ریشه یابی افکار تکفیری
مقدمه
بی تردید قرائت تکفیری در جهان اسلام دارای مبانی خاص به خود است که برای فهم اعمال و رفتار گروه ها و جریان های تکفیری، ناگزیر باید این مبانی مورد بررسی و مداقّه قرار گیرد. از سوی دیگر بررسی مبانی اندیشه های تکفیری و مقایسه آنها با اندیشه اسلامی، میزان انحراف آنها را آموزه های اسلامی نشان خواهد داد. این محور متولی بررسی مبانی و شبهاتی است که از سوی جریان های تکفیری مطرح می شود. روش تحقیق در این عنوان ها بر اساس روش های مقایسه ای در نظر گرفته شده است.
الف) منهج شناسی جریان های تکفیری
روش هایی که جریان های تکفیری برای استدلال و استخراج احکام و عقاید مورد بهره برداری قرار می دهند، با افراط و تفریط های بسیاری همراه است و برخی از آنها نیز کاملاً با اندیشۀاسلامی متفاوت است. در این بخش به تفصیل آموزه های منهجی جریان های تکفیری مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت.
1. نقد و بررسی جایگاه عقل در تفکر جریان های تکفیری
اسلام عقل و نقل را در کنار هم معتبر می شناسد و قرآن نیز علاوه بر آموزه های نقلی، دارای بسیاری از استدلالات عقلی می باشد. در این میان گروه های تکفیری برای عقل هیچ جای گاهی قائل نیستند و صرفا نقل گرا می باشند. در این عنوان میزان اعتبار چنین روی کردی از نظر اسلام مورد بررسی قرار خواهد گرفت و به صورت تطبیقی دیدگاه جریان های تکفیری و اندیشۀاسلامی بررسی خواهد شد.
2. روش شناسی جریان های تکفیری در فهم کتاب و سنت
نقل گرایی و حدیث گرایی مفرط در کنار ظاهرگرایی شدید در حوزه معنا شناسی سبب می شود که جریان های تکفیری در فهم کتاب و سنّت، بر معانی ظاهری و سطحی بسنده کنند و در نتیجه گرفتار تشبیه و تجسیم شوند. این عنوان به بررسی دیدگاه های ظاهرگرایانه و نقل گرایانه آنان در فهم متون مقدّس به خصوص کتاب و سنت می پردازد.
3. روش حسّی در معرفت دینی از نگاه جریان های تکفیری
دیدگاه جریان های تکفیری در حوزه هستی شناسی، دیدگاهی حس گرایانه است و چنین دیدگاهی علاوه بر این که موجب انحراف در مباحث مهمی همانند توحید صفاتی (به خصوص در صفات خبری) می شود، تأثیر مستقیمی در مسائلی مانند زیارت، توسل و ... نیز برجای می گذارد. به همین سبب بررسی دیدگاه حس گرایانه جریان های تکفیری در شناخت عقاید آنان نقشی کلیدی ایفا می کند.
4. ارزیابی نظریه مرجعیت سلف در اندیشۀ جریان های تکفیری
جریان های تکفیری برای کسب مشروعیـت، خود را سلفی نامیده و مرجعیت سلف را در حوزه های علمی، سیاسی و اجتماعی مطرح می کنند، تا آنجا که گاه منابع تشریع به سلف نیز تسـری پیدا می کند و سلف در کنار کتاب و سنّت، جزء منابع تشریع شمرده می شود. این عنوان به ارزیابی چنین دیدگاهی می پردازد و حدود و ثغور مرجعیت سلف را در ابعاد مختلف علمی، سیاسی و اجتماعی مورد بررسی قرار می دهد.
5. جایگاه تقلید در اندیشۀ جریان های تکفیری
تمامی مذاهب اهل سنّت پیرو یکی از مذاهب اربعه در فقه هستند. هم چنین در حوزه کلام نیز پیرو مکاتب کلامی مانند اشعریه و ماتریدیه می باشند. شیعیان نیز در فقه و کلام پیرو ائمه اهل بیت هستند. در این میان یکی از ویژگی های جریان های تکفیری، غیرمقلّد بودن آنهاست. این عنوان به بررسی و ارزیابی این ویژگی می پردازد و مبانی مشروعیّـت و یا عدم مشروعیّـت تقلید در مذهب را در بررسی مقایسه با نظریۀ جریان های تکفیری مورد بررسی قرار می دهد.
