حیات برزخی
حيات برزخي مورد تأييد همه ي مذاهب اسلامي و نيز وهابيت است و کسي در وجود آن شک ندارد ؛ اما تفاوت انديشه ي وهابيت با ديگر مذاهب اسلامي ، در کيفيت و نوع ارتباط اموات با زندگان است. قرائت وهابيت از وضعيت اموات در حيات برزخي، نه تنها با قرائت همه ي مسلمانان متفاوت است، بلکه عقايد مسلّم مذاهب اسلامي، همچون توسل، شفاعت خواهي و طلب حاجت را به چالش مي کشد و اين امور را افزون بر شرک خواندن ، موهوم و بي فايده مي شمارد.
حيات برزخي در انديشه ي اسلامي
1. مقدمه
در نظام آفرينش ، انسان مسافري است که در طول سفر خود ، از مرحله اي به مرحله ديگر وارد مي شود و از منزلي به منزل ديگر در حال نقل و انتقال است . روزي به دنيا مي آيد ؛ عمري را در جهان مادي و در قالب تن ،سپري مي کند و پس از پر شدن پيمانه ، روح او از کالبد مادي خارج شده ، به سوي جهاني ديگر به نام « برزخ » رهسپار مي شود . پس از آن نيز هنگامي که قيامت فرا مي رسد ، دوباره روح در قالب تن آرام مي گيرد و در برابر دادگاه عدل الهي ،کارنامه ي خود را دريافت مي کند . سپس آخرين مرحله ي اين سفر پر فراز و نشيب ، فرا مي رسد و آن نيز خانه ي ابدي او در بهشت يا جهنم است . در همه اين جابه جايي ها، آن چه سفر مي کند ،روح انسان است. روح در اين دنيا به دليل شرايط مادي ، تخت بند تن مي شود و پس از عروج از عالم ملک به ملکوت ، تن را وا مي گذارد و در قالبي ديگر به سير خود ادامه مي دهد. همه ي مذاهب و فرق اسلامي ، به چنين منازل و مراحلي براي انسان معتقدند . البته در چگونگي اين سفر و منزلگاه هاي مختلف آن ، تفاوت هايي ديده مي شود. در اينجا به تبيين برزخ و حيات برزخي با تأکيد بر مسائل اختلافي ميان مسلمانان و وهابيان خواهيم پرداخت .[1] ( ص 420 )
2. واژه شناسي
برزخ در لغت به معني هر چيز ي است که ميان دو شيء حائل شود [2]؛ به گونه اي که ميان آن دو ، هيچ ارتباطي نباشد[3] . به گفته راغب : «حد و مرز و مانع بين دو چيز را برزخ گويند ريشه ي اين لغت ،« برزه » است که در عربي به برزخ تبديل شده است».[4] واژه ي برزخ سه بار در قرآن آمده که دو بار آن در معني لغوي به کار رفته است: «مَرَجَ البَحْرَينِ يَلتَقيِانِ بَينَهُمَا بَرزَخٌ لا يَبغِيَانِ؛ دو درياي مختلف [شور و شيرين ،و گرم و سرد] را در کنار هم قرارداد ؛ در حالي که با هم تماس دارند در ميان آن دو، برزخي است که يکي بر ديگري غلبه نمي کند و به هم نمي آميزند»( الرحمن /19-20) در سوره ي فرقان نيز برزخ به همين معني به کار رفته است: «وَهُوَ الَّذي مَرَجَ الْبَحرَينِ هَذَآ عَذْبٌ فُراتٌ وَهَذَا مِلحٌ أجَاجٌ وَجَعَلَ بَينَهُمَا بَرزَخاً وَحِجراً مَحجُوراً ؛ او کسي است که دو دريا را در کنار هم قرار داد، يکي گوارا و شيرين ،و ديگري شو و تلخ ؛ و در ميان آن ها برزخي قرار داد تا باهم مخلوط نشوند [گويي هر يک به ديگري مي گويد] دور باش و نزديک نيا» ( فرقان /53)
برزخ در اصطلاح به جهان ميان دنيا و آخرت گفته مي شود[5]؛ جهاني که با مرگ انسان آغاز مي شود و تا قيامت کبري که همه ي انسان ها محشور مي شوند و پايان جهان است، ادامه دارد:[6] (ص421) « ... وَ مِن وَرَائِهِم بَرزَخٌ إلَي يَوْمِ يُبعَثوُنَ ؛ و پشت سر آنان برزخي است تا روزي که برانگيخته شوند»( مؤمنون /100) شيخ طوسي در ذيل اين آيه مي فرمايد:«برزخ به معني مانع است و منظور از مانع در اين جا مانع و فاصله ي ميان مرگ و رستاخيز است»[7] سيوطي نيز چنين معنايي را از برزخ ارائه مي دهد.[8] در منابع ديني ،از عالم برزخ به نام هاي ديگري ،مانند عالم قبر ياد شده است ؛ چنان که پيامبر گرامي اسلام (صلي اله عليه و آله) مي فرمايد: «قبر يا باغي از باغ هاي بهشت است يا گودالي از گودال هاي جهنم».[9] امام صادق(عليه السلام ) نيز فرموده است:«برزخ، قبر است و آن، ثواب و عقاب بين دنيا و آخرت است» .[10] البته ناگفته پيداست که مراد از عالم قبر، قبر مادي نيست؛ چرا که برخي از انسان ها در آتش مي سوزند يا در دريا غرق مي شوند و يا طعمۀ درندگان مي شوند و قبر خاکي را تجربه نمي کنند ،با اين حال اينان نيز داراي عالم قبر هستند. [11] ( ص 422 )
عالم برزخ، «عالم مثال» نيز خوانده شده است؛ زيرا نمونه و مثالي از قيامت است و به قدر ظرفيت خود، از قيامت حکايت مي کند. به همين سبب، گاه به عالم برزخ «قيامت صغري» گفته مي شود؛ چنان که پيامبر گرامي اسلام (صلي اله عليه و آله) فرمود:«مَن مَاتَ فَقَد قَامَت قِيَامَتُهُ؛ هر کس بميرد ،قيامت او برپا شده است» [12]
3. انسان در عالم برزخ
با نگاهي به آيات و روايات ، آن چه در وجود انسان اصالت دارد ،ساحت روح است. روح انسان نيز همواره نيازمند قابي است که در آن آرام گيرد ؛ اما شکل و شمايل اين قالب، در عوالم مختلف گوناگون است و با ويژگي هاي آن عالم هم آهنگ است. در حالي که انسان در اين دنيا نيازمند قالبي خاکي و مادي است و بدنش مطابق با قوانين عالم طبيعت نظام يافته است . در قيامت ، همين جسم با ويژگي هاي به مراتب تکامل يافته تري محشور مي شود که هم آهنگ با شرايط و يژگي هاي قيامت است ؛ به گونه اي که براي نمونه ، فرد کافر هر چه مي سوزد، بدنش از بين نمي رود؛ يا بهشتيان با وجود استفاده از غذاها و شراب هاي بهشتي ، به تخليه مواد زائد نياز ندارند.
