چكيده
امروزه جوامع انساني، به لحاظ تعدد باورهاي ديني و فرهنگي، چندهويتي شده اند و كمتر جامعه اي را مي توان يافت كه هويت خالص ديني داشته باشد. از اين رو، بسياري از پديده هاي اجتماعي نوين در جوامع رخ داده و يا در حال شكل گرفتن هستند كه از جمله آنها مي توان به فرقه هاي نوظهور ديني اشاره كرد . اين فرقه ها كه عمدتاً در فر ايند جهاني شدن و بدون اتكا به هويت ملي كشورهاي مقصد رشد يافته اند، اصالتاً ماهيت شرقي داشته كه پس از ورود به غرب شكل غربي به خود گرفته و مجدداً وارد حوزه هاي شرقي شده اند. از اين رو، ماهيت و كاركرد آنان متفاوت با شكل هاي اوليه است و بعضاً باورهاي ديني رسمي را نيز دچار چالش كرده اند. مقاله حاضر ضمن بررسي مفهوم فرقه و عبارات مرتبط با آن، به بررسي شكل گيري تاريخي آن پرداخته و در ادامه، انواع آن را توضيح مي دهد. سپس با تشريح ويژگي هاي فرقه هاي ايراني، به كالبدشكافي آسيب هاي آنان در جامعه ايراني مي پردازد و در انتها نيز روش هاي برخورد با اين پديده را توضيح مي دهد.
واژگان كليدي
فرقه، جامعه توده وار، منازعات اجتماعي، فعاليت هاي فرقه اي و تهديدات فرقه ها.
مقدمه
تغيير در باورها و عقايد مردم جهان، يكي از ويژگي هاي اساسي عصر حاضر است؛ به گونه اي كه در تمامي شئون زندگي فردي و اجتماعي شهروندان تغييراتي رخ داده است. جهاني شدن موجب شده جنبش هاي ديني، خواه فرقه و خواه كيش، يكي از عوامل مهم تحولات و دگرگوني هاي اجتماعي و اعتقادي باشند. جنبش هاي نوپديد دینی(1) واكنشي در برابر بحرا ن ها، نابساماني ها و بن بست هاي جامعه هستند كه اكثراً بيرون از گفتمان هاي مسلط و نهادهاي رسمي، كه مردم آنها را در برآورده شدن نيازهايشان ناتوان مي بينند، رخ می دهند. اين جنبش هاي نوپديد، در واقع، نمايانگر يأس و نااميدي مردم جامعه از دولت ها و نهادها و روندهاي رسمي ديني براي پاسخگويي به نيازها، مطالبات و خواسته هايشان مي باشند و هدف از تلاش و فعاليت آنان، ارائه طرح ها و الگوهاي بی بديل براي سعادت بشر است. عامل اصلي اقبال مردم به اين پديده، عرضه بديل هاي مقبول و ظاهراً ماندگار از سوي آنان است . جنبش هاي ديني، مستقل از نهادهاي رسمي و ساختارهاي مسلط، خود را سازمان داده و به بسيج منابع و نيروهاي اجتماعي مي پردازند، چرا كه آنها ساختارها و روندهاي مسلط را براي دستيابي به هدف هاي خود شايسته و مناسب نمي بينند.
به طور كلي، شكل افراطي جنبش هاي ديني با عنوان فرقه ها، هنگامي پا به عرصه حيات مي گذارند كه نهادهاي رسمي يا ناكارآمد باشند یا در انجام وظايف شان شكست خورده باشند .از اين رو، فراهم مي شود. بشر امروزين با هدف فرار از معضلات و آسيب هاي اجتماعي و پاسخ به چالش ها و مسائل روحي و رواني خود، به سمت فرقه هاي جديد روي مي آورد و درصدد تغيير محيط فرهنگي خويش برمي آيد. در واقع، يكي از مشخصه هاي جامعه مدرن كه جامعه شناساني مانند دوركيم(2)، وبر (3)، و ويلسون(4) بسيار به آن اشاره كرده اند، اين است كه دين ديگر نمي تواند مانند دوره هاي پيشين موقعيت خود را در ميان نهادهاي اجتماعي حفظ كند. برخي انديشمندان معتقدند دين با سرعت در حال تبديل به حرفه اي تفنني شده كه ممكن است محرمانه و شخصي، انفرادي و يا به گفته لاكمن (5) نامرئي شود.(ويلسون و كرسول ، 1378: 39) از اين رو، در جامعه غربي شاهد افول گرايش مردم نسبت به دين در عصر صنعتي بوديم و نظريات متعددي در مورد غيرديني شدن جامعه از سوي جامعه شناسان ديني مطرح شد كه تأكيد عمده آنان بر ميزان احساس امنيت ضروري اي بود كه مردم دارند؛ يعني مردم احساس مي كنند حياتشان چنان مصون از خطر است كه ديگر به دين اهميتي نمي دهند.(اينگلهارت و نوريس،1378: 19) در شرايطي كه جامعه اندك اندك از شرايط مقدس فاصله مي گيرد، فضا براي رشد محيط عرفي و عمومي فراهم مي شود و در نتيجه اين مسئله، بستر رشد گروه هاي فرقه اي فراهم مي شود، كه نمونه آن در ايران امروز نيز مشاهده مي شود .
اما فرقه هايي كه در ايران رشد يافته اند، منشأ بروز مشكلات بسياري برای اعضا و نيز عموم دينداران بوده اند. شكاف بين نسلي و انقطاع فرهنگي در جامعه، كه از طرف گروه هاي مخالف جمهوري اسلامي ايران به شدت تبليغ مي شود، موجب تشديد تعارض فرهنگي بين نسلي شده، از اين رو ضرورت دارد تا با نگاهي آسيب شناختي پديده فرقه هاي نوپديد ديني مورد بررسي و واكاوي قرار گيرد. بنابراين، هدف اصلي مقاله حاضر، بررسي و تبيين آسيب ها و چالش هاي فرقه هاي نوظهور در ايران و پاسخ گويي به سؤالات زير است:
- ماهيت فرقه هاي نوپديد در ايران چگونه است و ويژگي هاي اساسي آنها چه مي باشد؟
- چه آسيب ها و تهدي دهايي از جانب فرقه هاي نوظهور، جامعه ايراني را تهديد مي كند؟
- راهكارهاي برخورد با فرقه هاي نوين چيست؟
1. مفهوم و سرشت فرقه هاي نوظهور
از نيمه دوم قرن بيستم به بعد، جوامع انساني شاهد ظهور گروه ها و فرقه هاي نوپديد ديني در ميان خود بودند. اين نوع فرقه ها گاه برآمده و وابسته به اديان بزرگ، كلاسيك و تاريخي هستند و گاهي نيز كاملاً مستقل بوده و موضوع بديعي به شمار مي روند. گاهي سازمان يافته و با برنامه عمل مي كنند و گاهي نيز صرفاً براساس احساسات و طبع مخاطبان رشد مي كنند. از اين رو، انديشمندان مختلفي در حوزه هاي ديني، جامعه شناختي، روان شناختي و حتي سياسي به بررسي اين پديده پرداخته اند. امروزه فرقه ها صرفاً به اعلام پيام خود اكتفا نمي كنند، بلكه سعي مي كنند به كمك معابد و يا هرگونه اماكن مذهبي ديگري كه در اختيار دارند، نيازهاي روحي افراد را نيز برطرف كنند و از اين طريق، بر تعداد اعضاي خود اضافه كنند. علاوه بر آن، فرقه ها در عصر حاضر تفاوت بنياديني با گذشته پيدا كرده اند. اگر در گذشته فرقه ها به اديان بزرگ و تاريخي وابسته بودند و هواداران كوچك اديان بزرگ، به ايجاد فرقه هاي جديد دست مي يازيدند، امروزه فرقه ها بعضاً بدون پشتوانه الهي و كليسايي ظهور كرده و صرفاً به دنبال كسب اهداف مادي در جامعه مي باشند. به همين دليل، فرقه هاي نوظهور تمايل دارند در جوامعي كه نسبتاً باز بوده و در جايي كه دو فرهنگ متفاوت به هم مي رسند، سر برآورده و شكوفا شوند. براي مثال، آنها در امپراتوري روم كه نسبت به عقايد متفاوت تساهل مي ورزيد و بر فرهنگ ها و مردماني مختلف حكومت مي كرد رو به فزوني نهادند.(نوچه فلاح:40) (6)
هم چنين در دهه هاي 1960-1970 تعداد فرقه هاي ديني جديد در آمريكا رشد غيرقابل وصفي داشت كه انديشمندان اين رشد ر ا تا حدي متأثر از فضا و شرايط اجتماعي و نيز تغييرات سياسي اي مي دانند كه در آن جوانان سبك هايي جايگزين را براي زندگي مي جستند. فرقه هاي ديني جديد تمايل دارند در اوضاع نابسامان اجتماعي كه گروه هاي غيررسمي و نابهنجار فعاليت دارند، در جامعه رشد كنند و به همين دليل، نسخه ها و راه حل هاي متعددي براي مشكلات اجتماعي بيان مي كنند. وعده نجات، تأمين امنيت، تأمين سعادت و بهروزي شهروندان و تأمين زندگي مادي و اخروي بخشي از وعده هايي است كه به اعضاي خود مي دهند. سبك هاي ارائه شده از جانب فرقه ها، بسياري از جوانا ن را به سوي خود جذب مي كند.
