تدبير ش 02
2/2- عدالت محوري مبناي همه اقدامات و فعاليت ها
وظيفه ى مسؤولان ... اين است كه در جامعه عدالت را معنا ببخشند ... عدالت در قانون، عدالت در قضا، عدالت در تقسيم منابع ... عدالت در برخوردارى ها و دسترسی هاى همه ى افراد به امكانات ... منتها شرط اصلى اين است كه در استفاده ى از اين منابع، عدالت رعايت شود. 18/2/84
تدبير ش 03
1/3- عدالت و اخلاق را مستقر كنيد
ما بايد عدالت و اخلاق را مستقر كنيم و جامعه ى خود را به معناى واقعى اسلامى كنيم. اين احتياج دارد به كار و تلاش و ايمان و عمل صالح و مجاهدت در راه خدا. 3/3/84
تدبير ش 05
31/5- استقرار عالمانه عدالت بدور از تندروي
عدالت، تندروى نيست؛ حق گرايى است؛ توجه به حقوق آحاد مردم است؛ جلوگيرى از ويژه خوارى است؛ جلوگيرى از تجاوز و تعدى به حقوق مظلومان است ... عدالت را نبايد تندروى و مخالفت با شيوه هاى علمى دانست. با استفاده از همه ى شيوه هاى عالمانه و با تدبير مى توان عدالت را در جامعه مستقر كرد. 12/5/84
تدبير ش 06
15/6- عدالت بدون عقلانيت و معنويت محقق نمي شود
عدالت به معناى حقيقى ... با دو مفهوم ديگر بشدت در هم تنيده است؛ يكى مفهوم عقلانيت است؛ ديگر معنويت. اگر عدالت از عقلانيت و معنويت جدا شد، ديگر عدالتى كه شما دنبالش هستيد، نخواهد بود؛ اصلاً عدالت نخواهد بود. عدالت را واقعاً محور همه ى برنامه ريزى هاى خودتان قرار دهيد . 8/6/84
تدبير ش 1
/7- جلوي ويژه خواري اقتصادي و سياسي را بگيريد
گروههاى خاص در همه جا مايه ى اذيتند؛ اولاً در وقت رخاء و آسايش و فراوانى، مؤونه شان بر والى از همه بيشتر است؛ توقعاتشان زياد است ... هنگام آسايش و راحتى كشور و دولت، كه امنيت است و جنگى نيست و مشكلى نيست، بيشترين هزينه را بر حكومت غالباً همين گروههاى خاص دارند. در سختى ها كمترين مقدارِ كمك را اينها مى كنند. مثلاً اگر جنگى پيش مى آيد، از اين گروههاى خاص هيچ خبرى نيست؛ كمتر در ميدان هستند . از همه نسبت به انصاف، ناخشنودتر و كاره ترند ، از انصاف و عدل و مساوات، بيشتر از همه، اينها بدشان مى آيد. از همه مصرتر در درخواست، اينهايند ... گروههاى خاص - اينهايى كه جزو ويژه خواران سياسى و اقتصادى اند - اگر چيزى مى خواهند، مثل كنه مى چسبند ... ول نمى كنند تا بالاخره يك چيزى بكنند و ببرند. 17/7/84
تدبير ش 7
1/1- با خلاقيت و افزايش توليد ، پيشرفت همراه با عدالت را فراهم اوريد
در منطق جمهورى اسلامى، توسعه و پيشرفت بدون عدالت معنى ندارد؛ آن وقت پيشرفت همراه با عدالت، كار خستگى ناپذير، اراده ى مستحكم، برنامه ريزى دقيق و بالاتر از همه ى آنها، همراهى و كمك بى دريغى از مردم ( نيروي انساني) را طلب مى كند ... اگر بخواهيم اين پيشرفت، همراه با عدالت نصيب كشور و ملت ما شود بايد با بهره مندي از همه ي تلاشهايي كه دولتهاي (مسئولان) گذشته كرده اند و فرآورده هايي كه بر اثر تلاش هاي مسئولان گذشته براي ملت پديد آورده است بر خلاقيت و توليد همت بگماريم ، خلاقيت و توليد ، ما اتينها را لازم داريم. 1/1/85
2/1- امسال بايد يك خيز به سمت پيشرفت توأم با عدالت برداريد
پيشرفت همراه با عدالت، يك نهضت است؛ يك نهضت فراگير ... اين نهضت از امروز شروع نمى شود، از قبل شروع شده است؛ يك ساله هم تمام نمى شود. اما ...امسال بايد يك خيزش همگانى - هم دولتى و هم مردمى - در اين كار انجام بگيرد. هر كس در هر نقطه اى كه هست، بايد يك گام بلند به جلو بردارد . 1/1/85
تدبير ش 9
1/1- براي رشد همپاي فعاليت اقتصادي با عدالت، برنامه ريزي شود
فلسفه ى وجودى ما، عدالت است. اين كه ما برنامه ى رشد اقتصادى درست كنيم و بگذاريم بعد از حاصل شدن دو ، سه برنامه رشد اقتصادى، به فكر عدالت بيفتيم، منطقى نيست. رشد اقتصادى بايد همپاى عدالت پيش برود؛ برنامه ريزى كنند و راهش را پيدا كنند. حالا عدالت چيست؟ البته ممكن است درمعنا كردن عدالت، افرادى، كسانى يا گروههايى اختلاف نظر داشته باشند؛ اما يك قدر مسلّمهايى وجود دارد: كم كردن فاصله ها، دادن فرصتهاى برابر، تشويق درستكار و مهار متجاوزان به ثروت ملى، عدالت را در بدنه ى حاكميتى رايج كردن
- عزل و نصبها، قضاوتها، اظهار نظرها – مناطق دوردست كشور و مناطق فقير را مثل مركز كشور زير نظر آوردن، منابع مالى كشور را به همه رساندن، همه را صاحب و مالك اين منابع دانستن، از قدرِ مسلّمها و مورد اتفاقهاى عدالت است كه بايد انجام بگيرد. بنابراين، عدالت يك اصل است و نيازمند قاطعيت. عدالت، با من بميرم، تو بميرى درست نمى شود؛ عدالت، با تعارف درست نمى شود؛ اولاً قاطعيت مى خواهد، ثانياً ارتباط با مردم مى خواهد، ثالثاً ساده زيستى و مردمى بودن لازم دارد و بالاتر از همه، خودسازى و تهذيب مى خواهد؛ اين هم جزو پيش شرطها و پيش نيازهاى اجراى عدالت است. اول، بايد خودمان را درست كنيم و يك دستى به سر و صورت خودمان بكشيم، تا بتوانيم عدالت را اجرا كنيم؛ وظيفه ى من و شما اينهاست. واقعاً بايد با ويژه خواران و فساد مبارزه كنيم. 29/3/85
