قال علی علیه السلام :تَنْزِلُ الْمَعُونَةُ عَلَى قَدْرِ الْمَئُونَةِ . / (حكمت 139 نهج البلاغه)
كمك الهى به اندازه نياز فرود مى آيد.
در حکم حاضر است نه مسافر و مُهاجر !
وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ . هجرت صوری و صورت هجرت عبارت است از هجرت به تن از منزل صوری به سوی کعبه یا مشاهد اولیاء(علیه السلام)، و هجرت معنوی خروج از بیت النَّفس و منزل دنیاست الی الله و رسوله، و هجرت به سوی رسول و ولی نیز هجرت الی الله است. و تا آن زمان که نفس را تعلّقی به خویش و توجّهی به انّیّت است مسافر نشده، و تا بقایای انانیّت در نظر سالک است و دیوارهای شهر خودی و اذان اعلام خودخواهی مختفی نشده، در حکم حاضر است نه مسافر و مُهاجر.
[ برگرفته از کتاب آداب نماز امام خمینی(ره) ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمة الله علیه ، چاپ اول ، 1370 ، ص8 ]
مورد ابتلای بسیاری از ماها است!
فی الکافی عن الصادق(ع): اِنَّ مِن اَعظَمِ النّاسِ حَسرَة یَومَ القِیامَةِ، مَن وَصفَ عَدلاً ثُمَّ خالَفَهُ اِلَى غَیرِه؛ الشافی صفحه 574
یکی از کسانی که در یوم الحسرة، روز قیامت از همه حسرتش بیشتر است، کسی است که در عالم دنیا یک عمل عادلانه ای را، یک عمل خیری را توصیف بکند، لکن خود او بر خلاف آن عمل کند. این ، از جمله چیزهایی است که برای ما که به مردم توصیه می کنیم، موعظه می کنیم ، توصیف عدل می کنیم، خیلی مهم است که به آن توجّه داشته باشیم. اگر عدلی را، عمل خیری را به مردم توصیه کنیم، ولی خودمان عمل نکنیم و در روز قیامت آن کسانی که به حرف ما عمل کرده اند، بهشت بروند، از اجر الهی و قرب الهی بهره مند بشوند؛ ما که عمل نکرده ایم، محروم بمانیم ، خیلی حسرت آور است. در روایتی می فرماید: یک عدّه ای از بهشتیان نگاه می کنند، می بینند یک گروهی از افرادی را که می شناسند،در جهنمند! به آنها می گویند: ما با تعلیم و تأدیب شما به بهشت دست پیدا کردیم، چطور خود شما در جهنمید؟ آنها جواب می دهند: ما به شما می گفتیم، اما عمل نمی کردیم. متأسفانه این، در مواردی مورد ابتلای بسیاری از ماها است که خیلی باید مراقبت کرد.
[ شرح حدیث از حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای در مقدمه درس خارج ، 3/8/88 ]
إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات!
ابوعثمان می گوید: من و سلمان علیه رضوان الله الحنان در زیر درختی نشسته بودیم، سلمان شاخه درختی را که برگ هایش خشک شده بود، جنبانید و در نتیجه همه برگ ها بر زمین ریخت. آنگاه سلمان به من گفت: ای ابوعثمان! از من نمی پرسی که چرا چنین کردم؟ گفتم: سبب این کار چه بود؟ سلمان گفت: با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در زیر این درخت نشسته بودیم آن حضرت شاخه ای را که برگ هایش خشکیده بود، تکان داد و همه برگ ها برزمین ریخت سپس به من فرمود: ای سلمان! از من نمی پرسی که چرا چنین کردم؟ عرض کردم: یا رسول الله! سبب چه بود؟ پیامبر فرمود: مؤمن چون بر آن وجهی که دستور رسیده، وضو بگیرد و پس از آن نمازهای پنج گانه شبانه روزی را به جای آورد، گناهان او می ریزند همچون این برگ ها که از این درخت فروریخت. آن گاه حضرت این آیه شریفه را تلاوت فرمود: وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ( هود/ 114) یعنی: در دو طرف روز و اوایل شب نماز را برپا دار چرا که حسنات، سیئات (و آثار آنها) را از بین می برند.
(محمد حسین محمدی ، هزار و یک حکایت قرآنی، نیلوفرانه ، چاپ دهم ، 1394 ، ص44 و 45 )
در مروّت خود که داند کیستی !
