تدبير ش 14
صبر و شكيبايي در مقابل مصائب و سختي ها را در فرماندهان و مديران تقويت نمائيد .
يادگاران ايثار و شهادت؛ آن كسانى كه شربت صبر در راه خدا را چشيدند؛ « وَ بَشِّّرِ الصّابِرِيِنَ الّذِينَ اِذَا اَصَابَتهُم مُصِيبَةٌ قَالُوا اِنّا لِلَّه وَ اِنّا اِلَيهِ رَاجِعُون اُولَئِكَ عَلَيهِم صَلَوَاتٌ مِن رَبِهِم وَ رَحمَةً. »(بقره 154-156) در قرآن يكى از كمنظيرترين تعبيرات، اين تعبير است. صلوات و رحمت خدا بر آن صابران كه مصيبت و حادثهى گزنده را تحمل مىكنند و با روى باز با آن مواجه مىشوند. مادرى كه دستهگلِ عزيز خود را در طول ساليان دراز بزرگ كرده و به برگ و بار رسانده؛ پدرى كه آرزوىِ جوانى فرزند را در طول ساليان دشوارِ تربيت همواره در دل پرورانده، ناگهان خبر مىشود كه اين جوان در جبههى جنگ به شهادت رسيد؛ صبر مىكند. خبر شهادت به همسر محبوب او مىرسد؛ يارِ دورانهاى تلخ و شيرين زندگى و دلِ پيوند خوردهى با دلِ اين زن؛ خيلى اينها سخت است؛ خيلى سخت است؛ اما مردم ما با بازترين چهره و شيرينترين برخورد، اين سختيها را تحمل كردند. اين گزافه نيست اگر بگوييم در هيچ ملتى و در هيچ جنگى،آزمايشى كه ملت ما دادند، پيش نيامده است. خود جنگ يك داستان است، دنبالههاى جنگ - يعنى خانههاى رزمندگان، خانههاى شهيدان، خانههاى جانبازان، خودِ آن جانبازان - يك داستان ديگرى است؛ اين داستان دوم گاهى از آن داستان اول گزندهتر است. صبرِ پدر و مادر و همسر و فرزند در فقدان عزيزشان در جبهه، گاهى دشوارتر از صبر خود آن رزمنده است در زير گلولههاى آتشبار دشمن. 18/8/85
مراقب باشيد افق و چشم انداز نسل جوان ما همواره به سوي رحمت و رضوان الهي گشوده باشد
«انّ اللَّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أموالهم بأنّ لهم الجنّة»(توبه 111)؛ اين جان را خداى متعال با بهشت معامله مىكند. «هى فلا تبيعوها بغيرها»، مبادا اين جان با ارزشِ انسانى را به غير بهشت بفروشيد. ارزش جان شما بهشت است. جان شما ارزشى به قدر بهشت دارد. آنچه كه براى يك انسان اهميت دارد... ، موفقيت در اين دنيا، چشمانداز خوب و در نهايت چشمانداز رضوان الهى و بهشت الهى است. اين با مجاهدت به دست مىآيد، با صبر به دست مىآيد، با پرهيزگارى و پاكدامنى به دست مىآيد و با تلاش خستگىناپذير به دست مىآيد. در مقابل چالشهايى كه دشمن آفريده، انسان سختىهايى را تحمل مىكند؛ اما قرآن به ما مىگويد از اين سختيها نترسيد: «ان تكونوا تألمون فإنّهم يألمون كما تألمون»(نساء 104) ؛ اگر شما از ناحيهى آسيب دشمن رنجى را تحمل مىكنيد، دشمن هم از ناحيهى مقاومت، صبر و رشادت شمارنجهايى را تحمل مىكند؛ اما با اين فرق: «و ترجون من اللَّه ما لا يرجون » ( نساء 104) ؛ چشمانداز براى شما چشماندازِ روشن است، اما براى دشمن نه. مسئلهى شهادت و مسئلهى جهاد در اسلام اين است: تلاشِ از همه سو سود، بدون زيان؛ تلاشِ صادقانهاى كه به زندگى انسان معنا مىدهد؛ جهت حركت انسان را معين مىكند؛ چشمانداز آيندهى زندگى را به عنوان يك ملت، چشمانداز روشن و تابناكى مىكند و چشمانداز سرنوشت نهايى انسان را به عنوان يك فرد، رضوان الهى قرار مىدهد. 18/8/85
همه ثروت و قدرت اين ملت در «ايمان » ، «مجاهدت » و «استعــدادانساني » آن است، در حفظ ، تقويت و تعالي آن همت گماريد
ملت عزيز ايران! شما مسلح و مجهز به ايمان و همت و استعداد و قابليت انسانى هستيد؛ اين اساس ثروت اين ملتِ با همت، با ايمان و با استعداد است. جوان ايرانى داراى قابليتهايى است كه از متوسط قابليتهاى جوانان دنيا بالاتر است. متخصصان و كارشناسهاى ما به من
مىگويند در هر كارى از كارهاى فنى و علمى كه ما نيرو گذاشتيم و متمركز شديم، توانستيم آن كار را به بهترين وجه انجام دهيم؛ به توفيق و حول و قوهى الهى هم درمسائل فنى اينطور است، هم در مسائل انسانى و اجتماعى، و هم در مسائل سياسى. پشتوانهاش هم همين ايمان، وحدت و همبستگى شماست. اين ارتباطِ گرم و صميمانهى شما با مسئولان كشور است؛ اين را نبايد از دست داد. همتِ كار، همتِ تلاش و ايمان جوشندهى شما مردم، شما را مثل كوه استوار كرده است. بايد همين همت باقى بماند. انشاءاللَّه تمام آرمانهاى انقلاب به نتيجه برسد. 19/8/85
با عمل به تكليف و به اهتزاز نگاه داشتن پرچم « لا اله الا الله »، به پيروزي روزافزون در مقابله با كفار استمرار ببخشيد.
آنچه همهى ملت ايران و شما مردم عزيز بايد بدانيد ... اين است كه در رويارويى ميان اسلام، حركت اسلامى و اردوگاهِ كفر و استكبار، سهم پيروزيهاى جبههى اسلام و ايمان، چندين برابر بيشتر از سهم پيروزيهاى جبههى مقابل است. مسئله، تنها مسئلهى ايران نيست؛ مسئلهى نهضت اسلامى است و ملت ايران پرچمدارِ اين نهضت است. آن روزى كه ما مردم ايران نهضت اسلامى را در اين كشور آغاز كرديم، به قصد ايجاد يك نهضت جهانى نبود. دلسوزان، علاقهمندان و آگاهان، آنچه را كه براى امر به معروف و نهى از منكر و دفاع از حق و قيام در مقابل ظلم تشخيص مىدادند، انجام دادند. و امام بزرگوار ما بارها گفته است، در هر موقعيتى آنچه را كه احساس وظيفه مىكرد، آن را انجام مىداد و در راه آن قدم برمىداشت؛ و مشكلات او را به عقب نمىراند. نيت مبارزان، نهضتكنندگان و ملت ايران، اصلاح در مسائل جارى كشور خودشان بود. اما خاصيت سخن و دعوى حق، همين است كه دلهاى مشتاق را در همهى نقاط عالم به خود جذب مىكند. قيام ملت ايران توانست مسلمانان نقاط مختلف دنياى اسلام و كشورهاى اسلامى را متوجهِ خود كند و به آنها تكانِ سختى بدهد؛ خيلىها را از خواب بيدار كرد و جوانها را هم متوجهِ آرمانهاى دستيافتنى كرد. لذا حركت، حركت اسلامى شد... (در قضيه پيروزي حزب الله بر ارتش مجهز اسرائيل) در صحنه، ملت لبنان و حزباللَّه بودند؛ اما در دنيا قضاوت همهى اهل نظر اين است كه ملت ايران در اين قضيه پيروز شد. امروز در دنياى اسلام، هر گروه مسلمانى و هر شعارِ اسلامى و ارزشىاى كه به پيروزى مىرسد، قضاوت دنيا و سياستمداران در سطح بينالمللى، اين است كه ملت ايران در اين قضيه پيروز شد؛ در حالى كه ملت ايران كارى به كارِ فلان كشور و فلان مجموعهى سياسى يا انقلابى ندارد. اين به خاطر اين است كه پرچم پُرافتخار استقلال ملتها در زير سايهى «لاالهالّااللَّه محمّد رسولاللَّه»، در دستان شماست. و شما ملت توانستيد اين پرچم را با همهى سختيهايش در دست خود نگهداريد. نگذاريد سرنگون بشود. اين توانايى را ملت ايران نشان داده است. براى ملت ما اين يك افتخار بزرگ است. 20/8/85
«ايستادگي » مردم و مسئولين ، شرط خدا براي دستيابي به سعادت جامعهي انساني است .
