تدبير ش 12
براي استفاده از نخبگان پاسدار وبسيجي برنامه ريزي كنيد
تعامل با نخبگان همفكر و بااخلاص لازم است... در سرتاسر كشور نخبگان زيادى هستند - در تهران هم خيلى هستند، در جاهاى ديگر هم هستند - بايد با اينها تعامل كنيم. البته نشست و برخاست با نخبگان در سفرها خوب است؛ ليكن اين كافى نيست، بيش از اين لازم است. كسانى هستند كه با شما همدلند و از جنس شمايند و حقيقتاً هم نخبهى فكرى و داراى نظر صائب هستند. اصلاً نبايد خود را از تعامل با اينها و استفادهى از وجود اينها محروم كرد... بنياد نخبگان كه من آن روز هم گفتم و اعتراض كردم؛ اين اعتراض به نظر من مهم است، بايد به اين برسيد. 06/06/85
نخبگان برگزيده را در جاده پيشرفت علمي به حركت پرشتاب ترغيب كنيد
بايد كار كنيد تا پيش برويد. به اين مقدارى كه الان شماها رسيدهايد، مطلقاً قانع نباشيد. به نام نخبه و استعداد درخشان هم قانع نباشيد. شما با انتخابِ به عنوان نخبه، چه مثلاً با پذيرش در كنكور يا مدال آوردن در فلان المپياد يا فلان جشنواره، وارد يك جادهاى شدهايد. وضع فعلى شما اين است. شما وارد اين جاده شدهايد. چنانچه از حركت باز بمانيد، همين اول جاده ماندهايد و مثل اين است كه وارد نشده باشيد. اهميت كار شما اين است كه اين جاده را با هر چه سرعت بيشتر طى كنيد، پيش برويد و خسته نشويد تا انشاءاللَّه به آنجايى برسيد كه شايستهى شماهاست. 25/6/85
تدبير ش 13
همواره به جاي تحليل يأسآلود مسائل آموزشي ودانشگاهي ،اززبان حركت زا وشتاب دهنده به حركت علمي استفاده كنيد
دربارهى نيازهاى كنونى جامعهى دانشگاهى و محيط دانشگاهى و علم ...از دو ديدگاه، با دو زبان مي توانيم حرف بزنيم؛ يك زبان، زبان تشويق كننده و به حركت درآورنده، و يك زبان، زبان مأيوس كننده و دلسرد كننده است. من خواهشم اين است كه اساتيد محترم، مسئولان محترم در همه جا - سر كلاس، در مجامع علمى و در بيان گزارشها - آن زبان اول را به كار بگيرند، نه زبان دوم را... سرعت پيشرفت علمى كشور ما در سطح دنيا در درجهى اول است، نه در سطح منطقه. لكن آنى كه بالفعل دست ما را گرفته و آن نقطهاى كه بالفعل در آن قرار داريم، چندان راضىكننده نيست. اين هر دو واقعيت، بايد در كنار هم ديده بشود. هر دو درست است؛ هم اينكه ما الان كمبودهاى زيادى داريم، جايگاهى كه ايستادهايم، جايگاهى نيست كه ما را به عنوان يك عنصر ايرانى و مسلمان، و داراى نگاههاى بلند به افقهاى دور راضى بكند و هم اينكه در عين حال حركتى كه ما كردهايم، اين حركت، حركت بسيار خوب و پُرشتابى بوده است؛ اين شتاب را بايد نگذاريم كم بشود. البته بايد بيشترش هم بكنيم . 3/7/85
بايد نظام اعطاي امتيازات علمي، منطبق با نيازهاي تحقيقاتي، تغيير كند
ما بايد نظام اعطاى امتيازات علمىرا در دانشگاه ( با نيازهاي تحقيقاتي)تطبيق كنيم...والّا صرف اينكه مثلاً يك مقاله در يك مجلهى آى.اس.آى منتشر كرده يا چه تعداد مقاله منتشر كرده، كافى نيست؛ يعنى محقق و پژوهشگر ما نبايد براى كسب رتبهى علمى به دنبال اين باشد كه مقالهاى را تهيه و توليد كند كه براى كشور هيچ فايدهاى ندارد و هيچ خلأيى از خلأهاى پژوهشى كشور را پر نميكند. بله، آن كسى كه آن را در مجله چاپ مي كند، ممكن است برايش مفيد باشد يا براى كس ديگرى و جاى ديگرى مفيد باشد؛ اما براى كشور مفيد نيست. اين كار را مىكند صرفاً براى اينكه رتبهى علمى به دست آورد. اين نظام بايد به هم بخورد؛ اين درست نيست. نظام اعطاى امتيازات علمى و آييننامههايى كه در اين زمينه هست، بايد تطبيق كند با همين مطلب كه كدام تحقيق منطبق است با نياز كشور، و كدام تحقيق تكميلكنندهى يك زنجيرهى تحقيق و پژوهش است. 13/7/85
در جهت رشد دانش ، زمينه تكريم از علم و اساتيد و مربيان را فراهم آوريد
مقصود اصلى از اين جلسه(ديدار صميمي با اساتيد و اعضاي هيئت علمي)...دو چيز است... اول از آن دو چيز، اعلام احترام به مقام استاد و مقام علمى شخصيتهاى علمى كشور است... با اين فرصت نسبتاً وسيع چند ساعته... و ميدانى كه اساتيد محترم پيدا ميكنند تا نظرات خودشان را در يك تريبون عمومى و سراسرى...بيان كنند، تكريم خودمان را نسبت به اساتيد محترم اعلام بكنيم و نشان دهيم. و اين به نظر ما، يك هدف مهمى است. اگر ما از عالِم تكريم كرديم، علم تكريم خواهد شد و اگر علم تكريم شد، رشد و رواج و گسترش خواهد يافت؛ و ما براى آيندهى كشورمان، به اين احتياج داريم. 13/7/85
براي ارتقاي سطح كمي و كيفي نظام آموزشي و دانشگاهي، زمينه بهره برداري مستمر از نظرات زبدگان و صاحب نظران را ، ايجاد نمائيد
هدف دوم(از ديدار صميمي با اساتيد و صاحب نظران نظام آموزشي و دانشگاهي) اين است كهدر يك جلسهى دوستانه و صميمى، دور از رسميتهاى سمينارى و تقيّداتى كه معمولاً وجود دارد، جمعى از زبدگان و فرزانگان و مطّلعان امور دانشگاه و علم كشور، عمدهترين مسائل دانشگاهها را اينجا مطرح كنند؛ البته مسائل مربوط به جنبههاى علمى دانشگاه و آن چيزهايى كه به اساتيد، بيشتر مرتبط مىشود، تا فضاى اين جلسه و فضاى ذهن مسئولان علمى كشور و به تبع آن، فضاى عمومى كشور با مهمترين مسائل دانشگاهها و نيازهاى آنها و آيندهنگريهايى كه در اين زمينه ميشود كرد، آشنا بشود...در هر جلسه... نكات خوبى براى من روشن شده و به دنبال آن، اقدامات مناسبى و خوبى هم صورت گرفته است... لذا ما همچنان به نظرات، پيشنهادها و نكتهبينىهاى شما براى پيشرفت علم در كشور نياز داريم... هدف، اظهارات من نيست؛ من در اين جلسه مايلم بيشتر شنونده باشم... طرح اين موضوعات در اين جلسه يقيناً مفيد بود؛ ذهن ما و ذهن مسئولان و دستاندركاران را باز ميكند و بيش از پيش به جوانب و آفاق مختلف در زمينهى مسائل دانشگاهى متوجه مي كند. 13/7/85
تدبير ش 14
با ايجاد زمينه براي چهره شدن نخبگان و نخبهپروران، عرصه فعاليت آنان را در جامعه فراهم آوريد