بنابراين به تسامح مي توان گفت: جسم انسان در حرکت خود ار عالم خاکي به عالم قيامت ،در حال تکامل است. به اين معني که در دنيا محدوديت هاي او بسيار زياد است. هنگامي که به عالم برزخ مي آيد، روح در بدني قرار مي گيرد که قابليت هاي بيش تري دارد و در قيامت ، اين جسم به اوج تکامل مي رسد. قالبي که در عالم برزخ ميزبان روح انسان است، مناسب با شرايط و مقتضيات عالم برزخ مي باشد. از اين رو، جسم برزخي جسم لطيفي است که با اين اجسام مادي تفاوت هاي بسياري دارد ؛ اما از سوي ديگر ،از نظر ظاهري شبيه جسم خاکي است.
( ص 423 )
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: «ارواح مؤمنان(دربرزخ ) در بدن هايي شبيه بدن هاي دنيوي آنان است» [13] از آن روي به قالب برزخي انسان «قالب مثالي» يا «بدن مثالي» مي گويند که نه به کلي مجرد است و نه مادي محض مي باشد؛ بلکه داراي نوعي «تجرد برزخي» است. برخي از پژوهشگران، آن را به وضع روح در حالت خواب تشبيه کرده اند . انسان در عالم خواب با مشاهده ي نعمت ها، به راستي لذت مي برد و با ديدن مناظر هولناک، معذب و ناراحت مي شود؛ آن گونه که گاه واکنش آن درهمين بدن نيز ظاهر مي شود و به هنگام ديدن خواب هاي هولناک، فرياد مي کشد. به همين سبب در بسياري از روايات، خواب را مثال خوبي براي عالم برزخ و بدن برزخي دانسته اند. [14] تعلق روح به بدن مثالي در جهان برزخ ، تا قيامت ادامه دارد و هنگام قيامت ، به فرمان خدا دوباره به بدن هاي نخستين با تکامل بيش تر، بر مي گردد.
4. قرآن و حيات برزخي
در قرآن مجيد ،تنها يک آيه به صورت مستقيم به عالم برزخ اشاره کره و به صراحت ، فاصله ي ميان دو دنيا را «برزخ» خوانده است:«... وَ مِن وَرَائِهِم بَرزَخٌ إلَي يَوْمِ يُبعَثوُنَ؛ و پشت سر آنان برزخي است تا روزي که برانگيخته شوند»( مؤمنون /100) [15]
( ص 424 )
آيات ديگري که به عالم برزخ اشاره کرده اند ، بيش تر به شرايط و ويژگي هاي اين جهان پرداخته اند . در اين آيات ،به توصيف وضعيت انسان ها در آن جهان ، مانند حيات آنها، عذاب يا پاداش براي آنان و پرسش و پاسخ از ايشان اشاره شده است. درمجموع، آيات مربوط به عالم برزخ ، همه به يک نتيجه مي رسند و آن نيز وجود حيات برزخي درعالم برزخ است. در مجموع آياتي را که به حيات برزخي مربوط اند، مي توان به چند گروه تقسيم کرد:
1-4- گفتگوي فرشتگان با صالحان
گروهي از آيات، از گفتگوي افراد نيکوکار با فرشتگان، پس از مرگ حکايت مي کنند:«الَّذينَ تَتَوفَّاهُمُ المَلاَئِکَةُ طَيِّبيِنَ يَقوُلُونَ سَلَامٌ عَلَيکٌمُ ادْخُلوُا الْجَنَّةَ بِمَا کُنتُم تَعمَلوُن؛ همانان که فرشتگان جانشان را مي گيرد؛ در حالي که از شرک و گناه پيراسته اند. فرشتگان به آنان مي گويند: درود برشما ! به پاداش کارهايي که مي کرديد ، به بهشت درآييد»( نحل /32 ) اين آيه ، افزون بر اين که نشانگر عالم برزخ و حيات برزخي است، به وجود بهشت در عالم برزخ نيز اشاره مي کند. آيه ي زير نيز در همين راستاست: «قيِلَ ادْخُلِ الجَنَّهَ قَالَ يَا لَيْتَ قَومِي يَعْمَلوُنَ بِمَا غَفَرَلِي رَبِّي وَجَعَلَني مِنَ المُکْرِميِنَ؛ [ولي مردم انطاکيه ، آن مرد مؤمن با اخلاص را کشتند ؛ و بي درنگ از جانب خدا] به او ندا رسيد: به بهشت درآي ! آن مرد در آن سراي گفت : اي کاش ، قوم من مي دانستند که پروردگارم گناهانم را بخشيد و مرا از بزرگواران درگاهش قرار داد»( يس/26-27 )
( ص 425 )