تدبير ش 12
/1- تمام همت خود را مصروف تحقـق عدالت همه جانبه كنيد
شاخصه ى «عدالتخواهى و عدالت گسترى»... به زبان آسان اسـت ؛ اما درعمل بسيار كار دشوارى است و مقدمات بسيارى لازم دارد. بايد خيلى كار كرد تا اينكه عدالت تحقق پيدا كند؛ عدالت جغرافيايى، عدالت طبقاتى، عدالت در زمينه هاى مسايل اقتصادى، عدالت در زمينه هاى مسايل فرهنگى، عدالت در جايگزين شدن و جاى گرفتن در مسئوليتها و مناصب و عدالت در قضاوتهاى ما - نه فقط قضاوتى كه قاضى در دادگاه مى كند، بلكه داوريهايى كه ما نسبت به اشخاص و قضايا مي كنيم - اينها همه عدالت است و عدالت در آنها نقش دارد. عدالتخواهى و عدالت گسترى به معناى همه ى اينهاست... بنابراين يك شاخصه، مسئله ى عدالتخواهى و عدالت گسترى است كه پهنه ى وسيعى دارد. 6/6/85
تدبير ش 14
در نهضت خدمت رساني، به جاي توزيع تبعيضآميز امكانات كشور ، مشكلات مردم هر منطقه مرتفع شود
يك روزى بود كه مسئولانِ (نظام طاغوتي ) ... خود را وظيفه مند نمى دانستند كه مشكلات ملت و كشور را هدف خودشان قرار بدهند. اگر يك شهرى يك عنصر با نفوذى در دستگاه حاكمه مى داشت، به قدر نفوذ خود، براى شهر خود - آن هم غالباً براى منافع شخصى - امكانات دولتى را جلب مى كرد. اگر شهرى يك پارتىِ با نفوذ در دستگاههاى تصميم گيرى نداشت، از همه چيز محروم مى ماند. بسيارى از مردم ما و بسيارى از شهرهاى ما در دوران طاغوت، قربانىِ اين تبعيض و اين نظام غلط و طاغوتى شدند. در دوران جمهورى اسلامى، مسئولان كشور تنها وظيفه ى خودشان را خدمت به مردم مى دانند. من بارها تصريح كرده ام كه مسئولان ما خدمتگزاران مردم و به تعبير واضح و روشن، نوكران مردمند. مردم اقتدار عظيم ملى را به دست مسئولانشان سپرده اند تا آنان بتوانند هم از عزت و شرف و استقلال آنها، و هم از جايگاه علمى و فرهنگى و سياسى آنها در سطح بين المللى دفاع كنند، و هم بتوانند امكانات كشور را به نفع آنها بـه كار بگيرند. كشور ما امكانات زيادى دارد ... مسئولان هر چه براى اين ملت بكنند، حقيقتاً كم است. 19/8/85
تدبير ش21
كارشجاعانه سهميه بندي بنزين را با ملاحظه همه جوانب آن به پيش ببريد
مسئله ى بنزين ... كار شجاعانه اى بود؛ خوب شد انجام گرفت. جوانبش را درست ملاحظه كنند و پيش ببرند. من در گزارشها خواندم، گمانم چهل هزار ميليارد تومان ما يارانه ى انرژى مي دهيم! اگر ما بتوانيم اين را بتدريج كم كنيم، اين مبلغ گزاف و كلان، صرف چه خواهد شد؟
صرف مدرسه، جاده، زندگى مردم، اشتغال، و سرمايه گذاريهاى گوناگون، به جاى اينكه در راه دود كردن كالايى صرف شود كه ما آن را از بيرون وارد كنيم. 9/4/86
تدبير ش22
نهادينه كردن عدالت را بايد سرلوحه كار خود قرار دهيد
حقيقتاً هم خلأ امروز دنيا، بيش از همه چيز خلأ عدالت است. در كشور و جامعه ي خود ما هم بيشترين چيزي كه اين جامعه تشنه ي اوست، عبارت است از عدالت. وقتي ما به مشكلات، كمبودها، توقعات و انتظارات مردم و آرزوهاي بلندي كه در ذهن خود ما براي مردم هست، نگاه مي كنيم، مي بينيم تقريباً همه ي اينها برمي گردد به مسئله ي تأمين عدالت؛ كه اگر عدالت تأمين بشود، همه ي اين چيزها حل خواهد شد. 4/6/86
تدبير ش 26
نگاه، عواطف و همت مسؤولين بايد ميان همهي شهرهاي كشور تقسيم شود
در طول دهها سال قبل از انقلاب، بلكه پيش از آن ... دولتمردان در قبال آحاد مردم، هيچ احساس مسؤوليتي نداشتند؛ رؤساي كشور، كشور را ملك خودشان ميدانستند و براي استفاده ي از اين ملك به دنبال اين بودند كه ببينند كجا چه كاري براي آنها فايده ي بيشتري دارد؛ آنچه برايشان مطرح بود، فايده ي مردم نبود. اين عرفِ «دورافتاده» و «نزديك»، از آنجا به وجود آمــد... انقلاب اين عرف را عوض كرد. انقـلاب
دور و نزديك را از منطق دولتيان و مسؤولان كشور زدود؛ دور و نزديك ندارد. لذا شما مي بينيد مسؤولين كشور، هيأت دولت، رئيس جمهور به سرتاسر كشور مسافرت ميكنند. اين معنايش اين است كه نگاه و عواطف و همت مسؤولين بايد ميان همه ي شهرهاي كشور تقسيم شود. اينجور نباشد كه يك شهري، يك منطقه اي كه دوردست است، از شعاع همت و تصميم مسؤولين دور بماند؛ نه، دور و نزديك ندارد. 15/10/86
تدبير ش28-29-30
خدمات توليدي استانها به وسيله دولتها بايد انجام بگيرد
در اين سالهاي دوران انقلاب از لحاظ راه هاي مواصلاتي كارهاي خوبي انجام گرفته؛ همين خط آهن و همين راه هاي متصل كننده ي اين منطقه به مناطق آبخيز و مناطق ديگر كشور، به لطف الهي، به حول و قوه ي الهي، به دست جمهوري اسلامي انجام خواهد گرفت؛ اين كار خواهد شد. اين حقِ استان است و بايد انجام بگيرد. در همه ي زمينه ها، بخصوص در سالهاي اخير بحمداللَّه كارهاي خوبي انجام گرفته است؛ در زمينه ي صنايع، صنــايع بـزرگ، سدسازي و غيــره. و اين رشــته ي كار خدمات توليدي بــراي... استانها،آنچناني كه شـايسته ي آنهاست و حـق آنهاست، به وسيله ي دولتها بايد انجام بگيرد و بـه تـوفيق الــهي ان شـاءاللَّه انجام خواهد گرفت. 16/2/87
