مقدمه
اکنکار یکی از عرفان های نوپدیدی است که در سال 1965میلادی، توسط شخصیتی به نام پال توئیچل بنیان نهاده شد. با بررسی باورها و راهکارهای این فرقه می توان آن را برگرفته از تمامی ادیان و عرفان ها برشمرد. اکنکار در زمان انقلاب فرهنگی در دهه 1960میلادی، زمانی که فرهنگ جدید، مشوق حکمت باستانی شد، پدید آمد. دانشمندان معتقدند كه اكنكار صورت بندی جديدي از عـقايـد و اعمال باستانی سـنت راداسوامی ( (Radhasoamiبا واژه جديد اك ( (Ech است. اين تركيب حكمت باستانی و واژه پـردازي جـديـد، مـا را به مقايسه اكنکار با حكمت الهي(Theosophy) مادام بلاواتسكي ( (Blavatsky فرا مي خواند. اکنکار به طور رسمی در 22 اکتبر 1965 در سان دیاگو کالیفرنیا به صورت یک سازمان غیر انتفاعی تأسیس شد. بر این اساس بیشتر به نحوه شکل گیری این فرقه و روند ادامه آن خواهیم پرداخت.
1. پال توئیچل
پال توئیچل سال 1908یا طبق گفته هایی 1910یا 1920 در آمریکا متولد شد، و تاریخ فوت وی را 1971 ثبت کرده اند. عمده ترین سردرگمی، مربوط به تعیین زمان، مکان و طبیعت تولد توئیچل و نیز ویژگی های مربوط به اوایل زندگی وی است.
پال که مدت زمانی را به عنوان یک شخص نظامی در ارتش آمریکا گذرانده و مدتی از زندگی خود را نیز در هندوستان و در آشرام سودار سینگ[1] طی نموده و تحت تأثیر شخصیتی خیالی با نام ربازار تارز،[2] تبتی لامائیست، قرار گرفته است با مطالعات سرسام آور خود این توانایی را می یابد که به ابداع آیینی نوظهور دست یابد.[3] در سال 1942میلادی وارد نیروی دریایی شد و سپس مشاغل مختلفی را امتحان کرد که روزنامه نگاری جزو نخستین آنها به حساب می آمد. توئیچل در قالب روزنامه نگار به پژوهش درباره دین های مختلف پرداخت و شاید همین مطالعات در کنار گرویدنش به فرقه های مختلف سبب شد. البته همسر دوم او گیل توئیچل[4] که یک روان شناس بود، کمک های شایانی به او کرده است. وی اولین ادعاهای پیامبری اکنکار - که از آن با عنوان ماهانتا [5] یاد می شود - را با تشویق ها و درخواست های گیل مطرح نموده است. پال توئیچل خود در این باره می گوید: «تبدیل از وضعیت صخره نشینی به «اک» بعد از ملاقات با همسر فعلی ام گیل شروع شد. او اصرار داشت که من با دانش و قابلیتهایم کاری انجام دهم... یک روز من و گیل در چایناتاوان سانفرانسیسکو گردش ميکردیم و بر حسب اتفاق وارد یک معبد چینی شدیم در آنجا یک کاهن به من گفت که به زودی عازم سان دیه گو شده و کارم را در «اک» آغاز خواهم کرد».[6]
نامی که پال برای شبه آیین خود انتخاب کرد نامی بود که بسیاری از صوفیان و راهبان، برای خود بر می گزینند. او با استفاده از زبان سانسکریت نام اکنکار را بر شبه آیین خود نهاد. اک[7] در زبان سانسکریت به معنای حق و خدا می باشد. واژه اکنکار نیز در معانی چون اهل حق، پیروان خدا و رهروان حقیقت بکار می رود.[8] برخی از پیروان این شبه آیین در ایران خود را با نام اهل حق معرفی می کنند تا از آماج غربی بودن و آمریکایی بودن رهایی یابند. آنها در بیان اصطلاحات فنی این شبه آیین نیز نوعی توریه و تقیه را در پیش می گیرند. اما از شیوه ها و سخنان آنان به روشنی می توان فهمید که آنان از پیروان اکنکار هستند. این فرقه هم اکنون در ایران و به ویژه در تهران و شیراز فعال بوده و توانسته است پیروانی را برای خود دست و پا کند. ناگفته پیداست به جهت ممنوعیت تبلیغ علنی این فرقه بعد از سال 1384، نمی توان جمعیت دقیق آنها را تخمین زد. در سال های بین 1376 تا 1384 اکثر کتاب های پپیشوای مبدع این شبه آیین و نیز پیشوای کنونی، به فارسی ترجمه شده و در تیراژهای مناسب و چاپ های چندگانه نشر یافت. می توان بیش از 40 عنوان کتاب این فرقه را که به فارسی ترجمه شده است رصد کرد. نباید فراموش کرد که این افزون بر کتابهایی است که به صورت اینترنتی و در قالب مقاله نشر یافته است.
