مقدمه
پیامبران متعدّدی در زمانها و مکان های مختلفی مبعوث شدند و برای هدایت و تربیت انسانها زحمات زیادی کشیدند و توانستند گروهی از مردم را بر اساس عقاید صحیح تربیت کنند و به سعادت برسانند، و حتّی بعضی از انبیاء موفّق شدند جامعه ای توحیدی و بر پایه عدالت به وجود آورند. در میان ایشان، حضرت نوح و ابراهیم و موسی و عیسی دارای شریعت و کتاب آسمانی بودند که یک سری احکام و مقررّات فردی و اجتماعی متناسب با شرایط زمان و مکان در آنها وجود داشت. ولی این دینها و کتابها به مرور زمان یا به طور کلی محو و نابود شدند و یا دچار تحریف و تغییراتی شدند که دیگر امکان استفاده از آنها برای هدایت انسانها نبود.
مقصود از نبوت خاصه، نبوت پيامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله(صلى الله عليه وآله) است كه آخرين پيامبر است و كتاب او آخرين كتاب ها و رسالت او آخرين رسالت هاست و قرآن معجزه جاويدان او تا روز قيامت است. خداوند او را با اين معجزه، ويژه ساخت، چون آيين جاودان در گرو دليل جاويدان است، از اين رو او را با كتابى فرستاد كه از هيچ سويى باطل در آن راه ندارد و جنّ و انس را تا قيامت از آوردن چنين كتابى عاجز دانسته(1) و فرمود: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ اْلإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْض ظَهِيراً؛ بگو اگر انس و جنّ گرد آيند تا مانندى براى اين قرآن آورند، نمى توانند مثل آن بياورند، هرچند برخى پشتيبان بعض ديگر باشند.»(2)
آخرین پیامبر
مسلمانان اعم از شیعه و سنی، معتقدند پیامبر اسلام، آخرین پیامبری است که از جانب خداوند به پیامبری مبعوث شدند، تا انسانها را از مسیر گمراهی و ضلالت به سوی نور و حقیقت هدایت کنند. دین اسلام آخرین دین آسمانی است که برای همه مردم دنیا است و تا پایان عمر جهان باقی است، زیرا معارف و احکام و تعلیمات نورانی اسلام به قدری جامع است که به تمام نیازهای مادی و معنوی انسان تا پایان عمر جهان پاسخ می دهد. «مَّا كاَنَ محَُمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَ لَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِيِّنَ وَ كاَنَ اللَّهُ بِكلُِّ شىَْءٍ عَلِيمًا؛ پدر (خوانده) هیچ یک از مردان شما نیست ولی رسول خدا وختم کننده سلسله پیامبران است و خدا به همه چیز آگاه است (و آنچه لازم بوده در اختیار او نهاده».(3) خاتمیت پیامبر اسلام در روایات متعددی نیز مورد تصریح و تأکید قرار گرفته که به دو روایت بسنده می کنیم:
- پیامبر هنگام ترک مدینه برای جنگ تبوک به حضرت علی(ع) فرمود:«اَما تَرضی اَن تَکُونَ منّی بِمَنزلَةِ هاروُنَ مِن موُسی اِلاّ اَنّه لانَبِیَّ بَعدی؛ آیا راضی نیستی که نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی باشی؟ مگر این که بعد از من پیامبری نیست»(4)
- و نیز هنگام وفات فرمود: «اَیُّها النّاس لانَبیَّ بَعدی و لاسُنّةَ بَعدَ سُنَّتی؛ ای مردم! پیامبری بعد از من نیست و سنّتی بعد از سنت من نیست»(5)
راز ختم نبوّت
مناسب است اشاره کوتاهی به علت ختم نبوّت نیز داشته باشیم.
مردم در ابتدا توانایی دریافت نقشه کلی برای زندگی خود را نداشتند تا با استفاده از آن، راه سعادت خویش را ادامه دهند، لذا لازم بود در هر مرحله توسط پیامبری راهنمایی شوند. افزودن بر این که تحریف هایی که آگاهانه و یا ناخود آگاه در دین به وجود می آمد، مردم را نیازمند به پیامبر دیگری می کرد تا تعالیم الهی را تصحیح کند. در کنار این دو موضوع، گسترش جوامع و بالارفتن سطح علم و فرهنگ، وضع قوانین جدید و تغییر بعضی قوانین گذشته را می طلبید.
