غلبه بر دشمنان به
وسیله مقاومت در منطقه
بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی
25/1/1397
ایستادن ما در کنار گروه های مقاومت، در منطقه ی غرب آسیا به همین دلیل است.
حضور ما در سوریه، در مقابله و مواجهه ی با تروریست هایی که آمریکا و عوامل
آمریکا در منطقه به وجود آورده بودند، به این دلیل است. اینکه گفته بشود
«جمهوری اسلامی ایران توسعه طلب است، میخواهد فلان جا را تصرّف کند ، اینها
حرفهای مهمل و بی معنا و خلاف واقع و دروغی است؛ نه، ما قصد توسعه و نگاه توسعه
طلبی به هیچ نقطه ای از دنیا نداریم؛ احتیاج هم نداریم، بحمدالله کشور بزرگ،
آباد و پرظرفیّتی در اختیار ملّت ایران است. این حضور به خاطر این است که در
منطقه ی سوریه، در غرب آسیا، مقاومت در مقابل ظلم وجود داشت و وجود دارد؛ به
این دلیل ما آنجا حضور پیدا کرده ایم. لذا ملاحظه میکنید که به توفیق الهی،
[جبهه ی] مقاومت به برکت کمک هایی که شد و به برکت شجاعتی که نیروهای سوری
داشتند، توانستند بر تروریست های حمایت شده بلکه به وجود آمده ی به وسیله ی
آمریکا و غربی ها و مزدورانشان در منطقه -مثل سعودی و مانند اینها- غلبه پیدا
کنند، آنها را شکست بدهند.
درس گرفتن از تجربیات جمهوری اسلامی با غرب و اروپا
بیانات در دیدار مسئولان نظام 2/3/1397
در مورد اوّل، مقدّمهی لازمِ هر تصمیمی این است که ما به تجربههای گذشتهی
خودمان مراجعه کنیم: من جرّب المجرّب حلّت به النّدامه؛ اگر از تجربهها درس
نگرفتیم، قطعاً ضرر خواهیم کرد. باید تجربهها را در مقابل چشم خودمان بگذاریم،
ملاحظه کنیم و از این تجربهها درس بگیریم. چند تجربه در مقابل ما است؛ من چهار
پنج تجربهی واضح را که عرض بکنم، همه تصدیق خواهید کرد؛ اینها در مقابل ما
است. اینها، هم برای تصمیم گیری امروز ما مهم است، هم برای آیندگان مهم است؛ هم
برای آن کسانی که در آینده میخواهند مواجه بشوند با مجموعهی کارهای گوناگون، و
جمهوری اسلامی را انشاءالله با قدرت پیش ببرند مهم است.
تجربهی اوّل این است که دولت جمهوری اسلامی نمیتواند با آمریکا تعامل کند؛
چرا؟ برای خاطر اینکه آمریکا پابند به تعّهدات خودش نیست. نگویید اینها کار این
دولت است و کار ترامپ است؛ نه، دولت قبل هم که با ما نشست، صحبت کرد و وزیر
خارجهاش ده روز، پانزده روز در اروپا پابند جلسات بود، آنها هم تقریباً
همینجور بودند ؛ حالا به شکل دیگری عمل کردند ولی نقض کردند؛ آنها هم تحریم
کردند، آنها هم برخلاف تعّهدات خودشان عمل کردند. دولت آمریکا برخلاف تعّهدات
خودش عمل میکند؛ این بارِ اوّل هم نیست؛ قضایای گوناگون قبلی هم همین را تأیید
میکند. مجموعهی برخوردهایی که از اوّل با برجام کردند، به تعبیر حضرات دیپلمات
های ما، نقض روح و جسم برجام بود؛ این را دیپلمات های محترم ما که خودشان این
زحمت را کشیده بودند و واقعاً تلاش شبانهروزی کرده بودند برای مسئلهی برجام،
بارها و مکرّر در زمانِ این دولت و در زمان دولت قبلِ آمریکا گفتند که برجام
نقض شده؛ گاهی روح برجام و گاهی جسم برجام را نقض کردند. خب، دولتی با این
خصوصیّات که به این راحتی معاهدهی بینالمللی را نقض میکند، بعد هم مثل آب
خوردن زیر امضایش میزند و میگوید من از معاهده خارج شدم با کارهای نمایشی
تلویزیونی؛ امضایش را نشان میدهد که ما خارج شدیم از فلان معاهده ، خب پیدا است
که با این دولت لااقل جمهوری اسلامی نمیتواند تعامل کند. این جوابِ آن کسانی که
بارها و بارها به ما در طول زمان میگفتند چرا با آمریکا مذاکره نمیکنید، چرا با
آمریکا تعامل نمیکنید؛ این جوابش. آمریکا البتّه با خیلی از کشورهای دیگر هم
همینجور است؛ با دولتهای گوناگون دیگر هم همینجور است که آن موردِ بحث ما
نیست؛ لااقل جمهوری اسلامی نمیتواند با آمریکا تعامل کند، نمیتواند کار کند؛
این تجربهی اوّل.
ایران پابند بود، وفادار بود به این تعّهد، یعنی هیچ بهانهای اینها ندارند؛
آژانس بینالمللی انرژی اتمی بارها و بارها تصدیق کرده، دیگران هم تصدیق کردند
که ایران پایبند بوده، پس هیچ بهانهای ندارند؛ درعینحال شما میبینید راحت
این معاهدهی بینالمللی را به هم میزنند، زیر امضای خودشان میزنند، حرفشان را
پس میگیرند و میگویند نه، قبول نداریم. خب با یک چنین دولتی نمیشود نشست و
مذاکره کرد، نمیشود به او اطمینان کرد، نمیشود با او قرارداد امضا کرد، با او
نمیشود کار کرد؛ این حاصل قضیّه. البتّه اینکه گفتیم «با ما قابل اعتماد
نیستند»، این قدر مسلّم قضیّه است؛ بنده وقتی نگاه میکنم به قضایای منطقه و
قضایای کشور خودمان و مانند اینها، میبینم با دیگران هم همینجور بودند.
محمّدرضای پهلوی از سال ۳۲ تا سال ۵۷ یعنی ۲۵ سال، مطیع محض اینها بود. بارها و
بارها رفتاری با او کردند که شما خاطرات عَلَم را که ملاحظه کنید، میبینید شاه
در ملاقات با رفیق نزدیکش عَلَم ،البتّه جرئت نمیکند در بیرون و علنی این حرف
را بزند یا به خود آمریکاییها بگوید بنا میکند از آمریکاییها شکایت کردن که
این کار را کردند، آن کار را کردند؛ لکن در نهایت، تسلیم آنها است. بعد از آنکه
سرنوشت آن بدبخت و روسیاه اینجوری شد که از ایران گریخت و رفت، به آمریکا راهش
ندادند؛ یعنی اوّل رفت و یک مدّتی در آمریکا بود، بیرونش کردند. یعنی با یک نفر
نوکرِ صمیمیِ ۲۵ سالهی خودشان هم اینجوری رفتار کردند. شبیه همین، حُسنی
مبارک بود. در آن روزهای حسّاسی که انقلاب در مصر شروع شده بود و به اوج رسیده
بود و هر آن ممکن بود یک حادثهای اتّفاق بیفتد، یک ساعت از حُسنی مبارک حمایت
کردند، چند ساعت بعدش رد کردند، چند ساعت بعدش جور دیگر حرف زدند، بعد هم رهایش
کردند رفت؛ تمام شد؛ حُسنی مبارکی که سی سال در اختیار کامل اینها بود و هر
کار گفتند عمل کرد در قضیّهی فلسطین و غیر فلسطین. اینها اینجوری هستند
دیگر؛ آمریکاییها اینجوری هستند؛ دولت آمریکا، رژیم آمریکا اینجوری است؛
این تجربهی اوّل.
تجربهی دوّم؛ تجربهی دوّم، عمق دشمنی آمریکا با ایران و با جمهوری اسلامی
است. دشمنی، دشمنیِ عمیق است، دشمنیِ سطحی نیست. مخالفت بر اساس و بر محور
مسئلهای مثل مسئلهی اتمی نیست، این را همه فهمیدهاند؛ بحث، فراتر از اینها
است. بحث این است که اینها با نظامی که در این منطقهی حسّاس سر بلند کرده،
ایستاده، قد برافراشته، رشد کرده، با ظلم های آمریکا مخالفت میکند، نسبت به
آمریکا هیچگونه ملاحظه کاری نمیکند، روحیهی مقاومت را در منطقه توسعه میدهد،
پرچم اسلام را در دست گرفته مخالفند؛ عمیقاً مخالفند. مسئلهی آنها این است که
این نظام اسلامی و جمهوری اسلامی نباید باشد؛ نهفقط این نظام نباشد، بلکه آن
مردمی که این نظام را حمایت میکنند یعنی ملّت ایران هم منفور سران حکومتهای
آمریکایند. یکی از معاونان رئیسجمهور آمریکا نه این رئیسجمهور، یکی از رؤسای
جمهور قبلی صریحاً گفت که ما باید ریشهی ملّت ایران را نه ریشهی جمهوری
اسلامی را بکَنیم. خب، پس مسئلهی آمریکا با جمهوری اسلامی مسئلهی این نیست که
حالا دعوای اینها مثلاً سرِ قضیّهی هستهای یا سرِ قضیّهی موشک یا مانند
اینها باشد؛ نخیر، قضیّهی هستهای و موشک و امثال اینها هم یک داستان دیگری
دارد یعنی تکیهی روی آنها -این را حالا شاید در ضمن صحبت عرض کردم- برای این
است که عناصر مؤلّفهی قدرت جمهوری اسلامی را اینها میخواهند از بین ببرند.
