يادآوري
در مقاله پيشين، به اختصار درباره دوران کودکي محمد بن عبدالوهاب سخن گفتيم و به پيش زمينه هاي انحراف در محيط و شخصيت او و علاقه خاصي که به مطالعه تاريخ پيامبران دروغين و آثار ابن تيميه داشته است، اشاره کرديم و هم چنين با اشاره به دوران تحصيل او گفتيم که استادان او درباره آينده اين شاگرد خود بدبين بودند و زمينه هاي انحراف را به روشني در وي مشاهده مي کردند و به اين خاطر، ديگران را از ارتباط با او بازمي داشتند. هم چنان که او نيز به استادان خود بدبين بود و آنان را مشرک مي دانست. وانگهي اساسا نيازي به يادگيري آموزه هاي اسلام با کمک آنان احساس نمي کرد و حتي به نصايح پدر فقيه و برادر دلسوزش گوش نمي داد و بدين سان، زمينه را براي به راه انداختن يک جريان انحرافي خطرناک فراهم کرد.
3. آغاز دعوت
محمدبن عبدالوهاب پس از مرگ پدر به سال 1153 قمري، در منطقه «حريملا» از مناطق نجد، دعوت خود را آغاز کرد. کاملا قابل درک است که با وجود پدرش عبدالوهاب که عالم برجسته و مورد احترامي به شمار مي رفت، امکان طرح ديدگاه هاي انحرافي وي وجود نداشت. در حالي که پس از درگذشت او، عرصه براي جولان وي کاملا خالي ماند و وي توانست با توجه به خلاء اهل علم در اين منطقه، به آساني و بي هيچ مانع و معارضي، دعوت خود را آشکار کند؛ دعوتي که مبتني بود بر يک قرائت خاص و انحرافي از «توحيد» و برپايه آن، اکثر قريب به اتفاق مسلمانان «مشرک» و او به تنهايي «موحد» محسوب مي شد! البته مردم حريملا که او را از زمان پدرش مي شناختند و از افکارش آگاهي داشتند، دعوت او را نپذيرفتند و در برابرش ايستادند. حتي به ادعاي منابع وهابي که مردم اين منطقه را به جرم نپذيرفتن محمدبن عبدالوهاب «سفله» (اراذل و اوباش) لقب داده اند،(1) چند نفر از آنان بر سر راه او کمين کردند تا وي را به قتل برسانند، ولي موفق نشدند.(2) به دنبال اين اتفاق، محمدبن عبدالوهاب حريملا را ترک کرد و به زادگاه خود عيينه رفت و به امير آن جا عثمان بن حمد بن معمر، پناه آورد و کوشيد با تحريک قدرت طلبي و سلطه جويي او بر قبايل منطقه، وي را به حمايت از خود تشويق کند. منابع وهابي با افتخار گزارش کرده اند که محمدبن عبدالوهاب به عثمان بن حمد وعده داد چنان چه دعوت او را اجابت کند، خداوند سرزمين نجد و قبايل آن را به او ببخشايد! به دنبال اين تطميع فريبنده، عثمان دعوت او را پذيرفت و دختر خود را به ازدواج او درآورد!(3) اين نکته بسيار حائز اهميت است که بنيان گذار وهابيت، در نخستين گام دعوتش، بدين سان خود را از مردم جدا مي کند و با اميران و سلاطين پيوند مي دهد و به طور رسمي در کنار آنان و در برابر مردم قرار مي گيرد! و خواهيم ديد که اين شيوه شوم را تا پايان نيز حفظ مي کند و براي پس از خود نيز به يادگار مي گذارد! وي پس از قرارداد مذکور، در يکي از نخستين اقدامات خود، در سايه حمايت عثمان بن حمد، قبر زيد بن خطاب يکي از صحابه پيامبر(ص) و برخي مشاهد و قبور ديگر را ويران کرد(4) و براي گسترش خشونت در منطقه به بهانه زدودن شرک تلاش کرد. با اين حال، همراهي «سياست» با «دين» ديري نپاييد و پس از مدتي عثمان بن حمد که جايگاه خود را در ميان مردم از دست رفته مي ديد و از پيامدهاي اشتباه خود هراسان شده بود، تحت فشار برخي قبايل، ناگزير دست از حمايت محمد بن عبدالوهاب برداشت و حتي بنا بر برخي گزارش ها اقدام به قتل او کرد!(5)