در بحران هاي اجتماعي دهه1960 ايالات متحده، بسياري از خواسته هاي جوانان با اجتماعي دهه 1960 ايالات متحده، بسياري از خواسته هاي جوانان با برنامه هاي فرقه ها سازگاري و همخواني داشت و از اين رو، بسياري راه حل مشكلات خود را در عضويت و ورود به اين فرقه ها مي دانستند. (همان :43) در همين دهه، استفاده از اين لغت، در زبان انگليسي محدود به اشاره به يك پديده فرهنگي بود كه معمولاً تعداد محدودي از افراد اغلب جوان را به خود جذب مي كند و در پذيرش اعضاي خود از شيوه هاي اغواگري و فن بيان بهره مي گيرد. از جمله اين شيوه ها، روش هاي شستشوي مغزي، بازسازي فكري و كنترل ذهن بوده است. فعاليت هاي چشمگير اين نوع گروه ها، محققان غربي را بر آن داشت تا نسبت به اين نوع گروه ها، تحقيقاتي انجام داده و در نهايت از واژه فرقه، تعريفي را ارائه دهند. در ادبيات مرتبط با اين موضوع، واژه هاي متفاوتي نظير فرقه، كيش، آيين، جنبش هاي نوين ديني و ... به كار مي رود كه به نظر مي رسد بعضاً داراي تفاوت هايي با يكديگر باشند.
منظور از فرقه(7) نوعي گروه مذهبي است كه در اعتراض به گروه مذهبي ديگر پديد مي آيد و معمولاً از آن منش عب مي شود(گولد،1376: 628) لذا تشكيل فرقه به صورت حمايت اعتقادي، اعمال آييني و معيارهاي اخلاقي تجلي مي كند و اكثر اعضاي فرقه عقيده دارند كه اين آيين ها و معيارها در واقع بازگشتي به شكل اوليه و خالصتر مذهب خاصي هستند. رابرت بومن(8) معتقد است؛ فرقه، يك گروه مذهبي با عقايد خاص است كه به عنوان بدعتكار ظاهر مي شود و بعيت محض خود را به اين عقايد حفظ مي كند. ميشل لانگون،(9) فرقه ها را با خصوصيات رواني مطالعه مي كند و بيان مي دارد كه اين گروه ها بعضاً از اعضاي خود سوء استفاده رواني يا مالي مي كنند و به طور مشخص و با استفاده از شيوه هاي روان درماني، كه اغلب به آن كنترل ذهن گفته مي شود، وابستگي عميقي ميان اعضاي گروه با رهبر آن ايجاد مي كنند. مارگارت تالر سينگر(10) معتقد است؛ فرقه، يك گروه اجتماعي است كه داراي رهبري خود انتصابي بوده و اين رهبري ادعاي داشتن خصوصيات و توانايي هاي ويژه اي را دارد. رهبر تمايل اعمال اراده و تسلط بر پيروان خود را داشته، انتظار دارد همه پيروان وي را ستايش كرده، به تنهايي در رأس سازمان قرار گرفته و پيروان او همگي در پايين قرار گيرند. رهبر فرقه با اعمال روش هاي خاص روان شناسانه، اقدام به مجاب سازي پيروان خودمی کند، بنابراين فرقه گروهي است كه داراي ويژگي هاي زير باشد:
الف. از القاي رواني جهت جذب، حفظ و كنترل اعضايش استفاده كند؛
ب. در پي تشكيل فضايي بسته و به شدت توتاليتر در درون گروه باشد؛
ج. بنيان گذار يا رهبر آن خودانتصابي، جزم انديش، غيرقابل پيش بيني و داراي شخصيت اقتدارطلبانه باشد؛
د. براي نيل به هدف خود، به كارگيري هر وسيله اي را مشروع بداند؛
ه. از ابزارهاي روان شناختي جهت تأثيرگذاري بر اعضاء استفاده كند.
در مقابل، واژه كيش(11) يا آيين قرار دارد كه به لحاظ تاريخي به اعمال ديني اطلاق مي شود كه بر به جاي آوردن تشر يفات و پرستش مذهبي نسبت به خدا يا خدايان يا پرستش شخص يا شيئي تاكيد دارد. (نوچه،فلاح:38) از اين رو، اكثر انسان شناسان كيش را به صورت انبوهي از معتقدات و اعمال مذهبي تعريف مي كنند كه با خدايي خاص يا مجموعه اي از خدايان ارتباط داشته باشد و بخش تخصصي نهادها ي مذهبي جامعه را تشكيل دهد .بنابراين از نظر اينان، كيش يك گروه مذهبي در اقليت و تقريباً بدون ساختار و فردمدار است كه خصوصيات آن را جدايي و بيگانگي اعضا از ساختار جامعه بزرگ تر و از نهادهاي مذهبي قالب ريزي شده آن جامعه، تعيين مي كند.(گولد،1376:712)
كيش ها و فرقه ها از اين لحاظ كه هر دو ديني جديد يا تفسيري جديد از يك دين رسمي را ترويج مي كنند، باهم شباهت دارند؛ اما فرقه ها اغلب در اعتراض به چيزي كه اعضايش را به عنوان انحراف يا اعتقادي ناخالص مي بينند، از يك دين رسمي جدا شده و نسبت به كيش ها در اعتقادشان به نحو شفافتر و صريح تري از اديان رسمي متفاوتند. علاوه بر آن، كيش ها به نسبت فرقه ها از انسجام سازماني كمتري برخوردار و كوچك تر هستند. كيش ها معمولاً در گرداگرد رهبري شكل مي گيرند كه مدعي است داراي نيروهايي مخصوص مثل شفادادن يا غيب گويي است. پيروان كيش ها وفاداري شديدي نسبت به گروه و رهبرشان احساس مي كنند.
عبارت جنبش هاي نوين ديني نيز به گزاره هاي صرفاً تئولوژيك درباره وجود و ماهيت ماوراءالطبيعي هستي اطلاق مي شود كه به سؤالاتي مانند آيا خدا وجود دارد؟ من چه كسي هستم؟ چگونه مي توانم مسير، معني و هدف زندگي را پيدا كنم؟ آيا زندگي بعد از مرگ وجود دارد؟ آيا آدمي چيزي جز جسم فيزيكي و تعاملات بلافصل با ديگران است؟ پاسخ مي گويد (ويلسون و كرسول،1378:36) اصطلاح جنبش هاي نوين اصطلاح فرقه كه داراي بار منفي بود، مطرح شد و به جرياناتي اشاره داشت كه در جريان جنبش ضد فرهنگ، كه در آمريكا و در اروپا در پي جنبش دانشجويي مه 1968 شكل گرفت، به وجود آمد. جرياناتي كه در پي اعتراضي عليه مدرنيته و در پاسخ به كاستي هاي آن (خلاء معنا، فردگرايي و زوال انسجام اجتماعي، تك الگويي، ماترياليسم، عقلانيت ابزاري و )... ايجاد شدند و ظهورشان خبر از بازگشت امر ديني مي داد. بازگشتي كه نه به معناي بازآمدن دين، بلكه مشخصاً اشكال مشخصي بود كه دين و دينداري در جامعه مدرن يافته بود (همان:11) بسياري از جوانان آمريكايي و اروپايي در يكي از سه جريان شورشي عليه انحصارات سياسي و اجتماعي چپ نو، عليه بي عدالتي نژادي (جنبش حقوق مدني) و عليه ماترياليسم مشغول فعاليت بودند.
با اين توصيف، به نظر مي رسد در مطالعات ايراني حول اين موضوع، گاهي اوقات واژه ها در جاي اصلي خود به كار نرفته اند و چه بسا فرقه به جاي كيش و يا در مفهوم جنبش نوين ديني به كار مي رود. اما در هر حال، كاركردهاي امروزين فرقه بيانگر آن است كه فرقه و فرقه سازي لزوماً با ايجاد يك شكاف و انحراف بزرگ در حوزه دين به وجود نمي آيد، بلكه مي تواند بدون ايجاد يك مذهب جديد، در مراحل اوليه در قالب يك محفل، انجمن و يا گروه با محوريت يك فرد به عنوان رهبر، اصول ايدئولوژيك و تشكيلاتي را فراهم ساخته و آن را به اعضاي خود منتقل كند؛ پس از آن نيز با القاي قدسي بودن رهبر، هواداران را به پيروي كوركورانه فرا خواند.
.2 فعاليت فرقه ها در ايران
به اعتقاد بسياري از صاحب نظران، يكي از پيش فرض هاي عصر حاضر، يكپارچگي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي است. از اين رو، اگر جهاني شدن چنين اقتضا و لوازمي را در پي دارد آيا دين نيز، بر فرض اينكه مجالي براي ادامه حيات داشته باشد، با اين وحدت و انسجام فرهنگي، هماهنگ و همگرا خواهد بود يا خير؟ آيا عصر حاضر موجب گوناگوني و تكثر اديان و نحله ها گرديده يا موجب شده است بشر امروزي از طريق توسل به فرقه هاي جديد به بيراهه برود؟ همچون بسياري از امور، در فضاي جهاني شدن، براي هر دين و مذهبي نيز اين امكان وجود دارد كه فراسوي مرز هاي ملي اشاعه يابد و اطلاعات كيش و آيين خود را به طور فز اينده در اختيار مخاطبان قرار دهد. (نكوئي ساماني،1386: 186) مالكوم واترز معتقد است نظام هاي مذهبي ناگزيرند خود را با روندهاي جهاني هماهنگ سازند (واترز، 1379:114) از این رو، برخی معتقدند؛ دليل رشد بي رويه فرقه هاي نوين نيز در چارچوب روزآمدكردن اديان بزرگ است. بنابراين نه تنها آن را تهديدي براي جامعه بشري نمي دانند، بلكه از آن به عنوان ضرورت عصر حاضر ياد مي كنند. اما در مقابل اين استدلال، نظريه ديگري نيز وجود دارد كه معتقد است، دين در چالش با جهاني شدن به شدت تحت تأثير قرار خواهد گرفت و به حاشيه رانده خواهد شد و جايگاه خود را از دست خواهد داد. برخي ديگر نيز معتقدند كه دين هرگز از ميان نمي رود و استدلال مي كنند كه امر دنيوي في حد ذاته و در واقعيت نمي تواند به تنهايي و مستقلاً دوام بياورد. امر دنيوي نيز نمي تواند به اتكاي دنيوي گرايي دوام بياورد و سرانجام انسان به ژرفاي ديني سوق داده خواهد شد.(تيليخ، 1378:23) اما از آنجايي كه بشر امروزي با بحران هاي متعددي از جمله بحران معرفت، بحران معنويت، بحران امنيت رواني، بحران هويت، بحران زيست محيطي و ... رو به روست، نه علم گرايي و نه عقلانيت مدرن، هيچكدام نخواهد توانست او را از اين بحران ها نجات دهند. از اين رو، بشر براي فرار از اين بحران ها، آوارگي روحي، تحير، احساس بي پناهي، احساس پوچي و افسردگي و احساس تنهايي به نحله ها و فرقه هاي نوين معنويت گرايي و روان درماني رو مي آورد تا سعادت خود را در درون آنان جستجو كند ؛ هر چند فرقه هاي نوين سرابي بيش نمي باشند و قادر نيستند آمال انسان ها را برآورده سازند.
