در نظر سلفیان بهترین منبع کتاب خدا و سنت رسول خدا(ص) است و بهترین هدایت، هدایت ایشان است و شر امور، هر امری است که حادث باشد و مطابق حدیثی از پیامبر، هر چیز جدید بدعت است و هر بدعتی ضلالتی در آتش است. سلفیان با این حدیث با هر نوع تفکر جرید مخالفند و به همین علت با عقل و قیاس و استحسان و سد ضرایع مخالفت کرده و تصور می کنند عقل از منابع شناخت نبوده و از افکار وارداتی یونانیان است؛ لذا با عقل گرایی مخالفت کرده و آن را از امور حادث قرن سوم به بعد می دانند. آنان هم چنین با شهود و مکاشفه مخالفند و شهود را از منابع شناخت نمی دانند و از آن به ذوق تعبیر می کنند. در نظر آنان قرآن، سنت پیامبر و اجماع سلف حجت است و دیگر منابع و راه های شناخت حجیت ندارند. در این فصل به مهم ترین منابع استنباط در اصول اعتقادات از نگاه سیفیان می پردازیم.
قرآن کریم، مهم ترین منبع استنباط اصول اعتقادی
یکی از مصادر و منابع استنباط امور اعتقدی در نگاه سلفیان، قرآن کریم است که البته قرآن از منابع مسلم معارف اسلامی نزد تمام فرق و مذاهب کلامی است و نه تنها در فقه، بلکه در اعتقادات، اخلاق و غیر آن نیز حجیت دارد. البته حجیت قرآن به امور متعددی وابسته است که از نگاه سلفیان به آن می پردازیم.
سلفیان بدون اینکه توجه داشته باشند به نکاتب در این زمینه می پردازند که همگی باید قبل از حجیت قرآن اثبات شده باشد، اما آنان عمداً یا سهواً در این موضوعات باز هم به قرآن و سنت مراجعه کرده و به آنها استناد می کنند. اولین قضیه ای که باید اثبات شود این است که قرآن کلام خداست که البته برای اثبات این گزاره باید چندین گزاره دیگر به اثبات رسیده باشد. سلفیان با استناد به آیات قرآن در پی اثبات این نکته اند که قرآن کلام خداست. ده ها آیه مورد استناد سلفیا قرار گرفته و قائلند که قرآن خود تصریح دارد که کلام خداست.[1] سلفیان هر چه آیه که در آن از لفظ «کلمه»،«کلمات»،«تنزیل»،«قال الله»،«قلنا» و امثال آن استفاده شده است را برای خود کافی به مقصود دانسته و آن را دلیل قطعی نقلی اثبات کننده گزاره «قرآن کلام خداست» می دانند. اما باید گفت که آیا قبل از اثبا خداوند، صفا او ، رابطه صفات با ذات، رابطه حادث و قدیم، نحوه تعامل خداوند با سوی الله، ماهیت رسالت، ماهیت وحی، معنا دار بودن گزاره ها و انطباق معنای درک شده با مقصود متکلم که بار دیگر در مباحث کلام جدید مطرح گردیده است، می توان به قرآن استناد کرد و ثابت نمود قرآن کلام خداست. آنان هم چنین در باب اثبات گزاره «قرآن کلام خداست» به ظواهر احادیث منقول از پیامبر اکرم (ص) نیز استفاده کرده که می فرماید:« فضل کلام الله علی سائر الکلام کفضل الله علی سائر خلقه؛[2] برتری کلام خدا بر دیگر سخنان مثل برتری خود خدا بر بقیه خلق است»