من به شما عرض بكنم، با وجود كارهاى خوبى كه در اين دوره انقلاب اسلامى نسبت به نخبگان كشور مىشود كه در گذشته هرگز نمىشد - اين كه يك دانشمندى، يك فيلسوفى، يك اديبى، يك شاعرى، يك جوانى، يك عنصر قرآنىاى بيايند در تلويزيون، بنشينند حرف بزنند و مردم اينها را بشناسند، در دورهى گذشته اين خبرها نبود...-(با اين وجود) هنوز چهرهى نخبهى كشور و نخبهپرورِ كشور براى اغلب مردم ما روشن نيست. من خودم كه با خيلى از آدمهاى برجستهى علمى، ولى غيرمشهور در كشور، از جوانى تا حالا ارتباط داشتم، وقتى شهرستانها مىروم، افرادى از مجموعهى نخبگان مىآيند آنجا حرف مىزنند كه چهرهى آنان براى من تازه است.چهرههاى برجسته و ممتاز؛ در كشور ما پُر است. نمىخواهم بگويم كه به خود بباليم و غرور بيجا پيدا كنيم؛ مىخواهم بگويم تا شناسنامهى ملتمان را بشناسيم. اين ملت، يك ملت نخبهپرور است؛ به معناى حقيقى كلمه. زن، مرد، جوان، پير، بخشهاى مختلف، افرادى كه هرگز هيچ دوربينى يا هيچ ميكروفونى، صدا و سيماى آنها را پخش نخواهد كرد؛ اما انسان مىبيند كه اينها نخبهاند. گاهى...مىبينم مادرِ يك شهيد، حقيقتاً يك نخبهى فكرى و روحى است؛ يك انسان برجسته است...انسان تحت تأثير قرار مىگيرد. نخبه آن كسى است كه بتواند برجستگى خودش را بدون ادعا، با شخصيت خود، با هويت خود و با ذات خود، به ديگران تفهيم كند. من اين را مىبينم. در بين مردم استانها و مردم سراسر كشور، برجستگانى در همه جا هستند؛ اما ما از هم خبر نداريم. 19/8/85
تكليف نخبگان و همه مسئولان، نخبهپروري است
نخبه بودن يك ارزش است حقيقتاً؛ اما «و تمام آنگه شود» - به قول سعدى - ...كه به دنبالِ نخبه بودن، نخبهپرورى بيايد. نخبگان عزيز ما در هر رشتهاى بر پروراندن همت بگمارند. اولاً پروراندن خود؛ انسان حدِّ يقف كه ندارد؛ معلومات انسان روزبهروز ممكن است بيشتر بشود...(اگر يك)متخصص درجهي يك (هفتاد و هفت ساله)... در همين رشتهى كوير مطالعه و تحقيق بيشترى بكنند، يقيناً به اطلاعات بيشترى دست پيدا مىكنند؛ چه برسد به جوانها؛ چه برسد به آن كسانى كه در حال رويشند؛ در حال گسترشند. پروراندن خود و پروراندن، به نظر من تكليف نخبگان است. 19/8/85
تدبير ش19
براي تربيت انسان تراز تمدن اسلامي در آموزش و پرورش برنامه ريزي كنيد
شما بهعنوان يك انسان، يك مدير، يك رئيس و يك دلسوز، مىخواهيد كشورى داشته باشيد كه افراد آن ... ظرفيتهاى استعدادى را به كار ببندند، شجاعت در اقدام داشته باشند، آرمانهاى بلند را دنبال كنند، خسته نشوند، شوق و نشاط داشته باشند، نظم و انضباط داشته باشند، در آنها ولنگارى و بىانضباطى و تنپرورى وجود نداشته باشد. حالا مىخواهيم كشورى با اين خصوصيات درست كنيم. شما نگاه كنيد و ببينيد جاى تربيت انسانها كجاست؟ از اول ولادت تا وقت مرگ، كدام نقطه و كدام منطقه و محيط براى تربيت چنين انسانهايى مناسبتر از آموزش و پرورش است؟ همين قرنطينهى دوازده ساله مىتواند انسانها را با همين خصوصياتِ مثبت تربيت كند. يعنى اگر كارخانهى آموزش و پرورش خوب كار بكند، در جهت درست كار بكند، همهى اجزائش كار بكند، طراحى و مدلسازى و مديريتش خوب كار بكند، بدون ترديد يك كشور در هر نقطهاى كه قرار داشته باشد، بعد از بيست سال، بيست و پنج سال به نقطهاى مىرسد كه مردمش داراى اين خصوصيات برجستهاند. 12/2/86
در كارگاه عظيم آموزش و پرورش، نقش معلمين بصورت ويژه و استثنايي مورد ملاحظه قرار گيرد
همهى معلمها عزيزند، اما معلم آموزش و پرورش، يك نقش استثنائى دارد كه هيچكدام از معلمان ديگر - چه پدر و مادر كه معلم فرزندشان در خانهاند، چه اساتيد بزرگ و دانشمندى كه در مراحل علمى انسانها را ارتقاء مىدهند - با اين مجموعهى معلمان آموزش و پرورش، از اين جهت نمىتوانند همدوشى كنند؛ معلم آموزش و پرورش، يك اهميت ويژه دارد. اين اهميت ويژه از كجاست؟ از اينجاست كه آموزش و پرورش و مدارس - دوازده سالِ از پيش دبستانى تا انتهاى دبيرستان - يك كارگاه عمومىِ آموزشى است براى همهى افراد يك جامعه؛ مثل يك قرنطينه است كه همهى افراد جامعه از يك نقطهاى وارد اين مجموعه و اين كارگاه مىشوند و از يك نقطهاي خارج مىشوند. آنهم در چه دورانى؟ در دورانى كه در عمر هفتاد ساله و هشتاد ساله و صد سالهى يك انسان، هيچ دورانى از لحاظ فراگيرى، به اهميت اين دوران نيست؛ دوران طلايى فراگيرى، يعنى از شش سالگى تا هجده سالگى. آموزش و پرورش و معلم را با اين نگاه ببينيد. سلسلهى عظيمِ ميليونىِ آحاد يك ملت، در بهترين دورههاى زندگى براى فراگيرى - يعنى در همان دوازده سال - وارد كارگاه عظيمى مىشوند كه اسمش آموزش وپرورش است. سرو كار اينها با كيست؟ با معلم. بنابراين معلم، نقشآفرينِ اين كارگاه عظيم و دوازده ساله است . 12/2/86
معلمان بايد احساس مسؤوليت و سختكوشي خود را به تناسب رسالت عظيم معلمي ارتقاء ببخشند
در مجموعهى آموزش و پرورش، البته نيروهاى ستادى، طراحان ، فكرسازان و كتابنويسان هستند و همهى آنها در اين اهميت و ارزش سهيمند؛ اما ميداندار، معلم است. ... بقيه كمككننده و پشتيبانىكننده و تدارككنندهى به او هستند تا او بتواند اين عنصر و اين مادهى طبيعى را كه در اختيار او قرار دادهاند - يعنى كودك و نوجوان - با هنرمندى، جهاد، دلسوزى و كاردانى خود به يك مادهى با ارزش تبديل كند و ارزش افزودهى او را بالا ببرد. اين ارزش افزوده، ديگر قابل مقايسه با ارزش افزودهى توليد هيچ مصنوع و هيچ شىء ديگرى نيست؛ حتى اگر ما از خاك طلا بسازيم، ارزش اين از آن بالاتر است؛ ... شما انسان تربيت مىكنيد و انسان توليد مىكنيد؛ آن هم انسانى با آن خصوصيات. معلم نه فقط با درس خود، بلكه با شخصيت خود روى دانشآموز اثر مىگذارد. يك معلم عاقل، عالم،خويشتندار، نافذ، خوشبين، با اميد به آينده و اهل كار جمعى، دانشآموزِ خود را هم اينگونه بار مىآورد؛ اما معلم خشن و بىحوصله، جور ديگرى دانشآموز را بار مىآورد؛ درس هر چه باشد. ... معلمين در واقع بايد توجه كنند كه در چه جايگاه حساسى ايستادهاند. شما يك صنفى مثل بقيهى اصناف نيستيد. نبايد با اين چشم به اين شغل نگاه كنيد كه يك شغلى انسان بهدست آورده و نانى از اين راه بهدست مىآيد. بله، نان هم بهدست مىآيد، يك راه اعاشهاى هم محسوب مىشود؛ ليكن مسألهى معلم، براى خودِ معلم بايد آن رسالت و مسؤوليت عظيمى باشد كه به اجمال، آن را شرح دادم. معلم توجه كند كه كجا ايستاده است و در چه جايگاه حساسى است ... نقش معلم هم چنين نقشى است، كه خود معلمين بايد به آن توجه كنند. 12/2/86