جامعه ايراني نيز اجتماعي با رفتارهاي متفاوت فردي و جمعي است و از اين رو، در حوزه باورهاي اجتماعي داراي مشخصه هاي ويژه اي مي باشد. در همين زمينه، يكي از پديده هايي كه ايرانِ امروز با آن رو به روست و در «فرقه هاي باطني» متن چنين مشكلاتي ريشه دوانده، پديده اي به نام است. اين فرقه ها كه از اواخر دهه شصت و با ترجمه و انتشار كتاب هاي زيادي در زمينه علوم باطني تأسيس شدند و يا فعاليت خود را تشديد كردند، در حال حاضر دوران شكوفايي خود را در جامعه ايران سپري مي كنند.
در نگاه كلي، فرقه هاي باطني را مي توان در سه دسته بندي :فرقه های صوفی گری، فرقه های امام زمانی، فرقه های وارداتی جاي داد. ماهيت پنهان فرقه هاي باطني و التزام اعضا به سكوت و مخفي كاري موجب شده تا اطلاعات كمتري از درون آنان به بيرون درز پيدا كند. شايد همين ويژگي موجب شده كه اين پديده كمتر مورد بحث قرار گيرد. اينكه چرا بخشي از جامعه ايران و به ويژه نسل جوان و آگاه جامعه به فرقه هاي باطني روي مي آورد، مستلزم بررسي همه جانبه موضوع در ابعاد اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي جامعه است. فرقه ها در ايران انواع متفاوتي دارند و به نسبت جامعه مورد نظر، نوع كاركرد آنها نيز تغيير مي يابد. جنس هر فرقه بر اساس دلايل شك ل گيري و محتواي فعاليتش تعيين مي شود. هر فردي كه داراي توانمندي، توانايي جذب و قدرت عوام فريبي باشد، مي تواند پيرواني را حول هر موضوعي گرد آورد. بنابراين فرقه ها از هر نوعي كه باشند، از رهبران مجربي برخوردار هستند كه تنها افراد سرخورده و شكست خورده را مجبور به پيوستن به فرقه مي كنند.
اما آنچه كه به طور ملموس مشاهده مي شود، اين است كه تمامي فرقه ها از يك نوع اصلي به وجو د آمده اند و آن يك نوع اصلي فرقه هم به اعتقاداتش پايبندي ندارد . زيرا سيستم اعتقادي به ابزاري براي خدمت به تمايلات، هوس ها و برنامه هاي پنهان رهبر تبديل شده است. ايدئولوژي نيز صرفاً وسيله اي براي سوء استفاده رهبر جهت نيل به اهدافش است. ايدئولوژي در درون يك فرقه مانند چسب عمل كرده و اعضاي گروه را به هم متصل مي كند. از يك منظر، فرقه ها در ايران را مي توان به انواع زير تقسيم كرد:
1-2. فرقه هاي مذهبي
اين نوع فرقه ها، اساس بنيان فكري و فعاليت خود ر ا بر اعتقادات تاريخي و ديرين اجتماع مي گذارند و با اتكا به اديان بزرگ و توسل به آنها، فعاليت خود را ادامه مي دهند. ممكن است بنيان فكري آنها اسلام، مسيحيت و يا يهوديت باشد. در فرقه هاي مذهبي، اعضا داراي زندگي اشتراكي بوده و نمي توانند فرقه را ترك كنند. متوسط سني اعضاي گروه در زمان عضو شدن بين 20 تا 30 سال است. اين گروه ها ضمن اين كه با ماهيت مذهبي به ثبت رسيده اند، بر اين باور هستند كه بهترين راه حل براي تبديل جهان به مكاني بهتر، فرقه هاي مذهبي هستند. این گروه از فرقه ها دار اي اعتقادات مذهبي- عرفاني مي باشند و از نظر تعداد از بيشترين آمار به نسبت بقيه برخوردارند. برخي انديشمندان معتقدند؛ اين فرقه ها اغلب وقتی ظهور پیدا مي كنند كه بخشي از جامعه احساس مي كنند مذاهب اص لي جوابگو ي نيازهاي آنان نيستند. رهبران اين نوع فرقه ها خود را رهبر عقيدتي معرفي كرده و قو ل نشان دادن راهي نو ين ر ا جهت خودساز ي و رستگار ي به پيروان خود مي دهند. گروه فرقه اي الحق، گروه آئوم ژاپن و ديويد كوروش، گروه سيد حسني در تهران نمونه اي از گروه هاي مذهبي هستند.
2-2. فرقه هاي درماني
اين فرقه ها عمدتاً از خودياري، مشاوره و روان درماني به عنوان اساس كارشان استفاده مي كنند. بخشي از فعاليت اين فرق، متوجه شركت هاي تجاري و سازمان هاي اقتصادي است و با طرح اين مطلب كه پيشرفت كاري شما در گرو حضور در سمينارها و جلسات گروه ما است، تجار و صاحبان صنايع را جذب و از اين طريق آنها را به عضويت درمي آورند. بخشي ديگر از فعاليت اين گروه ها، متوجه شهروندان عادي جامعه است، به اين صورت كه راه فرار از مشكلات شخصي و اجتماعي را ورود به جلسات فرقه و تن دادن به روش هاي روان درماني مطرح مي كنند(ویژه نامه جام جم، اسفند 1386:29) اين فرقه ها به ندرت زندگي اشتراكي دارند، اعضاي آنها معمولاً از فعالان نيروي كار جامعه محسوب مي شوند و متوسط سني آنان 35 سال است. آنها در توليد تجارب هيجان انگيز تبحر دارند و از اين طريق، بسياري را به درون خود مي كشانند. گروه هاي روان درماني تحت عنوان رشد و ترميم شخصيتي به كارشان ادامه مي دهند.
عمده اعضاي اين نوع فرقه ها، افراد تحصيل كرده هستند و از اواخر سال هاي 1980 به دليل درآمدهاي مالي بسيار چشمگير، شروع به تأثيرگذاري در چند شركت بزرگ بين المللي كردند. هدف اين نوع فرقه ها به ظاهر، درمان و رشد فردي است، روش هاي جديد درماني را تجويز مي كنند و يا روش هاي خاصي به عنوان رژيم غذايي دارند. رهبران آن خود انتصابي بوده و مدعي هستند روش و آموزش آنان بي نظير است و باعث سعادت و آرامش انسان ها مي شود.
3-2. فرقه هاي اقتصادي
اين دسته از فرقه ها بر مبناي فعاليت اقتصادي پايه ريزي شده اند و صرفاً به دنبال سود و منفعت بيشتر هستند . اغلب اينگونه عنوان مي كنند كه افراد در صورت ورود به گروه آنان، از پايگاه اقتصادي ويژه اي برخوردار خواهند شد. در اين فرقه ها، ضمن استفاده از روش كنترل ذهن، اعضا تحريك به هزينه بيشتر شده و ترغيب مي شوند تا متون تبليغاتي آنان را خريداري نمايند.
4-2.فرقه هاي سياسي
اين فرقه ها از ايده هاي سياسي به عنوان مبناي كار خود بهره برداري مي كنند. اين فرق نيز ضمن به كارگيري روش هاي كنترل ذهني، اعضا را وادار به تبعيت از خواسته هاي رهبر گروه كرده و از آنان افرادي كاملاً پيرو مي سازند ك ه در برنامه هاي فرقه مورد استفاده قرار مي گيرند. نمونه آن، گروه هاي شورشي و تروريستي در جوامع مختلف هستند. برخي انديشمندان از اين گروه ها به عنوان فرقه هاي انقلابي نيز ياد مي كنند، زيرا توجه آنها بر وقايع حتمي و قريب الوقوع متمركز است. اعضاي آنها بيش تر براساس فشارهاي اجتماعي تصميم گيري مي كنند و نسبت به جامعه و نظم موجود آن نوعي عداوت و خصومت دارند (جعفريان، 1384:116)
5-2. فرقه هاي رفاهي
يكي از انواع گروه هاي فرقه اي فعال، فرقي هستند كه حول تفكرات عصر جد يد و برنامه هاي رفاهي فعاليت دارند. هدف اين نوع فرقه ها، خودارتقايي يا رشد خويشتن است. اين نوع فرقه ها، مدعي اند كشف ياتي دارند كه هر فرد مي تواند از طريق آنها با تفكر و بدون هر اتفاق سياسي يا اقتصادي، موفقيت هايي را كسب كرده و باعث رفاه و رشد بهتر زندگي اش شود. اينكه هر فرد چگونه پول، قدرت و عشق كسب كند، فكر كردن را از موضع دار ايي و نه بر پا يه نياز بياموزد و اگر كسي هم موفق نشود، به دليل آن است كه تصميماتش از موضع فقر است از جمله راه حل هاي اين است و لذا فرد مي تواند راهي را برا ي به دست آوردن پول در زماني كه به آن نياز دارد پيدا كند. آنها معتقدند كه فرد بايد هر چه بيشتر وقت خود را با گروه بگذراند تا موفق تر شود و در نهایت با همان روش هاي مجاب سازي كه شباهت به انواع فرقه ها دارد، فرد را به طور كامل به عضويت فرقه درمي آورند. نمونه اي از اين فرقه ها، مراكز احساس درماني، ساليوانيان، پيروان طبيعت زنده و مركزيت خورشيد هستند.
