درآمد
تصوفِ فرقه ای، یکی از جریان های ضد فرهنگی در کشورهای اسلامی است که با گرایش های گوناگونی ظاهر گشته است. تصوف- که اسم منسوب آن، صوفیه است- مصدر لازم ثلاثی مزید از باب تفعّل به معنای صوفی شدن به کار می رود. این باب برای بیان گرایش به فرقه ها و آیین ها هم به کار می رود، مانند: تَمَجُّس یا تهوُّد که به معنای گرویدن به آیین مجوس و دین یهود است. تصوف هم به معنای گرایش به صوفی است؛ پس تصوف هم به معنای صوفی شدن و هم به معنای گرایش به صوفی به کار می رود.
چیستی تصوف
در مرحله چیستی تصوف، تحلیل نگارنده این است که تصوف بر دوگونه متصور است: الف. تصوف در مقام تعریف: تعریف های کسانی چون ابونصر سراج،(1) سهروردی،(2) قاسانی،(3) هجویری،(4) قشیری(5) مانند: اعراض از خلق، به خدا پیوستن، احکام شریعت را عمل کردن و...، تصوف در مقام تعریف را گزارش می دهند. ب. تصوف در مقام تحقّق: یعنی فرقه های صوفیه ای که تحقق یافته اند. توصیف ها و تحلیل ها باید به این مقام، یعنی صوفیۀ تحقق یافته، اختصاص یابد و نباید این دو مقام خلط شوند. لذا گاهی که با مدعیان صوفیه و به اصطلاح اقطاب فرقه های تصوف بحث می کنیم آن ها به این تعاریف تمسک می کنند؛ در حالی که همه این تعاریف، مقبول اهل معرفت اند. ولی تصوف تحقق یافته کنونی به جهت انحراف های گوناگون، نمی تواند خود را بر این تعاریف منطبق سازد. انحراف تصوف در قرن یا قرن های اخیر اتفاق نیفتاده، بلکه این انحراف از صدر اسلام به وجود آمد. ما علاوه بر نقدهایی که بر متصوفة معاصر داریم؛ نسبت به صوفیانی همچون حسن بصری، جنید بغدادی و معروف کرخی نیز می توانیم تحلیل هایی ارایه نماییم. حسن بصری، کسی است که امام علی(ع) تا امام باقر(ع) را درک کرده و نه تنها به آن ها ایمان نیاورده، بلکه در برابر آن ها ایستاده و بر امیرالمؤمنین(ع) جهت درگیری با اهل جمل، طعنه زده و بنابر نقلی در نهایت، مقام قضاوت در حکومت حجاج بن یوسف ثقفی را می پذیرد! جنید بغدادی، اولین کسی بود که رقص و سماع را وارد تصوف کرد و دیگران از او پیروی نمودند و منشأ صدور فتاوای مراجع تقلید و فقهای شیعه درگذشته و حال بر ضد انحراف های متنوع فرقه های صوفیه گردید. علاوه بر این که، فرقه فرقه کردن دین نیز از نظر فقهی حرام است.
حاصل سخن آن که اگر حقیقت تصوّف، تلاش برای ترک لذت های دنیایی و آخرتی و رجوع به فنا و ترک نسبت چیزی به خود و یافتن صفت های پسندیده و اخلاق نیکو باشد(6) و اگر صوفی کسی است که ظاهر او، مخالف احکام شریعت نباشد و باطنش، طالب حقایق الحقیقه باشد، و اگر تصوّف، پذیرفتن خُلق و خُوی خداوند و به کار بستن آداب شریعت و چسبیدن به سنّت حضرت محمد(ص) است و اگر صوفی ظاهرش آراسته و صورتش زرد و شکمش به پشت چسبیده و خُلق و خُویش، خوش و غذایش اندک و ناچیز و لباسش بالا زده (یعنی روی زمین از سر تکبر کشیده نمی شود) و عقلش روشن و دلش زیباتر از چلچراغ درخشان است(7) و اگر به گفتۀ عطار در الهی نامه: تصوف چیست در صبر آرمیدن / طمع از جملة عالم بریدن؛(8)
هیچ نقدی بر تصوف وارد نیست؛ ولی آیا فرقه های صوفیه تحقّق یافته این چنین اند؟!
