مقدمه
ناتوانی تمدن صنعتی در برآوردن نیاز های معنوی و ارزشی انسان معاصر و در نتیجه ظهور بحران ها و بن بست های بغرنج در فضای ذهن زندگی آدمیان، سبب شده است تا بار دیگر، دل های مضطرب، متوجه وسیله ای شود، تا انسان دورافتاده از اصالت های خویش را از گرداب وحشتناک کنونی نجات داده و به ساحل امن سعادت رهنمون شود. در این میان آنچه سخت نگران کننده و هشدار دهنده است، سر بر آوردن کیش ها و مسلک ها و فرقه های عرفانی گوناگونی است که در قالب ها و مدل های رنگارنگ و جذابی عرضه می شود؛ در حالی که هیچ بهره ای از چشمه سار حقیقت به مخاطبان کمال جوی خود تقدیم نمی کنند. امروزه در جهان، بیش از هزار فرقه معنوی پدید آمده است. پرداختن به غایت در جریانات معنوی جدید بسیار مهم است. پرداختن به هدف در مرام «تی ام » هم پرده از چند مطلب مهم بر می دارد و گویای حقیقت تی ام است. هدف و غایتی است که در مدیتیشن متعالی ترسیم شده، بسیار با اهدافی که در ادیان الهی ترسیم شده متفاوت است.
ماهاراشی ماهش یوگی
این فرقه توسط «ماهاراشی ماهش یوگی» (Maharashi Mahesh yogi) در سال ۱۹۵۷ تاسیس شد و مراکز فعالیت آن در آمریکا و ایران است. این روش ابتدا در هندوستان توسط ماهاراشی بنیان گذاشته شد. او تحت تعالیم مرتاضان هندی قرار داشت و پس از آن از سال ۱۹۵۷ روش ابداعی خود را آغاز کرد اما اوج فعالیت او را باید در سال ۱۹۵۹ در آمریکا دید وی روش خود را از آنجا که روش ساده بود مدیتیشن نام نهاد، روش او رسماً در ایران تعلیم داده می شود او هدف زندگی را نشاط و شادی می دانست. او بزرگترین خدمت را به دنیای غرب ارائه نمود .وی توانست مکاتب عرفانی شرق آسیا را بر اساس مبانی تمدن غرب عرضه نماید. این عرفان از یک طرف بودیسم و هندوسیم را با خود دارد و از طرف دیگر به اصالت انسان و دین زدایی (اومانیسم و سکولاریسم) که ریشه تمدن غرب است کاملاً پایبند است. در این مرام عقیده بر این است که باید ذهن را سامان داد، چون ریشه تمامی مشکلات به آشفتگی و پراکندگی ذهن بر میگردد. نگاه متمرکز به شمع یا تکرار مداوم صداهای بیمعنا، همه و همه برای یک هدف است و آن همان تخلیه فشارهای روحی و روانی است چرا که با این کار ذهن از مشغولیت های گیج کننده و استرس آور نجات پیدا می کند. معلوم شد که چرا عرفان های شرقی با مبانی غربی در این مرام ترکیب شدهاند، چون هدف در هر دو «فرار از رنج» است. بازگشت متوالی ارواح به عالم دنیا و تناسخ، که در عرفان های شرقی به جای معاد و حیات اخروی نشسته است کاملاً هم سو با فرهنگ و تمدن غربی است، زیرا که در هر دو، خدا و پیامبران و شریعت محو شدهاند. به عبارت دقیقتر هدف اصلی tm تحصیل یک زندگی دنیوی آرام و راحت است آن هم بدون خدا. به همین جهت به صراحت اعلام کردهاند میتوان بدون خدا و معاد ، آرامش معنوی را تجربه کرد .
طرفداران این روش مدعی اند که بدون اعتقاد به خدا و پیامبران میتوان در درون خود، مأوا گزید و نشاط و آرامش معنوی و درونی را تجربه نمود. مکاتب هندو و بودایی که مراقبه ی متعالی (TM) بر گرفته شده از آن هاست، اعتقادی به معاد ندارند. از نظر آن ها زندگی در سرای دیگر که چندان شناخته شده نیست، برای عدهی مخصوص و بسیار محدودی محقق می شود. آنها یا کسانی هستند که به «نیروانا» رسیدهاند و یا کسانی که به ورطهی شقاوت سقوط کردهاند. انسانهای دیگر در چرخهی «سمسارا» به این جهان بازگشته و زندگی میکنند و البته زندگی آنها بستگی به اعمال گذشتهی ایشان دارد.
طبیعی است که وقتی اعتقادی به معاد نباشد، فقط این دنیا، خود انسان و ارضای نیازهایش مهم می شود. مراقبهی متعالی (TM) نیز رسالتی جز این ندارد و چنین مراقبهای صرفاً برای فراموشی همه چیز و همه کس و رسیدن به آرامش شخصی انجام می شود. مدیتیشن متعالی (TM) نیز برای مراقبه، روشی دارد که به داوطلبان معرفی و آموزش داده میشود.
بعد از جنگ دوم جهانی جهت اهداف نظامی و عمدتاً کنترل سربازان، مطالعاتی صورت گرفت .این مطالعات ادامه داشت تا اینکه در سال 1968میلادی، دو نویسنده غربی به نام هاي استراندر و شرویدر در اولین کنفرانس سالانۀ فرا روانشناسی در مسکو شرکت کردند و پس از آن با دانشمندان شوروي مطالعاتی انجام دادند. نتایج کار آنها در سال 1970 در کتابی به نام اکتشافات روانی در پشت پردة آهنین در آمریکا منتشر شد. این کتاب مغرب زمین را نسبت به اهمیتی که دانشمندان کشورهاي کمونیستی براي علوم ما فوق طبیعی قائلند ،کاملاً شگفت زده کرد و باعث شد دانشمندان کشورهاي غربی هم شروع به آزمایش هاي بر روي این پدیده ها بنمایند .
