از دیدگاه علماى ادیان ابراهیمى نیز نمى توان آیین بودا را "دین" نامید؛ زیرا این آیین، مبدأ اعلى و وجود امور ماوراء الطبیعى و غیرمادى را برنمى تابد و ماده را تنها موجود ازلى و ابدى مى شمارد که خالقى نداشته است. به تعبیر دیگر، مفهوم ذهنى بودا از دین، مفهومى کاملاً اخلاقى است. او در همه چیز به رفتار و سلوک توجه دارد و به مراسم آیینى یا پرستش ما بعدالطبیعه یا خداشناسى..." بى اعتناست.(1) ذکر این نکته حائز اهمیت است که بدانیم دالایی لاما هم به عنوان یکی از پیروان بودیسم و هم با توجه به آنچه در مورد خود در کاتبش نوشته است اعتقادی به وجود خدا ندارد. در حقیقت مجموعه اعتقادات وی را میتوان نوعی آئین زمینی برای زندگی نامید که هدف اعلی آن دستیابی به خوشی در زندگی است. در زیر به بخشی از دیدگاههای وی در مورد اهداف از زندگی اشاره میشود.
۱ـ شادی
دالایی لاما بیش از همه به یک امر نظر دارد و آن رسیدن به شادمانی است. شادی از دید وی هدف زندگی است و غایت سیر سالک در همین مسئله خلاصه می شود. وی در این مورد می گوید:«از نظر من شادی می تواند از طریق آموزش و تمرین فکر به دست آید».(2) توجه دالایی لاما به شادی به صورتی است که یک کتاب مستقل درمورد دیدگاه های او در باب شادی به نگارش درامده است. از سوی دیگر هدف شادی در تعلیمات دالایی لاما، پایان دادن به رنج بیان شده است.
۲ ـ اصل رنج
در بودیسم یک اصل وجود دارد که به مثابه یک علت ذکر گردیده است، به همین جهت، نتایج و فروعات متعددی برای آن شمرده می شود. آن اصل این است که «انسان در رنج است و اساسا ذات هستی با رنج پیوند خورده است.» رنج هایی چون بیماری ها، آسیب دیدگی، محرومیت ها، پیروی و مرگ، از دست دادن عزیزان، همه بخشی از این رنج عظیم است که بر سراسر هستی سایه افکنده است. انسان در این رنج گرفتار است و در چرخه تولدهای پیاپی و مرگ¬های مکرر گرفتار است، مگر این که از این چرخه و دور نجات یابد و به فنای مطلق (نیروانا) برسد.
۳ ـ اصل تغییر و بی ثباتی
در نگاه بودا هیچ جوهر ثابت و پابرجایی در عالم وجود ندارد و همه چیز درتغییر و دگرگونی است.(3) این عدم ثبات به صورت های متعددی در کتاب های بودایی ها و در نوشته ها و گفته های دالایی لاما مورد تبیین قرار گرفته است. در گفته¬های دالایی لاما از این دگرگونی عمومی اشیاء، به «تهیگی» تعبیر شده است.
تهیگی به معنای آن است که هیچ پدیده ای نمی توانست هستی ذاتی داشته باشد. با دریافتن این که در همه طبیعت هیچ چیز به خود پاینده نیست می توانیم به سرشت فریبنده یا فریب آموز بودن همه پدیده ها پی ببریم.»(4) جای دیگر آورده است:همه پدیده ها از هستی راستین و راستی ای که جوهرین باشند تهی هستند. … همه پدیده ها از هستی ذاتی یا خودی که در سرشت شان جای گرفته باشد بی بهره اند.»(5)
۴ ـ دین درکلام دالایی لاما
دالایی لاما دین را نه مسیری واقعی و راهی حقیقی که یک سرگرمی شخصی آرام بخش می داند. چنان که می گوید: «پنج میلیون انسان روی کره زمین زندگی می کنند و من معتقدم و به پنج میلیارد دین نیاز داریم».(6) در بیان بالا آنچه دالایی لاما در برابرش سرتسلیم فرود آورده، همان است که امروزه از آن به «کثرت گرایی دینی» و «پلورالیزم دینی» یاد می شود.