اینها مؤلّفات قدرت جمهوری اسلامی و اقتدار ملّت ایران است؛ از این جهت است که
روی اینها تکیه میکنند. این هم این تجربه، و از این تجربه نمیشود صرفنظر کرد.
یادمان باشد که آمریکا دشمن ملّت ایران و دشمن نظام جمهوری اسلامی است؛ آن هم
دشمنیِ عمیق. بحث هستهای و اتمی و این حرفها نیست؛ بحثِ اصلِ نظام جمهوری
اسلامی است.
تجربهی سوّم؛ تجربهی سوّم این است که انعطاف در مقابل این دشمن -بهخاطر
مصلحتسنجیهای موسمیای که خب ما در یک مواردی داریم- تیغ دشمنیِ او را کُند
نخواهد کرد، بلکه او را گستاختر خواهد کرد؛ این هم یک تجربه است. فراموش نکنیم
هر جایی که ما مقداری کوتاه آمدیم، آنها تندتر آمدند. همان رئیسجمهور شریری که
خودش مجسّمهی شرارت بود بوش دوّم در مقابل انعطاف هایی که دولت وقت نسبت به او
نشان داده بود، ایران را محور شرارت نامید و با افتخار ایستاد، اسم محور شرارت
را روی ایران گذاشت؛ چون در مقابل او انعطاف هایی نشان داده شده بود. الان هم
شما ملاحظه کنید؛ ما خب در مقابل خیلی از این تحریم هایی که اینها ایجاد کردند،
کارهایی که کردند، خلاف هایی که کردند، اعتراض کردیم امّا یک حرکت عملی قویای
انجام ندادیم؛ این در واقع یک نوع هزینه پرداختن بود. در مقابل پرداختن این
هزینهها، حالا شما میبینید که رئیسجمهور آمریکا و وزیر خارجهاش، گستاخ،
طلبکارانه، وقیح، میآیند به میدان و حرف میزنند، طلب کاری میکنند؛ عقبنشینی
در مقابل آنها، انعطاف در مقابل آنها هیچ تأثیری در کم کردن دشمنی آنها ندارد.
اگر چنانچه فرض کنیم کسی هست که احساس میکند «خب، یک دشمنِ اینجوری را ما از
سر باز کنیم، نگذاریم دشمنی کند»، راه جلوگیری از دشمنیِ او، انعطاف و کوتاه
آمدن نیست؛ اگر میخواهید کاری کنید که او دشمنی نکند، خیلی خب، راهش را پیدا
کنید، امّا این راهش نیست که ما در مقابل او کوتاه بیاییم و عقبنشینی کنیم.
این البتّه مخصوص آمریکا هم نیست؛ غربیها عمدتاً همینجور هستند. ما فراموش
نمی کنیم یعنی این جزو چیزهایی است که در تاریخ ما قابل فراموش شدن نیست که در
یک دورهای رئیسجمهور ما که طرفدار نرمش در مقابل غرب و مانند اینها بود، از
طرف یک دولت غربی از طرف آلمان؛ در ماجرای میکونوس به دادگاه احضار شد سرِ یک
حرف بیربط و بیمنطقی؛ یعنی اینقدر اینها چشمسفید و پُررو و وقیح اند؛ از
این قبیل اتّفاقات باز هم افتاده. این هم یک تجربه است. یادمان باشد راه
جلوگیری از دشمنیِ این دشمن ها، عقبنشینی و انعطاف و مانند اینها نیست.
یک تجربهی دیگر، نقطهی مقابل این است و آن، این است که ایستادگی در مقابل
آنها، امکان بسیار زیادِ عقب نشاندن آنها را دارد. در همین قضایای هستهای این
قضیّه اتّفاق افتاد؛ در سال ۸۳ و ۸۴ همهی تأسیسات ما تعطیل بود دیگر؛ میدانید
که کارخانهی یوسیاف اصفهان را مُهروموم کرده بودیم بهخاطر همین مذاکراتی
که کرده بودیم و برای اینکه پروندهی جمهوری اسلامی عادی بشود، پروندهی
هستهای ایران عادی بشود؛ هر چه ما عقبنشینی کردیم، آنها جلو آمدند؛ هر چه ما
نرمش به خرج دادیم، آنها تندتر شدند؛ تا بالاخره به هیئت ایرانی گفتند آقا،
تضمینی که شما باید بدهید، فقط به یک شکل حاصل میشود و آن این است که تمام
تأسیسات هستهایتان را جمع کنید؛ همه را جمع کنید! کاری شبیه کاری که لیبی
انجام داد. تضمین واقعی این است؛ وَالّا تضمین صلحآمیز بودن فعّالیّت هستهای
شما جور دیگری ممکن نیست؛ فقط همینجور ممکن است که شما همهی تأسیسات را حذف
کنید ؛ یعنی اینجور اینها وارد میدان شدند. حالا کارخانهی اصفهان که خب یک
کارخانهی ابتدائی بود دیگر تعطیل بود، غنیسازی هم اصلاً به معنای حقیقی خودش
وجود نداشت؛ حتّی ما برای اینکه یک یا دو یا سه سانتریفیوژ داشته باشیم، بحث
میکردیم و میگفتند نمیشود! موافقت نمیکردند که ما یک سانتریفیوژ یا دو
سانتریفیوژ یا سه سانتریفیوژ داشته باشیم. بعد، ما دیدیم اینها خیلی دارند
زیادی حرف میزنند، زیادی پُررویی میکنند، واقعاً دارند وقاحت میکنند، گفتیم پس
بازی تمام؛ مُهرومومها را شکستیم، کارخانهی یوسیاف را راه انداختیم،
غنیسازی را در نطنز و بعد در جاهای دیگر همینطور راه انداختیم، رسیدیم به
بیست درصد؛ یعنی ما از سهونیم درصدی که اینها اجازه نمیدادند حرکت کردیم و
جوانهای مؤمن ما توانستند غنیسازی بیست درصد را تأمین کنند و کارهای فراوانی
که در جریان هستید و میدانید. وقتی که به اینجا رسیدیم، اینها آمدند با اصرار،
به یک معنا با التماس به ما گفتند که خیلی خب، حالا شما بیایید قبول کنید که
بیست درصد را انجام ندهید، مثلاً پنج هزار یا شش هزار سانتریفیوژ داشته باشید
-حالا اینها همانهایی بودند که سه سانتریفیوژ یا دو سانتریفیوژ را هم اجازه
نمیدادند میگفتند عیب ندارد؛ بیایید غنیسازی بکنید، مثلاً شش هزار سانتریفیوژ
داشته باشید یا فلان مقدار غنیسازی سهونیم درصد را داشته باشید؛ اینها همانها
هستند. الان آقای دکتر روحانی گفتند؛ اینها سازمان ملل و دستگاههای گوناگون
سیاسی جهان به خیال خودشان حقّ غنیسازی ایران را به رسمیّت شناختهاند؛ بله،
شناختهاند، امّا منشأش مذاکره نیست؛ اشتباه نکنیم؛ منشأش پیشرفت ما است؛ ما
چون پیشرفت کردهایم، چون حرکت کردهایم، چون به بیست درصد رسیدهایم، اینها به
تب راضی شدهاند؛ وَالّا اگر چنانچه بنا بود مذاکره کنیم و این را با مذاکره به
دست بیاوریم، تا امروز و تا هرگز به دست نمیآمد. این هم یک تجربه است که در
مقابل زیادهخواهی طرف مقابل و جبههی مقابل، انسان منافع خودش را دنبال کند و
شجاعانه حرکت کند و پیش برود.
