ابن تيميه و تکفير
ابن تيميه افزون بر جسم گرايي و شيعه ستيزي، ميراث شوم ديگري نيز براي وهابيان داشته و آن همانا «تکفير» است. البته کافر شمردن برخي شخصيت ها و مذاهب اسلامي پيش از ابن تيميه نيز وجود داشته و نمونه هاي فراواني از آن مربوط به سلفيان نخستين در دست است، اما متاسفانه ابن تيميه بر دامنه آن بسيار افزود و گشاده دستي خاصي را در پيش گرفت که پيش از او سابقه نداشت. در واقع تنگ نظري در برداشت از مفهوم توحيد که با بي ادبي و بي پروايي درهم آميخته بود، «فحاشي» و «تکفير» را به يکي از بارزترين ويژگي هاي او تبديل کرده بود. به عنوان نمونه، او عرفاي نامداري چون ابن عربي، عفيف تلمساني و ابن سبعين را سخت دشنام مي داد و به سب غزالي و فخرالدين رازي تصريح مي کرد و نجم الدين کاتبي معروف به «دبيران» را که داراي تاليفات ارزشمندي در منطق است، براي تحقير «دبيران» مي خواند و ابن مطهر حلي از علماي نامدار شيعه را «ابن منجس» مي ناميد(1) و ابن سينا را کافر مي دانست!(2) اين «فحاشي» و «تکفير»، همان شيوه زشت و نامبارکي است که امروز وهابيان به تبعيت از پيشواي خود ابن تيميه در پيش گرفته اند.
ابن تيميه و خشونت
خشونت را بايد ميراث ديگر ابن تيميه براي وهابيان دانست؛ زيرا اين ويژگي در وي برجستگي خاصي داشته و حتي در زمان خود او نيز براي مردم قابل تحمل نبوده است. چنان که شاگرد وي ذهبي، به «درشتي»، «تندخويي»، «بدزباني» و «برخورد گريه آور» او اعتراف کرده(3) و شاگرد ديگرش ابن کثير نيز نمونه هايي از شکايات مردم که از دست وي فرياد داشته اند را آورده و البته با تعصب مخصوص به خود، همه را از سر حسادت دانسته است!(4) در حالي که به عنوان نمونه، نمي توان شکايت از وي به خاطر اجراي خودسرانه حدود و تعزيرات، آن هم با دست خودش و بدون حکم قاضي را از سر حسادت دانست! شلاق زدن مردم در کوچه و خيابان به بهانه اجراي حدود و تعزيرات که قاعدتا نه در صلاحيت او بوده است و نه در اختيارات او، به هيچ روي قابل توجيه نيست. برخي شکايات مردمي نيز به خاطر اقدام عجيب او به «تراشيدن سر کودکان مردم» بوده که معلوم نيست به چه صورت و با چه توجيهي انجام مي شده است!(5) بدون شک اين روش ابن تيميه همان روش بربهاري بود که توسط او احيا و نهادينه شد و بعدها به وهابيت منتقل شد. از اين رو، خشونت امروز يکي از عيان ترين و غيرقابل تحمل ترين مشخصه هاي وارثان ابن تيميه است که متاسفانه چهره زيبا و دلرباي اسلام را در چشمان بهانه جوي غرب، خشن و پردافعه نمايانده است.
ابن تيميه و ديدگاه هاي شاذ فقهي
ديدگاه هاي فقهي شاذ و مخالف با اجماع علماي اسلام نيز يکي ديگر از مواريث ابن تيميه براي وهابيان بوده است. مي گويند او در 60 مسئله برخلاف اجماع علماي اسلام سخن گفته است! (6) بدون ترديد در راس اين مسائل 60 گانه، حرام دانستن سفر براي زيارت قبر پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) و حرام دانستن توسل به آن ها بوده که به تعبير تقي الدين سبکي (756ق) از عالمان نامدار اهل سنت، پيش از ابن تيميه سابقه نداشته است.(7) البته او بارها پس از برخورد جدي علما و فقهاي برجسته مذاهب اسلامي و شکست در مناظره هاي گوناگون، از اين قبيل ديدگاه هاي شاذ و بدعت آميز خود اظهار انزجار، توبه و ندامت نمود، ولي هر بار با لجاجت مخصوص به خود که هيچ مبناي قابل توجيهي نداشت، آن ها را از سر گرفت و عهد و پيمانش را زير پا نهاد.(8) اين پافشاري بر ديدگاه هاي نادرست و اصرار بر مواضع غلط و بي توجهي به منتقدان، امروزه در وهابيان نيز به چشم مي خورد.با توجه به مجموع آن چه گفتيم، شايد بتوان وهابيان را گروهي از اهل سنت دانست که عملا پيروي از ابن تيميه را جايگزين پيروي از امامان چهارگانه (ابوحنيفه، مالک، شافعي و ابن حنبل) کرده اند، و خواسته يا ناخواسته مذهب تازه اي برساخته اند که به طور کامل نمي تواند زيرمجموعه هيچ يک از مذاهب چهارگانه باشد. البته اين در صورتي است که نقش محمدبن عبدالوهاب را به عنوان بنيان گذار اصلي وهابيت در نظر نگيريم و او را هم صرفا مقلد ابن تيميه بدانيم، با اين تفاوت که در برخي مسائل، به درستي از عهده تقليد برنيامده و از پيشواي خود پيش افتاده است!
مآخذ در روزنامه موجود است.
........................................................
نویسنده: علي بابايي آريا.
تهیه و تنظیم: حجة الاسلام حاج سيدمحمدباقري پور
منبع: http://hodablog.net