تدبير ش 34
لازم است شعار عدالتطلبي و مقابله با ظلم را به طور جدّي مطرح و پيگيري کرد
مبارزه با ظلم، راه صحيح و مؤثر دستيابي به صلح عادلانه است... صلح غيرعادلانه، ادامه نخواهد يافت و لازم است ضمن حمايت از شعار صلح، شعار عدالت طلبي و مقابله با ظلم را به طور جدي مطرح و پيگيري کرد. (گزارش خبري)ديدار شخصيتهاي سياسي مذهبي بين المللي) 23/7/87
بايد فكر روشن، اعتقادعميق،انگيزه يروزافزون و جوشان و اخلاق اسلامي گسترش پيدا كند
آنچه كه به عنوان يك هدف و شعار ...بايد مورد توجه قرار بگيرد، «پيشرفت و عدالت» است. ين را شعار قرار بدهيم: پيشرفت و عدالت. ... مقصود، پيشرفتِ همه جانبه است: يعني: پيشرفت مادي و پيشرفت معنوي. پيشرفت مادي را هم نفي نميكنيم. يعني مطلقاً مسئله ي معيشت مردم، مسئله ي اشتغال مردم، مسئله ي پيشرفتهاي علمي و فناوري را مطلقاً دست كم نميگيريم. اينها كاملاً مهم است و بايد دنبال شود، تا در اين زمينه ها فقر نباشد، بيكاري نباشد، گراني و تورم قيمتها نباشد؛ در اين ترديدي نيست. اما در كنارش، به اين اكتفا هم نميكنيم. بلكه بايد: فكر روشن، اعتقاد عميق، انگيزه ي روزافزون و جوشان و اخلاق انساني و والاي اسلامي در كنار اينها گسترش پيدا كند. ديدار نخبگان ودانشجويان دانشگاه 7/7/87
تدبير ش45
در ذات پيشرفت، عدالت بايستي ملحوظ شده باشد؛ الگويش را ترسيم كنيد
طرّاحي و تدوين الگوي پيشرفت اسلامي ايراني، به نظر من در هيچ جايي جز دولت وجود ندارد. هر چه انسان فكر ميكند كه كجا اين كار را ميشود انجام داد، به نظر ميرسد تنها جايي كه ميتواند اين را انجام بدهد، همين دستگاه هاي دولتي است. واقعاً از افراد متفكّر هم استفاده بشود و بنشينند الگوي پيشرفت را طرّاحي كنند. چون اين دهه، دهة پيشرفت و عدالت است. ما پيشرفت را با عدالت با هم آورديم؛ يعني درست نقطة مقابل آن چيزي كه در دنياي مادّي امروز مطرح است. آنها ميگويند ما اگر بخواهيم در پيشرفت، رعايت اين مسائل عدالتي را بكنيم، آن پيشرفت به دست نخواهد آمد، بنابراين عدالت را ميگذاريم بعد از آنكه پيشرفت را حاصل كرديم. آن وقت با راه هاي جبراني مثل همين بيمه ها و كمكها، تا آن حدّي كه بشود - كه غالباً هم نميشود - جبران ميكنيم . ما ميگوييم: نه! پيشرفتِ همراه با عدالت. در ذات اين پيشرفت، عدالت بايستي ملحوظ شده باشد. خوب، اين الگو لازم دارد؛ بنشينيد الگويش را ترسيم كنيد. اين، نگاه كلاني خواهد بود به آيندة كشور. و شما چهار سال فرصت داريد؛ اين چهار سال ميتواند يك پايه گذاري باشد كه هر كسي هم بعد از شما آمد، اين پايه گذاري شما راهنماي او باشد. 6 6 . ۸۸/۰۶/۱۶ بيانات در ديدار اعضاي هيئت دولت
تدبير ش 64
بايستي عدالت بهعنوان يك مسئلة اصلي بهطور دائم مطرح باشد
بحث عدالت بايستي به يك گفتمان نخبگاني تبديل شود. بايد اين مسئله را دنبال كنيم و پيگيري اين بحث را رها نكنيم؛ چون زمينه خيلي زياد است؛ نياز خيلي شديد است ... امروز كه ما به بحث عدالت ميپردازيم - بحث اين نشست و مطرح شدن موضوع عدالت - اين دنبالة همان دغدغة اساسي است؛ به اين معنا نيست كه در طول سالهاي متمادي، ما عدالت را نشناختيم؛ يا نظام جمهوري اسلامي مطلقا تعريفي از عدالت نداشته و حركتي نكرده؛ نه! يك تعاريف اجمالي و كلي و يك قدر متقنهايي هميشه وجود داشته؛ همه هم با آنها آشنا بودند؛ كارهاي زيادي هم ... انجام گرفته. ليكن امروز كه ما اين را داريم مطرح ميكنيم، اولاً به اين دليل است كه: ميخواهيم گفتمان عدالت، يك گفتمان زنده و همواره حاضر در صحنه باشد. در ميان نخبگان، در ميان مسئولان، در ميان مردم، بخصوص در بين نسلهاي تازه، بايد عنوان عدالت و مسئلة عدالت، به عنوان يك مسئلة اصلي، بهطور دايم مطرح باشد. 9. 27/02/90 بيانات در دومين نشست انديشههاي راهبردي با موضوع عدالت
اهتمام و نقش استثنايي اديان راجع به عدالت
عدالت دغدغة هميشگي و تاريخي بشر بوده. به تبع احساس نياز به عدالت كه در طول تاريخ تا امروز در مردم عموميت داشته، متفكران بشر، فيلسوفان و حكما در اين مقوله وارد شدند و دغدغة آنها بوده است. بنابراين، از قديمترين دورانهاي تاريخ تا امروز، دربارة عدالت و عدالت اجتماعي به همين معناي عام، بحث شده، نظريه داده شده؛ ليكن نقش اديان استثنايي است. يعني آنچه كه اديان در طول زمان راجع به عدالت گفتند و خواستند و اهتمام كردند، بينظير و استثنايي است. در نظرات حكما و انديشمندان، آن اهتمام اديان مطلقاً مشاهده نميشود.