از دیگر موضوعاتی که ارتباط وثیقی به حجیت قرآن دارد سلامت قرآن از تحریف معنوی و لفظی است. سلفیان همچون دیگر مسلمانان قائلند که قرآن تحریف نگشته و هیچ دخل و تصرفی در قرآن صورت نگرفته و این فرآن همان چیزی است که به پیامبر نازل شده و هیچ کم و کاستی و تغییری در آن راه نیافته است. اینان با استدلال به آیه «إنا نحن نزلنا الذکر و إنا له لحافظون»[3] بر حفظ قرآن از تحریف تأکید دارند. برخی از مهمترین زمینه های تاریخی برای طرح این بحث را می توان در روند نسبتاً طولانی نزول و جمع و تدوین قرآن جستجو کرد. درباره استدلال به این آیه مناقشه شده است که استناد به این آیه برای اثبات عدم تحریف مستلزم «دور» است.زیرا لازمه صحت استدلال اطمینان از عدم تحریف همین آیه است و گفته اند که نمی توان برای عدم تحریف قرآن به آیه ای از خود قرآن که هنوز تحریفش ثابت نشده است، تمسک کرد. در عین حال از آنجا که همه قائلان به تحریف قرآن، صحت آنچه را که در متن کنونی قرآن وجود دارد پذیرفته و موارد مفروض تحریف قرآن را خارج از قرآن، صحت آنچه را که در متن کنونی قرآن وجود دارد پذیر فته و موارد مفروض تحریف قرآن را خارج از قرآن موجود دانسته اند و تمام موارد تحریف قرآن را مشخص کرده اند، این آیه را از آیات محکم و تحریف نشره دانسته، مناقشه مذکور را مردود شمرده اند.[4]
سیوطی در الاتقان به بحث جمع قرآن پرداخته و از برخی نقل می کند که معتقدند پیامبر از دنیا رفت و قرآن به صورت مدون جمع نشده بود، اگر چه تمام قرآن در عهد رسول خدا(ص) نوشته شده بود، اما در یک جا و مرتب جمع آوری نشده بود و چون خداوند وعده صادق داده بود که قرآن را از تحریف حفظ می کند، لذا در سه بار جمع گردید[5]، یکبار در زمان پیامبر ، بار دیگر در زمان خلیفه اول و بار سوم در زمان خلیفه سوم که نهایی گردید و تا به امروز محل رجوع همه مسلمانان در طول تاریخ بوده است.[6]
سید مرتضی(436ه.ق) با رویکرد عقل گرایی در باب اثبات نادرستی اندیشه تحریف بر واقعیت تاریخی و عنایت شدید مسلمانان به حفظ و حراست آیات و سوره های قرآنی و تأکید آنان بر جمع و تدوین قرآن در زمان رسول اکرم(ص) تأکید فراوان کرده است.[7] زیرا از نظر عقلی پذیرفتنی نیست که رسول خدا، کتابی را که معجزه دین و آیین نامه سلوک فردی و اجتماعی ومسند و پایه و اساس دین اوست، رها کند و تدوین و جمع آن و حراست از آن را وانهد.[8] همچنان که از روایات شیعه و سنی این نکته به دست می آید ک پس از نزول هر آیه، رسول خداوند شیوه قرائت و سپس تفسیر و تأویل و محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ را به امام علی(ع) می آموخت و دعا می کرد که آنچه را امام علی(ع) فرا گرفته است، هرگز فراموش نکند.[9] مسئله کتابت وحی از جمله دیگر شواهدی است که نشان از اهتمام پیامبر به مسئله قرآن داشته است. شاید بپذیریم که جابه جایی سوره ها و گاه آیات در دوران خلفا صورت گرفته باشد که این مسئله موجب تحریف نمی شود. زیرا که هیچ چیز از قرآن کم نگشته و چیزی به قرآن حتی یک کلمه اضافه نشده است.