خداى متعال وعدهى قطعى كرده است كه: «انّ الّذين قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا تتنزّل عليهم الملائكة الّا تخافوا و لاتحزنوا»(فصلت 30)؛ استقامت در راه درست نتيجهاش اين است كه خداى متعال اندوه و ترس را از يك انسان و يك جامعه سلب مىكند و موفقيت را نصيب آنها مىكند. ما راهى كه انتخاب كرديم، راه خداست. راه خدا فقط به معناى عبادت كردن و در كنج نشستن نيست؛ راه خدا يعنى به سعادت رساندن جامعهى انسانى. ملت ما اين راه را انتخاب كرد؛ يعنى راه عدالت، راه انصاف، راه عبوديت الهى، راه برابرى انسانها، راه برادرى انسانها با يكديگر و راه اخلاق نيكو و پسنديده و فضيلتهاىانسانى؛ و در اين راه پافشارى هم كرده است؛ با سختيهايى كه در اين راه هست، مقابله كرده و از آنها نهراسيده است. انشاءاللَّه ميوههاى شيرين و دلنشين اين ايستادگى را خداى متعال به او خواهد چشاند. 21/8/85
تدبير ش 26
ضرورت قدرشناسي ازخانوادههاي شهيدان و ايثارگران
پديده عظيم و تاريخي حيات دوباره اسلام و بيداري امت اسلامي به بركت نهضت مردم ايران و فداكاريخانوادههاي شهدا شكل گرفته و در هميـن سـه دهه به انـدازه صـدهـا سـال به پيش رفتـه است…شهيدان نه فقط افتخار ملت ايران بلكـه حقـيقتـاً افتخاري بـراي نسـل امـروز بشـر هستند…جانبازان، شهيدان زنده هستند هر لحظهاي كه اين عزيزان درد و دشواري جانبازي را با ياد خداوند تحمل و شكر ميكنند، اجر مجاهدت دارند و اگر با همين روحيه، خدا را ملاقات كننداجرشهيد نصيــبآنان خواهدشد. خانوادههايشهيدانوايثارگران،ستونها وپايههاي عظيم نظام اسلامي هستند و قدرشناســي از ايــن عزيزان وظيفهاي همگاني است. (گزارش خبري) 13/10/86
شرح حال سرداران شهيد را بخوانيد
در دوران دفاع مقدس، اوايل كار، بخصوص بچههاي سپاه و بسيج واقعاً چيزي نداشتند؛ سلاح لازم را نداشتند؛ عمدهي سلاحشان همين كلاشينكف بود؛ يك تفنگ انفرادي. نميشد با اين سلاح جنگيد؛ لذا به فكر افتادند. خود اين به فكر افتادن، بابهايي را به روي آنها باز كرد. من توصيهام به جوانهاي عزيز اين است كه شرح حال سرداران شهيد را بخوانيد. در لابهلاي حرفهاي اينها، حالا يك بخشهايـــي عاطفـي و معنـــوي و اينهاست - كه آنها هم به نوبهي خود منافعي دارد - اما بخشهايي هم بخشهاي تجربي كارهاي اينهاست كه در ميدان جنگ چگونه عمل ميكردند. من بارها گفتهام كه در دوران جنگ، ما بايستي آر.پي.جي هفت را به صورت قاچاقـي با پولِ چند برابـــر از كشورهــاي ديگر ميآورديم و نهايت سختي را متحمل ميشديم؛ پولِ چند برابر هم ميداديم تا يك تعداد سلاحهاي ابتدايي اينطوري را به دست بياوريم. ... ما احساس كرديم كه بايد به خودمان تكيه كـنيم. جوانهاي ما به خودشان تكيه كردند. اين تكيهي به خود، استــعدادها را جــوشاند. ايــن جــوشش استعدادهــا فــرآورده دارد؛ فرآوردهها هر يكي چندين دنباله دارد. 13/10/86
فداكاري، لازمه هر پيشرفت و تحول
فداكاري لازمه هر پيشرفت و تحول است... به بركت انقلاب ملت ايران، گرايش به «دين و معنويت» در جهان سراسر ماديت امروز، احيا شد و ملت ايران در چشم جهانيان عزيز و مقتدر گرديد و اين افتخار در درجه اول متعلق به شهدا، ايثارگران و خانوادههاي آنــان اسـت... جوانانِ امــروز نيـز پرچمداران ايثار و فداكاري در راه اعتلاي اسلام و ايران اسلامي هستند و اين ملت با توكل به خدا همچنان به پيمودن راه پرافتخار شهيدان ادامه ميدهد. (گزارش خبري)13/10/86
روزبه روزبرحجم مجاهدتها و كيفيت آن بيفزاييد
براي ملت ما بسيار مايه مباهات است كه نيروهاي مسلح در فصلي بسيار دشوار امتحان درخشاني را تقديم كردند....دوران هشت سال پر ماجراي دفاع مقدس يك عرصه آزمايش بود ، علاوه بر اينكه خود نيروها و استعدادها و جوانان پر نشاط را براي فعاليتهاي بزرگ و بزرگتر آماده كرد و استعدادهاي آنها را شكوفا كرد، ميدان ارائه يك مجاهدت صادقانه به ملت ايران بود.اين ذخيره بسيار پر ارزشي است.
آنـچه كـه مـن به سپـاه و ارتـــش و نيروي انتظامي و مجموعههاي عزيز بسيج اصرار دارم دائماً يادآوري كنم اين است كه اين ارزشها را بايد روز به روز در خود عمق ببخشيـــد. ما نبايــد به مجاهدتــي كه خداونـد توفيـــق آنرا در گذشته به ما داده است اكتفا كنيم. ملت ما، آرمانهاي ما،انقلاب ما، شهداي ما و امام بزرگوار ما شايسته هستند كه روز به روز بر حجم اين مجاهدتها و كيفيت آن بيفزاييد .