یک تجربهی دیگر که این هم تجربهی مهمّی است، تجربهی همراهیِ اروپا با آمریکا
در مهمترین موارد است. ما بنای دعوا کردن با اروپاییها را نداریم؛ با این سه
کشور اروپایی بنای معارضه و مخالفت و بگومگو نداریم، امّا واقعیّتها را باید
بدانیم. این سه کشور نشان دادهاند که در حسّاسترین موارد با آمریکا همراهی
میکنند و دنبال آمریکا حرکت میکنند. حرکت زشت وزیر خارجهی فرانسه در جریان
مذاکرات را همه یادشان هست؛ در بازی «پلیس بد و پلیس خوب» میگفتند او نقش «پلیس
بد» را ایفا میکند؛ البتّه قطعاً با هماهنگی آمریکاییها بود؛ یا برخورد
انگلیسها در قبال حقّ خرید کیک زرد که مسلّم شده بود و قطعی شده بود و در
برجام پیش بینی شده بود که ما از یک مرکزی و محلّی کیک زرد تهیّه کنیم و بخریم
و بیاوریم، امّا انگلیسها جلویش را گرفتند؛ یعنی اینها با آمریکا همکاری
میکنند، همراهی میکنند؛ تاکنون اینجور بوده. این هم یک تجربه است؛ این را
فراموش نکنیم. اینها در مقام حرف یک چیزهایی میگویند امّا در مقام عمل، تا الان
ما ندیدهایم یعنی به نظر من تا الان ما این را مشاهده نکردهایم؛ بنده یادم
نمیآید- که اینها بهمعنای واقعی کلمه ایستاده باشند و در مقابل آمریکا از حق
دفاع کرده باشند.
یک تجربهی مهمّ دیگر در این قضایای برجام، این است که گره زدن حلّ مسائل کشور
به برجام و امثال برجام یا به مسائل خارجی، یک خطای بزرگی است. ما نبایستی
مسائل کشور را، مسائل اقتصادی کشور و مسائل گوناگون کشور را گره بزنیم به امری
که از اختیار ما خارج است، در بیرون کشور تدبیر میشود و تصمیم گیری میشود.
وقتی ما مسئلهی اقتصاد کشور را، کسبوکار کشور را به مسئلهی برجام گره
میزنیم، نتیجه این میشود که صاحبان کار و سرمایه چند ماه باید منتظر بمانند تا
ببینند خارجیها در مورد برجام چه تصمیمی میگیرند؛ چند ماه تأمّل کنند، صبر
کنند، منتظر بمانند تا ببینند که آیا در توافق میمانند یا از توافق خارج
میشوند؛ امضا میکنند یا امضا نمیکنند؛ بعد از آنکه امضا کردند، پابند امضا
میمانند یا نمیمانند! مرتّب بایستی دستگاه فعّالِ اقتصادیِ مردمیِ کشور در
انتظار رفتار خارجیها باشد. نمیتوانیم ظرفیّت کشور را معطّل توافق برجام
بگذاریم؛ مدّتی معطّل اجرای برجام، مدّتی معطّل خروج و عدم خروج از برجام؛ آن
هم در مقابل دشمنی مثل آمریکا. اینها بخشی از تجربههای ما است؛ این تجربهها
را بایستی در نظر داشته باشیم تا تکرار نشود و از یک سوراخ دو بار گَزیده نشویم
و در قضایای بعدی این تجربهها را بهطورکامل به کار ببندیم.
الگو گیری از حضرت علی 6
بیانات در مراسم بیست و نهمین سالگرد رحلت امام خمینی
(رحمهالله) 14/3/1397
یک سرفصل این است که در امیرالمؤمنین دو خصوصیّتِ ظاهراً متضاد جمع شده بود؛
یکی صلابت و ایستادگی و شدّت، و یکی لطافت و صفا و رقّت؛ این هر دو در
امیرالمؤمنین در اوج و در کمال خود وجود داشت. صلابت و شدّت در برابر هر حرکت
نابهحق: در برابر ظلم، در برابر ظالم، در برابر انحراف از راه خدا، در برابر
طغیان گری، در برابر اغواگری؛ در مقابل اینها امیرالمؤمنین با منتهای صلابت و
استحکام میایستاد که نظیر آن تا امروز دیده نشده است. در مقام مواجههی با ذکر
الهی و یاد الهی از سویی، و در برخورد با مظلومین و محرومان و ضعفا و مستضعفان
از سوی دیگر، در نهایت لطافت و رقّت عمل میکرد. امیرالمؤمنین (علیهالصّلاه
والسّلام) در برابر معاویه، با آن صلابت برخورد کرد؛ مشورت به امیرالمؤمنین
دادند که مدّتی صبر کنید و معاویه را از استانداری شام عزل نکنید؛ زیر بار
نرفت. صلابت امیرالمؤمنین در مقابل آن دو صحابی قدیمی و موجّه و بسیار آبرومند
که توقّعاتی داشتند و چیزهایی میخواستند که به نظر امیرالمؤمنین نابهحق بود؛
زیر بار توقّعات آنها نرفت و با کمال صلابت و ایستادگی، مقاومت کرد. در برابر
خوارج که مدّعی اسلام بودند و در مقابل امیرالمؤمنین که میزان حقیقی اسلام بود،
ایستاده بودند، در مقابل اینها و کجرویهای اینها و کجفهمیهای اینها،
امیرالمؤمنین در نهایت استحکام و صلابت ایستاد. از یک طرف، یک چنین صلابتی را
انسان از این انسان والا و ولیّ بزرگ خدا مشاهده میکند.
امّا از طرفی هم در مقابل ضعفا، در مقابل مستضعفان آنچنان رقّتی، آنچنان
لطافتی، آنچنان صفائی از امیرالمؤمنین دیده میشود که انسان متحیّر میماند.
داستان رفتن به خانهی آن همسر شهیدی که یتیمانی دارد -بهصورت ناشناس- و رفتن
کنار تنور و نان پختن برای آنها و سرگرم کردن کودکان آنها، داستان معروفی است و
شنیدهاید؛ انسان حیرت میکند از اینهمه لطافت! یا در ماجرای حملهی به استان
انبار عراق که اشرارِ سپاهیان شام حمله کردند و استاندار امیرالمؤمنین را به
قتل رساندند و به خانههای مردم حمله کردند، کودکان را کشتند، زنها را تهدید
کردند، امیرالمؤمنین میفرماید که «فَلَو اَنَّ امرَأً مُسلِماً ماتَ مِن بَعدِ
هذا اَسَفاً ما کانَ بِهِ مَلوما»؛ انسان مسلمان از اینکه بشنود بیگانگان به
خانهی مردمِ بیدفاع حمله کردهاند و زیورها و زینتهای زنان را از آنها
گرفتهاند، اگر از غصّه و از تأسّف بمیرد، او را ملامت و سرزنش نباید کرد؛ یعنی
شایسته است. ببینید؛ نسبت به دفاع از حقوق ضعفا یک چنین احساس عجیب و
شگفتآوری را انسان از امیرالمؤمنین مشاهده میکند! این دو خصوصیّت متضاد در
امیرالمؤمنین.
سرفصل دوّم. در امیرالمؤمنین یک پدیدهی شگفتآوری وجود دارد؛ سه خصوصیّتِ
بظاهر ناسازگار در امیرالمؤمنین جمع شده است. امیرالمؤمنین، هم انسان قوی و
مقتدری است، انسان قدرتمندی است، هم درعینحال مظلوم است، و هم درعینحال در
حوادث گوناگون پیروزِ نهایی است؛ این سه خصوصیّت در امیرالمؤمنین و در حالات آن
بزرگوار مشهود است.
اقتدار و قوّت امیرالمؤمنین را اگر بخواهیم درست بفهمیم، باید نگاه کنیم به
گسترهی وسیع محلّ حکومت امیرالمؤمنین؛ آن کشور باعظمتی که تحت مدیریّت
امیرالمؤمنین اداره میشد؛ از منتهای شرق افغانستان کنونی تا کنار دریای
مدیترانه و مصر -همهی این منطقهی وسیع تحت مدیریّت امیرالمؤمنین اداره میشد؛
با کمال قدرت و استحکام. ارادهی پولادین او، شجاعت و هنر نظامیگری او، زبان
قوی و منطق جذّاب او که کلمات امیرالمؤمنین و خطبههای پُرشور و سرشار از حکمت
او تا امروز درسهای نورانی برای دلهای آحاد بشر است نشانههای اقتدار است؛
بازوی قوی، فکر قوی، ارادهی قوی، مدیریّت قوی، زبان قوی؛ یک انسان قوی و
مقتدر.
