تدبير ش19
همراهي با محرومـان، كفـرستيزي و پاسخگويي به مقتضيات
زمان، مهمترين ويژگي عالمان روحاني در جامعه است
جايگاه و شان روحاني و عالم ديني، ادامه شان انبياء و افتخار بزرگي براي
روحانيت است. مسئوليت چنين جايگاهي قطعاً همطراز مسئوليت انبياء است و علماي
دين و روحانيت بايد همان وظايف را که درجهت اقامه قسط و عدل در جامعه بوده
است، با قبول سختيهاي آن انجام دهند ... طرفـداري هميشگــي روحـــانيت از
محرومان و مستضعفان و ملجا مظلومانبودن، يکي از ويژگيهاي مهم روحانيت است ...
پديده مهم ديگري که در طول دو قرن اخير در روحانيت مشهود است ، حضور علماي
دين دررهبري و اتاق فکر تحرکات ضد استعماري و ضد بيگانه است که از فتواي ميرزاي
شيرازي درتحريم تنباکو آغاز ميشود ... پيروزي انقلاب اسلامي در واقع نتيجه
مجاهدت روحانيت و عمل به مسؤوليت سنگين خود در طول تاريخ بود که امامخميني
(ره) و توانست با استفاده از اين ذخيره ارزشمند و پشتوانه مردمي، بزرگترين تحول
تاريخي را در ايران به وجود آورد ... و يکي ديگراز ويژگيهاي بارز روحانيت،
پاسخگويي به نيازهاي زمان است که در هر دورهاي با شناخت صحيح نيازهاي جامعه
، پاسخ مناسب به آن را دادهاند. (گزار ش خبري) 26/2/86
روحانيت بايد با حفظ استقلال خود ضمن تعامل با حكومت، به
نقد مشفقانه همت گمارد
لازمـه حفـظ جايگــاه و شـان روحانيت، حفظ استقــلال آن ميباشد اگر چه در
دوره کنوني همسو بودن روحانيت با حکومت يک نعمت است، اما روحانيت و حوزهها
بايد استقلال و نقش خود را بعنوان يک راهنما و مرشد حفظ کنند و هر جا که لازم
بود، يک منتقد دلسـوز و غيـرمـدعـي باشند ... امروز روحانيت با حکومت همسو است
و اين يک نعمت بزرگ است و نبايد آنرا به نقمت تبديل کنيم. اگر استقـلال حوزهها
سلب شود و حوزهها دولتي شوند، و اگر روحانيت جزء تشکيلات حکومتي شد، اين نعمت
به نقمـت تبـديل ميشـود. ما نمي گوييم روحانيت نبايد با حکومت تعامل داشته
باشد، بلکه معتقديم آنجا که لازم است روحانيت منتقد باشد، بايد به عنوان منتقدي
دلسوز نقش ايفا کند. (گزار ش خبري) 26/2/86
حوزه هاي علميه قم و مشهد با ايجاد تعامل ميان نحله هاي
فكري، به توليد دانـش همـت گمـارند
حوزه علميه مشهد بعد ازحوزهعلميه قم، دومين حوزه و يکي از مراکز عمده
حـوزههاي شرق کشور است و بايد نحلههاي فکري و معروف اين حوزه تعامل خوبي با
يکديگر داشته باشند. (گزار ش خبري) 26/2/86
توفيقات روحانيت، در گرو تحصيل توأمان علم و پارسايي است
عقيده راسخ دارم که پيروزي انقلاب اسلامي در ايران برخاسته از وجهه مردمي و
عميق علما در طـول تاريخ بود و اين وجهه را علما به خاطر علم و پارسايي پيدا
کردند و ما هم بايد علم خودمان را تأمين کنيم و هم پارسا باشيم که اين دو،
لازمه توفيقات آينده روحانيت است. (گزارش خبري) 26/2/86
براي ايجاد تحول آموزشي و تجهيز حوزه هاي علميه به سلاح
هاي نرم افزاري، برنامه ريزي كنيد
جمع علم، دين و پارسايي درحوزههاي علميه، منشا يک هويت بي نظير در حوزههاست
... محور اصلي در حوزه، طلبه است. از جمله ويژگيهاي بارز حوزههاي علميه،
عشق، احترام و خضوع شاگرد به استاد و در عين حال جسارت علمي شاگرد در مباحث
علميدر مقابل استــاد است ... بايد براي تحول صحيح در مسايل آموزشي و متون
درسي حوزه ها برنامه ريزي شود... برخورد با بدعتها، خرافهها، ضــلالـتها و
بعضــي بســاطهاي مريد پروارانه و دغل پردازانه از وظايف روحانيت است ...