14/11/86
تدبير ش 28-29-30
هر چه به شهيد نزديكتريد، افتخارتان بيشتر و مسؤوليتتان سنگينتر است
عزيزان! اگر شهيدان عزيزند-كه عزيزترينند- اگر براي ما گرامــياند - كه گراميترينند-گراميداشت آنها به معناي اين است كه ما راهشان را ادامه بدهيم و اهدافشان را دنبال كنيم. دنبال كردن راه آنها يعني بايستي اهداف جمهوري اسلامي و ارزشهاي اســـلامي- ايــن پايههاي مستحكم و اين شاخصهاي نمايان كه ميتواند اين ملت را به اوج افتخار دنيوي و اخروي برساند - در نظر داشته باشيم و دنبال كنيم. هر چه به شهيد نزديكتريد، افتخارتان بيشتـــر و مسؤوليــتتان سنگينتر است... آنهايي كه رفتند، رفتند و راهها را گشودند؛ من و شما كه مانديم بايد از اين راههاي گشوده حركت كنيم و پيش برويم. والّا اگر آنها راه را باز كنند و مابنشينيم ودستروي دست بگذاريم و تماشا كنيم،اين قدرنشناسي و نمكنشناسي است. نمكشناسي در قبال شهدا اين است كه وقتي آنهاراهرا باز كردند، ما از اين راه حركت كنيم و پيشبرويم. اين امروز وظيفهي ماست. 13/2/87
به بركت شهيدان، مفاهيم انقلاب اسلامي روز به روز رسوخ بيشتري پيدا ميكند
اگر حادثهي كربلا نبود، ما امروز از مباني و اصول اسلام هم چندان خبري نميداشتيم و شايد فقط نامي از اسلام به گوش ما ميخورد. اين خون مقدس و اين حادثهي بزرگ، نه فقط كوچك نشد، كمرنگ نشد، ضعيف نشد، بلكه روزبهروز قويتر و برجستهتر و اثرگذارتر شد؛ اين يك نمونهي برجسته است. انقلاب شما وشهادتشهيدانشماهماز همين قبيل است. در اول حـادثهاي زلـزلهگـون بود؛ خيليهاتحليل كردند: يك زلزله است، ميگذرد و فراموش ميشود! اما اينجور نشد؛ عكس شد. امروز در اعــماق دل ملتــهاي مسـلمان، مفاهيم انقلاب اسلامي روز به روز رسوخ بيشتري پيدا ميكند؛ اين نه حرف من، بلكه محصول تحليلهاي كسانياستكهدشمنترينِدشمنانشان، ملت ايران و انقلاب اسلامي است! آنها ميگــوينــد؛ آنــها شــهادت مـيدهــند. اينـي كه مــيبينيد تهديد مــيكنــند و عـليه ملت ايران عربده ميكـشند، بــه خاطر همين تحــليل اسـت؛ ميترســند! ميبــينند ايــن حادثه خــاموش نشد؛ ميبينند اين موج كمرنگ نشد و مرتب برجستهتر و گستردهتر و عمق آن بيشتر ميشود؛ لذا ميترسند. 13/2/87
جانبازان هم شهداي زندهاند، سرنوشت شهيد پرواز بود و سرنوشت اين فعلاً ماندن
جانبازان هم شهداي زندهاند؛ شما جانبازان عزيز هم مثل شهدا هستيد؛ شهيد هم همين ضربهاي را كه جانباز تحمل كرده است، او هم تحمل كرده؛ سرنوشــت او پــرواز و رفــتن بود، سرنوشت اين فعلاً ماندن. خانوادهي شهدا، پدر و مادر شهيد، همسر شهيد، فرزندان شهيد، برادران و خواهران و خويشاوندان شهيد، پدران و خواهران و همسران جانبازان بايد افتخار كنند. 13/2/87
زن و مرد و جوان بايد تكيه كنند روي استقامت، و ثبات قدم بر سخن حقي كه از آن پيروي كردهاند
مجاهدت،صفا،پايبنديبه عقيدهي حقــي كه آســان به دســت نيامده است... اينها شرافتهاي حقيقي است. در مشخـــص كــردن سلسـلــهي ارزشهاي اسلامــي، مــا روي ايــن ارزشها تكيه ميكنيم. زن و مـــرد... جوان ... براي اينكه در منطق اسلام جزو اشراف به حساب بيايند و شريف محسوب بشوند، روي اين چيزها بايد تكيه كنند: روي استقامت و ايستادگي و ثباتقدم بر آن سخن حقي كه آن را شناختهاند و از آن پيروي كردهاند و به آن دل بستهاند. اين مايــهي شـرافت است؛ «اشراف امّتي حملة القرآن و اصحاب اللّيل». ديگران صاحبان ثروت را، صاحبان مقام را، اشراف ميداننـــد. اســلام معيارش براي تعيين شريف، معيار ديگري است. هركه بيشتر در راه خدا مجاهدت ميكند، هركه بيشتر و عميقتر به مباني الهي دل ميبندد، هركه صادقانهتر در اين راه قدم ميگذارد، شرافتش پيش پروردگار بيشتر است. 16/2/87
شهدا مایهی رونق حیات معنویاند در کشور
بیانات در دیدار اعضای کنگرهی بزرگداشت شهدای استان قزوین 97/8/19
شهدا مایهی رونق حیات معنویاند در کشور؛ حیات معنوی یعنی روحیه، یعنی احساس هویّت، یعنی هدفداری، یعنی به سمت آرمان ها حرکت کردن، عدم توقّف؛ این کار شهدا است؛ این را هم قرآن به ما یاد می دهد. شهدا تا هستند، با تن خودشان دفاع می کنند، وقتی می روند، با جان خودشان: وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛ ببینید این استبشار، مال بعد از رفتن است، تا هستند، جانشان و تنشان و حرکت مادّیشان در خدمت اسلام و در خدمت جامعهی اسلامی است، وقتی می روند، معنویّتشان، صدایشان تازه بعد از رفتن بلند می شود. نطق شهدا بعد از شهید شدن باز می شود، با مردم حرف می زنند -بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم- با ماها دارند می گویند؛ [باید] ما گوشمان سنگین نباشد تا بشنویم این صدا را. کاری که شماها می کنید، خانوادهی معظّم شهدا می کنند یا بزرگداشتداران در شهرهای مختلف؛ مثل قزوین، بیرجند و جاهای دیگر انجام می دهند، این است که این صدا را به گوش سنگین ماها برسانید؛ مهم این است که ما بشنویم این صدا را و خدای متعال در این صدا هم اثر گذاشته؛ واقعاً اثر گذاشته؛ جوری شده است که وقتی از شهیدی یک چیزی نقل
می شود، یک حرف دقیق و متینی نقل می شود، اثر می گذارد بر روی دلها، دلها را منقلب می کند. و همین شهدای جوانی که می روند این روزها برای دفاع از حرم یا رفتهاند شهید شدهاند؛ از جمله همان شهید عزیز قزوینی شما، حرف اینها، اقدامشان، حرکتشان، خاطرهشان، سخنانی که راجع به اینها گفته می شود، همهی اینها بیدارکننده است، همهی اینها هوشیارکننده است. ما گوشمان سنگین است، این پیام ها را درست نمیشنویم؛ اگر به ما بشنوانند این پیام ها را، دیگر این گرایش به شرق و به غرب و به دشمن و به کفر و الحاد و مانند اینها، از بین ما رخت بر خواهد بست.
ضعف هایی که شما مشاهده می کنید در ما، به خاطر این است که پیام شهدا را نمیشنویم
بیانات در دیدار اعضای کنگره ی بزرگداشت شهدای استان قزوین 19/8/1397
این ضعف هایی که شما مشاهده می کنید در ما، به خاطر این است که این پیام را نمیشنویم؛ اگر این پیام را بشنویم، روحیهها قوی خواهد شد، حرکت، حرکت جدّیای خواهد شد. بههرحال کار بسیار باارزشی است کاری که شماها دارید می کنید؛ بزرگداشت شهیدان، و عرض کردیم، سی سال می گذرد از پایان دفاع مقدّس امّا اگر سیصد سال هم بگذرد، این شهدای عزیز ما فراموش نخواهند شد؛ روزبهروز اینها زندهتر می شوند؛ بحمداللّه در جامعهی ما روزبهروز اینها زندهتر دارند می شوند، [البتّه بعضیها] سعی می کردند که شهدا را به دست فراموشی بسپرند، سعی می کردند در عظمت کار اینها خدشه ایجاد کنند، مناقشه درست کنند، نتوانستند؛ بعکس شد و امروز بحمداللّه اینها الگوی ما هستند، اسوهی ما هستند، خداوند انشاءاللّه شهدای عزیز ما را با پیغمبر محشور کند و خداوند انشاءاللّه شماها را که بزرگداشت این عزیزان را وظیفهی خودتان دانستید و وارد شدید، توفیق بدهد، انشاءاللّه اجر به شماها بدهد که این کار را هرچه بهتر انشاءاللّه بتوانید انجام بدهید.