آنچه در این مختصر با زبان ساده قابل ذکر است این است که آیا دین «راه واقعی» است یا «مسئله ای ذوقی»؟ آیا دین از این جهت که نیاز اولیه و اصیل روح انسان است وجودش لازم است یا از این جهت که نوعی سرگرمی و تفنن است؟ آیا دین هم چون هوا و نیاز به تنفس است که بدون آن هلاکت روح قطعی است؛ یا هم چون دسر غذاست که در نبود آن ضرری متوجه انسان نمی شود؟ آن چه در بیان دالایی لاما آمده است و با نگاه رایج غربی ها هم سازگار است برداشت ذوقی از دین است که در این برداشت، دین امری سلیقه ای تلقی می شود و مسئله ای فردی قلمداد می شود. بنابراین، انتظار این که دین عهده دار رسالت اجتماعی گردد بیهوده و لغو خواهد بود. با این نگرش، دین نسبت به باخدایی یا بی خدایی هیچ اقتضایی ندارد. بنابراین طبیعی است که دالایی لاما توصیه کند:«امکان دارد کسی با پذیرش خدا آرامش یابد و دیگری با انکار خدا، هر کسی باید دنبال داروی مناسب خود باشد.(7)
5- پذیرش تناسخ
آنچه از دالایی لاما ذکر شد، راهی جدید یعنی پذیرش تناسخ است. براستی کدام راه برای تحمل فقدان یک عزیز کارسازتر است، قبول تناسخ و این که میّت برگردد و دوباره در زنجیره ی رنج گرفتار شود، یا پذیرش حیات ابدی و ورود به بهشت برین؟ آیا زاده شدن دوباره از نگاه دالایی لاما غیر از گرفتاری مجدد در دنیایی است که شیرازۀ آن را رنج و بدی تشکیل داده است؟ چنین تولدی چه مزیتی دارد که انسان آن را برای عزیزش انتظار بکشد و به آن دلخوش کند؟
خلاصه این که آن چه دالاییلاما به ظاهر سنگ آن را بر سینه میزند موضوع شادی است، اما در حقیقت دعوت به پذیرش رنج است، آن هم به گونهای افراطی که با وقایع عالم خلقت و شناختی که انسانها از میزان رنج در هستی دارند سازگاری ندارد. از سوی دیگر، شعاری که وی سر میدهد در عمل برای خود او هم راه گشا و پیش برنده نیست به گونه ای که با تن دادن به موضوعی غیر علمی به نام تناسخ، عملاً نمیتواند به شادی دست یابد و پیروانش هم باید مانند افراد بیدین به دنبال چاره دیگری باشند و به زندگی پر از رنج در ادوار بعدی حیات بیندیشند و دوباره به فکر دست و پا زدن در رنج های بعدی باشند.
6. همجنسبازان
در نظر دالایی لاما روابط جنسی از راههای غیرمعمول "شامل همجنسبازی" در آیین سنتی بودا و برای بوداییها پذیرفتهشده نیست؛ اما وی در ادامه بدین مورد اشاره میکند که: «هماکنون در دوران مدرن تمام این نوع رفتارها رواج دارند، رفتارهای جنسی که به دیگران آسیب نمیرسانند باید مورد پذیرش قرار گیرند و جامعه باید از یک دیدگاه سکولار به زنان و مردان همجنسباز نگریسته، به آنها احترام گذارده و ایشان را در خود بپذیرد».
در مصاحبه با مجله "آوت": در سال 1994، دالایی لاما توضیح میدهد: اگر کسی پیش من بیاید و بپرسد که آیا همجنسبازی درست است یا نه من خواهم پرسید: نظر شریک زندگی شما چیست؟ اگر شما هر دو توافق دارید، آن زمان فکر میکنم بتوان گفت که رابطه دو مرد یا دو زن با یکدیگر در صورت رضایت هر دوی آنها در صورتی که هیچ ضرری به دیگران نرسانند مسئلهای نیست.» با این حال، دالایی لاما در سال 1996 در کتاب خود بنام "فراتر از تعصب"، صریحاً میگوید: «همجنس گرایی، چه بین مردان و یا بین زنان، به خودی خود نادرست نیست، چیزی که نادرست است استفاده از عضو نامناسب برای برقراری رابطه میباشد.»
در پایان باید گفت که توصیه های دالایی لاما به شادمانگی پیش از آن که تولید شادی کند رنج آفرین است؛ چنان که کتاب هنر شادمانگی وی هم بیشتر در اثبات رنج درهستی است تا ترویج شادمانی!در یک کلام باید گفت:معنویت دالایی لاما، معنویت شادی بی هدف است و به عبارت دقیق¬تر، عرفان به شرط رنج است. نکته ای که درمورد دالایی لاما اهمیت دارد این است که امروزه دالایی لاما از طرف جامعه غربی بسیار مورد توجه قرار گرفته و از وی تبلیغ فراوان می شود تا جایی که هم شخص او و هم مکتبی که عرضه کرده، دستاویز دسته ای از آثار هنری در سینمای هالیوود ـ هم چون مجموعه های ۲۰۱۲ و آخرین کنترل کننده باد ـ قرار گرفته است و از او به عنوان منجی و احیاگر معنویت در عصر جدید یاد شده است. از اغراض سیاسی غربی ها که صرف نظر کنیم ریشه این توجه را باید در آموزه های معنوی و عرفانی دین بودا جستجو کرد؛ چرا که این دین الحادی نه فقط موضع منفی نسبت به تمدن جدید غرب ندارد، بلکه با ارائه دسته ای از دستورات مدارامحور و آشتی جویانه، می تواند انرژی هایی را که ممکن است برای تغییر تمدن غرب به کار بیفتد به تغییر در درون خویش به کار اندازد و حتی قدمی فراتر گذاشته و از طالبان معنویت و عرفان، انسان هایی سربه راه و صلح طلب بسازد.
_________________________________
پی نوشت ها:
1. http://www.porsojoo.info
2. شاد زیستن، دالایی لاما ص 48
3. زندگی در راهی بهتر، دالایی لاما ص 60
4. زندگي در راهي بهتر، دالايي لاما ص 50
5. همان ص 143، 144
6. هنر شادمانگي، حميد رفيعي ص 294
7. بيداري/ ص 7و9
......................................................
منابع:
1. فرقه نیوز
2. http://www.didehbancenter.com
3. http://aghaedeshie.ir
|