درآيه زير، خداوند متعال از پيامبر گرامي اسلام (صلي اله عليه و آله) مي خواهد که از پيامبرش پيش از خود سؤالي بپرسد؛ پيامبراني که از جهان مادي رخت بربسته اند: «وَسْئَلْ مَن أرْسَلنَا مِن قَبلِکَ مِن رُّسُلِنَا أجَعَلنَا مِن دوُنِ الرَّحمَنِ ءَالِهةٌ يُعبَدوُن؛ از پيامبران پيشين بپرس، آيا غير از خداي رحمان ، خدايي قرار داديم که مورد پرستش قرار گيرد؟» ( زخرف /45)
2-4- گفت و گوي فرشتگان با بدکاران
گروهي از آيات به گفت و گوي فاسدان و مشرکان با فرشتگان در عالم برزخ اشاره مي کنند:«إنَّالَّذينَ تَتوفَّاهُم المَلاَئِکَةُ ظاَلِميِ أنفُسَهُم قَالوُا فيِمَ کُنتُم کُنَّا مُستَضعَفيِنَفيِ الأرضِ قَالوُا ألَم تَکُن أرض اللهِ وَاسِعَةٌ فَتُهاَجِروُا فيِها فَأولئِکَمَأوَاهُم جَهَنَّمَ وَسَاءَت مَصيِرا؛ کساني که با پشت سرافکندن معارف الهي و احکام دين، بر خود ستم کرده اند، فرشتگان هنگامي که جانشان را مي گيرند، به آنان مي گويند: در چه حال بوديد؟ چرا به دين الهي پايبند نبوديد؟ آنان مي گويند: ما در اين سرزمين تحت سيطره کفر و شرک، ناتوان شمرده شده بوديم. فرشتگان مي گويند: مگر زمين خدا گسترده نبود که در آن هجرت کنيد و به سرزميني برويد که بتوانيد دين خود را نگه داريد ؟ از اين رو ،آنان جايگاهشان دوزخ است و آن، بد بازگشت گاهي است»(نساء / 97 )
( ص 426 )
3-4- خطاب قرآن
در برخي از آيات ، قرآن پيشينيان را مستقيماً خطاب قرار داده که نشانگر قدرت آن ها در فهم و درک است ؛ چرا که مخاطب قراردادن اشياي بي جاني که قدرت فهم و درک ندارند ، کاري بيهوده است . براي نمونه ،قرآن به برخي از صالحان که از دنيا رفته اند ، سلام مي فرستد: «سَلَمُ عَلَي نوُح فيِالعَلَميِنَ» ؛ «سَلَمٌ عَلَي إبْرَهيِمَ» ؛ «سَلَمٌ عَلَي موُسَي وَ هَروُن» ؛ «سَلَمٌ عَلَي إلْ يَاسيِنَ» ؛ «وَ سَلَمٌ عَلَي الْمُرسَليِنَ» (صافات / 79، 109، 130، 120 و 181) هم چنين قرآن برمسلمانان تکليف مي کند که همراه با خداو فرشتگان، بر پيامبر گرامي اسلام(صلي اله عليه و آله) درود و تهنيت بفرستند.[16] اگر مخاطبان اين آيات ،قدرت شنيدن نداشته باشند، ابلاغ چنين سلام هايي بي ثمر خواهد بود. چنين سلام هايي، هر روز در نماز هاي يوميه نيز تکرار مي شود؛ چنان که همۀ مسلمانان در تشهد نماز پيامبر را مخاطب قرار داده و به او درود مي فرستند. [17]
4-4- حيات و بهشت برزخي نيکان
برخي از آيات قرآن به زندگي غرق نعمت و شادي اولياي الهي و شهدا اشاره دارند: «وَلاَ تَقوُلوُا لِمَن يُقتَلُ فيِ سَبيِلِ اللهِ أمْوَاتٌ بَلْ أحْيَاءٌ وَلَکِن لاَ تَشعُروُن؛ و به آن ها که در راه خدا کشته مي شوند ،مرده نگوييد ؛ بلکه آنان زنده اند ،ولي شما نمي فهميد» (بقره / 154) اين آيه ي شريفه، نشانگر حيات برزخي شهداست . علماي فريقين نيز بر دلالت اين آيه بر حيات برزخي شهادت داده اند. علامه طبرسي در تفسير آيه ي ياد شده مي گويد:«يعني آنان نمرده اند و تا روز رستاخيز زنده خواهند بود و اين ، سخن درستي است» [18]
علماي اهل سنت نيز بر اين باورند که اين آيه ي شريفه به صراحت بر حيات برزخي شهدا دلالت مي کند[19] ابن جرير طبري در تفسير اين آيه مي گويد: «اي کساني که با استعانت ازصبر در طاعت، در جهاد دشمنان و ترک معاصي شرکت کرده ايد، به کساني که در راه من کشته مي شوند ، مرده نگوييد ؛ بلکه آنان نزد من زنده اند و در نعمت ، رزق و کرامت من به سر مي برند»[20]