آسیب شناسی فرقه های صوفیه
تمامی فرقه های موجود صوفیه در ایران معاصر، گرفتار مشکلات اعتقادی و یا رفتاری اند و به همین جهت، عرفان اصیل اسلامی از التقاط و انحراف فرقه های صوفیه به شدت رنج می برد. این فرقه ها در عقاید و مناسک خود، گرفتار انحراف ها و بدعت های فراوانی هستند که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:(9)
1. نقش عوامل بیرونی در پیدایش تصوف
نباید گمان کرد که تصوف در تاریخ اسلام تنها زاییده آموزه های دینی است، بلکه عوامل فراوان دیگری وجود داشته است که منشأ پیدایش تصوف گرایی در میان مسلمانان بوده است که از جمله می توان به موارد ذیل اشاره کرد:(10)
الف. افکار و مذاهب هندی و بودایی: جماعتی از هندی ها در عصر حکومت بنی امیه، به آیین اسلام گرویدند و کتاب های هندی توسط "منکه هندی" و "ابن دهن هندی" ترجمه شد؛ که از همه مهم تر، کتاب "یوذاسف" و "یوذاسف و بلوهر" که درباره روش زندگی صوفیانه بودند. مرحوم صدوق در "اکمال الدین و اتمام النعمه" و مرحوم مجلسی در "بحارالانوار" پیرامون یوذاسف و بلوهر، داستانی نگاشته اند. البتّه ادیان و مذاهب هندی، اختلافات نظری و عملی فراوانی دارند، لکن رویکرد صوفیانه بین آن ها مشترک است و تصوف به عنوان یک ایدئولوژی در میان آن ها مطرح می باشد. همگی در ریاضت کشی و پرهیز از دنیا مشترکند و راه سعادت و نجات آدمیان را ترک لذات جسمانی و شکنجه بدنی می دانند. این فرقه ها بر این باورند که جهان سراسر رنج و عذاب است و ریشه این رنج ها، آرزوها و خواهش های دنیوی است و رهایی از علایق و شهوات مادی وسیله نجات و سعادت است. مسأله طلب مرید و سالک از مراد و قطب نیز از روش های صوفیان هندی است که در فرقه های صوفیه موجود در جهان اسلام وارد شده است. مسأله وحدت وجود- البتّه با تفسیر خاصی- از دیگر عقاید مشترک صوفیان هندی است. "اوپانیشادها" کتاب مقدس برهمائیان این عقیده را پایه گذاری کرده است. همچنین، موارد دیگری مانند: خرقه پوشی، اذکار دسته جمعی که به گفته ابوریحان بیرونی در کتاب "التحقیق ما للهند" از سلوک رفتاری هندیان است و همه این آداب در میان فرقه های صوفیه اسلامی رواج یافته است.
لازم به ذکر است که تعداد زیادی از مرتاضین بودایی و جوکی های تارک دنیا و دوره گردهای هندی در ممالک اسلامی مخصوصاً در شام و عراق پراکنده شدند؛ مانند: ابوعلی سندی، استاد بایزید بسطامی که در حقش می گوید: "من از بوعلی، علم فنا در توحید می آموختم." حسین بن منصور حلاج، مسافرت به هندوستان نمود و پس از مراجعت در صوفی گری تحوّل جدی یافت! بنابراین، مسأله فقر، خرقه پوشی، انزوا، و ریاضت کشی همه از آداب مرتاضین هندی است.
ب. دنیاپرستی و آشوب های سیاسی: گرایش مادی گرایانه و دنیاطلبانه برخی از اصحاب پیامبر و نزاع های سیاسی قرن اول و دوم زمینه ساز پیدایش و گسترش صوفیه بوده است. توضیح مطلب این که: تمایل به دنیا در اثر فتوحات، اولین قدم انحراف مسلمین بود که دولت عثمان آن را توسعه داده و عکس العمل این انحراف، زهدورزی افرادی چون: عبدالله بن عمر، حسن بصری و پرهیز از مسایل سیاسی و اجتماعی بود. حسن بصری متوفای 110 هجری با اینکه امام علی و امام حسن و امام حسین و امام سجاد و امام محمدباقر(ع) را درک کرد، در پوستین ریاضت کشی خود فرو رفته و ذره ای به فکر مسایل اجتماعی جامعه نبوده و هیچ گاه ائمه اطهار(ع) را یاری نکرد! اصحاب حسن بصری، اولین کسانی بودند که برای صوفیان خانقاه ساختند و زمینه را برای صوفیان قرن دوم و سوم، مانند: ابوهاشم کوفی، ذوالنون مصری، معروف کرخی، ابراهیم ادهم، ابوحامد بلخی و محاسبی فراهم آوردند.
ج. تماس مسلمانان با راهبان مسیحی: رهبانیت مسیحی نیز بر صوفی گری مسلمانان تأثیرگذار بوده است. حتی مسجد ضرار هم توطئه راهبی مسیحی به نام ابوعامر بود! یعنی یک راهب و صوفی مسیحی به بهانه عبادت منافقین ساختمانی با عنوان مسجد ساخت، تا محل توطئه آن ها گردد و خداوند نیز آن ها را رسوا کرد. بنابراین، مردم دیندار باید هوشیار باشندکه تغییر عنوان خانقاه به مسجد یا حسینیه، ماهیت انحرافی آن ها را تغییر نمی دهد.