تدبير ش22
يعني نقطهي برجسته در آن آيندهي پر از نويد، عبارتست از عدالت؛ بشر تشنهي عدالت است. 4/6/86
نخبگان بايد نقش تاريخي و ملي خود را براي ساختن آينده ترسيم كنند
شما براي خودتان يكنقش تاريخي و ملي تعريف كنيد، نه يك نقش شخصي. وقتي انسان نقش شخصي براي خودش تعريف ميكند - يك آدم بااستعداد - هدف او اين ميشود كه به ثروت برسد، به شهرت برسد، همه او را بشناسند، همه او را احترام كنند؛ اين ميشود هدف. به اين چيزها هم كه رسيد، ديگر كاري ندارد، انگيزهاي برايش باقي نميماند؛ اما انسان وقتي براي خودش يك نقش ملي، يك نقش تاريخي تعريف كرد، وضع فرق ميكند. شما بايد آينده و تاريخ كشور را در نظر بگيريد و ببينيد اين ملت به كجا بايد برسد و شما امروز در كجاي اين چرخ و اين ريل عظيم قرار داريد. امروز شما چه نقشي را بايد ايفا كنيد تا آن روز، اين ملت بتواند در آنجا باشد. چنين نقشي براي خودتان تعريف و ترسيم كنيد؛ هدف را بالا بگيريد. 12/6/86
مراقبت كنيد تا نخبگان به دام غرور و تحكم به پيش كسوتان فرو نلغزند
در زمينه نخبه ها ... يك وظيفه متوجه نخبه هاست ... اين را به شما كه اينجا هستيد، دارم عرض ميكنم؛ اما خطاب به همهي نخبگان كشور است. نخبگان ما فقط شما نيستيد. هزاران، صدها هزار، شايد هزارها هزار نخبه و استعداد در اين كشور وجود دارد كه البته بايستي اينها شناسايي شوند.
اولين حرف اين است كه مواظب باشيد غرور شما را نگيرد. در حرفهاي اين جوانهاي عزيزي كه اينجا صحبت كردند هم اتفاقاً همين بود. غرور، خودبيشبيني، طلبكاري؛ اينها درست نيست؛ اين برايتان ضرر دارد. شما فرزندان اين خانه هستيد؛ فرزندان اين آب و خاك هستيد. پدران و مادران شما در اين كشور كساني هستند كه جوانيشان را صرف كردند براي اينكه اين بنا را درست كنند تا شما در اين بنا بتوانيد راحت زندگي كنيد. آنها حق دارند. مواظب باشيد به پيشكسوتها تحكم نشود، اهانت نشود، بياعتنايي نشود. از كشور و از ملت طلبكاري نشود. البته گفتم كه وظايف دولت و وظايف كساني كه توانايي در بخشهاي غير دولتي دارند، معلوم است؛ وظيفهي آنها مشخص است؛ اما شما هم از اين طرف به اين نكته توجه كنيد. 12/6/86
نخبگان را براي شكستن مرزهاي علم و رساندن كشور به مرجع علمي و فناوري دنيا ترغيب نماييد
همتتان را بلند بگيريد. من چندبار تا حالا در جمع جوانها و نخبهها اين را گفتهام. همت نبايد اين باشد كه ما فلان فناوري را كه ديگران ساختهاند و ما هميشه از آنها ميخريديم و وارد ميكرديم، حالا فرض كنيد ميتوانيم خودمان اينجا بسازيم. اينكه چيزي نيست. البته چيزي هست، كم اهميت نيست؛ اما آن چيزي نيست كه ما دنبالش هستيم. شما هدف را اين قرار بدهيد كه ملت و كشور شما در يك دورهاي، بتواند مرجع علمي و فناوري در همهي دنيا باشد. يك وقتي من در جمع جوانهاي نخبه گفتم: شما كاري كنيد كه در يك دورهاي - حالا اين دوره ممكن است پنجاهسال ديگر يا چهل سال ديگر باشد - هر دانشمندي اگر بخواهد به آخرين فراوردههاي علمي دست پيدا كند، ناچار باشد زبان فارسي را كه شما اثرتان را به زبان فارسي نوشتهايد، ياد بگيرد؛ همچنانيكه امروز شما براي دستيابي به فلان علم، مجبوريد فلان زبان را ياد بگيريد تا بتوانيد كتاب مرجع را پيدا كنيد و بخوانيد. شما كاري كنيد كه در آينده، كشور شما يك چنين وضعي پيدا كند؛ و ميتوانيد. يك روز اينجور بوده است؛ كتابهاي دانشمندان ايراني را به زبانهاي خودشان ترجمه ميكردند، يا آن زبان را فرا ميگرفتند براي اينكه بتوانند بفهمند... مرجعيت علمي اين است؛ مجبورند كتاب شما را ترجمه كنند يا زبان شما را ياد بگيرند. هدفتان را اين قرار بدهيد. همتتان را اين قرار بدهيد. همتتان را پيشرفت در زمينهي دانش و شكستن مرزهاي علم قرار بدهيد. 12/6/86
تدبير ش23
توقع از اساتيد جهت طرح موضوعات شايسته پيشرفت كار علمي و دانشگاهي
ميخواهيم كه اين ديدار مظهر احترام نظام به اساتيد و دانشگاهيان و محققان و پژوهشگران كشور باشد؛ ليكن هيچ نبايد تصور كرد كه اين جلسه جنبه نمايشي دارد؛ بلكه بعكس، برداشت و توقع اين است كه طرح موضوعات در اين جلسه بتواند مجموعه تصميم گيران نظام را – وزراي محترم، مسؤولان گوناگون، خودِ ما كه اينجا هستيم_ هدايت كند به آنچه كه شايسته كار عملي و دانشگاهي و پيشرفت در اين زمينه هست. اين كه عرض كرديم «مايلم بشنوم» ، از اين جهت است. فرض بر اين است كه استاد محترمي كه اينجا بناست صحبت كنند، بررسي كردهاند و در مجموعهي وضعيت كنوني علم و دانشگاه در كشور يك نكته قابل طرحي به ذهنشان رسيده و اينجا آن را مطرح ميكنند؛ اين را ما از اين جلسه توقع داريم. 9/7/86
تدبير ش 26
اعتماد به نفس ملي بايد در نخبگان بروز كند
اعتماد به نفس مليبايد درنخبگان يك كشور بروز كند... مهمترين تأثيرش اين است كه حالت انتظار كمك و دستگيري از ديگران را از انسان ميگيرد. ملتي كه به خودش اعتماد ندارد، هميشه منتظر است براي او چيزي فراهم كنند و به او بدهند. وقتي منتظر بوديد برايتان غذاي آماده بياورند، ديگر غذا درست نميكنيد؛ غذا درست كردن هم بلد نميشويد. اين يكي از خطرات عمده است، خيلي هم واضح است؛ يعني چيز فلسفي پيچيدهي مشكلي نيست. اما همين شيء واضح و سازوكار واضح براي عقب ماندگي كشور، گاهي از نظر ماها مورد غفلت قرار ميگيرد. 13/10/86
مصلحت كشور است؛ بايد مصلحت كشور را رعايت كرد. 13 /10/86
حقا وانصافا ازمجموعهي نخبه بايستي تشكر كرد