حال اگر شرایط به گونه ای آماده شد که تبلیغ دین خدا در سرتاسر جهان به وسیله یک پیامبر و جانشینان او امکان داشت و مردم توانایی دریافت برنامه کامل زندگی و استفاده از آن را پیدا کرده و در حفظ و عدم تحریف آن کوشا بودند، و قوانین شریعت نیز پاسخگوی نیازهای مردم در هر زمان بود، دیگر نیاز به آمدن پیامبر دیگری نخواهد بود. البته تشخیص وجود این شرایط از توان علمی مردم خارج است و فقط خداوند است که زمان تحقق آنها را می داند و چون خداوند در آخرین کتاب آسمانی خویش، خاتمیّت پیامبر اسلام را بیان نموده است، بنابراین روشن می شود شرایط نزول آخرین و کاملترین دین و برنامه فراهم بوده و مصونیّـت آن از تحریف و بقای آن تا قیامت تضمین شده است؛ و این دین جوابگوی نیازهای انسان ها در زمان می باشد.
اثبات رسالت پیامبر اسلام (ص)
در مباحث گذشته بیان شد که نبوت یک پیامبر از سه راه ثابت می شود. در مورد پیامبر اسلام(ص) هرسه راه وجود دارد:
1. قرائن و شواهد گوناگون، پیامبر اسلام در میان مردم قریش سال های متمادی زندگی کردند و به انسانی نیک معروف بودند و حتی مردم به ایشان لقب «امین» دادند و در زمان تجدید بنای کعبه سنگ حجرالاسود را نصب کردند. آن حضرت از آلودگیهای محیط خود (مانند بت پرستی، قمار بازی، ستم گری، شراب خواری) دور بودند. محتوای دعوت ایشان با روح انسان سازگار بود. وسایل و ابزاری که برای دعوت به دین خود استفاده می کردند انسانی و اخلاقی بود. پیروان او انسان هایی بودند که دنیا پرست نبودند.
2. بشارت پیامبران پیشین، حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) از آمدن پیامبر اسلام(ص) خبر دادند: «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبىَِّ الْأُمِّىَّ الَّذِى يجَِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فىِ التَّوْرَئةِ وَ الْانجِيل..أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُون؛ آنها که از رسول خدا، پیامبر درس نخوانده (ولی عالم و آگاه) پیروی می کنند، پیامبری که صفاتش را در تورات و انجیلی که نزدشان است می یابند... آنها رستگارانند».(6) به همین دلیل در تاریخ می خوانیم که مدّتی قبل از ظهور پیامبر اسلام عده ای از یهود به مدینه آمدند و منتظر ظهور پیامبر بودند. هر چند بعد از بعثت پیامبر اسلام عده ای از آنان با او مخالفت کردند.
3. معجزه، پیامبر اسلام دارای معجزات متعددی بودند که مهمترین آنها قرآن می باشد که در بخش آینده درباره آن صحبت خواهیم کرد. از دیگر معجزات آن بزرگوار می توان به «شقّ القمر» و «معراج» اشاره کرد.
قرآن معجزه جاوید
ما معتقدیم قرآن کریم بزرگترین معجزه پیامبر اسلام می باشد. و نکته جالب این است که همه معجزات پیامبران فقط در زمان خودشان بود و مردم آن زمان میتوانستند آن معجزات را ببینند ولی قرآن تنها معجزه ای است که باقی مانده و برای همه مردم قابل لمس است. قرآن از جهات مختلفی دارای اعجاز است که به بعضی از آنها اشاره می شود:
الف) فصاحت و بلاغت، شیوایی و زیبایی الفاظ با بهترین و رساترین معانی
ب) امّی بودن آورنده آن (پیامبر)
ج) هماهنگی و عدم اختلاف بین آیات
د) مطالب و مفاهیم بلند و پرمعنا
ه) اخبار غیبی از گذشته و آینده
و) خبر دادن از اسرار جهان که بعضی از آنها با پیشرفت علوم کشف شده
ز) تازه و مفید بودن آن در هر زمان
ح) تحدّی (مبارزه طلبی)، قرآن بارها فرموده که اگر درمورد قرآن و الهی بودن آن شک دارید مثل آن و یا حتی سوره ای مثل آن را بیاورید: «و إِن كُنتُمْ فىِ رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلىَ عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِه؛ اگر دربارة آن چه بر بنده خود (پیامبر اسلام) نازل کردیم شک دارید پس سوره ای مثل آن را بیاورید»(7)
اما عقیده داریم قرآن با گذشت زمان به تنها کهنه نمی شود بلکه در هر زمان تازه است و مطالب جدیدتری از آن فهمیده می شود و اعجاز و عظمت آن آشکارتر می شود. امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «اِنّ اللهَ تَبارک و تَعالی لَم یَجعَلهُ لِزَمانٍ دونَ زمان وَ لِناسٍ دونَ ناس فَهُوَ فَی کُلِّ زَمانٍ جَدید وَ عِند کُلِّ قَومٍ غَضّ اِلی یَوم القِیامة؛ خدا قرآن را برای زمان خاص یا گروه معیّنی قرار نداده، لذا در هر زمان تازه و نزد هر گروهی پرطراوت و شاداب تا روز قیامت است».(8) مناسب است که به سه امتیاز قرآن نسبت به سایر معجزات اشاره کنیم:
1. قرآن هم دلیل صدق نبوّت پیامبر اسلام(ص) است و هم کتاب هدایت، ولی سایر معجزات مانند عصای موسی و شفای بیمار توسط عیسی فقط دلیل صدق نبوت آنان بود.
