تدبير ش01
اعمال مديريت با عمل به احكام اسلام
به اسلام افتخار كنيم؛ به احكام اسلامى براى گذران صحيح زندگى افتخار كنيم؛ قدر
احكام اسلامى را بدانيم و در ارائهى احكام اسلامى براى زندگى انسان و ادارهى
كشورها كوششِ هرچه روزافزونِ خود را بهكار ببريم تا چهرهى واقعى اسلام كه در
زير ابر تخريبها و تبليغاتِ مخالف پنهان مانده، خودش را بتدريج نشان دهد.
17/1/84
تدبير ش 02
جايگاه تاييد صلاحيت در مراتب حكومتي
رسيدن به مقامات مؤثر در سلسله مراتب حكومتى، تابع صلاحيتهاست. هر كه صلاحيت
دارد، بايد در ميدانهاى فعاليت و تلاش و مسؤوليت جلو برود؛ از هر نقطهى كشور
و از هر قشر اجتماعى باشد؛ و همهى اينها با هدايت اسلام و الهامگيرى از متون
الهى و قرآنى صورت مىپذيرد. 17/2/84
تدبير ش 03
تقواي كاري يعني مراقب خود و بيناي كار خود باشيم
تقوا پيشه كنيد - يعنى مراقب خودتان باشيد - و حواستان باشد كه لغزش و اشتباه و
انحرافى پيش نيايد؛ و نتيجهى اين مواظبت بايد اين باشد كه ببينيم براى فردا چه
فراهم كرده و از پيش فرستادهايم. ما بايد مراقب خود و بيناى كار خود باشيم و
حواسمان باشد. 8/3/84
تدبير ش05
وظيفه مداح ديني و انقلابي
مداحها بدانند چه مىخوانند و چه مىگويند... شما چه مىخواهيد به مردم بدهيد؟
در منبر مداحى حتماً در اول، فصلى اختصاص بدهيد به نصيحت يا بيان معارف به زبان
زيباى شعر. مداح در اول منبر يك قصيده، يك ده بيت شعر - كمتر، بيشتر - فقط در
نصيحت و اخلاق، با الفاظ زيبا خطاب به مردم بيان مىكرد. 5/5/84
لزوم انطباق همه مسائل با اسلام
براى اينكه آن مقصود - يعنى اسلامى (شدن) - به طور كامل محقق شود، احتياج است
كه دستگاه ... در عمل خود، در سازماندهى خود و در چگونگى رفتار خود، به طور
كامل اسلامى عمل كند ... كه در آن رشوه نباشد، فساد ادارى نباشد، ويژهخوارى
نباشد، كمكارى نباشد، بىاعتنايى به مردم نباشد، ميل به اشرافىگرى نباشد، حيف
و ميل بيتالمال نباشد، و ديگر چيزهايى كه در يك دولت اسلامى لازم است. 28/5/84
دين , محور قانون نويسي و همه اقدامات و جهت گيري ها
دين، مايه و پايه و محور قانون و اجرا ... است. حركت مردم به سمت اهداف و
آرمانهاى دينى است؛ اين معناى نظام اسلامى است. 28/5/84
تدبير ش 06
هويت اسلام سياسي
اسلامى كه امروز بيدارىِ آن را دنياى اسلام دارد احساس مىكند، اسلام فكر و
انديشه و تعمق و حرف نو است؛ اسلامِ ارائهى راهحلهاى زندگى براى گشودن
گروههاى زندگى بشريت است؛ نه اسلام متحجر، نه اسلام چشمبسته و نه اسلام دور از
هرگونه آزاد فكرى؛ اين را مستكبران مي فهمند . 11/6/84
هر تصميمي را با معيار خدا بسنجيد
بايد دائم در ياد خدا بود. در هر تصميمى، در هر اقدامى، در هر حرفى كه مىزنيم
... در هر گزينشى كه مىكنيم، در هر جذبى، در هر دفعى، معيار خدايى را در نظر
داشته باشيم. ملاك هم اين است كه هواى نفس و اغراض شخصى در كار نباشد. 8/6/84
طرح تحول براي تحقق مديريت اسلامي
اگر مىخواهيم حقيقتاً اسلامى شويم، بايد در نحوهى مديريتمان تحول ايجاد كنيم
... اين تحول در مديريت را چه كسى بايد انجام دهد؟ خود ما بايد انجام دهيم.