توئیچل در دوران جوانی به فعالیت های گوناگونی پرداخته، اما تلاش کرده تا از آن به عنوان ابزاری برای بیان واقعیت های زندگی اش استفاده کند. از این رو، وی آثاری از خود برجای نهاد که به دلیل ابهامات موجود در آن ، سال ها طول می کشد تا تاریخ دانان از آنها سر در آورند. پال توئیچل در سال 1942 وارد نیروی دریایی شد و در همین سال با کامیل بالو ازدواج کرد. در این ایام، زندگی اش را با روزنامه نگاری شروع کرد و با نام های مختلف برای نشریات دوره ای گوناگون قلم می زد. در همین زمان بود که به توضیح و تبیین گروه های گوناگون دینی پرداخت .
پال توئیچل در ادامه اقدامات خود در سال 1950 به همراه همسرش به عضویت کـلیسای خـودشناسی مونـیسم مـطلق (Church of Self Monism-Revelation of Absolute) و زیرشاخه دنباله روی از خـودشـناسی (Self-Realization Fellowship) در واشنگتن درآمد. رهـبری ایـن گروه را سـوامی پریماناندا به عهده داشت که در نوشته های آخر توئیچل از او به سودار سینق نیز یاد شده است. به دنبال جدایی از این گروه، در سال 1955، پال توئیچل و همسرش نیز از هم جدا شدند. وی سپس به کیرپال سینق پایه گذار روحانی ساتسانگ شاخه ای از سنت راداسوامی پیوست .
پیشوایان اکنکار را «ماهانتا» یا «استاد حق» نام می نهند. سفیر روح، معلم، وای گورو، سات گورو و همکار خدا از نام های دیگر آن است. اکنکار بر این پندار است که ماهانتا - به معنای رهبر معنوی یا مرد خدا - یک مسافر روح اصیل است که ابر مرد نژادشناس ها و فیلسوف هاست. تاریخ بسان او انسانی را در اوج پیشرفت ندیده است. هموست که به مدد پیشرفته بودنش مظهر معنوی برای تمامی نژادهای جهانهای پیدا و پنهان است. او در جسم زمینی اش دارای کالبدی سالم با اعضا و جوارحی یکپارچه است. او بسیار تیز هوش بوده و در قضاوت هیچ نقصی ندارد. او تنها وجودی است که قابلیت فردیت و جامعیت را داراست. او اختیار دار همه چیز در تمامی عوالم است. تمام کارهایش فقط و فقط در اراده خود اوست. اراده او قطعی است و هیچ کس نميتواند مانع اراده او گردد. تمام چیزها تحت حکم و امر او قرار دارند و اوست که کامل ترین است.[9]
در واژه نامه اکنکار آمده است: «رهبر معنوی یا خدا مرد، در رأس «اک»؛ همه کسانی که در عصر حاضر به او روی می آورند از ازل با او بوده اند. کالبد ماهانتا، اک است که همان جوهر اعلی است که از اقیانوس عشق و رحمت جاری است؛ نگهدارنده کل زندگی و کسی که اشکال مختلف حیات را به هم ميبندد؛ واي گورو، روشنایی دهنده، حالتی از معرفت الهی که برتر از عناوینی است که در مذهب به اشخاص داده مي شود.[[10