د. انتشار فلسفه یونانی و نوافلاطونی: تصوف در قرن سوم به غیر از زهد و ترک دنیا و ریاضت کشی وارد فاز جدیدی شد و به مباحث عرفانی، مانند: وحدت وجود، عشق، کشف و شهود، فنا و... پرداخت. این رویکرد از فلسفه افلاطون و فلوطین و نوافلاطونیان که در قرن سوم ترجمه شده بودند، ناشی شده و بر صوفیان مسلمان تأثیر گذاشت. جنید بغدادی، با بهره گیری از مفاهیم نو افلاطونی، قالب جدیدی به تصوف بخشید. به همین دلیل، وی لباس پشمینه صوفیان اولیه را به دور انداخت و لباس معمولی به تن کرد و گفت: "لیس الاعتبار بالخرقه انما الاعتبار بالحرقه"؛ یعنی: "خرقه"، اعتبار ندارد، بلکه اعتبار به احتراق دل و دل سوختگی است.
هـ. تفسیر به رأی دین: متون اسلام، مملو از مفاهیم اخلاقی و عرفانی ناب و خالص است. آیات قرآن، روایات و ادعیه اهل بیت (ع)، مانند: صحیفه سجادیه، دعای کمیل، دعای عرفه، مناجات شعبانیه برای سیر و سلوک عرفانی بیان گردیده است. پیش فرض های صوفیانه هندی، پاره ای از زاهدان و تارکان دنیا را گرفتار تفسیر به رأی کرده و معانی ناصواب را بر واژگان قرآنی، مانند: زهد و دنیا و... وارد ساختند. فاصله گرفتن از معارف اهل بیت(ع) نیز بر این انحراف فکری و رفتاری افزود. تا اینجا روشن شد که: اولاً، بسیاری از فرقه های صوفیه از اصالت عرفان اسلامی برخوردار نیستند؛ زیرا کاملاً از هندیان و بودائیان و مسیحیان تأثیر پذیرفته اند. ثانیاً، برخی از متصوفه در بهره وری از آموزه های اسلامی نیز گرفتار تفسیر به رأی و تأویل گرایی گردیده اند. ثالثاً، تصوف فرقه ای از اسلام اعتدالی خارج شده است؛ در حالی که آیات قرآن بر اسلام اعتدالی دلالت دارد، مانند آیه های87 مائده، 77 قصص و 32 اعراف و آیة: "وَ کذلِک جَعَلْناکمْ أُمَّهً وَسَطاً لِتَکونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَ یکونَ الرَّسُولُ عَلَیکمْ شَهیدا"(11) یعنی: چنین است که شما را بهترین امّت ها گردانیدیم تا بر مردمان گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد. بنابراین، افراط ورزی در ترک دنیا و ریاضت کشی و بریدن از جامعه، مورد رضایت و پذیرش اسلام نیست، هر چند صوفیان معاصر نه تنها به ترک دنیا اشتغالی ندارند که به شدت گرفتار دنیازدگی هستند.
2. خانقاه در برابر مسجد
خانقاه بنا به تصریح منابع صوفیه مانند: "نفحات الانس" و "طرایق الحقایق" به پیشنهاد "امیری ترسایی" در عصر ابوهاشم کوفی ساخته شد! و بدعت صوفیان در ساختن خانقاه به این است که آن را به دین و طریقت دینی منتسب می سازند؛ در حالی که این مکان در برابر مسجد ساخته شده و از عوامل تفرقه میان مسلمانان به شمار می آید.
3. تأویل قرآن
اولین بار، جنید بغدادی، تصمیم به تطبیق عقاید و اعمال صوفیان با آیات و اخبار گرفت و سپس متصوفه دیگر، آن را دنبال کردند و برای اسلامی جلوه دادن عقاید و اعمال متصوفه، از معانی ظاهری آیات بدون هیچ قرینه ای دست شسته و تفسیر به رأی را پیشه خود ساختند.
4. اسلام گزینشی
مشکل اساسی صوفیان در طول تاریخ، پذیرش گزینشی اسلام در مقابل اسلام جامع نگر بوده است. به قول دکتر قاسم غنی، گاهی مشایخ صوفیه به مقتضای زمان، شرع را از شروط تصوف می شمردند و گاهی هم قیودی می گذاشته اند. حتی برخی از صوفیان معتقدند که شریعت، فقط راه را نشان می دهد و اگر انسان به مقصد رسید دیگر حاجتی به شریعت ندارد! در حالی که بنابر نص قرآن و سنّت، آدمیان باید تا هنگام مرگ، احکام الهی را همراهی کنند، به همین دلیل، امام علی(ع) در محراب عبادت، مضروب گردید و امام حسین(ع) ظهر عاشورا، نماز به جای آورد. اسلام گزینشی در فرقه های گنابادیه و ذهبیه هم مشاهده می شود، مثلاً نسبت به احکام سیاسی و اجتماعی بی مهری نشان می دهند و به همین دلیل، انقلاب اسلامی و حرکت امام خمینی& را همراهی نکردند. برخی از آن ها نیز در اقامه نماز و پرداخت وجوهات و تقلید از مجتهد جامع الشرایط کوتاهی می ورزند.