6-2. فرقه هاي عرفاني فلسفي
فرقه هاي فلسفه بر مبنای تفكرات شرق آس يا و كشوره ايي مثل چين، كره و ژاپن شكل گرفته و به غرب سرا يت كرده اند. در نتيجه لغو قوانين سخت گيرانه مهاجرت از شرق به غرب، در سال 1965 در ايالات متحده موج مهاجرت از آسيا به آمريكا شدت يافت و در اثر آن، شمار كثيري از مردم هند، ژاپن و كره وارد اين كشور شدند. در ميان اين مهاجران، مبلغاني كه در پي تأسيس شاخه هايي از جنبش هاي ديني خود در آمريكا بودند، وجود داشتند. اين جنبش ها عبارت بودند از :انجمن بين المللي كريشنا آگاهي (هارا كريشنا) از هند، هيئت تبليغي نور مقدس (ويتال) و كليساي اتحاد از كره به رهبري سان ميونگ كه هر يك پيرواني را در ايالات متحده جذب كردند.(نوچه فلاح: 42)
فرقه ذن (12) كه شاخه اي از مذهب بودا بوده و در ژاپن، ويتنام و كره رواج دارد، نيز نمونه اي از مورد غربي شده فرقه هاي شرقي است؛ با اين تفاوت كه رهبران بودا به شدت مراقب تأثيرات زيانبار و تمرينات تجويز شده بر رو ي اعضا بودند، اما در فرقه هاي امروز ي هيچگونه كنترلي بر رو ي روش هاي تجو يزي وجود ندارند. زيرا رهبر فرقه قصد تسلط بر اعضا را دارد و اثرات تخريبي اين نوع تجويزات از قبل به افراد گفته نمي شود. درباره بوداي آمريكايي، كتاب، فيلم و برنامه هاي تبليغاتي گسترده اي منتشر شده است. فيلم دود مقدس، براساس همين قضيه و درباره هنجارها و ناهنجاري هايي است كه در آمريكا به وجود آمده است. در يك طرف دود مواد مخدر و فسق و فجور است و در طرف ديگر، آيين بودايي وجود دارد و جوانان آمريكايي هم، بين اين دو مردد مانده اند. اگر دود نامقدس اعتياد را انتخاب كنند، از دود تهاجم فرهنگي (دود شرقي) رهايي پيد ا مي كنند و اگر هم وارد دود شرقي شوند و آن را به عنوان دود مقدس انتخاب كنند، از دود اعتياد رهايي پيدا مي كنند.
علاوه بر گروه هاي فرقه اي فوق الذكر، فرق ديگري هم وجود دارند كه گونه شناسي آن در ايران كمتر يافت مي شود .بعضي از اين گروه ها عبارتند از :فرقه هاي مذهبي نومسيحي، مذ هبي هندو و شرقي، سحري جادويي و شيطاني، روح گراها(13)(معتقد به احضار ارواح)، نژادپرستي، گروه هاي فرقه اي بشقاب پرنده و ساير پديده هاي فضايي، خودياري، خوداشتغالي و نظام هاي روش زندگي و...( 14: 2003Singer,)
3. شاخص ها و ويژگي هاي فرقه ها در ايران
عاملاني كه در يك وضعيت تقابلي حضور مي يابند، مي توانند افراد، سازما ن ها و يا گروه هاي فرقه اي باشند. افراد منفرد به جهت علايق خاص خود و يا به اين دليل كه داراي اقتدار در سطح جامعه هستند، معمولاً مبادرت به انجام تقابل مي كنند. اما گروه هاي فرقه اي آن هنگام كه آگاهانه به دور هم جمع شده و قسمتي از ابزار شخصي و منابع خود را در اختيار يك مركزيت مشترك قرار مي دهند تا از اين طريق قدرت لازم براي پيشبرد اهداف و علايق گروهي را تحقق بخشند، سرچشمه رويكردهاي ستيزآميز و منازعه گر خواهند بود (كوزر، 1384:11) از این رو، فرقه هاي ايراني نيز در هنگام منازعه با ساختارهاي رسمي، خود را منسجم تر كرده و در صورت كوچك ترين عدم اطمينان نسبت به يكي از اعضا، آن را تهديدي جدي عليه هسته مركزي و همبستگي دروني خود تلقي مي كنند. به همين دليل، فرقه ها در ايران به نسبت ساير جوامع از قابليت بسيج كنندگي بيشتري برخوردار هستند. با اين توصيف، مهم ترين ويژگي هاي فرقه هاي نوظهور ايراني به شرح زير است.(14)
1-3. برخورداري از تشكيلات و سازمان
شرط اوليه براي بقا و فعاليت فرقه ها، ايجاد تشكيلات و سازمان است .در سازمان، شرح وظايف اعضا ، نحوه ارتباط آنان ب ا يكديگر، نحوه آموزش، نحوه ارتباط اعضا با رهبر و نحوه ارتقا ي درون گروهي مشخص مي شود .طبق اين برنامه ريزي، فعاليت اعضا به صورت ساليانه تنظيم شده و به صورت مستمر بر آن نظارت مي شود. فرقه رام الله در ايران، اقدامات مراقبتي و حفاظتي گسترده اي را براي اعضاي خود تدارك ديده بود. ازجمله اينكه از محل سكونت رهبر فرقه صرفاً يك نفر اطلاع داشت .هم چنين از ميان مريدان، صرفاً پنج نفر از اسم و فاميلي اصلي وي خبر داشتند. اين تشكيلات با هدف جلوگيري از افشاي اسرار و مقابله با كنترل هاي احتمالي، دستورالعمل هايي را به مسئولان تشكيلات ابلاغ كرده بود .(جام جم، پيشين18)
2-3. رشد و گسترش فرقه هاي غربي شده در كشور
اگر چه ريشه هاي اوليه فرقه هاي جديد عمدتاً به شرق بازمي گردد، اما هم چنان كه توضيح داده شد، اين فرقه ها با ماهيت شرقي به غرب وارد شدند و در آنجا شكل غربي به خود گرفتند و پس از تركيب با فرهنگ غربي، به عنوان محصول جديد وارد كشورهاي شرقي شدند. به طور كلي، فرقه هاي نوظهور شرقي براي به رسميت رسيدن به غرب مي روند. اكنون در آمريكا افرادي لباس زرد و نارنجي مي پوشند، موهاي خودشان را مي تراشند و به شكل بوديسم و هندوئيسم در جامعه ظاهر مي شوند. درايران نيز عمده فرقه هاي فعال چنين وضعيتي دارند و كمتر مواردي را مي توان يافت كه با توجه به فرهنگ و اصالت ايراني شكل يافته باشند .فرقه هاي اكنكار، مونيسم، فالون گنگ، رام الله و... چنين وضعيتي دارند.
3-3. پرهيز از مواجهه با فرهنگ حاكم در كشور
فرقه هاي جديد به دليل اينكه در مسير فعاليت خود با مشكل مواجه نشوند، فرهنگ كشور مورد نظر را رد و سركوب نمي كنند. آنان عمدتاً خود را به فرهنگ كشور مبدأ وابسته مي دانند و از پيروان خود نيز مي خواهند تا اي گونه زندگي كنند. شيوه زندگي، آد اب و رسوم و فرهنگ اجتماعي مورد تأييد آنان است. هم چنين اين فرقه ها با هدف عدم تقابل با فرهنگ و دين حاكم، همواره اين ويژگي را تبليغ كرده اند كه نيازي به تغيير دين نيست، بلكه فرد بايد نگرش هاي ديني خود را تغيير دهد. از اين رو، رهبران فرقه ها ادعا مي كنند ما همان چيزي را مي گوييم كه اديان در گذشته گفته اند، ولي گفته هاي ما با توجه به عنصر زمان، خصايص عصر حاكم و نيازمندي هاي امروزي بشر است. بنابراين بايد بين اديان قديمي و جديد تواضع و فروتني وجود داشته باشد و پيروان هر دو طرف بپذيرند كه هيچ از يك آنها نمي توانند مدعي شوند وحي و الهام تنها مختص آنان است. به عبارت ديگر، آنها بايد همگام و به موازات یكديگر گام بردارند، نه در جهت ضد هم (ويلسون و كرسول،1378:23) به نظر مي رسد اين ادعا صرفاً به دليل ايجاد حاشيه اي امن براي رشد و تقويت فرقه در مراحل آغازين باشد و پس از رشد و تكامل فرقه، اولين اقدام آنان زير سؤال بردن اديان رسمي است. فرقه اكنكار نمونه چنين سياست و موضع گيري است.
4-3. بهره برداري از نقش مؤثر زنان در فرقه
فرقه هاي نوين درصدد بهره برداري بيش تر از زنان در جهت كسب اهداف خود هستند و ادعا مي كنند زنان اصول و اهداف فرقه ها را سريع تر درك كرده و به آن مي پيوندند. سوء استفاده از ويژگي هاي روحي و رواني زنان، از ديگر اهداف فرقه است كه در كنار بهره برداري جنسي، آن را به كار مي بندند. رهبران فرقه اي با استفاده از اين تاكتيك، حلقه مريد و مرادي را تنگ تر مي كنند.