درعینحال، همین انسان قوی، مظلوم است؛ نشانههای مظلومیّت او در رفتار دشمنان،
در رفتار حسودان، در تهمتهای ناجوانمردانهای که عواملِ دشمنانش به
امیرالمؤمنین در زمان حیات او وارد آوردند، در خواصّ دلبهدنیا سپردهی او که
بعضی از نزدیکانش و خواصّش بهخاطر دنیاطلبی از او جدا شدند است. اینها نشانهی
مظلومیّت آن بزرگوار است. این فشارِ واردآمدهی از جوانب مختلف بر این انسان
بزرگ تا حدّی است که گاهی این انسان صبور و دریادل و شکیبا، آنطوری که معروف
است با چاه درد دل میکند، با چاه حرف میزند؛ این نشاندهندهی مظلومیّت
امیرالمؤمنین است. بعد از رحلت او و شهادت او هم تا سالهای متمادی، دشمنان او
که بر اریکهی حکومت، بر سلطنت مسلّط شده بودند، در سرتاسر کشور اسلامی وسیع بر
سر منابر به او اهانت میکردند و نسبت به امیرالمؤمنین مجسّمهی تقوا و عدالت و
دادگری بدگویی میکردند.
درعینحال انسان وقتی مجموع قضایا را نگاه میکند، میبیند در این مصاف طولانی،
پیروز نهایی، امیرالمؤمنین است. امروز شما ملاحظه کنید نام امیرالمؤمنین،
شخصیّت امیرالمؤمنین در آفاق عظیم بشر و تاریخ انسان کجا است؛ در اوج است و از
دشمنان او خبری نیست. نهجالبلاغهی او درس انسانهای والا است؛ سیرهی او
برجستهترین و درخشانترین سیرهی یک انسان بعد از نبیّ مُکرّم اسلام است؛
عدالت او، عبادت او و شخصیّت عظیم او امروز در دنیا برجسته است؛ راه او بر راه
دشمنانش پیروز شده است و پیروز نهایی، امیرالمؤمنین بود.
سرفصل سوّم. نشانهشناسی دشمنان امیرالمؤمنین، این هم درسآموز است. جبههی
مقابلِ امیرالمؤمنین را شما ملاحظه کنید که در تاریخ مشخّص شده است: قاسطین،
ناکثین، مارقین. قاسطین یعنی دشمنان بنیانی حکومتِ امیرالمؤمنین؛ ناکثین یعنی
همراهان سُستنهاد و سُستبنیادی که بیعت را زیر پا گذاشتند بهخاطر زخارف
دنیوی، بهخاطر هوسها و آلودگیهای دنیایی؛ و مارقین ،یعنی کجفهمها و نادانها
و جاهل هایی که به خیال اسلام، به خیال تبعیّت از قرآن، در مقابل قرآن مجسّم که
امیرالمؤمنین است ایستادند؛ این جبههی مقابلِ امیرالمؤمنین است. قاسطین که
دشمنان بنیانی بودند، با اصل حکومت امیرالمؤمنین مخالف بودند و بعدها تاریخ
نشان داد که بدیلی که اینها برای حکومت امیرالمؤمنین میتوانستند ارائه کنند چه
بود: حجّاجبنیوسفها و عبیداللهزیادها و یوسفبنعمر ثقفیها کسانی بودند که
از طرف آن قاسطین، از طرف آن دشمنان بنیادین، جایگزین حکومت عدل علوی شدند.
سهمخواهان و دنیاطلبان هم بهنحو دیگری و کجفهمها هم بهنحو دیگری. البتّه
کجفهمی مربوط به تودههای مارقین بود و رؤسای آنها احتمالاً با دشمنان
بیزدوبند نبودند کمااینکه در تاریخ چنین چیزی را در مورد خوارج میگویند و
ادّعا میشود.
سه جبهه درمقابل امام خمینی R در حیاط ایشان و در
زمان بعد از ایشان
بیانات در مراسم بیست و نهمین سالگرد رحلت امام خمینی
(رحمهالله) 14/3/1397
در مورد امام بزرگوار هم همین سه جبهه وجود داشتند، یعنی جبههی مخالفین امام
راحل هم از این سه بخش ترکیب شده است. آمریکا، رژیم صهیونیستی و وابستگان آنها
در داخل، قاسطینِ در مقابلِ امام بزرگوار ما بودند. اینها کسانی بودند که با
اصل حکومت جمهوری اسلامی و نظام اسلامی و حاکمیّتِ انسانی مثل امام بزرگوار
مخالف بودند؛ آنها هم دنبال جایگزین برای این حکومت بودند و هستند؛ جایگزین های
آنها هم حجّاجبنیوسفهای امروزند؛ آنها هم معلوم است که چه کسانی هستند . در
جبههی مخالفین امام، ناکثین یعنی بیعتشکنان، همان همراهان سُست کمربندند.
وای از آن همراهان سُست کمربندند که در مقابل خواستههای دنیایی نتوانستند
مقاومت کنند! میدان تسابُقالیالخیرات را تبدیل کردند به میدان جنگ برای قدرت
و جنگ برای دستیابی به حطام دنیوی! در بین آنها هم همهجور بودند ؛ در زمان
امیرالمؤمنین، هم امثال طلحه و زبیر بودند، هم افراد کوچکی در این جمع ناکثین
وجود داشتند. در زمان امام هم قضیّه همین بود و امام بزرگوار در مقابل این
جبههی گستردهی وسیعِ متنوّع ایستاد. مارقین ناآگاه ها آن کسانی بودند که در
مقابل امام بزرگوار ما، موقعیّت کشور را، موقعیّت انقلاب را، موقعیّت ملّت
ایران را نفهمیدند، جبههبندی دشمنان را نشناختند، شیوههای دشمنیِ دشمنان را
درک نکردند، به چیزهای کوچک سرگرم شدند، عظمت حرکت امام را نتوانستند تشخیص
بدهند. اگر نمونههایی را بخواهیم مشاهده کنیم، در این دورانِ ما امثال
گروههای داعش و مانند اینها، و در اوّل انقلاب، گروههای منافقین و اشباه آنها
[بودند] که روئسایشان خائن و زیردست هایشان طبقات پایین شان جاهل و فریب خورده
بودند.
این سه گروه و دشمنی این سه گروه، مخصوص زمان امام هم نبود، بعد از امام هم
استمرار پیدا کرده است. امروز هم همین سه گروه در مقابل نظام اسلامی و میراث
بزرگ امام که جمهوری اسلامی است، صفآرایی کردهاند و مبارزه و مقاومت و
ایستادگی جمهوری اسلامی از تعرّض آنها جلوگیری کرده است. البتّه این جبههی
مختلط، با همهی توانشان سعی میکنند در مقابل جمهوری اسلامی اخلالگری کنند؛
مشکلاتی درست میکنند، حرکت ملّت ایران را دشوار میکنند، کُند میکنند، امّا
نمیتوانند جلوی پیشرفت ملّت ایران را بگیرند.
سه روش دشمن جهت فشار بر ایران
بیانات در مراسم بیست و نهمین سالگرد رحلت امام خمینی
(رحمهالله) 14/3/1397
نقشهی دشمن را هم میشناسیم؛ نقشهی دشمن را کاملاً میدانیم چیست و آن نقشه را
برای مردم افشا میکنیم؛ و البتّه مردم عزیز ما خودشان خیلی چیزها را میدانند و
میفهمند و حس میکنند. امروز نقشهی دشمن این سه چیز است: فشار اقتصادی، فشار
روانی، و فشار عملی؛ هدف هر سه نوع فشارهای دشمن هم سیطرهی بر کشور عزیز ما
ایران است، همچنانکه بر بعضی از کشورهای بدبخت روسیاه منطقه سیطره و تسلّط
دارد.
فشار اقتصادی، تحریم است، جلوگیری از همکاری کشورها در زمینههای اقتصادی با ما
است؛ این فشارها را وارد میکنند. نتیجهای که آنها میخواهند از فشار اقتصادی
بگیرند، این را درست توجّه کنید! مسئلهی آنها از فشار اقتصادی و تحریم، صرفاً
زیر فشار قرار دادنِ دستگاه دولت و حکومت نیست؛ میخواهند ملّت ایران را به ستوه
بیاورند به خیال خودشان؛ میگویند ملّت ایران را به ستوه بیاوریم تا نظام اسلامی
ناچار بشود تسلیم زورگوییهای ما بشود؛ هدفشان این است. نه ملّت را شناختند، نه
نظام را شناختند؛ این فشار اقتصادی است با این هدف، که این هدف به توفیق الهی و
به فضل الهی و با تلاش مسئولین و با همّت مردم، انشاءالله بکلّی ناکام خواهد
ماند.
امّا فشار روانی؛ این خیلی نکتهی حائز توجّه و مهمّی است. نقاط قوّت جمهوری
اسلامی را، نقاط قوّتی که برای کشور و برای ملّت مایهی اقتدار و مایهی تقویت
است نشان کردهاند و آنها را در تبلیغات و در برخوردها بهعنوان نقاط چالش
آفرین معرّفی میکنند؛ برای اینکه ملّت ایران را نسبت به آنها دلسرد کنند.