روحانيت بايد به سلاح روز مجهز شود. سلاحهاي نرم افزاري بسيار مهمتر از
سلاحهاي سخت افزاري است. ذهنيــت امروز بشر در دنيا ذهنيت عقلگرايي تجربي است
که روحانيت بايد با استدلال و برهان ثابت کند که اين مسئله درست نيست. مگر عقل
تجربي چقدر ظرفيت داردکه بتواند همه مسائل بشري را درک کند. در مسائل ديني نيز
مدام نگوييم تعبد، تعبد، بلکه بايد فرد را با استدلال قانع کنيد. (گزار ش خبري)
26/2/86
تدبير ش25
در زمينه منبــر و اهــميــت تربيـت مبلــغ برنامه ريزي
كنيد
در زمينهي منبر هم كه آقايان گفتند، اين از آن حرفهاي هميشگي بنده است. جزو
ترجيعبندهاي هميشگي حرف ما، همين مسئلهي تجليل و تعظيم منبر است و اهميت منبر
و تربيت مبلّغ. خيلي خوب، اين گوي و اين ميدان. برويد مشغول بشويد، برنامهريزي
كنيد، كار را شروع كنيد، برنامهي محكم و متقني برايش درست كنيد، شروع كنيد.
البته مشكلات خيلي زياد دارد، حالا وارد كار كه شديد، با مشكلات يواشيواش
آقايان آشنا ميشوند. وليكن من معتقدم از همهي اين مشكلات، شما ميتوانيد با
نيروي جواني و با نيروي عزم و اراده و با ايماني كه داريد، عبور كنيد. 8/9/86
تدبير ش 26
رويـــش خجستـهي حــوزه علمــيه بايـد گسـترش يابد
رشد و تقويت استخوان بندي و بنيه علمي حوزه ها امري ضروري است رويـش مباركي كـه
در حـوزه علميـه مشاهده مي شود، اين رويش خجسته، بايد گسترش و توسعه يابـد به
گونـه اي كه پس از مدت زماني مشخص، در همه شهرهاي كشور، مجتهديني با تراز بالا
براي گسترش دانش دين حضور داشته باشند كه اين كار نياز به تقويت توان علمي حوزه
ها دارد. (گزارش خبري)12/10/86
ضرورت وسيع نگري روحانيان
وسيع نگري ، از ديگر نيازهاي روحانيان و حوزه هاي علميه است... اگر روحاني از
وسيع نگري برخوردار نباشد مصاديق واقعي احكام و اوامر الهي را نميشناسد و اين
آيات سعادت بخش را در ابعادي محدود و كوچك، منحصر ميسازد... مصداق كامل و تمام
امر به معروف، ايـجاد جامعـه و حكومـت اسلامـي و مصداق كامل نهي از منكر، نهي
از يك جامعه طاغوتي است اما در صورت فقدان وسـيع نگري، اين حكـــم عظيـــم
خـداونـد، در مسـائـل جـزيـي خـلاصـه خواهد شد. (گزارش خبري) 12/10/86
ضروري است طلبه از مسائل داخلي و جهاني، جريانهاي سياسي
و منفذهاي احتمالي نفوذ دشمن بخوبي آگاه باشد
روحانيِ مفيد، يعني روحاني بصير چرا كه اگر بصيرت نباشد، شخص در تشخيص جايگاه
خود و موقعيت دشمن، اشتباه ميكند و همانگونه كه متأسفانه در مسائل سياسي، ديني
و اجتماعي بارها اتفاق افتاده است، جبهه خودي را مورد حمله قرار مي دهد...طلبه
نمـيتـوانـد و نبايد فقط به مطالعه در حجره بسنده كند بلكه بسيار مهم و
ضروري است كه از مسـائـل داخـلي و جهـانـي، جريانهاي سياسي، منفذهاي
احتمالي نفوذ دشمن وديگر مسائل مهم، به خوبي آگاه باشد. (گزارش خبري)12/10/86
روحانيان بايد براي سطوح مختلف فكري حرفهاي نو و جذاب