5-3. خود انتصابي بودن رهبران فرقه ها
وجود رهبر خودانتصابي مادام العمر، يك از ويژگي هاي مشترك فرقه هاي نوين است. به دليل شخصيت معنوي رهبر فرقه، او بايد دائماً ستايش شود و همه پيروانش به لحاظ اعتقادي و ذهني مريد محض او باشند. هم چنين به دليل ساختار تشكيلاتي بالا به پايين، كه حاكم بر فرقه است، نوعي اعمال انحصارگرايانه از طرف رهبر فرقه كه داراي اختيارات نامحدودي است، رخ مي دهد. رهبر داراي جايگاه ابدي است و هيچ مقامي نمي تواند او را بركنار كند، مگر زماني كه از دنيا مي رود كه در آن صورت نيز خود وي با الهام از جانب خداوند، جانشين خود را مشخص كرده است.
6-3. قدرت تأثيرگذاري و كاريزماتيك رهبر فرقه
رهبر در فرقه، علاوه بر ويژگي خود انتصابي بودن، داراي شخصيت برتر و كاريزماتيك نيز مي باشد. او مي تواند با استفاده از روش هاي روان شناختي پيچيده، افراد ر ا به هر عملي از جمله ترك خانواده، كار، تحصيل، دزدي، ياغي گري در خيابان ها، انجام اعمال غيرقانوني و يا حتی قتل افراد بي گناه وادار نمايد. انجام برنامه ريزي شده اقدامات روان شناختي و بازسازي فكري (مغزشويي) بر روي تك تك پيروان جهت ايجاد تغييرات رفتاري، ايجاد افراطي گري در آنان، ايجاد سرسپاري مطلق نسبت به رهبر و كسب آمادگي براي انجام هر كاري از توانايي هاي رهبر است. با اين وضعيت، رهبر فرقه به دليل ايجاد جايگاه معنوي براي خود، قول نشان دادن راهي نوين، جهت خودساز ي و رستگاري را به پيروان مي دهد. رهبر فرقه فالون گونگ معتق داست؛ روش هاي او تنها راه نجات بشريت است. فرقه آئوم معتقد است، رهبرش داراي قدرت هاي برتر و تضمين كننده رستگار ي براي هوادارانشان است و فقط هواداران اين فرقه رستگار مي شوند. (كاستلز،1385، 134-135)
نكته جالب توجه اينجاست كه در مواقعي كه پيروان دچار ابهام و يا اعتراض به رهبرمي شوند، آنان را متهم به عدم درك سخنانش مي كنند و معتقد هستند اين پيروانند كه توانايي فهم سخنان او را ندارند. رهبران فرقه ها، معمولاً نسبت به هر نوع انتقادي، حساس بوده و معتقدند هر چيزي مگر تسليم كامل به آنها، نوعي دشمني است. به عبارت د يگر، امور جهان را صزفاً سياه و سفيد مي بينند. بدين صورت كه افراد يا با آنها و در نتيجه تسليم كامل آنها بوده و يا عليه آنها و دشمن آنها هستند. معمولاً از طرف رهبر،عضوي مشخص مي شود و او وظیفه دارد با هر يك از افراد در خصوص قدرت رهبر، توانايي او و ويژگي هاي منحصر به فردش صحبت کند.(.(Singer, 2003: 165-166
7-3. ادعاي ارتباط با عالم غيب و ماوراء
كمتر فرقه اي ر ا مي توان يافت كه ادعاي ارتباط با عالم غيب نداشته باشد. در واقع، شگرد اصلي بسياري از اين فرقه ها، جذب هواداران به دليل ارتباط با امام زمان، ادعاي پيامبري، ادعاي درمان دردهاي لاعلاج و شفاي بيماران، ادعاي احضار ارواح، ادعاي ارتباط با ملكوت، ادعاي مهدويت، ادعاي آگاه بودن از زمان مرگ انسان ها و ... است. رهبر فرقه كميليه در يكي از جلساتش خطاب به پيروان خود گفت:«شما نمي فهميد. من فقط مي فهمم، همه بايد رب خودمان را بشناسيم . چوپان رب گوسفندان است و راه را نشان مي دهد. من چوپان شما هستم»(جام جم،1386:8)
8-3. ادعاي رفع مشكلات و گرفتاري ها
معمولاً رهبران فرقه ها خود را درمان كننده تمام مشكلات مادي و معنوي بشريت مي دانند و ادعا مي كنند مي توانند امور فوق بشري را انجام و حتي مردگان را هم زنده كنند. چنين ادعاهايي موجب جمع شدن افراد ساده لوح به دور فرقه ها شده و به تبليغ فرقه مي پردازند.
9-3. به كارگيري شيوه هاي روان درماني و كنترل ذهني در اقناع اعضا
رهبران با استفاده از فشار گروهي و مجاب سازي، به سركوب هر گونه شك و ترديد در مقابل آرا و اعتقادات فرقه مي پردازند. روش هاي مجاب سازي توسط فرقه ها به دو صورت ذهنی و فیزیکی، صورت مي گيرد كه مي تواند به تنهايي و يا تركيبي از هر دو باشد. در روش هاي ذهني، سوژه ها و پيروان تحت فشارهاي رواني و سپس سوءاستفاده از پيامدهاي اين واكنش ها جهت ايجاد وابستگي هر چه بيشتر به فرقه قرار مي گيرند. اما در روش فيزيكي، فرقه ها با كنترل وقت، فرد را وادار مي كنند، حركات مشخصي را انجام دهد. از اولين لحظه تماس، روش هاي القا و تلقين، براي جذب و به عضويت درآوردن فرد شروع مي شود. فرقه ها با بزرگ جلوه دادن حساسيت هاي فوق از آن بهره برداري كرده و با تأكيد بر اشتباهات دشمن، در سوژه ايجاد احساس گناه مي کنند. در روش مجاب سازي، هدف تغيير نگرش و رفتار مخاطب از طريق شيوه هاي اقناعي است. هم چنين در روش ديگري به نام شستشوي مغزي، فرد را به لحاظ فكري كاملاً از خود بيگانه كرده و در اختيار خود مي گيرند. در شستشوي مغزي با استفاده از شيوه اقناع اجباري، فرد اختيار خود را از دست مي دهد و صرفاً در جهت اهداف فرقه عمل مي كند. سينگر و همكارانش براي اولين بار مطرح كردند كه تدابير خاص عضوگيري، شستشوي مغزي و اعمال معنوي گروه ها (استفاده از مراقبه، آواز، سرودهاي مذهبي يا نمادها و مانند آن)، اراده و اختيار اعضا را تحت قرار مي دهند و باعث مي شوند آنها در كيش ها باقي بمانند و به تصميمات بهتر پشت پا بزنند.(ملتون، 1385:357)
10-3. وابستگي و ارتباط با بيگانگان
فرقه هاي جديد به صورت آشكار و پنهان با كشورهاي خارجي در ارتباط هستند و معمولاً به دليل فشار بر حكومت مركزي، از طرف نيروهاي خارجي حمايت مي شوند. عمده فرقه هاي فعال در كشور، يا پايگاه فكري آنان در خارج از كشور است و يا اعضاي فعالي در خارج از كشور دارند. فرقه هايي مثل اكنكار، مونيسم، فالون گنگ عمدتاً از خارج از كشور پشتيباني مي شوند و لذا ممكن است فعاليت هايي عليه امنيت كشور نيز داشته باشند.
11-3. ترويج پديده ازدواج تشكيلاتي در فرقه ها
براساس تحقيقات انجام شده، يكی از و يژگی هاي فرقه ها نوع برخوردشان با بحث ازدواج و طلاق است. اين موضوع نيز جزء مواردي است كه توسط رهبر فرقه تعيين مي شود. فرقه هايي وجود دارند كه برنامه ازدواجشان را درون خودشان تنظيم مي كنند. شناخته شده ترين آنها، ازدواج هاي گروهي كليساي متحد مون است، كه در يك مورد 5150 عضو در يك مراسم گروه ي ازدو اج كردند. گروه هاي كوچك هم، كار را در مقياس كوچكتر انجام مي دهند.(200- (Singer, 2003: 199 فرقه به نوعي مشخص مي كند هر فرد با چه كسي ازدواج كند و از اين رو اصرار دارند افراد در داخل فرقه همسر خود را انتخاب كنند. در زمينه طلاق نيز بنا به دستور تشكيلات عمل مي شود و گاهي اوقات به اجبار - حتي پس از چند سال زندگی مشترك و داشتن علاقه به يكديگر – اعضا از هم جدا مي شوند.
12-3. ايجاد جذابيت هاي ظاهري در فرقه ها
بسياري از پيروان در مراحل اوليه با مشاهده موفقيت هاي ظاهري فرقه و يا رهبر آن، ترغيب مي شوند. فرقه ادعا مي كند چنانچه از اوامر رهبري پيروي كنيد، در آينده به مقام و شايستگي هاي او نائل خواهيد شد. از اين رو، افراد عادي نيز جهت فرار از مشكلات روزمره و رسيدن به جايگاه بالاي مادي يا معنوي، فريب فرقه را خورده و به استخدام آن در مي آيند.
3-13. مرحله اي و تدريجي بودن جذب نيرو در فرقه ها
واقعيت اين است افراد به عضو يت فرقه ها درنمي آيند، بلكه طي فرايندي توسط فرقه ها عضو گيري مي شوند. فرقه ها دائم تماس مي گيرند .در محيط دانشگاه، يا خارج از محل كارتان، شما را ملاقات مي كنند، به شما حقه مي زنند كه فقط يك ساعت با شما كار دارند، سپس شما را به يك مطالعه، جلسه يا گفتگو ي طولاني مي كشانند. آنها مجبورند فشار راحفظ كنند. (جام جم، 1386:13) از اين رو، فرقه ها افراد را به صورت آگاهانه انتخاب و استخدام مي كنند. از سوي ديگر، جذب نيرو توسط فرقه ها، به صورت تدريجي انجام مي پذيرد. عمل پيوستن به يك فرقه، در نتيجه يك روند اتفاق مي افتد و توسط يك عضو رسمي فرقه به جريان در مي آيد كه معمولاً داراي دو الي سه مرحله است؛ هر چند هر فرقه جاذبه ها و تاكتيك هاي خاصي را براي كشاندن افراد جديد و عضوگيري فرد دلخواهش دارد.
