قال علی علیه السلام : قَلْبُ الْأَحْمَقِ فِى فِيهِ وَ لِسَانُ الْعَاقِلِ فِى قَلْبِهِ / (حكمت 41 نهج البلاغه)
قلب احمق در دهان او ، و زبان عاقل در قلب او قرار دارد .
اراده نافذ و کارکن !
پس قدری به خود آی، و رجوع به خدا کن و بازگشت به سوی او نما که خدای تعالی رحیم است و پی بهانه می گردد برای رحمت. اگر رجوع کردی، به غفران خود، ستر می فرماید عیوب گذشته را و نمی گذارد کسی بر آن مطلع شود، و تو را صاحب فضیلت می کند، و اخلاق کریمه را در تو جلوه می دهد، و تو را مرآت صفای خود می فرماید، و اراده تو را در آن عالم کار کن می فرماید، چنان چه اراده خود (او) در همه عالم نافذ است.
( امام خمینی – ره- چهل حدیث ، ص 38 )
حاجَب از آتش !
عَن جابر بن یزید الجُعفی عَن ابی جعفرٍ محمدبنعلیٍ الباقر علیهالسلام قال مَن قَدَّمَ اَولَاداً یَحتَسِبُهُم عِندَالله حَجَبُوهُ مِنَ النَّارِ بِإِذنِ الله عَزَّوَجَل؛ (الامالی شیخ صدوق، صفحهی 634)
«یَحتَسِبُهُم عِندَالله» یعنی جوری این فرزندان را، این اولاد را بار بیاورد که بتواند آنها را به حساب خدا بگذارد. طبعاً فرزندی را انسان می تواند به حساب خدا بگذارد که او تربیت الهی پیدا کرده باشد؛ متدیّن باشد؛ اهل فسق و فجور و تضییع اوقات و این ها نباشد. این [فرزند] را انسان می تواند به حساب خدا بگذارد و الّا اگر یک فرزندی بود که انسان یا او را بد تربیت کرد – کما این که بعضیها فرزندان خودشان را بد تربیت می کنند؛ از اوّل این بچّه را اهل دنیا و اهل اشرافیگری و اهل شهوات و این ها بار میآورند. در محیط خانواده، پدر و مادر، مشی شان برای فرزند یک سرمشق است. اگر این سرمشق، سرمشق بدی باشد، بچّه بد بار میآید. فرض کنید پدر و مادر متقلّب [باشند]، دروغگو [باشند]، به همدیگر رحم نمی کنند، به همدیگر خیانت می کنند؛ اینها را هم بچّه می بیند جلوی چشمش؛به مسائل دینی اهمّیّت نمی دهند؛ به فرائض، به نماز، به روزه. بچّه [هم] همینجور بار میآید. این تربیت بد است- [یا] گاهی هست که انسان بچّه را، تربیت بد هم نمی کند لکن رها می کند؛ خیلی از ماها گرفتار این معنا هستیم؛ نه این که بچّه را بد تربیت کنیم، نه، اما رهایش می کنیم؛ احساس مسئولیّتی کَأنّه نسبت به او نداریم. گاهی اوقات برای درس خواندن و مشق نوشتنش صرف وقت می کنیم اما برای نماز خواندنش، برای آشنا شدنش با قرآن، با مسائل دینی، نه، هیچ وقتی نمی گذارد. این رها کردن بچّه است. این ها را نمی شود انسان به حساب خدا بگذارد؛ یعنی بگوید خدایا این بچّه را من تربیت کردم برای تو، در حساب تو؛ نمی شود.
آن فرزندی را می شود انسان به حساب خدا بگذارد که او را رها نکند و تربیت خوب هم بکند. البتّه توجّه داشته باشید و توجّه دارید که تربیت فرزندان اینجور نیست که انسان هر یکیک بچّهها را بخواهد [که] مثل یک شاگرد معیّنی جلو [بیایند]، دعوتشان کند، بهشان حرف بزند [و] تربیتشان کند؛ نه. بعضیها می گویند که شما می گویید فرزند زیاد [داشته باشید]، خُب اگر [فرزندان] زیاد شدند در خانه، تربیتشان نمی توانیم بکنیم؛ این حرف غلط است. تربیت فرزندان، تربیت تکتک فرزندان نیست، تربیت محیط خانواده است. محیط خانواده که خوب بود، چه بچّه یکی باشد چه پنج تا،فرقی نمی کند، بهطور طبیعی، بهطور غالب خوب تربیت می شوند. پس بنابراین «یَحتَسِبُهُم عِندَالله» که در این حدیث شریف هست، معنایش این است که بچّه را جوری تربیت کند که بتواند او را پای خدا حساب کند. حالا، اگر «مَن قَدَّمَ اَولَاداً یَحتَسِبُهُم عِندَالله»، ... ، پرورش بدهد، ارائه بدهد فرزندانی را- که بتواند آنها را پای خدا حساب بکند، این فرزندان، او را از آتش الهی، از عذاب الهی دور نگه می دارند، مانع می شوند. این یکی از این چیزهای مهم است. خدای متعال به ما میگوید که عمل صالح کنید تا پیش خدای متعال مأجور باشید، از عذاب الهی مأمون باشید؛ اما به این اکتفا نمی کند؛ می فرماید اگر چنانچه نسل بعد از خودتان را هم تربیت کردید، این هم یک حسنهای است، یک عمل صالحی است که می تواند شما را حاجَب از آتش باشد.
شرح حدیث از مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای (مدظله العالی)-[ منبع : Khamenei.ir ]
چهار کلمه !