هرچه می توانید راجع به شهیدان بنویسید،ثبت کنید، ضبط کنید، کار هنری انجام بدهید
بیانات در دیدار اعضای کنگره ی بزرگداشت شهدای استان قزوین 97/8/19
و همینطور که اشاره کردیم قبلاً به مناسبت شهدای بیرجند، هرچه می توانید از یاد این شهیدان استفاده کنید، هرچه می توانید راجع به اینها بنویسید، بشنوید، ثبت کنید، ضبط کنید، کار هنری انجام بدهید. هیچ لزومی هم ندارد که مبالغه و اغراقگویی دربارهی اینها بشود. من می بینم گاهی اوقات بعضیها اغراقگویی می کنند؛ هیچ لزومی ندارد. نفْس عمل اینها اینقدر عظمت دارد که هیچ احتیاج به آرایش و بزک کردن و اغراقگویی و مانند اینها ندارد؛ کارشان کار مهمّی است، چه کسی از جان خودش می گذرد؟ ما مردم معمولی دنیا برای یک نفع کوچک،حاضریم کار خلاف هم انجام بدهیم، آنوقت اینها آمدند از عزیزترین شیئی که برای یک انسان وجود دارد؛ یعنی از عمرش، جانش، گذشتند برای خدا؛ در سنین جوانی، در وقتیکه شهوات در انسان قوی است، در وقتیکه آرزوها در انسان قوی است، پا روی این آرزوها گذاشتند، پا روی راحتی و آسایش جسمی گذاشتند و حرکت کردند در راه خدای متعال و جان خودشان را دادند. خود این حرکت، اینقدر عظیم است، اینقدر باشکوه است که هیچ احتیاج به اغراقگویی ندارد. کار را انشاءاللّه با همین دقّت و با همین اتقان دنبال کنید و انجام بدهید. خداوند انشاءاللّه به شما خیر بدهد و کمک کند.
صبر در مصیبتِ فقدان فرزند دارای ارزش والا و مهمی است
بیانات در دیدار جمعی از خانوادههای شهدا97/9/21
سلام خدای متعال و بندگان صالحش و ملائکهاش بر ارواح طیّبهی شهیدان؛ همهی شهیدان تاریخ، شهیدان اسلام، شهیدان انقلاب اسلامی و شهیدان دفاع: از انقلاب، از اسلام، از حریم اهلبیت، و از امنیّت کشور تا امروز. خیلی خوشآمدید خانوادههای محترم شهدا، پدرها، مادرها، همسرها، فرزندها. قدر خانوادهی شهدا و پدرها و مادرها و همسرها و فرزندان و برادران و خواهران شهدا و داغداران شهدا را بندگان صالح خدا می دانند؛ علّت هم این است که خدای متعال بر شما سلام و درود فرستاده است: اُولئکَ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَـة؛ [اینکه] خدا صلوات بفرستد، خدا درود بفرستد، خیلی رتبهی والا و مهمّی است؛ چون صبر کردید، چون مصیبتِ فقدان فرزند را که برای اغلب مردم دنیا یک عزا است، شما تبدیل کردید به یک عید، به یک تبریک؛ از اینکه خدای متعال جوان شما را در جوار خود «اَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون» قرار داده است، شما تسلّی پیدا کردید؛ این صبر خانوادهی شهدا یک چنین ارزشی دارد.
هیچ نیرویی در دنیا نیست که بتواند در مقابل شهادت طلبی ایستادگی کند
بیانات در دیدار جمعی از خانوادههای شهدا 97/9/21
پیام شهیدان حقیقتاً پیام بشارت است؛ ما باید گوشمان را اصلاح کنیم که این پیام را بشنویم؛ بعضی نمیشنوند پیام شهدا را، لکن این [آیهی] قرآن کریم است: وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون، پیام شهیدان، پیام نفی ترس و اندوه است. البتّه این [نفی] ترس و اندوه، مصداق اتمّش برای خود آنها است؛ در آن نشئهی پُر از ترس و پُر از اندوه که همهی انسان ها گرفتار خود هستند، پیام کسانی که در راه خدا به شهادت رسیدند -یعنی همین جوان های شما؛ چه آنهایی که در دفاع مقدّس به شهادت رسیدند، چه آنهایی که در دفاع از مرز به شهادت رسیدند، چه آنهایی که در دفاع از امنیّت به شهادت رسیدند، چه آنهایی که در دفاع از حرم و از حریم اهلبیت به شهادت رسیدند- بشارت است برای خودشان و همچنین برای مخاطبانشان؛ اینکه امام بزرگوار فرمود ملّتی که شهادت دارد اسارت ندارد، به این خاطر است. وقتی شما به فدا شدن در راه خدا به صورت یک موفّقیّت بزرگ نگاه کردید، به سمت خطر -بهخاطر شهادت- بیمحابا حرکت کردید، هیچ نیرویی در دنیا نیست که بتواند در مقابل شما ایستادگی کند.
غلبه و قدرت متعلّق به آن ملّتی و آن مردمی است که معتقدند اگر در این راه برایشان خطری پیش بیاید، ضرری پیش بیاید، شهادت و از دنیا رفتن پیش بیاید، آنها برنده هستند، بازنده نیستند؛ آن ملّتی که این روحیه را، این اعتقاد را دارد، شکست برای آن ملّت وجود ندارد؛ این ملّت پیش خواهد رفت، همچنانکه ملّت ایران در راهِ بسیار پُرخطر و پُرزحمت خود، تا امروز پیش رفته است. شوخی است؟ همهی قدرتمندان فاسد ظالم خبیث عالم دست به دست هم بدهند، در مقابل ملّت ایران بِایستند، هیچ غلطی هم در طول چهل سال نتوانند بکنند و این نهال تازهپا تبدیل بشود به این درخت مستحکم، شجرهی طیّبه و غیر قابل تکان دادن! این را چه کسی کرد؟ اعتقاد به شهادت، این سرنوشت افتخارآمیز را برای کشور به وجود آورد؛ یعنی همین جوان های شما.
اگر این شهادت ها نبود، اگر این شجاعت ها نبود، اگر این صبرهای پدر و مادرها و همسرها نبود، معلوم نبود وضع کشور چگونه می شد
بیانات در دیدار جمعی از خانوادههای شهدا 97/9/21
گریه می کند، آرزو می کند که در راه خدا شهید بشود؛ به پدرش، به مادرش، التماس می کند می گوید من رفتم در عملیّات شهید نشدم، چون شما راضی نبودید؛ شما راضی بشوید تا من شهید بشوم. در شرح حال یکی از همین شهدای [مدافع] حرم خواندم که به همسرش می گوید شما راضی نبودی من شهید بشوم، شما نمی گذاری من شهید بشوم؛ التماس می کند به همسرش که تو راضی بشو تا من شهید بشوم. دنیای مادّی معنای این حرف ها را نمی فهمد، درک نمی کند. این روحیه و این اعتقاد است که جوانِ مؤمنِ انقلابیِ ما را در مقابل حوادث، مثل کوه استوار نگه می دارد. بله، بارها گفتهایم بعضی از عناصر انقلابی از راه برگشتند؛ انقلاب ریزش داشته است، دلِ کسانی بستهی به دنیا شد. صدر اسلام هم همینجور بود؛ در صدر اسلام هم یک عدّه انقلابیّونِ اوّلِ کار، بعد شدند دنیادارانِ اواسط و اواخر عمر. بله، این هست؛ امّا در کنار این ریزش، چند برابر، ما رویش داریم؛ رویش انقلاب؛ معجزهی انقلاب این است. بعد از چهل سال شما میبینید جوان مؤمن مسلمان که نه امام را دیده است، نه انقلاب را دیده است، نه دوران دفاع مقدّس را دیده است، نه آن حماسهها را از نزدیک دیده، امّا امروز با روحیهی انقلابی، مثل همان جوانِ اوّلِ انقلاب -مثل همّت و خرّازی و بزرگانی از این قبیل- می رود وسط میدان و با علاقه، با احساس مسئولیّت، با شجاعت تمام در مقابل دشمن میایستد. اینکه من می گویم جوان های مؤمنِ امروز، از لحاظ انگیزه از جوان اوّل انقلاب اگر جلوتر نباشند عقبتر نیستند، یعنی این. اینها رویش های انقلابند. این معجزهی انقلاب است، این معجزهی نظام جمهوری اسلامی است که می تواند همان روحیههای پُرتلاش و قوی و فولادین را بازآفرینی کند به شکل همین شهدای امروز شما؛ اینها مایهی افتخارند، اینها ستون های این انقلاب و این کشورند؛ جوان های شما هستند که این کشور را نگه داشتهاند، جوان های شما؛ این خون های پاکِ برزمینریخته هستند که مانع شدهاند که مستکبرین عالم، آمریکای جنایتکار، مثل دوران طاغوت بر این کشور مسلّط بشود؛ اینها نگذاشتند، جوان های شما نگذاشتند. اگر این شهادت ها نبود، اگر این شجاعت ها نبود، اگر این صبرهای پدر و مادرها و همسرها نبود، معلوم نبود وضع کشور چگونه می شد، معلوم نبود این کشور بتواند در مقابل این جبههی مستکبر ایستادگی کند. ایستادگی کردیم چون این کشور جوان هایی مثل شما داشت؛ و همچنان جوان ها هستند؛ ملّت هم قدر اینها را می داند.