14-3. تأكيد بر عدم ارتباط اعضا با خارج از فرقه
آداب فرقه اي حكم مي كند تمام برخوردها در درون فرقه محرمانه باقي بماند و چيزي از آن به بيرون سرايت پيدا نكند. تمام دستورات رهبري، حكم قطعي و قانوني است و كسي نبايد از آن تخطي نمايد .اعضا در درون فرقه بايد مقابل جمع، تمام ويژگي هاي فردي و خصوصيتي خود را مطرح و به نوعي خودانتقادي نمايند؛ تا ضمن پرهيز از نكات منفي، ديگران نيز از آن الگو بگيرند. در صورتي كه اسرار فرقه توسط فردي به بيرون درز پيدا كند، توسط رهبر گروه طرد شده و متهم به خيانت مي شود، زيرا هويت فرقه دچار آسيب مي شود. به همين جهت، نظريه پردازاني چون بوزان و ويور بر اين باورند كه هويت هر مجموعه انساني از جمله گروه هاي قومي و فرقه اي به نوعي با موجوديت آنها گره خورده و هرگونه تهديدي عليه اين مؤلفه هاي هويتي، در تلقي آنها خطري براي موجوديت و امنيت شان قلمداد مي شود كه مي تواند واكنش هاي خشونت آميز به همراه داشته باشد.(پورسعيد، 1386:47)
15-3. به كارگيري روش ترور شخصيت افراد در درون فرقه
در صورتي كه فردي به مقررات فرقه پايبند نباشد و يا قصد خروج از فرقه را داشته باشد، به شديدترين وجه از طرف رهبر مورد حمله قرار مي گيرد و اعضا نيز تشويق به تخريب او مي شوند. در مورد يكي از فرقه ها، زماني كه يكي از مريدان قصد جداشدن از تشكيلات را داشت، رهبر فرقه در جمع ساير مريدان به بدگويي از او پرداخت و عنوان مي كرد از نگاه ما اين فرد موجودي است كه به رغم نفس كشيدن،مرده است. (جام جم، 1386:5)
4. آسيب هاي ناشي از رشد فرقه ها براي جامعه ايراني
اگرچه دين هميشه در اجتماع نقش انسجام بخشي بر عهده داشته و موجب همگرايي گروه ها و آحاد جامعه شده است، اما فرقه سازي هاي جديد موجب به وجود آمدن شكاف هاي مذهبي در جامعه و نيز تعميق و تشديد شكاف هاي اجتماعي مي شود. از اين رو، فرقه هاي نوظهور هر چه بيشتر از سازمان هاي اصيل ديني و دين رسمي فاصله مي گيرند، شكاف ديني نيز در جامعه بيشتر مي شود. شكاف ها عمدتاً موجب دگرگون شدن نظم جوامع و در نتيجه، بروز بي ثباتي سياسي – اجتماعي مي شوند و از اين رو، انسجام و يكپارچگي جامعه دچار خدشه مي شود. در اين وضعيت، دين مشابه يك خط گسل و شكاف اجتماعي عمل كرده و موجبات تجزيه و انشقاق شهروندان را فراهم مي كند.(حاجياني،1383: 241-242).
بنابراين چنانچه فرقه هاي نوظهور در ايران را در ساحت جنبش هاي نوين اجتماعي بررسي كنيم، به برخي از مؤلفه هاي مشترك اين دو بر مي خوريم كه حاكي از وجود شرايط مساعد در جامعه براي رشد چنين پديده هايي است. بر همين اساس، انديشمندان در بررسي ويژگي هاي جنبش هاي نوين معتقد هستند كه اين جنبش ها ضمن اينكه غير ابزاري (بيان كننده علايق اعتراض آميز جامعه نسبت به وضعيت اخلاقي هستند و نه نماينده مستقيم يك گروه اجتماعي) هستند، هدفشان نيز عمدتاً به سوي جامعه مدني جهت گيري شده است تا دولت. بنابراين به ساختارهايي مانند فرهنگ، شيوه زندگي و مشاركت در اجتماع اعتراض دارند نه ساختارهاي رسمي و سياسی. فرقه ها نيز در وهله اول با چنين وضعيتي به دنبال تغيير در باورهاي بخشي از اجتماع و شيوه هاي زيست فرهنگي – اجتماعي هستند. به همين دليل، ابتدا ازشيوه ها و روش های باز استفاده می كنند و تلاش مي كنند تا اعتماد عمومي را به خود جلب كنند.(نش،1380،132-131) با این توصیف مهم ترين آسيب هايي كه فرقه هاي نوظهور جامعه ايراني را مورد تهديد قرار مي دهند، عبارتند از:
1-4. به خطر انداختن هويت خانواده
فرقه ها اهميتي به بنيان خانواده ها نمي دهند و تمام تأكيد آنان بر عضو فرقه است. حتي تلاش مي كنند تا پيشينه خانوادگي افراد ر ا از بين ببرند. يكي از اهداف فرقه مون در تمام كشورها، از بين بردن شجره نامه افراد است. كه از جمله راههاي تحقق اين هدف، جابجايي نوزادان در بيمارستان هاست. آنها با تعويض نوزادان، پدر و مادر فرزندان را نامشخص مي كنند و از اين طريق تلاش مي كنند موضوع نسب خانوادگي در بين انسان ها را از بين ببرند. مون ها اعلام كرده اند كه در زمان مناسب تعداد دقيق كودكان جابجا شده در بيمارستان ها را اعلام خواهند كرد. آنها از اين طريق فضاي زندگي و امنيت رواني جامعه را بر هم مي زنند.
بنابراين يكي از روش هايي كه فرقه و رهبري آن براي هرچه وابسته تر كردن افراد به عضويت درآمده به كار مي گيرند، قطع كردن ارتباط عضو با گذشته خود است و به بهانه نجات يا هرچه بزرگتر كردن گناه ها در زندگي قبلي و غلط بودن زندگی در خانواده، فرد را وادار مي كنند با خانواده خود قطع ارتباط كند و يا اينكه جهت وابستگی و استفاده كامل از توان و وقت افراد عضو فرقه، به اصرار آنها را وادار مي كنند از همسر خود جدا شوند و بنيان خانواده را دچار تهديد مي كنند.
بسياري از فرق، گروه خود را خانواده حقيقی تلقي مي كنند. رهبر همزمان پدر يا مادر تلقی مي شود و اعضا، همد يگر ر ا برادر يا خواهر مي نامند. اين مفهوم خانوادگي در گروه مستلزم آن است كه اعضا با رهبر فرقه در مورد امور مهم زندگی خود مشورت كنند. به طور مثال، ازدواج، انتخاب و تعيين شريك زندگي، آرزوها و نيازهاي افراد، جزء برنامه كاري كل گروه مي شود و كل گروه، رسالت تحقق بخشيدن آنها را بر دوش خود حس مي كند. اين و يژگي موجب اثرگذار ي بسيار بر فرهنگ، دين و هويت ملي مي شود و نفوذ و قدرت درون فرقه اي ايجاد مي كند. فرقه اكنكار در مورد ازدواج اعضا، رفتاري خاص دارد. اين فرقه به اعضا حكم مي كند كه در صورت ازدواج بايد فردي از درون فرقه را برگزينند و حق انتخاب فردي خارج از فرقه را ندارند.
2-4. تضاد آموزه های فرقه ای با نظم و ثبات اجتماعي
جيمز بك فورد(15) هدف فرقه ها را تلاش هاي سازماندهي شده براي بسيج منابع مادي و انساني، جهت نشر ايده ها و حساسيت هاي درون فرقه ای می داند.(ويلسون و كرسول،1378:111) از اين رو، هدف اوليه فرقه تأمين مقاصد گروهي مي باشد و در درون گروه نيز گفته هاي رهبر فرقه براي همگان حجت است. طبيعتاً زماني كه ارزش هاي اجتماعي با اهداف فرقه در تعارض قرار گيرد، به سادگي اهداف فرقه اي در اولويت قرار مي گيرند. لذا احترام به قوانين و مقررات، هنجارهاي اجتماعي و رعايت نرم هاي اجتماعي (16) از سوي اعضاي فرقه كمتر صورت مي گيرد و اعضا خود را تنها مقيد به فرقه مي دانند. حتي در مواردي نيز وارد حوزه برخورد و درگيري با نظام اجتماعي مي شوند. از سوي ديگر، پس از مدتي فعاليت، اعضا در درون فرقه داراي هويت اجتماعي جديدي مي شوند كه متفاوت با هويت رسمي جامعه است. اين هويت غالباً توسط افراد بيرون از فرقه به سادگي تشخيص داده نمي شود. سينگر معتقد است: اعضاي فرقه در هويت جديد، تغيير رفتار داده، ارشاد گرديده، قدرتمند شده، باز تولد يافته و يا پالايش شده اند.( Singer.2003.78)
3-4. فراهم آوردن زمينه هاي رشد جرائم و ناهنجاری های اجتماعی
در مطالعه رفتارهاي فرقه هاي شرقي و غربي نوظهور، كمتر فرقه اي را مي توان يافت كه جرمي در آن اتفاق نيفتاده باشد. عمده فرقه ها، به انواع جرايم ارتكابي متوسل مي شوند تا صرفاً اهداف فرقه اي را محقق سازند . نيل به هدف با هر روش و ابزار از شعارهاي اساسي اين گروه هاست. دردرون فرقه، مريدان چنان تربيتي را تجربه مي كنند كه نتيجه آن پس از مدتي، دگرگوني فرد در اجتماع است. بسياري از اعضا پس از خلاصي از فرقه بيان مي كنند كه ا گر از ابتدا مي دانستند چه سرنوشت شومي در انتظار آنان است، هرگز راضي نمي شدند وارد فرقه شوند. مريدان فرقه سيد حسني در تهران، در مقام دفاع از رهبر فرقه دست به انواع جرايم اجتماعي در مقابل نيروهاي انتظامي زدند.