2. قرآن در هر زمان خودش را معرفی می کند و لازم نیست تا آورنده آن (پیامبر اسلام) همیشه همراه آن باشد.
3. قوانین و دستورات آن متناسب با فطرت و ساختار روح و جسم انسان است. و یکی از عوامل بقای قوانین اسلام نیز همین است.
با توجه به نکاتی که گفته شد اما ابن تیمیه در کتاب مجموع الفتاوی و کتب دیگر می گوید: پیامبر بعد از اینکه در غار حرا بر او وحی نازل شد وحشت زده به خانه برگشت و به همسرش حضرت خدیجه گفت: من درباره خودم ترس دارم «لقد خشیت علی نفسی» خدیجه بعد از دلداری او را نزد شخصی به نام ورقه بن نوفل که از فرزندان عبدالعزی و پسر عموی خدیجه بود برد و او که یک شخص نابینا و نصرانی بود بعد از شنیدن جریان از زبان پیامبر خطاب به رسول خدا گفت : این همان شریعتی است که خدا به موسی فرستاده بود. و آنگاه پیامبر را از حوادث و وقایعی که در آینده بر او اتفاق می افتد مطلع ساخت.(9)
آیا این دیدگاه در حقیقت در پی تنزل مقام و منزلت مقام نبوت و رسالت نمی باشد. چـگـونـه ممکن است پيامبرى كه مدارج كمال را صعود نموده، از مدت ها پيش نويد نبوت را در خود احساس كـرده ، حقايق بر وى آشكار نشده است؟ در حالى كه بالاترين و والاترين عقول را در خود يافته است : «إن الله تعالى نظر في قلوب العباد فوجد قلب محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم خير قلوب العباد فاصطفاه لنفسه و ابتعثه برسالته»(10) چگونه انسانى كه چنين تكامل يافته است، در آن موقع حساس نگران مى شود و به خود شك مى برد، سپس با تجربه يك زن و پـرسـش يـك مـرد كـه انـدك سـوادى دارد ايـن نـگرانى از وى رفع مى شود، آن گاه اطمينان حـاصـل مـى كـند كه پيامبر است؟
قـاضى عياض(11) (متوفاى 544) می گوید: همين آرامش و استوارى و اعتماد به نفس ، كه پـيـامـبـر اكـرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در اين گونه مواقع از خود نشان داد، خود يكى از دلايل اعجاز نبوت به شمار مـى رود آرى هـرگز پيامبر شك نمى كند و ترديد به خود راه نمى دهد كه آن كه بر او آمده فرشته اسـت و از جـانـب حـق تـعالى پيام آورده است به طور قطع امر بر او آشكار است، زيرا حكمت الهى اقـتضامى كند كه امر بر وى كاملاً روشن شود تا آشكارا آن چه مى بيند، لمس كند يا دلايل كافى در اخـتـيـار او قرار مى دهد تا كلمات اللّه ثابت و استوار جلوه كند «وَ تَمَّتْ كلَِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَ عَدْلًا لَّا مُبَدِّلَ لِكلَِمَاتِهِ»(12)
مفسرین می گویند: براى آن كه پيامبر بتواند ديگران را با وحى هدايت نمايد، خـود بـايـد از هـر گـونـه خـطـا و اشـتباه در دريافت وحى مصون باشد لذا در تفسير سوره مدثر مـى گـويد: «ان اللّه لا يوحي الى رسوله الا بالبراهين النيرة و الايات البينة الدالة على ان ما يوحى اليه انما هو من اللّه تعالى فلا يحتاج الى شي سواها لايفزع و لايفزع و لايفرق؛ به درستى كه خـداونـد وحـى نـمى كند به رسولى مگر با دلايل روشن و نشانه هاى آشكار كه خود دلالت دارد بر اين كه آن چه بر او وحى مى شود، از جانب حق تعالى است و به چيز ديگرى نيازندارد هرگز ترسانده نمى شود و نمى هراسد و به خود نمى لرزد»(13)