سلفیان برای عدم تحریف قرآن به نکاتی اشاره دارند که شاید برخی از آنها مورد پذیرش شیعه نباشد. در صحیح بخاری آمده است که «جبرئیل کان یلقاه فی کل لیلة فی شهر رمضان حتی ینسلخ، یعرض علیه رسول الله(ص) القرآن....[10] یعنی جبرئیل در هر شب ماه رمضان به او قرآن را تلقین می کرد تا در روح او رسوخ کند؛ و در روایت دیگری آمده است که «کان یعرض علی النبی(ص) القرآن کل عام مرة فعرض علیه مرتین فی العم الذی قبض فیه...»[11] یعنی قرآن هرسال یک بار بر پیامبر نازل می شد و در سالی که در آن به پیامبر نازل شده بود برای بار دیگر به ایشان عرضه می گردید در سال آخر عمر شریفشان، قرآن دو بار به ایشان عرضه گردید و پیامبر از این نکته فهمیدند که پایان عمرشان نزدیک است.[12] به نظر سلفیان کتابت وحی و مقابله آن راه دیگری بود که پیامبر برای صیانت قرآن از تحریف پیش گرفت. در روایتی از زید بن ثابت آمده است که ما برای پیامبر قرآن را می نوشتیم و هنگامی که وحی نازل می شد پیامبر عرق شدیدی می کرد و سپس من بر پیامبر وحی را بر من املاء کرده و من می نوشتم و هنگامی که تمام می شد پیامبر می فرمود: بخوان و من می خواندم و اگر نکته ای جا افتاده بود و اصلاح می کردم سپس پیامبر آن آیه برای مردم می خواند.[13] سلفیان تأکید پیامبر بر عدم نگارش حدیث را یکی از راه های پیامبر برای حفظ قرآن از تحریف دانسته و پنداشتند که پیامبر فرمود:«لا تکتبوا عنی و من کتب عنی غیر القرآن فلیمحه...»[14] از من چیزی ننویسید و هرکس غیر از قرآن از من بنویسد پس او را محو کنید؛ زیرا پیامبر می ترسید که قرآن با غیر آن مخلوط گردد. تأکید فراوان پیامبر بر قرائت قرآن و حفظ آن و تعلیم و تعلم آن، راهی بسیار متقن دیگری برای حفظ قرآن از تحریف بود. پیامبر در این زمینه فرمود:« خیرکم من تعلم الفرآن و علمه».[15] همین مسئله باعث گردید که قرآن در سینه های بسیاری از صحابه از ترس از بین رفتن قرآن به فکر جمع قران افتادند. بنابر نقل روایتی در صحیح بخاری از زید بن ثابت آمده است که بعد از قتل عده ای از صحابه در جنگ یمامه عمر به ابوبکر پیشنهاد جمع قرآن را داد و ابوبکر در جواب گفت: چگونه به جمع قرآن بپردازم در حالی که پیامبر این کار را نکرد. اما در انتها به ان نتیجه رسید که قرآن را جمع نماید. لذا زید بن ثابت را فرا خواند و به جمع قرآن امر کرد.[16] بنابر نظر سلفیان با اعتماد به این روایات، قرآن در زمان پیامبر نوشته شده و در میان کاتبان وحی محفوظ بود، اما جمع همه قرآن نزد خلیفه و ترتیب سور ابتدا در زمان خلیفه اول صورت گرفت و سپس در زمان خلیفه سوم جمع بندی نهایی و ترتیب سُوَر انجام گرفت[17] در نظر سلفیان نقل متواتر و اجماع مسلمین یکی از دلائلی است که می تواند برای عدم تحریف قرآن استفاده شود. بنابران و بر اساس این ادله قرآن از سوی خداوند است و تحریفی در آن صورت نگرفته، لذا حجت است.