فرض بفرمایید یکی پیشرفت هستهای است. پیشرفت هستهای، افتخار فنّاوری کشور
بوده است. پیشرفت هستهای در کشور، مایهی افتخار فنّاوری و دانش فنّی کشور
بوده، استعداد جوانهای ما را مشخّص کرده؛ چیز کوچکی نیست. شاید یادتان باشد آن
روزی که ما احتیاج داشتیم به اورانیوم غنیسازیشدهی بیست درصد برای علاج
بیماریها؛ موجودیِ بیست درصد ما نزدیکِ تمام شدن بود و بایستی آن را تهیّه
میکردیم. از کجا تهیّه کنیم؟ بایستی از کشورهای بیگانه -مثل آمریکا، مثل اروپا
و امثال اینها- این را تهیّه میکردیم که انواع و اقسام اشکالات را سر راه ما
گذاشتند، انواع و اقسام شروط و موانع را سر راه ما گذاشتند؛ برای اینکه فهمیدند
ما احتیاج داریم. وقتی یک ملّت به یک چیزی احتیاج دارد، احتیاج حیاتی دارد،
شرایط فروشنده را، تحمیلات فروشنده را ناچار قبول میکند؛ اینها از این فرصت
خواستند استفاده کنند و پی درپی شرط و شروط برای ما گذاشتند؛ ماهها، شاید بیش
از یکسال گفتگوها و رفتوآمدها و حرف زدنها طول کشید؛ عقبنشینی نمیکردند،
توقّعات خودشان را تکرار میکردند. جمهوری اسلامی به جوانهای خودش اعتماد کرد و
این را از آنها خواست. جوانهای ما دستبهکار شدند و توانستند در مقابل چشمهای
متعجّب آنها، اورانیوم غنیشدهی بیست درصد را خودشان در داخل تولید کنند و به
وجود بیاورند؛ بدون اینکه الگویی از بیرون داشته باشند! آنها را حیرتزده کرد؛
مسئله اینجوری است. قدرت حرکت علمی و فنّاوریِ متخصّص ین ما، دانشمندان ما،
جوانان ما -که الان همان دانشمندان در کشورند، همان جوانان در کشورند، حضور
دارند- دشمن را عصبی کرد، خشمگین کرد؛ خب این یک نقطهی قوّت بسیار بزرگ برای
کشور است؛ هم آبرو و مایهی اعتبار است، هم در عمل، موجب پیشرفت کشور است. این
را که یک نقطهی قوّت ملّی است، آمدند در تبلیغات انبوه و متراکم خودشان، در
ذهن بعضیها تبدیل کردند به نقطهی چالشآفرین و نقطهی ضعف؛ گفتند که مسئلهی
هستهایِ کشور موجب تنش است، موجب چالش است، موجب فشار دشمنان است، چه فایدهای
برای ما دارد! نقطهی قوّت را تبدیل میکنند به یک نقطهی چالشآفرین برای اینکه
این نقطهی قوّت را سلب کنند، از او بگیرند؛ این یکی از کارها؛ این کارِ روانی
است، این یک کار روانیِ کاملاً ریشهای و مهم است که یک ملّت را نسبت به
دستاوردهای بزرگ خودش بدبین کنند.
یک مثال دیگر، همین مسئلهی موشکی است. ساخت موشکهای گوناگون و اقتدار موشکی،
موجب ایجاد امنیّت در کشور است. جوانهای ما یادشان نیست، همین شهر تهران در زیر
آتش موشکهای شبانهروزیِ دشمن می سوخت! خانهها خراب میشد، انسانها کشته
میشدند؛ در شهر تهران! شهرهای جبهه مثل دزفول، مثل اهواز، مثل شوش و بقیّهی
شهرها که جای خود دارد؛ حتّی تا شهرهای دوردست، موشکهای دشمن میرسید! ما موشک
نداشتیم، وسیلهی دفاع نداشتیم، مجبور بودیم دستمان را روی هم بگذاریم، تماشا
کنیم! امروز جوانان ما توانستهاند به قدرت موشکی اوّل منطقه تبدیل بشوند. دشمن
میداند که اگر یکی بزند، ده تا میخورَد. پس موشک، مایهی امنیّت و نقطهی قوّت
است. ببینید؛ دشمن روی مسئلهی موشکی متمرکز میشود. یک عدّهای هم متأسّفانه در
داخل با دشمن هم صدا میشوند که «آقا چه فایدهای دارد؟».
یکی دیگر از نقاط قوّت ما، مسئلهی عدالتخواهیِ بینالمللی جمهوری اسلامی است؛
این برای جمهوری اسلامی آبرو است. اینکه جمهوری اسلامی طرفدار ملّتهای مظلوم
باشد، آبرو است؛ اینکه طرفدار ملّت فلسطین باشد، یک آبرو است. جمهوری اسلامی
نیروی مقاومت در مقابل رژیم صهیونیستی را در منطقه تقویت کرده است. دشمنانی را،
عوامل مزاحم و مضرّی را به نام داعش و جبهه النّصره و امثال اینها- در عراق و
در سوریه درست کردند؛ جمهوری اسلامی از نیروی مقاومت در این منطقه حمایت کرد؛
این عدالتخواهی است؛ این دفاع از ملّت فلسطین است؛ این دفاع از استقلال
کشورهای منطقه است، دفاع از تمامیّت ارضی کشورها است. این نقطهی قوّت است. این
نقطهی قوّت را بهعنوان دخالت جمهوری اسلامی، به یک مسئلهی چالشآفرین تبدیل
میکنند و وانمود میکنند و معرّفی میکنند و روی آن تکیه میکنند؛ این وضعی است که
امروز ما با دشمن داریم. عواملشان در داخل هم متأسّفانه مشغولند؛ یک روز در
خیابانهای تهران به مناسبت روز قدس که روز دفاع از فلسطین است، شعار «نه غزّه،
نه لبنان» دادند. کمککنندگان به جنگ روانی دشمن در داخل، موجودات بدی هستند،
موجودات حقیری هستند؛ این سرافکندگی دارد.
امروز هم کسانی درصدد این هستند که یک شکل معیوب از برجام را بر کشور تحمیل
کنند؛ دولتهای خارجی دنبال این هستند و یک عدّهای در داخل تبلیغ میکنند که اگر
این نشود، جنگ خواهد شد؛ نه آقا، این دروغ است، این تبلیغ به نفع دشمن است. هدف
دشمن معلوم است؛ دشمن درصدد آن است که ما از نقاط قوّت خودمان صرفنظر کنیم، از
عناصر اقتدار ملّی خودمان دست برداریم تا راحتتر بتواند بر کشور ما، بر ملّت
ما، بر سرنوشت ما و آیندهی ما مسلّط بشود؛ یکچنین فکری را آنها کردهاند و
ملّت در مقابل این حرکت ایستاده است؛ این فشار روانی.
و امّا فشار عملی، که دربارهی این هم فقط یک جمله به همهی ملّت عزیزمان عرض
میکنم در سرتاسر کشور؛ فشار عملیشان عبارت است از اینکه در کشور آشوب ایجاد
کنند؛ این برنامهی قطعی آنها است که البتّه سرِ آنها به سنگ خواهد خورد؛
همچنانکه تا حالا خورده است. نقشهی دشمن این است که از مطالبات مردمی
سوءاستفاده کنند. ممکن است در یک شهری، در یک نقطهای از کشور یک عدّهای
مطالبهای داشته باشند، جمع بشوند، دنبال مطالباتند؛ مثلاً کارگرانی هستند،
دنبال مطالبات کارگریاند؛ یا مردمی در یک شهری، دنبال مطالبات شهری خودشان
هستند. دشمن در یکچنین مواردی نقشه میکشد، عوامل نفوذی خود را، در واقع اشرار
و انسانهای خبیثی را به تعداد معدودی در این اجتماعات وارد میکنند تا اجتماعات
آرام مردم را تبدیل کنند به حرکت ضدّ امنیّتی و حرکت آشوب گرانه تا به این
وسیله کشور را و ملّت را و نظام جمهوری اسلامی را بدنام کنند؛ این را مردم در
سراسر کشور توجّه داشته باشند؛ این نقشهی دشمن است، ما خبر داریم؛ نشستهاند
برنامهریزی کردهاند برای این کار؛ البتّه به گمان من بلکه به اعتقاد راسخ من،
اینها کور خواندهاند و مردم عزیز ما در مقابل آنچه آنها برنامهریزی کردهاند،
با قدرت، با شهامت، با هوشیاری خواهند ایستاد. و من توصیه میکنم مردم عزیز ما
همچنانکه تا امروز هشیاری خودشان را حفظ کردهاند، باز هم حفظ کنند.
