يادآوري
در سلسله مقالات گذشته، تاريخ سلفيه و وهابيت را از نظر گذرانديم و با مهم ترين شخصيت هاي سلفي مانند بربهاري و ابن تيميه و نيز بنيان گذار جريان وهابيت محمد بن عبدالوهاب و مهم ترين پيروان او در دهه اخير آشنا شديم و درباره مخالفت علماي اسلام با آن ها به اختصار سخن گفتيم. هم اکنون زمان آن است که مباني و ديدگاه هاي وهابيت را با تمرکز بيشتري مورد نقد و بررسي قرار دهيم.
مباني وهابيت
چنان که از مباحث پيشين به دست آمد، در فرهنگ وهابي هيچ واژگاني به اندازه «توحيد» و «شرک» به کار نرفته است؛ لذا مهم ترين پايه انديشه وهابي را بايد در ذيل اين دو واژه بررسي کرد.
توحيد
توحيد واژه مقدسي است که از فطرت پاک انسان برخاسته و نه تنها همه مذاهب اسلامي، که همه اديان آسماني را به هم پيوند مي دهد و به معناي يگانه دانستن خداوند در آفرينش، تشريع و تدبير جهانيان است. روشن است که هر کس با اين مفهوم مبارک آشنا و بدان باورمند باشد «موحد» است و چنان که مفهوم نبوت پيامبر اکرم حضرت محمد مصطفي(ص) را نيز بشناسد و باور بندد «مسلمان» خواهد بود. اين در حالي است که از ديدگاه بي پايه وهابيان، توحيد بر دو بخش است: توحيد ربوبيت و توحيد الوهيت. منظور اينان از توحيد ربوبيت اعتقاد به يکتايي خداوند در آفرينش، تشريع و تدبير جهانيان است و منظورشان از توحيد الوهيت چيزي است که آن را توحيد در عبادت خداوند نام نهاده اند. از نگاه وهابيان توحيدي که در برابر شرک قرار مي گيرد ترکيبي از هر دو بخش است. بنابراين، امکان دارد که کسي به يگانگي خداوند متعال در آفرينش، تشريع و تدبير جهانيان معتقد باشد، اما کاملا «مشرک» به شمار آيد! بدين معنا که غير خداوند يکتا را مورد «عبادت» قرار دهد. چنان که پيداست، وهابيان از «عبادت» نيز تفسير فراخي ارائه مي دهند و آن را افزون بر اسلام و ايمان و احسان، شامل هرگونه خواندن، بيم، اميد، توکل، رغبت، هراس، خشوع، خشيت، انابه، کمک گرفتن، پناه بردن، فريادخواهي، ذبح و نذر مي شمارند.(1) از نگاه اينان هرگونه توسل به اولياي خدا و عرض حاجت نزد قبور آنان از مصاديق «شرک اکبر» است! طبيعي است که چنين تفسير فراخ و بي پايه اي از عبادت، بسياري از يکتاپرستان و مسلمانان جهان را در جرگه مشرکان وارد مي کند و اين تالي فاسد و لازمه خطرناکي است که متاسفانه وهابيان بي باکانه بدان ملتزم و پاي بند هستند!به طور کلي، ديدگاه محمدبن عبدالوهاب درباره توحيد در يکي از رسائل او به نام «القواعد الأربعه» آمده است. او در اين رساله مختصر، با استناد مغلوط به ظواهر برخي آيات و روايات، براي توحيد چهار رکن ذکر کرده، که در واقع ارکان وهابيت است: يکم دانستن آن که کافران زمان پيامبر(ص) به اين که خداوند خالق و مدبر جهان است اقرار داشتند، ولي اين اقرار، آنان را به اسلام وارد نمي کرد! دوم آن که کافران زمان پيامبر(ص) مي گفتند که جز براي تقرب به خداوند و طلب شفاعت، بت ها را نمي خوانيم. سوم آن که پيامبر(ص) در ميان کساني