اولين گام در تحول اين است كه رفتار خودمان، كيفيت كارمان، عزل و نصب خودمان،
اِعمال مديريت خودمان، جذبهيى كه به خرج مىدهيم، انعطافى كه به خرج مىدهيم،
برخوردى كه با طبقات مخاطب و درمراجعه به خودمان انجام مىدهيم، اسلامى باشد.
8/6/84
براي اهل خانواده ، وقت بيشتر بگذاريد
بايستي به خانواده هايتان توجه بيشتري بكنيد... بايد به خانواده ها برسيد.
البته رسيدن به خانواده، معنايش ولخرجي و زياده روي و اسراف نيست... بلكه
منظورم دل دادن به خانواده ، اهميت دادن به همسر و فرزندان است. به اين مسائل
اهميت بدهيد و به اينها بپردازيد. براي اينها وقت صرف كنيد و وقت تعطيلي و
فراغت خود را با آنها بگذرانيد. 23/6/84
تدبير ش 2
مشكلات و چرخه پيشرفت خود و سازمان را با نگرش اسلامي حل
كنيد
ايران اسلامي به خود مي بالد كه راه رشد علمي و پيشرفت كشور و حل مشكلات را از
راهها و آموزشهاي اسلامي پيگيري ميكند. و چنين واقعيتي موجب تشويق و الگو
پذيري مسلمانان و احساس خطر جدي نظام سلطه جهاني شده است. 23/8/84
تدبير ش 3
بايد حركت و برنامه بسيج ، احياي حركت ائمه اطهار باشد
بين حركت امام صادق (عليهالصّلاةوالسّلام) و بهطور كلى حركت عمومى ائمهى
هدى (عليهمالسّلام)، بخصوص نُه امامى كه از بعد از حادثهى عاشورا تا زمان
غيبت حضرت ولىعصر (ارواحنا فداه) اين منصب را داشتند، با رفتار و هويت و حركت
بسيجىِ امروز ملت ما، رابطهيى وجود دارد ... ائمهى اطهار (عليهمالسّلام)
وظيفهى خود مىدانستند كه هم پايهى ارزشها و تفكر اسلامى را در ذهنيت جامعه
مستحكم و عميق نمايند و هم سعى كنند كه بناى آن سلطنت پديد آمده و بناحق بر جاى
نبوت نشسته را منهدم و ويران كنند و يك بناى حقيقى و صحيحى بهوجود بياورند.
ائمه (عليهمالسّلام)، اين دو كار را مىكردند ... ائمه (عليهمالسّلام)،
مبارزهى بسيار پُررنج و پُرتلاش و پُرمحتوا و فراگيرى را مىكردند؛ هم در
زمينهى معنوى و فرهنگى؛ براى حفظ پايههاى اعتقاد اسلامى و جلوگيرى از انحرافى
كه در جهت بناى حكومت سلطنتى ممكن بود بهوجود بيايد، كه بهوجود آمده بود؛ هم
در جهت مبارزهى سياسى. 7/9/84
عقب افتادگي ما در هر بخش، به دليل عقب ماندن از حركت
ائمه اطهار است
ما اگر در اين بيست و هفت سال توانستيم و در وسع و قدرت ما بود كه حركت خود را
با همان نواخت و آهنگى كه ائمه (عليهمالسّلام) پيش مىرفتند، تنظيم بكنيم،
امروز به قلههاى خيلى رفيعى رسيده بوديم منتها ما ضعيف و ناقص هستيم ... نواخت
كار و آهنگ حركت ما ، آهنگي است كه از ضعف هاي ما سر چشمه مي گيرد. 7/9/84
تدبير ش 4
دانشگاه اسلامي،تلفيق همه جانبه علم و عالم با معنويت و
اخلاق است
صرفاً يك دانشگاه مثل بقيهى دانشگاهها نيست كه فقط مىخواهند دانشجو و عالم
تربيت كنند؛ اين هم هست؛ منتها علاوهى بر اين، مىخواهد از همه جهت، يك الگوى
دانشگاه اسلامى باشد؛ از جهت انگيزههاى ايمانى، رعايتهاى عملى و رفتارى، و
عشق به علم و علمآموزىِ عاشقانه و مؤمنانه. اين كه امام مىفرمايد: «من دوست
داشتم بر سر شاگردان تازيانهها بلند مىشد، براى اينكه اينها را به علم
بكشانند»، اين معنايش چيست؟ علم را اسلام قدسيت بخشيده، علم يك امر مقدس است؛
دنبال علم رفتن داراى قدسيت است. اينطور نيست كه علم مثل هر ابزار ديگرى، فقط
وسيلهاى براى پول در آوردن باشد - حالا پول هم از آن در مىآيد - اما قدسيت
علم بايد حفظ شود؛ «العلم نور»؛ نور بودن علم بايد مورد نظر باشد و از جملهى