4-4. بروز بيماري هاي روحي– رواني بين مريدان
علت اينكه بسياري از مريدان فرقه ها، از وضعيت تعادل روحي و رواني در اجتماع برخوردار نيستند، رفتارهاي موجود در درون اين گروه ها است. زيرا فرد در ابتداي ورود تحت شديدترين روش هاي رواني مانند شستشوي مغزي، بازسازي فكري، مجاب سازي تحميلي، فريب كاري، تهاجم به خويشتن، سركوب آمال و خواسته ها، اعتراف گيري و ... قرار مي گيرد. محيط خودكامه و استبدادي درون فرقه، اين پندار را در اعضا به وجود مي آورد كه آنان يك جنبش برگزيده و منتخب جهان هستند و غير اعضا به اين ترتيب، بي ارزش و موجوداتي پايين تر مي باشند. بسياري ازفرقه ها به اعضايشان مي آموزند كه «ما بهترين و تنهاترين هستيم» و یا به صورتي مي گويند كه «ما حاكمان روشني بخش بوده و تمامي بيروني ها موجودات پست تر هستند». اين طرز تفكر، مبناي خام كردن اعضايي است كه با وجدان هاي خوب خود به فرقه پيوسته اند. اين ديدگاه به اعضا اجازه مي دهد به عنوان مأموران يا نمايندگان گروه هاي برتر، از غير عضوها در جهت منافع گروه سوء استفاده كنند. هم چنين اعمال نظريه «ما در برابر دیگران» به اين معني خواهد بود كه اساس وجود شما بر بودن در گروه متمركز است و اگر شما گروه را ترك كنيد، به پوچي پيوسته ايد ولذا الزاماً بايد در فرقه بمانيد. (ibid. 81)
5-4. به چالش كشيدن اعتقادات و باورهاي رسمي جامعه
نتيجه نهايي وجود فرقه ها در هر جامعه اي، انشعاب و انحراف در دين رسمي است. بنابراين، تعميق شكاف مذهبي در جامعه، از پيامدهاي اوليه فعاليت فرقه ها و ايجاد ترديد و تشكيك در باورهاي ديني مردم، از اهداف اوليه گروه هاي فرقه اي است. اين فرقه ها اگرچه در ظاهر جنبه ديني خود را حفظ مي كنند، اما در باطن از يك نوع واگرايي راديكالي نسبت به سازمان ديني نهادينه شده در جامعه برخوردار هستند. يكي از دلايل رشد فرقه ها در جوامع ديني آن است كه مردم جهت حل برخي مشكلات و نابساماني هاي شخصي خود به دنبال يافتن منجي و رويه اي ماورايي هستند تا از آن طريق بتوانند بر مشكلات خود چيره شوند. در چنين شرايطي، فرقه هاي نوظهور با سوءاستفاده از احساسات و باورهاي عمومي به فريب مردم مي پردازند.
از سوي ديگر، هر سازمان ديني در روند جريانات و تغييرات اجتماعي، دچار مشكلاتي مي شود كه مصلحان درون سازماني و فعالان ديني آن، نقطه عطفي بر استمرار انديشه هاي ايدئولوژيك در شرايط تغيير و ترميم كننده ريشه ها و بنيادهاي ضعف پذير آن خواهند بود و در صورتي كه نتوانند به اين مهم جامه عمل بپوشانند، موجب بي اعتمادي مردم نسبت به آن نهاد در دراز مدت خواهند شد. علاوه بر آن، برخي متخصصان علوم ديني معتقدند؛ ايفا نكردن نقش صحيح روحانيت از سوي برخي روحانيان در سازمان ديني، و هم چنين عدم توجه مريدان نسبت به عملكردهاي روحان ي در حل مسائل ديني و معنوي، از جمله علل روي آوردن شهروندان به فرقه هاي نوظهور است.(جعفریان،1384: 107) بنابراين در چنين شرايطي، فضا براي رشد اين فرقه ها و استقبال مردم از آنان رو به فزوني مي نهد و در واقع مردم جهت حل مشكلات خود به آنان رجوع مي كنند. عدم اعتماد مردم به دين رسمي، ترويج اباحه گري، عدم تقيد به چارچوب هاي دين رسمي، پذيرش نسبي گرايي در باورها و اعتقادات، بخشي از محورهايي است كه فرقه ها در جامعه ترويج مي كنند.
6-4. سوق دادن مريدان به مخالفت با نظام سياسي
وجود دشمني به نام نظام سياسي، دائما در فرقه تبليغ مي شود و همين امر موجب ايجاد وحدت در درون گروه مي شود. از اين رو، فرقه تلاش مي كند تا با تقويت روحيه نفرت و تنفر از نظام سياسي، دائماً دشمن مشترك را مقابل فرقه قرار داده و فرد را از تفكر درباره خويش و واقعيت دور كند. در اين شرايط، عامل بقاي فرقه، از بين بردن دشمن مشترك است، كه همگان بايد براي تحقق آن تلاش كنند.(هوفر،1385:99) طي سال هاي اخير، تمام فرقه هاي نوظهور در ايران ابتدا با نظام معنوي و سپس با ساختار سياسي جامعه به مخالفت برخاسته اند. جمع آوري سلاح و مهمات، طراحي برنامه هاي پنهاني براي جذب نيرو، ارتباط پنهاني با بيگانگان و مشاركت در آشوب ها و اعتراضات خياباني، بخشي از شيوه هاي اين فرقه ها در ايران هستند.
7-4. سوء استفاده از احساسات ديني مريدان
بسياري از هواداران در مراحل ابتدايي با خلوص قلب وارد فرقه مي شوند و غالباً از وضعيت دروني فرقه و سرنوشت آن اطلاعي ندارند. به همين دليل، پس از اينكه با شيوه ها و روش هاي فرقه آشنا شدند و مي خواهند آن را به كار ببندند، دچار تحير و تعجب مي شوند. رهبران فرقه ها نيز با سوء استفاده از اين روحيات، فرد را كاملا در اختيار خود مي گيرند. هر فرقه با شيوه هاي خاص خود از مريدان سوء استفاده مي كند. تعدادي به بهانه هاي توريستي، مذهبي، معنوي، درمان استرس، چگونگي كسب درآمدهاي بالا، ارائه مشاوره درماني، تغيير رفتار جمعي و فردي و برخي نيز به دلايل سياسي مثل مخالفت با رژيم، براندازي و ...شهروندان را به درون گروه هاي خود مي كشانند. (89:1996Smith,)
8-4. تقويت حس خشونت در درون و بيرون از فرقه
از آنجايي كه فرقه و رهبران آن، خود را برتر ين افراد دانسته و در مقابل مخالفانِ تفكر خود به سختي برخورد مي كنند، لذا اغلب گروه هاي فرقه اي داراي روش هاي خشونت آميز و ترور يستي هستند. هم چنين هر يك از اعضا اگر بخواهند با تفكر و برنامه هاي فرقه مخالفت كنند، با برخورد خشن گروه مواجه خواهند شد. اين روش هاي تند و خشن، از فحاشي و به كاربردن الفاظی مثل بريده، مزدور، خائن و ... گرفته تا اعمال روش هاي فيزيكي ضرب و جرح و يا حتي زنداني كردن افراد مخالف متغير است. حتي يكي از دلائل عمده اي كه افراد عضو نمي توانند از فرقه جدا شوند، وجود ترس در آنها به دليل برخوردهاي خشن و تند فرقه با افراد خارج شده است. گاهي اين برخوردها با بازداشت عضو همراه بوده و يا حتي ممكن است فرقه به حذف فيزيكي عضو مخالف اقدام كند .مارگارت سينگر بيان مي كند كه بعضي فرقه ها صرفا با اعضاي خود بدرفتاري مي كنند، در حالي كه برخي ديگر خشونت خود را متوجه بيروني ها مي كنند؛ البته برخي هم در هر دو جهت عمل مي كنند؛ اعضاي نوجوان را تا حد مرگ كتك مي زنند، تنبيهات مختلفي بر اعضاي خود اعمال مي نمايند و حتي اعضاي خارج شده از فرقه را به قتل می رسانند. (2003:69. Singer)
بسياري از رهبران فرقه ها نيز جان جداشدگان احتمالي را تهد يد مي كنند. خيلي از افراد جداشده از گروه دلیل ماندن در فرقه را اين گونه بيان مي كنند «ما به دليل عشق به گروه، درآن نمانديم، بلكه به اين دليل مانديم كه مي دانستيم اگر آنجا را ترك كنيم، كشته خواهیم شد». لذا برخي اعضاي سابق مي ترسند اعضا سرسپرده فع لي به آنها يا به خانواده هايشان آسيب برسانند، زيرا باي درهبر نشان بدهند كه چقدر متعهد و وفادار هستند.(193: (Ibid
5. شيوه هاي برخورد با فرقه هاي نوظهور
فرقه هاي نوظهور اغلب به دنبال تقاضاهايي در جامعه شكل مي گيرند كه نهادهاي رسمي به آن پاسخ نداده اند؛ ضمن اينكه رشد اين فرقه ها در ايران عمدتاً به سبب نيازهاي جديد شكل مي گيرند. از اين رو، برخورد سخت افزاري با اين گروه ها مانند گروه هاي تروريستي پاسخ نمي دهد و لذا جنس برخورد بايد از نوع فكري و عقيدتي باشد، نه متوسل شدن به شيوه هاي خشن و سركوب گرايانه. شكل گيري نظام هاي عقيدتي متفاوت با نظام ارزشي مستقر و رايج، يكي از منابع مهم عدم تعادل ارزشي و نهايتاً بي ثباتي به حساب مي آيد. فرقه هاي مذهبي جديد كه از ساختاري مدرن و غيرمرسوم برخوردارند و از شيوه هاي امروزين بهره مي جويند، نه تنها در ميان عموم مردم و قشر گريزان از نظام باورهاي حاكم، به ويژه در بعد مذهبي، بلكه در دژهاي به ظاهر تسخيرناپذير مذهب سنتي نيز نفوذ مي كنند و نگرش هاي انتقادي عليه عقايد مسلط را گسترش می دهند.(حاجیانی، 243:1383) از اين رو، با توجه به به كارگيري ابزار جديد از سوي اين گروه ها و متفاوت بودن جنس تهديد آنان، به نظر مي رسد شيوه هاي ذيل جهت برخورد با اين گروه ها مناسب باشد:
-1 برخورد فكري و انديشه اي از طريق حوزه ها و دانشگاه ها؛
-2 تبليغ دين رسمي و باورهاي اعتقادي مردم به شكل نياز روز.