داشته باشند
نبايد فقط با اكتفا به ظاهر افراد، آنها را بـينيـاز و بـياعتنا به دين فرض
كرد بلكه بايــد آحــاد مردم را مخاطبـــان روحانيت دانست و براي تبليغ دين در
ميان آنان آمادگيهاي لازم را كسب كرد... مردم امـروز نيـز بـه «قـرآن و ديـن و
روحانيت» علاقه مندند و روحانيان بايد با اتكا نكردن به حرفهاي تكراري براي همه
قشرها و سطوح مختلف فكري، حرفهاي نو و جذاب داشتـــه باشنــد... بازخواني مكرر
و تفكر در آثار و افكار استاد شهيدمرتضي مطهري براي مبلغان و طلاب، لازم و واجب
است. (گزارش خبري) 12/10/86
روحانيت بايد به گونهاي عمل كند كه مردم حرص نزدن
درباره دنيا را در رفتار او كاملاً مشاهده كنند
روحانيت بايد به گونه اي عمــل كند كه مردم حرص نزدن درباره دنيا را در رفتار
او كاملاً مشاهده كنند و دستيابي به اين خصوصيت نيازمند تهذيب و افزايش معنويت
است. (گزارش خبري)12/10/86
طلاب بايد سطـــح علمـــي را به نقطـــه درخشاني برسانند
استان يزد، دارالعـــباده و دارالعلـــم است... يزد خاستگاه علمِ دين بوده است
و روحانيت و طلاب... بايد سطح علمي آن را به نقطه درخشاني برسانند كه از گذشته
تا امروز ما به آن افتخار ميكنيم. (گزارش خبري)12/10/86
فقه استخوانبندی و در واقع
ستون فقرات زندگی اجتماعی است
بیانات در دیدار طلاب حوزههای علمیه 1398/02/18
[صحبت شد از] تخصّصگرایی. چند نفر از آقایان -بخصوص یکی دو نفر از آقایان
به تفصیل- راجع به تخصّصگرایی بحث کردند. خوشبختانه این کار -[یعنی] فقههای
تخصّصی- در قم شروع شده؛ البتّه در مورد فقه حرف خیلی زیاد است. فقه خیلی اهمّیّت
دارد؛ یک عدّهای خیال می کنند فقه، چون اسمش فروع دین است یعنی کارهای فرعی؛ نخیر،
فقه استخوانبندی و در واقع ستون فقرات زندگی اجتماعی است؛ فقه این است، متکفّل این
است. حالا اگر ما به خیلی از بخش هایش توجّه نمی کنیم، نقص از ما است وَاِلّا فقه
یعنی ادارهی زندگی، یعنی تبیین نظام زندگی اجتماعی و سیاسی. بالاخره اینکه ما در
این زمینه تخصّصگرایی کنیم و تخصّص ها را هر چه ریزتر کنیم، البتّه فکر خیلی خوبی
است، دارد هم می شود، منتها غفلت نشود از برخی از عیوب تخصّص. سال ها است عدّهای
از متفکّرین در دنیا به این نتیجه رسیدهاند که تخصّصی شدن در کنار منافعی که
دارد، مضارّی هم دارد. برخی از علوم بینرشتهای و مانند اینها برای این است که این
نقص ها را جبران کند؛ شما هم اگر چنانچه دنبال تخصّص می روید، باید به این نکته
توجّه کنید که تخصّص خوب است امّا در کنارش ممکن است عیوبی هم داشته باشد که باید
به آن برسید.
اشاره شد به تشکیل یک قرارگاه برای شناسایی؛ خب قرارگاه نمی خواهد تشکیل بدهیم،
همین حوزه قرارگاه است، همین مجموعهی مدیریّت حوزه، خودش قرارگاه است دیگر؛ دائم
تشکیلات درست کردن در کنار هم، طبق تجربهی ما خیلی کارآمد نیست.