از زمان ملاسلطان گنابادی، بنابراین نهاده شد که اتباع فرقه صوفیه، ده یک از درآمد خویش را به عنوان "عُشریه" به رئیس فرقه پرداخته و به صراحت تمام آن را جایگزین زکات و خمس قلمداد می کنند! در حالی که خمس و زکات یکی از ضروریات مذهب تشیع است و به فتوای تمام فقها، عُشریه جایگزین خمس نیست. این رویکرد، طبق آیه ذیل، گرفتار کفر است: «إِنَّ الَّذِینَ یکفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَیرِیدُونَ أَنْ یفَرِّقُوا بَینَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَیقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکفُرُ بِبَعْضٍ وَیرِیدُونَ أَنْ یتَّخِذُوا بَینَ ذَلِک سَبِیلا ٭ أُولَئِک هُمُ الْکافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْکافِرِینَ عَذَابًا مُهِینًا»(12)زیرا همه فرقه های صوفیه در پذیرش آموزه های اسلام، نگرش جامع نگرانه ندارند و تنها به صورت موجبه جزئیه، دل سپردگی به دین نشان می دهند و این هم به جهت، تأثیرپذیری صوفیه از عرفان های جنوب شرق آسیا و کشورهای دیگر است.
5. آلت دست استعمار
بهره برداری استعمار از تصوف، مطلب دیگری است که نباید از آن غفلت کرد؛ برای نمونه، انگلیس برای اجرای طرح های استعماری خود، شخصی را به نام "صوفی اسلام" از افغانستان به عنوان امام زمان عَلَم کرد و با لباس زهد و صورتی آراسته او را سوار بر هودجی نمود و سیصد و شصت نفر فدایی اطراف هودج را احاطه کرده و در حالی که پنجاه نفر شمشیر زن و مرید هم همراه او بود، به طرف خراسان حرکت کرد و خون ها ریخته شد و خرابی ها به بار آمد و سرانجام ارتش ایران با کشتن صوفی اسلام و تمام فدائیانش و تار و مار کردن سربازانش، آتش فتنه را خاموش کرد. استعمارگران از اوایل قرن نوزدهم به این نتیجه رسیدند که با ایجاد فرقه های ظاهراً مذهبی در جوامع اسلامی بهتر می توانند به اهداف سیاسی و استعماری خود دست یابند، به همین دلیل، پشتیبان صوفیه و فرقه های آن بودند. پاره ای از اقطاب دراویش نیز به جرگه فراماسونری پیوستند؛ مانند دکتر عبدالحمید گنجویان قطب درگذشته فرقة ذهبیه اغتشاشیه.
6. هماهنگی با جریان های طاغوتی
هماهنگی صوفیه با جریان های طاغوتی، از دیگر پیامدهای تصوف است که تاریخ بر آن گواهی می دهد. برای نمونه، "سعادت علیشاه"، رئیس فرقه نعمة اللهیه، جزء سرسپردگان ظل السلطان فرزند ناصرالدین شاه و حاکم مستبد اصفهان، وقتی پیرامون مشروطیت از او سؤال شد، در پاسخ گفت: "ما یک نفر زارع دهاتی درویشیم و نمی دانیم مشروطیت یا استبداد چه معنا دارد و این چنین کاری نداریم و مطیع امر دولت می باشیم خواه مشروطه باشد و خواه مستبد". شیخ عبدالله مازندرانی معروف به حائری، حقوق بگیر انگلیس، ارادتمند ملاسلطان گنابادی و نیز عبدالحسین تیمورتاش، وزیر دربار رضاخان از ارادتمندان سلطان علی شاه تا صالح علی شاه بوده است. سلطان حسین تابنده گنابادی معتقد بوده است که روحانیون در امور دنیوی که مربوط به امر دیانت نیست، موظف به اطاعت سلاطین و مقررات مملکتی می باشند و نباید مخالفت کنند. نیز دکتر گنجویان، مدعی قطبیت ذهبیه اغتشاشیه که فرارش به انگلیس بعد از انقلاب، به خوبی بر هماهنگی او با دولت پهلوی و مخالفتش با انقلاب اسلامی دلالت دارد.