شؤون دانشگاه اسلامى، يكى همين است. همه خيال مىكنند دانشگاه اسلامى كه
مىگوييم، يعنى حجابها اينطورى باشد، پسرها آستين كوتاه نپوشند و زلفها بلند
نباشد؛ اينها كه معناى دانشگاه اسلامى نيست! دانشگاه اسلامى از لحاظ ايمان،
انگيزه، شور مقدس، رفتار اسلامى و علمآموزى ، ... به صورت مطلوب و اسلامى
فراهم بياورد. .... آميزش علم و معنويت، علم و ايمان، علم و اخلاق، آن خلأ
امروز دنياست. دانشگاه اسلامى، علم و ايمان، علم و معنويت، علم و اخلاق را با
هم همراه مىكند. علم را مىآموزد و جهتگيرى علم را از اخلاق و ايمان مىگيرد
... شما در دانشگاه اسلامى، مىخواهيد اين خلأ را پُر و علم را با ايمان آميخته
كنيد؛ يعنى دانش را چه در بافت درونى خودش، چه در استنتاجش و چه در
جهتگيرىهايى كه در آن به كار خواهد رفت، از ايمان سيراب كنيد. 29/10/84
نياز امروز،معرفي اسلام ناب،با آئين تمدني مبتني
برارزشهاي اسلامي است
امروز مهمترين نياز دنياى اسلام اين است كه، آن جوهر اسلام ناب و گوهر تابناك -
با شكلى كه تهمت بىسوادى، تحجّر، مقدسمآبى و از زمان عقب ماندن و عقبمانده
بودن ديگر به آن وارد نيايد - بتواند به اهداف خودش برسد؛ ما در دنياى اسلام و
امت اسلامى اين را نياز داريم. حركت ملتها به سمت اين آرمانهاى بلند، آن وقت
منطقى خواهد شد؛ آن وقت نخبگان جوامع، خودشان سربازان و بسيجيان اين راه خواهند
شد . 29/10/84
تعاقب ولايت معصومين براي تغيير سطح نيازهاي بشري است
اگر آنطورى كه پيغمبر معين كرده بود، اميرالمؤمنين، بعد امام حسن، بعد امام
حسين، بعد ائمهى ديگر، يكى پس از ديگرى مىآمدند، باز به گمان بيشتر، بشر نياز
به يك دوران انتظار داشت تا بتواند آن جامعهى آرمانى را تحقق ببخشد. اما در آن
صورت اگر اين تعاقب معصومين، اين دستهاى امين و كارآمد، مىتوانستند اين
حادثهى ايجاد شدهى در واقعيت را حفظ كنند، آن وقت مسير بشر، مسير ديگرى
مىشد. اگر آن دست به دست شدن امانت نبوى و گسترش كمّى و كيفىِ متناسب و درست،
انجام مىگرفت، امروز بشر اين نيازها را گذرانده بود ،نيازهاى فراوان ديگرى
ممكن بود براى بشر پيش بيايد كه امروز ما آن نيازها را حتى نمىشناسيم. آن
نيازها ممكن بود باشد؛ اما ديگر اينقدر ابتدايى نبود. امروز ما و جامعهى
بشرى، همچنان در دوران نيازهاى ابتدايى بشرى قرار داريم ... غدير شروع آن روندى
بود كه مىتوانست بشر را از اين مرحله خارج كند و به يك مرحلهى ديگرى وارد
كند. آن وقت نيازهاى لطيفتر و برترى، و خواهشها و عشقهاى به مراتب بالاترى،
چالش اصلى بشر را تشكيل مىداد . 29/10/84
تدبير ش 7
همواره سياست ها و برنامه ها را با تعاليم نبوي هماهنگ
سازيد
چنين سالي با اين نام (پيامبر اعظم(ص) ) ... تكليف بزرگي را بر گردن ما مي
گذارد ... بايد طورى عمل كنند كه با حكمت نبوى، با علم نبوى، با حكومت نبوى، با
عدالت نبوى، با اخلاق و كرامت نبوى، با فروتنى و عزت نبوى و با جهاد و رحمت
نبوى هماهنگ باشد. اينها البته كار يك سال نيست. 1/1/85
تدبير ش 9
براي انطباق فرهنگ عمومي با فضيلتهاي اخلاق اسلامي ،
برنامه ريزي كنيد
پيرايش چهرهى فرهنگى كشور، يكى از مسائل عمدهى ماست. چهرهى فرهنگى كشور بايد
چهرهى نورانى، اسلامى و كاملاً منطبق با فضيلتهاى اخلاق اسلامى باشد؛ اين يكى
از خلأهاى ماست. البته، دولت و مجلس اصولگرا مىتوانند با شكر آن نعمتها ...