ب) "جهالت" علت اصلی رشد تکفیری هاست
تکفیری ها در طول تاریخ نشان داده اند که مقابله فکری را بر نمی تابند، یعنی آنچنان دگم و بسته و بنیادگرا هستند که عملا امکان هرگونه تعامل فکری و علمی را بسته اند. نو سلفی گری، محل تلاقی دو اندیشه اصلاحی در اندیشه وهابی و اندیشه سید قطب در مصر است. به این معنا که هنگامی که بعد از اعدام سید قطب، برادرش محمد قطب وارد عربستان می شود، وی حامل اندیشه های الحادی سید قطب است. به این معنا که در اندیشه سید قطب آن نقطه دال مرکزی گفتمان سید قطب بحث توحید در حاکمیت است. به این معنا که انسانها باید تلاش کنند تا در جامعه حکومتی بر مبنای خلیفة الهی ایجاد کنند و بر همین اساس مقابله با طاغوت ها و جباران به عنوان یکی از اصول اساسی اندیشه های سید قطب مطرح شد و مطرح بود. بنابراین هنگامی که برادرش محمد قطب پس از اعدام وی به عربستان مهاجرت کرد؛ ساختار موجود و ساختار حکومتی در عربستان یک ساختار کاملاً طاغوتی بود. خود آل سعود حاکمیتی بر آنجا داشتند و بر جان و مال و دین مردم حکومت می کردند. خودشان کاملا ویژگی های یک طاغوت کامل را داشتند به همین خاطر ما نگاه می کنیم که وقتی محمد قطب وارد عربستان می شود اولین حرفی که می زند این است که این نوع از حکومت، حکومت جباران و طاغوت است و توحیدی که در عربستان دارد تبلیغ می شود توحیدی بر مبنای توحید قبور است. یعنی توحید قبرها، اینها به جای اینکه با قصرها مخالفت کنند و بنای اصلی اشان توحید قصوری باشد توحید قبوری دارند و با صاحبان قبرها مقابله می کنند. اینکه این افراد می روند قبرها را خراب می کنند این مسئله هیچ فایده ای برای حال مسلمانان ندارد. مسلمانان باید دنبال این باشند که صاحبان قصرها را پایین بکشند؛ محمد قطب وقتی وارد عربستان می شود چون دولت عربستان آل سعود ، آن زمان رقابتی با دولت مصر داشتند مشاهده می کنیم که این حالت موجب می شود که محمد قطب را به عربستان دعوت می کنند و در عربستان هم ایشان عضو هیئت علمی دانشگاه ام القری می شود. در دانشگاه و مراکز درسی که محمد قطب دارد یک سنخ از شاگردان را تربیت می کند که دو گرایش مهم از دل این تربیت خارج می شود.
گرایش اول که امروز شاهد آن در عربستان و عراق و مناطق دیگر هستیم کاملا فعال است؛ آن گرایش تکفیری جهادی است. یعنی از یک طرف اندیشه جهاد از مصر وارد شد و اندیشه وهابیت حامل تکفیر بود اینها با هم تلاقی پیدا کرد و در حقیقت آمد در پاکستان و افغانستان و الجزایر و عراق و مناطق دیگر همین جریان تکفیری را به وجود آورد.
امروز ما شاهد آن هستیم القاعده در خود عراق یا نیروهایی که از عربستان در سوریه علیه دولت دمشق می جنگند ما حصل این عقیده اند. اما به موازات این اندیشه، بر اساس اندیشه های سید قطب، اندیشه دیگری شکل گرفت که اینها هم قائل به نقد اندیشه های حاکم بودند و مقابله با حکام جور کردند، اما ویژگی اشان این بود که گرایش تکفیری نداشتند که بیایند سایر مسلمانها را تکفیر کنند و بگویند شماها کافر هستید. اینها دقیقا افرادی بودند که باید در دل نظام نقد کرد و از طرفی عقل را وارد اندیشه وهابی کردند و عقل گرا شدند و حتی اینها کمیته ای به نام« دفاع از حقوق مشروع» تشکیل دادند. قائل به این بودند که حقوق مدنی باید در جامعه رشد کند و باید به شدت به دنبال این باشیم که حکومت، حکومت مشروطه شده از یکطرف در نقد حکومت متأثر از اندیشه های سید قطب بودند؛ و از یک طرف علمای فرهیخته و دانشمندانی بودند متأثر از فضای مدرن هم شدند که دولت مطلقه و توتالیتر را بر نمی تافتند.
چنین دولتی را نقد می کردند و همینطور که عرض کردم اینها آمدند و همین اندیشه را هم به وجود آوردند. اوج ریشه این دو اندیشه هنگامی است که در زمان حمله آمریکا به عراق در جنگ اول خلیج فارس؛ وقتی که پایگاه نظامی آمریکا در عربستان ایجاد شد، بین علمای وهابی و نوسلفی ها اختلاف افتاد که چگونه در سرزمین مقدس اسلامی آمریکا پایگاه نظامی زده است و از این پایگاه به کشور اسلامی دیگر حمله میکند و کشت و کشتار میکند؟ بسیاری از اینها با دولت مقابله کردند و در مقابل هیئت کبار العلما ایستادند و گفتند که کفار نمی تواند در کشور اسلامی پایگاه بزند. در رأس این گروه نوسلفی سلمان العوده بود که اخراج شد.