در اين ميان ،قيد « لا تشعرون » به خوبي نشانگر اين واقعيت است که مراد از زنده بودن شهدا ، زنده بودن ام آن ها در ميان مردم نيست ؛ بلکه واقعاً زندگي ديگري غير از زندگي مادي دارند که براي انسان ها قابل درک نيست. « وَلاَ تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوُا فيِ سَبيِلِ اللهِ أموَاتاً بَلْ أحيَاءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقوُنَ فَرِحينَ بِمَا آتَاهُمُ اللهُ مِن فَضلِهِ وَيَستَبشِروُنَبِالَّذينَ لَم يَلحَقوُا بِهِم مِن خَلفِهِم ألاَّ خَوفٌ عَلَيهِم وَلاَ هُم يَحزَنوُنَ يَستَبشِروُنَبِنِعمَةِ مِنَ اللهِ وَ فَضلٍ وَأنَّ اللهَ لاَيُضيِعُ أجر الْمُؤمِنيِنَ؛ کساني را که در راه خدا کشته شده اند، مرده مپندار؛ بلکه آنان زنده اند و زد پروردگارشان از نعمت هاي بهشت به آنان روزي مي دهند ؛به آن چه خدا از فضل خود به آنان داده است، شادمان اند و آن مؤمنان راستيني که پس از آنان اند و هنوز به ايشان نپيوسته اند ،مسرورند که ترسي آنان را فرا نمي گيرد و اندوهگين نمي شوند. آنان به نعمت و فضلي که از جانب خداست و اين که خدا پاداش مؤمنان را تباه نمي کند ،شادمان اند»(آل عمران / 169-171)
( ص 428 )
اين آيه ي شريفه نيز افزون بر اين که حيات برزخي شهدا را يادآور مي شود، رسماً به حالات و روحيات آنان در عالم برزخ اشاره مي کند و بيان مي دارد که آنان به حال و هواي نيکاني که هنوز به آن ها در عالم برزخ ملحق نشده اند، آگاه و واقفند. البته نبايد فراموش کرد که هر چند آيات ياد شده، حيات را براي شهيدان اثبات مي کنند، اما مسلماً حيات برزخي تنها به شهيدان اختصاص ندارد؛ بلکه مقام پيامبران، اولياو ائمه (عليهم السلام) از شهدا بالاتر است و بي ترديد آنان نيز از حيات برزخي بهره مند و در نعمت هاي الهي غرقند. آيات ديگري که نشانگر جهان برزخ ، حيات برزخ ، عقاب و پاداش در برزخ و .... هستند، در قرآن فراوان آمده است. [21]
5-4- حيات و دوزخ برزخي کافران
آياتي از قرآن کريم ، حيات پر درد و رنج گنهکاران را در عالم برزخ تبيين مي کنند:«مِمَّا خَطيِئَاتِهِم أغرِقوُا فَأدْخُلوُا نَاراً فَلَم يَجِدوُا لَهُم مِن دوُنِ اللهِ أنصَاراً؛ [آري ؛ سرانجام] همگي به دليل گناهشان غرق شدند و در آتش دوزخ وارد گشتند و جز خدا ياوراني براي خود نيافتند»(نوح /25) اين آيه شريفه افزون برحيات برزخي کافران، به جهنم دوزخي نيز اشاره دارد. هم چنین آيه نيز چنين است: « النّارُ يُعرِضوُنَ عَلَيهَا غُدُوًّا وَعَشِيًّا وَ يَومَ تَقوُمُالسَّاعَةُ ادْخُلوُا آلَفِرعَونَ أشَدَّ الْعَذَابَ؛ آن عذاب، آتش است که بامدادان و عصر گاهان بر آن عرضه مي شوند و روزي که قيامت برپا گردد، فرمان رسد که فرعونيان را به سخت ترين عذاب درآوريد» ( غافر /46 )
( ص 429 )
اين آيه شريفه، به عذابي دردناک براي آل فرعون در عالم برزخ اشاره دارد و به خوبي آن را از عذاب روز قيامت جدا کرده است. از آن ا که در قيامت صبح و عصري وجود ندارد و زمين و زمان درهم مي ريزد، مسلماً مراد، عذاب در عالم برزخ است. هم چنین آيه دیگری نيز به حيات برزخي بدکاران اشاره دارد: «وَإنَّ لِلَّذينَ ظَلَموُا عَذَابًا دوُنَذَلِکَ وَلَکِنَّأکثَرَهُم لاَ يَعلَموُنَ؛ به يقين براي کساني که ستم کرده اند ، پيش از آن [ عذاب قيامت ] عذابي خواهد بود که در عالم برزخ دامنگيرشان مي شود ؛ ولي بيش ترشان از آن بي خبرند»(طور / 47 ) بسياري از علماي فريقين، اين عذاب را به عذاب قبر تفسير کرده اند. [22] البته ميان بهشت و دوزخ ،در برزخ وقيامت ،تفاوت هايي وجود دارد. از جمله اين که بهشت و دوزخ برزخي ،موقتي اند و تنها تاقيامت وجود دارند؛ در حالي که بهشت و دوزخ قيامت دائمي اند[23] . دوم اين که در برزخ ، قالب مثالي يا جسم لطيف ، عذاب مي کشد يا متنعم مي شود؛ در حالي که در قيامت ،پس از نفخ صور و جاي گرفتن ارواح در پيکر هاي مادي ،پاداش و کيفر بر همين جسم ها وارد خواهد شد[24].