،پافشارى بر اصول و كار مستمر – بر حجم اين توفيقات بيفزايند و از اين خلأها پى
در پى بكاهند. 29/3/85
برمبناي ارزشهاي اسلامي و قانوني ، همواره در پي اصلاح و
تصحيح روشها باشيد
اصلاح وتصحيح روشه...جزومباني اصولگرايي است. اصلاحاتِ اصولگرايانه و
اصولگرايىِ مصلحانه در هم تنيده هستند. آن اصلاحاتى كه بخواهد با معيار
امريكايى در كشور انجام بگيرد، مثل همان اصلاحات رضاخانى است ... آن اصلاحاتى
كه با معيار رضاخانى، با معيار امريكايى و با معيار فرهنگ غربى انجام بگيرد،
اصلاحات نيست، افسادات است ... اصلاحات بايد ضابطهمند و مبتنى بر ارزشها و
معيارها و خطكشهاى اسلامى و ايرانى باشد.معيار اصلاحات، قانون اساسى است؛ بر
اين اساس، بايد ما اصلاحات كنيم؛ ما به اصلاحات احتياج داريم. اصلاحات، تصحيح
روشهاى ماست؛ تصحيح هدفهاى مرحلهاى ماست؛ تصحيح تصميمگيريهاى ماست؛ تعصب
نورزيدن روى تصميمگيريها ناحق است. اين، غير ازساختارشكنى و مبارزهى با قانون
اساسى، مبارزهى با اسلام و مبارزهى با استقلال يك كشور است. 29/3/85
تدبير ش 11
ارتقاء و تحكيم صفات علوي را به عنوان يك نياز جدي خود
دنبال كنيد
ايمان مخلصانه، جهاد فداكارانه، ذوب شدن در امرونهى الهى، اطاعت و عبوديت مطلق
در مقابل خداوند، بىاعتنايى به زخارف دنيوى و جهات مادى، رحم و انصاف و عدالت
نسبت به عموم مردم، نگاه عطوفت آميز به مظلومان، به ضعيفان، به مستضعفان،
ايستادگى و قاطعيت در مقابل دشمنان دين، رفتن به دنبال وظيفه در همهى شرائط و
با هر گونه سختى و دشوارى؛ اينها كلمات حكمتآميزى است كه بشر ديروز و امروز و
فردا به اين كلمات نيازمند است. نهجالبلاغهى اميرالمؤمنين (عليهالصّلاة
والسّلام) درسِ هميشهى بشريت است. 17/5/85
همه مسا ئل اداري و اجرايي را با موازين اسلام منطبق
كنيد
اين دو تا را نمىشود از هم جدا كرد... « و لقد أرسلنا رسلنا بالبيّنات و
انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم النّاس بالقسط». قسط چيست؟ قسط يعنى
استقرار عدالت اجتماعى در جامعه. چه كسى مىتواند اين كار را انجام دهد؟ تشكيلِ
يك جامعهى همراهِ با عدالت و قسط، يك كار سياسى است؛ كارِ مديران يك كشور است.
