تدبير ش28-29-30
راه امام و خط امام و نشانه هايي را كه براي پيمـودن اين راه قرار داده اســت، بايد قدر دانست
ياد امام ، ياد آور عزت ملت ايران و بيداري ملت ايران است. يادآور اسوه شدن و قدوه شدن ملت ايران براي همهي امت اسلامي و براي ملتهـاي مستضعــف است. ياد امام نيروبخــش اســت، اميد بخش است، اين يــاد را بايــد زنــده نگه داشت وراه امام وخط امام و انگشت اشاره امام را ونشانههايي را كه براي پيمودن اين راه قرار داده است بايد قدر دانست. 14/3/87
تدبير ش34
گروههاي كاري در زمينههاي مختلف، نظر امام را استنباط كنند
نظرات امام يك مجموعه است و خوشبختانه بيانات امام ثبت شده است و همين است كه هست. مثل همهي متوني كه از آنها ميشود تفكر گوينده را استنباط كرد؛ منتها با شيوهي درستِ استنباط. شيوهي درستِ استنباط اين است كه همه حرفها را ببينند، آنها را در كنار هم قرار بدهند؛ توي آنها عام هست، خاص هست؛ مطلق هست، مقيد هست. حرفها را بايد با همديگر سنجيد، تطبيق كرد؛ مجموع اين حرفها، نظر امام است. البته كار خيلي سادهاي نيست. اما روشن است كه بايد چه كار كنيم؟ يك كار اجتهادي است؛ اجتهادي است كه از عهدهي شما جوانها برميآيد. بنشينند واقعاً گروههاي كاري در زمينههاي مختلف، نظر امام رااستنباط كنند، از گفتههاي امام به دست بياورند. ديدار نخبگان ودانشجويان دانشگاه 7/7/87
تدبير ش42
آثار برافراشته شدن پرچم انقلاب اسلامي در دنياي اسلام
در حقيقت امام بزرگوارِ ما در اين نهضت عظيمي كه در كشورمان و در جهان اسلام به وجود آوردند، دو پرچم را بلند كردند و برافراشته نگاه داشتند: يك پرچم عبارت است از پرچم احياء اسلام؛ به عرصه آوردن اين قدرت عظيم و لايتناهي. پرچم دوم، پرچم عزت و سربلندي ايران و ايراني. اين دو تا پرچم برافراشتهي به دست قدرتمند امام بزرگوار ماست. پرچم اول كه در حقيقت يك بعد از دعوت امام و نهضت امام است، مربوط به امت بزرگ اسلامي است. پرچم دوم هم اگرچه كه مربوط به ملت ايران است، مربوط به ايران و ايراني است، اما چون يك تجربهي عملي از تحرك حياتبخش اسلام است، براي امت اسلامي اميدآفرين و حركتساز است؛ چون اين نهضت بزرگ در ايران تجربهي عملي بيداري اسلام و تحقق اسلام بود. بنابراين، اگرچه كه به طور مستقيم مربوط به ايران و ايراني است، اما نتيجهي آن باز براي امت اسلام داراي ارزش و اهميت است. ... در بعد اول كه برافراشتن پرچم اسلام بود، اين موجب شد كه مسلمانان در همهي جاي دنيا احساس هويت كردند؛ احساس شخصيت كردند. بعد از آني كه در طول سالهاي متمادي كوشش شده بود كه هويت اسلامي خرد شود، له شود، وقتي اين انقلاب به وجود آمد، وقتي قامت برافراشتهي امام بزرگوارِ ما در منظر مردم مسلمان عالم پديدار شد، همه احساس كردند كه يك هويتي، يك شخصيتي، يك اصالتي پيدا كردهاند. همين موجب شد كه در شرق و غرب دنياي اسلام نشانههاي بيداري مسلمانان پديدار بشود: ملت فلسطين بعد از دهها سال ناكامي جان گرفت؛ ... رژيم صهيونيستي كه غدهي سرطاني در دل كشورهاي اسلامي است و تا آن روز يك چهرهي شكستناپذير از خود نشان داده بود و خيليها در دنياي اسلام باور كرده بودند كه رژيم صهيونيستي شكستناپذير است، از دست جوانان مسلمان سيلي خورد؛ ... اين موجب شد كه رژيم صهيونيستي عجالتاً شعار از نيل تا فرات را كنار بگذارد و به دست فراموشي بسپرد. ملتهاي مسلمان - از آفريقا تا شرق آسيا - به فكر ايجاد نظام اسلامي و حكومت اسلامي افتادند با فرمولهاي گوناگون؛ نه لزوماً با همان فرمول نظام جمهوري اسلامي ما؛ اما به فكر حاكميت اسلام بر كشورشان افتادند. بعضي از كشورها موفق هم شدند؛ بعضي هم آيندهي نويدبخشي در انتظارشان هست از حركتهاي اسلامي روشنفكران در دنياي اسلام با اميد تازهاي به ميدان آمدند؛ همان شاعران و هنرمندان و نويسندگاني كه با يأس حرف ميزدند، احساس شكست ميكردند، بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، بعد از حركت عظيم امام بزرگوار و ايستادگيهاي اين ملت، روحيهيشان عوض شد، لحن كلامشان و شعرشان و قلمشان تغيير پيدا كرد؛ رنگ اميد به خود گرفت. و اين رشته سر دراز دارد4. 4. 14/03/88 بيانات در بيستمين سالگرد رحلت امام خميني(ره)
تدبير ش54
مسئله محاسبات معنوي در خط امام(ره)
يك شاخص ديگر در مشي امام و خط امام كه خيلي مهم است، مسئلة محاسبات معنوي و الهي است. امام در تصميمگيريهاي خود، در تدابير خود، محاسبات معنوي را در درجة اول قرار ميداد. يعني چه؟ يعني انسان براي هر كاري كه ميخواهد بكند، در درجة اول هدفش، كسب رضاي الهي باشد؛ كسب پيروزي نباشد، به دست گرفتن قدرت نباشد، كسب وجاهت پيش زيد و عمرو نباشد. هدف اول، رضاي الهي باشد. اينيك. بعد هم به وعدة الهي اطمينان و اعتماد داشته باشد. وقتي انسان هدفش رضاي خدا بود، به وعدة الهي هم اعتماد و اطمينان داشت، آن وقت ديگر يأس معنا ندارد، ترس معنا ندارد؛ غفلت معنا ندارد؛ غرور معنا ندارد.
امام، آن وقتي كه تنها بود، مبتلاي به ترس نشد، مبتلاي به يأس نشد؛ آن وقتي هم كه همة ملت ايران يكصدا نام او را فرياد زدند، بلكه ملتهاي ديگر هم به او عشق ورزيدند و اين را ابراز كردند، دچار غرور نشد. آن وقتي كه خرمشهر به وسيلة متجاوزين عراقي از دست رفت، امام مأيوس نشد؛ آن وقتي هم كه خرمشهر را رزمندگان ما با دلاوري و فداكاري خود گرفتند، امام مغرور نشد؛ فرمود: «خرمشهر را خدا آزاد كرد»؛ يعني ما هيچكارهايم. در همة حوادث گوناگون دوران زعامت آن بزرگوار، امام همينجور بود. آن وقتي كه تنها بود، وحشت نكرد؛ آن وقتي كه غلبه و قدرت با او بود، مغرور نشد؛ غفلت هم نكرد. اين اعتماد به خداست. وقتي رضاي خدا بود، قضيه اين است.55. 14/03/89 خطبههاي نماز جمعة تهران در حرم امام خميني (ره)
به وعدة الهي بايد اعتماد كرد
به وعدة الهي بايد اعتماد كرد. خداي متعال در سورة «فتح» ميفرمايد: «وَ يُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَ الْمُنَافِقَاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ »؛( فتح 6) خصوصيت منافق و مشرك از جمله اين است كه: به خدا سوءظن دارند؛ وعدة الهي را قبول ندارند، باور ندارند. اينكه خدا ميگويد: « وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ »،( حج: 40) اين را آدم مؤمن با همة وجود قبول دارد؛ منافق اين را قبول ندارد. خداوند ميفرمايد: « عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِيرًا». (فتح 6 ) كساني كه به خدا سوءظن دارند، وضعيتشان اينجور است.