7. اباحه گری
سماع و آواز و غنا و آسیب های اخلاقی و انحرافات جنسی و فاصله گرفتن از شریعت نیز مشکل دیگر بسیاری از فرقه های صوفیه است. اصولاً برخی از گروندگان به تصوف نیز به همین جهت وارد این فرقه ها می شوند. انحراف و آلودگی های اخلاقی برخی از دراویش در خانقاه ها، سابقه ای دیرینه دارد تا آنجا که مولوی هم از آن وضعیت می نالد و می سراید: خانقاهی کو بود بهر مکان / من ندیدم یک زمان در وی امان
8. پشمینه پوشی
انحراف دیگر پاره ای از صوفیان، پشمینه پوشی آن هاست که در اواخر قرن دوم هجری در میان مسلمین رواج یافت و به همین جهت، نام صوفی بر آن ها نهاده شد. پیامبر اکرم(ص) در سفارش هایش به ابوذر غفاری فرمود: "در آخرالزمان، جماعتی خواهند بود که در تابستان و زمستان، پشم پوشند و گمان کنند که ایشان را به سبب این پشم پوشیدن، فضل و زیادی بر دیگران است. ملائکه آسمان و زمین، این گروه را لعنت می کنند."(13) صوفیان معاصر، گرچه کمتر اهل پشمینه پوشی اند، لکن ماهیت انحرافی تصوف فرقه ای را همچنان دارند.
9. کشف و شهود شیطانی
بسیاری از انحرافات و بدعت های صوفیان را می توان زاییده مکاشفات شیطانی دانست. برخی از مدعیان تصوف در اثر ریاضت های نامشروع، با شیطان در تماس بوده و خود و جامعه اسلامی را گرفتار شهودهای ناصواب می کنند. بر اهل فن پوشیده نیست که کشف و شهود و اشراق بر دو نوع است، نخست: شهود الهی و ربانی که همچون رؤیاهای صادقه، قابل اعتمادند؛ دوم: شهود شیطانی. در بسیاری از مواقع در اثر عواملی، شهود کاذب و شیطانی تحقق می یابد؛ به همین دلیل، نمی توان بر مکاشفات منقول از صوفیان، مُهر صحت نهاد و به تعبیر همه عارفان اصیل، برای تشخیص مشاهدات الهی از مشاهدات شیطانی باید به سراغ کشف معصوم یعنی قرآن و سنّت رفت.
10. در برابر اهل بیت(ع) و علما
اولین مخالفت با تصوف التقاطی سنّتی را می توان در فرمایشات ائمه(ع) جستجو کرد. روایات صحیحة ائمه اطهار(ع) پیرامون نقد تصوف و فرقه های صوفیه درکتاب "سفینة البحار، واژه صوف" وارد شده است:(14)
1. بزنطی از اسماعیل بن بزیع از امام علی بن موسی الرضا(ع): "کسی که به نزد او نامی از صوفیه برده شود و نسبت به آن ها ابراز تنفّر و مخالفت نکند این چنین کسی از ما نیست و کسی که آنان را انکار نماید چنان است که در رکاب پیامبر خدا(ص) با کفار جهاد کرده است".
2. بزنطی می گوید: مردی از اصحاب ما به امام صادق(ع) گفت: دسته ای در زمان ما پیدا شده اند که به آن ها صوفیه گفته می شود شما در بارة آن ها چه می فرمایید؟ امام(ع) فرمود: "آنان دشمنان ما هستند هر کس به سوی آن ها اظهار تمایل کند از آن ها محسوب می شود و با آن ها محشور خواهد شد. زود است که عده ای از مدعیان دوستی ما اهل بیت نسبت به آن ها تمایل خواهند نمود و خود را تشبیه به آن ها کرده و به نام و لقب آن ها ملقب خواهند شد و گفته های آنان را تأویل و توجیه خواهند کرد. آگاه باش، هر کس به آن ها تمایل نماید از ما نیست و من از او بیزارم و هر کس نسبت به آنان ابراز مخالفت و انکار نماید و آن ها را رد نماید مانند کسی است که پیش روی پیغمبر خدا(ص) با کفار جهاد کرده باشد."
3. سید مرتضی رازی از محمد بن حسین بن ابی الخطاب نقل می کند که گفت با امام هادی(ع) در مسجد النبی بودم، عده ای از اصحاب به خدمتش رسیدند. مدتی بعد جماعتی از صوفیه وارد مسجد شدند و در گوشه ای به حالت دایره ای نشستند و شروع به گفتن لااله الاالله نمودند. امام هادی(ع) فرمود: "به این مردم فریب کار توجّه نکنید این ها هم پیمانان شیاطین و ویران کننده مبانی دین هستند".