اولاً به شهادت قرآن، اديان هدف خودشان را عدالت قرار دادند: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ».(حديد 25) قطعاً اين آيه حكم ميكند بر اينكه هدف ارسال رسل و انزال كتب و آمدن بيّنات - يعني حجتهاي متقن و غير قابل ترديدي كه پيغمبران ارائه ميدهند؛ كتاب، يعني منشور اديان در مورد معارف، احكام و اخلاقيات؛ ميزان، يعني آن سنجهها و معيارها - قيام به قسط بوده است؛ «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ». البته شكي نيست كه قيام به قسط و همة آنچه كه مربوط به زندگي دنيايي، اجتماعي و فردي افراد است، مقدمة آن هدف خلقت است: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ»؛ ( ذاريات 56) يعني عبوديت. اصلاً هدف خلقت، عبد خدا شدن است؛ كه بالاترين كمالات هم همين عبوديت خداست. ليكن در راه رسيدن به آن هدف، هدف نبوتها و ارسال رسل است؛ كه از جملة آن، آن چيزي است كه اين آيه به آن تصريح ميكند. البته تصريحات ديگري هم در آيات قرآن هست كه به ساير اهدافِ ارسال رسل اشاره ميكند؛ كه اينها با يكديگر قابل جمع است. پس هدف شد عدالت. هدف نظامسازي، هدف تمدنها، هدف حركت بشر در محيط جامعه، شد عدالت. در هيچ مكتب ديگري اين وجود ندارد؛ اين مخصوص اديان است. 9. 27/02/90 بيانات در دومين نشست انديشههاي راهبردي با موضوع عدالت
پيكار انبياء براي اجراي عدالت و دفاع از مظلومان
انبياء در طول تاريخ در كنار مظلومان قرار گرفتهاند؛ يعني براي عدالت عملاً پيكار كردند. ملاحظه كنيد: در قرآن كريم تصريح شده كه انبياء با طواغيت مواجهاند، با مترَفين مواجهاند، با ملأ مواجهاند؛ كه همة اينها جزو طبقات ستمگرند؛ مترَف و مترِف، از دو جهت، منطبق با يك طبقة خاصي است؛ هر دو درست است. البته در قرآن «مترَفين» هست، ليكن مترِف هم درست است. مترَفين در مقابل پيغمبرند؛ «وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ». (سبا 34) هيچ پيغمبري نبوده كه در مقابلش مترَفين قرار نگيرند؛ يعني پيغمبر با مترَفين ميجنگد. ملأ هم همينجور است. ملأ، آن اصحاب و دستاندركاران قدرتند. طاغوت هم يك معناي عامي است كه شامل همة اينها ميشود. بنابراين، پيغمبران در معارضة بين ظالم و مظلوم، هميشه در طرف مظلوم قرار گرفتند؛ يعني براي عدالت وارد ميدان شدند و جنگيدند؛ اين هم بينظير است. حكما دربارة عدالت حرف زدند؛ اما خيلي اوقات مثل بسياري از روشنفكرانِ گوناگون حرفهايي ميزنند، ولي در مقام عمل وارد ميدان نميشوند. ما اين را در دوران مبارزات هم ديديم؛ بعد از مبارزات هم در دوران دفاع مقدس ديديم، تا امروز هم كم و بيش ميبينيم. انبياء اينجور نبودند؛ انبياء وارد ميدان ميشدند، سينه سپر ميكردند؛ حتّي آن وقتي كه مترفين به اينها ميگفتند: شما چرا طرفدار طبقات مظلوم هستيد، از اينها جدا شويد، با اينها برخورد ميكردند. آية شريفة « وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللّهُ خَيْرًا»( هود 31) - كه بيانگر پاسخ حضرت نوح به مخالفين خودش است - در همين زمينه است. بنابراين، آن كساني كه از عدالت محروم بودند، اولين گروندگان به پيغمبران هم هستند. 9. 27/02/90 بيانات در دومين نشست انديشههاي راهبردي با موضوع عدالت
ضرورت تلاش براي اجراي عدالت حداكثري و نبود ظلم در جامعه
در انقلاب اسلامي ما - كه يك حركت ديني بود - بهطور طبيعي عدالت جايگاه ممتازي داشت و دارد. در شعارهاي مردمي، در قانون اساسي، در بيانات امام راحل(ره)، در گفتمانهاي موضعي و در زمانهاي مختلف و به مناسبتهاي مختلف كه جمهوري اسلامي مطرح كرده، اين جايگاهِ ممتاز ديده ميشود. فرض كنيد در دوران دفاع مقدس كه هي ميآمدند فشار ميآوردند و شعار صلح را مطرح ميكردند براي اينكه جمهوري اسلامي را از ميدان خارج كنند، آنجا جمهوري اسلامي شعار «صلح عادلانه» را مطرح كرد. خب! صلح يك ارزش مطلق نيست، يك ارزش نسبي است؛ يك جايي صلح خوب است؛ يك جايي صلح بد است، جنگ خوب است. اما عدالت اينجور نيست؛ عدالت يك ارزش مطلق است؛ يعني هيچ جا نداريم كه عدالت بد باشد. خب! در جمهوري اسلامي اين وضعيت وجود داشته، سرلوحة دغدغههاي نظام از اول انقلاب بوده؛ در بخش اجراي عدالت، انصافاً كارهاي زيادي هم انجام گرفته؛ ليكن راضي كننده نيست. بعضي از دوستان در توصيف آنچه كه انجام گرفته، اطلاعات و آمارهاي خوبي دادند؛ در زمينة كارهايي كه انجام گرفته، شايد اطلاعات من بيشتر باشد؛ ميدانم كارهاي وسيعي از اول انقلاب انجام گرفته؛ ليكن مطلقاً راضي كننده نيست. آن چيزي كه ما نياز داريم، آن چيزي كه ما دنبالش هستيم، عدالت حداكثري است؛ نه صرفاً در يك حد قابل قبول؛ نه! ما دنبال عدالت حداكثري هستيم؛ ما ميخواهيم ظلم در جامعه نباشد. تا اين مرحله خيلي فاصله داريم. بنابراين، براي اين بايد تلاش كرد. 9. 27/02/90 بيانات در دومين نشست انديشههاي راهبردي با موضوع عدالت
تكيه بر اجراي عدل، پايان حركت عظيم تاريخي انبياء(ع)