امام، به وعدة الهي اطمينان داشت. ما براي خدا مجاهدت ميكنيم، قدم براي خدا برميداريم، همة تلاش خودمان را به ميدان ميآوريم؛ نتيجه را خداي متعال - آنچنان كه وعده فرموده است - تحقق خواهد داد. ما براي تكليف كار ميكنيم؛ اما خداي متعال بر همين عمل براي تكليف، بهترين نتيجه را به ما خواهد داد. اين يكي از خصوصيات مشي امام و خط امام است. راه انقلاب، صراط مستقيم انقلاب اين است.55. 14/03/89 خطبههاي نماز جمعة تهران در حرم امام خميني (ره)
نبايد مخالفت با كسي ما را وادار كندكه نسبت به او از جاده حق تعدي كنيم
يكي از چيزها، ... رعايت تقواي عجيب امام در همة امور بود. تقوا در مسائل شخصي يك حرف است؛ تقوا در مسايل اجتماعي و مسايل سياسي و عمومي خيلي مشكلتر است، خيلي مهمتر است، خيلي اثرگذارتر است. ما نسبت به دوستانمان، نسبت به دشمنانمان چه ميگوييم؟ اينجا تقوا اثر ميگذارد. ممكن است ما با يكي مخالف باشيم، دشمن باشيم؛ دربارة او چگونه قضاوت ميكنيد؟ اگر قضاوت شما دربارة آن كسي كه با او مخالفيد و با او دشمنيد، غير از آن چيزي باشد كه در واقع وجود دارد، اين تعدي از جادة تقواست. آية شريفهاي كه اول عرض كردم، تكرار ميكنم:« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاَ سَدِيدًا». قول سديد، يعني استوار و درست؛ اينجوري حرف بزنيم. من ميخواهم عرض بكنم به جوانان عزيزمان، جوانهاي انقلابي و مؤمن و عاشق امام، كه حرف ميزنند، مينويسند، اقدام ميكنند: كاملاً رعايت كنيد! اينجور نباشد كه مخالفت با يك كسي، ما را وادار كند كه نسبت به آن كس از جادة حق تعدي كنيم، تجاوز كنيم، ظلم كنيم. نه! ظلم نبايد كرد! به هيچ كس نبايد ظلم كرد! ... دربارة زيدي كه شما او را قبول نداريد، دو جور ميشود حرف زد: يك جور آنچناني كه درست منطبق با حق است، يك جور هم آنچناني كه در آن آميزهاي از ظلم وجود دارد؛ اين دومي بد است؛ بايد از آن پرهيز كرد. درست هماني كه حق است؛ صدق است و شما در دادگاه عدل الهي ميتوانيد راجع به آن توضيح دهيد، بگوييد: نه بيشتر! اين، يكي از خطوط اصلي حركت امام و خط امام است كه ما بايد به ياد داشته باشيم.5 5. 14/03/89 خطبههاي نماز جمعة تهران در حرم امام خميني (ره)
تدبير ش58
مشاهدة نشانههاي قدرت و اعانت الهي توسط امام
چشم بابصيرت امام ... نشانههاي قدرت و اعانت الهي را ميديد. عيب ماها اين است كه گاهي كمكهاي الهي را لمس ميكنيم، اما آنها را درست نميبينيم؛ تشخيص نميدهيم كه اين چه كمك بزرگي است كه خدا دارد به ما ميكند؛ اما او ميديد.
در يك قضيهاي كه من مكرر اين را نقل كردم، ايشان به من فرمود كه: از اول انقلاب تا امروز - آن روز حدود سال 1365 بود - همه جا دست قدرتي را مشاهده ميكنيم كه دارد ما را كمك ميكند و جلو ميبرد. او اين دست قدرت را ميديد. نگاه امام به ملت ايران با نگاه ديگران فرق داشت. همان روز اگر ميخواستيم قضاوت بسياري از نخبگان علمي ديني و غير ديني و سياسي و غيره را دربارة ملت ايران مشاهده كنيم، ميديدم قضاوتها قضاوتهاي عجيب و غريبي است. بعضي اين ملت را باايمان نميدانستند، بعضي داراي صداقت نميدانستند، بعضي به نيرو و به وفاي آنها شك ميكردند - كه ما اينها را شنيديم، از خيليها شنيديم - اما امام در سال 1341 در همين شهر قم، آن وقتي كه هنوز هيچ خبري از اين اجتماعات عظيم نبود، در همين مسجد اعظم گفت: اگر ما به مردم فراخوان بدهيم، اين صحراي قم را از جمعيت پر ميكنند؛ لبيك ميگويند. نگاه او به مردم، يك چنين نگاهي بود؛ مردم را شناخت. آن عنصر باارزشِ اكسيرگونهاي كه مسها را طلا ميكند، اين را در جان و دل مردم كشف كرد و آن را به كار گرفت. لذا با اين موانع بزرگي كه در سر راه وجود داشت، انقلاب پيروز شد. هيچ تحليلگري باور نميكرد كه اين اتفاق در اينجا بيفتد. او تكية به خدا كرد، توكل به خدا كرد، وارد عمل شد، با دل مردم تماس برقرار كرد و مردم به صحنه آمدند و اين حركت عظيم اتفاق افتاد.5 5. 02/08/89 بيانات در ديدار هزاران نفر از بسيجيان استان قم
صفاي باطن و اشكهاي نيمه شب امام(ره)، عامل بروز آثار شگفتآور در فضاي كشور
يك علت اينكه امام بزرگوار ما يك كلمهاش در اين فضاي عظيم عمومي كشور، در شدت و محنت، در همة حالات اثر شگفتآوري ميگذاشت، معنويت او بود، صفاي باطن او بود، ارتباط و اتصال او به خدا بود، اشكهاي نيمه شب او بود. فرزند امام - مرحوم حاج سيد احمد - همان وقت در زمان حيات امام به من گفت: نيمه شب كه امام بلند ميشود، از بس گريه ميكند، اين دستمالهاي معمولي براي پاك كردن اشكش كفاف نميدهد؛ مجبور است اشك چشمش را با حوله پاك كند؛ اينقدر اشك ميريزد. آن مرد پولادين، آن مردي كه حوادث و لطماتي به سمت او سرازير ميشد كه يك ملت را تكان ميداد و او را تكان نميداد، آن مردي كه عظمت و هيمنة قدرتهاي جهاني در نظر او هيچ و پوچ بود، آن مرد در مقابل عظمت الهي، در حال دعا و استغاثه، آنجور اشك ميريخت. اينها خيلي قيمت دارد. اين فرصتها را قدر بدانيد.7 7. ۸۹/۰۸/۰۳ بيانات در ديدار طلاب خارجي حوزة علمية قم
تدبير ش 82 ارديبهشت و نيمه اول خرداد92
راز موفقيت امام(ره) در رهبري انقلاب
كسي مثل امام بزرگوار ما كه يكتنه وارد شد و توانست به بركت عزم و ارادة راسخ و ايمان و توكل، همة ملت را بسيج كند و اين حركت عظيم را راه بيندازد، بيش از هـر چيز متكي بـود بـه همان جوشش قلبي، معنوي، روحـي، تـوكل، معرفت، عبادت. تا آخر عمر هم اين بزرگوار با وجود پيري و ناتواني و شكستگي، نيمة شب برميخاست، اشك ميريخت. مـا خبر داشتيم از نـزديكان ايشان كه بـه همة خصوصيات زندگي ايشان واقف بودند، شنيده بـوديـم، اطلاع داشتيم؛ ايشان نيمههـاي شـب برميخاست، از خداي متعال استمداد ميكرد: «رُهْبَانُ اللَّيْلِ») وسائلالشيعه، ج 15، ص 188). شب با آن حالت، آن وقت روز مثل شير غرّاني ميآمد توي ميدانها، قدرتهـا را شكست ميداد؛ ضعفهاي ملت را برطرف ميكرد؛ ارادههـاي همة مـا مـردم را تقويت ميكرد و راه ميانداخت؛ به بركت آن پشتوانة معنوي.9 9. ۹۲/۰۲/۲۵ بيانات در ديدار اقشار مختلف مردم
تدبير ش94 – ارديبهشت و خرداد 94
اعتماد و اتّکال به وعدة الهي و بياعتمادي به قدرتهاي مستکبر تکرار در و8
يکي از اصول امام اتّکال به کمک الهي، اعتماد به صدق وعدة الهي، و نقطة مقابل، بياعتمادي به قدرتهاي مستکبر و زورگوي جهاني است؛ اين يکي از اجزاء مکتب امام است. اتّکال به قدرت الهي؛ خداي متعال وعده داده است به مؤمنين؛ و کساني که اين وعده را باور ندارند در کلام خودِ خداوند لعن شدهاند: «وَ لَعنَهُمُ الله»،(توبه ۶۸) «وَ غَضِبَ اللهُ عَلَيهِم»،(مجادله ۱۴) آن کساني که: «اَلظّآنّينَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَيهِم دائِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَيهِم وَ لَعَنَهُم وَ اَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ وَ سآءَت مَصيرًا».(فتح ۶) اعتقاد به وعدة الهي، به صدق وعدة الهي که فرموده است: «اِن تَنصُرُاللهَ ينصُرکُم»(محمّد ۷) يکي از ارکان تفکّر امام بزرگوار ماست؛ بايد به اين وعده اعتماد و اتّکال کرد. نقطة مقابل، به دلخوشکُنَکهاي دشمنان، مستکبران، قدرتهاي جهاني، مطلقاً نبايد اعتماد کرد؛ اين هم در عمل امام، در رفتار امام، در بيانات امام بهطور کامل مشهود است. اين اتّکال به قدرت پروردگار و اعتماد به او، موجب ميشد که امام بزرگوار در مواضع انقلابي خود صريح باشد. امام با صراحت صحبت ميکرد؛ آنچه را مورد اعتقاد او بود صريح بيان ميکرد، چون اتّکاء به خدا داشت، نه اينکه نميدانست قدرتها بدشان ميآيد، نه اينکه نميدانست آنها عصباني ميشوند، ميدانست. امّا به قدرت الهي، به کمک الهي، به نصرت الهي باور داشت. در برابر حوادث، دچار رودربايستي نشد؛ به يکي از نامهها امام شايد به دو نامه از نامههاي سران مستکبر دنيا يا وابستگان به مستکبر، که به او نوشته بودند جواب داد، امام به آن نامه، با صراحت تمام، مطلب را جواب داد که همانوقت در صداوسيماي جمهورياسلامي پخش شد. البتّه امام مؤدّبانه حرف ميزد. امّا مواضع قاطع و روشن خود را در آن نامهها بيان کرد و اين توکّل خود را امام مثل خوني در شريان ملّت جاري کرد؛ ملّت هم اهل توکّل به خداي متعال شد، به نصرت الهي معتقد شد، و در اين راه وارد شد. اينکه امام به مستکبرين هيچ اعتمادي و هيچ اعتقادي نداشت، موجب ميشد که به وعدههاي آنها اعتنائي نکند. رئيسجمهور آمريکا ريگان، که رئيسجمهور مقتدري هم بود به امام نامه نوشت و پيغام فرستاد و آدم فرستاد، امام به او اعتنائي نکرد، پاسخي به او نداد و اعتنائي نکرد و وعدهاي را که او داده بود، امام به هيچ گرفت.