5. عالم برزخ در روايات
روايات ، گزارش بيش تري از عالم برزخ ارائه کرده و نماي روشني از «قيامت صغري» براي مسلمانان تصوير نموه اند. با توجه به گستردگي روايات، بيان آن ها در اي مختصر ميسر نيست. بنابراين، تنها بر محوري تأکيد مي شود که ناظر به اختلافات ميان وهابيان و مسلمانان است. با اين نگاه، مي توان روايات مربوط به برزخ را به چند بخش تقسيم کرد: [25]
( ص 430)
1-5- شنيدن ارواح (سماع موتي)[26]
يکي از مهم ترين محورهايي که روايات آن را تأييد مي کنند ،قدرت اموات در شنيدن صداي زندگان است ؛ موضوعي که به شدت مورد انکار وهابيان قرار دارد.[27] گفگوي پيامبر گرامي اسلام (صلي اله عليه و آله) با کشتگان کفار در جنگ بدر، از مهم ترين رواياتي است که مؤيد شنيدن اموات است؛ به گونه اي که وهابيان نيز نتوانسته اند آن را انکار کنند. هنگامي که جنگ بدر به نفع مسلمانان پايان يافت، تعدادي از اجساد سران کفار را در درون چاهي ريختند. سپس پيامبر گرامي اسلام (صلي اله عليه و آله ) نگاهي به اجساد آنان در درون چاه افکند و خطاب به سران کفر، فرمود:«اي اباجهل بن هشام ! اي عتبة بن ربيعة ! اي شيبة بن ربيعة ! اي امية بن خلف! آن چه خداوند به من وعده داده بود، حق بود. آيا شما نيز وعده ي پروردگان را به حق نيافتيد؟»
( ص 431 )
عمر پس از آن که گفتگوي پيامبر گرامي اسلام (صلي اله عليه و آله) را با اجساد کفار شنيد، با تعجب پرسيد: «اي پيامبر خدا ! اين ها که بدن هايي ي جاي بيش نيستند؛ چه گونه آن ها سخن مي گوييد؟» رسول خدا (صلي اله عليه و آله) در پاسخ فرمود:«سوگند به خدا که تو از آن ها شنواتر نيستي؛ اما آنان نمي توانند پاسخ بگويند»[28] هم چنين به گفته ي ابن رجب حنبلي، هنگامي که پيامبر گرامي اسلام (صلي اله عليه و آله) از کنار قبر «ام محجن »[29]مي گذشت، بر او نماز خواند و پس از نماز، از صاحب قبر پرسيد: «چه عملي را با فضيلت تر يافتي؟» اطرافيان از حضرت پرسيدند: «اي رسول خدا ! آيا او مي شنود». پيامبر گرامي اسلام (صلي اله عليه و آله) فرمود : « ما انتم بأسمع منها؛ شما از او شنواتر نيستيد»[30]
شيبه چنين گفتگويي، در قران نيز آمده است؛ آن جا که صالح (عليهم السلام) با قوم خود – که به علت گناه و عصيان گرفتار عذاب شده و مرده بودند – سخن مي گفت.
( ص 432 )
«فَأخَذَتهُمُ الرَّجفَةُ فَأصْبَحوُا فيِ دَارِهِم جَثِميِنَ فَتَوَلَّي عَنهُم وَ قَالَ يَقَومِ لَقَد أبْلَغتُکُم رِسَالَةَ رَبِّي وَ نَصَحتُ لَکُم وَلَکِن لاَّ تُحِبُّونَالنَّصِحيِنَ؛ پس زلزله اي آنان را فرا گرفت و در خانه هاي خويش ، بي جان افتادند . آن گاه [ صالح] از آنان روي برگردانيد و سربرتافت و گفت: اي قوم من من پيام هاي خداوند را رسانيدم و شما را اندرز دادم ؛ اما شما ناصحان را دوست نمي داريد»(اعراف / 78-79)
هنگامي که اميرالمؤمنين علي (عليه السلام ) از جنگ صفين باز مي گشت ، در نزديکي شهر کوفه،در کنار قبرستاني که بيرون دروازه قرار داشت، رو به سوي قبرها فرمود:«اي ساکنان خانه هاي وحشت و مکان هاي خالي و قبرهاي تاريک ! اي خاک نشينان ! اي غريبان ! اي وحشت زدگان ! شما در اين راه بر ما پيشي گرفتيد و ما نيز به شما ملحق خواهيم شد اگر از اخبار دنيا بپرسيد به شما مي گويم: خانه هايتان را ديگران ساکن شدند؛ همسرانتان به ازدواج ديگران درآمدند و اموالتان تقسيم شد اين ها خبرهايي است که نزد ماست نزد شما چه خبر؟».