در سال 1973 لئونیدبرژنف در کاخ کرملین سخنرانی مهمی ایراد کرد و طی آن از ایالات متحده آمریکا در خواست کرد دو ابر قدرت براي جلوگیري از گسترش سلاح هایی وحشتناك تر از سلاح هاي اتمی به توافق برسند .منظور از این سلاح ها استفاده از نیروهاي خارق العاده روانی و فوق طبیعی بود که در شوروي از سال ها پیش شروع شده بود .
در سال 1977 روزنامه نگاران آمریکایی از طریق لایحۀ آزادي اطلاعات به بعضی از مدارك سیا دسترسی پیدا کردند و از این طریق برنامه هاي تحقیقاتی وسیعی بر ملا شد .از جمله استفاده از هیپنوتیزم، ریگرشن، مواد مخدر، داروهاي شیمیایی، امواج ماوراء صوت و روانکاوي. این تحقیقات سال ها پیش، توسط آمریکا در دانشگاه ها و بیمارستان ها به صورت مخفیانه انجام می شد تا آنها از روس ها عقب نمانند . واقعیت این است که این کار در زمان ولف مسینگ آغاز شد .او که با انیشتین، فروید و گاندي ملاقات هایی داشت و همۀ آنها به وجود نیروي عجیب او اعتراف کرده بودند، توسط شخص استالین مورد آزمایش قرار گرفت و تأیید شد .در همان زمان تحقیقات وسیع در آزمایشگاه هاي سري شوروي شروع شد.
از جمله مهمترین اکتشافات روس ها که بعدها علنی شد روش عکاسی کرلیان بود که هالۀ اطراف بدن موجودات زنده را نشان می داد .هم اکنون از این روش براي پیشگیري از بسیاري بیماری ها استفاده می شود. به همین دلیل روي جلسات احضار ارواح ، تله پاتی، هیپنوتیزم، مسمریزم، شناوري در فضا، عکسبرداري از ایکتوپلاسم، عکسبرداري از تجسد ارواح و بسیاري از این نوع پدیده ها که اواخر قرن بیست در انگلستان انجام می شد، مورد مطالعۀ مجدد قرار گرفت و تحقیقات طولانی و پر دامنه اي درباره صحت و سقم این پدیده ها صورت گرفت .با انتشارات کتاب «نفرین شدگان» در آمریکا مسائل جدیدي مطرح شد از قبیل : باران ماهی، باران خون، باران مواد آلی، سقوط قطعات گوشت از آسمان، آدم هاي کوچک، غول ها، سگ هاي سیاه، پریان و پرواز انسان .هم چنین چارلز فوت روزنامه نگاري بود که توانست تمام وقایع حیرت انگیز را از لابه لاي ستون هاي روزنامه ها بیرون کشد و به چاپ رساند .هدف او این بود که جزمیت علم را رد کند و اثبات کند که دانش بشري مطلق نیست و بسیار ناقص است .
کتاب «فوق طبیعت» توسط لیال واتسون در سال 1973 پس از کتاب «اکتشاف روانی در پشت پرده آهنین» موج فزاینده اي در رابطه با پرداختن به اینگونه پدیده ها ایجاد کرد .به دنبال آن کتاب ارابۀ خدایان و طلاي خدایان نوشته اریک فون دانیکون اثرات چشمگیري را از خود بر جاي گذاشت و از این طریق مطالعات بسیار گسترد ه اي در رابطه با پدیده هاي ماورائ طبیعی که تاکنون جزمیت علمی اجازه پرداختن به آنها را نمی داد، شروع شد. مقوله هاي بسیار گسترده اي از این طریق به صحنه آمد و یکی پس از دیگري باب جدیدي را براي انسان گشود که در این مقام به مدیتیشن پرداخته می شود .
نتیجه گیری
با توجه به عرفان های همسو با مبانی تمدن غرب! مراقبه ی متعالی تکنیکی فردمحور است که هیچ پشتوانه ی الهی برای آن وجود ندارد و صرفاً برای فراموشی و رسیدن به آرامش شخصی انجام میشود. بعضی از محققین، مراقبهی متعالی را نمونهای از عرفان پست مدرن میدانند که ریشه در مکاتب، هندوییسم و بودیسم داشته و با مبانی تمدن غرب کاملاً همخوانی و ارتباط دارد. در مجموع با ملاحظه مبانی عرفانهای شرق دور، همانندیهایی با برخی از مبانی تمدن غرب مشاهده میشود که زمینههای پدید آمدن عرفانهای سکولار بر شالوده حیات طبیعی معاصر را فراهم میسازد. در بررسی شاخصهای عرفان پستمدرن میبینیم که چگونه این معنویت جدید در متن تمدن رو به افول غرب جا گرفته است و در تحکیم شالودههای سلطهگرانه و سلطهپذیرانه آن به کار میآید.
....................................................
منابع:
1. هویت، جمیز ـ ترجمه رضا جلالیان، ص ۱۲۸.
2. گروه فرهنگی - اجتماعی برهان ، پریسا گودرزی/ملاحظاتی انتقادی بر مراقبهی متعالی(TM) با رویکردی تطبیقی
3. برولی، هوکینز،1380، آیین بودا، ترجمهی محمدرضا بدیعی، تهران، امیرکبیر.
4. مظاهری سیف، حمیدرضا، 1387، جریان شناسی انتقادی عرفانهای نوظهور، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
5. آشنائی با مکاتب عرفانی معاصر، دکتر محمد تقی فعالی
6. فرقه نیوز
7. http://erfan.persianblog.ir
https://rasekhoon.net .8
|