حقاً و انصافاً از مجموعهي نخبه بايستي تشكر كرد... ما قدر نخبگان و نخبگي را ميدانيم در بخشهاي مختلف؛ فعاليتهاي علمي، هنري، قرآني، ديني، ورزشي، مربوط به علوم حوزهاي، مربوط به علوم دانشگاهي، كارگري، صنفي و كسبي يا خدماتي، ميدانهاي انقلاب؛ ايثارگري و جهاد و شهادت و اسارت و اينها؛ هر كدام كه در هر بخشي يك نخبگي بروز داده باشيد، ما قدردان آن و طلبگار و مشتري آن و متشكر و سپاسگزار از دارندهي آن هستيم. اين، آن كار واقعي است. اين را ما به شما قولاً و عملاً اثبات ميكنيم و اين وظيفهي ماست. 15/10/86
تدبير ش28-29-30
تعليم و تعلم در فرهنگ اسلام، زندگي بخشيدن وولادت بخشيدن به يك انسان است
معلم، هويت جمعي دارد. ارزش معلمهم به خاطرهمين هويتمعلمي اوست كه ما بايد اقرار كنيم كه روي اين مسئله كم كار كرديم و عملاً تسليم آن فرهنگ و جوي شديم كه براي معلم غير از جنبهي مادي قضيه -يعني قابليت ارزش درس به پول -ارزش ديگري قايل نبودند... ما – مجموعهي فرهنگي ملت ايران - تسليم اين فرهنگ غلط شديم، در حالي كه در منطق اسلام، مسئله فراتر از اين حرفهاست. مسئلهي تعليم و تربيت، مسئلهي زندگي بخشيدن و ولادت بخشيدن به يك مخاطب و يك انسان است... اسلام با اين چشم به تعليم وتربيت وبه معلم نگاه ميكند. 12/2/87
جامعه ما نياز دارد كه معلم را تكريم كند
مخاطب اين حرف... فقط شما معلمين نيستيد؛ مخاطب اين حرف ملت ايران است...در كشور ما ... معلم از لحاظ معنوي ارزش والايي داشت. روشتعليم و تربيت در حوزهي تعليم و تربيت اسلامي اينجوري بود كه ديدهنشدكه متعلمي در مقابل معلم خود پايش را دراز كند. ... معلم در مقابلمتعلم، يك حرمت و كرامت حقيقي داشت كه هنوز نشانهي آن در حوزههاي علميهي ما باقي است... من همتم اين است كه ارزشگذاريمعلم، همان ارزشگذاري اسلامي باشد. جامعهيما نياز دارد كه به معلم احترام كند و معلم را تكريم كند. اگر ولي دانشآموز براي معلم به معناي واقعي كلمه احترام قايل شد، آن دانشآموز هم سر كلاس و بعد از كلاس نسبت به معلمهميناحساسراخواهد داشت. ما اين را لازم داريم. اين براي شما از همهيامتيازاتماديبالاتراست. 12/2/87
معلم ميسِّر، يعني آسان ساز براي متعلمين خود باشيد
يك حديثي از پيغمبراكرم(ص)... است كه تعليم را به پيامبر نسبت ميدهد. آن حديث اين است كه: «ان الله لم يبعثني معنّتا و لا متعنّتا ولكن بعثني معلّما ميسّرا»؛ خدا من را معلم مبعوث كرده است؛ معلمِ ميسّر، يعني آسانساز. زندگي را براي متعلمين خودم با آموزشهاي خودم آسان ميسازم و كار را بر آنها آسان ميكنم. اين آسانسازي، غير از آسانگيري است؛ يعني سهلانگاري نيست. من معنّت و متعنّت نيستم. نه خودم را دچار پيچ و خمهاي دشوار زندگي ميكنم، نه مردم را؛ بلكه با تعليم خود، مردم را به راه راست، راه صحيح، راه آسفالته، صراط مستقيم هدايت ميكنم. آسانسازي يعني اين... شأن معلم اين است. 12/2/87
هنر معلمي، تعليم با ملايمت و تكريم است
از نظر اسلام همانطور كه معلم احترام دارد و بايد تكريم شود، متعلم هم بايد تكريم شود؛ شاگرد را هم بايد تكريم كرد. به شاگرد اهانت نبايد كرد. اين يك جنبهي پرورشي بسيار عميقي دارد ... معلم ممكن است درشتي هم بكند، اما درشتي غير از تحقير است؛ غير از اهانت است. شاگرد را بايد تكريم كرد ... دشنام دادن، تحقير كردن، حتي زدن، خوب نيست - كه حالا «الضرب لتأديب» جزو حرفهايي است كه از قديم معروف و معمول هم بوده، بعدها نشان دادند كه نه، ضرب خوب نيست – بنده هم عقيدهام هميناست. بايد شاگرد را مثل مومي در دست چرخاند و شكل داد؛ منتها با ملايمت. هنر معلمي اين است. 12/2/87
در تربيت معلم از همه ظرفيتها استفاده شود
مسئلهي تربيت معلم و آموزشگرِ آموزشگاههاي آموزش و پرورش ... خيلي مهم است. اينجا هم من معتقدم- البته امروز خوشبختانه وزارت آموزش و پرورش ظرفيت خوبي در تربيت معلم دارد، كه از اين ظرفيت بايد حداكثر استفاده را كرد - كه از ظرفيتهاي دانشگاهي هم استفاده شود. در را به بيرون نبنديد؛ از همهي ظرفيتها استفاده شود. گاهي ممكن است يك كسي مدرك دانشگاهي هم نداشته باشد، اما خبره باشد در يك رشتهاي، در يك كاري... از اينها نبايد خود را محروم كرد. 12/2/87
تدبير ش31- 32
عقايد شيعي را بايستي درست فهميد، با تدبر و تأمل عمق بخشيد، وآنها را بدرستي منتقل كرد
ما عقايد اسلاميمان، بخصوص عقايد شيعي، جزو پاكيزهترين ومنطقيترين و مستحكمترين عقايد است. توحيدي كه ما تصوير مي كنيم، امامتي كه تصويرميكنيم، شخصيت نبي كه ما تصوير مي كنيم، مسائل اعتقادي و معارف دينياي كه در آئين تشيع تصوير مي شود، تصويرهاي روشن و منطقياي است كه هر ذهن فعالي و اهل كنكاشي ميتواند به حقانيت و صحت و دقت اين اعتقادات پي ببرد. عقايد شيعه، عقايد بسيار مستحكمي است. هميشه در طول تاريخ اسلام، عقايد تشيع اينجور شناخته شده است. ديگران، مخالفين در مقام احتجاج، در مقام استدلال، در هماورديهاي كلامي، به استحكام عقايد اماميه كه از ائمه(ع) اخذ شده است، اعتراف كردهاند. و ائمه(ع) به تبع قرآن كريم، ما را به تأمل، به تفكر و به كارگيري خرد و انديشه دستور دادهاند. اين است كه فكر، انديشه، خرد، در اين عقايد آشكار است؛بهعلاوه راهنمائيهاي ائمه(ع) هم كه هدايتكننده است و جلوگير از لغزشهاست.اين عقايد را بايستي اولاً درست فهميد، ثانياً آنها را با تدبر و تأمل عمق بخشيد، ثالثاً آنها را بدرستي منتقل كرد. 27/5/87
درباب مهدويت، شكل درست عقيده را بايد منتقل كرد
مجموعههاي فرهنگي مرتبط با ملتهاي ديگر و شاغل در خارج كشور يا مرتبط با آنها، مهمترين كارشان اين است كه اين حقائق را بتوانند با شيوههاي مختلف در مقابل چشم و نظر خواهندگان و جويندگان قرار بدهند؛ همينقدر كه آنها مطلع بشوند. در همين قضيهي مهدويت، آن كساني از اهل سنت يا حتّي از علماي غير مسلمان كه به عقايد شيعه در باب مهدويت توجه كردند و از آن اطلاع پيدا كردند، تصديق كردند كه بشارتهائي كه در تورات و انجيل و اديان ديگر هست، همه منطبق با همين مهدويتي است كه در شيعه وجود دارد. اين را اعتراف مي كنند. آن كسي كه عقيدهي شيعه را نميداند، يا شكل تحريف شدهي آن به او رسيده، خوب، بديهي است كه يك چنين قضاوتي نمي تواند بكند. شكل درست عقيده را بايد منتقل كرد. 27/5/87