همة اديان متفقند در اينكه پايان اين حركت عظيم تاريخي، يك پايانِ اميد به عدل است. يعني قاطعاً ميگويند كه يك دوراني خواهد آمد كه دوران عدل خواهد بود، كه آن دورانِ استقرار دين كامل است. در دعاي بعد از زيارت شريف آلياسين آمده است: «يَملاُ اللَّه بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً» - يا «عَدلاً وَ قِسطا»، كه در جاهاي مختلف تفاوت دارد «كَمَا مُلِئَت ظُلماً وَ جَورَا»؛ يك جاهايي هم دارد: «بَعُدَ مَا مُلِئَت ظُلماً وَ جَورَا». همة انبياء، همة اديان، همة نبوتها به اين نهايت اشاره كردند، روي آن تأكيد كردند، اصرار كردند و گفتند به سمت آن داريم حركت ميكنيم. پس در مبدأ، در مسير و در منتها، نبوتها تكيهشان بر روي عدل است؛ اين بينظير است.9 9. 27/02/90 بيانات در دومين نشست انديشههاي راهبردي با موضوع عدالت
تدبير ش 64
لزوم پيگيري تؤامان الگوي پيشرفت و عدالت
مركزي براي پيگيري مسئلة الگوي پيشرفت پيشبيني شده، مقدمات و تمهيداتش انجام گرفته؛ انشاءاللَّه با جديت مشغول كار خواهد شد؛ بحث عدالت هم همان جا بايستي انشاءاللَّه دنبال شود.9 9. 27/02/90 بيانات در دومين نشست انديشههاي راهبردي با موضوع عدالت
تدبير ش 64
جايگاه كار و كارگر در اسلام و منطق عقلايي
مسئلة كار و شأن كارگر و حد كارگر و جايگاه كارگر، هم در اسلام و هم در منطق عقلايي، مسئلة بسيار مهمي است. در منطق عقلايي، اگر انسان ملاحظه كند در سلسلة نيازهاي حياتي خود، حلقة مربوط به كار، يك حلقة اساسي و تعيين كننده است. يعني اگر همة پولهاي عالم را هم جمع كنند، عنصر كار و كارگر در كنار آن نباشد، همة نيازهاي انسان بر زمين ميماند. پول را نه ميشود خورد، نه ميشود پوشيد، نه ميشود استفاده كرد. آن چيزي كه از ثروت انسانها و نعمتهاي روي زمين، نيازهاي انسان را تأمين ميكند، عنصر كار است. كار هم متكي به كارگر است. بنابراين، نقش بازوي توانا و سرپنجة ماهر و ذهن و ذوق و سليقة كارگر در حيات انسان - چه حيات فردياش، چه حيات اجتماعياش - يك امر واضحِ عقلايي است. آن كساني كه به قشر كارگر و مجموعة كارگري بيتوجهي و بياعتنايي ميكنند، در حقيقت اين نقش اساسي و مهم را نميبينند يا نديده ميگيرند. آن كساني هم كه كارگر را در كنار ابزار كار، مثل يك وسيله به حساب ميآورند، همينجور. اين، منطق عقلايي است و منطق كاملاً درستي است؛ ليكن بالاتر از اين، منطق اسلام است. اسلام همين كاري را كه ما ميكنيم، سرپنجة كارگر انجام ميدهد و ناني براي خود و ديگران فراهم ميآورد، عبادت و عمل صالح ميداند. يعني مسئلة كارگر و كاري كه انجام ميدهد، محدود و محصور نيست به زندگي اين دنيا؛ بلكه خداي متعال در نقشة جامع زندگي طولاني بشر در دنيا و آخرت، براي اين حقيقت، براي اين پديده - يعني پديدة كار - يك جايگاه والايي درست كرده است. پيغمبر اكرم فرمود: «هذهِ يَدٌ لا تَمَسُّها النَّار». وقتي پيغمبر دست كارگر را گرفت و بوسيد، همه تعجب كردند. حضرت فرمود: اين دستي است كه آتش آن را لمس نميكند؛ اين دستي است كه به آتش نميرسد. يعني نماز شب هم كه ميخوانيم، قرآن هم كه ميخوانيم، توسل هم كه به خداي متعال ميكنيم، در واقع حجابهاي بين خودمان و آتش را ايجاد ميكنيم. كار هم كه ميكنيم، با همين كار، بين خودمان و آتش، ايجاد مانع و حجاب ميكنيم. اين خيلي چيز بالايي است، خيلي چيز مهمي است. اين، نگاه اسلام است.4 07/02/90 بيانات در ديدار هزاران نفر از كارگران سراسركشور
بايستي عدالت بهعنوان يك مسئلة اصلي بهطور دائم مطرح باشد
بحث عدالت بايستي به يك گفتمان نخبگاني تبديل شود. بايد اين مسئله را دنبال كنيم و پيگيري اين بحث را رها نكنيم؛ چون زمينه خيلي زياد است؛ نياز خيلي شديد است ... امروز كه ما به بحث عدالت ميپردازيم - بحث اين نشست و مطرح شدن موضوع عدالت - اين دنبالة همان دغدغة اساسي است؛ به اين معنا نيست كه در طول سالهاي متمادي، ما عدالت را نشناختيم؛ يا نظام جمهوري اسلامي مطلقا تعريفي از عدالت نداشته و حركتي نكرده؛ نه! يك تعاريف اجمالي و كلي و يك قدر متقنهايي هميشه وجود داشته؛ همه هم با آنها آشنا بودند؛ كارهاي زيادي هم ... انجام گرفته. ليكن امروز كه ما اين را داريم مطرح ميكنيم، اولاً به اين دليل است كه: ميخواهيم گفتمان عدالت، يك گفتمان زنده و همواره حاضر در صحنه باشد. در ميان نخبگان، در ميان مسئولان، در ميان مردم، بخصوص در بين نسلهاي تازه، بايد عنوان عدالت و مسئلة عدالت، به عنوان يك مسئلة اصلي، بهطور دايم مطرح باشد.9 9. 27/02/90 بيانات در دومين نشست انديشههاي راهبردي با موضوع عدالت
اهتمام و نقش استثنايي اديان راجع به عدالت
عدالت دغدغة هميشگي و تاريخي بشر بوده. به تبع احساس نياز به عدالت كه در طول تاريخ تا امروز در مردم عموميت داشته، متفكران بشر، فيلسوفان و حكما در اين مقوله وارد شدند و دغدغة آنها بوده است. بنابراين، از قديمترين دورانهاي تاريخ تا امروز، دربارة عدالت و عدالت اجتماعي به همين معناي عام، بحث شده، نظريه داده شده؛ ليكن نقش اديان استثنايي است. يعني آنچه كه اديان در طول زمان راجع به عدالت گفتند و خواستند و اهتمام كردند، بينظير و استثنايي است. در نظرات حكما و انديشمندان، آن اهتمام اديان مطلقاً مشاهده نميشود.