اين، هدف انبياست. نه فقط پيغمبر ما، بلكه عيسى و موسى و ابراهيم و همهى
پيغمبران الهى براى سياست و براى تشكيل نظام اســـلامى آمدند. آن وقت يك عدهاى
از روى مقدسمآبى عبايشان را جمع كنند و بگويند: ما به سياست كارى نداريم! مگر
دين از سياست جداست؟! آن وقت تبليغات خباثتآميزِ غربى هم دائم دامن بزنند به
اين حرف، كه: دين را از سياست جدا كنيد؛ دين را از دولت جدا كنيد. اگر ما
مسلمانيم، دين و دولت به يكديگر آميخته است؛ نه مثل دو چيزى كه به هم وصل شده
باشند. دين و دولت يك چيز است. 31/5/85
تدبير ش19
با تعميق باور ديني، تعهد انقلابي و اخلاق اسلامـي
دانشجويـان، به حركت اسلامي كردن دانشگاهها شتاب بيشتري بدهيد
در زمينهى مسألهى اسلامى كردن دانشگاهها اعتقاد من اين است كه هرچه ما در
اين زمينه كار بكنيم، زياد نيست. آن چيزى كه من در مورد دانشگاهها و اسلامى
كردن دانشگاهها يك وقتى عرض كردم، اين است كه توقع ما از دانشگاه كشور و مركز
علم كشور اين است كه اگر يك جوان كماعتقادِ لاابالى وارد دانشگاه شد، در حالى
از دانشگاه بيرون بيايد كه عميقاً متدين و داراى تعهد دينى و اخلاق دينى است؛
توقع ما از دانشگاه اين است؛ مثل حوزهى علميه. حالا اگر بنيان دانشگاه را از
اول در كشور ما كسانى گذاشتند و جورى گذاشتند كه گويى بايد دانشگاه غير دينى يا
حتى ضد دينى باشد، اين مطلب ديگرى است؛ اما واقع قضيه اين نيست. علم همراه است
با دين؛ هر كسى صادقانه با دانش برخورد كند، ايمان دينى در او رشد پيدا مىكند؛
همچنانى كه دانش، همدوش است با فضائل اخلاقى و با احساس تعهد؛ اين طبيعتِ
دانشگاه است. 25/2/86
تدبير ش21
نوع وسطح فعاليتهاي دانشگاهي بايد برتر و فراتر از
كارهاي غير دانشگاهي باشد
دانشگاهي يعنى سطح اين فعاليت و تحرك، يك سطح راقى است؛ متناسب با دانشجو و
استاد و ذهن فعال علمى است. در همهى كارها همين بايد رعايت شود. عوامگرايى و
عوامپسندى در كار و در همه فعاليتها نبايد دخالت داشته باشد. البته بخشى از
فعاليتها علمى است و خوب است؛ مثل همين تحقيقات؛ اما فرض بفرماييد اگر فعاليت
در زمينههاى علوم انسانى و فرض كنيد در ادبيات است، بايد حرفى كه از اينجا
بيرون مىآيد، فراتر از آن حرفى باشد كه ممكن است يك اديب معمولى بزند. يعنى
سطح، بايد سطح راقىاى باشد ... جهاد دانشگاهى بايد حرفِ گزين، حرفِ برتر را به
ميدان بياورد. از باب مثال، شما فعاليت قرآنى داريد. فعاليت قرآنى را خيلي ها
دارند؛ همهاش هم خوب است ... لكن شما اگر فعاليت قرآنى مي خواهيد بكنيد، بايد
فعاليت قرآنى شما با فعاليت قرآنىِ غير دانشگاهى فرق داشته باشد. لذا اگر شما
هم فرض كنيد بخواهيد همان لحن و نوا و شيوهى فلان قارى و تجويد و صداى خوش
وغيره را مثل بقيه تكرار كنيد، البته خيلى خوب است؛ اما فعاليت جهاد دانشگاهى
در قرآن، اين نيست؛ يك چيزى فراتر از اين است. ببينيد باب فهم دانشگاهى در
مواجههى با قرآن چيست. برويد سراغ فهميدن قرآن. قرآنخوانِ شما جورى باشد كه
وقتى قرآن مي خواند، جلسهاى كه مستمع قرآن اوست، مفاهيم قرآن را با دل خود لمس
كند؛ حس كند؛ و جلسهى قرآنخوانى شما، جلسهى مفاهيم قرآن هم باشد. اينها
ابتكار لازم دارد؛ بابِ شماست. 25/4/86
تدبير ش25
چرا اين كرسيهاي آزادانديشي در قم تشكيل نميشود؟