4. روایتی از علی بن الحسین بن موسی ابن بابویه قمی در قرب الاسناد از سعد بن عبدالله، از محمد بن عبدالجبّار از حضرت امام حسن عسکری(ع) از امام جعفر صادق(ع) دربارة مؤسس تصوف است که می فرماید از امام جعفر صادق(ع) پرسیدند: ابوهاشم کوفی (مؤسس تصوف) چگونه آدمی است؟ فرمود: "وی شخص فاسدالعقیده ای بوده و او همان کسی است که مذهبی را بدعت گذارد که آن را تصوف می نامند و وی این مذهب را پناهگاهی برای عقیده زشت و ناپسند خود قرار داد".
پس اولین منتقدان صوفیه، امامان معصوم(ع) بودند که می توان نقدهای آن بزرگواران بر صوفیه را درکتاب های روایی مشاهده کرد. علاوه بر پیشوایان دین اسلام، بزرگان و عالمان صدر اسلام و معاصرآثار فراوانی در ردّ صوفیه نوشته اند که از جملۀ آن ها می توان به: رسالۀ الردّ علی الصوفیه و الغالیه، جناب حسین بن سعید اهوازی یکی از اصحاب امام رضا(ع)، ردّ بر حسن بصری (فضل بن شاذان)، الردّ علی الغلاه (ابواسحاق کاتب از اصحاب امام عسکری(ع))، الرد علی اصحاب الحلاج (شیخ مفید)، مجامیع فی رد الصوفی و غیره (شهیداول)، حدیقة الشیعه (مقدس اردبیلی)، رساله فی ردّ الصوفیه (علی بن محمد بن الشهیدالثانی)، کسراصنام الجاهلیه (ملاصدرا)، الردّ علی الصوفیه (ابوالفتح محمد بن علی الکراجکی)، المطاعن المجرمیه فی ردّ صوفیه، (شیخ نورالدین ابی الحسن علی بن عبدالعالی الکرکی)، عین الحیاة، (محمدباقر مجلسی)، الاثنی عشریه فی الرد علی الصوفیه (شیخ حرعاملی)،(15) نفحات الملکوتیه فی الرد علی الصوفیه (شیخ یوسف بحرانی)، خیراتیه فی ابطال الصوفیه (آقامحمد علی بن وحیدبهبهانی)،(16)تحفه الاخیار (مولی محمد طاهر قمی)،(17)جلوه حق (آیت الله مکارم شیرازی)،(18) تحقیق و بررسی در تاریخ تصوف (آیت الله عمیدزنجانی)،(19)سلسله های صوفیۀ ایران (نورالدین مدرسی چهاردهی)(20)و... اشاره کرد.
شایان ذکر است که اهل عرفان و تصوف نیز در نقد صوفیان ساده لوح یا منحرف و ریاکار سخن ها گفته اند: برای نمونه مولوی در موارد مختلفی از مثنوی معنوی به نقد صوفیان پرداخته است، از جمله در دفتر اول،21و دفتر دوم، که به اندرز صوفی می پردازد(22) و یا در داستان معروف خَر برفت و خَر برفت و خَر برفت.(23)
شبهه ها و پاسخ ها
1. برخی افراد خُرده می گیرند که چرا اهل کتاب، حق فعالیت مذهبی در اماکن عبادی خود را دارند اما صوفیه از این حق برخوردار نیستند؟!
پاسخ این است که اولاً، این حق را قرآن و سنّت به اهل کتاب داده است اما چنین حقی از ناحیه منابع دینی به فرقه های منحرف اسلامی از جمله صوفیه داده نشده است و احکام و حقوق شرعی باید مستند به قرآن و سنّت باشند. ثانیاً، تفاوت اساسی میان ادیان و فرقه های بدعت گذار وجود دارد. آیین مسیحیت، یهود و زردشت، خود را به اسلام مستند نمی سازند؛ لکن فرقه های صوفیه همانند سایر فرقه های منحرف، چون بهائیت و بابیت، رنگ اسلامی به خود می زنند و به همین دلیل، بسیار خطرناک تر از منحرفین دیگرند. ثالثاً؛ روایات فراوانی جهت مقابله با این بدعت ها از ائمه اطهار(ع) صادر شده است و سیره و گفتار آن ها بر ابطال صوفیه دلالت دارد. با وجود این همه روایت، از مدعیان اسلام تعجب است که چرا به خاطر منافع زودگذر دنیوی به دین اسلام خیانت می کنند و میان فرقه های صوفیه و سایر ادیان تحریف شده قیاس ابوحنیفه ای را به کار می برند.
