يادآوري
در مقاله پيشين، بررسي مهم ترين ديدگاه هاي وهابيان را آغاز کرديم و از آن ميان، روا ندانستن زيارت قبر پيامبر(ص) و قبور اولياي خدا را مورد توجه و ارزيابي قرار داديم و گفتيم که اين ديدگاه وهابيت، برخلاف کتاب خدا، سنت پيامبر(ص)، احاديث ائمه اهل بيت(ع)، روش سلف صالح و اجماع علماي اسلام است.
2. روا ندانستن شفاعت خواهي، توسل و استغاثه به پيامبر(ص) و اولياي خدا
يکي ديگر از ديدگاه هاي نادرست وهابيان که انتقاد علماي شيعه و اهل سنت را برانگيخته، روا ندانستن شفاعت خواهي، توسل و استغاثه به پيامبر(ص) و اولياي خداست. شفاعت خواهي، توسل و استغاثه در اصطلاح، معاني نزديکي دارند. شفاعت خواهي از پيامبر(ص) به معناي طلب وساطت و دعاي آن حضرت براي آمرزش گناهان و توسل به اولياي خدا به معناي وسيله قرار دادن آنان براي تقرب به درگاه خداوند و استغاثه به آنان به معناي مدد گرفتن از دعاي خير آنان براي رفع گرفتاري هاست که مسلما بنا بر آيات قرآني و احاديث نبوي و روايات فراوان اهل بيت(ع) مشروعيت دارد، اما در کمال شگفتي، نزد وهابيان «شرک اکبر» به شمار مي رود! قرآن کريم در ضمن آيه اي مي فرمايد: «و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما»(1)؛ يعني: « و اگر آن ها هنگامي که به خود ستم کردند نزد تو بيايند و از خداوند طلب آمرزش کنند و پيامبر برايشان طلب آمرزش کند، همانا خداوند را توبه پذير و مهربان خواهند يافت». روشن است که بنا بر اين آيه، آمدن به نزد پيامبر (ص) و طلب وساطت و استغفار آن حضرت و وسيله قرار دادن وي و ياري گرفتن از آن بزرگوار براي آمرزش گناهان، روا و بايسته است. و چرا چنين نباشد؟! در حالي که قرآن کريم، فرستادن آن حضرت را رحمتي براي جهانيان مي داند(2) و وجود آن بزرگوار را منشاء برکات فراوان و ايمني از عذاب الهي مي شمارد.(3) از اين گذشته، در آيات متعددي، بر امکان و وقوع شفاعت پس از اذن الهي تأکيد مي کند.(4)
بنابراين، چه بي انصاف و گستاخند کساني که طلب شفاعت از پيامبر رحمت(ص) و توسل و استغاثه به آن حبيب خدا را بيهوده و ناروا مي شمارند! افزون بر اين آيات، احاديث فراواني در تأييد شفاعت خواهي، توسل و استغاثه به پيامبر اکرم(ص) و به طور کلي اولياي خدا وارد شده است که بر شگفتي ديدگاه بي پايه وهابيان مي افزايد. به عنوان نمونه، در منابع روايي اهل سنت از صحابي برجسته عثمان بن حنيف نقل شده است که گفت: مردي نابينا به حضور پيامبر(ص) رسيد و گفت: از خدا بخواهيد که مرا عافيت دهد! پيامبر (ص) فرمود: «اگر بخواهي برايت دعا مي کنم و اگر بخواهي اين کار را به تاخير مي اندازم که برايت بهتر خواهد بود». مرد نابينا تقاضاي خويش را تکرار کرد، پس پيامبر(ص) او را امر فرمود که به نيکي وضو بگيرد و دو رکعت نماز بگزارد و اين دعا را بخواند: « اللهم اني اسئلک و اتوجه اليک بنبيک محمد نبي الرحمه، يا محمد اني توجهت بک الي ربي في حاجتي هذه فتقضي لي اللهم شفعه» يعني: « خداوندا! من از تو مسئلت مي نمايم و به وسيله پيامبرت محمد که پيامبر رحمت است به سوي تو توجه مي کنم، اي محمد! من به وسيله تو به سوي پروردگارم در مورد اين حاجتم توجه کردم تا برايم برآورده سازي؛ خداوندا! آن حضرت را شفيع من کن». اين حديث شريف که بسياري از اهل سنت بر صحت و اعتبار روايي آن تاکيد کرده اند(5)، در منابع معتبري چون سنن ترمذي،(6) سنن ابن ماجه(7) و سنن نسائي (8) که از صحاح سته اهل سنت به شمار مي روند، به چشم مي خورد و به روشني طلب شفاعت، توسل و استغاثه به پيامبر(ص) را مورد تاييد قرار مي دهد. افزون بر اين، در منابع روايي اهل سنت، روايات فراواني گرد آمده است که از طلب شفاعت، توسل و استغاثه صحابه پيامبر(ص) به آن حضرت در زمان حيات و پس از وفات آن بزرگوار، حکايت دارد. بسياري از صحابه براي برآورده شدن حوائج خود آن حضرت را واسطه مي کردند و به دعاي آن بزرگوار دل مي بستند(9).
