گفت : می گوید امام حسین من از راه دور آمدم و تو را پیدا کردم ، تو هم باید در روز قیامت و در صحرای محشر بگردی و مرا پیدا کنی !
خوش بحال این افراد، خوش بحال این عقیده ها، خدا کند ماهم مثل اینها چنین عقیده ای داشته باشیم. امام ، دور و نزدیک ندارد.
[ آیت الله مجتهدی تهرانی ، در محضر مجتهدی ، ج 1 ، ص66 ]
فضل و عطاى الهى
مالك بن انس از امام جعفر صادق علیه السلام از پدرانش از امير المؤمنين عليهم السّلام روايت كرده كه فرمود: فقرا خدمت رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم آمدند، و عرض كردند ثروتمندان مالى دارند كه بآن بندگان آزاد كنند و ما نداريم، و از براى آنان وسيله حجّ فراهم است ولى براى ما نيست، و از براى آنها مالى هست كه صدقه بدهند و از براى ما نيست، و از براى آنها وسيله جهاد فراهم است، ولى ما اموالى نداريم كه با آن اين عبادات را انجام دهيم، پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم فرمود: هر كس (از شما) صد مرتبه (اللَّه أكبر) بگويد فضيلت آن از صد بنده آزاد كردن بيشتر است. و هر كس صد مرتبه «سبحان اللَّه» بگويد أفضل است از بردن صد قربانى در حجّ. و هر كس صد مرتبه «الحمد للَّه» بگويد افضل است از فرستادن صد اسب زين دار، دهنه دار، ركاب دار، در راه حق . و هر كس صد مرتبه «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» بگويد عمل او در آن روز از تمام مردم افضل است مگر كسى كه زيادتر گفته باشد . آنگاه امام فرمود: اين بيانات بگوش ثروتمندان رسيد، آنان نيز اين اعمال را بجا آوردند پس فقرا بار ديگر نزد پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم آمدند، و گفتند يا رسول اللَّه آنچه را در ثواب اين اذكار فرموديد بگوش اغنيا رسيد، و آنان اين ذكرها را گفتند، حضرت فرمود: اين ثوابها فضل و عطاى الهى است، وبه هر كس كه بخواهد عنايت مي فرمايد و خداوند صاحب فضل و رحمت بزرگى است.
[ ثواب الاعمال شیخ صدوق -ترجمه غفارى، صفحه : 30]
تقسیم بر چهار !
فشار خرج خانه و اجاره نشینی از یک طرف و بیکاری از طرف دیگر رمقی برای آنها نگذاشته بود . به هر دری زدند کار پیدا نکردند . تا اینکه تصمیم گرفتند پیش شهردار برن . با امیدواری به شهرداری رفتند و با آقای شهردار صحبت کردند: ما را استخدام کنید ، ضرر نمی بینید . به خدا اگر از کارمون راضی نبودید، خب ! می توانید ما را بیرون کنید. شهردار از یک طرف دلش می سوخت و از طرفی بودجه ای نبود که استخدامشان کند. حس کرد در بد مخمصه ای گیر کرده ، گفت: من شما را استخدام می کنم. آن سه مرد در حالی که جان تازه ای گرفته بودند و دعا می کردند برگشتند. آقای شهردار تبسم غمگینی کرد و نشست تا روی ورق سفیدی مطلبی یادداشت کند. مدتی از ملاقات این سه مرد گذشت در این مدت هر کدام هر ماه 1750 تومان حقوق می گرفتند. دیگر آه نمی کشیدند ، ولی غُر می زدند که ما این همه کار می کنیم بعد شهردار پولش از پارو بالا می رود. همه برای خواندن نماز ظهر به نمازخانه رفتند. آقای شهردار موقتا خودش امام جماعت بود . بین دو نماز یکی از این سه مرد جرأت پیدا کرد و به شهردار گفت : این انصاف است که ما زحمت بکشیم و حق مأموریت و مزایا را شما بگیرید؟ شهردار نگاه عمیقی کرد و بی آنکه حدیثی بخواند به نماز ایستاد . روزها گذشت و آن آقای شهردار که کسی جز شهید مهدی باکری نبود ، از شهرداری رفت . او که حقوقش 7000 تومان بود، تقسیم بر چهار می کرد و سه قسمت دیگر را به این سه نفر می داد .آنها وقتی این را فهمیده بودند که خیلی دیر شده بود!
[ برداشت از خبرگزاری صاباح نیوز www.sabahnews.ir پایگاه خبری فرهنگی استان آذربایجان غربی /انتشار در: شنبه 4 آبان 1392 ]
یک استفتاء
سوال:من ضامن فردى در يك وام بانكى هستم. وى پس از پرداخت چند قسط، ساير اقساط را نپرداخته و به همين دليل اقساط وامش از فيش حقوقى بنده كسر گرديده است: الف: اگر وى مبالغ كسر شده از فيش حقوقى مرا پس از سال خمسى به من بپردازد، با توجه به اينكه مبالغ كسر شده از فيش حقوقىام، قبل از اينكه به دست بنده برسد به حساب بانك وام دهنده واريز شده است، آيا به آن خمس تعلّق مىگيرد؟ ب: اگر بنده براى خوددارى از پرداخت هزينههاى اضافى (سود وام)، ساير اقساط را يكجا به بانك بپردازم و وام گيرنده مبالغ كسر شده از فيش حقوقى مرا پس از سال خمسى به من بپردازد، آيا به آن خمس تعلّق مىگيرد؟
جواب: در فرض سؤال مبالغ كسر شده از فيش حقوقى شما كه پس از سال خمسى، به دست شما مىرسد در همان زمان دريافت بايد خمس آن را بپردازيد.
استفتائات مقام معظم رهبری - www.leader.ir