امام پنجم فرمودند « خداوند تبارک و تعالی به آدم ابوالبشر وحی کرد که من همه خیرها را در چهار کلمه جمع کردم که یکی از آنها مخصوص خود من است ، یکی مخصوص توست و سومی هم مابین من و تو و چهارمی ما بین تو و مردم است. آن یکی که مال خداست این است که : "تعبدونی و لا تشرک بی شیئا " یعنی عبادت مرا بکنی و برای من شریک قائل نشوی . ما خیال می کنیم شریک قائل شدن برای خدا یعنی بت پرستی . نه ،اگر عمل را برای غیر خدا انجام بدهی (آن هم) شرک است. منتها شرک خفی (مثل ریا ) . دوم چیزی که خداوند به آدم فرمود : مال خودت است و به نفع توست این است که من مزد عمل تو را بیش از چیزی که حق داری می دهم. تو کار خیری کرده ای ، من مزدی که می دهم بیش از آن است. و اما آن چیزی که بین آدم و خداست این است که " فَعَلَيْكَ الدُّعَاءُ وَ عَلَيَّ الْإِجَابَةُ " تو دعا کن من اجابت می کنم... مخصوصا بعد از نمازها تا سلام نماز را دادی ، یک دعا محل داری،زود بگو " خدایا ،فلان کارم را درست کن " بلند نشو برو ، یک دعا بکن ،دست خالی نرو . آنچه که بین شما و مردم است این است که " تَرضی لِلنّاسِ ما تَرضاهُ لِنَفسِکَ " هر آنچه برای خودت می خواهی ، برای غیر هم بخواهی. دلت می خواهد او غیبت شما را نکند ، تو هم غیبت او را نکن.»
[ برگرفته از کتاب بررسی گناهان کبیره در مواعظ و کلام حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی رحمة الله علیه چاپ پنجم ، بوستان قرآن ،1395 ، صص 116 - 120 ]
مشایعت!
عثمان ابوذر غفاری را تبعید و اعلام می کند که احدی حق ندارد این مرد را که از نظر حکومت مجرم است مشایعت کند. ولی علی (علیه السلام) اعتنا به این فرمان خلیفه نمی کند و خودش و حسن و حسین (علیهم السلام) او را مشایعت می کنند. هر کدام از آنها جمله هایی دارند، حسین بن علی هم جمله ای دارد که مبین پرتو روحش است. ابوذر شیعه علی (علیه السلام) است و در سنین عمری مانند سنین علی ، و شاید از علی (علیه السلام) بزرگتر باشد. لذا حسین علیه السلام او را عمو خطاب می کند و می گوید: عمو جان! نصیحت من به تو این است: «اسال الله الصبر و النصر، و استعذبه من الجشع و الجزع» عمو جان! از خدا مقاومت و یاری بخواه و از این که حرص بر تو غالب بشود - که بدبخت می شوی - بر خدا پناه ببر، از جزع بترس. عمو جان! توصیه من به تو این است که مبادا در مقابل فشارها و ظلمها اظهار جزع و ناتوانی کنی. این چه روحیه ای است که در تمام سخنانش این روح که ما از آن غافل هستیم متجلی است!
[ شهید مرتضی مطهری ، حماسه حسینی ، ج1، ، قم ، صدرا ، چاپ نودم ، 1395، صص 34 تا 38 ]
مرگ به آرزوهای شما می خنده!
نشستم و علی آقا آلبوم را باز کرد و ورق زد عکس دوستان شهیدش را می دید و آه می کشید. گاهی می گفت کو شهید نظری ! ... یادت بخیر شاه حسینی! صورتش سرخ شده بود و اشک توی چشم هایش برق می زد. آلبوم را گرفتم و خواستم آن را کنار بگذارم . آلبوم را از دستم کشید و گفت : « گلُم ، ولش کن، این آلبوم تمام زندگی منه . انگیزه ماندن و جنگیدن منه .» گفتم : « خودت رو اذیّت می کنی. » اشک هایش داشت دانه دانه می چکید روی گونه هایش. فرشته اینا همه عاشق آقا ابا عبدالله بودن . به خاطر آقا خیلی عرق ریختن، خیلی زخمی شدن، خیلی بی خوابی کشیدن ، خیلی تشنگی و گرسنگی کشیدن، خیلی زیر آفتاب سوختن، اما یه بار نگفتن خسته شدیم، تشنه ایم، خوابمان می آد. به این عکسا نگاه میکنم تا اگه خسته شدم، یادم نره شهید قرا گوزلو ، شبا به جای خواب و استراحت نمازشب و زیارت عاشورا می خواند و های های گریه می کرد. به اینا نگاه می کنم تا اگه یه وقت آرزو کردم کاش منم خانه و زندگی داشتم یادم بیاد مصیب می گفت: « زیاد آرزو نکن ، چون مرگ به آرزوهای شما می خنده .» یادم باشه امروز زمان آرزو نیست . زمان حرف نیست . باید عمل کنیم...
[ گلستان یازدهم ، خاطرات همسر سردار شهید علی چیت سازیان، تهران سوره مهر ، چاپ سوم ، 1395 ، 232و233 ]
یک استفتاء
سوال: آیا این مطلب درست است؟ در مورد مواد غذایی مانند نخود و لوبیا و وسایل مانند کفش و لباس اضافه و کلاً همه چیز که جزء مؤونه نبوده و یا اضافه میآید پرداخت خمس قیمت خرید یعنی خمس پولی که ما بابت خرید آنها پراخت کردیم کافی است. اما اگر هدف از خرید آنها تجارت و سود بردن بوده ما باید خمس قیمت بازار یعنی فروش انها در سر سال خمسی را بپردازیم چه قیمت کمتر شده باشد و چه بیشتر.
جواب: تفاوتی نیست و به قیمت سر سال خمسی باید بپردازد.
[ اجوبة الاستفتائات، سؤال 922 ]