کشور را شهدا و جوان هایی که ادامه دهنده راه آنها هستند نگه داشته اند
بیانات در دیدار جمعی از خانوادههای شهدا 97/9/21
شما ببینید در تشییع جنازهی این پیکرهای پاک -همین شهدای این روزها؛ شهدای مرز، شهدای دفاع از حرم، شهدای گوناگون امنیّت و امثال اینها- مردم چه می کنند! دیروز در کهکیلویه و بویراحمد دیدید این جمعیّت عظیم، تشییع جنازه کردند پیکر مطهّر یک سرباز شهید را؛ قضیّه اینجوری است، این مردم قدر می دانند. چهار نفر آدم کجفهمِ کجفکرِ دلبستهی به دنیای مادّیِ غرب حرف می زنند، تحلیلهای بیربط و بیمعنا می کنند؛ بکنند، [امّا] واقعیّت قضیّه غیر از آن چیزی است که آنها می گویند. جمهوری اسلامی نیرومند است با معنویّتش، با فکرش، با انسان های فداکارش، با ایمانش، با پدر و مادرهای مؤمن، با همسرهای مؤمن و با جوانان مؤمن. جوانی که از خانوادهاش صرف نظر می کند، از همسر محبوبش صرف نظر می کند، از کودک شیرینزبانش صرف نظر می کند، می رود در راه خدا مبارزه می کند و جان خودش را به خطر میاندازد؛ کشور را اینها نگه داشتهاند؛ نیرومندی انقلاب به وجود یک چنین انسان هایی و یک چنین ایمان هایی است؛ دشمن نمی فهمد.
پیام شهدا این است: اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛ خوف و حزن برداشته است در میدان شهادت
بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره بزرگداشت شهدای استان کرمان 97/12/9
خب، این مطالبی که آقایان ذکر کردند، این کارهایی که انجام گرفته، کارهای خوب و متنوّعی است و خوب انتخاب کردهاید؛ کارهای مختلفی است که هم جنبهی هنری، هم جنبهی علمی، هم جنبهی تبلیغی، هم جنبهی خدماتی، همه را مراعات کردهاید و کارهای خوبی انجام گرفته و انشاءالله که بتوانید به بهترین وجهی این کار را تمام کنید. مهم این است که ما به این توجّه کنیم که پیام شهیدان به ما چیست؛ این مهم است. وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛ این پیام شهیدان است. امروز همهی تلاش دشمنان ملّت ایران در جنگ نرم چیست؟ این است که ملّت ایران را اندوهگین و ناامید و ترسیده و مانند اینها بکنند، وادار کنند ملّت ایران را که از ورود در میدان بترسد، مأیوس باشد؛ پیام شهدا نقطهی مقابل این است: اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛ خوف و حزن برداشته است در میدان شهادت.
این پیام، پیام روز اوّل شهیدان نیست که خیال کنیم مثلاً ۳۰ سال، ۳۵ سال است شهید شده؛ نه، این پیام، پیام همیشگی شهیدان است؛ یعنی آنها در جوار قدس الهی و نعمت الهی هم که هستند، مرتّب دارند به ما پیام می دهند، بشارت می دهند: وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛ این پیام شهدا است. اگر وارد میدان مبارزه بشویم -یعنی همان چیزی که دشمنان ما از آن می ترسند و واهمه دارند- باید بدانیم که خدای متعال بیم و ترس و اندوه را از ما دور می کند؛ کما اینکه در دورهی دفاع مقدّس هم همینجور بود. آن کسانی که می رفتند جبهه و یک مدّتی آنجاها بودند، وقتی که می خواستند به محیط خانواده و شهر برگردند، محیط شهر برایشان سنگین بود یعنی واقعاً برایشان فشار داشت؛ [در صورتی که] آنجا برایشان مثل بهشت بود؛ یک معنویّتی بود، یک روحانیّتی بود، خوش بودند -خوشِ به معنای روحی و معنوی و غرق در ذکر الهی بودن- اینجوری بودند. جوان ها آنجا واقعاً در زیر رگبار، زیر خمپاره، زیر ترکش لذّت می بردند که این هم خاصیّت فداکاری است، خاصیّت حضور در میدان مبارزهی لله و جهاد فیسبیلالله است. وقتی میآمدند داخل شهر و این ارتباطات و انتظامات شهری و مناسبات گوناگونی را که در محیطها هست می دیدند، غالباً دلشان می گرفت، به ما هم می گفتند، واقعش هم همین بود؛ این به خاطر این است که آنجا صفا هست، آنجا معنویّت هست، آنجا بهشت است؛ مصداق کامل «لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون» آنجا است.
پرهیز از شتاب زدگی و بهانه گیری
بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری 97/12/23
در آن دوگانهی امیدواری و نومیدی، دچار نومیدی هم نباید بشویم: لا تَایئَسوا مِن رَوحِ اللهِ اِنَّه لا یَایئَسُ مِن رَوحِ اللهِ اِلَّا القَومُ الکّْفِرون-که در سورهی یوسف است- این مربوط به مسائل دنیایی است؛ «لا تَایئَسوا مِن رَوحِ الله» مربوط به مسائل معنوی نیست، مربوط به پیدا کردن یوسف است: یابَنِیَّ اذهَبوا فَتَحَسَّسوا مِن یوسُفَ وَ اَخیهِ وَ لا تَایئَسوا مِن رَوحِ الله؛(۲۱) «لا تَایئَسوا مِن رَوحِ الله» در پیدا کردن یوسف، که یک امر دنیایی است. پس بنابراین، این «لا تَایئَسوا مِن رَوحِ الله» یک امر کلّی است در امور دنیایی. البتّه در امور اخروی هم همین جور است امّا آیه در مورد امور دنیایی است. لا تَایئَسوا! چرا انسان مأیوس باشد؟ نخیر، ما امیدواریم که بتوانیم بینی این قدرت های مستکبر را به خاک بمالیم و رغم اَنفشان کنیم؛ می توانیم این کار را [بکنیم]، امیدواریم؛ [اگر] تلاش کنیم، همّت کنیم، بخواهیم، به خدا توکّل کنیم، از خدا بخواهیم، می شود.
دچار شتابزدگی و بهانهگیری هم نباید بشویم. یکی از چیزهایی که واقعاً ماها همه- من، شما آقایان- در شهرها، در خُطَب نماز جمعه، در بین طلّاب، فضلا، حوزههای علمیّه باید به آن توجّه بدهیم، این است که یکی از عیوب کار، این بیصبری و شتابزدگی است؛ مرتّب آدم پا به زمین بزند که «آقا چرا نشد؟ چرا نشد؟» خب هر چیزی قدری دارد، هر چیزی اَجَل و اَمَدی دارد، همه چیز باسرعت انجام نمی گیرد. یک وقتی یک نفری آمد خدمت امام و به ایشان از وضع دولت شکایت کرد- آن وقت بنده رئیسجمهور بودم- یک چیزی گفت؛ امام به او یک جملهای گفتند که من یادم نمی رود، گفتند «آقا! ادارهی کشور سخت است»؛ بنده که خودم رئیسجمهور بودم، وقتی امام این را گفتند واقعاً از ته دل این را تصدیق کردم. خیلی از کارها حتماً باید بشود و باید برای آن آماده شد و باید کمر همّت بست، منتها تا رسیدن به آنجا یک مقداری فرصت لازم است. این شتابزدگی و پا به زمین کوبیدن و احساس اینکه دیر شد، احساس خوبی نیست.