يكي از موضوعاتي كه حتماً لازم است مــن عــرض بــكنم، مسئلهي آزادانديشي است
كـــه در بعضي از صحبتهاي آقايان بود. چرا اين كرسيهاي آزاد انديشي در قم تشكيل
نميشود؟ چه اشكالي دارد؟ حــوزههاي علميهي ما، هميشه مركز و مهد آزادانديشي
علمي بوده و هنوز كه هنوز است، ما افتخار ميكنيم و نظيرش را نداريم در
حوزههاي درسي غير حوزهي علميه، كه شاگرد پاي درس به استاد اشكال سكند، پرخاش
كند و استاد از او استشمام دشمني و غرض و مرض نكند. طلبه آزادانه اشكال ميكند،
هيچ ملاحظهي استاد را هم نميكند. استاد هم مطلقاً از اين رنج نميبرد و
ناراحت نميشود؛ اين خيلي چيز مهمي است. ...ما تحمل را در حوزه بايد بالا
ببريم. 8/9/86
تدبير ش 28-29- 30
در جامعه ما شأن تعليم و تربيت بايد همان شأن كه اسلام
قرار داده بشود
من ميخواهـــم هم به شمـا كه معلميد، اين را عرض كنم، تا شأن خود، قدر خود و
جايگاه خود را خوب بشناسيد، هم به مردم. البته بيشتر به مردم ميخواهم بگويم؛
چون معلم غالباً قدر خودش را ميداند. معلم آگاه، معلمي كه واقعاً علم دارد و
آن را به كسي ميدهد، ميفهمدچه كارداردميكند...معلم راه حل را نشان
ميدهد. در هر بخشي، معلم كارش اين است، لذا معلم - حالا با مراتب مختلف - خودش
ميداند چهكار دارد ميكنـد،... لكن آحاد مردم مخاطبيـــن بيشتـــرِ من هستند.
من ميخواهم در جامعهي ما شأن تعليـــم و تربيـت همان شأني بشود كه اسلام
قـــرار داده است. 12/2/87
هدف دانشگاه فقط این نیست
که معلومات به جوان بدهند
بیانات در دیدار جمعی از استادان، نخبگان و
پژوهشگران دانشگاهها در بیست و سومین روز از ماه مبارک رمضان 1398/03/08
نکتهی دیگری که بنده می خواهم عرض بکنم، [دربارهی] فضای فرهنگی دانشگاهها
است؛ رشد فعّالیّت های فرهنگی. این لازم است و به این پرداخته نمی شود. در بعضی از
دانشگاهها مطلقاً فعّالیّت فرهنگی وجود ندارد؛ این هم یکی از نقایص است. برادران
عزیز، خواهران عزیز! هدف دانشگاه فقط این نیست که معلومات به جوان بدهند؛ هدف،
ساختن جوان است؛ ساختن یک انسان والا است با سلاح علم؛ بنابراین اخلاق هم، تربیت
هم، سبک زندگی هم از جملهی عناصری است که همراه با علم در دانشگاه باید به جوان
داده بشود تا جوان ساخته بشود؛ این چیزی است که ضروری است. دانشگاهها را از لحاظ
فرهنگی باید غنی کرد، باید غنای فرهنگی لازم را به دانشگاه [داد]. البتّه در بعضی
دانشگاهها تا حدودی هست، در بعضی هم نیست، در بعضی هم عکسش هست! جوان باید مؤمن،
انقلابی، پاکدامن، دلبسته به کشور، مستعد برای خدمت به مردم تربیت بشود؛ وَالّا اگر
جوانی باشد که احساس مسئولیّت نکند، هیچ به سرنوشت کشور اصلاً اعتنائی نداشته باشد،
با معلومات بالا هم از دانشگاه بیرون بیاید، چه فایدهای برای کشور خواهد داشت؟ این
هم یک نکته. البتّه چند نکتهی دیگر در مورد مسائل دانشگاه هست که دیگر مجال نیست و
عرض نمی کنم؛ راجع به دانشگاه علمی ـ کاربردی، راجع به دانشگاههای تربیت معلّم
می خواستم مطالبی را عرض بکنم؛ راجع به تحقیقات میانرشتهای که یکی از برادرها
گفتند «استفادهی از این علوم و همکاری این علوم مختلف با یکدیگر می تواند فوایدی
داشته باشد»، کاملاً درست است. امروز در دنیا بر همین اساس، تحقیقات میانرشتهای
رونق پیدا کرده و دانشمندان از علوم مختلف، کنار هم مینشینند و کارهای بزرگی را
انجام می دهند.
|