يادآوري
در مقاله پيشين، از شخصيتي سلفي به نام حسن بن علي بن خلف بربهاري (د. 329 ق) با عنوان «کهن ترين الگوي وهابيت» سخن گفتيم و گوشه اي از عقايد افراطي و روش هاي خشونت آميز او را که الگوي کامل عقايد و روش هاي وهابيان بوده است، از نظر گذرانديم. در اين مقاله، گفتار خود درباره او را تکميل مي کنيم.
عاقبت بربهاري
پس از آن که بربهاري و مريدانش، با تحجر و خشونتي بي سابقه، به بهانه امر به معروف و نهي از منکر بغداد را به آشوب کشيدند، رئيس شرطه بغداد در دهم جمادي الآخر سال 323 ق اعلام کرد که اجتماع طرفداران بربهاري و مناظره درباره عقايدشان ممنوع است؛ اما بربهاري و يارانش اعتنايي نکردند، بلکه شر و آشوبشان افزايش يافت. چنان که از کوراني که در مسجد ساکن بودند کمک گرفتند، بدين گونه که هرگاه فرد شافعي مذهبي عبور مي کرد، آن ها را بر وي مي شوراندند و کورها با عصاي خود او را تا سرحد مرگ مي زدند! تا آن که خليفه اعلاميه شديداللحني صادر کرد و کارهاي آنان را زشت خواند و باورهاي جسم گرايانه شان را توبيخ کرد. هم چنين، بر تکفير شيعيان آل محمد(ص) و دعوت مسلمانان به بدعت هاي آشکار و روش هاي نادرست و مخالف با قرآن و انکار زيارت قبور امامان شيعه (ع) توسط بربهاري و يارانش، خرده گرفت و آنان را به شدت به تنبيه و تبعيد و قتل و آتش زدن خانه هاشان تهديد کرد.(1) گويا در همين زمان بوده است که بربهاري از بيم دستگيري مي گريزد و مخفي مي شود. هر چند منابعي که متهم به حمايت غيرتاريخي از حنابله هستند، علت هاي موهوم و مضحکي براي فرار و اختفاي او ذکر مي کنند. به عنوان نمونه، گفته اند که روزي بربهاري در هنگام موعظه عطسه کرد و حاضران مجلس او را دعا کردند؛ سپس هر که صداي آن ها را شنيد براي او دعا کرد تا آن که همه اهل بغداد براي او دعا کردند و سر و صداي آنان به دارالخلافه رسيد! خليفه از اين جايگاه بربهاري هراسان شد و گروهي از دولت مردان نيز بر آتش کينه او دامن زدند، تا آن که بربهاري را طلبيد و او نيز گريخت و در خانه يک زن پنهان شد.(2) چنين حکايت عجيبي به اين خاطر جعل شده است که براي شخصيت هاي منفوري مانند بربهاري، جايگاه دست و پا کنند. علت ديگري نيز براي گريختن و اختفاي بربهاري ذکر شده که به واقعيت نزديک تر است. گفته اند که حاجب خليفه، علي بن بليق خواست تا فرمان دهد معاويه را بر روي منبرها لعن کنند. بربهاري با اين کار به مقابله پرداخت و سپس از بيم دستگيري گريخت و پنهان شد، اما عده اي از يارانش دستگير و به بصره تبعيد شدند.(3) هم چنين، در منابع درباره مدت اختفاي بربهاري اختلاف به چشم مي خورد، اما ذهبي تصريح کرده که او تا پايان عمر در اختفا به سر برده و پنهان از دنيا رفته است.(4) سرانجام وي در حالي که از بيم دستگيري گريخته و در خانه يک زن پنهان شده بود، درگذشت. برخلاف ابن حنبل، چيزي درباره تشييع جنازه و مراسم تدفين او گزارش نشده است. ذهبي نقل کرده که او در خانه خواهر توزون، يعني همان مخفي گاهش به خاک سپرده شد و تنها کسي که بر او نماز گزارد، خادم آن خانه بود!(5) اين مطلب را مي توان نشان از عدم محبوبيت بربهاري نزد مردم و تفاوت او با علماي راستين دانست. هر چند برخي منابع حنبلي که متوجه اين رسوايي بوده اند، تلاش کرده اند براي کفن و دفن بربهاري تشريفاتي دست و پا کنند. اين منابع حکايت کرده اند که پس از تکفين بربهاري، هنگامي که خادم خانه به تنهايي بر او نماز مي گزارد، خواهر توزون از دريچه نگريست و ديد که خانه از مردان سفيدپوشي که بر او نماز مي گزارند، پر است! وي به هراس افتاد و خادم را طلبيد، اما خادم سوگند ياد کرد که در بسته بوده است.(6) جالب است که بربهاري در اواخر عمر خود، در حالي که بيش از 70 سال سن داشت، با دختر جواني ازدواج کرد.(7)