در يک مورد ديگر، يک وعدهاي در مورد پايان جنگ تحميلي، يکي از دولتهاي وابستة به آمريکا داده بود، بحث صدها ميليارد يا هزار ميليارد در ميان بود، امام اعتنائي به آن نکردند، اعتماد نکردند. ما حالا در قضاياي گوناگون جاري خودمان داريم همين معنا را لمس ميکنيم، ميبينيم که چطور نميشود به وعدة مستکبرين اعتماد کرد، به حرفهايي که در جلسة خصوصي ميزنند نميشود اعتماد کرد، اين را داريم لمس ميکنيم. امام آن را جزوِ خطوط اصلي کار خود قرار داد، اعتماد به خدا، بياعتمادي به مستکبران. اين البتّه به معناي قطع رابطة با دنيا نبود، [چون] سران کشورها به مناسبتهاي مختلف براي امام پيام تبريک ميفرستادند، امام هم به پيام تبريک آنها جواب ميداد. ارتباط اينجوري، در حدّ معمول، مؤدّبانه و محترمانه وجود داشت امّا هيچگونه اعتمادي به مستکبرين و قلدران و تبعه و دنبالهروان آنها وجود نداشت.11
11. ۹۴/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و ششمين سالروز رحلت حضرت امام خميني(ره)
ضرورت شناخت شاکلة اصلي تفکّر امام بزرگوار(ره) تکرار در و8
امام مظهر عيني حرکت عظيمي است که ملّت ايران آغاز کرد و تاريخ خود را متحوّل کرد؛ امام بنيانگذار يک مکتب فکري و سياسي و اجتماعي است. ملّت ايران اين مکتب را، اين راه را، اين نقشه را پذيرفت و در آن مشغول حرکت شد؛ ادامة اين راه بستگي دارد به اينکه اين نقشة راه، درست شناخته بشود؛ بدون اينکه امام را درست بشناسيم بهمعناي شناخت اصول امام اين نقشة راه، شناخته نخواهد شد. بديهي است بحث ما بر مباني فکري امام است؛ بحث بر سر تصميمهاي مقطعي و مربوط به زمان يا مکان نيست؛ بحث بر سرِ آن شاکلة اصلي تفکّر امام بزرگوار ماست؛ اين را ميخواهيم درست بشناسيم.
امام، البتّه يک فقيه بزرگ بود؛ هم يک فقيه برجسته و بزرگ بود، هم فيلسوف بود، هم صاحبنظر در عرفان نظري بود، در اين مسائل [و] بخشهاي فنّي و علمي يک سرآمد بهحساب ميآمد. لکن شخصيت برجستة امام به هيچکدام از اينها وابسته نيست؛ بلکه شخصيت اصلي امام در تحقّق مضمون آية: «وَ جهِدوا فِي اللهِ حَقَّ جِهادِه»(حج ۷۸) [بود]؛ امام بزرگوار با داشتن آن زمينههاي برجستة علمي، وارد ميدان مجاهدت فيسبيلالله شد و اين مجاهدت را تا آخر عمر خود ادامه داد و حرکت عظيمي را بهوجود آورد؛ نه فقط در کشور خود، بلکه در همة منطقة ما و در همة دنياي اسلام و به يک اعتبار در همة جهان. محصول اين حرکت، يک محصول بينظير بود.
دو کار بزرگ و بيسابقة در تاريخ کشور بهوسيلة امام تحقّق پيدا کرد؛ يکي برانداختن بناي سلطنت موروثي ظالمانه و غير عاقلانه که چند هزار سال در کشور ما سابقه داشت. اين بناي پوسيدة کهنة غلط که حکومت کشور به دست انسانهايي باشد و بهصورت موروثي از کسي به کسي برسد، يا با شمشير و زور نظامي حکومت به دست بيايد و بعد نسل به نسل از يکي به ديگري به ارث برسد، يک سنّت غلط و بيمنطق در طول چند هزار سال در کشور ما بود؛ کار اوّل امام اين بود که اين بناي غلط را برانداخت و کار را به دست مردم کشور سپرد.
کار بزرگ دوّمي که امام بزرگوار انجام داد، ايجاد يک حکومت و نظامي بر اساس اسلام بود که اين هم در تاريخ کشور ما بلکه بعد از صدر اسلام در تاريخ کلّ اسلام بيسابقه بود. اين جهاد بزرگ امام بزرگوار ما يک چنين محصول ارزشمندي داشت و لذا جا دارد واقعاً گفته بشود که «جاهَدَ فِي اللهِ حَقَّ جِهادِه»؛(بحارالانوار، ج ۳۳، ص ۱۸) همچنانکه در قرآن هست: «وَ جهِدوا فِي اللهِ حَقَّ جِهادِه»؛(حج ۷۸) و همچنانکه دربارة اولياي دين گفته ميشود، اين مرد بزرگ هم مصداق «جاهَدَ فِي اللهِ حَقَّ جِهادِه» است.
البتّه در حاشية اين صحبت عرض بکنم که جهاد اين مرد بزرگ صرفاً جهاد سياسي و اجتماعي يا جهاد فکري نبود بلکه همراه با همة اين جهادها، جهاد دروني، جهاد با نفس، پايبندي به ارتباط مستمر و دائم با خداي متعال هم بود؛ اين هم درس است. اينجور نيست که اگر ما در ميدان جهاد فکري يا جهاد علمي يا جهاد سياسي يا جهاد نظامي وارد شديم، حق داشته باشيم که از اين بخش از جهاد صرفنظر کنيم. امام بزرگوار اهل خشوع بود، اهل بکاء بود، اهل دعا بود، اهل توسّل و تضرّع بود. در همين ماه مبارک شعبان مکرّر اين فقرة مناجات شعبانيه را در سخنراني خود تکرار ميکرد: «اِلهي هَب لي کَمالَ الاِنقِطاعِ اِليکَ وَ اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها اِلَيکَ حَتَّي تَخرِقَ اَبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّورِ فَتَصِلَ اِليمَعدِنِ العَظَمَة».(اقبال الاعمال، ج ۲، ص ۶۸۷) اين رفتار او بود، گرية سحرگاهان او، مناجات او، دعاي او، ارتباط دائمي او که اين حالت، پشتوانة معنوي تداوم و استمرار جهاد اين مرد بزرگ را تشکيل ميداد. اينرا هم در حاشية جهاد فيسبيلالله امام بزرگوارمان به ياد داشته باشيم.11 11. ۹۴/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و ششمين سالروز رحلت حضرت امام خميني(ره)
منظومة فکري حضرت امام خميني(ره) تکرار در و8
منظومة فکري امام داراي خصوصيات کامل يک مکتب فکري و اجتماعي و سياسي است:
1ـ اوّلاً متّکي و مبتني بر يک جهانبيني است که اين جهانبيني عبارت است از توحيد. همة فعّاليت او، همة منطق او مبتني بود بر توحيد که زيربناي اصلي همة تفکّرات اسلامي است.