حضورخانم های طلبه، در اجتماعات زنان خیلی مغتنم است
بیانات در دیدار طلاب حوزههای علمیه 1398/02/18
یک مطلب دیگری که به نظرم مهم است، سؤال یکی از این خانم های فاضل بود که
جایگاه اجتماعی طلّابِ خواهر کجا است؟ بله، واقعاً سؤال بجایی است؛ البتّه به طور
اجمال می دانیم. این خانم های طلبه وقتی درس طلبگی می خوانند و ما این همه فاضل زن
داریم، حضور اینها در بین خانوادهها، در اجتماعات زنان خیلی مغتنم است. یک روز یک
بانوی اصفهانی بود، ملّای خوبی بود و در علوم عقلی و مانند اینها بیشتر تخصّص
داشتند، خانم محترمی بود؛ مرحوم آقای طباطبائی دیدن ایشان رفته بودند، با ایشان
ملاقات کرده بودند، مباحثه کرده بودند و مانند اینها؛ و خب افتخار می کردیم که یک
بانوی فاضلهی عالمهای داریم؛ حالا چند ده هزار طلبهی فاضل [داریم] که بینشان
تعداد زیادی فضلای برجسته هستند -چه در زمینهی علوم عقلی، چه در زمینهی فقه و
بقیّهی دانش های رایج حوزه- [این] خیلی چیز مهمّی است؛ [باید] جایگاه اینها معلوم
بشود.
و این آخر هم یکی دیگر از خانم ها پیشنهادهایی در همین زمینه داشتند که آنها هم مهم
است، [از جمله اینکه] ظرفیّت هایی که در طلّاب خواهر هست، به رسمیّت شناخته بشود و
در مراکز گوناگون فرهنگی و فکری و مانند اینها، در این کمیسیونها، کمیتهها،
شوراها و در مراکز رسمی از اینها استفاده بشود؛ این به نظر من جزو کارهای مهمّی است
که در حوزه باید انجام بگیرد. ما هم اگر از لحاظ اجرائی کمکی لازم باشد بکنیم، حرفی
نداریم. این کار، کار ما نیست، کار حوزه است؛ منتها ما می توانیم از لحاظ اجرائی
سفارش کنیم، کمک کنیم، که می کنیم اگر مطلبی برسد.
امروز وظیفهی حوزههای علمیّه از گذشته سنگینتر است
بیانات در دیدار طلاب حوزههای علمیه 1398/02/18
یکی دیگر از مطالبی که آقایان گفتند «فاصله بین ادراک حوزویان» [بود]؛ نه،
الحمدلله مظهر ادراک حوزویان همین شماها هستید؛ همین شما، حوزهی مشهد، حوزهی
اصفهان، حوزهی تهران، بعد مرکز هم حوزهی قم؛ سطحِ ادراکیِ حوزه همین هایی است که
شماها دارید بیان می کنید. البتّه همه جا اختلاف نظرهایی وجود دارد، اختلاف سطوحی
وجود دارد؛ آن به جای خود، علاج خودش را دارد، لکن به نظر من خیلی خوب است.
به هر حال، دوستان مطالب خوبی را بیان کردند. من خواهش می کنم این نوشتههایی که
آقایان دارند، همه را به ما بدهند؛ یعنی چون دیدم همه از روی نوشته می خوانند -این
کار خوبی هم هست- همین نوشتههایی که آقایان نوشتهاند، اینها را به ما بدهند؛
آقایان حوزه هم روی اینها فکر کنند، کار کنند و ما هم مطّلع باشیم و در جریان باشیم
که این کارها چیست.
مطلبی که بنده می خواهم عرض بکنم و یادداشت کردهام که بگویم، نکتهی اوّلش این است
که عزیزان! بدانید امروز وظیفهی حوزههای علمیّه از گذشته سنگینتر است. علّت هم
این است که امروز نیاز و قبول بیشتر از گذشته است؛ هم نیاز بیشتر است، هم قبول
بیشتر است. امروز اقبال به مفاهیم برجسته و عالی دینی در بین جوانان -نه فقط جوانان
ما، جوانان دنیای اسلام و بلکه جوانان خارج از دنیای اسلام- وجود دارد. حالا مبالغه
نمی خواهیم بکنیم، [امّا] در کشورهای اسلامی، در بعضی از جاها واقعاً اقبال فراوان
است، در بعضی جاها کمتر است لکن وجود دارد؛ در غیر کشورهای اسلامی هم همین جور.
