3. بدعت شمردن تبرک به آثار پيامبر(ص) و اولياء خدا
يکي ديگر از ديدگاه هاي بي پايه وهابيان که مخالف با کتاب خدا، سنت پيامبر(ص)، احاديث ائمه اهل بيت(ع) و روش سلف صالح است، بدعت دانستن تبرک و استشفاء (طلب شفا) به آثار اولياء خداست. قرآن کريم در داستان زيبا و آموزنده يوسف (ع)، از قول آن حضرت حکايت مي کند که به برادرانش فرمود: « اذهبوا بقميصي هذا فالقوه علي وجه أبي يأت بصيرا»(1)؛ يعني: « اين پيراهن من را ببريد و بر چهره پدرم بيفکنيد تا بينايي خويش را باز يابد». و در ادامه مي فرمايد: « فلما أن جاء البشير ألقاه علي وجهه فارتد بصيرا»(2)؛ يعني: « چون بشارت دهنده آمد، آن پيراهن را بر چهره يعقوب افکند و وي بينايي خويش را باز يافت». در اين دو آيه تبرک و استشفاء به پيراهن يوسف(ع) و تأثير مبارک و شفابخش آن، مورد تاييد قرار گرفته است. هم چنين، قرآن کريم از متبرک بودن برخي مکان ها و مبارک بودن اولياء خدا خبر داده است. به عنوان نمونه درباره مکه و مسجدالحرام مي فرمايد: «ان اول بيت وضع للناس للذي ببکة مبارکا و هدي للعالمين»(3)؛ يعني: « همانا نخستين خانه اي که براي مردم نهاده شده هماني است که در مکه مبارک و هدايتي براي جهانيان است» و درباره قدس شريف مي فرمايد: « المسجد الأقصي الذي بارکنا حوله»(4)؛ يعني: « مسجدالأقصايي که پيرامون آن را برکت داديم» و درباره سرزمين لوط(ع) (5) و سرزمين سليمان(ع) (6) نيز چنين تعبيري دارد و درباره ابراهيم(ع) و فرزندش اسحاق(ع) مي فرمايد: « و بارکنا عليه و علي اسحاق»(7)؛ يعني:« و برکت داديم به او و بر اسحاق» و از زبان عيسي (ع) مي فرمايد: « و جعلني مبارکا حيث ما کنت»(8)؛ يعني: « خداوند مرا هر جا که باشم مبارک قرار داده است». با اين وصف، روشن است که تبرک به اين برکات آسماني و بهره مندي از آثار معنوي اين اماکن متبرک و اولياي خداوند کاري روا و شايسته است. از اين رو، در منابع روايي اهل سنت اخبار فراواني وارد شده است که از تبرک جستن و استشفاي صحابه به آب وضو، ظروف و دست هاي مبارک پيامبر(ص) حکايت دارد. به عنوان نمونه، روايت شده است که وقتي رسول خدا(ص) وضو مي گرفت، مردم آب وضوي آن حضرت را بر مي گرفتند و به روي و بدن خود مي ماليدند. آن حضرت فرمود: چرا اين کار را مي کنيد؟ گفتند: تبرک مي جوييم. رسول خدا(ص) بي آن که از اين کار نهي کند، فرمود: هر کس دوست دارد که خدا و پيامبرش او را دوست بدارند بايد به راستي سخن گويد و امانت دار باشد و همسايه خود را آزار نکند. (9) گويا با نظر به اين آيات و روايات است که برخي وهابيان ناگزير به تفکيک شده اند و تبرک و استشفاء به آثار پيامبر(ص) در زمان آن حضرت را روا مي شمارند، اما پس از آن حضرت و در زمان ما را روا نمي دانند! در حالي که چنين تفکيکي به هيچ روي منطقي و قابل قبول نيست؛ زيرا مسلما آثار منتسب به پيامبر(ص) پس از وفات آن حضرت انتساب خود را از دست نمي دهند و به خاطر همين انتساب، بر برکات معنوي خويش باقي هستند. از اين گذشته، از نظر تاريخي ترديدي نيست که صحابه پيامبر(ص) پس از وفات آن حضرت به آثار بر جا مانده و قبر مطهر آن بزرگوار تبرک مي جستند. تا جايي که بخاري در صحيح خود که معتبرترين کتاب اهل سنت به شمار مي رود، بابي را به ذکر اين موضوع اختصاص داده و به تبرک صحابه و ديگران به آثار بازمانده از پيامبر(ص) پس از وفات آن حضرت تصريح کرده است(10). هم چنين، روايت شده است که روزي مروان بن حکم مردي را ديد که روي خود بر قبر شريف پيامبر نهاده است، پس به او گفت: هيچ مي داني چه مي کني؟! آن مرد سر از قبر برداشت و معلوم شد که ابو ايوب انصاري از صحابه برجسته رسول خدا است. ابوايوب پاسخ داد: آري مي دانم! به نزد رسول خدا آمده ام نه به نزد سنگ! شنيدم رسول خدا(ص) مي فرمايد: بر دين هنگامي که اهلش عهده دار آن شده اند گريه نکنيد، هنگامي بر دين بگرييد که غيراهلش کار آن را بر عهده گرفته اند!(11) از اين روايت تکان دهنده به دست مي آيد که ديدگاه مروان بن حکم اموي مانند ديدگاه وهابيان بوده، يا به تعبير دقيق تر، ديدگاه وهابيان مانند ديدگاه مروان بن حکم اموي و هم فکران منافق اوست که مي خواستند نام و ياد پيامبر(ص) باقي نماند و آثار و نشانه هاي آن حضرت به کلي فراموش شود! به هر حال، ناديده گرفتن اين روايات نشان مي دهد که نص گرايي براي وهابيان يک روش هميشگي نيست و اينان در عمل از روايات صحيح و فراواني که با عقايدشان سازگار نيست، اعراض مي کنند!
..............................................
پي نوشت ها :
1 - سوره يوسف، آيه 93
2 - سوره يوسف، آيه96
3 - سوره آل عمران، آيه 96
4 - سوره اسراء، آيه 1
5 - سوره انبياء، آيه 71
6 - سوره انبياء، آيه 81
7 - سوره صافات، آيه 113
8 - سوره مريم، آيه 31 .
9 - صنعاني، عبدالرزاق بن همام (د.211ق)؛ المصنف، ج 11، ص7، المجلس العلمي
10 - بخاري، محمدبن اسماعيل (د. 256ق)؛ صحيح البخاري، ج4، ص46، دارالفکر، 1401ق
11 - ابن حنبل، احمد (د.241ق)؛ المسند، ج5، ص422، دار صادر.
......................................................
نویسنده: علي بابايي آريا.
تهیه و تنظیم: حجة الاسلام حاج سيدمحمدباقري پور
منبع: http://hodablog.net