در نظر پال توئیچل«ماهانتا...یک نماینده خداست که بر کسانی که ميتوانند ناظر او باشند به صورتهای متفاوت ظاهر ميشود. اولین چیز در مورد ماهانتا این است که او هرگز در مورد قدرتهای معنوی و اکتساباتش تکبر به خرج نميدهد. ادعای یک شخص مبنی بر کسب بالاترین حد توسعه معنوی به خودی خود ميتواند دلیل نهایی بر این باشد که او چیز زیادی کسب نکرده است. ماهانتا هرگز عیبجویی و گله نميکند و از دست دیگران هم شکایتی ندارد».[11]
سیاسی بودن پال نیز از جمله مطالبی است که وی و اكيستها سعی دارند تا بر روی آن پردهاي از فراموشی بگسترانند. پال، مکتب خود را بری از سیاست، فلسفه و ... ميداند اما مواقع بسیاری رخ می دهد که خود به فلسفه پردازی، سیاست بازی و... مي پردازد. این ادعا در حالی است که شخصیت نظامی پال توئيچل و هارولد کلمپ (دو پیشوای ادعایی آیین اکنکار) و نیز تعاملاتی که بین این فرقه و نظامهای امنیتی آمریکا وجود دارد بسیاری از محققان را به این نتیجه رسانده که اکنکار آیینی است سیاسی که از دل نیروهای امنیتی آمریکا متولد شده است.
از سوی دیگر، خود پال توئيچل هنگامی که در صدد است از خود شخصیتی منحصر به فرد نمایش دهد می نویسد: «من در منزل بسياری از شخصيت های سیاسی بوده ام، تا با آنان در خصوص مسائل مربوط به هر یک، پيش بينی آنچه ممکن بود در آینده برایشان رخ دهد، صحبت کنم. در طول اقامتم در لندن در يک تابستان، به خانه يکی از وزرای کابینه انگلستان دعوت شدم. این شخص، که از قابليت من در قرائت اک - ويديا مطلع شده بود، چندین سوال سرسری در خصوص روابط خارجی و احتمالات آينده برخوردهای سیاسی مملکتش با ساير کشورها از من پرسيد. من در خصوص مشکلاتی که بريتانيا در مقابل چين قرار بود با آنها رو به رو شود، با وی سخن گفتم، و درباره يک حرکت اقتصادی که نخست وزير با برکناری از مشاغل کابينه و مسائلی که در خصوص واحد پول بريتانيا پيش می آمد، اطلاعاتی به وی دادم. همه اينها پس از مدتی تحقق يافتند».[[12
شاید بتوان به راحتی مدعی شد که تولد شك آلود و اسرار آمیز پال توئيچل، منشأ القای این باور شده است که تولد ماهانتا باید در ابهام صورت گیرد. آن گونه که از زندگینامه پال پیداست و خود نیز بدان اذعان کرده، او تولد یافته ارتباطی نامشروع بین پدرش با زنی در عرشه کشتی است. شاید حرام زادگیِ پال [به قول نامادریش] است که او را به بافتن این باورها رهنمون ساخته است.
به هر حال توصیفات و تعابیر عجیب و غریبی که پال توئيچل و هارولد كلمپ در كتابهای خود درباره ماهانتا دارند شگفت انگیز است، به گونه ای که در بسیاری از مواقع ماهانتا در جایگاه خدا نشسته و حکومتی خدایی دارد. او هم پیشگوست هم نجات دهنده است و نیز هموست که هدایتگر بشر است. در سال 1971 پال توئیچل درگذشت.