-3 آگاهي سازي عمومي مردم در سطح جامعه؛
-4 ايجاد شك، ترديد و افشاگري در باورها و عقايد فرقه ها؛
-5 برخورد با رهبر فرقه ها نه مريدان و پيروان فرقه ها؛
-6 تقدم پيشگيري بر درمان در برخورد با فرقه ها؛
-7 جلوگيري از ورود افراد جديد به فرقه ها؛
-8 در برخورد با رهبران فرقه اي بايد بين فعاليت هاي فرقه اي و ساير تخلفات و اتهامات تفكيك قائل شد؛
-9 در برخورد با فرقه نبايد با اعتقادات فرقه برخورد كرد، زيرا سريعاً موضع گرفته و واكنش منفي ايجاد مي كند. با توجه به اينكه هر فرد در پذيرش اعتقادات خودمختار است و در درون اعتقادات به دنبال هويت گم شده خويش مي گردد، فرد پيرو حاضر است جان خود را هم در راه فرقه فدا كند؛
-10 در برخورد با مريدان و پيروان به جاي به چالش كشيدن مباحث عقيدتي، بايد در آنها ايجاد سؤال كرد تا خود به اشتباه بودن اعتقاداتشان پي ببرند؛
-11 به جاي جدا كردن فرد از فرقه، بايد فرقه را از ذهن فرد خارج كنيم، زيرا در جامعه توده وار، فرد به آساني حاضر نيست از گروه خارج شود؛
-12 جلوگيري از سياسي شدن فرقه ها و برخورد صرفاً اعتقادي با آنها؛
-13 فرد بريده از فرقه بيش از هر چيز به دوستي و محبت احتياج دارد كه نبايد اين ويژگي را از او دريغ كرد؛
-14 شفاف نمودن تناقضات فكري و انديشه اي فرقه براي اعضا و جامعه؛
-15 برگزاري كلاس ها و دو ره هاي توجيهي ويژه براي دانشجويان و دانش آموزان، و هشدار نسبت به عواقب ورود به اين فرقه ها.
6. نتيجه گيري
پس از رشد مطالعات جنبش ها و طبقات اجتماعي در دهه 60 و 70ميلادي، يكي از نظرياتي كه به آن پرداخته شد، نظريه جامعه توده وار از مجموع نظريات كاركردي بود. براساس اين نظريه، رشد سريع و حركت شتابان تحولات و دگرگوني هاي اجتماعي، موجب كاهش نقش نهادهاي اجتماعي و عقب افتادن از روند رشد مي شود. از اين رو، دولت ها نمي توانند نقش اساسي خود را در برقراري ارتباط بين توده مردم و نخبگان ايفا كنند و در چنين شرايطي كه توده در حالت بلاتكليفي قرار دارد، شرايط براي رشد و به وجود آمدن جنبش ها و از جمله فرقه هاي نوظهور فراهم مي شود. راه حل اين معضل در برقراري حلقه هاي واسط جهت ارتباط توده و نخبگان است. در يك جامعه ديني نيز كه پيروان مذهب رسمي، پس از مدتي نمي توانند از طريق نخبگان ديني پاسخ سؤالات خود را بيابند و چون نخبگان تلاشي در رفع نيازهاي امروزين مردم نمي كنند، به ناچار طيفي از جامعه به سمت گروه هاي نوظهور حركت مي كنند. بنابراين، بايد همزمان با رشد تقاضاها و رفتارهاي واقعي مردم و به دنبال تغييرات جامعه، دين رسمي نيز امكان پاسخگويي به اين نوع خواسته ها را داشته باشد.
بررسي علمي موضوع نشان مي دهد كه پديده فرقه هاي نوظهور، خاص جامعه ايراني نيست و در جوامع ديگر نيز مي توان نمونه هاي آن را سراغ گرفت. ذكر اين نكته لازم است كه برخورد با اين پديده در وهله اول مسئله اي جامعه شناختي است، كه در صورت عدم مواجهه مطلوب با آن ممكن است به آسيب امنيت ي تبديل شود. از اين رو، جامعه شناسان و نخبگان حوزه دين بايد با بررسي همه جانبه موضوع به برخورد با آن بپردازند. هم چنين ذكر اين نكته نيز ضروري است كه برخورد با فرقه ها بايد از جنس برخورد نرم باشد تا بتوان به تأثيرات مثبت آن دست يافت. در غير اين صورت، به مرو ر زمان پايدارتر شده و به پديده اي مقاومت گرا تبديل خواهند شد.
.............................................................
پی نوشت ها:
1. New Religious Movements
2. . Durkheim
3. Weber
4. . Wilson
5. . Lackman
6. http://fallahziarani.blogfa.com/Post-10/aspx
7. Sect
8. . Robert Bowman
9. Michael Langone
10. . Margaret Thaler Singer
11. Cult
12. Zen
13. Spiritualist
14. هر چند برخي از ويژ گي هاي فوق الذكر ممكن است در ساير جوامع هم وجود داشته باشند، اما محيط رشد فرق ايراني بنا به دلايل اجتماعي متفاوت با جوامع مشابه است و از همين رو شاخص هاي فرقه ها نيز متفاوت مي باشد.
15. James Beckford
16. Social Norms
................................................
فهرست منابع
الف) منابع فارسي
1. اينگلهارت، رونالد و نوريس، پيپا، دين و سياست در جهان، كندوكاوي در جوامع مذهبي و غير مذهبي، ترجمه مريم وتر، تهران: نشر كوير، 1378
2. تيليخ، پل، آينده اديان، تر جمه احمدرضا جليلي، قم: مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1378
3. پورسعيد، فرزاد، گوناگوني و انسجام ملي در جامعه ايراني، پژوهشكده مطالعات راهبردي، شماره 35 ، بهار 1386
4. ويژه نامه كژراهه، روزنامه جام جم4. تأملي در عرفان ها و شبه عرفان هاي دروغين اسفند 86
5. جعفريان، مجيد، پيدايش فرقه گرايي در سازمان هاي ديني، مجله معرفت، شماره 91. تير 1384
6. حاجياني، ابراهيم، بررسي جامعه شناختي فرقه گرايي مذهبي و تأثير آن بر نظم و ثبات سياسي، پژوهشكده مطالعات راهبردي، شماره 24 ، تابستان 1383
7. كاستلز، امانو ئل، عصر اطلاعات : اقتصاد، جامعه و فرهنگ(جلد دوم)، ترجمه حسن چاووشيان، تهران: طرح نو، 1380
8. كوزر، لوئيس، نظرية تقابل هاي اجتماعي، ترجمه عبدالرضا نواح، تهران : نشر رسش، 1384
9. گولد، جوليوس، فرهنگ علوم اجتماعي، مترجم محمدجواد زاهدي مازندراني، تهران :مازيار، 1376
10. ملتون، جيمز، گوردون، جنبش هاي نوپديد ديني و مخالفان آنها در آمريكاي قرن21، ترجمه بهزاد حميديه، فصلنامه راهبرد، شماره 39 ، بهار 1385
11. نش، كيت، جامعه شناسي سياسي معاصر ، جهاني شدن، سياست و قدرت، ترجمه محمدتقي دلفروز، تهران: نشر كوير، 1380
12. نكويي ساماني، مهدي، دين و فرايند جهاني شدن، قم: بوستان كتاب، 1386
13. نوچه فلاح، رستم، فرقه هاي نوظهور ديني، فصلنامه مينوي خرد، شماره 8
http://Fallahziarani.blogfa.com/post-10.aspx
14. واترز، مالكوم، جهاني شدن، ترجمه اسماعيل مرداني گيوي و سي اوش مرادي، تهران: نشر سازمان مديريت صنعتي، 1379
15. ويلسون، برايان و كرسول، جيمي، جنبش هاي نوين ديني، محدوديت ها و امكانات ، ترجمه محمد قلي پور، مشهد: نشر مرنديز، 1378
16. هوفر، اريك و مريد راستين؛ تأملاتي درباره سرشت جنب ش هاي توده وار، ترجمه شهريار خواجيان، تهران: نشر اختران، 1385
ب) منابع لاتين
17. Singer, Margaret Thaler, Cults in Our Midst: The continuing fight
against their hidden menace, Washington: Jossey- Bass Press, 2003.
18. Smith, Christian, Disruptive Religion: The Force of Faith, in
Social Movement Activism, New York: Routledge, 1996.
................................................
منبع: پژوهشنامه هویت(2) ، گروه پژوهش هاي فرهنگي و اجتماعي (صفحات 149 – 189)
نویسنده: عليرضا قاضي زاده، كارشناس ارشد علوم سياسي.
|