سپس رو به يارانش کرد و فرمود : «اگربه آن ها اجازه سخن گفتن داده شود حتماً به شما خبر مي دهند که بهترين زاد و توشه براي اين سفر ، پرهيزکاري است». [31] هم چنين اصبغ بن نباته نقل مي کند: روزي حضرت از کوفه خارج شد و به نزديک سرزمين «غري» ( نجف ) آمد و از آن گذشت. هنگامي که ما به او رسيديم، حضرت روي زمين دراز کشيده بود. قنبر گفت: اي امير مؤمنان! اجازه مي دهي عبايم را زير پاي شما پهن کنم؟ حضرت فرمود: نه اين جا سرزميني است که خاک هاي مؤمنان در آن قرار دارد و اين کار تو، مزاحمت براي آنهاست. اصبغ به حضرت گفت: معناي خاک مؤمن را فهميدم ؛ اما مزاحمت آن ها چه معني دارد ؟ حضرت فرمود:«اي فرزند نباته اگر پرده از مقابل چشم شما برداشته شود، ارواح مؤمنان را مي بينيد که در اين جا حلقه حلقه نشسته اند و يک ديگر را ملاقات مي کنند و سخن مي گويند اين جا جايگاه مؤمنان است و وادي برهوت جايگاه ارواح کافران».[32]
( ص 433 )
2-5- پاسخ ارواح
بخش ديگري از روايات، اموات را قادر به پاسخ گفتن به زندگان مي شمارند؛ هر چند اهل دنيا به سبب محدوديت هاي مادي، قادر به فهم آن نيستند. ابن عباس از پيامبر گرامي اسلام (صلي اله عليه و آله) روايت کرده است که: «ما من احد يمرّ علي قبر اخيه المؤمن کان يعرفه في الدنيا يسلم عليه الا عرفه و ردّ عليه السلام ؛[33] هيچ کس نيست که از کنار قبر برادر مؤمنش که او را در دنيا مي شناخته عبور کند و به او سلام دهد ، مگر اين که صاحب قبر او را بشناسد و پاسخ سلامش را بدهد». هم چنين در منابع نقل شده است که پيامبر گرامي اسلام (صلي اله عليه و آله) در بازگشت از احد، بر مزار مصعب بن عمير ايستاد و فرمود: «شهادت مي دهم که شما در نزد خداوند زنده ايد . پس آنان را زيارت کنيد و به آنان سلام دهيد . قسم به آن که جانم در دست اوست ، تا روز قيامت کسي به آنان سلام نمي کند، مگر آن که آنان به او پاسخ مي دهند». [34]
( ص 434 )
عايشه از پيامبر گرامي اسلام (صلي اله عليه و آله) نقل مي کند:«کسي نيست که به زيارت مزار برادر مؤمنش برود و نزد او بنشيند، مگر اين که [ برادر مؤمنش ] با او انس مي گيرد و پاسخ او را مي دهد تا زماني که باز گردد».[35]
3-5- ارواح و بستگان
يکي ديگر از محورهايي که در روايات ديده مي شود، ارتباط ارواح در عالم برزخ با اقوام و بستگان است. پيامبر گرامي اسلام (صلي اله عليه و آله) فرمود:«همانا اعمالتان برنزديکان و خويشاوندانتان عرضه مي شود؛ پس اگر خير باشد، شادمان مي شوند و اگر غير آن باشد، دعا مي کنند: خداوندا آنان را نميران تا همان گونه کا ما را هدايت کردي ،هدايتشان فرمايي».[36] مالک بن انس از نعمان بن بشير نقل مي کند که پيامبر گرامي اسلام (صلي اله عليه و آله) فرمود:«شما را توصيه مي کنم به برادران در خاک رفته تان . بدانيد که اعمالتان به آنان عرضه مي شود».[37]
( ص 435 )
6. روح پيامبر گرامي اسلام (صلي اله عليه و آله ) و عالم دنيا
همانگونه که در آيات و روايات بيان شد، ارواح در جهان برزخ با اهل دنيا ارتباط دارند و هر چه جايگاهشان نزد خدا بالاتر باشد، قدرت ارتباطشان با اين دنيا بيش تر خواهد بود. دراين ميان، بي شک پيامبر گرامي اسلام (صلي اله عليه و اله) و امامان معصوم (عليهم السلام) و اولياي الهي، با توجه به مراتبشان، بيش از ديگران قدرت ارتباط با جهان مادي را دارند؛ هر چند انسان هاي گرفتار در حجاب ماده، در ظاهر نمي توانند اين ارتباط را درک کنند. بنابراين ،همه ي آيات و رواياتي که بيانگر حيات برزخي و ارتباط ارواح با عالم دنيا هستند، به طريق اولي، ارتباط پيامبر گرامي اسلام (صلي اله عليه وآله) و امامان معصوم ( عليهم السلام ) را با جهان مادي و مردم آن ثابت مي کنند. جداي از اين، رواياتي که در منابع فريقين در اين زمينه وجود دارد ، بسيار زياد است. پيامبر گرامي اسلام (صلي اله عليه و اله) فرمود:«إن للله ملائکة سياحين يبلغون من امتي السلام؛[38] خداوند فرشتگاني دارد که در رفت و آمدند و سلام امت مرا به من مي رسانند».
آن حضرت در حديث ديگري مي فرمايد:«زندگانيم براي شما خير است؛ زيرا من با شما سخن مي گويم و شما با من سخن مي گوييد. وفاتم نيز براي شما خير است؛ چون اعمالتان بر من عرضه مي شود؛ هر عمل خيري که مشاهده کنم، خدا را سپاس مي گويم و هر آن چه از بد اعمالتان ببينم، برايتان طلب مغفرت خواهم کرد».[39]
( ص 436 )
از مجموع آنچه گفته شد، مي توان نتيجه گرفت که نه تنها ميان دنيا و آخرت ،عالم برزخ وجود دارد ، بلکه برزخيان زندگي ويژه اي را که مخصوص به آن جهان است، تجربه مي کنند و به احوال اين جهان آگاهند. پيامبرگرامي اسلام (صلي اله عليه و آله) مي فرمايد:«الناس نيم اذا ماتوا انتبهوا؛ [40] مردم خوابند، هنگامي که مردند، بيدار مي شوند».
شهيد مطهري در توضيح اين حديث معتقد است که درجه حيات پس از مردن، در مقايسه با پيش از مرگ، کامل تر و بالاتر است؛ همانگونه که انسان در حال خواب، از درجه درک و احساس ضعيفي برخوردار است و حالتي نيمه زنده و نيمه مرده دارد و هنگام بيداري، آن حيات کامل تر مي شود. هم چنين حالت حيات انسان در دنيا، در مقايسه با حيات برزخي، درجه اي ضعيف تر است و با انتقال انسان به عالم برزخ، کامل تر مي شود. [41] در اين ميان، هر چه مقام و منزلت فرد نزد خدا بالاتر باشد، قدرت وي براي ارتباط با اين جهان بيش تر است و شکي نيست که روح پيامبران و امامان و اولياي الهي ،بيش از ديگران در ارتباط با انسان ها هستند؛ صداي آن ها را مي شنوند و قدرت پاسخ گويي به آنان را دارند. بنابراين، همانگونه که در دنيا مي توان از آن ها مدد جست، در جهان برزخ نيز همان روح، ناظر و حاضر است و امکان مدد جستن و توسل به ارواح بزرگان دين، هم چنان وجود دارد. [42]
...........................................................