تدبير ش 34
نكات مورد نظرِ نخبگان ، در زمينهي مسائل علم و تعليم و تربيت در يك فضاي عمومي مطرح بشود
من ميخواهم احترامي كه براي استاد و براي عالم قلباً و روحاً قائلم، در سطح جامعه منعكس بشود. ما نياز داريم به اينكه دانشمندان ما، اساتيد ما در جامعه احساس كرامت كنند. بهترين مشوق براي گسترش علم، تكريم دارندهي علم است و اساتيد دانشگاههاي ما، برجستگان و نخبگان مراكز پژوهش ما، در زمرهي كساني هستند كه برجستگان علمي و نخبگان علمي به حساب ميآيند.... بنده نسبت به عالم و نسبت به علم، احساس احترام و تكريم و تواضع در قلب خودم دارم و مايلم كه در كل كشور، همهي ما - از مسئولين و آحاد مردم و ردههاي مختلف مديريتهاي جامعه - اين احساس را هم داشته باشند،. هم در عمل آن را بروز بدهند. كه البته بروز هم ميكند. ديدار نخبگان علمي واساتيد دانشگاه 3/7/87
بايستي از تشكيل حلقههاي بسته در سطوح هيئت علمي و آموزشي مانع شد
ما به استاد پيشكسوت و سابقهدار نياز داريم؛ به استاد جوان و تازهنفسِ با نشاط هم نياز داريم؛ به همهي اينها نياز داريم. البته من طرفدار اين نيستم كه در عالم تدريس، حلقههاي بستهاي درست شود كه جوانهايي كه فرزندان آن اساتيد هستند و ميخواهند وارد ميدان شوند، راهي به آنها داده نشود. نه! بايستي از تشكيل حلقههاي بسته در سطوح هيئت علمي و آموزشي مانع شد؛. بايد اجازه داد جوانها بيايند. اما اساتيد پيشكسوت، اساتيد با تجربه، سابقهدار در رشتههاي مختلف، از ذخائر نظام هستند؛ از اينها بايد حداكثرِ استفاده بشود. طراحي ... بايد جوري انجام بگيرد كه از هر دو استفاده كنيم. ما به نيروي انساني نياز داريم و به نظر من اگر ما توسعهي مراكز آموزشي و پژوهشي را در دستور كار قرار بدهيم، ميتوان از هر دو مجموعه استفاده كرد و بهعلاوه ميتوان براي دانشجويانِ آمادهي كار، اشتغال علمي فراهم كرد و نخبگان را جذب كرد. ديدار نخبگان علمي واساتيد دانشگاه 3/7/87
تدبير ش45
در شناسايي اهداف و قرارگاههاي دشمن
همه ملاحظه كرديد، كشور در برههاي از زمان در معرض يك آزمون سياسي بسيار تعيين كنندهاي قرار گرفت ... هاضمة نظام و كشور توانست حوادث را در درون خودش هضم كند و فائق بيايد. من قبلاً هم گفتم ... تا حدود زيادي انتظار حوادثي از اين قبيل هست؛ به دلايل گوناگون: رسالتي كه براي نظام قائليم، رسالتي كه براي اسلام قائليم، معنايي كه براي جمهوري اسلامي در ذهنمان داريم، تعريفي كه جمهوري اسلامي از خودش براي ما در طول اين سي سال كرده، هوشمندي مردممان و جوانانمان كه به تجربه رسيده، وجود آزادي ناگزير كه به حكم اسلام بايد اين آزادي در كشور باشد و ما به آن اعتقاد داريم...اين حوادث چندان خلاف انتظار نيست. آنچه كه مهمّ است اين است كه يك انسان با شرف، مؤمن، معتقد به اهداف والاي جمهوري اسلامي، بداند كه در اين جور حوادث چه كار بايد بكند؛ اين مهمّ است. اين، آن چيزي است كه مخاطبة من با شما دانشگاهيان را در اين مسئلة خاص الزامي ميكند، ...در چند روز پيش هم كه جوانهاي دانشجو اينجا بودند ... به آنها گفتم كه ما با جنگ نرم، با مبارزة نرم از سوي دشمن مواجهيم.... در اين جنگ نرم، شما جوانهاي دانشجو، افسران جوان اين جبههايد. نگفتيم سربازان، چون ... سرباز هيچگونه از خودش تصميمگيري و اراده ندارد و بايد هر چه فرمانده ميگويد، عمل كند. نگفتيم هم فرماندهانِ طرّاح قرارگاهها و يگانهاي بزرگ، چون آنها طرّاحيهاي كلان را ميكنند. افسر جوان توي صحنه است؛ هم به دستور عمل ميكند، هم صحنه را درست ميبينيد؛ با جسم خود و جان خود صحنه را ميآزمايد. لذا اينها افسران جوانند؛ دانشجو نقشش اين است. حقيقتاً افسران جوان، فكر هم دارند، عمل هم دارند، توي صحنه هم حضور دارند، اوضاع را هم ميبينند، در چهارچوب هم كار ميكنند. خوب، با اين تعريف، استاد دانشگاه چه رتبهاي دارد؟ اگر در زمينههاي مسائل اجتماعي، مسائل سياسي، مسائل كشور، آن چيزهايي كه به چشم باز، به بصيرت كافي احتياج دارد، جوان دانشجوي ما، افسر جوان است، شما كه استاد او هستيد، رتبة بالاترِ افسر جوانيد؛ شما فرماندهاي هستيد كه بايد مسائل كلان را ببينيد؛ دشمن را درست شناسايي بكنيد؛ هدفهاي دشمن را كشف بكنيد؛ احياناً به قرارگاههاي دشمن، آنچناني كه خود او نداند، سر بكشيد و بر اساس او، طرّاحي كلان بكنيد و در اين طرّاحي كلان، حركت كنيد. در رتبههاي مختلف، فرماندهانِ بالا اين نقشها را ايفا ميكنند. خوب، حالا استادي كه بتواند اين نقش را ايفا كند، آن استاد شايستة حال و آيندة نظام جمهوري اسلامي است. توقّع از اساتيد محترم اين است.2 2. ۸۸/۰۶/۰۸ بيانات در ديدار اساتيد دانشگاهها
تدبير ش49-50
استاد بايد پدرانه و برادرانه رفتار كند و دانشجوي خودش را رها نكند
بايد به مسئلة فرهنگ نگاه مدبرانه داشت. خود علمآموزي، يك فرهنگ است. اگر چنانچه ما به مسئلة فرهنگي در دانشگاه توجه كنيم، آن وقت، هم دانشجوي ما عاشق و راغب به علم ميشود و دنبال علم و تحقيق ميرود - صرفاً دنبال مدرك نيست- هم استاد ما از حالت اداي تكليف در كلاس درس خارج ميشود. در موارد بسياري از خود دانشگاهها به ما گزارش ميكنند كه درسهاي بعضي از اساتيد يك اداي تكليفي است؛ همين كه بالاخره بيايند و درس موظفي خود را بدهند و بروند. در حالي كه در تدريس استاد، مسئله نبايد مسئلة اداي تكليف باشد؛ مسئلة عشق، علاقة به علم، علاقة به تربيت دانشجو؛ اينجوري بايد باشد. استاد بايد پدرانه و برادرانه رفتار كند و دانشجوي خودش را رها نكند؛ اين حالتي است كه خوشبختانه الآن در حوزههاي علمية ما هست؛ يعني از سنتهاي حوزههاي علمية ما يكي اين است. استاد كاملاً آماده است براي اينكه شاگرد بيايد از او بپرسد، تحقيق كند، به او كمك كند. بعضي از اساتيد از محل درسشان كه خارج ميشوند، طلبهها با اينها ميروند تا توي خانهشان؛ همان جا هم مينشينند، سؤال ميكنند، بحث ميكنند؛ ساعتي را، گاهي ساعاتي را به اين چيزها ميگذرانند. اين، حالت خوبي است... اين، يك كار فرهنگي است.9 9. ۸۸/۱۱/۱۳ بيانات در ديدار وزير علوم و استادان دانشگاه تهران