اولاً به شهادت قرآن، اديان هدف خودشان را عدالت قرار دادند: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ».(حديد 25) قطعاً اين آيه حكم ميكند بر اينكه هدف ارسال رسل و انزال كتب و آمدن بيّنات - يعني حجتهاي متقن و غير قابل ترديدي كه پيغمبران ارائه ميدهند؛ كتاب، يعني منشور اديان در مورد معارف، احكام و اخلاقيات؛ ميزان، يعني آن سنجهها و معيارها - قيام به قسط بوده است؛ «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ». البته شكي نيست كه قيام به قسط و همة آنچه كه مربوط به زندگي دنيايي، اجتماعي و فردي افراد است، مقدمة آن هدف خلقت است: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ»؛ ( ذاريات 56) يعني عبوديت. اصلاً هدف خلقت، عبد خدا شدن است؛ كه بالاترين كمالات هم همين عبوديت خداست. ليكن در راه رسيدن به آن هدف، هدف نبوتها و ارسال رسل است؛ كه از جملة آن، آن چيزي است كه اين آيه به آن تصريح ميكند. البته تصريحات ديگري هم در آيات قرآن هست كه به ساير اهدافِ ارسال رسل اشاره ميكند؛ كه اينها با يكديگر قابل جمع است. پس هدف شد عدالت. هدف نظامسازي، هدف تمدنها، هدف حركت بشر در محيط جامعه، شد عدالت. در هيچ مكتب ديگري اين وجود ندارد؛ اين مخصوص اديان است.9 9. 27/02/90 بيانات در دومين نشست انديشههاي راهبردي با موضوع عدالت
پيكار انبياء براي اجراي عدالت و دفاع از مظلومان
انبياء در طول تاريخ در كنار مظلومان قرار گرفتهاند؛ يعني براي عدالت عملاً پيكار كردند. ملاحظه كنيد: در قرآن كريم تصريح شده كه انبياء با طواغيت مواجهاند، با مترَفين مواجهاند، با ملأ مواجهاند؛ كه همة اينها جزو طبقات ستمگرند؛ مترَف و مترِف، از دو جهت، منطبق با يك طبقة خاصي است؛ هر دو درست است. البته در قرآن «مترَفين» هست، ليكن مترِف هم درست است. مترَفين در مقابل پيغمبرند؛ «وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ». (سبا 34) هيچ پيغمبري نبوده كه در مقابلش مترَفين قرار نگيرند؛ يعني پيغمبر با مترَفين ميجنگد. ملأ هم همينجور است. ملأ، آن اصحاب و دستاندركاران قدرتند. طاغوت هم يك معناي عامي است كه شامل همة اينها ميشود. بنابراين، پيغمبران در معارضة بين ظالم و مظلوم، هميشه در طرف مظلوم قرار گرفتند؛ يعني براي عدالت وارد ميدان شدند و جنگيدند؛ اين هم بينظير است. حكما دربارة عدالت حرف زدند؛ اما خيلي اوقات مثل بسياري از روشنفكرانِ گوناگون حرفهايي ميزنند، ولي در مقام عمل وارد ميدان نميشوند. ما اين را در دوران مبارزات هم ديديم؛ بعد از مبارزات هم در دوران دفاع مقدس ديديم، تا امروز هم كم و بيش ميبينيم. انبياء اينجور نبودند؛ انبياء وارد ميدان ميشدند، سينه سپر ميكردند؛ حتّي آن وقتي كه مترفين به اينها ميگفتند: شما چرا طرفدار طبقات مظلوم هستيد، از اينها جدا شويد، با اينها برخورد ميكردند. آية شريفة « وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللّهُ خَيْرًا»( هود 31) - كه بيانگر پاسخ حضرت نوح به مخالفين خودش است - در همين زمينه است. بنابراين، آن كساني كه از عدالت محروم بودند، اولين گروندگان به پيغمبران هم هستند.9 9. 27/02/90 بيانات در دومين نشست انديشههاي راهبردي با موضوع عدالت
ضرورت تلاش براي اجراي عدالت حداكثري و نبود ظلم در جامعه
