اما سرمایه داران و دنیا طلبان هم چنان در این اندیشه بودند که برنامه ی جدیدی آغاز کنند تا باز بر ثروتشان افزوده شود و استعمار نویی را جایگزین سنتهای استثماری خود کنند بهترین راه، نقد پست مدرنها از یک سو و همراهی تاکتیکی با آنها از سوی دیگر بود. چنین شد که پست مدرنهای سنت گرا مانند روژه گارودی، حامد الگار، رنه گنون که همراهی با دین را تنها راه رهایی می دانستند، نفی و با فشارهایی روبه رو شدند و مکتبهای پست مدرنی که به سمت معنا گرایی بدون دین پیش می رفتند، تقویت شدند، مانند : معنویتهای متمایل به بودیسم و هندوئیسم و تائوئیسم و کابالیسم و رهبانیت مسیحی.
پس از شکست شوروی در جنگ سرد و پیشتازی اروپای غربی و آمریکا در نبرد قدرت جهانی، به یکباره رسانههای وابسته به زرسالاران، به بودیسم تبتی (لامائیسم) و کابالیسم (تصوف یهودی) و فرقههای جدید و دینهای ساختگی گرایش پیدا کردند و فیلمهای متعددی با نام معنویت گرایی از سینمای پر قدرتهالیوود به تمام نقاط جهان سرازیر شد و ساده دلان چنین پنداشتند که تراستهای هنری _تجاریهالیوود که بیشتر شان وابسته به صهیونیسم بودند،به سمت انسان گرایی پیش می روند. در این میان معنویت اسلامی هیچ جایگاهی در این روند نداشت. طبیعی است که نمی توان گفت: "سینما و هنر غربی را به اسلام چه کار، آنها که یهودی و مسیحی اند" زیرا همانگونه که مسلمانان در جامعهی غربی در اقلیت بودند، بودائیان و هندوها و تائوئیستها از مسلمانان هم کمتر بودند. در طول تاریخ غربیان با مسلمانان اندلس و امثال ابن سینا و ابن رشد بیش از اندیشمندان شرق دور آشنا بودند و آثار آنها را به لاتین، انگلیسی، فرانسه و اسپانیولی ترجمه کرده بودند پس باید دلیل بهتری رادر این میان یافت. کم کم معلوم شد بخشی از معنویت گرایی رسانههای وابسته به قدرت مداران برنامه ای حساب شده است برای کم رنگ ساختن معنویت گرایی اصیلی که در نتیجه ی شرایط نامناسب غرب در آنجا در حال رشد بود. از سوی دیگر موسسههای شخصیت پرداز غربی که به شدت در کنترل سرمایه داران اصلی قرار داشتند، افراد خاصی را که چندان اصیل نیستند، در کارتلهای رسانه ای خویش به اوج رسانده اند به گونه ای که هر کوی و برزنی در جهان آنها را می شناسد. این اوضاع تردید هر انسان خردمندی را بیشتر می کند و اندیشه ی دقیق تری می طلبد. بنابراین آمريكا امروزه به جاى راهبرد جنگ فيزيكى، «جنگ نرم» را براى گسترش سيطره نفوذ خود انتخاب نموده است. تلاش در الگو معرفى كردن انديشمندان سكولار براى كشورهاى هدف، يكى از مهم ترين ابزارها در اين زمينه است.
یکی از افرادی که در این اوضاع به بالاترین قلههای شهرت جهانی رسید و زرسالاران و صهیونیستها بارها او را تایید کردند، پائولوکوئیلو است. از اين روست كه عرفان پائولو كوئليو نيز از سوى ادبيات استعمار نو حمايت مى شود؛ چراكه عرفان او يك سلوك شخصى و مروّج پلوراليسم، نسبيت گرايى و مدارا با ظلم است. کوئیلو در سپتامبر 1999 پس از سفرهای طولانی به دور ترین نقاط جهان از سرزمینهای اشغالی فلسطین (اسرائیل) دیدن کرد. کتابهای او در این کشور فروش بسیار بالایی داشت و مسئولان حکومت از اندیشهها و باورهای او حمایت کردند. ناشران کتابهای او در اسرائیل اظهار امیدواری کرده اند که روزی فرا رسد که مردم جهان برای خرید کتابهای نویسندگان اسرائیلی چون کوئیلو در اسرائیل صف بکشند.
کوئیلو پیش از آنکه در سال 1379 ه. ش. به ایران بیاید در همایش جهانی سازی "داووس" سخنرانی کرده بود.این همایش یک بار در سال برگزار می شود و تنها شخصیتهای عالی رتبهی کشورهای قدرتمند سیاسی و اقتصادی در آن حضور می یابند و حتی شخصیتهای رده دوم اجازه ی ورود به این همایش را ندارند. کوئیلو در این نشست دربارهی آثار خود و نوع عرفانی که ترویج می کند مطالبی گفت. در آن جلسه شیمون پرز (از مسئولان عالی رتبه ی رژیم صهیونیستی) از او قدر دانی کرد و گفت: «معنویتی که شما مبلغ آن هستید در خاور میانه برای ما بسیار مفید است و ما بدین شیوه می توانیم صلح و آرامش یهودیان را در کشور خود حکم فرما کنیم». به راستی این چه نوع معنویتی است که روحیه ی جهاد و مبارزه را از مسلمانان فلسطینی به سود غاصبان اسرائیلی می گیرد؟ او در یکی از سفرهایش به سوئیس نیز از دست رئیس جمهور پیشین اسرائیل شیمون پرز هدیههایی دریافت کرد.