روانشناسها، خصوصا کسانی که بیوگرافی می نویسند، کوشش می کنند برای روحیه ها یک کلید شخصیت پیدا کنند. می گویند شخصیت هر کس یک کلید معین دارد، اگر آن را پیدا کنید سراسر زندگی او را می توانید توجیه کنید. ... عباس محمود عقاد، دانشمند متفکر مصری، کتابی نوشته به نام «عبقریة الامام» و در این کتاب اظهار نظر می کند که من کلید شخصیت علی را در فروسیت جستجو و پیدا کردم. علی مردی است که در سراسر زندگی اش (چه در میدان جنگ، چه در محیط خانواده، چه در محراب عبادت، چه در مسند حکومت و در هر جایی) روح مردانگی وجود دارد. «فروسیت» یعنی مردانگی، و مردانگی ما فوق شجاعت است. او می گوید کلید شخصیت علی مردانگی است. ملای رومی حدود هفتصد سال قبل از او به این نکته پی برده بوده است که در علی چیزی بالاتر از شجاعت وجود دارد. در آن داستان معروف، وقتی علی علیه السلام دشمنش را به زمین زد و خواست او را بکشد، آن مرد آب دهان خود را به صورت علی انداخت و علی در آن لحظه او را نکشت و برخاست و قدم زد و بعد که آمد سر او را ببرد، آن مرد سؤال کرد: چرا اول مرا نکشتی؟ گفت: چون من تحت تاثیر غضب خودم قرار گرفتم و نمی خواستم دستم حرکت کند در حالی که خشم خودم هم تاثیر داشته باشد، بلکه می خواستم تو را در راه رضای خدا و هدفهای کلی خلقت کشته باشم. مولوی این داستان را خیلی عالی به نظم در آورده است. این نظم دو بیت دارد که به نظر من بهتر از این در مدح علی گفته نشده است. می گوید:
تـو ترازوی احـد خـو بوده ای بل زبانـه هـر تـرازو بـوده ای
در شجاعت شیر ربانیستی در مروّت خود که داند کیستی
در بیت دومش که مورد نظر من است می گوید: در شجاعت، تو اسد الله هستی اما در مروت و مردانگی که ما فوق شجاعت است هیچ کس نمی تواند تو را توصیف کند، تو ما فوق توصیف هستی.
[ حماسه حسینی ج1، استاد شهید مرتضی مطهری ، قم ، صدرا ، چاپ نودم ، 1395 ، ص 33 و 34 ]
معلوم نیست چقدر توی این دنیا باشم!
در عملیات بیت المقدس شهید همدانی برای پی گیری آمبولانس و آوردن مهمات قصد حرکت به سوی قرارگاه را داشت. به او اصرار می کنند یک بسیجی مجروح داریم او را با خود ببر. سردار همدانی آن بسیجی مجروح را با خود می برد. در موقع حرکت رادیوی ماشین پس از قطع مارش نظامی صدای اذان را پخش می کند. سردار همدانی به محض حرکت از بسیجی سوال می کند نگفتی اسمت چیه؟ بچه کجایی؟ او جواب نمی دهد. همدانی می گوید با گوشه چشم نگاه کردم دیدم زیر لب چیزهایی می گوید. فکر کردم لابد اولین باری است که به جبهه آمده مجروح شده و حتماً کُپ کرده است. این شد که دیگر او را سوال پیچ نکردم. یک مقدار که جلوتر رفتم دیدم رو کرد به من و خیلی مؤدب و شمرده خودش را معرفی کرد. فهمیدم اهل تهران و بچه نازی آباد است و سال آخر دبیرستان تحصیل می کند. گفتم برادر جان بگو ببینم چرا دفعه اول که اسم و رسم تو را پرسیدم چیزی نگفتی؟! گفت وقت اذان بود نماز می خواندم. نگاهی به سر و وضع او انداختم.از لای انگشتان لاغرش که روی محل زخم گذاشته بود خون بیرون می زد. این شد که به او گفتم نماز می خوانی؟ چه نمازی؟ مگر ما داریم رو به قبله حرکت می کنیم؟ در ثانی پسر جان بدن تو پاک نیست. لباسهایت هم که خونی و نجس است. خیلی کوتاه جواب داد حالا همین نماز را می خوانیم تا ببینیم چه می شود. دیدم باز ساکت شد. چند دقیقه بعد گفتم لابد نماز عصر را می خواندی. گفت بله گفتم خب صبر می کردی می رسیدیم عقب در پست اورژانس هم زخم ات را می شستیم هم لباس عوض می کردی بعد با فراغ نماز می خواندی. گفت معلوم نیست چقدر دیگر توی این دنیا باشم. فعلا همین نماز را خواندم قبول و ردش با خداست. گفتم باباجان تو که چیزیت نشده یک جراحت مختصر است زود خوب می شوی و برمی گردی خط. ...
بالاخره اورا رساندم به اورژانس تیپ 27 و سفارش کردم حسابی به او برسند رفتم مقر قرار گاه موقع برگشت رفتم اورژانس تا هم پیگیر ماشین های آمبولانس برای اعزام به خط باشم و هم احوال آن بسیجی رو بپرسم مسئول اورژانس گفت خون ریزی داخلی کرده بود ما به او آمپول ضد خون ریزی هم زدیم ولی دیر شده بود با یک آرامش عجیبی چشم هایش را روی هم گذاشت و شهید شد. برگشتم به طرف مقر در حالی که رانندگی می کردم به پهنای صورت گریه می کردم صدایش توی گوشم زنگ می زد که می گفت معلوم نیست چقدر توی این دنیا باشم فعلاً همین نماز را خواندم و رد و قبول آن با خداست اینجاست که شهید دستغیب(ره) می گفت حاضر است ثواب هشتاد سال تمام عبادات واجب و مستحب خودش را با دو رکعت از چنین نمازی از یک بسیجی عوض کند.
[ به نقل از کتاب مهتاب خیّن صفحه 825 تا 830 خاطرات سردار سرلشگر شهید همدانی ]
یک استفتاء
سوال: آیا خرید کالای ایرانی ثواب هم دارد؟
جواب: اگر به نیت تقویت مسلمانان و اقتصاد نظام اسلامی انجام شود قطعاً ثواب دارد.
[ اجوبة الاستفتائات، سؤال 825 ]