2ـ خصوصيت ديگر اين منظومة فکري که آن را بهصورت يک مکتب به معناي واقعي کلمه در ميآورد، اين است که منظومة فکري امام بهروز بود؛ مسائل مورد ابتلاي جوامع بشري و جامعة ايراني را مطرح ميکرد و مخاطبان، آن را حس ميکردند. در مکتب فکري امام، ضدّيت با استبداد و ضدّيت با استکبار حرف اوّل را ميزند؛ اين آن چيزي است که ملّت ايران هم آن را حس ميکرد، ملّتهاي مسلمان ديگر بلکه ملّتهاي غير مسلمان [هم] آن را حس کردند؛ براي همين اين دعوت گسترش پيدا کرد.
3ـ خصوصيت ديگر اين مکتب فکري اين بود که زنده و پويا و پرتحرّک و عملياتي بود؛ مثل بعضي از انديشهپردازيها و تئوريسازيهاي روشنفکرانه نبود که در محفل بحث، حرفهاي زيبا و قشنگي است. امّا در ميدان عمل کارايي ندارد؛ منطق امام، فکر امام، راه امام، عملياتي بود؛ قابل تحقّق در ميدان عمل بود؛ به همين دليل هم به پيروزي رسيد و پيش رفت؛ اين حرکت، مسير تاريخ کشور ما را عوض کرد.
ما ملّت ايران، ملّتي بوديم زيردست و غرقه در بيهدفي و نااميدي؛ ما ملّتي بوديم وابسته؛ ملّتي بوديم که بعمد ما را عقب نگه داشته بودند؛ هم فکر خود را بر ما تحميل ميکردند، هم فرهنگ خود را؛ هم منابع اقتصادي ما را ميبردند و هم کاروان لجنزاري از عادتهاي زشت را بهسوي کشور ما سرازير ميکردند؛ ما يک چنين ملّتي بوديم. امام ما را تبديل کرد به يک ملّت پرانگيزه، به يک ملّت پر اميد، به يک ملّت پر تحرّک، به يک ملّت داراي هدفهاي بزرگ. امروز ملّت ايران پر تحرّک است، پرانگيزه است، اميدوار است و به سمت هدفهاي بزرگ روانه است. البتّه ما با هدفهاي خودمان هنوز خيلي فاصله داريم. امّا مهم اين است که در حال حرکتيم؛ مهم اين است که نيرو و همّتِ پيشرفت در ملّت ما وجود دارد؛ مهم اين است که جوانان ما معتقدند که ميتوانند به اين هدفها برسند؛ ميتوانند عدالت اجتماعي را بهطور کامل تأمين کنند؛ ميتوانند پيشرفت و ثروت را به اين کشور بياورند؛ ميتوانند ما را به يک کشور پيشرفته و داراي قدرت متناسب با هويت تاريخي خودمان تبديل کنند؛ اين اميد، امروز در کشور ما موج ميزند و جوانهاي ما در اين جهت در حرکتاند. ما از حال تخديرشده بيرون آمديم، از حال خوابآلودگي بيرون آمديم، اين کار را نهضت امام بزرگوار ما و اين مرد بزرگ انجام داده است.11 11. ۹۴/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و ششمين سالروز رحلت حضرت امام خميني(ره)
تحريف شخصيت حضرت امام خميني(ره)
به مناسبت چهاردهم خرداد ... آنچه امروز به شما عرض ميکنم تحت عنوان «تحريف شخصيت امام» است. آيا شخصيتها هم قابل تحريفاند؟ معمولاً عنوان تحريف را و اصطلاح تحريف را دربارة تحريف متون به کار ميبريم؛ آيا شخصيتها را هم ميشود تحريف کرد؟ بله! تحريف شخصيتها به اين است که ارکان اصلي شخصيت آن انسان بزرگ، يا مجهول بماند، يا غلط معنا شود، يا بهصورت انحرافي و سطحي معنا شود؛ همة اينها برميگردد به تحريف شخصيت. شخصيتي که الگوست، امام و پيشواست، رفتار او، گفتار او براي نسلهاي بعد از خود او راهنما و رهنمود است، اگر تحريف شود زيان بزرگي بهوجود خواهد آمد. امام را نبايد بهعنوان صرفاً يک شخصيت محترم تاريخي مورد توجّه قرار داد؛ بعضي اينجور ميخواهند: امام يک شخصيت محترمي است در تاريخ اين کشور که روزگاري بود، فعّال بود، مفيد بود، بعد هم از ميان جمعيت رفت و روزگار او تمام شد؛ احترامش ميکنيم، نامش را با تجليل ميآوريم، صرفاً همين؛ بعضي ميخواهند امام را اينجور بشناسند و بشناسانند و اينجور تلقّي کنند؛ اين غلط است.11
11. ۹۴/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و ششمين سالروز رحلت حضرت امام خميني(ره)
تدبير ش95 – تير و مرداد 94
انديشة امام خميني(ره) در حفظ جريان اصيل ايماني تکرار در الف7 - و6
امام بزرگوار جريان اصيل انقلاب را با بهرهگيري بجا و مناسب از اين حادثه تعيين کرد، آن مسير را در مقابل ملّت ايران قرار داد، و راه انقلاب را ـ که همان اوايل داشت منحرف ميشد و ميخواستند آن را به شرق و غرب بچسبانند ـ تعيين کرد، انقلاب را نجات داد؛ اين، برکت اين حادثه بود. بله، هزينه داديم، شخصيتهاي برجستهاي را از دست داديم، شکّي نيست، امّا بايد ديد تأثير اين چيست. ملّت مسلمان، در طول تاريخ ۱۴۰۰ساله، هنوز مديون خون شهيدان کربلاست؛ هزينه از دادن حسينبنعلي بالاتر؟ جاني از جان ياران حسين عزيزتر؟ اينها را دادند، اين هزينه انجام گرفت امّا اسلام ماند، قرآن ماند، جريان اصيل ايماني در جامعه باقي ماند؛ همين قضيه در ماجراي هفتم تير هست، در ماجراي شهداي ديگر ما هست.2
2. 06/04/94 بيانات در ديدار خانوادههاي شهداي هفتم تير و جمعي از خانوادههاي شهداي استان تهران
یاد انسانهای بزرگ به دلها آرامش و اطمینان میبخشد
بیانات در مراسم بیست و نهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) 14/3/1397
یاد عظمت ها و قلّههای بلند و پروازهای معنویِ انسانهای بزرگ، به دلها آرامش و اطمینان و اعتماد به نفس میبخشد. آیهی شریفه، سکینه و آرامش را در دلهای مسلمانان ناشی از فتح و نصرت الهی میداند و آرامش را و اطمینان را و سکینهی قلبی را مایهی تقویت ایمان و ازدیاد ایمان معرّفی میکند؛ دشمن عکس این را و ضدّ این را برای امّت اسلامی و برای جامعهی مؤمن و متحرّک و پویای ما دنبال میکند.
امام خمینی R نماد انقلاب است
بیانات در مراسم بیست و نهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) 14/3/1397
سی سال است از امام بزرگوار، در مثل چنین روزی سخن میگوییم؛ امام یکی از قلّههای بلند است و بعد از این هم ملّت ما، امّت ما همواره از امام سخن خواهد گفت و شایسته هم همین است؛ زیرا امام، نماد انقلاب است و این کشور بدون موتور پُرقدرت انقلاب به هدفهای خود، به آرزوهای بزرگ خود دست نخواهد یافت.
شباهت های امام خمینی R با حضرت علی 6
بیانات در مراسم بیست و نهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) 14/3/1397
امسال این همزمانی با ایّام شهادت امیرالمؤمنین، شباهتهایی را به ذهن میآورد میان این پیرو صادق، این پیرو حقیقی امیرالمؤمنین و آن پیشوای والا و بزرگ؛ شباهتهایی وجود دارد که مایهی افتخار ملّت ایران و امّت اسلامی است؛ توجّه به این شباهتها مهم و مفید است برای پیدا کردن راه درست و همچنین برای آشنایی بیشتر با امام بزرگوارمان. من سه سرفصل را در مورد این شباهتها آماده کردهام که مطرح کنم.