این کارشناس مسائل جهان اسلام تصریح کرد: عنوان دیگری که به جریان نوسلفی گری می شود داد تقریبا مترادف هم هستند جریان النحوه در عربستان است. باز با تکفیر متفاوت است. اینها آمدند وهابیت را نقد کردند مثل المظهری، گفتند وهابیت در اینکه سایرین را کافر می داند این اندیشه به درد نمی خورد. یا سلمان العوده سایتی دارد به نام الاسلام الیوم، آنجا یک نگاه جامع تری به مسائل جهان اسلام، شکل داد و دولت هم به شدت به مقابله با اینها پرداخت.
بحث در مورد اینکه نوسلفی گراها چه اثری بر اتحاد مسلمانان دارند می توان گفت اینها در دوران تاریخ خودشان دارای افت و خیزهای فراوانی بودند. بعضی از چهره هایی که نزدیک اینها بودند در دیدگاه کاملا ضد شیعی غلتیدند و باز همان مسائل افراطی گرایی را شکل دادند مانند سفرالحوالی که دیدگاه اینچنینی داشت خیلی مواضع تندی علیه شیعه گرفت و بعضی از اینها مثلا بن جبرین که فتواها را به حجم آثار داد به نوعی ابتدا در جبهه اینها قرار داشت اما در مجموع با عنایت به اینکه اینها عقل گرایی را در وهابیت دارند زنده می کنند به نوعی ایجاد نظریات جدید و شرایط جدیدی را به نوعی از آن تکفیر کردن از آن اباحه مال و جان و ناموس مردم دست برداشتن بیرون آمدند. خود این مسئله نوید بخش تعامل بیشتر با گرایشات معتدلتر وهابیت است.
این مسئله نشان می دهد که امکان این است که، با بعضی از گرایشات به صورت منطقی و علمی ، علما وارد بحث شوند و شرایط را فراهم کنند مضافا به اینکه خودش دامن به (تا حدودی) اعتدال در جهان اسلام می زند. و اینکه چگونه می توان با افکار نوسلفی های تکفیری مقابله فکری کرد؛ بحث این است که خود تکفیری ها در طول تاریخ نشان داده که اینها مقابله فکری را بر نمی تابند. یعنی آنچنان دگم و بسته و بنیادگرا هستند که عملا امکان هرگونه تعامل فکری و علمی را بسته اند. امروز شاهد آن هستیم که جریان های تکفیری که در عراق و سوریه هستند به هیچ وجه حاضر به گفتگو و اهل تعامل نیستند. کاری که باید با اینها کرد این است که هشداری به جهان اسلام داد و ماهیت اینها را برای جهان اسلام کاملا روشن کرد که اینها افرادی هستند که دیدگاه های افراطی و کاملاً تندی دارند و خطرشان را برای جهان اسلام روشن شده یعنی با این جنایات که عملا اینها کردند. اما با آن طیف معتدل شان امکان دارد که همایش های علمی و گفتگوهای علمی و روابط علمی برقرار کرد و بتوانیم دیدگاه ها را از طریق علمی حل کنیم و به نتیجه برسیم.
در مورد راهکار و مکانیسم عملی و موثر برای از بین بردن نوسلفی های تکفیری چیست؟
باید یادآورشد اولاً: بسیاری از تکفیری ها علت تکفیری بودنشان جاهل بودن از این قضیه است. یعنی واقعا سواد ندارند و جاهل هستند احساسشان این است که سایرین را تکفیر می کنند. علمای اسلام همه بالاتفاق انزجار خودشان را از تکفیر اهل قبله اعلام کنند یعنی کسی که شهادتین را گفت نمی توان تکفیرش کرد و او را کافر شمرد این مطلب را اعلام کنند.
از طرف دیگر: آثار و پیامدهای منفی جریان تکفیری را برای جهان اسلام تبیین کنند اگر تکفیر در جهان اسلام نفی و برکنده نشود و دامن گیر شود موجب نا امنی و عدم ثبات امنیت در جامعه اسلامی می شود.
نکته بعد: این است که علما نقش استعمار در دامن زدن به تکفیر در گروه های تکفیری را کاملا تبیین کنند. در واقع این پروژه ای است که توسط غرب شروع شده به عنوان اسلام علیه اسلام و دارد از خود اسلام برای ازبین بردن اسلام استفاده می کند، باید این توطئه تبیین شود علما نقش بسزایی در مقابله با تکفیر در جهان اسلام خواهند داشت.
.............................................
منبع: خبرگزاری مهر ، حجت الاسلام سید مهدی علیزاده موسوی درگفتگو با خبرنگار مهر درباره جریان نو سلفی گری در جهان اسلام
|