بنده اینجا این آیهی شریفه را یادداشت کردهام که قضیّهی حضرت موسیٰ است وقتی که برگشت و الواح را آورد و دید که آن قضایای گوساله اتّفاق افتاده. قالَ یقَومِ اَلَم یَعِدکُم رَبکُم وَعدًا حَسَنًا؛ خب خدا که به شما وعده داده که زندگی شما را درست خواهد کرد؛ اَفَطالَ عَلَیکُمُ العَهد، آیا طول کشیده؟ مگر از زمانی که بایستی وعدهی الهی انجام بگیرد گذشته که شما این جور بیصبری می کنید؟ خب صبر کنید، خدای متعال وعدهی خودش را عملی خواهد کرد. حُسن ظنّ به خدای متعال -که من یک بار دیگر در همین جلسه عرض کردهام- یک چیز لازمی است و سوء ظنّ به وعدهی الهی که «چرا نشد، چرا نشد؟» جدّاً مذموم است در آیات؛ اَفَطالَ عَلَیکُمُ العَهدُ اَم اَرَدتُم اَن یَحِلَّ عَلَیکُم غَضَبٌ مِن رَبکُم. من احتمال میدهم «یًّاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَکونوا کَالَّذینَ ءاذَوا موسیٰ فَبَرَّاَهُ اللهُ مِمّا قالوا»اشارهای به این باشد: «وَاِذ قالَ موسیٰ لِقَومِه! یقَومِ لِمَ تُؤذونَنی وَقَد تَعلَمونَ اَنّی رَسولُ الله» احتمالاً اشارهای به این است که مرتّب فشار میآوردند که «آقا، چرا نشد، چرا نشد؟» که البتّه اینها مال بعد از نجات از دست فرعون است، امّا قبل از نجات از دست فرعون هم همین جور بود؛ قالوِّا اوذینا مِن قَبلِ اَن تَأتِیَنا وَ مِن بَعدِ ما جِئتَنا، به حضرت موسیٰ اعتراض می کردند که حالا هم که تو آمدهای، باز [برای] ما همان اذیّت ها وجود دارد؛ یعنی ایرادهای بنیاسرائیلی که می گویند، واقعاً همین جور است؛ باید مواظب باشیم که اینها دامن ما را نگیرد.
حرکت در امداد به سیلزدگان خوزستان و دیگر مناطق، آموزش شهدای ما است
بیانات در دیدار شرکتکنندگان در مسابقات بینالمللی قرآن 1398/01/26
الان همین حرکتی که شما در امداد به سیلزدگان خوزستان و دیگر مناطق میبینید، آموزش شهدای ما است؛ امروز حرکت عظیم مردم از سرتاسر کشور به سمت مناطق سیلزده یک پدیدهی عجیبی است؛ به این توجّه دارید؟ حالا خوزستان یک جور، لرستان یک جور، ایلام یک جور، مازندران یک جور، گلستان یک جور؛ مردم، جوان ها می روند آنجا و همراه با جوان های خود آن محل ها، با تنشان، با دستشان، با امکاناتشان، بعضیها با پولشان، با جنسشان، با هدایایشان امداد می کنند؛ حرکت عظیمی راه افتاده؛ اینها در دنیا کمنظیر است. حالا در جاهای مختلف دنیا دستگاههای موظّف مثل هلالاحمرها یا مثلاً فرض کنید بعضی از بخش های دولتی می روند و کارهایی می کنند امّا [اینکه] آحاد مردم این جور سیلآسا حرکت کنند بروند، یک پدیدهی مهمّی است؛ این درس شهدای ما است.
جوانهای عزیز! اغلب شماها جوانید، آن روزها را ندیدهاید؛ در دههی ۶۰، در دوران دفاع مقدّس، همین جور جوان ها با شوق و ذوق حرکت می کردند، فداکارانه می رفتند؛ فَمِنهُم مَن قَضیٰ نَحبَهُ وَ مِنهُم مَن یَنتَظِرُ وَ ما بَدَّلوا تَبدیلًا؛ عدّهای شهید شدند، خوشا به حالشان! بعضی هم بسلامت برگشتند. آنهایی که بسلامت برگشتند، مراقب باشند سلامتشان را حفظ کنند؛ اینها آموزهی قرآن است، اینها درس قرآن است که جوان را آن جور در آن میدان وارد کار می کند و انسان مؤمن را حرکت می دهد.
مسئلهی شهدای عزیز کردستان از چند جهت حائز اهمّیّت است
بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای استان کردستان1398/03/30
مسئلهی شهدای عزیز کردستان از چند جهت حائز اهمّیّت است و با بقیّهِی مراکز کشور، یعنی با اغلب مراکز دیگر کشور، تفاوت دارد: یک نقطهی بسیار مهم این است که میدان کار مبارزین کردستان -چه آنهایی که در عرصهی دفاع مقدّس و جنگ و عمل نظامی فعّالیّت کردند، مثل پیش مرگان کُرد و سرداران و مانند اینها، چه آنهایی که در عرصهِی فرهنگی کار کردند مثل شهید شیخالاسلام و امثال ایشان- یک میدان هموار و آسوده و راحتی مثل بقیّهی شهرستانها نبود؛ ضدّانقلاب در خود شهرهایشان، در خود مراکزشان حضور داشت. مثلاً فرض بفرمایید مرحوم شیخالاسلام من یادم نمی رود آن سخنرانی بسیار قوی و پُرمغز و پُرمطلبی که ایشان در مسجد جامع سنندج وقتی ما آنجا رفتیم، در حضور چند هزار نفر ایراد کرد. خب همان وقتی که ایشان این سخنرانی را ایراد می کرد، قطعاً می دانست که کسانی هستند در خود سنندج یا بیرون سنندج یا شاید در خود آن مجلس که با این بیانات و ابراز این بیانات مخالفند، امّا در عین حال این شجاعت را، این قدرت روحی را نشان داد و آن سخنرانی قوی را در آنجا ایراد کرد. یا جوان های پیشمرگِ کُرد که من سال ۵۸ و ۵۹ چند بار در کردستان از نزدیک با اینها مواجه شدم؛ اینها کسانی بودند که با عناصر بیرون مرز مواجه نبودند، [بلکه] با عناصر داخل خانهی خودشان مواجه بودند، [با عناصر] داخل شهرهای خودشان مواجه بودند. مثلاً فرض کنید در یک محیطی مثل مشهد، خب مبارزان زیادی بودند که اینها حرکت می کردند به جبهه میآمدند، خیلیشان شهید می شدند، یا جانباز می شدند برمی گشتند؛ اینها این جور نبودند؛ همان جا و در محیط زندگیشان کسانی بودند که با اینها معارض بودند، مبارز بودند و علیه اینها توطئه می کردند؛ و اینها ایستادند، با آنها جنگیدند؛ این به نظر من یک نقطهی بسیار مهمّی است.