در انقلاب اسلامي ما - كه يك حركت ديني بود - بهطور طبيعي عدالت جايگاه ممتازي داشت و دارد. در شعارهاي مردمي، در قانون اساسي، در بيانات امام راحل(ره)، در گفتمانهاي موضعي و در زمانهاي مختلف و به مناسبتهاي مختلف كه جمهوري اسلامي مطرح كرده، اين جايگاهِ ممتاز ديده ميشود. فرض كنيد در دوران دفاع مقدس كه هي ميآمدند فشار ميآوردند و شعار صلح را مطرح ميكردند براي اينكه جمهوري اسلامي را از ميدان خارج كنند، آنجا جمهوري اسلامي شعار «صلح عادلانه» را مطرح كرد. خب! صلح يك ارزش مطلق نيست، يك ارزش نسبي است؛ يك جايي صلح خوب است؛ يك جايي صلح بد است، جنگ خوب است. اما عدالت اينجور نيست؛ عدالت يك ارزش مطلق است؛ يعني هيچ جا نداريم كه عدالت بد باشد. خب! در جمهوري اسلامي اين وضعيت وجود داشته، سرلوحة دغدغههاي نظام از اول انقلاب بوده؛ در بخش اجراي عدالت، انصافاً كارهاي زيادي هم انجام گرفته؛ ليكن راضي كننده نيست. بعضي از دوستان در توصيف آنچه كه انجام گرفته، اطلاعات و آمارهاي خوبي دادند؛ در زمينة كارهايي كه انجام گرفته، شايد اطلاعات من بيشتر باشد؛ ميدانم كارهاي وسيعي از اول انقلاب انجام گرفته؛ ليكن مطلقاً راضي كننده نيست. آن چيزي كه ما نياز داريم، آن چيزي كه ما دنبالش هستيم، عدالت حداكثري است؛ نه صرفاً در يك حد قابل قبول؛ نه! ما دنبال عدالت حداكثري هستيم؛ ما ميخواهيم ظلم در جامعه نباشد. تا اين مرحله خيلي فاصله داريم. بنابراين، براي اين بايد تلاش كرد.9 9. 27/02/90 بيانات در دومين نشست انديشههاي راهبردي با موضوع عدالت
تكيه بر اجراي عدل، پايان حركت عظيم تاريخي انبياء(ع)
همة اديان متفقند در اينكه پايان اين حركت عظيم تاريخي، يك پايانِ اميد به عدل است. يعني قاطعاً ميگويند كه يك دوراني خواهد آمد كه دوران عدل خواهد بود، كه آن دورانِ استقرار دين كامل است. در دعاي بعد از زيارت شريف آلياسين آمده است: «يَملاُ اللَّه بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً» - يا «عَدلاً وَ قِسطا»، كه در جاهاي مختلف تفاوت دارد «كَمَا مُلِئَت ظُلماً وَ جَورَا»؛ يك جاهايي هم دارد: «بَعُدَ مَا مُلِئَت ظُلماً وَ جَورَا». همة انبياء، همة اديان، همة نبوتها به اين نهايت اشاره كردند، روي آن تأكيد كردند، اصرار كردند و گفتند به سمت آن داريم حركت ميكنيم. پس در مبدأ، در مسير و در منتها، نبوتها تكيهشان بر روي عدل است؛ اين بينظير است.9 9. 27/02/90 بيانات در دومين نشست انديشههاي راهبردي با موضوع عدالت
تدبير ش 67
عدالت را در ميان جامعه مستقر كنيم
«وَ اَلبَسنيِ زيِنَةَ المُتَّقيِنَ» در اين چيزها: اول، «فيِ بَسطِ العَدلِ»؛(دعاي مكارم الاخلاق) گستردن عدالت. عدالت را در ميان جامعه مستقر كنيم؛ عدالت قضايي، عدالت به معناي تقسيم منابع حياتي كشور ميان آحاد مردم؛ عدالت به معناي تقسيم درست فرصتها ميان مردم. تقوايي كه از ما انتظار ميرود، جزو پايهها و مباني اين تقواست.7 7. 16/05/90 بيانات در ديدار مسئولان نظام جمهوري اسلامي ايران
تدبير ش 78 شهريور و مهر 91
بايدها و نبايدهاي خدمترساني به مردم
ما اگر چنانچه توفيق خدمتگزاري پيدا كرديم، اين را شكر بگزاريم؛ شاكر خداي متعال باشيم؛ اين را نعمتي از طرف الهي بدانيم. ... براي اين خدمتگزاري، منت بر سر كسي نگذاريم؛ اين درجة اوّلش است. خداي متعال به ما توفيق داده؛ اين توفيق، لطف الهي است؛ شكر لازم دارد. پس اگر ما توانستيم خدمتگزاري كنيم، بايد بدون منت باشد. اين يك نكته است.
يك نكتة ديگر اين است كه در خدمتگزاري بايد هيچگونه تمايزي قائل نشد. مسئوليت در هر بخشي از بخشها عبارت است از خدمت به آحاد مردم. اين دوست ماست، اين بيگانة از ماست، اين دشمن ماست، اين گرايش سياسياش اين است، گرايش دينياش اين است؛ اينها هيچ تأثيري ندارد. خدمت بايد عمومي باشد! براي همه باشد! آن وقت اين تأثير ميگذارد در عمل كساني كه در مجموعههاي بزرگ مشغول خدمتگزاري هستند؛ مثل يك استان، يا مثل يك شهرستان. بخشهاي مختلف شهرستانها، جورواجور انسانهايي را در خود جاي دادهاند؛ لذا نگاه نسبت به همه بايد يكسان باشد. خدمت مال همه است، متعلق به همه است، ما هم بايد امانتداري كنيم؛ آنچه را كه در اختيار ماست، در اختيار همه قرار بدهيم.