2. داروین گرایس
سال 1971 میلادی با درگذشت پال توئيچل، عصای قدرت اک به شخصی به نام «داروین گرایس» رسید. وی که از شاگردان مستقیم پال توئيچل بود توانست با حمایت های گیل توئیچل اکثریت آرای شورای اکنکار را به خود اختصاص دهد. در واقع حمایت های گیل توئيچل - همسر پال - در انتخاب او تأثیر به سزایی داشت. گیل در این جلسه از برگزیده شدن گرایس توسط پال سخن به میان آورده بود تا بتواند رأی اعضا را به نفع وی تغییر دهد. این تلاش ها منجر به انتخاب گرایس به عنوان استادِ حقِ در قید حیات شد. گرایس پس از انتخاب به این سمت با گیل همسر پال ازدواج كرد. این انتخاب توانست تا مدت کوتاهی بحران جانشینی اکنکار را حل کند اما با گذشت زمان، بین شاگردان پال و طرفداران گرایس نزاع هايي درگرفت. جدا شدن گیل از گرایس عاملِ سرعت بخشی بود که پس از ده سال گرایس را از قدرت ساقط نمود. با سقوط گرایس، هارولد کلمپ، که تا آن زمان در چاپخانه اکنکار مشغول کارهای فنی بود، به عنوان استادِ حقِ در قید حیات انتخاب شد. وی در این باره ميگوید:«علت فرياد اين بود که در جهان های درون، من استادِ حق در قيد حيات شده بودم و شاگردان قديم پال توئيچل و گرايس داشتند مشکل ایجاد می کردند. آنها در دام خودفريبی و شخصيت پرستی گرفتار آمده بودند، زيرا که از طبيعت حقيقی ماهانتا غافل و بی خبر بودند. يکی از گروهها اطراف شخصيت پال توئيچل گرد آمده و به خود لقب "پيروان پال" داده و گروه ديگر خود را "حمايت کنندگان گرايس" نام نهاده بودند».[13]
پایان نزاع به نفع پیروان پال است. آنها موفق می شوند گرایس را از قدرت خلع کنند. هارولد پس از تحویل گرفتن عصای قدرت اک، گرایس را هم چنان به عنوان نهصد و هفتاد و دومین استاد اک که مأموریتش به پایان رسیده حفظ می کند، اما در سال 1973 با درگیریهايي که بین مؤسسه اکنکار و گرایس روی می دهد وی به دزدی فرهنگی متهم می شود. این همان اتهامی است که پال توئيچل نیز با آن دست به گریبان شده بود. در این سال وی از طرف هارولد از نظام وایراگی استادان اکنکار اخراج گردید.[[14
هارولد کلمپ علت اخراج وی را از اکنکار چنین شرح ميدهد :«ناتوانی گرايس در تشخيص وابستگی بر عليه مشيت سوگماد، به آن بحران معنوی که در اواخر سال 1983 منجر به اخراج او از نظام وايراگ شد، سرعت بخشيد. این واقعه همواره به عنوان يکی از غم انگيزترين فصول تاريخ اکنکار باقی خواهد ماند». [15]
اکنکار هرگز توضیح نمی دهد با شرایطی که باید اساتیدِ حقِ در قید حیات کسب نمایند تا به این منصب برسند، چگونه شخصیتی که نميتواند از کوچكترین وابستگی های دنیوی رها شود، به عنوان استاد حق از جانب سوگماد انتخاب شده است. ناتوانی اکنکار در پاسخ به این سؤال است که باعث شده است تا هارولد آن را به عنوان غم انگیزترین فصل اکنکار به شمار آورد.