ظهور فرمود که از حيث عبادت متفاوت بودند؛ برخي فرشتگان، برخي پيامبران و صالحان، برخي درختان و سنگ ها و برخي خورشيد و ماه را مي پرستيدند، اما پيامبر(ص) با همه آنان جهاد فرمود و ميان آنان فرقي نگذاشت. چهارم آن که مشرکان زمان ما از مشرکان زمان پيامبر(ص) مشرک ترند! زيرا که مشرکان زمان پيامبر(ص) تنها به هنگام آسايش شرک مي ورزيدند و به هنگام دشواري مخلص مي شدند، اما مشرکان زمان ما، هم به هنگام آسايش و هم به هنگام دشواري مشرکند!(2) بنابراين، از ديدگاه محمدبن عبدالوهاب مسلماناني که به خدا و پيغمبر و روز قيامت ايمان دارند و به احکام اسلام پاي بند هستند، از کافران زمان پيامبر(ص) که آن حضرت را ساحر و مجنون مي دانستند و با اسلام مي جنگيدند، بدترند! وانگهي طلب شفاعت از پيامبر خدا(ص) با طلب شفاعت از لات و هبل و عزا برابر است! وي در رساله ديگرش به نام «کشف الشبهات» نيز بر اين ديدگاه سخيف و افراطي پاي فشرده و بيش از 24 بار مسلمانان غيروهابي را مشرک و بيش از 25 مرتبه آنان را کافر، بت پرست، مرتد، منافق و شيطان خوانده است.(3) اين ادبيات گستاخانه تقريبا در همه منابع وهابي به چشم مي خورد. از اين رو، بزرگاني چون سيدمحسن امين عاملي(4) و علامه سيدمرتضي عسکري،(5) وهابيان را به «خوارج» تشبيه و ديدگاه هاي اينان را به تفصيل با ديدگاه هاي آنان مقايسه و تطبيق کرده اند. به عنوان نمونه، به اين مشابهت ها توجه داده اند که شعار خوارج «لاحکم الالله» بود و شعار وهابيان «لا دعاء الالله»، «لا شفاعه الالله»، «لا توسل الالله» و مانند آن است؛ کلمات حقي که به تعبير اميرالمومنين(ع)، برداشت باطلي از آن ها شده است. هم چنين، خوارج نسبت به ظواهر شريعت سخت مي گرفتند و حتي از کشتن خوک ذمي پرهيز مي کردند، ولي ازکشتن مسلمانان باکي نداشتند و وهابيان نيز همان گونه هستند. خوارج، ساير مسلمانان را تکفير مي کردند و مال و جان و آبروي مخالفان خود را حلال مي شمردند و روش وهابيان نيز همين بوده است. خوارج براي اثبات اعتقادات باطل خود به ظواهر برخي آيات که درباره بت پرستان نازل شده است تمسک مي جستند و آن ها را بر مسلمانان حمل مي کردند و وهابيان نيز همين شيوه را در پيش گرفته اند.
............................................
پي نوشت ها :
1 - محمدبن عبدالوهاب؛ مجموعة التوحيد/ الجامع لعبادة الله وحده، ص 265، مکتبة الرياض الحديثة.
2 - محمدبن عبدالوهاب؛ الاصول الاربعة، صص 38- 43، رئاسة ادارات البحوث العلمية بالمملکة العربية السعودية.
3 - فراتي، عبدالوهاب، رهيافتي بر علم سياست و جنبش هاي اسلامي معاصر، ص 204، مرکز جهاني علوم اسلامي، 1378 .
4 - کشف الارتياب في اتباع محمد بن عبدالوهاب، صص 96- 105، موسسه انصاريان.
5 - عسکري، مرتضي؛ معالم المدرستين، ج1، ص 62، موسسة النعمان، 1410 ق.
..........................................
نویسنده: علي بابايي آريا.
تهیه و تنظیم: حجة الاسلام حاج سيدمحمدباقري پور
منبع: http://hodablog.net