این خواب آشفته (تحمل تحریم و محدودیتهای هسته
ای)تعبیر نخواهد شد
بیانات در مراسم بیست و نهمین سالگرد رحلت امام خمینی
(رحمهالله) 14/3/1397
اسمی از برجام آوردم؛ یک جملهی کوتاه راجع به برجام بگویم. از برخی حرفهای
بعضی از دولتهای اروپایی اینجور برمیآید که اینها توقّع دارند ملّت ایران،
هم تحریم ها را تحمّل کند و با تحریم ها دستوپنجه نرم کند، و هم از فعّالیّت
هستهای خود که نیاز قطعی آیندهی کشور است دست بکشد و این محدودیّتهایی را که
بر او تحمیل کردهاند ادامه بدهد. من به این دولتها میگویم بدانند که این خواب
آشفته، تعبیر نخواهد شد؛ ملّت ایران و دولت ایران، این را تحمّل نخواهند کرد که
هم تحریم باشند، هم در محدودیّت هستهای و حبس هستهای قرار داشته باشند؛ این
نخواهد شد. سازمان انرژی هستهای موظّف است سریعاً مقدّمات و آمادگیهای لازم
را برای رسیدن به ۱۹۰ هزار سو (فعلاً در چهارچوب برجام) فراهم بکند و برخی
مقدّمات دیگر را که رئیسجمهور محترم دستور آن را دادند، از همین فردا آغاز
کند.
دلایل مذاکره نکردن با
آمریکایی ها
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم 22/5/1397
امّا مسئلهی مذاکره. خب حالا آمده این بابا پیشنهاد کرده که ما حاضریم با
ایران مذاکره کنیم؛ یک عدّه هم اینجا حالا یک عدّه که می گویم، واقعاً نمی دانم
انسان چه تعبیر کند از این ها گفتند: عجب! آمریکاییها پیشنهاد مذاکره
کردهاند. خب پیشنهاد مذاکره از طرف آمریکاییها چیز جدیدی نیست. در طول این
چهل سال غالباً آنها دنبال مذاکرهِی با ما بودهاند. ریگان رئیسجمهور مقتدر
آمریکا که آمریکای آن روز با آمریکای امروز خیلی فرق کرده، او نسبت به این ها
خیلی قویتر و مقتدرتر بود حتّی مخفیانه آدم هم فرستاد تهران، قضیّهی مک
فارلین معروف، آدم فرستاد در همین فرودگاه مهرآباد، آخر هم با دست خالی برگشت؛
زمان امام(رضواناللهعلیه). این بار اوّلی نیست که این ها درخواست می کنند!
بله، این ها همیشه درخواست داشتهاند، ما رد می کردیم، ما قبول نمی کردیم. حالا
«چرا قبول نمی کردیم» را عرض می کنم. ما هیچوقت قبول نمی کردیم، الان هم قبول
نمی کنیم. آمریکاییها همیشه درخواست داشتهاند با ما مذاکره کنند. حالا ما چرا
مذاکره نمی کنیم؟ گوش کنید، خیلی حرف های زیادی در این زمینه هست؛ چرا مذاکره
نمی کنیم؟ علّت، این است: آمریکاییها فرمول مذاکراتیشان این است که می گویم؛
با این فرمول و با این طرف، آدم عاقل ببینید مذاکره می کند یا نمی کند.
مذاکره اوّلاً در عرف سیاسی بهمعنای نشستن و حرف زدن و احوال پرسی کردن که
نیست، مذاکره یعنی دادوستد، یعنی بنشینید دو طرفِ میز؛ شما یک چیزی بدهید، یک
چیزی بگیرید؛ معنای مذاکرهی سیاسی این است. خب، آمریکاییها چون متّکی هستند
به قدرت نظامی و قدرت پولی و قدرت رسانهای وقتیکه با یک طرفی می خواهند
مذاکره کنند، اهداف اصلی خودشان را قبلاً برای خودشان مشخّص می کنند؛ حالا بعضی
از آن اهداف را به زبان هم میآورند، بعضی را هم نمی گویند؛ در اثنای کار مرتّب
دبّه می کنند، مرتّب اضافه می کنند ، مرتّب چانه می زنند، امّا اهداف اصلی برای
خودشان مشخّص است؛ این یک.
دوّم، از این اهداف اصلی یک قدم عقب نمینشینند. بله، اهداف فرعی و چیزهای بی
خودی کمارزش را در حاشیه گاهی میآورند
و از آنها صرفِنظر می کنند که بظاهر یک نوع عقبنشینی است، امّا از مقصود اصلی
و اهداف اصلیشان مطلقاً عقبنشینی نمی کنند، امتیاز اصلاً نمی دهند.
سوّم، از طرفِ مقابلِ مذاکره امتیاز نقد می خواهند، از او وعده قبول نمی کنند؛
می گویند ما اطمینان نداریم، امتیاز نقد از او مطالبه می کنند ؛ کمااین که ما
در برجام این را تجربه کردیم، در جاهای دیگر هم تجربه شد . الان هم که دارند با
کرهی شمالی مذاکره می کنند همینجور است؛ امتیاز نقد می خواهند از آن طرف. اگر
چنانچه طرف مقابل از دادن امتیاز نقد امتناع بکند، هوچی گری تبلیغاتی و
رسانهای و هیاهو در سطح دنیا راه میاندازند که بله، این ها مذاکره نمی کنند ،
این ها به میز مذاکره باید برگردند، این ها چنین می کنند. یک هیاهوی عظیمی که
معمولاً طرف مقابل کم میآورد در مقابل این هیاهو؛ معمولاً طرف مقابل منفعل می
شود، دچار انفعال می شود؛ در مقابل این جنجال و هوچی گری و هیاهویی که این ها
می کنند ، معمولاً کم میآورند، منفعل می شوند.
و مرحلهی چهارم، خودش به جای این که در مقابل آنچه از او نقد می گیرد چیز نقدی
به او بدهد، مثل هر معاملهای که شما پول می گیرید و جنس باید بدهید، جنس نمی
دهد؛ نقد را می گیرد، در مقابلش وعده می دهد، امّا وعدههای قرصومحکم: مطمئن
باشید، تردید نکنید، شک نکنید؛ با وعده دل طرف مقابل را خوش می کند و طرف مقابل
هم می بیند دارد وعده می دهد با این قرصی و با این محکمی.
مرحلهِی آخر؛ بعد که قضیّه تمام شد و کارش گذشت، زیر همین وعده هم می زند، این
وعدهی قرصومحکم را هم مثل باد هوا فراموش می کند! روِش مذاکرهی آمریکاییها
این است.
آمریکا متمرکز شده است
بر جنگ اقتصادی
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم 22/5/1397
خب، آمریکا امروز متمرکز شده بر جنگ اقتصادی با ما؛ جنگ نظامی نیست و نخواهد شد
امّا جنگ اقتصادی هست. الان متمرکزاند روی جنگ اقتصادی؛ چرا؟ چون از جنگ نظامی
مأیوس اند. حتّی از جنگ فرهنگی هم مأیوس اند. ببینید؛ در دههی ۷۰ که دههی
دوّم انقلاب ما بود، یک حرکت فرهنگی خباثتآلودی علیه کشور ما شروع شد که بنده
همانوقت مسئلهی تهاجم فرهنگی را مطرح کردم، مسئلهی شبیخون فرهنگی را مطرح
کردم، برای این که جوان ها حواسشان باشد، چشمشان باز باشد، مردم بدانند. یک
حرکت وسیع فرهنگی علیه کشور ما در دههی ۷۰ شروع شد؛ حالا شما نگاه کنید؛
متولّدین دههی ۷۰، امروز دارند می روند بهعنوان مدافع حرم جان می دهند، سر می
دهند و نیرو می دهند؛ نعششان برمی گردد! چه کسی این را حدس می زد؟ در همان
دورانی که آن تهاجم وسیع فرهنگی بود، این گل ها در بوستان جمهوری اسلامی شکفته
شدند، این نهال ها روییدند، حججیها درست شدند؛ پس ما در جنگ فرهنگی پیروز شدیم
و دشمن در جنگ فرهنگی شکست خورد. یک جنگ فرهنگی راه انداختند در دههی ۷۰
و بخشی از دههی ۸۰، برای این که افتخارات دفاع مقدّس را به فراموشی بسپرند، و
اصرار داشتند بر این؛ امّا جمهوری اسلامی یک فنّاوری نرم را به وجود آورد، یعنی
حرکت عمدهی راهیان نور. راهیان نور یک فنّاوری است؛ یک فنّاوریِ قدرتِ نرم
است. میلیونها جوان راه افتادند رفتند در جبهههای جنگ، در آن کانون معرفت و
قدس، در آن کانون فداکاری، آنجا دیدند که چه وضعیّتی بوده است و چه اتّفاقاتی
افتاده است؛ برایشان شرح دادند و در ماجرای دفاع مقدّس قرار گرفتند. بله،
جمهوری اسلامی این است؛ مدافع حرم تربیت می کند؛ راهیان نور راه میاندازد؛
معتکفین در مساجد را که تقریباً همه هم جوانَند، بهعنوان یک نماد عالی تضرّع
و قداست به وجود میآورد؛ این ها که قبلاً نبود؛ پس ما در جنگ فرهنگی بر دشمن
پیروز شدیم. در جنگ نظامی هم ما پیروز شدیم، در جنگ امنیّتی سیاسی هم ما پیروز
شدیم. جنگ امنیّتی سیاسیشان سال ۸۸ و حوادث سال ۸۸ بود. برای آن حوادث سال ها
زحمت کشیده بودند؛ آنجور حوادث یکساعته و یکروزه که به وجود نمیآمد؛ چند
سال برای آن زحمت کشیده بودند؛ ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی بر توطئهی
دشمن فائق آمد و پیروز شد.