2. شبهة دیگر این است که اگر فرقه های صوفیه، اهل بدعت اند و خانقاه را به عنوان بدعت ساخته اند، پس باید حسینیه ها و مدرسه های جدید که در زمان پیامبر و ائمه اطهار(ع) نبوده اند را نیز بدعت شمرد! زیرا همه این پدیده ها، نو و جدید هستند. پاسخ این است که اولاً حسینیه ها و مدارس جدید، فرقه های دینی نساخته اند و موجب کمرنگ کردن حضور مردم در مسجد و تفرقه میان مسلمین نشده اند در حالی که تمام این پیامدهای منفی در خانقاه ظاهر گشته است. ثانیاً، هر امر نو و جدیدی را بدعت مذموم نمی نامند، بلکه بدعت مذموم، عبارت از انتساب غیر دین به دین است. خانقاه به عنوان مکان طریقت دینی در برابر شریعت دینی، جزء دین شمرده شده و بدعت آفرین است. ثالثاً، صوفیان، احکامی در خانقاه جاری می کنند که جملگی بدعت اند. مثلاً پیوند وثیقی میان ولایت و تصوف برقرار می سازند و ولایت را در اقطاب خود، ساری و جاری می دانند و آن را جانشین ولایت ائمه اطهار(ع) قرار می دهند. اگر ولایت به زعم صوفیان قیام عبد است به حق در مقام فنا از نفس خود؛ پس لازمة بریدن از نفس و اتصال به حق، تابعیت از اهل بیت(ع) در تمام زمینه هاست، و یکی از دستورات ائمه اطهار(ع)، اطاعت از فقهای جامع الشرایط و مجتهدان فقه تشیع است درحالی که، فرقه های صوفیه به شدت مخالف مرجعیت شیعه اند و در دین شناسی از فقها و نائبان عام امام عصر(عج) بهره نمی گیرند. این گرایش نیز بدعت دیگری در تصوف است. همچنین گرایش سکولاریستی و توصیه به جدایی دین از سیاست و مسایل اجتماعی و انتساب دین گزینشی به اسلام ناب محمدی(ص) بدعت دیگری در فرقه های صوفیه است که در خانقاه آن را رواج می دهند. تمایز شریعت از طریقت و انتساب آن به دین اسلام بدون هیچ مدرک و مستندی، بدعت دیگر صوفیان در خانقاه به شمار می آید. البتّه حقایق اسلام به ظاهر و باطن و مقدمه و ذی المقدمه قابل تقسیم اند؛ اما شریعت و طریقت با تفسیری که برخی از صوفیان گفته اند مطلبی ناصواب است.
همه ائمه اطهار(ع) و بزرگان دین تا آخر عمر، اهل عبادت و مناسک الهی بودند. عارفان وارسته ای چون سیدعلی شوشتری، ملاحسین قلی همدانی، سید احمد کربلایی، آقاسید علی قاضی، میرزا جواد ملکی تبریزی، آیت الله بهجت و دیگران، سراسر زندگیشان، اُنس با خدا و معنویت بوده و لحظه ای از شریعت فاصله نگرفتند. حتی عارفان صدر اسلام مانند اصحاب صفه نیز در کنار مسجد، سُکنا داشته و اهل عبادت و فعالیت اجتماعی بودند. مرحوم کلینی در کتاب کافی، روایتی نقل کرده است: رسول خدا(ص) روزی پس از ادای نماز صبح، چشمش به جوانی رنگ پریده افتاد از او پرسید: کیف اصبحت؟ "حالت چگونه است؟" گفت: در حال یقین به سر می برم. پیامبر(ص) فرمود: علامت یقینت چیست؟ جوان عرض کرد: یقین من این است که مرا در اندوه برده و شب ها، مرا بیدار و روزها، مرا تشنه قرار داده است. گویا عرش خدا را می بینم که برای رسیدن به حساب مردم نصب شده و مردم، همه محشور شده اند. رسول خدا(ص) رو به اصحاب خود کرد و فرمود این شخص، بنده ای است که خداوند، دل او را به نور ایمان منوّر گردانیده است. آن گاه به جوان فرمود: حال خود را حفظ کن که از تو سلب نشود. جوان گفت: دعا کن، خداوند، مرا شهادت، روزی فرماید. طولی نکشید که غزوه ای پیش آمد و جوان در آن غزوه به شهادت رسید.(24)پس عارفان حقیقی، اهل تهجّد و عبادت در مسجد و اهل شهادت و رشادت در میدان مبارزه و اهل تفقه در دین الهی اند و اسلام جامع نگر را ملاک زیستن می دانند و این مظهر مناجات عارفین است که می فرماید: "و اجعلنا من اخص عارفیک و اصلح عبادک و اصدق طائعیک"
................................................
پی نوشت ها:
1. ابونصر سراج
2. شهاب الدین سهروردی، عوارف المعارف، ترجمه: ابو منصور بن عبدالمؤمن اصفهانی، به اهتمام قاسم انصاری، ص 57.