یک سرفصل این است که در امیرالمؤمنین دو خصوصیّتِ ظاهراً متضاد جمع شده بود؛ یکی صلابت و ایستادگی و شدّت، و یکی لطافت و صفا و رقّت؛ این هر دو در امیرالمؤمنین در اوج و در کمال خود وجود داشت. صلابت و شدّت در برابر هر حرکت نابهحق: در برابر ظلم، در برابر ظالم، در برابر انحراف از راه خدا، در برابر طغیان گری، در برابر اغواگری؛ در مقابل اینها امیرالمؤمنین با منتهای صلابت و استحکام میایستاد که نظیر آن تا امروز دیده نشده است. در مقام مواجههی با ذکر الهی و یاد الهی از سویی، و در برخورد با مظلومین و محرومان و ضعفا و مستضعفان از سوی دیگر، در نهایت لطافت و رقّت عمل میکرد. امیرالمؤمنین (علیه الصّلاه والسّلام) در برابر معاویه، با آن صلابت برخورد کرد؛ مشورت به امیرالمؤمنین دادند که مدّتی صبر کنید و معاویه را از استانداری شام عزل نکنید؛ زیر بار نرفت. صلابت امیرالمؤمنین در مقابل آن دو صحابی قدیمی و موجّه و بسیار آبرومند که توقّعاتی داشتند و چیزهایی میخواستند که به نظر امیرالمؤمنین نابهحق بود؛ زیر بار توقّعات آنها نرفت و با کمال صلابت و ایستادگی، مقاومت کرد. در برابر خوارج که مدّعی اسلام بودند و در مقابل امیرالمؤمنین که میزان حقیقی اسلام بود، ایستاده بودند، در مقابل اینها و کجرویهای اینها و کجفهمیهای اینها، امیرالمؤمنین در نهایت استحکام و صلابت ایستاد. از یک طرف، یک چنین صلابتی را انسان از این انسان والا و ولیّ بزرگ خدا مشاهده میکند .امّا از طرفی هم در مقابل ضعفا، در مقابل مستضعفان آنچنان رقّتی، آنچنان لطافتی، آنچنان صفائی از امیرالمؤمنین دیده میشود که انسان متحیّر میماند. داستان رفتن به خانهی آن همسر شهیدی که یتیمانی دارد -بهصورت ناشناس- و رفتن کنار تنور و نان پختن برای آنها و سرگرم کردن کودکان آنها، داستان معروفی است و شنیدهاید؛ انسان حیرت میکند از اینهمه لطافت! یا در ماجرای حملهی به استان انبار عراق که اشرارِ سپاهیان شام حمله کردند و استاندار امیرالمؤمنین را به قتل رساندند و به خانههای مردم حمله کردند، کودکان را کشتند، زنها را تهدید کردند، امیرالمؤمنین میفرماید که «فَلَو اَنَّ امرَأً مُسلِماً ماتَ مِن بَعدِ ه اذا اَسَفاً ما کانَ بِهِ مَلوما»؛ انسان مسلمان از اینکه بشنود بیگانگان به خانهی مردمِ بیدفاع حمله کردهاند و زیورها و زینتهای زنان را از آنها گرفتهاند، اگر از غصّه و از تأسّف بمیرد، او را ملامت و سرزنش نباید کرد؛ یعنی شایسته است. ببینید؛ نسبت به دفاع از حقوق ضعفا یک چنین احساس عجیب و شگفتآوری را انسان از امیرالمؤمنین مشاهده میکند! این دو خصوصیّت متضاد در امیرالمؤمنین.
در امام راحل ما، عیناً همین دو خصوصیّت مشاهده میشود. از یکسو صلابت، استحکام، ایستادگیِ محکم در مقابل ستمگران، در مقابل بدیها. در مقابل رژیم منحط و طاغوتی و فاسد پهلوی مثل صخرهی مستحکمی ایستاد؛ در مقابل آمریکا مثل کوه ایستاد؛ در برابر تهدیدها، در برابر صدّام متجاوز در جنگ تحمیلی و دفاع هشتساله، در برابر فتنههای داخلی، حتّی در برابر شاگرد قدیمی و صحابی قدیمی خود بهخاطر اینکه رفتار او را برخلاف حق مشاهده میکرد، بدون هیچ ملاحظهای ایستاد؛ این صلابت امام.
از طرف دیگر، رقّت و لطافت امام بزرگوار را انسان مشاهده میکند. پیغامی از مادر شهید به آن بزرگوار میرسد، بنده خودم پیامی را از یک مادر شهیدی برای امام بزرگوار بردم، آن مرد با صلابت، چشمانش پُر از اشک شد! تأثّر در مقابل پیغام ارادت و فداکاری و گذشت مادر شهید؛ و دفاعش از مستضعفان، از پابرهنگان که در کلمات امام بزرگوار فراوان است. این یک سرفصل و شباهت عجیب امام بزرگوار به پیشوای متّقیان.
سرفصل دوّم. در امیرالمؤمنین یک پدیدهی شگفتآوری وجود دارد؛ سه خصوصیّتِ بظاهر ناسازگار در امیرالمؤمنین جمع شده است. امیرالمؤمنین، هم انسان قوی و مقتدری است، انسان قدرتمندی است، هم درعینحال مظلوم است، و هم درعینحال در حوادث گوناگون پیروزِ نهایی است؛ این سه خصوصیّت در امیرالمؤمنین و در حالات آن بزرگوار مشهود است.
اقتدار و قوّت امیرالمؤمنین را اگر بخواهیم درست بفهمیم، باید نگاه کنیم به گسترهی وسیع محلّ حکومت امیرالمؤمنین؛ آن کشور باعظمتی که تحت مدیریّت امیرالمؤمنین اداره میشد؛ از منتهای شرق افغانستان کنونی تا کنار دریای مدیترانه و مصر همهی این منطقهی وسیع تحت مدیریّت امیرالمؤمنین اداره میشد؛ با کمال قدرت و استحکام. ارادهی پولادین او، شجاعت و هنر نظامیگری او، زبان قوی و منطق جذّاب او که کلمات امیرالمؤمنین و خطبههای پُرشور و سرشار از حکمت او تا امروز درسهای نورانی برای دلهای آحاد بشر است- نشانههای اقتدار است؛ بازوی قوی، فکر قوی، ارادهی قوی، مدیریّت قوی، زبان قوی؛ یک انسان قوی و مقتدر.
درعینحال، همین انسان قوی، مظلوم است؛ نشانههای مظلومیّت او در رفتار دشمنان، در رفتار حسودان، در تهمتهای ناجوانمردانهای که عواملِ دشمنانش به امیرالمؤمنین در زمان حیات او وارد آوردند، در خواصّ دلبهدنیا سپردهی او که بعضی از نزدیکانش و خواصّش بهخاطر دنیاطلبی از او جدا شدند است. اینها نشانهی مظلومیّت آن بزرگوار است. این فشارِ واردآمدهی از جوانب مختلف بر این انسان بزرگ تا حدّی است که گاهی این انسان صبور و دریادل و شکیبا، آنطوری که معروف است با چاه دردِ دل میکند، با چاه حرف میزند؛ این نشاندهندهی مظلومیّت امیرالمؤمنین است. بعد از رحلت او و شهادت او هم تا سالهای متمادی، دشمنان او که بر اریکهی حکومت، بر سلطنت مسلّط شده بودند، در سرتاسر کشور اسلامی وسیع بر سر منابر به او اهانت میکردند و [نسبت] به امیرالمؤمنین مجسّمهی تقوا و عدالت و دادگری بدگویی میکردند.
درعینحال انسان وقتی مجموع قضایا را نگاه میکند، میبیند در این مصاف طولانی، پیروز نهایی، امیرالمؤمنین است. امروز شما ملاحظه کنید نام امیرالمؤمنین، شخصیّت امیرالمؤمنین در آفاق عظیم بشر و تاریخ انسان کجا است؛ در اوج است و از دشمنان او خبری نیست. نهجالبلاغهی او درس انسانهای والا است؛ سیرهی او برجستهترین و درخشانترین سیرهی یک انسان بعد از نبیّ مُکرّم اسلام است؛ عدالت او، عبادت او و شخصیّت عظیم او امروز در دنیا برجسته است؛ راه او بر راه دشمنانش پیروز شده است و پیروز نهایی، امیرالمؤمنین بود.
همین سه خصوصیّت در امام بزرگوار ما، در امام راحل نیز جمع شده بود. امام بزرگوار یک انسان قوی و مقتدر بود؛ انسانی که توانست حکومت طاغوتیِ دیکتاتوریِ وراثتی را بعد از دو هزار سال، در این کشور وسیع و بزرگ از اریکهی قدرت به زیر بکشد؛ این خیلی قدرت میطلبد؛ نشانهی قوّت فوقالعادهی امام بزرگوار است. توانست آمریکا را که منافع حیاتی برای خود در اینجا تعریف کرده بود، شکست بدهد و به عقبنشینی وادار کند؛ توطئهها را خنثی کند؛ و طرّاحان جنگ تحمیلی را ناکام بگذارد. آن کسانی که جنگ تحمیلی را طرّاحی کرده بودند، غرضشان نابود کردن انقلاب و ریشهکن کردن نظام اسلامی بود؛ امام بزرگوار از این تهدید، یک فرصت به وجود آورد؛ اینها نشانهی قوّت و قدرت و اقتدار امام بزرگوار است.
درعینحال امام بزرگوار ما مظلوم بود، بهخاطر تبلیغات گستردهی دشمنان علیه او؛ تبلیغات اهانتبار بهطور مداوم در زمان حیاتش و تا مدّتها بعد از رحلتش ادامه داشت؛ رفتارهایی از کسانی که آن رفتارها از آنها توقّع نمی رفت، نسبت به امام بزرگوار انجام گرفت که این نشانهی مظلومیّت امام بزرگوار بود و دلتنگیهای امام را انسان میتواند از لابهلای سخنان مستحکم و پُرصلابت او در مجموعهی بیاناتش پیدا کند که نشان میدهد این مرد بزرگ، دلتنگیهای بسیاری هم داشته است؛ این هم مظلومیّت او است.