يك نكتة ديگر، مسئلة همت بلند در خدمترساني است. ... كه اين، همت مضاعف ... طبعاً كار مضاعف هم ميطلبد. كار مضاعف فقط به معناي حجم كار نيست؛ بلكه به معناي كيفيت كار است، بيشتر از آنچه كه مربوط به كميت و حجم باشد؛ يعني كار دقيق، كار كارشناسي شده، كار همراه با مشورت، كار مستمر و پيگير، كار تدوين شده و برنامهريزي شده؛ كه اگر مسئولين جابهجا هم شدند، كار متوقف نشود.32 32.۹۱/۰۷/۲۵ بيانات در اجتماع نخبگان و مسئولان استان خراسان شمالي
تدبير ش 84 شهريور و مهر 92
ضرورت همراه بودن پيشرفت با عدالت
بنده بارها عرض كـردهام - در جلسات خصوصي با بعضي از شما در طول اين سالها - معتقد نيستم به پيشرفتِ بدون عدالت. ما اين دهه را اسم گذاشتيم به «دهة پيشرفت و عدالت». پيشرفت بدون عدالت همان نتيجهاي را خواهد داد كه شما از تمدّن پرجلوة غرب، امروز داريد مشاهد ميكنيد. ثروت و قدرت و علم و فناوري، بيشتر از آن چيزي كه اينها دارند براي اين دوره تصوّر نميشده؛ اينها حدّاكثر را دارند، امّا در عين حال شما ملاحظه كنيد آنجا عدالت وجود ندارد. حالا در زمينة عدالت قضائي، در تبليغات سينمايي و داستاني و مانند اينها، حرف زياد ميزنند - كه غالباً، يعني صدي هشتاد، دروغ است؛ اطّلاعاتي كه انسان در زمينههاي قضايي دارد هم [نتيجه ميدهد كه] اين خبرها نيست در غرب - امّا در زمينة اقتصادي كه كاملاً واضح است. كساني هستند كه از گرسنگي ميميرند، كساني هستند كه در سرماي فرض كنيد كه ده درجه زير صفر در فلان كشور ميميرند، يا از گرماي چهل درجه ميميرند! چرا انسان در گرماي چهل درجه به هلاكت بيفتد و بميرد؟ جز اين است كه سر پناه ندارد، خانه ندارد، در گوشة خيابان است،[در] گرماي چهل درجه، آب هم به او نميرسد، از بين ميرود؟ اينها وجود دارد؛ و [ از طرفي] ثروتهاي انبوه افسانهاي هم امروز در غرب وجود دارد. اين بيعدالتي است؛ ما اين را نميخواهيم؛ اسلام اين را از ما نخواسته. ما پيشرفت را لازم داريم، پيشرفت به همان معنايي كه امروز در ادبيّات غربي بهعنوان توسعه ياد ميشود، ما اسمش را ميگذاريم پيشرفت؛ اين پيشرفت، قطعاً بايستي همراه با عدالت باشد. خب! در قرآن هم شما ملاحظه ميكنيد؛ همة ارسالِ رُسُل و انزال كتب و مانند اينها «لِيَقُومَ النّاسُ بالقِسط»(حديد۲۵) است؛ براي اين است كه جامعه با قسط زندگي بكند.2 2. 06/06/92 بيانات در ديدار رئيسجمهور و اعضاي هيأت دولت در پنجمين روز از هفته دولت
مسئله ی عدالت. بنده در چند هفته ی قبل گفتم(۲ تعصب نسبت به اقتصاد ملی و تولیدات داخلی
بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی در نخستین روز از سال ۱۳۹۷
مسئله ی عدالت. بنده در چند هفته ی قبل گفتم در بحث عدالت عقبیم؛ عقیده ی من همین است، منتها دیگران بدخواهان جور دیگری استفاده کردند؛ معنای این حرف را این قرار دادند که کشور در باب عدالت، هیچ حرکتی انجام نداده است؛ این خلاف واقع است. در باب عدالت کارهای بسیار زیادی انجام گرفته، کارهای بسیار خوبی انجام گرفته است، منتها این، آن عدالتی که ما دنبالش هستیم و آرزوی ملّت مسلمان است نیست، با آن فاصله دارد؛ وَالِّا اگر شما مقایسه کنید کشور ما را با دوران قبل از انقلاب یا با بسیاری از کشورهای دیگر، می بینید در اینجا فاصله ی طبقاتی کمتر است، توانایی های قشر ضعیف بیشتر است، عمومیّت آموزش و پرورش و بهداشت و دیگر چیزها حتماً از بسیاری کشورهای دیگر بیشتر است.
من یک آماری اینجا نوشته ام که این را بد نیست بگویم. منشأ این آمار و کسی که این آمار را داده است، بانک جهانی است؛ یعنی آمار داخلی نیست. اینجا گفته میشود که پیش از انقلاب، ضریب جینی بالای ۵۰ بود. ضریب جینی، یک محاسبه ای است که برای نشان دادن شکاف طبقاتی و فاصله ی فقیر و غنی در کشورها انجام میگیرد؛ هرچه عدد این ضریب بالاتر باشد، شکاف طبقاتی بیشتر است؛ هرچه کمتر باشد، شکاف طبقاتی کمتر است. قبل از انقلاب، ضریب جینی بالای ۵۰ بوده است؛ در سال ۹۴ ضریب جینی در کشور ۳۸ بوده است؛ یعنی ما این مقدار -فاصله ی ۵۰ و ۳۸- توانسته ایم فاصله ی طبقاتی را کم کنیم.
[طبق] یک آمار دیگر -که این آمار هم مربوط است به بانک جهانی؛ آمار بانک جهانی است؛ جزو آمارهای بین المللی است- قشر فقیر مطلق، پیش از انقلاب ۴۶ درصد ملّت ایران بودند، یعنی تقریباً نصف ملّت ایران قبل از انقلاب جزو قشر های فقیر مطلق بودند؛ امروز این عدد ۴۶ درصد، رسیده است به ۹/۵ درصد -البتّه در سال ۹۳؛ آمار بعد از آن را بنده ندارم- یعنی این مقدار، کار انجام گرفته.
جمهوری اسلامی با وجود همه ی فشارهایی که داشته است، در تأمین عدالت کارهای بزرگی انجام داده است و پیشرفتهای خوبی کرده است. البتّه تبلیغات، چیز دیگری را میگوید؛ و آن عدالتی هم که ما توقّع داریم، ما دنبالش هستیم، بیش از اینها است. بنابراین شعار عدالت هم، شعار واقعی است و شعاری است که بحمداللّه در کشور، ماندگار و مستقر است.
عزیزان من! از هر جا که هستید قوه ی مجریه، مقنّنه، قضائیه، جاهای دیگر همه در این جهت یکسانید و یکسانیم. و ما در جمهوری اسلامی احتیاج داریم به تعمیر قلب خودمان؛ به این نیاز داریم چون جمهوری اسلامی با یک حکومت متعارف معمولی در دنیا فرق دارد. جمهوری اسلامی با یک هدفی، با یک آرمانی، با یک منطقی، با یک عَلَمی به وجود آمده؛ آن عَلَم عبارت است از توحید، از حکم الهی، از شریعت الهی؛ با این عَلَم به وجود آمده. همه ی آن چیزهایی که ما می خواهیم آزادی و عدالت و استقلال و غیره همه در همین عَلَم اسلام مندرج و مندمج است.
در بابِ ارزشهای اصلیِ انقلاب و شعارهای انقلاب و اصول بنیادین انقلاب، آنچه من میتوانم عرض بکنم این است که انقلاب، امتحان خوبی در این زمینه پس داده است؛ یعنی ملّت ایران توانسته است اصول بنیادین را و شعارهای اصلی انقلاب را به همان استحکامِ اوّل، تا امروز حفظ کند. شعارها و ارزشهای اصلی اینها است: استقلال، آزادی، مردم سالاری، اعتماد به نفس ملّی و خود باوری ملّی، عدالت، و برتر و بالاتر از همه ی اینها تحقّق و پیاده شدن احکام دین و شریعت در کشور؛ این شعارها با همان طراوتِ اوّل حفظ شده است.
|