طرّاحی دشمنان این بود که از اختلافات مذهبی، برای شکست جمهوری اسلامی استفاده کنند
بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای استان کردستان1398/03/30
یک نقطهی دیگر این است که طرّاحی دشمنان انقلاب اسلامی و دشمنان جمهوری اسلامی این بود که از اختلافات مذهبی، جدا، و اختلافات قومی [هم] جدا، برای شکست جمهوری اسلامی استفاده کنند؛ چون کشور ما از لحاظ تنوّع قومی یکی از کشورهای کمنظیر است؛ اقوام مختلفی در این کشور تحت نام بزرگ ایران و نام بزرگ ملّت ایران در کنار هم زندگی می کنند. در کمتر جایی به این شکل وجود دارد؛ آن جاهایی هم که وجود دارد، سرشار از تعارض است. در بعضی از کشورهای همسایهِی ما، شما ببینید اختلافات بین مردم خودشان و اقوام دیگری که در آنجا هستند، چه اختلافات سنگینی است -که حالا من نمی خواهم اسم از آن کشورها بیاورم- چشم امید دشمنان به این بود که بتوانند در محیط اجتماعی ایران از اختلاف قومی و اختلاف مذهبی -مسئلهِی شیعه و سنّی- استفاده کنند. حالا من کردستان را مثال می زنم، بعضی از مناطق دیگر هم شبیه کردستان است، امّا کردستان مثال واضحش است. آنچه در کردستان اتّفاق افتاد، این بود که عناصر مؤمن و علاقهمند و هوشمند در کردستان این توطئهی دشمن را خنثی کردند؛ یعنی نگذاشتند که دعوای کُرد و فارس یا کُرد و ترک در آنجا زنده بشود. یک عدّه اقلّیّتی که تحت تأثیر دشمنان خارجی بودند یک حرف هایی می زدند؛ من رفتم مهاباد، همهی شهر مهاباد تقریباً تعطیل شده بود، آمده بودند برای سخنرانی؛ به نظرم در خیابان که ما آمدیم، همهی این دکّان ها تعطیل بود، همهی این جمعیّت مردم شهر آمده بودند در آن محلّی که محلّ سخنرانی ما بود جمع شده بودند تا سخنرانی ما را گوش کنند؛ و شعار می دادند، ابراز احساسات می کردند. من آنجا در سخنرانی خطاب به ضدّانقلاب گفتم که کسانی که از قول قوم کُرد حرف می زنند، بیایند اینجا را ببینند؛ این قوم کُرد است. قوم کُرد اینها هستند، نه آن مزدوری که رفته در بیرون کشور یا در یک نقطهای نشسته و به نام یک قوم حرف می زند؛ قوم کُرد این جمعیّت است. سنندج همین جور، جاهای دیگر همین جور.
بنابراین کاری که هم در کردستان، هم در آذربایجان غربی به وسیلهی مردم کُرد انجام گرفته، کار بسیار بزرگی بوده. اینها حقیقتاً توانستهاند به انقلاب خدمت کنند و دشمن را مأیوس کنند؛ که خیلی با ارزش است. و در این راه شهدایی دادند؛ هم در جنگ تحمیلی شهید دادند، هم در مبارزهی با ضدّانقلاب شهید دادند، هم شهدایی دادند به خاطر حمایتشان از جمهوری اسلامی؛ مثل همین شهید شیخالاسلام که اسم آوردیم، یا شهید عالی که جزو علمای آنجا بود و شهید ذبیحی که اینها ماموستاها و علمای معروف منطقهی کردستان هستند. شهادت اینها به خاطر حمایت از جمهوری اسلامی بود؛ سخنرانی کردند، اقدام کردند، فعّالیّت کردند، همکاری کردند با جمهوری اسلامی و به شهادت رسیدند. در روستاهای کردستان و آذربایجان غربی کسان زیادی در همراهی با مأموران جمهوری اسلامی فعّالیّت هایی کردند که مورد انتقام ضدّانقلاب قرار گرفتند و به شهادت رسیدند؛ یعنی شهادت در این منطقه یک شهادتی است که با فداکاری بیشتر، با تلاش و مجاهدت صادقانهی واضحی همراه بوده. خداوند انشاءالله درجات این شهدا را عالی کند.
آنچه ما امروز احتیاج داریم، این است که مردم ما قدر شهدا را بدانند
بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای استان کردستان1398/03/30
حالا این گزارشی که سردار محترم سپاه دادند، خب گزارش خوبی است لکن اینها عدد و رقم است؛ آنچه ما توصیه می کنیم، آنچه بنده روی آن تکیه می کنم، خروجیِ کارهایی است که انجام می دهید. بایستی معلوم باشد این ارقام و اعدادی که ذکر کردید برای تشکیل مجامع، یا نشر بعضی از آثار، یا [کارهایی] مانند اینها، چقدر توانسته است در فضای فکری مردم، بخصوص جوان ها، نسبت به تکریم مقام شهیدان اثر بگذارد؛ این مهم است. آنچه ما امروز احتیاج داریم، این است که مردم ما قدر شهدای ما را بدانند و بدانند که این جوانی که رفت به شهادت رسید، این عالمی که به شهادت رسید، این فرد کاسب زحمتکش یا زارع زحمتکشی که به شهادت رسید، چه خدمتی به کشور و به اسلام و به نظام جمهوری اسلامی کرده.
ما در کردستان خانوادهای را داشتیم که شش شهید دادهاند؛ اینها جزو چیزهای کمنظیر است، یعنی ما در کشور شبیه این را کم داریم؛ یک خانوادهای شش پسرشان را در راه خدا دادهاند؛ هم در راهپیماییهایی که شرکت کردند شهید شدهاند، هم در مبارزهی با ضدّانقلاب یا در جنگ تحمیلی به شهادت رسیدهاند؛ از این قبیل هست؛ این را بایستی نسل امروز بداند. جوان امروز باید بداند که اینکه ما به این وضعیّت رسیدهایم، بحمدالله شجرهی طیّبهی انقلاب رشد کرده و به ثمر نشسته و کارهای زیادی انجام گرفته، چه تلاش هایی در این راه صورت گرفته؛ مهمترینش همین تلاش شهدای ما است؛ این را باید نسل جوان بداند. پس بنابراین یک حرف این است که این کارهایی که انجام گرفته است به نحوی انجام بگیرد که خروجی مطلوبی داشته باشد؛ [یعنی] تأثیرگذاری بر روی افکار جوان ها و برداشت جوان و تلقّی جوان ها از مسائل کشور و مسائل گذشتهی خودشان [داشته] باشد. چهل سال از انقلاب دارد می گذرد؛ ما باید بدانیم که در پایهگذاری این انقلاب و محکم کردن پایههای این انقلاب چه تلاش هایی انجام گرفته؛ این را جوان امروز بداند؛ حالا آن که از نزدیک دیده، می داند؛ اگر چه بعضی از آنها هم دچار فراموشی می شوند و راه را کج می روند و حرکت را عوض می کنند، امّا عمدهی نگاه بنده به جوان ها است. جوان امروز بداند که چه کارهایی انجام گرفته که این پایه این جور مستحکم شده و می تواند نظام جمهوری اسلامی با سربلندی احساس افتخار بکند. این یک نکته است.
کارهای وظیفهی ما تکریم شهدا و خانواده های شهدا است
بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای استان کردستان1398/03/30
وظیفهی ما تکریم شهدا است، این را فراموش نباید بکنیم؛ وظیفهی ما تکریم خانوادههای شهدا است؛ خانوادههای شهدا هم از لحاظ اهمّیّتِ صبرشان و کارشان در ردیف اوّل قرار دارند؛ باید از اینها تکریم کنیم و به اینها احترام کنیم. و این تکریم هم صرفاً تکریم زبانی نباشد، اگر چه تکریم زبانی هم مهم است. اینکه بعضیها می گویند تعارف زبانی [خوب نیست]؛ نه، اینکه ما در زبان و در اظهاراتمان بزرگداشت برای شهید و مقام شهید قائل بشویم، چیز مهمّی است؛ کسانی هستند که همین را برنمی تابند و ما بایستی در این جهت حرکت کنیم لکن در کنار این اقدامات عملی، تسهیلات و کمک های گوناگونی که وجود دارد، باید نسبت به خانوادههای شهدا و خانوادههای جانبازان و خانوادههای ایثارگران و مانند اینها انشاءالله انجام بگیرد.