مثلاً ما یک نامهای نوشتیم به جوانان کشورهای غربی؛ خب اقبال شد یعنی در یک مواردی
بازخوردش دیده شد. [البتّه] بعضیها مبالغه کردند که این پخش شد، چنان شد؛ نه، آن
جوری نبود، امّا به آن توجّه شد، پاسخ داده شد؛ به ما پیغام دادند، نامه دادند،
نوشته دادند. این نشاندهندهی این است که این حرف ها مستمع دارد، طالب دارد. لذا
نیاز به مفاهیم عالی حوزه امروز زیاد است، قبول هم زیاد است.
شاید [در میان] کسانی که مثلاً صد سال پیش زندگی می کردند، ایمان های قرصی در بین
مردم متدیّن وجود داشت لکن جلوهی عملی نداشت. شما ملاحظه کنید شیخ فضلالله نوری
با آن عظمت را، ملّای به آن بزرگی را، اینجا وسط تهران به دار کشیدند، آن کسی هم که
او را به دار کشید یک ارمنی بود -یک افسرِ ارمنیِ ایرانی؛ یعنی غیر مسلمان بود-
عدّهای هم گوشه کنار یک اشکی ریختند، امّا هیچ حرکتی انجام نگرفت؛ با اینکه آن
وقت رضاخانی هم سر کار نبود که حالا بگوییم مثلاً حکومت دیکتاتوریِ آنچنانیای بود؛
یعنی تحرّک وجود نداشت. حالا این را مقایسه کنید با این شهیدِ طلبهی همدانی ما؛ یک
طلبهی همدانی، در خیابان با مظلومیّت به شهادت رسید؛ شما دیدید همدان چه غوغایی شد
برای تشییع او! چه انعکاسی در ایران پیدا کرد؟ همه احساس همدردی کردند، همه احساس
علاقه کردند؛ اگر آن جنازهی مطهّر در تهران یا در مشهد یا در اصفهان یا در تبریز
تشییع می شد، همین جور اجتماع عظیمی به وجود میآمد؛ امروز مردم این جوری هستند.
حالا یک عدّهای تبلیغ می کنند که مردم از دین فاصله گرفتهاند؛ نخیر، به هیچ وجه
این جوری نیست. ما آن زمان را هم دیدهایم، آن زمان هم طلبه بودیم.
بعضی آقایان تبلیغ می کنند که روحانیّت بعد از تشکیل جمهوری اسلامی سقوط کرد؛
ابداً، این حرف ها چیست؟ [آن دوران] روحانی را در کوچه و خیابان مسخره می کردند.
بنده در ایستگاه راهآهن مشهد [ایستاده بودم که] چند نفر جوان رد می شدند، به طور
علنی و صریح -آن وقت بنده یک طلبهای بودم، مدرّس رسائل و مکاسب بودم در حوزهی
مشهد- بنا کردند اهانت کردن به ما، مسخره کردن، هِرهِر خندیدن؛ چه کار می توانستیم
بکنیم؛ با خودم گفتم که این ممکن است سواد خواندن و نوشتن درست هم نداشته باشد
[امّا] من مدرّس حوزهام؛ این وضعیّتِ نظم اجتماعی آن روز [بود]. امروز با این همه
حملهای که علیه روحانیّت دارد می شود در دستگاههای تبلیغاتی و مانند اینها،
ببینید [استقبال] مردم را، ببینید نمازهای جماعت را، ببینید پای منبرها را؛ هیچ
وقت، هیچ وقت در هیچ شهری، در هیچ جلسهی منبری، اجتماعاتی که امروز پای این
منبرها شما مشاهده می کنید وجود نداشت -نه اینکه [اصلاً] وجود نداشت؛ یکدهمِ این
هم وجود نداشت- در مشهد، اصفهان، تهران، و جاهای دیگر؛ ما خب در مجالس بودیم؛ هم
خود ما منبر می رفتیم، هم منبرهای منبریهای بزرگ را می دیدیم؛ این اجتماعاتی که
امروز پای منبرها تشکیل می شود، که غالباً هم جوانند، وجود نداشت؛ نمازهای جماعت
همین جور، وجوهات [همین جور]؛ پول ملاک خوبی است دیگر! امروز وضع مردم هم از لحاظ
مالی خوب نیست امّا میآیند وجوهات می دهند؛ به ما، به مراجع دیگر وجوهات می دهند؛
یعنی مردم متدیّنند، در میدان دینند؛ این حرف ها چیست؟ روحانیّت محترم است،
روحانیّت مورد اعتماد است. اینها واقعیّاتی است که وجود دارد. خب سیاهنمایی و حرف
های بیربط هم علیه همهی این حرف ها گاهی زده می شود؛ بدون تحقیق میدانی، بدون
ملاحظه، بدون هیچ معیار و ملاک علمی، یک چیزهایی گفته می شود که حرف های غلطی است،
یک عدّه هم باور می کنند؛ لکن واقعیّت این است که بنده عرض کردم و این، آن وقت
وظیفهی حوزهها را سنگین می کند.