و پیروزی نهاییِ امام بزرگوار هم آن نقطهی بعدی است؛ آن اقتدار، آن مظلومیّت، آن پیروزی. مثل امیرالمؤمنین، امام بزرگوار هم پیروز شد. پیروزیِ او، در استحکام نظام اسلامی، در بقای نظام اسلامی و در رشد و توسعه و پیشرفت نظام اسلامی خودش را نشان میدهد؛ بسیاری از آرزوهای امام، بعد از رحلت امام تحقّق پیدا کرد؛ خودباوری کشور، خودکفائی کشور، پیشرفت علمی و فنّاوری کشور، پیشرفت سیاسی کشور، توسعهی صفحهی نفوذ کشور و جمهوری اسلامی در منطقهی وسیع غرب آسیا و شمال آفریقا؛ اینها چیزهایی بود که اتّفاق افتاد و این پیروزیِ گفتمان امام و راه امام و روش امام بود. بسیاری از این آرزوها تحقّق پیدا کرده است و بسیاری دیگر از آرزوهای امام باذنالله تحقّق پیدا خواهد کرد و جمهوری اسلامیِ امام بزرگوار ما روزبهروز اعتلاء و عظمت بیشتری خواهد یافت و همین است که دشمنان را دستپاچه و عصبی کرده است. عزیزان من، جوانان عزیز، ملّت بزرگ ایران! حرکاتی که شما از دشمن مشاهده میکنید، نشانهی دستپاچگی و آشفتگی دشمن است، نشانهی عصبی شدن دشمن است، نشانهی اقتدار او نیست. آنچه از دشمن امروز علیه جمهوری اسلامی سر میزند، از سرِ اقتدار نیست؛ بهخاطر این است که از پیشرفت جمهوری اسلامی، از عظمت جمهوری اسلامی، از ایستادگی ملّت ایران آشفته است، عصبی است، دستپاچه است؛ این حرکات، ناشی از آن است.
سرفصل سوّم. نشانهشناسی دشمنان امیرالمؤمنین، این هم درسآموز است. جبههی مقابلِ امیرالمؤمنین را شما ملاحظه کنید که در تاریخ مشخّص شده است: قاسطین، ناکثین، مارقین. قاسطین یعنی دشمنان بنیانی حکومتِ امیرالمؤمنین؛ ناکثین یعنی همراهان سُستنهاد و سُستبنیادی که بیعت را زیر پا گذاشتند بهخاطر زخارف(۴) دنیوی، بهخاطر هوسها و آلودگیهای دنیایی؛ و مارقین [یعنی] کجفهمها و نادان ها و جاهل هایی که به خیال اسلام، به خیال تبعیّت از قرآن، در مقابل قرآن مجسّم که امیرالمؤمنین است ایستادند؛ این جبههی مقابلِ امیرالمؤمنین است. قاسطین که دشمنان بنیانی بودند، با اصل حکومت امیرالمؤمنین مخالف بودند و بعدها تاریخ نشان داد که بدیلی که اینها برای حکومت امیرالمؤمنین میتوانستند ارائه کنند چه بود: حجّاجبنیوسفها و عبیداللهزیادها و یوسفبنعمر ثقفیها کسانی بودند که از طرف آن قاسطین، از طرف آن دشمنان بنیادین، جایگزین حکومت عدل علوی شدند. سهمخواهان و دنیاطلبان هم بهنحو دیگری و کجفهمها هم بهنحو دیگری. البتّه کجفهمی مربوط به تودههای مارقین بود و رؤسای آنها احتمالاً با دشمنان بیزدوبند نبودند کمااینکه در تاریخ چنین چیزی را در مورد خوارج میگویند و ادّعا میشود.
در مورد امام بزرگوار هم همین سه جبهه وجود داشتند، یعنی جبههی مخالفین امام راحل هم از این سه بخش ترکیب شده است. آمریکا، رژیم صهیونیستی و وابستگان آنها در داخل، قاسطینِ در مقابلِ امام بزرگوار ما بودند. اینها کسانی بودند که با اصل حکومت جمهوری اسلامی و نظام اسلامی و حاکمیّتِ انسانی مثل امام بزرگوار مخالف بودند؛ آنها هم دنبال جایگزین برای این حکومت بودند و هستند؛ جایگزین های آنها هم حجّاجبنیوسفهای امروزند؛ آنها هم معلوم است که چه کسانی هستند . در جبههی مخالفین امام، ناکثین یعنی بیعتشکنان، همان همراهان سُست کمربندند. وای از آن همراهان سست کمربند که در مقابل خواستههای دنیایی نتوانستند مقاومت کنند! میدان تسابُقالیالخیرات را تبدیل کردند به میدان جنگ برای قدرت و جنگ برای دستیابی به حطام دنیوی! در بین آنها هم همهجور بودند ؛ در زمان امیرالمؤمنین، هم امثال طلحه و زبیر بودند، هم افراد کوچکی در این جمع ناکثین وجود داشتند. در زمان امام هم قضیّه همین بود و امام بزرگوار در مقابل این جبههی گستردهی وسیعِ متنوّع ایستاد. مارقین ناآگاهها آن کسانی بودند که در مقابل امام بزرگوار ما، موقعیّت کشور را، موقعیّت انقلاب را، موقعیّت ملّت ایران را نفهمیدند، جبههبندی دشمنان را نشناختند، شیوههای دشمنیِ دشمنان را درک نکردند، به چیزهای کوچک سرگرم شدند، عظمت حرکت امام را نتوانستند تشخیص بدهند. اگر نمونههایی را بخواهیم مشاهده کنیم، در این دورانِ ما امثال گروههای داعش و مانند اینها، و در اوّل انقلاب، گروههای منافقین و اشباه آنها بودند که روئسایشان خائن و زیر دست هایشان، طبقات پایین شان جاهل و فریب خورده بودند.
این سه گروه و دشمنی این سه گروه، مخصوص زمان امام هم نبود، بعد از امام هم استمرار پیدا کرده است. امروز هم همین سه گروه در مقابل نظام اسلامی و میراث بزرگ امام که جمهوری اسلامی است، صفآرایی کردهاند و مبارزه و مقاومت و ایستادگی جمهوری اسلامی از تعرّض آنها جلوگیری کرده است. البتّه این جبههی مختلط، با همهی توانشان سعی میکنند در مقابل جمهوری اسلامی اخلالگری کنند؛ مشکلاتی درست میکنند، حرکت ملّت ایران را دشوار میکنند، کُند میکنند، امّا نمیتوانند جلوی پیشرفت ملّت ایران را بگیرند.
الگوهای رفتاری امام خمینی R
بیانات در مراسم بیست و نهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) 14/3/1397
خدا را سپاس گزاریم که در دورانی زندگی میکنیم که یک انسان بزرگی را دیدیم که با مولای متّقیان و رهبر آزادگان تاریخ، امیرالمؤمنین، این شباهتها را داشت و توانست محصولِ این عظمتِ خود را برای ملّت ایران باقی بگذارد.
خب، حالا دلها آماده است، ذهن ها آماده است؛ امام (رضواناللهعلیه) چگونه با این وضعیّت مواجه میشد؟ الگوی امام چگونه است؟ این را من خیلی کوتاه و مختصر عرض کنم؛ اینها برای ما درس است. من چند خصوصیّت را در الگوی رفتاری امام بزرگوار، با این وضعیّت ذکر میکنم.
اوّلاً امام در مواجههی با این دشمنیها و دشمنان، برخورد شجاعانه و فعّال داشت، برخوردِ از روی ضعف و انفعال نداشت؛ امام هرگز منفعل نشد؛ نه احساس ضعف کرد و نه از خود ضعف نشان داد؛ در مقابل دشمنان، قدرتمندانه و بهصورت فعّال ایستاد.
دوّم: امام از هیجانزدگی پرهیز میکرد؛ امام در مقابل حوادث، هیجانزده نمیشد و تکیه به احساسات خالی از عقلانیّت نمیکرد؛ تصمیمهای امام، تصمیمهای شجاعانه و همراه با احساسات محکم بود امّا مبتنی بر محاسبات عقلانی.
سوّم: امام اولویّت ها را رعایت میکرد؛ تمرکز بر اولویّت ها میکرد. فرض بفرمایید در دوران مبارزات، اولویّت امام مقابلهی با رژیم سلطنت بود و مسائل حاشیهای را وارد میدانِ کار خود نمیکرد؛ در دوران جنگ تحمیلی، اولویّت امام مسئلهی جنگ بود؛ امام بارها این را فرموده بودند که جنگ در رأس امور است، دفاع مقدّس در رأس امور است، و واقع هم همین بود. متمرکز بر یک مسئلهی دارای اولویّت میشد و حواشی را واردِ میدانِ اهتمامِ خود نمیکرد. در اوّل انقلاب در همان روزهای اوّل و هفتههای اوّل در رفتار امام، انسان با شگفتی مشاهده میکند تکیهی امام بر قانون اساسی، بر ایجاد نظام، بر ترتیبات قانونی و بر این چیزها بود؛ یعنی بر روی آن نقطهی اصلی متمرکز میشد.