روش سلفیان در تفسیر نصوص قرآنی
بنابر نظر آنان بهترین راه شناخت مراد متکلم استدلال به کلام خود خداوند است که بر طبق قواعد لغتی که خداوند با آن تکلم کرده است باید به دنبال شناخت معنای نص قرآنی باشیم. خداوند فرموده است:«کسی که به لسان عرب جهل دارد و از کثرت وجوه مختلف یک لفظ خبر ندارد، حق ندارد درباره شریعت سخنی بگوید.»[18] بنابراین باید مفسر کتاب خدا تمام آیات یک موضوع را در یکجا جمع نماید سپس قرآن را به وسلیه قرآن تقسیر کند. اگر آیات قرآن دارای تشابه و ابهام بود و فهم قران میسر نشد، باید از سنت پیامبر استفاده کند. زیرا به تصریح قرآن، سنت مفسر قرآن است که ابن تیمیه در این زمینه می گوید:« السنة ایضاً تنزل علیه الوحی کما ینزل القرآن».[19] سنت به پیامبر نازل می شد هم چنان که قران به پیامبر نازل می شده زیرا سنت مفسر جملات قرآن است مثل نماز که در قرآن جزئیاتش نیامده و سنت آن را بیان کرده است.[20] شافعی نیز گفته است اگر سنت و اجماع نبود، خیلی از امور دینی برای ما روشن نمی شد.[21]
سومین راه بعد از قرآن و سنت، بهترین راه برای فهم نص قرآن تفسیر صحابه است. زیرا آنان اعلم به قران بوده و قرائن و شواهد را از نزدیک لمس کرده و فقط فهم تام قران نزد آنان بوده است. آنان هم دارای عمل صالح اند و هم علم صحیح را دارند، بالاخص خلفای راشدین و ائمه اعلام مثل عبدالله بن مسعود که گفته است « و الذی لا إله غیره ما من کتاب الله سورة الا أنا أعلم حیث نزلت و ما من آیة الا أنا اعلم فیما انزلت، و لو أعلم أحداً هو اعلم بکتاب الله منی، تبلغه الإبل لرکبت الیه»[22] یعنی قسم به خدا هر سوره ای که نازل شده، می دانم که در کجا نازل شده است و هر آیه نازل شده، می دانم در کجا نازل شده است اگر کسی از من درباره قرآن می داند، بگویید تا سوار بر شتر شده و نزد آن روم و یا درباره ابن عباس که پیامبر دعا فرمود:«اللهم علمه الکتاب»[23] که باعث گرید تا ملقب به حبر الامة و ترجمان القرآن گردد و اگر اختلافی میان تفسیر صحابه در نصوص قرآنی وجود دارد، این اختلاف ظاهری است و هر کس در آنها به دقت نظر کند، متوجه می شود که اختلافات آنان به کب معنا بازگشت کرده و فقط الفاظشان مختلف است. پس اختلافشان، اختلاف در تنوع الفاظ است نه اختلاف تضاد.[24]
در مرحله چهارم سلفیان معتقدند که اگر فهم آیات قرآنی به وسیله خود قرآن، سنت پیامبر و اقوال صحابه امکان پذیر نشد، باید در مرحله چهارم به سراغ اقوال تابعین رفت مثل مجاهد بن جبیر و سعید بن جبیر، عکرمه مولی ابن عباس، عطاء بن ابی ریاح، حسن بصری، مسروق بن اجدع، سعید بن مسیب، قتعده، ضحاک بن مزاحم، این بزرگان فهمشان نزدیک ترین فهم به عهد نزول قرآن است و از بقبیه افراد به لغت قرآن و اسلوب آیات آشناترند. اینان حافظان سنن و اثارند و در نزد صحابه قرآن را آموختند نیز طبق حدیث «خیر الناس قرنی ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم؛[25] بهترین قرن، قرن من و سپس قرنی است که در پی ان می آیند»؛ این بزرگان، بهترین افراد در ایمان و عمل و علم به قران و سنت پیامبرند.[26] تابعین علم تمام قرآنن را ازبزرگان و اعلم صحابه گرفته اند، چنانچه مجاهد گوید:«لقد عرضت القرآن علی ابن عباس ثلاث عرضات، اقف عنه کل آیة أسأله فیم انزلت و فیم کنت»[27] سه بار قران را به ابن عباس عرضه کردم و در پس هر آیه پرسیدم که در کجا و برای چه نازل شده است؛ حال اگر در تابعین مطلبی نیافتی، از بزرگان سلف صالح در سه قرن اول باید استفاده کرد و اگر نیافتی باید سکوت کنی و سخنی در این باره نگویی زیرا جماعتی از سلف درباره تفسیر آنچه را نمی دانستند، سکوت می کردند.