حوزه عبارت است از مرکزی که عالم دین پرورش می دهد
بیانات در دیدار طلاب حوزههای علمیه1398/02/18
پس ببینید! ما یک مسئله داریم [با عنوان] هویّت حوزه، چیستیِ حوزه؛ حوزه
چیست؟ حوزه عبارت است از مرکزی که عالم دین پرورش می دهد، که عالِم دین آن کسی است
که معارف دین را فرامی گیرد و برای تحقّق آن وارد میدان می شود. فرق هم نمی کند که
این عالم دین در رشتهی فقه تخصّص پیدا کرده باشد یا در رشتهی فلسفه تخصّص پیدا
کرده باشد یا در رشتهی کلام تخصّص پیدا کرده باشد؛ تفاوتی نمی کند. امام بزرگوار
ما فقیه بزرگی بود؛ انصافاً ایشان فقیه برجستهای بود امّا در عرفان نظری [هم]
ایشان یک مجتهد به تمام معنا و صاحبنظر [بود]. یا استاد ایشان مرحوم شاهآبادی؛
امام یک وقتی به خود بنده فرمودند «شما خیال نکنید که آقای شاهآبادی در کار
مبارزات نبود؛ چرا، ایشان مبارزه می کرد». حالا تعبیر ایشان یادم نیست؛ به نظرم یک
جایی یادداشت کردم که مرحوم شاهآبادی، عارف آنچنانی، به امام گفته بود که «اگر من
یاوری داشتم، خروج می کردم»؛ قریب به این الفاظ، به این مضمون. خب، پس هویّت حوزهی
قم و حوزههای دیگر این است؛ این شاکلهی اصلی حوزه است؛ همهی کارهایی که در حوزه
انجام می گیرد باید با این نگاه انجام بگیرد. این تخصّصی که شما می گویید، این
نظاماتی که شماها مطالبه می کنید، این پیشنهادهایی که در مورد ظرفیّتشناسی و امثال
اینها گفتید، [این] حرف های بسیار خوب همه باید در این چهارچوب و با این نگاه انجام
بگیرد.
زمینه فعالیت حوزه فقط دین نیست
بیانات در دیدار طلاب حوزههای علمیه 1398/02/18
در زمینهی مسائلی که ارتباط مستقیمی با دین ندارد، مثل علوم طبیعی و مانند
آن که مستقیماً ارتباطی با زیربنای فکریِ دینی ندارد، جهتگیری اینها را هم حوزه
بایستی معیّن کند؛ یعنی جهتگیری حرکت علمی را حوزهها باید معیّن کنند، چون این
کارِ دین است؛ دین است که به علم جهت می دهد. علم می تواند در خدمت بشر باشد، می
تواند علیه بشر باشد؛ می تواند در خدمت عدالت باشد، می تواند در خدمت ظالمین و
مستکبرانِ طواغیتِ عالم باشد؛ کمااینکه الان هست. این جهت دادن به علم هم به عهدهی
حوزه است.