تدبير ش53
غلبه نقش تربيتي معلم بر عوامل وراثتي و نقش تربيتي والدين
اين مادة خامي كه در اختيار معلم قرار ميگيرد، يك لوح ساده است؛ به قول شاعر: «من كه لوح سادهام، هر نقش را آمادهام»؛ اين دست نقشگر، اين لوح را ترسيم و تصوير ميكند و هويت جديدي به او ميبخشد. عوامل مختلفي است؛ عامل تربيت والدين، عامل حوادث اجتماعي و مؤثرات اجتماعي؛ در روزگار ما، وسايل تبليغ، رسانهها و امثال اينها همه نقش دارند؛ اما نقش معلم در اين ميان، يك نقش بارز و برجستهاي است. معلم ميتواند اين مادة خام را حتّي از اسارت عوامل وراثتي هم نجات دهد؛ اين را علم ثابت كرده است. همچنان كه عوامل وراثتي بيماريهاي جسماني و عوارض جسماني ميتواند با تدابير گوناگون، با پيشگيريها و فعاليتهاي گوناگون خنثي شود، عوامل وراثتي اخلاقي و روحي و معنوي هم همينجور است. معلم ميتواند اين نوجوان را، يا اين كودك را به يك انسان عالم، فكور، داراي روح تحقيق، علاقهمند به تحقيق و پژوهش تربيت كند يا يك انسان سطحي و بيعلاقة به تعمق و بيعلاقة به معلومات؛ ميتواند او را يك انسان: شريف، نجيب، خيرخواه، خوشدل و پاكنفس تربيت كند و به عرصه بياورد، ميتواند در نقطة مقابل، او را تبديل كند به يك انسان شرير، بددل و بدخواه؛ ميتواند او را يك انسان خوشبين، داراي اعتماد به نفس، اميدوار و علاقهمند به كار و فعاليت به بار بياورد. ميتواند در نقطة مقابل، او را يك انسان نااميد، مأيوس و منزوي به جامعه تحويل دهد. ميتواند از او يك انسان متدين، پارسا و پاكدامن بسازد يا نقطة مقابل، يك انسان لاابالي، بياعتناي به ارزشهاي اخلاقي، بياعتناي به تعاليم ديني تربيت كند. ميتواند حتّي بر عوامل خارجي تربيت - مثل اين رسانهها و امثال اينها - غلبه كند. حتّي با تعليم مستمري كه در طول سالهاي متمادي با اين مادة خام، با اين نوجوان، با اين دل آمادة پذيرش ايفاء ميكند، ميتواند بر نقش تربيتي والدين غلبه كند؛ اين نقش معلم است.4 4. 15/02/89 بيانات در ديدار گروه كثيري از معلمان سراسر كشور
ضرورت احساس مسئوليت معلمان در ايفاي نقش عظيم خود براي آيندة كشور
يك جامعه احتياج دارد به انسانهاي: مؤمن، پرانگيزه، صبور، اميدوار، خوشبين، علاقهمند به منافع عمومي، علاقهمند به رسيدن به قلّههاي كمال شخصي و جمعي، انسانهاي باابتكار، متفكر، اهل تحقيق، اهل پيشروي. اين را كي به وجود خواهد آورد؟ اينجاست كه نقش معلم روشن ميشود. دستگاه تعليم و تربيت، يك چنين دستگاه حساس و مهمي است.
البته دربارة مسائل تعليم و تربيت و نقش معلمان، حرفهاي زيادي زده شده است. ما امروز در شرايطي نيستيم كه به حرف اكتفاء كنيم؛ امروز نياز داريم به عمل. آموزش و پرورش، ... ميتواند آيندة اين كشور را رقم بزند. درست است كه تغيير بنيادي آموزش و پرورش يك كار اساسي است كه بارها اين را به مسئولان محترم كشوري و آموزش و پرورش تذكر دادهايم؛ ... كه بايد يك تغيير بنيادي بر اساس نياز، بر اساس اهداف والا، بر اساس امكانات عظيم كشور، امكانات انساني، در آموزش و پرورش به وجود بيايد؛ اين در جاي خود صحيح است. بنده هم در همين زمينه تأكيد ميكنم اين كار را رها نكنيد! متوقف نكنيد! با شوق و همت مضاعف، با انگيزة تمام نشدني، اين كار را تا نهايت دنبال كنيد، كه كار دشواري هم هست. ليكن، معلم از لحاظ انگيزة شخصي، از لحاظ احساس مسئوليت نميتواند متوقف بماند تا اينكه آن وضعيت مطلوب در آموزش و پرورش به وجود بيايد. توصية من به همة شما معلمان عزيز، به معلمان سراسر كشور اين است كه اين نقش عظيم را در خود باور كنيد! بدانيد كه داريد چه نقش عظيمي را براي آيندة كشور ايفاء ميكنيد.4 4. 15/02/89 بيانات در ديدار گروه كثيري از معلمان سراسر كشور
معلمين، عظمت كاري را كه بر عهده گرفتهاند، همواره در مدّ نظر داشته باشند
يك نكتة اساسي اين است كه جامعة معلمين كشور، عظمت كاري را كه بر عهده گرفتهاند و انجام ميدهند، همواره در مدّ نظر داشته باشند. اگر انسان بداند كه چه كار بزرگي را دارد انجام ميدهد، انگيزة او، تحرك او، ايمان او و تلاش او در اين كار، مضاعف خواهد شد؛ مثل يك رزمندة شجاعي كه در يك نقطة حساسي از خطوط جبهة خودي مشغول كار و تلاش و مجاهدت است، نقش مجاهدت او آنچنان عظيم است كه براي همة اين جبهه ميتواند اثر و فايده داشته باشد. اگر اين رزمنده اين را بداند، هرگز خسته نخواهد شد؛ احساس ملالت نخواهد كرد؛ هيچ عامل نوميدي در دل او اثر نخواهد گذاشت. اين نكته بايد در مقابل چشم معلمان ما هميشه حضور داشته باشد كه نقش معلم براي يك جامعه، نقش حياتي است؛ قابل مقايسة با بسياري از نقشهاي مهم و حساس در تركيب اجتماعي نيست.4 4. 15/02/89 بيانات در ديدار گروه كثيري از معلمان سراسر كشور
تدبير ش 55
نقش برجسته استاد در پيشرفت علمي، معنوي و مادي متعلّم
استاد خيلي نقش دارد. نقش استاد در محيطهاي آموزشي نقش بسيار برجسته و مهمي است. استاد فقط آموزندة دانش نيست؛ بلكه منش استاد و روش استاد ميتواند مربي باشد؛ استاد، تربيت كننده است. تأثير استاد روي شاگرد، عليالظاهر از تأثير بقية عوامل مؤثر در پيشرفت علمي و معنوي و مادي متعلّم بيشتر است؛ از بعضي كه خيلي بيشتر است. گاهي استاد ميتواند يك كلاس را، يك مجموعة دانشجو يا دانشآموز را با يك جملة بجا تبديل كند به انسانهاي متدين. لازم هم نيست حتماً رشتة علوم ديني يا معارف را تدريس كند؛ نه! شما گاهي يك جا در درس فيزيك، يا در درس رياضي، يا در هر درس ديگري - علوم انساني و غير انساني - ميتوانيد يك كلمه بر زبانتان جاري كنيد، يا يك استفادة خوب از يك آية قرآن بكنيد، يا يك انگشت اشاره به قدرت پروردگار و صنع الهي بكنيد كه در دل اين جوان ميماند و او را تبديل ميكند به يك انسان مؤمن. استاد اينجوري است.