ابن تیمیه در ادامه به سؤال مقدری جواب می دهد و آن سؤال این است که به چه دلیل تفاسیر و اقوال تابعن، علم قابل اتباع است و از ظنون محسوب نمی شود و حال آنکه آرای تفسیری آنها حجیت ندارد و بر همین اساس برخی از تابعین برخی دیگر را رد کرده اند. ایشان در جواب گوید: «این افراد از سوی خودشان حرفی نمی زده اند و حتماً صحابه از پیامبر شنیده اند»[28] که البته این سخن ابن تیمیه فقط استبداد احساسی ایشان است و هیچ شاهدی برای آن وجود ندارد، بلکه شواهد مخالف زیادی وجود دارد. به تصریح برخی از محققان از مجموع سیصد سؤالی که از یکی از تابعان شده است، ایشان فقط دو بار، آن هم به صورت کنایه ای به حدیث پیامبر استناد کرده است و بقیه فتاوا، رأی و نظر خود ایشان بوده است.[29]
.........................................................
پی نوشت ها:
[1] ر.ک: ابن بطه عکبری حنبلی، الابانة عن شریعة الفرقة الناجیة، ج2،ص102-106.
[2] همان، ج2،ص106(جالبتر آنکه به کلم صحابه، تابعین و علمای سلف نیز استناد کرده است. ر.ک:ص107-120).
[3] حجر:9؛«ما قرآن را نازل کردیم و آن را حفظ می کنیم).
[4] آیت الله خوئی، البیان، ص207، آیت الله معرفت، صیانة القرآن من التتحریف، ص47.
[5] سیوطی، الاتقان، ج1، ص181، باب هیجده.
[6] حاکم المستدرک، ج2،ص299،کتاب تفسیر
[7] سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ص 361-363
[8] ابن طاووس، سعد السعود، ص 315،
[9] حسکانی، شواهد التنزیل، ج1، ص48.
[10] صحیح بخاری، حدیث 4997.
[11] همان،حدیث4998
[12] ر.ک:ابن حجر عسقلانی، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج9، ص43.
[13] هیثمی، مجمع الزوائد، ج1،ص 152
[14] صحیح مسلم. حدیث 2298
[15] صحیح بخاری، حدیث 5027؛ ترمذی، سنن، حدیث 2909.
[16] همان، حدیث 4986.
[17] ر.ک: زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج1، ص 239-240
[18] شافعی، الرسالة، ص50
[19] مجموع فتاوی، ج13، ص364
[20] ر.ک:محمد بن نصر مروزی، السنة، ص30-31
[21] شافعی، الرسالة، ص65-66
[22] صحیح مسلم، حدیث 2463، ج4،ص191(نیز احادیث 2461-2464)
[23] صحیح بخاری، ج1، ص 169، حدیث 75.
[24] ابن تیمیه، مجموع فتاوی، ج 13، ص 332 به بعد.
[25] صحیح بخاری، حدیث 3650-3651
[26] ابن تیمیه، مجموع فتاوی، ج13، ص 368-369
[27] سنن دارمی، ج1،ص257، کتاب الطهاره
[28] ابن تیمیه، مجموع فتاوی، ج13، ص 371
[29] ر.ک: مقاله « مصنف عبدالرزاق» نوشته موتسکی، ترجمه شادی نفیسی، فصل نامه علوم حدیث، ش 40
.........................................................
نویسنده: دکتر مهدی فرمانیان
ماخذ: مبانی فکری سلفیه، مهدی فرمانیان، پایانامه دکتری مرکز تربیت مدرس، 1388ش
|