درس فقه را جدّی بگیرید
بیانات در دیدار طلاب حوزههای علمیه 1398/02/18
یک نکته راجع به «درس خواندن» عرض می کنم: درس را جدّی بگیرید؛ درس فقه را
جدّی بگیرید. ببینید! عالِم دین می خواهد معارف اسلامی را به دست بیاورد؛ از کجا؟
از کتاب و سنّت و عقل؛ این است دیگر؛ بخشیاش مربوط به عقل است، بخشیاش هم مربوط
به کتاب و سنّت و نقل است؛ خب باید بداند که چه جوری باید به دست بیاورد؛ این همان
اجتهاد است. اجتهاد یعنی چگونگی استفادهی این معارف از منابعش؛ یعنی متُدِ -به
تعبیر فرنگی که بنده اصرار دارم [استفاده] نکنم امّا اینجا ناچارم- استفادهی حقایق
و معارف از منابعش؛ این اجتهاد است. خب این اجتهاد را اگر بخواهد انسان دارا بشود،
باید تمرین کند، باید کار کند. این درس فقهی که شما می خوانید ولو طهارت باشد -حالا
بعضی از طلبهها می گویند: «آقا، چرا همیشه طهارت و صلات و مانند اینها؟»- فرقی
نمی کند؛ آن چیزی که به شما این شیوهی استنباط را یاد بدهد، مورد نیاز شما است.
[این] گاهی در یک مسئلهی مربوط به طهارت است، گاهی در مسئلهی مربوط به صلات است،
گاهی مسئلهی مربوط به بحث معاملات و اجاره و مانند اینها است؛ شما باید بدانید چه
جوری استنباط کنید. اگر این طریقهی استنباط را یاد گرفتید، آن وقت ارزش های اخلاقی
را هم درست از کتاب و سنّت استنباط می کنید؛ [نه] مثل بعضی از نیمهسوادها -حالا
احترامشان کنیم، نگوییم بیسواد؛ نیمهسواد- که یک چیزی یا چهار کلمهای یاد
گرفتهاند، راجع به مسائل دینی اظهار نظر می کنند، به یک آیه هم گاهی استناد می
کنند؛ خب معنای این آیه این نیست؛ این به خاطر ضعف در فهم آیه و استنباط از آیه
است، و به خاطر همین است که اجتهاد وجود ندارد. پس درس خواندن برای مجتهد شدن لازم
است؛ البتّه من نمی گویم همه باید مجتهد بشوند -در واقع یک واجب کفائی است- یک عدّه
هم ممکن است نیاز به مجتهد شدن نداشته باشند، امّا برای فراگیری معارف اسلامی
اجتهاد لازم است. این یک نکته که درس را باید خوب خواند. طلبهی روشنفکر امروزی حق
ندارد بگوید که «آقا، ول کن این حرف ها را، [این] درس ها را»؛ نه، باید درس خواند؛
بیمایه [فطیر است]. زمان مبارزات که ما مثلاً مکاسب می گفتیم، کفایه می گفتیم،
بعضی از طلبههای پُرشور داغ دُور و بَر ما بودند در مشهد که واقعاً هم مبارزه می
کردند، [امّا] گاهی میشنفتم می گویند «آقا، این چیست؟»؛ من به آنها می گفتم اگر
[این بحث ها را] نکنید، بعد نمی توانید به درد نظام اسلامی بخورید، نمی توانید
استفاده کنید، نمی توانید به مردم چیزی یاد بدهید. این است که درس خواندن، یک
مسئله است.