پی نوشت ها:
[1]. البته نبايد فراموش کردکه فهم و درک جهان برزخ، پيش از آن که مبتني بر دلايل عقلي باشد، بر دلايل نقلي استوار است و ذهن و عقل انسان، نمي تواند جز با کمک آيات و روايات، به ويژگي ها و شرايط اين جهان پر رمز و راز پي ببرد؛ هر چند برخي از فيلسوفان ،براي فهم عالم برزخ و ويژگي هاي آن از طريق عقل، زحماتي را متحمل شده اند.
[2]. الجوهري،«الصحاح» ،ج 1، ص 419 .
[3] . الطرايحي ،«مجمع البحرين»، ج 1،ص 186 .
[4]. راغب اصفهاني ، «مفردات»، ص 55، ذيل واژه ي «برزخ» .
[5]. سيد محمد حسين طباطبايي ،تفسير الميزان، ج 15، ص 75 و ج 1،ص345 .
[6]. الطرايحي،مجمع البحرين، ج 1، ص 186 .
[7] . محمد بن حسن طبرسي،تفسير تبيان، ج 7،ص 394 .
[8] . جلال الدين السيوطي، الدر المنثور،ج 10،ص 617 .
[9]. ترمذي ، « سنن » ج 4، ص 640 ؛ ابن اثير ،« جامع الاصول في احاديث الرسول »، ج 11، ص 170
[10]. فخرالدين الطرايحي ،« مجمع البحرين »، ماده ي « برزخ » ، ج 1،ص 186 .
[11]. به عقيده ي محمد حسين حسيني تهراني ،علت ناميدن عالم برزخ به عالم قبر اين است که عالم برزخ در ادامه ي اين دنياست و قبر هم به دنبال زندگي دنياست . بدين مناسبت ، عالم برزخ را که تعلقي به عالم قبر دارد ، به عالم قبر تعبير کرده اند . ( محمد حسين حسيني تهراني ،« معاد شناسي » ، ج 2 ، ص 170 ) .
[12]. حسين بن مسعود البغوي ،«شرح السنة» ، ج 15، ص 97 .
[13]. محمد باقر مجلسي ، «بحارالانوار» ، ج 6،ص 268، ج 119 .
[14] . محمد شجاعي ، «خواب ها و نشانه هاي آن» ، ص 58و62 .
[15]. در حالي که شيعه اين آيه را نشانگر وجود حيات برزخي مي داند ( ر.ک: محمد بن حسن طوسي ،«تفسير تبيان»، ج 7، ص 394). برخي از مفسران اهل سنت ، برزخ در اين آيه را بر معني لغوي که همان حاجز و مانع است ، حمل کرده اند (ر.ک : فخر الدين محمد بن عمر رازي، مفاتيح الغيب»، ج 23،ص 122 ؛ ابومحمد بغوي ،«معالم التنزيل» ، ج 5، ص 428 ؛ و محمد جمال الدين القاسمي ،« محاسن التأويل » ، ج 7، ص 44126 ) . اين درحالي است که آيه شريفه بيان مي کند که مشرکان پس از مرگ تقاضا مي کنند به دنيا بازگردند تا عمل صالح انجام دهند ؛ اما تقاضايشان پذيرفته نمي شود . چنين تقاضايي نشانگر وجود حيات وشعور در آنان است . هم چنين قيد « الي يوم يبعثون » نشانگر اين است که آنان تا روز قيامت در عالم برزخ قرار دارند .
[16]. احزاب / 56 .
[17]. «السلام عليک ايها النبي و رحمة الله و برکاته».
[18]. امين الاسلام فضل بن حسن طبرسي ،«مجمع البيان في تفسير القرآن»،ج 1ف ص 433 .
[19] . براي نمونه ، ر.ک: ابوالقاسم جارالله زمخشري ، «الکشاف عن الحقائق عوامض التنزيل و عيون الاقاويل في وجوه التأويل» ،ج 1،ص 347 ؛ و ابوحمص نجم الدين عمر نسفي ،«تفسير نسفي» ، ج 1ف ص 143 .
[20]. ابوجعفر محمد بن جريز طبري ،«جامع البيان عن تأويل القرآن»، ج 2، ص 698 .
[21]. براي نمونه ، ر.ک : ابراهيم / 27 ؛ اعراف / 78؛ بقره /28 ؛ و غافر /11 .
[22]. السبوطي ، « در المنثور »، ج 13، ص 710 ؛ زمخشري ،« الکشاف عن حقائق غوامض التنزيل » ، ج 5، ص 631 ؛ و ابواسحاق ثعلبي ،« الکشف و البيان عن تفسير القرآن » ، ج 9، ص 132 .
[23]. براي نمونه ، ر.ک: دخان / 51تا 56 .
[24].برخي از پژوهشگران ، از روايات مربوط به حيات برزخي ، تقسيم بندي هاي نسبتاً دقيقي ارائه کرده اند . در يکي از اين تقسيم ها ، اين احاديث در ده گروه طبقه بندي شده اند و تعداد روايات مربوط به هر کدام نيز آمده است . از جمله :انبياء در قبرهايشان زنده اند و نماز مي خوانند (60 روايت) ؛ پيامبر (ص) پس از وفات ، سلام را پاسخ مي دهد ( 20 روايت ) ؛ اعمال ما پس از وفات پيامبر (ص) بر آن حضرت عرضه مي شود ( 22 روايت) ؛ اعمال نزدگان بر مردگان عرضه مي شود ( 18 روايت ) ؛ مرده پاسخ زندگان را مي دهد ( 22 روايت ) ؛ صلوات و اعمال،به پيامبر (ص) مي رسد ( 72 روايت ) ؛ ملائکه سلام مسلمانان را به پيامبر ( صلي اله عليه و آله ) مي رسانند (13 روايت ) ؛ پيامبر (ص) با کشته شدگان بدر سخن گفت ( 13 روايت ) ؛ و مرده صداي پاي تشييع کنندگان خود را مي شنود ( 43 روايت ) . ر.ک: پايگاه اطلاع رساني الميزان ، به نشاني :
Htm93http://www.mezan.net/radalshobbhat/main
[25]. البته اين روايات به صورت کامل نشانگر حيات برزخي نيز هستند .
