يادآوري
در مقاله پيشين، به تهمت هاي فراوان وهابيان نسبت به مذهب شيعه اشاره کرديم و از آن ميان بررسي مهم ترين تهمت را که اعتقاد شيعه به تحريف قرآن است، آغاز کرديم و گفتيم که روايات تحريف در منابع روايي شيعه اولا بسيار انگشت شمارند و ثانيا از نظر سندي ضعيف اند و ثالثا کمتر صراحتي در تحريف دارند. در اين مقاله که آخرين حلقه از سلسله مقالات آشنايي با وهابيت است، گفتار خود در اين باره را کامل مي کنيم.
بررسي احاديث تحريف قرآن در منابع روايي اهل سنت
چنان که گفتيم، روايات تحريف قرآن منحصر به منابع روايي شيعه نيستند و در منابع روايي اهل سنت نيز به چشم مي خورند. برخلاف احاديث تحريف قرآن در منابع روايي شيعه، احاديث تحريف قرآن در منابع روايي اهل سنت گاهي از صراحت عجيب و دلالت غيرقابل توجيهي برخوردارند! جالب است که برخي از اهل سنت با وجود چنين رواياتي در منابع معتبر خود، زبان طعن به روي شيعه مي گشايند و منابع روايي اين مذهب را به خاطر ذکر احاديثي که پيشتر مورد بررسي قرار گرفت، سرزنش مي کنند! با بررسي منابع اصيل اسلامي به دست مي آيد که نظريه تحريف قرآن نخستين بار در ميان برخي پيشوايان و شخصيت هاي اهل سنت به وجود آمده و احتمالا توسط خليفه دوم بنيان نهاده شده است. به عنوان نمونه، شافعي، (1) ابن حنبل، (2) بخاري (3) و مسلم (4) همگي روايت کرده اند که خليفه دوم عمربن خطاب خطبه اي خواند و گفت: مبادا در مورد آيه رجم هلاک شويد! مبادا کسي از شما بگويد که من در کتاب خدا دو حد نمي يابم! چه آن که رسول خدا رجم فرمود و ما نيز رجم کرديم و به خدايي که جانم به دست اوست سوگند که اگر مردم نمي گفتند عمر بر کتاب خدا افزود، آيه رجم را مي نوشتم: «الشيخ و الشيخه اذا زنيا فارجموهما البته»؛ يعني: «پيرمرد و پيرزن هرگاه مرتکب زنا شدند البته آن دو را رجم کنيد» چه آن که ما اين آيه را در زمان پيامبر (ص) خوانده ايم! روشن است که چنين آيه اي در کتاب خدا وجود ندارد. هم چنين، از عمر بن خطاب روايت شده است که گفت: ما اين آيه را در کتاب خدا مي يافتيم: «لاترغبوا عن آبائکم فان کفرا ان ترغبوا عن آبائکم»؛ يعني: «از پدران خود روي نگيريد، زيرا کفر است که از پدران خود روي بگيريد»! (5) روشن است که چنين عبارت رکيکي نيز در ميان آيات قرآن به چشم نمي خورد! عجيب است که خليفه دوم سراغ آيه ديگري را نيز که به زعم او گم شده بوده، از عبدالرحمن بن عوف مي گرفته است! چنان که روايت شده است وي از عبدالرحمن پرسيد: آيا در آن چه بر ما نازل شد نيافتيم: «جاهدوا کما جاهدتم اول مره»؛ يعني «جهاد کنيد همان گونه که نخستين بار جهاد کرديد»؟! عبدالرحمن پاسخ داد: همراه آن چه از قرآن ساقط شده، افتاده است! (6) عايشه نيز بر آن بوده که در قرآن آيه اي درباره حرمت نکاح با ده مرتبه رضاع (شير دادن زن به کودک) نازل شده که سپس در آيه اي ديگر به پنج مرتبه تقليل يافته (7) که به نظر وي هر دو از قرآن ساقط شده است! (8) هر چند به ادعاي او پيامبر (ص)در حالي از دنيا رفته است که اين دو به عنوان آيات قرآن قرائت مي شده اند! (9) ابن عمر نيز آشکارا مي گفت: «احدي از شما نگويد که همه قرآن را فرا گرفته ام. او چه مي داند که همه قرآن چيست؟! همانا بسياري از قرآن از بين رفته است! اما بايد بگويد: آن چه از قرآن که آ شکار شده است را فرا گرفته ام»! (10)
اين سخن بي پايه صريح در اعتقاد ابن عمر به تحريف قرآن است. به نظر مي رسد که اين دسته از روايات اهل سنت، برخلاف روايات شيعه، قابل توجيه و تفسير نيستند و با صراحت بر ديدگاه نادرست برخي صحابه مبني بر وقوع کاستي در قرآن دلالت دارند. با اين وصف، آيا بهتر نيست که برخي از اهل سنت به جاي سرزنش شيعه، براي اين روايات خويش چاره اي بينديشند و به گونه اي منصفانه خود را نيز مورد ارزيابي قرار دهند؟! کاري که البته برخي عالمان منصف اهل سنت انجام داده اند و باور موجود در اين روايات را جسارتي شگفت در برابر قرآن برشمرده اند (11).