از طرفی، اکنکار مدعی است عصای قدرت اک را باید استاد پیشین به استاد بعدی تحویل دهد، چون که شناخت استاد حق بعدی با توجه به شرایط ویژهای که دارد تنها از طریق سوگماد و با وساطت استاد حق در قید حیات ممکن است. سازوكاری که اکنکار برای انتقال قدرت به تصویر مي کشد به گونه ای است که استاد پيشين، قبل از کناره گیری و یا انتقال به جهان دیگر، جانشین خود را معرفی مي کند. اما اکنکار در اينجا باید پاسخ مي داد که چگونه پال توئيچل از انتقال(مرگ) خود بی خبر بوده و جانشین خود را برنگزیده است. هم چنین اشتباهاتی که به گرایس نسبت داده ميشد بی شرمانه تر از آن بود که بتوان با اساتید برگزیده اکنکار سنجید.
بسیاری از ادیان آسمانی قائلند بهترین روش برای شناسایی جانشین، خبر دادن پرچمدار آن دین یا آيين ميباشد. اکنکار علی رغم اينكه در برخی اوقات قائل به این امر است، اما پال هرگز به این کار تن نداد. به هرحال، این نقطه عطفی بود در اکنکار که باعث شد بسیاری از ادعاهای آن با چالش جدی مواجه شود.
در حال حاضر «داروین گرایس» با بایکوت خبری عجیبی از جانب اکنکار مواجه است. هيچگونه حق دفاعی برای او وجود نداشته و تنها به گفته هايی بسیار کلی و نامفهوم درباره وی اکتفا می شود. البته این بحران دوران گذار در اکنکار با سر کار آمدن هارولد نیز ادامه داشته است. وی نیز با توجه به تغییراتی که در اکنکار مي داد با اعتراض بسیاری مواجه مي شد. به همین جهت دوران سکوت نه ساله ای برای او در تاریخ اکنکار وجود دارد. وی در این دوران با اينكه استاد حق در قید حیات بود ولی عملا هیچ تحرک خاصی نداشته است. بسیاری، اتمام بی تحرکی هارولد را با کلنگ زنی معبد اک در ایالت مینه سوتا همراه می دانند. در واقع هارولد با بنای معبد اک رویه دیگری از اکنکار را به نمایش می گذاشت که این رویه از نظر بسیاری از اكيستها ناخوشایند بود.
3. هارولد کلمپ
هارولد کلمپ، استادِ حقِ در قید حیات، استاد اکنکار قلمداد ميشود. وی در ایالت ویسکانسین آمریکا به دنیا آمد. هارولد پس از گذراندن دوران ابتدایی در سن چهارده سالگی به مدرسه مسیحی لوترنها پای نهاده و با تعالیم آنها آشنا شد. چالشهاي فکری فراوانی درباره مفاهیم تحریفی مسیحیت فراروی وی قرار گرفت. این چالشها و پرسش ها وی را بر آن داشت تا آینده خود را به گونهای دیگر رقم زند. [[16
هارولد نیز مانند پال در ادامه زندگی خود به نیروی هوایی آمریکا پیوست .در این دوران نیز همچنان گرایشهاي معنوی در او دیده می شد. اما بالاخره وی توانست پس از یک مستی سر سام آور و بی هوشی حاصل از آن چشم معنوی خود را گشوده و به ادعای خود، جهانهای نامريي را درنوردد!. وی درباره این تجربه شیرین خود می گوید: «الکل به طرز وحشتناکی مرا مسموم کرده بود و باعث شده بود به جهانها نامرئي نفوذ نمایم؛ جهانهایی که هیچ تصوری از وجودشان نداشتم زیرا هنوز چیزی در مورد اک نشنیده بودم، ولی با این حال همین قدر کافی بود تا متوجه شوم در این جهان چیزهایی ناشناخته وجود دارند که ميبایست پرده از رازشان برداشت.[ [17تفکرات شبه عرفانی هارولد که اغلب از مستیهاي الکلی او نشئت می گرفت او را وا ميداشت تا تمامی وقایعی را که در پایگاه نیروی هوایی اتفاق می افتاد به طرز عجیبی به هم پیوند دهد. این خلاقیت او باعث ميشد پدیده های معنوی فراوانی را اختراع و ابداع نماید. روحیه ابداع گری وی در همین زمان به اوج شکوفایی خود رسید. هارولد در این پایگاه، درگیریهاي فراوانی با یکی از هم رزمهاي خود داشت. شخصیت هارولد همیشه توسط این شخص به تمسخر و استهزا گرفته ميشد. اما بالاخره این دو نفر برای سفر به توکیو انتخاب ميشوند و همین امر باعث ایجاد رفاقت بین آنها مي شود. هارولد این امر را کمک و دستگیری استاد درون تلقی کرده خود را مورد حمایت دست خرد نامید.