[26]. سماع موتي ،از نظر لغوي به معني شنواندن اموات است ؛ به اين معني که آيا مي توان به اموات ، اصوات را شنواند يا خير ؛ که در اين مقال ، به تسامح به شنيدن تعبير شده است .
[27]. در فصل بعد ، به تفصيل در اين زمينه سخن گفته خواهد شد .
[28]. « ما انتم باسمع لما اقول منهم ،و لکنهم لا يستطيعون ان يجيبوا ». محمد باقر مجلسي ، « بحار الانوار » ،ج 6،؛ ص 254 ؛ مسلم « الصحيح » ،کتاب الجن ،ج 4، ص 3، 22،ح76و77،بخاري « الصحيح » ، ص 976 ، ح3976 ؛ و نسائي،« کاب الجنائز» ،ص 231 ، باب 117،ح 2074و2075 . پايگاه اطلاع رساني الميزان ( www.mezan.net ) ،سيزده روايت را با همين مضمون ،از منابع اصيل اهل سنت گرد آوري کرده است . منابع نيز از پايگاه اطلاع رساني « وزارة شؤون الاسلامية والاوقاف و الدعوة و الارشاد» عربستان سعودي – الاسلام – نقل شده است . ر.ک:
http://hadith.al-islam.com/display/display.asp?hnum=&doc=
[29]. ام محجن ، پيرزني سياه چرده بود که کار نظافت مسجد نبوي را انجام مي داد .
[30]. ابن رجب حنبلي ،اهوال القبور،ص 134 ؛ و محمود الالوسي ، روح معاني، ج 21، ص 55 .
[31]. سيد رضي ،نهج البلاغه، کلمه ي قصار 492 ؛ 130 .
[32]. «يَابن نباته ! لَو کَُشِفَ لَکُم لَرَأيتُم أروَاحَ المُؤمِنيِنَفيِ هَذا الظَّهرِ حِلَقاً حِلَقاً ، يَتَزاوَروُنَ وَيَتَحَدِّثوُنَ،إنَّفيِ هَذَا الظَّرِ روُحُ کُلِّ مُؤمِن وَ بِواديِ بَرَهوُتِ نَسَمَةُ کُلُّ کافِرِ» . محمد باقر مجلسي،بحار الانوار،ج 6، ص 237 ،باب احوال البرزخ و القبر و عذابه و سواله ، ح 55 .
[33]. عبدالرحمن بن ابي بکرسيوطي الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 170 ؛ ابن حجر هيثمي، الفتاوي الحديثيه ، ص 4؛ محمد الحسيني الزبيدي، اتحاف السادة المتقين بشرح احياء علوم الدين ،ج 10،ص 365 .
[34]. علي بن حسام الدين متقي ،کنزالعمال،ج 10،ص 381 ، حديث 29894؛ نورالدين علي بن ابي بکر هيثمي،مجمع الزوائد، ج 3، ص 60 ؛ ابي نعيم اصفهاني، حلية الاولياء ،ج 1،ص 108 ؛ محمد الحسيني الزبيدي ،اتحاف السادة المتقين، ج 4، ص 423 ؛ و همان ، ج 10 ف ص 87 .
[35]. ابن قيم الجوزيه الروح، ص 169 .
[36].احمد بن حنبل، المسند، ج 20،ص 114 ، ح 12683 ؛ سليمان بن احمد بن ايوب طبراني،«تفسير الکبير» ، ج 4، ص 154 ؛ و اسماعيل بن محمد العجلوني ، کشف الخفاء، ج 2،ص 481 .
[37]. علي بن حسام الدين متقي،کنز العمال ،ج 15،ص 685 ، ح42741 ؛ ابن رجب حنبلي در کتاب اهوال القبور، چهارده روايت ديگر را شبيه اين روايت آورده است .
[38]. احمد بن حنبل،المسند، ج 6،ص 183 ؛ نسائي و ...
[39]. اسماعيل بن محمد العجلوني، «کشف الخفاء» ،ج 1، ص 422 ؛ علي بن ابي بکر هيثمي ،«مجمع الزوائد» ، ج 9، ص 24 ؛ علي بن حسام الدين متقي هندي ،« کنزالعمال» ، ج 12،ص 421 ، ح 35470 و ج 11،ص 407 ، ح 31902 ؛ ابن حجر عسقلاني ،«المطالب العاليه» ،ج 15، ص 585 ،ح 3824 ، باب برکته حيا و ميتا .
[40]. محس فيض کاشاني ،« محجة البيضاء » ، ج7،ص 42 .
[41] . مرتضي مطهري،مجموع آثار، ج 2، ص 518 .
[42]. در فصل بعد، در پاسخ به ادعاي وهابيان ،به دلايل اين ارتباط بيش تر اشاره خواهد شد .
.............................................................
نویسنده: سید مهدی علی ز اده موسوی
منبع: برگرفته از کتاب سلفی گری و وهابیت،جلد دوم: مبانی اعتقادی، سید مهدی علی زاده موسوی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، معاونت فرهنگی و تبلیغی، قم، آوای منجی، چاپ اول 1391
|