چهارم: اعتماد به تواناییهای مردم؛ امام، ملّت ایران را ملّتِ بزرگ و آگاه و توانایی میدانست، به آنها اعتماد میکرد، به آنها خوشبین بود؛ مخصوصاً به جوانان. مشاهده کنید در فرمایشات امام که چقدر نسبت به ملّت خوشبین است، نسبت به جوانان خوشبین است.
پنجم: بیاعتمادی به دشمن؛ امام در طول ده سال حضور بابرکت خود در رأس نظام اسلامی، یک لحظه به دشمن اعتماد نکرد؛ به پیشنهادهای دشمن بدبین بود؛ به تظاهرات آنها بیاعتنا بود؛ دشمن را به معنای واقعیِ کلمه، دشمن میدانست و به او اعتماد نمیکرد.
ششم: اهتمام به همبستگی و اتّحاد ملّت؛ این هم یکی از خصوصیّات الگوی رفتاریِ امام در مقابل این دشمنیها بود. هر چیزی که ملّت را به دو دسته تقسیم کند، به دو قطب تقسیم کند، از نظر امام مردود بود.
هفتم: ایمان و اعتقاد راسخ به نصرت الهی و به وعدهی الهی؛ این هم آن نقطهی اصلی. اتّکاء امام به نصرت الهی بود؛ همهی تلاش خود را میکرد، با همهی وجود در میدان بود، امّا امید او بستهی به نصرت الهی و به قدرت الهی و تکیهی او به قدرت الهی بود. امام به اِحدیالحُسنَیین اعتقاد واقعی داشت (ما لنا الّا اِحدی الحُسنَیین )و معتقد بود که اگر کار را برای خدا بکنیم، درِ ضرر بسته است؛ اگر کار برای خدا انجام بگیرد، هیچگونه ضرری متوجّه و عاید نخواهد شد؛ یا پیشرفت میکنیم، یا اگر پیشرفت هم نکردیم، کاری را که وظیفهی ما بوده است انجام دادهایم و در مقابل پروردگار سرافرازیم.
راه امام خمینی (ره) را مو به مو دنبال کرده ایم
بیانات در مراسم بیست و نهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) 14/3/1397
من به شما عرض میکنم برادران عزیز، خواهران عزیز و ملّت بزرگ ایران! ما بعد از امام، همان راه امام را موبهمو دنبال کردهایم و انشاءالله خواهیم کرد: دچار انفعال و ضعف نمیشویم و به حول و قوّهی الهی در برابر زیادهخواهی و زورگویی بیگانگان و دشمنان میایستیم؛ هیجانزده و احساساتی تصمیم نمیگیریم، به جای متن به حاشیههایی که برایمان میسازند اعتنا نمی کنیم و وارد حواشی نمیشویم، سرگرم نمیشویم؛ اولویّتهایمان را به توفیق الهی و به هدایت الهی تشخیص میدهیم؛ و به امید خدا به مردممان و به تواناییهای آنها و به جوانان عزیزمان اعتماد میکنیم؛ و به دشمن مطلقاً اعتماد و اطمینان نمی کنیم؛ مردم عزیزمان را از دودستگی و دوقطبی برحذر میداریم؛ و به نصرت الهی هم اطمینان داریم. شک نداریم که ملّت ایران، با این انگیزه، و با این احساسی که امروز دارد حرکت میکند، با این ایمان، با این امید، قطعاً به توفیق الهی و به حول و قوّهی الهی پیروز خواهد شد.
نحوه مواجهه با حوادث خرسند کننده و مثبت
بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری 97/12/23
خب، بیستودوّم بهمنِ امسال از سال های قبل قویتر و شلوغتر بود، چه کسی کرد این کار را؟ کدام عامل، کدام آدم می تواند ادّعا کند که من مؤثّر بودم در این قضیّه؟ ما هر چه نگاه می کنیم، جز دست قدرت الهی چیز دیگری نبود. همه گفتند که امسال در جاهای مختلف بهتر از سال های قبل بوده؛ این جز قدرت الهی چیز دیگری نیست، این دست قدرت خدا است. یک وقتی در دوران بیماری امام (رضوان الله علیه) که من یک چیزی را گفتم که این کار خدا بود و یک موفّقیّتی بزرگی بود، ایشان به بنده گفتند که من از اوّل انقلاب یا از اوّل کار -یک چنین چیزی- تا حالا می بینم که یک دست قدرتی دارد کارهای ما را پیش می برد. من عین عبارت ایشان را بعد که بیرون آمدم نوشتم حالا الان [عین عبارت] یادم نیست؛ [فرمودند] یک دست قدرتی را می بینم. واقع قضیّه همین است؛ دست قدرتی است که دارد این کارها را انجام می دهد. منتها این دست قدرت خدا برای این است که اگر چنانچه ما رفتارمان را خوب کنیم، رحمت خدای متعال شامل خواهد شد. اَللهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ موجِباتِ رَحمَتِک؛ موجبات رحمت دست ما است. امام (رضوان الله علیه) فرمود خرّمشهر را خدا آزاد کرد؛ این همه جوان ها آنجا مجاهدت کردند، شهید شدند، کار کردند، [امام فرمود] خدا آزاد کرد؛ این درست است؛ خدا آزاد کرد. می توانستند همین قدر شهید بدهند و هیچ اتّفاقی هم نیفتد. در عملیّات رمضان، -در جنگی که همان وقتها انجام گرفت- خدا نخواست ما فتح کنیم امّا در خرّمشهر اتّفاق افتاد؛ این ارادهی الهی بود. این در مواجههی با حوادث خرسندکننده و حوادث مثبت بود.
نحوه مواجهه با حوادث سخت
بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری 97/12/23
در مواجهه با حوادث سخت مثل همین تحریم که یک حادثهی سخت است، یا فرض بفرمایید مثل حملهی نظامی، حرکت نظامی- اینها حوادث سختی است که از طرف دشمن ممکن است تحمیل بشود- اینجا هم خدای متعال دستور خودش را و روش درست را به ما یاد داده: وَ لَمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُه وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُه وَ ما زادَهُم اِلّا ایمانًا وَ تَسلیمًا. ما توقّع نداشتیم که حکومت اسلامی در دوران سیطرهی مادّیّت و حکومت های مادّی در دنیا به وجود بیاید و مادّیّون دنیا که همهی قدرتهای مادّی را هم دارند، ساکت بنشینند تماشا کنند؛ معلوم بود که معارضه می کنند، معلوم است که اگر بتوانند تحریم می کنند، معلوم است که اگر بتوانند جنگ نظامی می کنند؛ ما باید کاری بکنیم که به فکر نیفتند این کارها را بکنند و اگر به فکر افتادند و اقدام کردند، سرکوب بشوند؛ وَالّا توقّعِ اینکه دشمن به ما حمله نکند، توقّعِ درستی نیست. بنابراین، این هم دستور الهی است.
در مواجههی با حوادث نباید دچار ترس و دلهره شد. اَلا اِنَّ اَولِیاءَ اللهِ لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛این [آیه] در سورهی یونس است؛ نگاه کردم، در سورهی بقره [هم] شاید چهار پنج جا؛«لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لاهُم یَحزَنون» در مورد مؤمنین آمده. خب این به خاطر ایمان است، به خاطر ارتباط با خدا است، به خاطر قبول ولایت الهی است؛ خوف و مانند آن نباید باشد. امام (رضوان الله علیه) واقعاً نمی ترسید. ما یک وقتی خدمت ایشان نشسته بودیم -همان اوّل انقلاب؛ همان وقت هایی که با آن بنده خدا یک و دو داشتیم سر قضایای نیروهای مسلّح و این حرف ها- بنده به ایشان گفتم «علّت اینکه شما مثلاً فلان جمله را دربارهی فلان شخص گفتید این است که
می ترسید»؛ می خواستم بگویم «می ترسید که نیروهای مسلّح مثلاً بدشان بیاید»، تا گفتم «می ترسید»، ایشان همین جور بلافاصله گفتند «من از هیچ چیز نمی ترسم». ایشان منتظر نشدند که متعلَّق ترس را بگویم؛ تا گفتم «شما می ترسید»، ایشان گفتند «من از هیچ چیز نمی ترسم». واقعاً هم همین جور بود؛ ایشان از هیچ چیز نمی ترسید. «اَلا اِنَّ اَولِیاءَ اللهِ لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون» یعنی این. چرا بترسد؟ انسان بزرگی مثل او واقعاً همین جور بود.