عكسش هم البته هست. متأسفانه اساتيدي در دانشگاههاي امروز ما هستند - اگرچه كمند - كه درست نقطة مقابل عمل ميكنند - حالا درسشان هرچي هم كه است؛ مربوط است يا نيست - و با يك كلمه، اين جوان را از آيندة خودش نااميد ميكنند، از آيندة كشورش نااميد ميكنند، از آيندة حضورش در كشور نااميد ميكنند، او را به ميراث گذشتة خودش بياعتنا ميكنند، او را تشنة نوشيدن از سرچشمههاي ناسالم و آلودة بيگانگان ميكنند و رها ميكنند. از اين قبيل هم داريم. استاد يك چنين نقشي دارد.1 1. 02/04/89 بيانات در ديدار اعضاي بسيجي هيئت علمي دانشگاهها
توقع اين است كه فرآوردة دانشگاه جمهوري اسلامي چمرانها باشند
توقعي كه ما داريم و اين توقع، توقع زيادي هم نيست، يعني آن زمينهاي كه انسان مشاهده ميكند - اين روحيههاي پرنشاط شما، اين دلهاي پاك و صاف، اين ذهنهاي روشن، اين جوّال بودن فكرهاي شما كه انسان در عرصههاي مختلف از نزديك شاهد است - اين اميد را و اين توقع را به انسان ميبخشد، اين است كه فرآوردة دانشگاه جمهوري اسلامي - نه به نحو استثناء بلكه به نحو قاعده - چمرانها باشند؛ نه اينكه چمرانها يك استثناء باشند. اين اميد، اميد بيجايي نيست.
اگر در سال 76 كه شماها اول يك عده در مشهد، يك عده در اصفهان و يك عده در دانشگاه علم و صنعت، به نام اساتيد بسيجي دور هم جمع شديد و جمع و جور كرديد، ميگفتند كه: ده سال بعد، يا دوازده سال بعد، چند هزار استاد بسيجي با همين انگيزهها، با همين عشقها و با همين جهتگيريها در سطح كشور وجود خواهد داشت، هيچكس باور نميكرد؛ اما شد! نميخواهم مبالغه كنم؛ نميخواهم واقعيت را رنگينتر از آنچه كه هست براي خودم و براي شما نمايش بدهم و دل خودمان را به توهم خوش كنيم؛ نه! روشن است كه همة ما در يك سطح نيستيم - بعضيمان بالاترند و بعضيمان پايينتريم: ايمانهايمان، عشقهايمان، همتهايمان، انگيزههايمان - لكن اين جريان، از صورت يك جريان باريك كه بعضي اميد نداشتند باقي بماند و بعضي همت گماشته بودند كه آن را از بين ببرند، به يك جرياني تبديل شده كه ديگر حالا جلوي آن را نميشود گرفت: جريان عظيم استادان انقلابي و مؤمن و بسيجي در سطح دانشگاه، در رشتههاي مختلف علمي و در رتبههاي بالاي علمي.
پس اين توقع بيجا نيست؛ وقتي انسان اين حركت را ميبيند، اين رشد را ميبيند، اين توقع بيجا نيست كه ما بخواهيم دانشگاه جمهوري اسلامي، در آينده عناصري مثل چمران را پرورش بدهد. آن وقت شما ببينيد چه خواهد شد! چه خواهد شد! نظامي با مطالبات بينالمللي در سطح اعلا: در زمينة انسان، در زمينة حكومت، در زمينة زن، در زمينة اخلاق و در زمينة علم.1 1. 02/04/89 بيانات در ديدار اعضاي بسيجي هيئت علمي دانشگاهها
تدبير ش57
طهارت و صفاي نفس استادان، عامل هدايت علم در جهت درست
طهارت و صفاي نفس براي همه مهم است، براي همه لازم است، در زندگي همه مؤثر است؛ اما به نظر من براي استادان و دانشمندان مهمتر است، مفيدتر است، پرسودتر است. اولاً به خاطر اينكه شما كه استاد هستيد، بيش از آن مقداري كه گفتار شما در تكوين شخصيت شاگرد و جوان اثر بگذارد، منش شما و رفتار شما اثر ميگذارد - غالباً اينجور است - بهطوري كه اگر گفتار شما او را به يك جهتي سوق بدهد، اما رفتار شما همراه با آن جهت نباشد، اين رفتار و منش تأثير ميگذارد در مخاطب شما، در شاگرد شما، در آن متعلم و جواني كه دانشجوي شماست. اين، يك جهتِ اهميت صفاي نفس است. اگر استاد ما از معنويت و روح باصفا برخوردار باشد، فضاي كلاس را، فضاي درس را، فضاي دل متعلم را منور خواهد كرد. ما به اين احتياج داريم. علاوة بر اين، شما دانشمند هستيد؛ لذا دانش اگر با نورانيت همراه باشد، جهت درست را پيدا خواهد كرد.
اين مطالبي كه شما دوستان[استادان] بيان كرديد و موانعي، مشكلاتي، ايرادهايي كه در زمينههاي مختلف مشاهده ميشود و بعضي را تذكر داديد، بسياري از اينها بهخاطر اين است كه علم در جهت درست خود - كه سنت الهي است – حركت نكرده است. اين صفاي نفس و اين نورانيت به دانشمند كمك ميكند كه علم را در آن جهتِ درست هدايت كند و پيش ببرد44. 14/06/89 بيانات در ديدار اساتيد دانشگاهها
تدبير ش59
وظايف مهم فرماندهان دانشگاههاي نيروهاي مسلح
دانشگاههاي نيروهاي مسلح جزواميدبخشترين كانونها و مراكز اجتماعي و علمي ما هستند. ... اين دانشگاهها را بايد قدر بدانيد. برنامهها هميشه بهروز، هميشه با نگاه به آينده، با برنامة چشماندازِ واضح و روشن تنظيم شود. اساتيد محترم و عزيز همة تلاش خود را بكنند. دانشجويان عزيز همة همت خود را به ميدان بياورند. فرماندهان ارشد نيروها به دانشگاهها سر بزنند، با اين جوانهاي عزيز از نزديك گفتگو كنند؛ براي آنها و براي اين جوانها - هر دو - مفيد است. ما با نگاه به شما جوانان نشاط ميگيريم؛ شما هم از تجربه و درس پيشكسوتان ميتوانيد بهره ببريد. 11 11. ۱۹/08/89 بيانات در مراسم فارغالتحصيلي دانشآموختگان ارتش
تدبير ش 63
نقش معلم در به وجود آوردن نيروي انساني تراز جمهوري اسلامي
در اينجا ميرسيم به نقش معلم، كه شما باشيد. معلم كسي است كه دارد نيروي انساني را آماده ميكند براي اداره و گذران زندگي كشور و زندگي جامعه در آيندة نه چندان دوري. چشم به هم بزنيم، همين جوانهاي شما، همين محصلين شما، مرداني هستند كه كارهاي اين جامعه بر دوش آنهاست؛ در هر رتبهاي كه باشند؛ در هر سطحي كه باشند. در بين همينهاست كه برجستگان و مردان بزرگ به وجود ميآيند؛ در بين همينهاست كه مجاهدان راه حق، پاكبازان و مخلصانِ سر و پا نشناختة در راه اهداف الهي به وجود ميآيند؛ در بين همينهاست كه دستهاي توانايي به وجود ميآيد كه چرخ اقتصاد كشور را بچرخاند؛ فرهنگ كشور را سر و سامان بدهد. همين بچههايي كه امروز در كلاس درس شمايند، شما ميخواهيد اينها را از آب در بياوريد. شما ميخواهيد اينها را پرورش بدهيد كه فردا در آنجايي كه قرار گرفتند، بتوانند خوب كار كنند، درست كار كنند؛ ماية پيشرفت باشند؛ ماية عقبگرد و فساد نباشند. ببينيد چقدر مهم است.