در جهتگیریهای فکری اختلافات را باید مدیریّت کرد
بیانات در دیدار طلاب حوزههای علمیه 1398/02/18
یک مسئله این است که در حوزه ممکن است در مسائل گوناگون اختلاف نظر وجود
داشته باشد؛ در مسائل علمی که اختلاف نظر هست، در جهتگیریهای فکری که اختلاف
نظر هست، در زمینههای سیاسی هم اختلاف نظر ممکن است باشد؛ این اشکال ندارد؛
اختلافات را باید مدیریّت کرد. مواظب باشید اختلاف نظرها به درگیری و تشنّج و ناخن
زدن به چهرهی یکدیگر نینجامد! ما در گذشته در سنّت حوزههای خودمان داشتهایم که
حالا من آخرین موردش را که بخواهم عرض بکنم، مرحوم حاج شیخ مجتبیٰ قزوینی (رضوان
الله علیه) [است که] ملّای برجستهی بزرگی در مشهد بود، ضدّ فلسفه و عرفان. بنده
خودم جزو ارادتمندان ایشان بودم و هستم؛ مرد واقعاً بزرگی بود امّا سلیقهی علمی
ایشان این بود: درست ضدّ فلسفه و ضدّ عرفان که کتاب هم در این زمینه نوشته بود،
تدریس هم می کرد؛ جزو برجستهترین شاگردهای مرحوم آمیرزا مهدی اصفهانی بود؛ و امام
بزرگوار، مغز فلسفه و عرفان بود، لُبّ فلسفه و عرفان بود؛ خب اینها خیلی با هم
فاصله دارند، یعنی درست بکلّی در دو قطب یک طیف قرار دارند. وقتی که مبارزات شروع
شد و امام نشان داد که رهبر این مبارزه است -امام از روزهای اوّلِ مبارزه این را
اثبات کرد- این آقای حاج شیخ مجتبیٰ قزوینی با همهی این اختلافاتی که داشت، بلند
شد از مشهد و یک جماعتی را هم با خودش برداشت، آمدند دیدن امام در قم؛ آمدند اظهار
ارادت به امام کردند. تا وقتی هم ایشان زنده بود -سال ۱۳۴۶ ایشان از دنیا رفت- پای
انقلاب بود، یعنی واقعاً امید ما طلبههای مبارزِ آن روز در مشهد به مرحوم حاج شیخ
مجتبیٰ بود، با اینکه اختلاف سلیقهاش با امام این جوری بود.
مرحوم آمیرزا جواد آقای تهرانی ملّای دیگری بود در رتبههای بعدی از همان جماعتِ
مخالفین فلسفه و عرفان که ما خدمت ایشان درس هم خوانده بودیم. ایشان خب نقطهی
مقابل بودند دیگر. ایشان قبل از انقلاب اظهار ارادت به امام می کرد. من خودم قبل از
پیروزی انقلاب از ایشان شنیده بودم اظهار ارادت و علاقهی به امام را؛ بعد از
پیروزی انقلاب هم این آدم بلند شد رفت جنگ؛ پیرمرد هفتاد هشتاد ساله بلند شد، رفت
لباس بسیجی پوشید و پای خمپاره [ایستاد] و مشغول جنگ شد؛ یعنی ما آدمهای این جوری
داشتیم. [یعنی] اختلاف فکری، در عین حال اتّحاد به معنای واقعی کلمه؛ لله، فیالله،
فیسبیلالله.
در قدیم هم داشتیم؛ مرحوم صاحب حدائقِ اخباری -البتّه اخباریِ واقعاً ملّا؛ صاحب
حدائق واقعاً ملّا است- و مرحوم آقا باقر بهبهانی، اصولیِ متمحّضِ، قُحِّ اصول و در
واقع زندهکنندهی اصول در یک برههای از تاریخ حوزههای علمیّهی ما؛ این دو نفر
هر دو کربلا بودند، با هم مباحثات تند و زیادی داشتند. مرحوم صاحب حدائق وصیّت کرد
که [وقتی] از دنیا رفتم، نماز من را آقا باقر بهبهانی بخواند و همین کار هم شد؛
ایشان از دنیا رفت، مرحوم آقا باقر بهبهانی نماز ایشان را [خواند]. یعنی این چیزها
در حوزه وجود داشته. البتّه ضدّش و خلافش هم بوده؛ تزاحمات بیخودی، تعارض های بیجا،
از اینها هم داشتهایم؛ امّا برجستگان ما این جور بودند.
در حوزه از یک طرف طلبههای جوان باید ادب را، اطاعت را نسبت به بزرگان حوزه، نسبت
به مراجع تقلید حفظ کنند، همین طور که در همین منشور روحانیّت امام (رضوان الله
علیه) همین ها هست. آن بزرگان حوزه هم باید حلم را و تحمّل را نسبت به جوان ها در
نظر داشته باشند. از یک طرف حلم و تحمّل لازم است، از یک طرف هم ادب و اطاعت لازم
است.
|