امام بزگوار دلش پُر بود از ایمان به الله
بیانات در محفل انس با قرآن کریم1398/02/16
اگر چنانچه خدای متعال به یک ملّتی کمکی کرد و آن ملّت قدر آن کمک را ندانستند، کتکش را می خورند، سیلیاش را می خورند؛ باید قدر بدانند. ملّت ما بحمدالله از روز اوّل قدر دانست. این حرکت عظیم ملّت ما، این بقای انقلاب، این ایستادگی این ملّت و عزّت روزافزون این ملّت، این پیشرفت فوقالعادهی این کشور به خاطر همین است که این ملّت به برکت وجود امام بزرگوار به این چند جملهی از آیات قرآن عمل کرد؛ او به ما یاد داد. خود او دلش پُر بود از ایمان به الله، سرشار و لبریز بود از ایمان به خدا و معارف قرآنی؛ به ما یاد داد که چه کار بکنیم و حرکت کردیم؛ و بحمدالله [ملّت] ایستاد. امروز هم راه همین است؛ امروز هم جز ایستادگی در مقابل شیاطین و طواغیت و کفّار راهی برای این کشور وجود ندارد و انشاءالله که خدای متعال هم توفیقات خود و کمک های خود را به این ملّت خواهد داد.
امام به معنای واقعی کلمه حکیم بود
بیانات در دیدار طلاب حوزههای علمیه1398/02/18
پیغمبر اکرم قبل از اینکه بیاید مدینه، از مردم مدینه که آمده بودند، از نمایندگان اوس و خزرج بیعت گرفت؛ گفت با جانتان، با مالتان باید همراه من باشید، آنها هم قبول کردند، پیغمبر [هم] تشریف آورد مدینه. وقتی هم وارد مدینه شد، هیچ سؤال نکرد که حالا مثلاً حاکمیّت هم به عهدهی ما است یا نه؛ نه، معلوم بود، همه می دانستند آمده و حاکمیّت و حکمرانی و ادارهی حکومت به عهدهی او است. دین برای این است: ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله؛ معنای «لِیُطاعَ» فقط این نیست که اگر گفت نماز بخوانید، نماز بخوانید؛ نه، [معنایش] اطاعت در همهی امور زندگی [است]، یعنی حکمرانی. خب پس این بخشی از اسلام است، یعنی بخشی از اسلام عبارت است از معارف اسلامی که این معارف شامل عقلیّات و نقلیّات و ارزش های اخلاقی و بیان سبک زندگی و شیوهی حکومت است؛ و همهی اینها جزو معارف اسلامی است که دانستن اینها لازم است. این بخشی از اسلام است؛ بخشی از اسلام هم عبارت است از تحقّق اینها در خارج؛ یعنی توحید محقّق بشود در خارج، نبوّت به معنای در رأس جامعه بودن تحقّق پیدا کند. خب «اَلعُلَماءُ وَرَثَةُ الاَنبیاء» را باید شما محقّق کنید. نمی گویم حتماً باید شما در رأس جامعه باشید -خب شکل حکومت ممکن است انواع و اقسامی داشته باشد- امّا شما به عنوان عالم دین و متخصّص دین موظّفید که اسلام را در خارج، در محیط زندگی محقّق کنید؛ این وظیفهی ما است. این کاری است که امام بزرگوار کرد. یکی از دوستان بدرستی اشاره کردند به منشور روحانیّت و آن نامهی مفصّل امام. منشور روحانیّت را بخوانید، مکرّر بخوانید. امام به معنای واقعی کلمه حکیم بود -حکیم فقط آن کسی نیست که فلسفه بلد است- حکمت در رفتار او، در گفتار او، در نوشتار او موج می زد.
پس این کاری که حوزهی علمیّه در زمان مبارزات اخیر -یعنی مبارزات منتهی به [تشکیل] جمهوری اسلامی- با رهبری امام انجام داد، این درست همان وظیفهای است که حوزه بایستی انجام می داد. این جور نیست که ما بگوییم حوزه کاری خارج از وظایف خود در دوران مبارزات انجام داد؛ نخیر. امام در رأس بود، طلّاب و فضلا و خیلی از بزرگان حوزه همراهی کردند، پشت سر امام راه افتادند و حرکت کردند. بنده یک وقتی تشبیه کردم این حرکت طلّاب را در آن روز در سطح عظیم کشور به آنچه در این آیهی شریفه آمده است: وَ اَوحیٰ رَبُّکَ اِلَی النَّحلِ اَنِ اتَّخِذی مِنَ الجِبالِ بُیوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمّا یَعرِشونَ، ثُمَّ کُلی مِن کُلِّ الثَّمَراتِ فَاسلُکی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا یَخرُجُ مِن بُطونِها شَراب مُختَلِفٌ اَلوانُه فیه؛ گفتم هم عسل داشتند، هم نیش داشتند؛ مثل زنبور عسل. طلبهی آن روز، هم می رفت مردم را هشیار می کرد، بیدار می کرد و جوان را سیراب می کرد از معارف انقلاب و مبارزهی در راه خدا و در راه اسلام، هم نیش خودش را به آن که باید بزند می زد؛ این واقعیّت قضیّه است. این وظیفهی حوزه بود، و کاری بود که انجام داد. آن روز آن کار را باید می کرد، امروز هم که بحمدالله نظام اسلامی به وجود آمده، تشکیل شده، ما منتظریم که دولت اسلامیِ به معنای واقعی و سپس جامعهی اسلامیِ به معنای واقعی و سپس تمدّن اسلامیِ به معنای حقیقی به وجود بیاید، حوزهی علمیّه مسئولیّت های متناسب با این کار بزرگ را دارد، باید انجام بدهد. چه کار باید بکنید؟ باید بنشینید فکر کنید دیگر؛ اینها جزو آن موضوعات و مباحث فکری شما است.
امام حرف که می زد، دائم حکمت از دل او جاری می شد
بیانات در دیدار مسئولان نظام 1398/02/24
تقوا دامنهی وسیعی هم دارد؛ یعنی از خلوت دل شما تقوا وجود دارد که شهوات را در دل راه ندهید، رَیب و شکّ در حق را در دل راه ندهید، هوای نفْس را از خودتان دور کنید؛ [یعنی] این مشکلاتی که ماها دچارش هستیم. دیشب تلویزیون یک برنامهای از امام (رضوان الله علیه) پخش می کرد. خب واقعاً امام، حکیم به معنای واقعی کلمه بود، یعنی حرف که می زد، دائم حکمت از دل او جاری می شد -البتّه ما بودیم در آن جلسه امّا خب تذکّر خیلی لازم است- یک جملهای ایشان می گفتند که «ماه رمضان موجب می شود که از شهوات، خودمان را دور کنیم، بخصوص شهوات معنوی؛ شهوت معنوی سختتر است؛ قدرتطلبی، جاهطلبی، اینها شهوات معنوی [است]. اینکه انسان سعی کند در همهی میدان های زندگی خودش را تحکیم کند، این آن شهوت معنوی است؛ شهوات ظاهری و مادّی و اخلاقی و [مانند] اینها هم که به جای خود محفوظ است. تقوا از اینجا شروع می شود تا به عرصهی اجتماع؛ در جنگ، تقوا وجود دارد، در فعّالیّت های سیاسی تقوا معنا می دهد، در فعّالیّت های اقتصادی همین جور. آن وقت من و شما که [جزو] مسئولین هستیم در کشور و مدیریّت های مختلف به عهدهی ماها است، حرکتمان، قولمان، فعلمان، ضمیرمان، تصمیممان، به سرنوشت مردم ارتباط پیدا می کند؛ و اینجا است که تقوا اهمّیّت پیدا می کند. اینکه گفتم تقوا برای من و شما مهمتر از مردم عادی است، به خاطر این است؛ باید مراقبت کنیم، تقوا به خرج بدهیم. کارگزار حکومت، مبتلا به ارتباط نزدیک با حقوق مردم است؛ اگر چنانچه بیتقوا باشد، حقوق مردم پامال خواهد شد، آن وقت دیگر قابل جبران نیست؛ حالا فلان کار خلاف شخصی و ظلم به نفْس را که انسان انجام می دهد، خب توبه می کند، بعد یک جوری جبران می شود امّا وقتی حقوق مردم پامال شد، چه جوری انسان می خواهد این را جبران کند؟
توکل امام(ره) به خداوند متعال در زمان آغاز جنگ
بیانات در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس خبرگان رهبری 1398/7/4
توکل امام(ره) به خداوند متعال در زمان آغاز جنگ و در طول هشت سال دفاع مقدس، بهرغم همه مشکلات و کمبودها و فشارها، یک موضوع شگفتآور بود که باید این توکل امروز نیز در همه عرصهها وجود داشته باشد. ایشان گفتند: برخی اوقات به دلیل برخی مشکلات در جامعه، برخی بزرگان و محترمین دچار دستپاچگی میشوند در حالی که باید به خدا توکل، و با تلاش آن مشکل را برطرف کرد.
|