حالا دشمن بعد از شکستی که در جبههی فرهنگی خورده و در جبههی امنیّتی خورده و
در جبههی سیاسی خورده و در جبههی نظامی خورده، متمرکز شده روی جبههی
اقتصادی. من به شما عرض بکنم دشمن به توفیق الهی در این جبهه هم شکست خواهد
خورد. همهی تلاش خودشان را به کار می برند که در این جنگ پیروز بشوند؛ با ملّت
ایران با ترفند و فریب حرف می زنند. ببینید؛ یک عقبماندهی ذهنی میآید در
تلویزیون شرکت می کند، به ملّت ایران خطاب می کند و می گوید پول شماها را دولت
شما دارد می برد در سوریه و عراق خرج می کند؛ واقعاً عقبماندهی ذهنی است؛ این
ها همان کسانی هستند که رئیسشان گفت که ما هفت تریلیون دلار در منطقه یعنی در
همین سوریه و عراق خرج کردیم و چیزی گیرمان نیامد؛ راست هم می گوید؛ این ها به
گفتهی خودشان هفت هزار میلیارد دلار در آنجا خرج کردند، تا امروز هیچ چیزی هم
گیرشان نیامده؛ جمهوری اسلامی هیچگونه این کارها را نکرده، اصلاً قابل مقایسه
نیست! دولت سوریه و عراق دولت های دوست ما هستند که از طرف آمریکا، از طرف
سعودی، ثباتشان تهدید شد؛ ما به کمک این ها شتافتیم و توانستیم به این ها کمک
کنیم؛ بعد از این هم کمک می کنیم، به هر دولتِ دوستی کمک می کنیم؛ بحثِ دادن
پول و مانند این ها نیست، بلکه مبادلات بین دولت ها است که می دهند، می گیرند،
می خرند، می فروشند؛ امّا او اینجوری حرف می زند برای این که ملّت ایران را
نسبت به مواضع نظام اسلامی و دولت جمهوری اسلامی دچار تردید کند.
ارتباط با اروپا باید
ادامه پیدا کند امّا قطع امید کنید از اینها
بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت
07/06/1397
یکی هم مسئلهی اروپا است. بنده قبلاً هم گفتهام، الان هم می گویم که ارتباط
با اروپا باید ادامه پیدا کند. البتّه اروپا یک شکل نیست، جاهای مختلفش ، مختلف
اند، در یک چیزهایی مشترک اند، در یک چیزهایی نه، جور دیگرند، روش های مختلفی
دارند. بههرحال با مجموعهی اروپا (کشورهای اروپایی، نه جامعهی اروپا) با
کشورهای اروپایی بایستی ادامهی ارتباط باشد امّا قطع امید کنید از اینها؛ از
اروپا قطع امید بکنید. اروپا جایی نیست که ما بتوانیم برای مسائل گوناگون
خودمان از جمله همین مسئلهی برجام و مسائل اقتصادی و مانند اینها به آنها امید
ببندیم؛ نه، اینها کاری نخواهند کرد؛ قطع امید بکنید . این قطع امید به معنای
قطع رابطه نیست، به معنای قطع مذاکره نیست؛ به معنای این است که ما تصمیم
خودمان را جور دیگری بگیریم، این است معنایش
و نگاه شکآلود داشته باشید به وعدههای آنها؛ به هرچه وعده می دهند، با تردید
نگاه کنید. الان هم که دارند بازی درمیآورند. به نظر من در این قضایای مربوط
به برجام و تحریم ها دارند شوخی می کنند؛ در واقع اینها یک رفتار مناسبی الان
با ما ندارند.
برجام هدف نیست برجام
وسیله ای برای حفظ منافع ملّی ما است
بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت
07/06/1397
و این را هم من عرض بکنم: برجام هدف نیست، برجام وسیله است. برجام هدفی نیست که
ما لازم باشد این را حتماً حفظ کنیم؛ وسیلهای برای حفظ منافع ملّی ما است. اگر
چنانچه یک روزی به این نتیجه رسیدید که برجام نمی تواند منافع ملّی را تأمین
بکند، برجام را بگذارید کنار، یعنی هیچ اهمّیّتی ندارد؛ ببینید منافع ملّی چه
اقتضاء می کند. از من هم گاهی سؤال می شود که شما گفتی که برجام را آتش می زنی،
چرا آتش نزدی؟ علّتی که آتش نزدیم همین بود که گفتیم شاید بشود منافع ملّی را
با آن تأمین کرد؛ وَالّا اگر آدم بفهمد که منافع ملّی تأمین نمی شود، ما هم آتش
زدن را بلدیم که این کار را بکنیم. بالاخره بازی نکنند با ما؛ این را باید
جدّی دنبال بکنید.
البتّه شنیدم که شما یک نامهی خوبی هم اخیراً نوشتهاید به این مسئولین
اروپایی؛ خوب است. اینجور نامهها را نوشتن خوب است، البتّه باید بفهمند که
پشت سر این نامه یک تدبیری وجود دارد، یک تصمیمی وجود دارد؛ این را باید حس
کنند؛ هم در بیانات جنابعالی و آقای رئیسجمهور و بعضی دیگر، و هم در برخی از
اقداماتی که آقای صالحی باید بکند که من نمیدانم چقدر ایشان این اقدامات را
کردهاند یا دارند می کنند. این هم یک مسئله.
سیاست خارجه آمریکا و نیاز به مذاکره با ایران
بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت
07/06/1397
مسئلهی دیگر در قضیّهی سیاست خارجی، آمریکا است. اینکه حالا باز بعضی زمزمه
شروع کردهاند که «در حاشیهی اجلاسِ مجمعِ عمومی، ممکن است مذاکره انجام
بگیرد»، این به طور قطع منتفی است؛ یعنی معنی ندارد یک چنین چیزی. آنها که آن
ظاهرسازها بودند، آنجوری عمل کردند با ما؛ اینها که آدم های وقیحِ مُتهتّکِ
پُرروی صریحِ شمشیر از رو بندند؛ با اینها چه مذاکرهای؟ اصلاً معنی ندارد.
حالا آقای رئیسجمهور که هیچ، وزیر خارجه و عناصر وزارت خارجه هم همینجور؛ هیچ
معنی ندارد با اینها مذاکره کردن. البتّه شما این را هم می دانید و شاید بهتر
از من بدانید که آمریکاییها احتیاج دارند به مذاکرهی با جمهوری اسلامی. دولت
های آمریکا هم آن دولت قبلی، هم این دولت، هم دولت اسبق همه احتیاج دارند نمایش
بدهند که ما جایی مثل جمهوری اسلامی را کشاندیم پای میز مذاکره؛ این چیزی است
که نیاز دارند. آن روزی که اوباما موفّق شد تلفنی با آقای دکتر روحانی صحبت
بکند، اینها آنجا جشن گرفتند که خبرش بعداً رسید به ما از طُرُقی. اینها احتیاج
دارند به این قضیّه؛ هیچ لزومی ندارد که ما این احتیاج آنها را برآورده کنیم.
حالا اینکه چرا ما با مذاکره مخالفیم هم، من دلیلش را قبلاً گفتهام، دیگر
تکرار نمی کنم.
به اروپایی ها هم
اعتماد نکنید، البتّه با همهی دنیا- بجز چند استثنا- ما ارتباط داریم و باز هم
خواهیم داشت
بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش
97/11/19
خب این روزها در کشور صحبت، صحبت اروپاییها و پیشنهادهای اروپایی است. من
توصیهام این است که به اروپاییها هم اعتماد نکنید. در مورد آمریکا هم من از
دو، سه سال پیش که این بحث های مذاکرات مربوط به هستهای برقرار بود دائماً، هم
خصوصی به مسئولین می گفتم، هم در جلسات عمومی -در سخنرانیها- مکرّر گفتم که من
اعتمادی به اینها ندارم. به اینها اعتماد نکنید؛ به اینها اطمینان [نکنید]؛ به
حرفشان، به قولشان، به امضایشان، به لبخندشان اعتماد نکنید، اینها مورد اعتماد
نیستند. خب، حالا نتیجه این شده که خود مسئولینی که آن روز مذاکره می کردند،
امروز دارند می گویند آمریکا غیر قابل اعتماد است! خب، از اوّل بایستی این غیر
قابل اعتماد بودن را تشخیص می دادند و حرکت می کردند. امروز هم دارم راجع به
اروپا می گویم «غیر قابل اعتمادند»؛ نمی گویم دربارهی مسائل مورد ابتلاء و
مانند اینها ارتباط نداشته باشید با اینها؛ نه، بالاخره ما یک دولتی هستیم، یک
حکومتی هستیم که الحمدلله مقتدریم، توانایی داریم؛ بحث سرِ این نیست، بحث سرِ
این است که به اینها با چشم بدبینی نگاه کنید؛ اینها به هیچ چیز پابند نیستند.