بر ماست که به دور از تبلیغات جهانی آثاراین نویسندهی برزیلی را به دقت بررسی کنیم. با جریان رسمی پروپاگاندای جهانی به راحتی می توان پیش بینی کرد که به زودی فیلمها و آثار کمیک و هنری زیادی را از این نویسنده درهالیوود و دیگر رسانههای مرسوم شاهد خواهیم بود.
كارگزاران و حامیان نشر آثار كوئليو در ايران
به دليل آنكه ابزار اصلى كوئليو در نشر افكارش، قالب رمان و داستان است، بنابراين عمده ترين عاملان و ترويج دهندگان آثار او در ايران، مترجمان و ناشرانى هستند كه آثار او را در ايران ترويج و تبليغ مى كنند، هرچند مروجان او منحصر به مترجمان و ناشران نيستند. اولين بار در سال 1374 با انتشار كتاب كيمياگر آثار پائولو كوئليو وارد ايران شد. اولين مترجم كوئليو در ايران خانم دل آرا قهرمان است. وقتى كيمياگر با ترجمه او براى اولين بار منتشر شد، هيچ كس پائولو را نمى شناخت. كتاب را يكى از دوستان قهرمان از پاريس برايش فرستاد. دانشجويان و گروه هاى گوناگون كتاب را مى خواندند و دل آرا قهرمان را براى سخنرانى دعوت مى كردند.(1) پس از او، طاهره صديقيان، حسين نعيمى، مريم افراشى، آرش حجازى، حسين شهرابى، سوسن اردكانى، بهرام جعفرى، فريبا رياضى، كيومرث پارساى، محمد مجلسى، محمود سلطانيه، ميترا ميرشكار، شيرين لارودى، و ناهيد ايران نژاد از ديگر مترجمان آثار كوئليو محسوب مى شوند.(2) كميت رو به رشد آثار اين نويسنده سبب شده بود بعضى به ترجمه يك يا دو اثر از او اكتفا كنند و بعضى ديگر دستپاچه و هيجان زده، ترجمه هاى دست و پاشكسته روانه بازار كتاب كردند.(3) اما شايد براى كسانى كه خواننده ترجمه هاى آثار كوئليو در ايران هستند، نام آرش حجازى از ديگر مترجمان آشناتر باشد. حجازى داراى مجوز رسمى و انحصارى از شخص كوئليو براى ترجمه آثار او در ايران است.(4) او انتشارات «كاروان» را در سال 1376 تأسيس كرد و سه سال بعد كوئليو را به ايران دعوت كرد و در همين سفر كوئليو امتياز انحصارى ترجمه آثارش را به او و انتشارات «كاروان» داد. هرچند چون قانون «كپى رايت» در ايران معتبر نيست، ناشران ديگرى نيز به چاپ و انتشار آثار كوئليو پرداخته اند. آرش حجازى همان كسى است كه در جريان كشته شدن ندا آقاسلطان در اغتشاشات پس از انتخابات رياست جمهورى سال 1388 در صحنه حادثه بود و متهم به دست داشتن در قتل ندا آقاسلطان است. وى چند روز پس از حادثه، از كشور فرار كرد و به انگلستان پناهنده شد. جالب اينجاست كه پائولو از مقامات انگليس خواست تا ويزاى آرش حجازى، دانشجوى دانشگاه آكسفورد بريتانيا، را تمديد كنند تا مجبور به بازگشت به ايران نباشد.(5) علاوه بر انتشارات «كاروان»، كه ناشر رسمى آثار پائولو در ايران است، 16 ناشر ديگر نيز آثار وى را منتشر نموده اند،(6) اما اين تعداد روز به روز در حال گسترش بود. تعداد اين ناشران تا سال 2005 (1384) به 28 ناشر رسيده است.
از عاملان ديگرى كه نقش مهمى در سفر كوئليو به ايران داشتند، سيدمحمد خاتمى، رئيس مركز بين المللى گفت وگوى تمدن ها و عطاءالله مهاجرانى، وزير وقت فرهنگ و ارشاد اسلامى در دوره اصلاحات هستند. آرش حجازى با همكارى اين دو نهاد و مهاجرانى در دوره اصلاحات، توانست پائولو كوئليو را در خرداد ماه 1379 به ايران بياورد. اين سفر در استقبال از آثار كوئليو تأثيرات بسزايى داشت و موجب شد آثار كوئليو در دهه 80 به چاپ هاى متعدد برسد.
_____________________________________
پی نوشت ها:
1. www. salamatiran.com
2. شهاب شهرزاد، زندگى و آثار پائولو كوئيلو، ص 70.
3. شهلا زرلكى، جاودگر سرزمين سامبا، بررسى و نقد آثار پائولو كوئليو، ص 109.
4. اين مجوز همراه دستخط كوئليو در مقدمه اغلب كتاب هايى كه از وى ترجمه و انتشار داده، درج گرديده است.
5. www.asriran.com
6. حميد نگارش، «رهبران تباهى»، مربيان، ش 34، در: www.manaviat.com
7. نگارنده با مراجعه به ليست كتاب هاى موجود درباره پائولو كوئليو در كتابخانه تخصصى ادبى و هنرى وابسته به دفتر تبليغات قم تعداد 23 ناشر كه كتابهاى وى را به چاپ رسانده اند احصا كرده است؛ از جمله انتشارات: ثالث، روزبهان، روايت، فكر روز، البرز، فرزانروز، نى نگار، فرهنگ كاوش، نداى دانش، محراب دانش، ميترا، جامى، پر، نگارستان كتاب، افراز، زرين، شيرين، دنياى نو، فكر نو، پيكان، بهجت، علم، مركز.
8. www.arman.parsiblog.com
.....................................................
منبع:
1. مجله طوبی.
2. معرفت سال بيست و يكم ـ شماره 177 ـ شهريور 1391
|