برگزاری کنگره برای شهدا حرکت مفیدی است
بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره ملی ۶۲۰۰ شهید استان مرکزی 1398/7/10
خیلی متشکّریم از برادران عزیز و فعّالان بخش های مختلف در استان مرکزی که به فکر افتادید این حرکت مفید را انجام بدهید و یاد عزیز شهدای گرامی ما را در آن استان احیا کنید، مطرح کنید. استان مرکزی -که حالا آقایان فرمودید ۶۲۰۰ شهید در این دوران در آنجا هستند- شاید در گذشته هم شهدای بزرگی داشته؛ به احتمال زیاد بسیاری از این امامزادههایی که در سرتاسر این استان مدفون هستند به شهادت رسیدهاند. بنده به آن مقبرهی جناب سلطان سیّداحمد در هزاوه که از اجداد ما است رفتهام؛ وضع مقبره نشاندهندهی این است که این سیّد بزرگوار به طور عادی در اینجا دفن نشده؛ یعنی وضعیّت نشاندهندهی این است که آنجا حادثهای اتّفاق افتاده، درگیریای بوده، مسئلهای بوده؛ بقیّه هم همین جور؛ چون در استان اراک امامزادههای زیادی هم مدفونند؛ ما چند بار تا حالا رفتهایم زیارت کردهایم امامزادههای آن استان را، از جمله همین امامزادههای مستقر در ساروق را که آنجا بخش های مختلفی دارد و امامزادههای متعدّدی در آنجا مدفون هستند؛ کاملاً نشاندهندهی این است که آنجا مرکز شهادت بوده؛ یعنی سادات بزرگوار وقتی که میآمدند به سمت منطقهی امن -که آن روز ایران منطقهی امنی برای آنها بوده- یکی از مراکز نزدیک به آنها و سر راه، همین منطقهای است که امروز ما به آن، استان مرکزی می گوییم.
و حالا اینجا یا تحت تعقیب قرار می گرفتند و به شهادت می رسیدند، یا اینکه یک حرکتی را اینجا شروع می کردند-احتمال این هم هست که حرکتی را شروع می کردند- یک کاری علیه دستگاه ظالم آن وقت انجام می دادند و در درگیریها به شهادت می رسیدند. خداوند انشاءالله که مردم آن منطقه را از برکات شهدای آن منطقه برخوردار کند، کما اینکه ملّت ایران بحمدالله از برکات شهدا برخوردار است.
در مورد کار کنگرهی شهیدان که اشاره کردید، همهی این کارهایی که آقا ذکر کردند که انجام گرفته، کارهای خوبی است؛ بعضیاش کارهای بسیار خوب و کارهای خیلی لازمی است؛ انسان خرسند می شود وقتی می بیند که این توجّهات بحمدالله به آن نقاط و مراکز حسّاس معطوف شده. فرض بفرمایید که این طرح یک مسجد که مثلاً یک خاطره [در آن گفته شود]، این خیلی کار مهمّی است؛ خاطرات پدران و مادران شهدا و همسران شهدای جنگ تحمیلی، دفاع مقدّس، چیزهایی است که مثل جواهر قیمتی در دسترس ما است که [اگر] غفلت کنیم، از دست ما خواهد رفت، کما اینکه خیلی از آنها از دسترس ما رفته؛ بسیاری از پدران شهدا، مادران شهدا از دنیا رفتهاند؛ بسیاری از آنها دچار فراموشی شدهاند، در حالی که هر شهیدی، یک مجموعهی درس است برای هر کسی که در حال آن شهید تدبّر کند؛ هر کدام از این شهدا که انسان حالاتشان را می خواند، در خلال حالات زندگی آنها و در خلال وضع آنها در دوران دفاع مقدّس و در عرصهی جنگ، چیزهایی را مشاهده می کند که همهی آنها درس است.
ما به طور کلّی باید بدانیم آن کسانی که رفتند جهاد کردند و به شهادت رسیدند، افراد برجستهای بودند؛ سنّ کم و زیاد و مانند اینها فرقی نمی کند؛ اگر برجسته نبودند خدای متعال موهبت شهادت را به آنها نمی داد؛ نَفْس اینکه خداوند متعال این جوان را، این نوجوان را، این مرد را، این میانسال را در عرصهی جهاد فیسبیلالله، فائز به شهادت کرده، خود این نشاندهندهی این است که این یک امتیازی دارد؛ وقتی حالاتش را انسان ملاحظه می کند، شرح حالش را می خواند، اگر با دقّت نوشته شده باشد، می بیند بله، نشانههای این برجستگی در حالات او، در حرکات او، در اظهارات او وجود دارد که انسان واقعاً گاهی متعجّب می شود از سطح حکمت بالای صاحبان این مرتبهی والا
و برجسته؛ کلماتی که اینها می گویند، حرف هایی که اینها می زنند.
انگیزه شهدا برای رفتن به میدان جنگ
بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره ملی ۶۲۰۰ شهید استان مرکزی 1398/7/10
البتّه این مربوط به شهدا است؛ جانبازان هم یک فصل دیگری هستند، آنها هم همین جور؛ رزمندگانی که این راه را گم نکردند و ادامه می دهند این حرکت را، این جهتگیری را، آنها هم یک فصل جداگانهای هستند؛ هر کدام از اینها یک فصلی است. ما نیاز داریم که یاد اینها روزبهروز در کشور برجستهتر بشود، درخشندهتر بشود؛ واقعاً روحیهبخش و امیدبخش و جهتبخش است. یکی از چیزهایی که حتماً در این خاطرات شهدا و خانوادهها و مصاحبهها و مانند اینها باید در نظر گرفته بشود، این است که سؤال بشود، پرسیده بشود و آنها شرح بدهند که انگیزهی این جوان چه بود که رفت، انگیزهی این همسر جوان که راضی شد به رفتن شوهرش چه بود، انگیزهی این پدر و مادر که این نهال را پرورش دادند و حالا دارند رها می کنند در راه خدا، در میدان جنگ، چه بود؛ انگیزههای اینها خدا بود، انگیزههایشان رضایت الهی بود، انگیزههایشان ذکر و نام سیّد الشّهدا بود؛ وضع عرصههای جنگ ما این را نشان می دهد؛ این را نگذارید کهنه بشود، نگذارید فراموش بشود، نگذارید مجال برای انکار دیگران به وجود بیاید؛ انکار خواهند کرد، همچنان که امروز خیلی از بیّنات انقلاب را بعضیها جرئت می کنند دهنشان را باز کنند، صریح منکر بشوند؛ این را هم انکار خواهند کرد؛ اینها را باید برجسته کرد، باید نشان داد. به هر حال این توفیق برای شماها توفیق بزرگی است، یعنی شما این را برای خودتان توفیق بدانید.
برگزاری گردهمایی برای شهدا شروع کار است
بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره ملی ۶۲۰۰ شهید استان مرکزی 1398/7/10
یک نکتهی دیگر هم که در خلال بیانات آقایان بود، این است که این گردهمایی و این اجتماعی که به وجود میآید و فعّالیّت هایی که انجام می گیرد، شروع کار است؛ بله، این درست است، این کاملاً حرف درستی است. این جور نیست که ما بگوییم خیلی خب، حالا یک گردهمایی بزرگی درست کردیم و مقداری کتاب و مانند اینها چاپ کردیم و وظیفه تمام شد؛ نه، این آغاز کار است، این راه را باید دنبال کنید، جوان های ما باید با معارف انقلاب آشنا بشوند، با معارف دفاع مقدّس آشنا بشوند، نوجوانهای ما آشنا بشوند. خب بحمدالله در این سال ها این کارها شده، خیلی از این کارها انجام گرفته. امروز انسان جوان هایی را مشاهده می کند که در سنین جوانی، نه جنگ را دیدهاند، نه امام را دیدهاند، نه از آن دوران یادگاری برای خودشان، خانوادهشان وجود دارد امّا معارف الهی را مثل آن جوان دورهی انقلاب بلدند و می فهمند و گاهی اوقات [هم] عمیقتر، این موهبت الهی است؛ ما این راه را نبایستی فراموش کنیم. خداوند انشاءالله به شماها کمک کند، توفیق بدهد.
|