خاتمه: وهابيت در سراشيبي نابودي
در پايان اين سلسله مقالات بايد گفت که هر چند فعاليت ها و تبليغات مخرب وهابيان در حال حاضر به اوج خود رسيده، ولي اين از زاويه اي که برخي انديشمندان مشرف و مطلع مي نگرند، نه از آن روست که وهابيت در اوج اقتدار خود قرار دارد؛ بلکه اين اوج گيري فعاليت ها و تبليغات، تنها واپسين تلاش ها براي جلوگيري از نابودي کامل است. دکتر عصام عماد که خود پيشتر يک وهابي متعصب و از شاگردان استادان وهابي يمن و عربستان مانند احمد سلامه، عبدالرحمن شاحذي، مقبل وادعي و بن باز بوده و هم اکنون يک شيعه و منتقد وهابيت است،(12) معتقد است که وهابيت در قرن حاضر، با وهابيت در دو قرن گذشته، متفاوت است. تحول در ويژگي هاي دوران معاصر، منجر به دگرگوني در درون وهابيت شده و اين، از نگاه وي يک امر طبيعي است. دانشجويان و جوانان جديد وهابي، مثل دانشجويان وهابي قديم نيستند و تفکرات و سوالات آن ها، با قبل تفاوت پيدا کرده است؛ يعني اگر در آن زمان، اعتماد آنان به انديشه هاي افرادي چون محمدبن عبدالوهاب، يک اعتماد کامل و صددرصد بود، در اين عصر، آن انديشه ها را به زير سؤال مي برند. در وهابيت، جريان هاي جديدي ايجاد شده است که در زمان ظهور وهابيت، هرگز وجود نداشتند. شناخت اين جريان ها براي شناختن وهابيت معاصر، بسيار لازم و مفيد است. از نگاه عصام عماد، «امروز ديگر دوران وهابيت، رو به پايان است و حتي خود بزرگان وهابيت هم اعتراف مي کنند که قرن حاضر، قرن پايان وهابيت است. قرن بيستم، قرن رواج مادي گري، خروج امدادهاي غيبي از زندگي بشر، نفي زندگي ماوراي مادي و انکار همه نيروهاي غيبي و ماورايي در زندگي انسان بود و چون اساس تفکر وهابيت بر مادي گري استوار است، اين قرن، قرن موفقيت و اوج وهابيت بود. توسل، استغاثه، زيارت قبور مردگان، زندگي پس از مرگ و اموري از اين دست، مسائلي ماوراي مادي و غيبي هستند و وهابيت، به انکار همه آن ها پرداخته است. بنابراين، مي توان گفت که وهابيت، يک انديشه غربي است و ريشه در مادي گري غرب دارد». عماد، از باب نمونه به نکته جالبي اشاره مي کند و مي گويد: «يکي از دوستان من، در ابتدا کمونيست بود و سپس وهابي و بعد شيعه دوازده امامي شد! من از او سوال کردم که چرا شما از کمونيسم به وهابيت روي آوردي، او در جواب گفت: وهابيت و کمونيسم، بسيار به هم نزديکند؛ يعني خداي وهابيت، يک خداي جسماني و غير مجرد است که مسائل غيبي درباره او مطرح نيست. ساير امور غير مادي نيز در وهابيت جايي ندارند و بسيار به کمونيسم نزديک است» (13) بنابراين، گسترش وهابيت در ابتداي قرن بيستم، به دليل دور شدن انسان از خدا در آن زمان بوده است،؛ نه به دليل استدلال هاي عقلي و قوي وهابيت. اکنون که انسان در اين قرن شروع به بازگشت به سوي خدا کرده، وهابيت نيز رو به افول مي رود و در سراشيبي نابودي است.
..................................................
پي نوشت ها :
1 . شافعي، محمدبن ادريس (د. 204 ق)؛ کتاب المسند، ص 164، دارالکتب العلمية.
2 . ابن حنبل، احمد(د.241ق)؛ المسند، ج1، ص29، دار صادر.
3 . بخاري، محمدبن اسماعيل (د. 256 ق)؛ صحيح البخاري، ج 8، ص 25، دارالفکر، 1401 ق.
4 . مسلم بن حجاج نيشابوري (د. 261 ق)؛ صحيح مسلم، ج5، ص 116، دارالفکر.
5 . صحيح البخاري، ج 8 ، ص 12 .
6 . سيوطي، جلال الدين (د. 911 ق)؛ الاتقان في علوم القرآن، ج 2، ص 68، دارالفکر، 1416 ق .
7 . صحيح مسلم، ج 4 ، ص 168
8 . ابن ماجه، محمدبن يزيد (د. 275 ق)؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 625، دارالفکر.
9 . ابوداود، سليمان بن اشعث (د. 275ق)؛ سنن ابي داود، ج 1، ص 458 ، دارالفکر، 1410 ق.
10 . سيوطي، جلال الدين؛ الدرالمنثور، ج 1، ص 106، دارالمعرفة، 1365 ق.
11 . بنگريد به: صبحي صالح؛ مباحث في علوم القرآن، ص 265 ، دارالعلم للملايين.
12 . در اين باره و براي آ شنايي بيشتر با وي، بنگريد به: نامه دفتر نشر آثار دکتر عصام العماد به مولوي عبدالحميد،
http://www.eteghadat.com 13.عماد، عصام يحيي علي (معاصر)؛ قرن پايان وهابيت (متن سخنراني).http://www.hawzah.net
سلسله مقالات روزنامه خراسان ازتاريخ 881013 تا تاريخ 1388/12/22
.............................................................
نویسنده: علي بابايي آريا.
تهیه و تنظیم: حجة الاسلام حاج سيدمحمدباقري پور
منبع: http://hodablog.net