1. ترديد در وجود خدا و بى هدف دانستن زندگى: كوئليو در آثارش، بارها در وجود خداوند با شك و ترديد نگريسته است! او مى نويسد:«اگر خدا وجود داشته باشد، مى داند كه درك بشر محدود است. او همان است كه اين هرج و مرج را آفريد كه در آن فقر هست، بى عدالتى هست... بدون شك، او قصد خير داشته، اما نتيجه آن فاجعه آفرين بوده! اگر خدا وجود داشته باشد در مورد موجوداتى كه تصميم مى گيرند اين زمين را زودتر ترك كنند (خودكشى)، بخشنده خواهد بود و شايد حتى از اينكه ما را وادار كرده وقتمان را آنجا بگذرانيم معذرت بخواهد».(1) در اين گونه نوشته ها، طرح اين پرسش كه آيا خدا وجود دارد و پاسخ به آن، كه با مرگ همه چيز پايان مى يابد، نكته اى است كه بر عبث بودن آفرينش و نبود ثواب و عقاب در آخرت تأكيد دارد. رواج اين عقيده سبب جرئت انسان بر گناهان مى گردد. از سوى ديگر، اشاره پائولو به اين نكته كه انسان پس از آفرينش خلاف خواست خداوند متعال عمل مى كند و خدا با علم به اين نكته كه انسان از فرمان او سرپيچى مى كند، وى را خلق كرده، دستاويز ديگرى براى زندگى سراسر گناه و معصيت انسان است.
2. یکی دیگر از پیامدهای افکار پائولو این است که چون خدا در آثاراو شريعت مشخصى ندارد و به همه چيز راضى مى شود، نتيجه اين نگاه به خدا آن است كه معيارى براى درست و غلط بودن كارهاى ما وجود ندارد. بنابراين، نافرمانى و گناه در برابر خدا بى معناست. پس هر كارى را كه دلت مى پسندد همان را انجام بده كه رضاى خدا در آن است و اين يعنى اباحيگرى!
3. ترويج فساد و بى بندوبارى: تشريح صحنه هاى زشت و غيراخلاقى و بهره گيرى از جنس مؤنث به منظور جذابيت بخشيدن به اثر را مى توان يكى از خصيصه هاى آثار كوئليو دانست. او در آثارش به تشريح صحنه هاى متعدد شراب خوارى، رابطه هاى عاشقانه، بدمستى هاى شبانه، توصيف اندام بدن زن و مرد به گونه اى وسوسه انگيز و شهوتزا، برهنه شدن زن و مرد، ترسيم تماس جنسى زن و مرد، تمنّاى مرد از زن براى آميزش جنسى، همخوابى زن و مرد اجنبى، عشق بازى با معشوقه، ارتباط زن شوهردار با مرد ديگر، بى تفاوتى مرد در خصوص ارتباط همسرش با مردى ديگر،مطرح نمودن عشق پسر به پسر و دختر به دختر و تشويق بى تفاوتى در برابر تجاوز به نواميس مى پردازد.
4. از ديگر آسيبهاي موجود در آثار كوئيلو اباحيگري معنوي می باشد.(قابل جمع بودن معنويت و عرفان از يكسو و مجاز بودن براي تن دادن به همه نوع عمل انحرافي است ). همچنين وي از عرفان يهودي استفاده زيادي ميكند (عرفان كاباليستي)، لذا در مطالعه آثار وي خطر تن دادن به عرفان يهودي در خوانندگان و رفتن در آستانه شيطانپرستي وجود دارد. او مى كوشد خواننده را به سوى اهداف شيطانى خود سوق دهد؛ اهدافى كه به خواننده چنين وانمود مى كند كه به واسطه اين ساختارشكنى و زير پا گذاشتن همه خط قرمزها، داراى قدرت خواهد شد.
5. ترویج شیطان پرستى: پائولو کوئیلو در کتاب والکرى ها که شرح سفر چهل روزه او به صحراى جنوب آمریکا است ضمن یادآورى گذشته خود، خاطراتش رااز نحوه الهام گیرى از آموزه هاى شیطان پرستى بیان کرده و به ترویج علامت هاى مخصوص این گروه مى پردازد. او از افکار وحش خوشش مى آمد چون که یاغیانه و شیک بود! تصویر وحش روى جلد گروهِ موسیقىِ باشگاهِ قلب تنهاى گروهبان پیر، یکى ازمعتبرترین آلبوم هاى بیتدها بود و تقریباً هیچ کس چیزى از این موضوع نمى دانست.(2) رمان هاى پائولو نیز در همین مسیر است. سه علت استفاده از موادمخدر و موزیک هاى بسیار تند و مهیج و آزادى و بى بندوبارى هاى غیراخلاقى، گرایش جوانان را به سوى این گروه ها بیشتر نموده است. بارى نماد 666 یا FFF که سمبلى شیطانى است از سال هاى پیش با اشکال گوناگون در میان هواداران خود تبلیغ گردیده و نویسندگانى همچون رولینگ (نویسنده رمان معروف هرى پاتر) و پائولو درآثار خود از آن استفاده نموده اند. این نوع نویسندگان به خوبى مى دانند که در تفکر شیطان پرستى جایى براى اطاعت از قوانین الهى وجود ندارد و ادیان آسمانى همه به کنارى مى روند و سرکوب کردن غریزه هاى نفسانى اصلاً معنا ندارد و کارى کاملاً نادرست تلقى مى گردد. در این تفکر، شیطان به عنوان مظهر و سمبل قدرت و حاکمیت بر روى زمین است. قدرتى که به عنوان برترین قدرت موردپرستش و توجه قرار مى گیرد. عجیب تر آن که این نوع رمان ها و تدوین این نوع کتاب ها تأثیر زیادى در رشد و گسترش گرایش به شیطان پرستى در دنیا داشته است. بى تردید در کنار عوامل دیگرى که اشاره شد، این نویسندگان در توسعه افکار انحرافى نقش زیادى راایفا نموده اند.