3. عبدالرزاق قاسانی،اصطلاحات الصوفیه،تصحیح مجید هادی زاده.
4. ابوالحسن علی بن عثمان الجلابی الهجویری الغزنوی،کشف الحجوب، تصحیح والنتین ژکوفسکی، ص34.
5. عبدالکریم بن هوازن قشیری، رساله قشیریه، ترجمه: ابوعلی حسن بن احمد عثمانی، تصحیح بدیع الزمان فروزانفر، ص 467-468
6. جامع الاسرار و منبع الانوار، سید حیدر آملی، ص44.
7. همان، ص 45-47.
8. فریدالدین عطارنیشابوری، الهی نامه، تصحیح: فؤاد روحانی، شعر2834.
9. ر.ک به سید تقی واحدی، درکوی صوفیان.
10. ر.ک به قاسم غنی:بحث درآثار و افکار و احوال حافظ، جلد2، ص2-6 و سعید نفیسی، سرچشمه تصوف در ایران، ص5- 24.
11. بقره/143.
12. النساء:150-151.
13. بحارالانوار، ج77، ص93.
14. سفینه البحار،ج 2، واژه صوف.
15. این کتاب در دوازده باب، پیرامون ابطال تصوف و نسبت ها وکشفیات و اعتقادات فرق صوفیه و بیان سایر انحرافات آن ها تنظیم شده و باب دوازدهم، مشتمل بر دوازده فصل در حرمت اقتدا به دشمنان دین و حرمت بدعت در دین و بیان برخی مطاعن مشایخ صوفیه و وجوب امر به معروف و نهی از منکر و وجوب مناظره با آن ها و امور دیگر است.
16. این کتاب به معرفی جهل مشایخ صوفیه به احکام شریعت و عقایدِ باطله وکفریات آن ها و صوفیه از نظر اهل بیت(ع) و چگونگی پیدایش مذهب تصوف و بیان مذمت های بزرگانی چون فیض کاشانی و علامه حلی و بحرالعلوم و صاحب ریاض و غیره درباره صوفیه و شرح حال برخی از قدما و متأخرین صوفیه مانند: معروف کرخی و سری سقطی و جنید بغدادی و غیره پرداخته است.
17. این اثر به بیان تاریخ صوفی گری و روایات مذمت صوفیه و بیگانگی صوفی گری با اسلام و اختیارات قطب و نمونه هایی از کرامات مشایخ صوفیه و اعمال خلاف شرع آن ها پرداخته است.
18. مباحث فراوانی مانند: تاریخچه تصوف و تفاوت عرفان اسلامی با عرفان التقاطی و فرقه سازی های صوفیه و ریاضت های عجیب صوفیان و تفسیر به رأی و قانون شکنی های آن ها و مطالب دیگری همراه با نقد تصوف و صوفیان درکتاب جلوه حق بیان شده است.
19. این کتاب، پس از پیشگفتار در پنج بخش به مباحثی همچون پیدایش ریشه های اولیه تصوف به ویژه افکار هندی و چین و ایران باستان و رهبانیت و تصوف در آیین مسیحیت و پیدایش تصوف در اسلام و سیر تصوف و تطورات آن در قرون اولیه اسلامی و علل پیدایش تصوف در اسلام پرداخته است.
20. این کتاب توسط انتشارات علمی و فرهنگی در سال 1360 و سال های بعد منتشرشد و نویسندۀ آن نیز پس از چهل سال دست ارادت به تصوف و فرقه ها و اقطابشان، از آن ها روی برگردانده و به نقد و تحلیل و افشاگری آن فرقه ها پرداخت. کتاب سلسله های صوفیه ایران در بردارندۀ معرفی و تحلیل سلسله های صفی علیشاهی، نقشبندیه، اصحاب سراچه، قادریه، سهروردیه، نعمت اللهی شمس العرفاء، ذهبیه، چشتیه، کوثر علیشاهی، نعمت اللهی نورعلیشاهی، اویسی، طاووسیه (گنابادی)، ملامتیه، مولویه، بکتاشیه، شطاری است.
21. مثنوی معنوی، دفتراول، 133- 136.
22. کریم زمانی، شرح جامع مثنوی معنوی، دفتردوم، ص 71-73.
23. همان، ج2، ص 163-164.
24. الکافی، ج2، ص53، ح2، باب حقیقة الایمان و الیقین.
..................................................
خوانندگان عزیز در صورت تمایل به شناخت عرفان اسلامی می توانند به کتاب "مقالات" استاد محمد شجاعی و کتاب "در جستجوی عرفان اسلامی"، استاد مصباح یزدی، مراجعه کنند.
پدید آورنده : دکتر عبدالحسین خسرو پناه
منبع: http://www.hawzah.net
|