مقدمه
اگر از نگاه بیرونی به نمودهای بارز فرقهها نظری بیندازیم، درخواهیم یافت که همه فرقهها مجموعهای از صحبتهای خوب، زیبا و در عین حال عامه پسند هستند. حتی مباحثی که مطرح میکنند ممکن است در قالب اصول معنوی هم قابل دفاع باشند. اما آنچه در بررسی فرق از دید پنهان میماند، نه عقاید آنان بلکه روابط و عملکرد تشکیلاتی آنان است که عموماً و بلااستثنا بر پایه مرید و مرادی است. اغلب فرقهها، فعالیتهایشان را با ظاهری زیبا و جذاب، حتی در پوشش مؤسسات رسمی و قانونی و دارای مجوز در جامعه ارائه میدهند اما با ورود به مراکز فعالیتی و بررسی روند کارها و برنامههایشان، میتوان به ماهیت فرقهای آنها پی برد. انحرافات این گروه بسیار ریشهدار است، اما به طور خلاصه عقاید و اصول فری این فرقه برگرفته از اصول عرفانگرایی کاستاندا و عرفان های سرخ پوستی است که به آن ها اشاره خواهد شد.
در مبانی ایلیا رامالله هیچ اثری از دین و قرآن نیست، معتقد به تناسخ هستند و روی بحث مبدا و معاد تعریفی غیر از تعریف اسلام دارد و میگوید روح در آدمها و حیوانها قبل از این سرگردان بوده تا به آنها رسیده، پس دیگر بهشت و جهنم وارد نیست و در اینجا یک مرحله از اعتقادات را حذف میکند. چرا که وقتی انسانها بهشت و جهنم را کنار بگذارند خود را مجاز به هر کاری میدانند و خود را در قبال اعمال و رفتارشان پاسخگو نمیدانند.
زمانی فرد به خطای خود اعتراف میکند که معتقد باشد کار خطایش عقاب دارد و اگر توبه کند ممکن است عقابش کمتر شود، ایلیا توبه را قبول ندارد و میگوید نزد چه کسی توبه کنیم؟ و یا اینکه چرا توسل کنیم در صورتی که انسان شعور دارد، خدای درون و ندای درون دارد، توسل خرافات است.
|