در این دوران وی با مجلهاي به نام fate magazine آشنا شد. این مجله حاوی آموزشهای پال توئيچل بود که مورد استقبال هارولد قرار گرفت. این آشنایی به عنوان فسونگری بود که به خلاقیتهاي پدیده سازی وی نیروی دو چندان بخشید. در نظر هارولد این مجلات برای پاسخگویی به سؤالات وی ترتیب داده شده بودند.[ [18آشنایی با مجلات اکنکار، وی را به سمت كتابهای اک کشاند. در سال 1967 مطالعه كتابهای اکنکار وی را از آموزههاي مسیحی اش بیگانه تر کرد. خانواده هارولد در این سالها هرگز نتوانستند وی را جهت مراسم مذهبی به کلیسا ببرند. این دوری از کلیسا به سبب مطالعه كتابهای اکنکار در حالی است که اکنکار مدعی است با هیچ دین و آیین و مسلکی سر ستیز ندارد. دوری وی از مسیحیت تا جایی پیش رفته که وی ادعا ميکند در یکی از تناسخاتش همکلاسی عیسی مسیح(ع) بوده است و او را به خوبی ميشناسد. نظر وی درباره عیسی (ع) این بود که او فردی عادی بوده و هیچ امر خارق العادهاي از او مشاهده نکرده است. جالب است بدانید هارولد ميگوید در یکی از تناسخاتش سگ بوده است.[[19
تکمیل اطلاعات هارولد دربارة اکنکار باعث شد تا وی بپندارد که توسط استادان نظام وایراگی[20] اک شناسایی شده و کشف شده است. وی ميپنداشت اساتید این نظام در حال تربیت و آموزش وی به عنوان استاد در قید حیات هستند. شبی بارانی پنداری در او رسوخ ميكند که این اساتید برای آموزش وی برنامه خاصی تدارک دیدهاند. وی برای شرکت در این برنامه خیالی خود را از بالای پل داخل رودخانه مي افکند. این برنامه! اساتید وی کارش را به بیمارستان مي کشاند. ادامه این حالات باعث شد تا وی دچار اختلالهاي روانی فراوانی شود. وی بارها به جرم نقض قوانین اجتماعی و اختلال در نظم عمومی دستگیر شد .بالاخره برای قاضی پرونده مشکلات روانی اش محرز شد. قاضی حکم بستری شدن وی در تیمارستان را صادر کرد. هارولد در توجیه این واقعه چنین ميگوید: «این چه دردسری بود که خودم را بدان گرفتار کرده بودم؟! و حالا مجبور بودم برای مدتی نامعلوم به یک بیمارستان بروم تا مورد روان سنجی قرار بگیرم».[[21
این دوره تیمارستانی نیز وی را دگرگون نساخت. پس از آزادی از تیمارستان که وی نام آن را «بیمارستان روان سنجی» می گذارد، باز هم وی به کارهای گذشته خود ادامه داد. آزمايشهاي معنوی که برای رشد معنوی به آنها دست می زد فراوان بودند:«به هر حال در طول تابستان شروع به آزمایش اثرات الکل بر روی رشد معنوی ام کردم. این مرحله از زندگيام بود که بعدها آن را « رودررویی گستاخانه با خدا» نامیدم... سراسر تابستان به شادی گذشت و رفقای هم پیاله ام که افرادی خوشرو و سرزنده بودند نیز در این شادی شریک شدند.[[22 وی هرگز مشخص نکرده است که کارمای این اعمال زشتی که «رودررویی گستاخانه» با خدا نام نهاده است را در کدام مرحله از زندگی خود باز پس داده است که حال ميتواند به عنوان بی کارماترین انسان روی زمین سِمَت ماهانتایی را در دستان خود گیرد.