6. يكي ديگر از پيامدهاي نگرش پسامدرن ظلمپذيري است كه در آراي كوئيلو و بسياري از مكاتب ديگر مطرح است. در اين نظرگاه مهم اين است كه شما براي هدف خود مبارزه كني. هر چه كه باشد. لذا به دليل بيمبنايي و نبود معيار، ظلمپذيري پذيرفته ميشود و ظلمستيزي اهميت ندارد.
7. از دیگر پيامدهاي آثار كوئیلو جادو و جادوگری است که خوانندگان را به این کار سوق می دهد و باعث عمل به جادوگری در بین خوانندگان می شود. جادو نه فقط با آثار كوئیلو در آمیخته است كه با زندگی و روح وی عجین است. این پیوند چنان عمیق است كه در بسیاری از نوشتهها و گفتهها وی «جادوگر » خطاب میشود. وی این گونه خطاب را میپسندد وبه آن افتخار هم میكند. كتاب «والكیری ها» باز گویی یكی از سفرهای جادویی كوئیلوست و او خود را به عنوان قهرمان این داستان در این سفر به مخاطبینش معرفی میكند و همسرش را نیز در این سفر با خود همراه میكند. باید توجه داشت كه جادو در طول تاریخ رقیب دین بوده است و جادوگر رقیب پیامبران الهی. جادو هر چند واقعیت دارد، اما حقیقت ندارد؛ یعنی بهرهای از تعالی و حقیقت در عالم جادو یافت نمیشود.
8. ترویج مصرف موادمخدر و سکرآور: على رغم این که موادمخدر به عنوان ماده اى مطرح شده که همه اندیشمندان جهان از آن به عنوان ماده اى مرگبار یاد مى کنند، درعین حال عده اى از نویسندگان در آثار خود مروج استفاده از این مواد گردیده اند. این نویسنده برزیلى که در زندگى خود از این موادافیونى به دفعات استفاده کرده است در آثار خود مى کوشد استفاده از موادمخدر را امرى عادى جلوه دهد و برخلاف واقعیت هاى موجود، خلاصى از آن را ساده و سهل مى داند که این نکته اگر تبلیغ مصرف موادمخدر نباشد، قبح و زشتى این عمل غیرانسانى را دراذهان مردم کم رنگ مى نماید و این باعث جذب جوانان به مواد مخدر می شود که از پیامدها و آسیب های افکار پائولو می باشد.
9. ترویج پوچ گرایى: نیهیلیسم نظریه اى فلسفى است که منکر هرگونه ارزش اخلاقى بوده و مبلّغ شکاکیت مطلق مى باشد.(3) این تفکر در آثار پائولو به چشم مى خورد. او در فرازى به نقل از قهرمان داستان این گونه مى نویسد: مادرم که به خاطر خودکشى من از نگرانى دیوانه شده از این ضربه بهبود مى یابد و باز از من مى پرسد که مى خواهم با زندگى ام چه کار کنم... تا این که یک روز دوباره به خودکشى مى اندیشم!... در مورد تصمیم کسانى که تصمیم مى گیرند بمیرند چه قضاوتى مى شود کرد؟ هیچ کس نمى تواندقضاوت کند!... بعد به همه گفت مى خواهد خودش را بکشد! هیچ کس حرفش را باور نکرد. بعد یک روز صبح روى منشى تلفنى پیامى گذاشت وخداحافظى کرد و با گاز خودش را کشت! چند بار آن پیام را گوش دادم هرگز صدایش را آن قدر آرام نشنیده بودم!(4) ترویج پوچ انگارى و پوچ گرایى در عصر حاضر در آثار نویسندگانى دیگر همچون ژان پل سارتر، آلبرکامو و فرانتس کافکا نیز به چشم مى خورد.گرایش زیادتر به طغیان ها و خودکشى ها، فرار از خود و دیگران لاابالى گرى و انجام کارهاى زشت مى تواند به نوعى تأثیرات این نوع تفکرات را در بین توده هاى مردم ملموس نماید.
________________________
پی نوشت ها:
1. پائولو كوئليو، ورونيكا تصميم مى گيرد بميرد، ترجمه آرش حجازى، ص 165.
2. والکرى ها، پائولو کوئیلو، ص111
3. سایه هاى خورشید، رحیم شیخ زاده، ص 315
4.ورونیکا تصمیم مى گیرد بمیرد، ص 45 - 43.
...............................................
منابع:
1. برگرفته از مقاله محمدرضا انواری، مجله معرفت سال بيست و يكم ـ شماره 177 ـ شهريور 1391.
2.نشریه مربیان، شماره: 34 سال انتشار: 1388.
3. http://www.pajohe.ir
|