4. رفتن به درعيه
پس از روي گرداني عثمان بن حمد، محمد بن عبدالوهاب به اجبار عيينه را ترک کرد و روي به درعيه نهاد؛ جايي که به زودي تبديل به مرکز سياسي و نظامي وهابيت شد. در آن زمان، امير درعيه محمدبن سعود (نياي خاندان سعودي) بود. وي که به دنبال بهانه اي براي توسعه قدرت سياسي خود و تسلط بر قبايل منطقه بود، وجود ابن عبدالوهاب را «غنيمت» و حمايت از او را «مغتنم» مي شمارد.(6) به ويژه پس از آن که با «مژده شوکت و سلطنت» و وعده «تملک بلاد و عباد» مواجه مي شود!(7) منابع گزارش مي دهند که محمدبن سعود پيش از بيعت با ابن عبدالوهاب از دو جهت ابراز نگراني کرد و خواستار تعهد او شد: يکي آن که پس از ياري او و تسلط آن دو بر منطقه، محمدبن عبدالوهاب درعيه را ترک نکند و به فرد ديگري روي نياورد و ديگري آن که وي در فصل برداشت محصول، از اهل درعيه مالياتي مي گيرد و ابن عبدالوهاب نبايد او را از اين کار بازدارد! ابن عبدالوهاب شرط نخست را پذيرفت و درباره شرط ديگر ابراز اميدواري کرد که خداوند به جاي ماليات مذکور، غنايم و فتوحاتي را نصيب او گرداند که بسي بزرگ تر از آن باشد! بدين ترتيب، محمد بن سعود با محمد بن عبدالوهاب بيعت نمود و حمايت سياسي و نظامي خود را از وي آغاز کرد.(8) اين در واقع آغاز تاريخ خونين وهابيت بود؛ زيرا که محمدبن عبدالوهاب در سايه اين حمايت ها، به تدريج انديشه افراطي خود را به سرتاسر عربستان تحميل و جان و مال بسياري از مسلمانان را دست خوش خشونت خويش کرد. ابن غنام دوست متعصب او، با افتخار فصلي را به گزارش اين فجايع اختصاص داده است(9) و منابع ديگر وهابي نيز از اشاره به اين موارد ابايي ندارند،(10) اما گزارش هاي شيعي در توصيف حقيقت و عمق اين فجايع گوياترند.(11)
..........................................
پي نوشت ها :
1 - بن باز، عبدالعزيز (د. 1421ق)؛ الامام محمد بن عبدالوهاب دعوته و سيرته، متن Word، ص 3 .
2 - آل ابوطامي، احمدبن حجر (معاصر)؛ الشيخ محمد بن عبدالوهاب عقيدته السلفيه و دعوته الاصلاحيه، متن Word، ص 16 .
3 - بنگريد به: ابن بشر، عثمان بن عبدا...(د. 1290ق)؛ عنوان المجد في تاريخ النجد، ص 19، وزارة المعارف السعودية ، 1403 ق.
4 - ابن غنام، حسين (د. 1225ق)؛ تاريخ نجد، ص 84، دارالشروق، 1415 ق.
5 - ابن بشر، عنوان المجد، ص 20 و 21 .
6 - همان منبع، ص 22 .
7 - آلوسي. محمود شکري (د. 1342ق)؛ تاريخ نجد، ص 115، المطبعة السلفية، 1347 ق .
8 - ابن غنام، تاريخ نجد، ص 87 .
9 - همان منبع، ص 95 به بعد.
10 - بنگريد به: ابن بشر، عنوان المجد، ص 24 و 25؛ آلوسي، تاريخ نجد، ص 119 .
11 - براي آشنايي با جنايات دلخراش وهابيان نسبت به شيعيان و ساير مسلمانان، بنگريد به: امين، محسن (د.1371ق)؛ کشف الارتياب في أتباع محمد بن عبدالوهاب، ص 13- 34، مؤسسه انصاريان.
.............................................................
نویسنده: علي بابايي آريا.
تهیه و تنظیم: حجة الاسلام حاج سيدمحمدباقري پور
منبع: http://hodablog.net