نقش بربهاري در جريان سلفيه
بر پايه آن چه گفتيم روشن شد، همه ويژگي هايي که بعدها به نوعي در ابن تيميه و بيش از او در وهابيان ديده مي شود، از تحجر و خشونت و تکفير و برخورد عملي با مخالفان، در اين شخصيت جمع شده بود. پيروان او نيز تحت تاثير روش او بوده اند. چنان که به عنوان نمونه، ابن بطه حکايت مي کند: يکي از دوستداران بربهاري که از عوام بود و در مجلس او حاضر مي شد، در حال مستي بر يک «بدعي» (8) عبور کرد. بدعي با اشاره به او گفت: «حنبليه اين ها هستند»! وي به طرف او آمد و گفت: «حنبليه سه دسته اند: دسته اي زاهدانند که روزه مي گيرند و نماز مي گزارند، دسته اي ديگر مي نويسند و تفقه مي کنند و دسته اي هم مخالفاني چون تو را پس گردني مي نوازند»؛ سپس بر قفاي او نواخت و وي را کتک زد.(9) بي گمان اين قبيل برخوردهاي عملي و خشن، روشي بود که بربهاري بنيان نهاد و دري بود که او گشود. از اين رو، به نظر مي رسد نقش او در افزايش سطح خشونت سلفي و زمينه سازي او براي ظهور شخصيت هايي چون ابن تيميه و جريان هايي چون وهابيت، از نظر دور مانده است. بربهاري را بايد حلقه اتصال سلفيه نظرگراي ابن حنبل و سلفيه عمل گراي ابن تيميه دانست که از هر حيث، سلفيت را براي وهابيت شدن، آماده کرد. بربهاري به يک تعبير، همان محمدبن عبدالوهاب بود که يک هزار سال پيشتر مي زيست و اگر به توفيقات محمدبن عبدالوهاب دست نيافت تنها بدين خاطر بود که مانند او از حمايت هاي حکومت برخوردار نبود. وانگهي آن فقر فرهنگي که به هنگام ظهور پسر عبدالوهاب در منطقه وجود داشت، در هنگام ظهور بربهاري وجود نداشت و زمينه کافي براي ايجاد يک جنبش انحرافي از سنخ جنبش وهابيت، هنوز فراهم نبود. به علاوه، شاگردان او نيز به استثناي ابن بطه، نخواستند يا شايد نتوانستند روش هاي او را به طور کامل پي بگيرند و اين نيز در عدم گسترش انديشه هاي او موثر بود.(10)
....................................................
پي نوشت ها :
1 . بنگريد به: ابن اثير، علي بن ابي الکرم (د. 630ق)؛ الکامل في التاريخ، ج 8، ص 307 - 309 ، دار صادر، 1386 ق.
2 . ذهبي، محمد بن عثمان (د. 748 ق)؛ سير اعلام النبلاء، ج 15، ص 92، موسسة الرسالة، 1413 ق.
3 . ابن کثير، اسماعيل (د. 774 ق)؛ البداية و النهاية، ج 11، ص195، داراحياء التراث العربي، 1408 ق.
4 . ذهبي، سير اعلام النبلاء، ج 15، ص 90 .
5 و 6 و 7 . همان، ج 15، ص 92 و 93 .
8 . «بدعي» که انتساب به بدعت است، اصطلاحي خودساخته در برابر «سني» است که وهابيان از زمان بربهاري به مخالفان خود اطلاق مي کردند.
9 . ابن ابي يعلي، محمد (د. 521 ق)؛ طبقات الحنابلة، ج 2 ، ص 43 ، دارالمعرفة.
10 . براي آشنايي با بربهاري و نقش او در تاريخ سلفيه، بنگريد به : بابايي آريا، علي؛ جريان شناسي تاريخي فقه سلفي، پايان نامه کارشناسي ارشد الهيات، فقه و مباني حقوق اسلامي دانشگاه فردوسي مشهد.
........................................................
نویسنده: علي بابايي آريا.
تهیه و تنظیم: حجة الاسلام حاج سيدمحمدباقري پور
منبع: http://hodablog.net