به هرحال، هارولد که خود را از آزمايشهای ناقص و گمراه کننده مذهبی! نجات داده بود، ارتباط خود را با پال قوی تر مي کرد. وی سعی داشت در سمینارهایی که از طرف اکنکار تشکیل مي شد شرکت کند. بالاخره درسال 1970 به کلی از کلیسا جدا شد. او هر چه بیشتر با مفاهیم اکنکار آشنا مي شد، مفاهیم مذهبی را بیشتر به نقد و استهزا مي گرفت؛ تا جایی که با ادعای دوستی با عیسی(ع) در تناسخات پیشین خود او را یک فرد بسیار عادی به حساب مي آورد که لیاقت ناجی بودن و موعود بودن را نداشته است: «اما من عیسی را به عنوان پسریک نجار ميشناختم؛ بنابرین من در این باره که او مسیحايي باشد که به وی بشارت داده شده، جداً شک داشتم. آخر ما با هم بزرگ شده بودیم. من به قدر کافی مؤدب بودم که دوست خود را مسخره نکنم و لیکن فکر اينكه عیسی یک مسیح موعود باشد برایم قابل هضم نبود».[[23 در اينجا نیز هارولد خود را به کلی از یاد ميبرد. وی خود شخصیتی است که به عنوان یک روانی روانه تیمارستان شده است. دوره اي از زندگیاش را به صورت گستاخانه اي در برابر خدا موضع گرفته و حال با گذشت چند سال به عنوان ماهانتا (منجی بشریت) در عالم ظهور کرده است. دامنه مخالفت او با مسیحیت به نفی معجزات حضرت عیسی (ع) نیز کشیده شد. هارولد، معجزات مسیح(ع) را ناشی از آموزشهایی مي دانست که وی تحت نظر پزشکان مصری به دست آورده بود. به نظر او تعالیم اسن نیز در مسیح (ع) بی تأثیر نبود.[[24
گفتني است وی با همه این جبهه گیری ها درباره مسیح(ع) ادعا مي كند با گذشت زمان به حقانیت و موعود بودن وی پی برده است، اما این زمانی بود که دیگر مسیح در صلیب مانده بود. وی همچنین از این تناسخ خود به عنوان یک تجربه معنوی خاص یاد مي کند که وی را برای ماهانتایی آماده مي ساخته است. ورود رسمی به تشکیلات اکنکار با کار در چاپخانه اکنکار برای هارولد مهیا ميشود. با توجه به تخصصی که وی در صنعت چاپ و فعاليتهای فرهنگی داشت به زودی به عنوان یک فعال فرهنگی در اکنکار شناخته مي شود. با بالا گرفتن اختلافها بر سر جانشینی پال، فشارهای زیادی از طرف هارولد و طرفدارانش به داروین گرایس وارد ميشود تا ردای اک را به هارولد تحویل دهد اما تا مدتها این فشارها بی تأثیر بود. بالأخره در سال 1981 در یک نشست خانوادگی سمت ماهانتایی از داروین گرایس گرفته شده و به هارولد تحویل داده مي شود. لقبی که برای او در سمت ماهانتا اعطا شده است «ئواه زی»[25] مي باشد. [26]