به طور كلى آيات قرآنى بر اين نكته تصريح دارند كه پيامبران الهى از آغاز وحى، پيام ها را به روشنى دريـافت نموده و دچار شك و ترديد نمى شوند مقام حضور در پيش گاه حق جايگاهى است كه در آن وهـم و شـك و تـرس راه نـدارد موسى(ع) درآغاز بعثت مورد عنايت خاص پروردگار قرار گرفته، به او خطاب مى شود: «فَلَمَّا أَتَئهَا نُودِىَ يَمُوسى إِنىِّ أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى, وَ أَنَا اخْترَْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى؛ اى موسى ! ايـن مـنـم پـرودگـار تـو,پاى پوش خويش بيرون آور كه در وادى مقدس طوى هستى و من تو را بـرگـزيـده ام، پـس بـه آن چـه وحـى مـى شـود گـوش فـرا ده مـنـم، مـن, خـدايى كه جز من خـدايى نيست پس مرا پرستش كن و به ياد من نماز برپا دار»(14) سپس به او دستور داده مى شود: «وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ؛ و عصايت را بيفكن، پس چون آن را هم چون مارى ديد كه مى جنبد [ترسيد و] به عقب برگشت و [حتى] پشت سر خود را ننگريست از ايـن جـهت مورد عتاب قرار گرفت»(15) «يا مُوسى لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُون، اى مـوسـى نترس كه رسولان در نزد من نمى ترسند»، بدين ترتيب به محض ايجاد ترس، عنايت الهى شامل حال پيامبر الهى گشته او را از هرگونه هراس رها كرده است اين يك قانون كلى است هر كه در آن جایگاه شرف حضور يافت، از چيزى خوف ندارد، زيرا در سايه عنايت الهى قرار گرفته و در فضايى امن و آرامش بخش استقرار يافته است.
بـراى آن كـه ابراهيم خليل الرحمان(علیه السلام) آرامش و عين اليقين پيدا كند، پرده از پيش روى او بركنار شد تا حقايق عالم ملكوت بر او مكشوف گردد: «وَ كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنينَ؛ و اين گونه ملكوت آسمان ها و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از جمله يقين كنندگان باشد.»(16)
آيات فوق نشان مى دهند كه پيامبران در محضر الهى داراى بينشى روشن و عارى از هرگونه شك و ريـب هـستند، هم چنين ملكوت آسمانها و زمين بر آنان منكشف گرديده تا از موقنين شوند، آيا پيامبر اسلام از اين قانون مستثنى بود تا در چنان موقع حساس و سرنوشت ساز به خود رها شود, به خـويشتن گمان بد برد و در بيم و هراس به سر برد.
.................................................
پی نوشت ها:
1- اسراء : 88
2- سيماى عقايد شيعه، ص 72.
3 ـ سوره احزاب، آیه40
4ـ بحار الانوار،ج21،ص232،ح9.
5- بحارالانوار، ج22، ص475، ح22.
6 ـ سوره اعراف، آیه157
7- سوره بقره، آیه 23
8ـ بحارالانوار، ج2، ص280
9- مجموع الفتاوی، ج 27ص37.
10- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1ص38.
11- قـاضـى عـياض از بزرگان و دانشمندان اندلس بود ابن خلكان گويد: ((كان امام وقته في الحديث و علومه والنحو و اللغة و كلام العرب و ايامهم و انسابهم و صنف التصانيف المفيدة (وفيات الاعيان، ج3 ص 483شماره511 ).
12- انعام /115، رسالة الشفا بتعريف حقوق المصطفى، ج2 , ص 112. شرح ملا على القارى، ج2، ص 563.
13- ابوالفضل طبرسى، مجمع البيان (تفسير طبرسى )، ج10، ص 384.
14- طه/11 -14
15- نمل/10
16- انعام /75
..................................................
منابع:
1- پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام مهدی یوسفیان
2- http://www.al-shia.org
3- http://mobalegh.miu.ac.ir
|