در منابع روايي شيعه نيز در اين باره احاديث فراواني وجود دارد. به عنوان نمونه، از امام باقر(ع) روايت شده است که فرمود:« ان لرسول الله (ص) شفاعه في امته»؛ يعني: «همانا رسول خدا(ص) را براي امتش شفاعتي است»(10) و در صحيفه سجاديه که از اصيل ترين منابع شيعي و کتب اسلامي است، بارها شفاعت پيامبر اکرم(ص) مورد طلب و درخواست قرار گرفته است.(11) عجيب است که از برخي عبارات مبهم و متناقض وهابيان بر مي آيد که اينان روا بودن شفاعت پيامبر(ص) در روز قيامت را باور دارند، اما خواستن آن در دنيا را روا نمي دانند! در حالي که اگر امکان شفاعت آن حضرت در روز قيامت وجود داشته باشد - که به طور قطع چنين است - خواستن آن در دنيا امري طبيعي به نظر مي رسد. بلکه چه بسا بتوان نخواستن چنين فضل الهي و مهر نبوي را کاري ناروا و نشان از غفلت و قساوت قلب دانست. بر پايه همين دلايل است که پيشواي حنابله احمد بن حنبل به مشروعيت اين امور تصريح کرده (12) و سبکي از علماي نامدار اهل سنت، جواز و حسن آن ها را از اموري دانسته که « براي هر فرد دين داري معلوم است و از فعل پيامبران و سيره سلف صالح و علما و عوام مسلمين شناخته مي شود و احدي از اهل اديان آن را انکار نکرده و انکار آن در هيچ زماني شنيده نشده تا آن گاه که ابن تيميه آمده و چيزي را بدعت نهاده که پيشتر در هيچ عصري سابقه نداشته است».(13) در اين جا اين نکته را بايد افزود که امکان شفاعت به عنوان لطفي الهي هرگز بستري براي گناه و مشوقي براي نافرماني نخواهد بود؛ زيرا چنان که از آيات قرآني به دست مي آيد، اين لطف اميدبخش، موقوف به اذن خداوند و تنها شامل حال کساني خواهد بود که اجمالا مورد رضايت باشند. چنان که از امام صادق(ع) روايت شده است که در ضمن حديثي فرمود: « شفاعت پيامبر و شفاعت ما با گناهان شما از بين مي رود، بنابراين، اي گروه شيعيان! با اتکاي به شفاعت ما گناه نکنيد؛ زيرا به خدا سوگند کسي که گناهي کبيره انجام دهد مشمول شفاعت ما نمي شود تا آن گاه که درد عذاب را بکشد و ترس دوزخ را ببيند» (14). و نيز از همان حضرت روايت شده است که در واپسين لحظات عمر شريف خويش خطاب به خويشان و شيعيان خود فرمود: « ان شفاعتنا لا تنال مستخفا بالصلاة»(15) يعني: « شفاعت ما به کسي که نسبت به نماز خود کم توجه باشد نمي رسد.»
....................................................
پي نوشت ها:
1 - سوره نساء، آيه 64.
2 - سوره انبياء، آيه 107 .
3 - سوره انفال، آيه 33 .
4 - به عنوان نمونه، بنگريد به: سوره يونس، آيه 3 و سوره مريم، آيه 87 .
5 - حاکم نيشابوري (د. 405 ق)؛ المستدرک علي الصحيحين، ج 1، ص 313
6- ترمذي، محمد بن عيسي (د. 279 ق)؛ سنن الترمذي، ج 5، ص 229
7 - ابن ماجه، محمد بن يزيد (د. 275ق)؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 441، دارالفکر.
8 - نسائي، احمد بن شعيب (د. 303 ق)؛ السنن الکبري، ج 6، ص 168، دارالکتب العلمية، 1411 ق.
9 - به عنوان نمونه، بنگريد به : ابن حنبل احمد (د. 241 ق)؛ المسند، ج 2، ص 352، دار صادر.
10 - برقي، احمد بن محمد (د. 274 ق)؛ المحاسن، ج 1، ص 184
11 - به عنوان نمونه، بنگريد به: صحيفه کامله سجاديه، ص 280
12 - بهوتي، منصور بن يونس (د. 1051 ق)؛ کشاف القناع عن متن الاقناع، ج 2، ص 79
13 - سبکي، علي بن عبد الکافي (د. 756 ق)؛ شفاء السقام، ص 293
14 - کليني، محمد بن يعقوب (د. 329 ق)؛ الکافي، ج 5، ص 469، دارالکتب الاسلامية، 1388 ق
15 - همان منبع، ج 3، ص 270 .
....................................................
نویسنده: علي بابايي آريا.
تهیه و تنظیم: حجة الاسلام حاج سيدمحمدباقري پور
منبع: http://hodablog.net