متن مـقـدس اصــلـی ایـن آیین، شریعت ـ کی ـ ســوگماند ( Shariyat-ki-Sugmand ) است که در کنار آن، آثار پال توئیچل، کلید جهان های سری و درآمدی بر اکنکار و آثاری از هارولد کلمپ، رهبر نوازنده این آیین، نظیر «هنر رؤیابینی روحانی» نیز از احترام خاصی برخوردار است .در شریعت کی سوگماد؛ کتاب مقدس ادعايي اکنکار، شرط راه یافتن به بهشت الهی، شناخت و تشخیص ماهانتا قلمداد شده است. در ادبیات این کتاب، جهان تماماً از حکم استادِ حق در قيد حيات تبعیت مي کند. جهان مأمور این است که کمترین اراده ماهانتا را محقق سازد. تمامی مواهب و هدایایی که به انسانها ارزانی مي شود از مجرای ماهانتا صورت مي پذیرد.[[27
نتیجه گیری
اکنکار مدعی است که در برگیرنده تعالیم همه مذاهب و فلسفه هاست؛ یعنی اگر تعالیم همه مذاهب و فلسفهها گردآوری شوند اکنکار از آن میان متولد می شود. نباید از یاد برد که اکنکار در بسیاری از مواقع به رد ریشهای ادیان و مذاهب میپردازد. پس چگونه ممکن است اکنکار – که به نظر اکیستها حق مطلق است – تعالیمی را در خود جای داده باشد که سراسر، ناحق و باطل هستند. در واقع این نوشتار نشان می دهد که اکنکار به صورت کاملا زیرکانه ای قصد دارد تا بدون اینکه با تعصب دینی پیروان دیگر ادیان مبارزه کند خود را به جای دین آنها نشانده و تمامی کارکردهای دین را ایفا نماید. پال توئيچل، داروین گرایس و هارولد کلمپ پرچمداران این فرقه برای تحقق این هدف بوده اند. اکنکار برای اینکه بتواند به خوبی جایگاه اثباتی خود را استحکام ببخشد تمامی مشخصه ها و کارکردهای دین را برای فرقه خود متعین می شمارد.
_____________________________________
پی نوشت ها:
1. swdar sing
2. rebazar tarez
3. نک: براد استایگر، نسیمی از بهشت، ص 79 .
4. Gill Twitchell
5. MAHANTA
6. براد استایگر، نسیمی از بهشت ، ص102.
7. ECK
8. نک: پال توئيچل، واژه نامه اکنکار، ترجمه یحیی فقیه.
9. نک: پال توئیچل، اکنکار کلید جهان های اسرار ، ص 122-123.
10. پال توئیچل، واژه نامه اکنکار، ص 155، ذیل عبارت MAHANTA CONSCIOUSNESS
11. پال توئیچل، اکنکار کلید جهان های اسرار، ص 129.
12. پال توئیچل، اک ويديا،ص 19.
13. هارولد کلمپ، روح نوردان سرزمين های دور، ص 193.
14. همان، ص 186.
15.همان، ص320.
16. هارولد کلمپ، کودک در سرزمین وحش، ص 10-11.
17. همان، ص71.
18. همان، ص 9.
19. همان، ص 85.
20. سلسله ای از استادان که اکنکار مدعی است از ازل برای تعلیم اک بوده اند و تا ابد نیز خواند بود.
21. هارولد کلمپ، کودک در سرزمین وحش ، ص197.
22. همان، ص 246-247.
23. همان، ص 132.
24. همان، ص133.
25. نام معنوي سري هارولد كلمپ استاد اك در قيد حيات. نك: پال توئيچل، واژه نامه اكنكار، ص 261.
26. جیمز پال دیویس، گاه شمار استاد رؤیا پردازی، ص18.
27. نک: پال توئیچل، شریعت کی سوگماد، ج1، ص169.
|