ببینید! در خیابان های پاریس مردمشان را دارند کور می کنند -مردم تظاهرکنندهای
که در خیابان های پاریس دارند حرکت می کنند، به وسیلهی نیروهای مسلّحِ دولت
فرانسه مورد تهاجم قرار می گیرند، بسیاری کور می شوند؛ یعنی این جور با مردم
خودشان رفتار می کنند- آن وقت از ما مطالبهی حقوق بشر می کنند! خب، شما
چهکارهاید؟ شما با حقوق بشر چه نسبتی دارید که از یک کشور دیگر، از یک ملّت
دیگر مطالبهی حقوق بشر کنید؟ شما اصلاً میشناسید حقوق بشر را؟ نه امروز
میشناسند، نه در گذشته میشناختند، نه در تاریخشان میشناختند؛ اینها این
جوریاند. یعنی با کمال وقاحت میایستند یک چیزی را مطالبه می کنند، طلبکاری
می کنند، با لحن خیلی خودخواهانه و تکبّرآمیز هم [مطالبه] می کنند. نمی شود به
اینها اعتماد کرد، نمی شود به اینها احترام گذاشت؛ اینها این جوری هستند. ما
بارها دیدهایم در این قضایای مختلف؛ فرانسه یک جور، انگلیس یک جور، آن یکی
یک جور، آن یکی [دیگر] یک جور، هر کدام یک جور؛ رفتارهایشان این جوری است.
البتّه با همهی دنیا- بجز چند استثنا- ما ارتباط داریم و باز هم خواهیم داشت؛
لکن بایستی بدانیم که با چه کسی طرفیم، با چه کسی مذاکره می کنیم، با چه کسی
قرار می بندیم، بر سر چه چیزی قرار می بندیم. این هم یک مطلب که لازم است.
عزّت ملّی، روابط
خارجی، مرزبندی با دشمن؛ جز با شجاعت و حکمت مدیران جهادی به دست نمیآمد
بیانیه گام دوم انقلاب 97/11/22
عزّت ملّی، روابط خارجی، مرزبندی با دشمن: این هر سه، شاخههایی از اصلِ «عزّت،
حکمت، و مصلحت» در روابط بینالمللیاند. صحنهی جهانی، امروز شاهد پدیدههایی
است که تحقّق یافته یا در آستانهی ظهورند: تحرّک جدید نهضت بیداری اسلامی بر
اساس الگوی مقاومت در برابر سلطهی آمریکا و صهیونیسم؛ شکست سیاستهای آمریکا
در منطقهی غرب آسیا و زمینگیر شدن همکاران خائن آنها در منطقه؛ گسترش حضور
قدرتمندانهی سیاسی جمهوری اسلامی در غرب آسیا و بازتاب وسیع آن در سراسر جهان
سلطه.
اینها بخشی از مظاهر عزّت جمهوری اسلامی است که جز با شجاعت و حکمت مدیران
جهادی به دست نمیآمد. سردمداران نظام سلطه نگرانند؛ پیشنهادهای آنها عموماً
شامل فریب و خدعه و دروغ است. امروز ملّت ایران علاوه بر آمریکای جنایتکار،
تعدادی از دولت های اروپایی را نیز خدعهگر و غیر قابل اعتماد می داند. دولت
جمهوری اسلامی باید مرزبندی خود را با آنها با دقّت حفظ کند؛ از ارزش های
انقلابی و ملّی خود، یک گام هم عقبنشینی نکند؛ از تهدیدهای پوچ آنان نهراسد؛ و
در همهحال، عزّت کشور و ملّت خود را در نظر داشته باشد و حکیمانه و
مصلحتجویانه و البتّه از موضع انقلابی، مشکلات قابل حلّ خود را با آنان حل
کند. در مورد آمریکا حلّ هیچ مشکلی متصوّر نیست و مذاکره با آن جز زیان مادّی و
معنوی محصولی نخواهد داشت.
ارتباط با غربی ها مانعی
ندارد امّا نباید به آنها اعتماد کرد
بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی
1398/01/01
این نکته را توجّه کنید، چون بعضیها مغالطه می کنند من [این را] بگویم. این
حرف هایی که من می زنم به هیچ وجه به معنای قطع رابطهی با کشورهای غربی نیست؛
ارتباط مانعی ندارد. بنده در دولت های مختلف، در طول این سال ها همیشه دولت ها را
به ایجاد رابطه با کشورهای مختلف تشویق کردهام؛ با همسایگان یک جور، با کشورهای
اسلامی یک جور، با حرکت های مختلف یک جور، با کشورهای اروپایی هم همین جور؛ الان هم
معتقدم. ارتباط اشکال ندارد، دنبالهرَوی اشکال دارد، اعتماد اشکال دارد؛ من می
گویم اعتماد نکنید. شاید بسیاری یا لااقل بعضی از مشکلات ما ناشی از این است که به
غربیها اعتماد شد؛ در مذاکرات گوناگون، در قراردادهای گوناگون، در تصمیمگیریهای
سیاسی گوناگون، به غربیها اعتماد شد. ارتباط مانعی ندارد، ارتباط پیدا کنید، منتها
طرفتان را بشناسید؛ با لبخند آنها، با ترفند آنها، با سخن دروغ آنها، راه را اشتباه
نکنید، عوضی نروید؛ حرف من این است؛ ارتباط هیچ مانعی ندارد. البتّه امروز
خوشبختانه مسئولین دولتی ما به این نتیجه رسیدهاند که با غربیها نمی شود درست در
یک مسیر حرکت کرد؛ این را احساس کردهاند؛ شاید در آینده انشاءالله رفتارها و
برخوردها -بر اثر این فهم جدیدی که در مسئله پیدا شده- تفاوت پیدا کند.
ما هر چیز خوب را از هر جای دنیا باید بگیریم
بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی
1398/01/01
البتّه حالا که یک مقداری در مورد غرب صحبت کردم این را هم عرض بکنم: ببینید
دو گرایش متضاد در مورد غرب هست که هر دو غلط است؛ یک گرایش عبارت است از تحجّر و
تعصّب بیجا و ندیدن مثبتات غرب؛ غربیها در دانش، حرکت خوبی کردند، همّت کردند،
پیشرفت کردند، دنبالگیری کردند؛ در فنّاوری همین جور، در بعضی از خصوصیّات اخلاقی،
که من بارها در سخنرانی و غیره اینها را گفتهام؛ اینها را نباید رد کرد. ما هر چیز
خوب را از هر جای دنیا باید بگیریم. بارها من گفتهام، ما حرفی نداریم شاگردی کنیم؛
پیش هر کسی که بیشتر از ما بلد است، ما شاگردی می کنیم، حرفی نداریم؛ منتها سعیمان
باید این باشد که همیشه شاگرد نمانیم؛ بنابراین تحجّر در مقابل غرب و تعصّب بیجا در
مقابل غرب که بگوییم هر چه از غرب میآید، هر چه باشد غلط است، نه؛ این را ما نمی
گوییم و قبول نداریم. نقطهی مقابلش غربزدگی است؛ غربزدگی خطر بزرگی است. در دل
حکومت غربزدهی پهلوی، یک روشنفکر ریشهدار در مسائل دینی، یعنی مرحوم جلال
آلاحمد که عالمزاده و پسر یک روحانی و دارای ارتباطات دینی است -با ما هم
بیارتباط نبود، به امام هم اظهار ارادت و علاقه می کرد در دوران تبعید امام- آن
روز در سال ۴۲ مسئلهی غربزدگی را مطرح کرد. امروز مسئلهی غربزدگی مسئلهی
مهمّی است؛ باید فراموش نکنیم آن را. خب پس بنابراین گرایش تعصّبآمیز و تحجّرآمیز
از سویی، گرایش غربزده از سویی، [هر دو] غلط است؛ نسبت به غرب همان طور که گفتم
اعتماد نمی شود کرد؛ ارتباط باید داشت، [ولی] تکیهی به آنها نباید کرد؛ از علم
آنها و از مثبتات آنها باید استفاده کرد و[لی] مطلقاً به آنها اطمینان نباید کرد؛
این حرف ما [است]. این [هم] مطلب دوّم.
|