من عرض كردم: تأثير شما كه معلم هستيد، در موارد بسياري حتّي از تأثير وراثتها بيشتر است. خصال وراثتي و ارثي، چيزهايي است كه با انسان همراه است؛ اما با تمرين و با عادتهاي ثانوي ميتوان بر همين خصال فايق آمد. اين تمرين عادت ثانوي را معلم ميتواند به دانشآموز خودش، به شاگرد خودش ببخشد و بدهد. يعني شما ميتوانيد به معناي حقيقي كلمه، انسان تراز اسلام را به وجود بياوريد؛ ميتوانيد نيروي انساني تراز جمهوري اسلامي را به وجود بياوريد؛ اين نقش معلم است. اينها تعارف نيست؛ اينها حقايقي است كه وجود دارد.6 6. 14/02/90 بيانات در ديدار هزاران نفر از معلمان سراسر كشور
وجوب درك اهميت و حرمت معلم توسط آحاد ملت، مسئولان، رسانهها و خود معلم
يكي از كارهاي واجب ما اين است كه آحاد ملت ما، از كوچك و بزرگ، از مقامات عالي تا آحاد مردم، قدر معلم را بدانند؛ اهميت معلم را درك كنند؛ حرمت معلم را بشناسند؛ اين از كارهاي بسيار اساسي است. رسانهها بايد نقش ايفاء كنند؛ مسئولان بايد نقش ايفاء كنند. به تعارف هم برگزار نشود؛ تفهيم شود. امثال منِ نوعي بفهميم كه چقدر مهم است نقش اين مردي، اين زني كه در كلاس، عمر خودش را دارد براي تربيت اين نوجوان ما، اين كودك ما، اين فرزند ما مصرف ميكند. البته خود معلم هم اين نقش را بدرستي درك كند و اهميت آن را بفهمد. اين از كارهاي اساسي و مهم ماست. بنابراين، ارزش معلم، هفتة معلم، روز معلم، چيزهاي بسيار برجسته و بزرگي است.
همه بايد توجه كنند؛ مردم يكجور، مسئولين يكجور، آموزش و پرورش يكجور، دولتيها يكجور؛ هر كسي به نحوي در قبال اين مقام تعريف شدة معلم وظايفي دارد. بايستي انشاءاللَّه همه اين را متعهد بشوند، به گردن بگيرند و انجام بدهند؛ از جهات مادي و معنوي، بخصوص از جهات حيثيتي.6 6. 14/02/90 بيانات در ديدار هزاران نفر از معلمان سراسر كشور
ضرورت رعايت مسئلة معلم محوري در نقشة جامع آموزش و پرورش
يكي از چيزهايي كه در نقشة جامع [تحول آموزش و پرورش] حتماً بايد رعايت شود، مسئلة معلم است. البته در مورد كتابهاي درسي كارهاي خوبي انجام گرفته - در جريان برخي از كارهاي خوبي كه در كتابهاي درسي انجام گرفته، قرار داريم؛ البته كارهايي هم بايد انجام بگيرد، كه انشاءاللَّه انجام ميگيرد - ليكن كتاب را معلم درس خواهد داد. اگر معلم، دانا، دلسوز، اهل فكر و اهل ابتكار بود، چنانچه آن كتاب ناقص هم باشد، او مطلب را تكميل ميكند. اگر معلم، ناتوان، نااميد، بيانگيزه و بيحوصله بود و براي از سر وا كردن تدريس كرد، آن وقت اگر كتابِ خوب هم باشد، معلوم نيست چيز درستي گير دانشآموز بيايد. پس معلم مهم است. محور، معلم است.6
14/02/90 بيانات در ديدار هزاران نفر از معلمان سراسر كشور
تدبير ش 64
نقش معلم در به وجود آوردن نيروي انساني تراز جمهوري اسلامي
در اينجا ميرسيم به نقش معلم، كه شما باشيد. معلم كسي است كه دارد نيروي انساني را آماده ميكند براي اداره و گذران زندگي كشور و زندگي جامعه در آيندة نه چندان دوري. چشم به هم بزنيم، همين جوانهاي شما، همين محصلين شما، مرداني هستند كه كارهاي اين جامعه بر دوش آنهاست؛ در هر رتبهاي كه باشند؛ در هر سطحي كه باشند. در بين همينهاست كه برجستگان و مردان بزرگ به وجود ميآيند؛ در بين همينهاست كه مجاهدان راه حق، پاكبازان و مخلصانِ سر و پا نشناختة در راه اهداف الهي به وجود ميآيند؛ در بين همينهاست كه دستهاي توانايي به وجود ميآيد كه چرخ اقتصاد كشور را بچرخاند؛ فرهنگ كشور را سر و سامان بدهد. همين بچههايي كه امروز در كلاس درس شمايند، شما ميخواهيد اينها را از آب در بياوريد. شما ميخواهيد اينها را پرورش بدهيد كه فردا در آنجايي كه قرار گرفتند، بتوانند خوب كار كنند، درست كار كنند؛ ماية پيشرفت باشند؛ ماية عقبگرد و فساد نباشند. ببينيد چقدر مهم است.
من عرض كردم: تأثير شما كه معلم هستيد، در موارد بسياري حتّي از تأثير وراثتها بيشتر است. خصال وراثتي و ارثي، چيزهايي است كه با انسان همراه است؛ اما با تمرين و با عادتهاي ثانوي ميتوان بر همين خصال فايق آمد. اين تمرين عادت ثانوي را معلم ميتواند به دانشآموز خودش، به شاگرد خودش ببخشد و بدهد. يعني شما ميتوانيد به معناي حقيقي كلمه، انسان تراز اسلام را به وجود بياوريد؛ ميتوانيد نيروي انساني تراز جمهوري اسلامي را به وجود بياوريد؛ اين نقش معلم است. اينها تعارف نيست؛ اينها حقايقي است كه وجود دارد.6 6. 14/02/90 بيانات در ديدار هزاران نفر از معلمان سراسر كشور
وجوب درك اهميت و حرمت معلم توسط آحاد ملت، مسئولان، رسانهها و خود معلم
يكي از كارهاي واجب ما اين است كه آحاد ملت ما، از كوچك و بزرگ، از مقامات عالي تا آحاد مردم، قدر معلم را بدانند؛ اهميت معلم را درك كنند؛ حرمت معلم را بشناسند؛ اين از كارهاي بسيار اساسي است. رسانهها بايد نقش ايفاء كنند؛ مسئولان بايد نقش ايفاء كنند. به تعارف هم برگزار نشود؛ تفهيم شود. امثال منِ نوعي بفهميم كه چقدر مهم است نقش اين مردي، اين زني كه در كلاس، عمر خودش را دارد براي تربيت اين نوجوان ما، اين كودك ما، اين فرزند ما مصرف ميكند. البته خود معلم هم اين نقش را بدرستي درك كند و اهميت آن را بفهمد. اين از كارهاي اساسي و مهم ماست. بنابراين، ارزش معلم، هفتة معلم، روز معلم، چيزهاي بسيار برجسته و بزرگي است.
همه بايد توجه كنند؛ مردم يكجور، مسئولين يكجور، آموزش و پرورش يكجور، دولتيها يكجور؛ هر كسي به نحوي در قبال اين مقام تعريف شدة معلم وظايفي دارد. بايستي انشاءاللَّه همه اين را متعهد بشوند، به گردن بگيرند و انجام بدهند؛ از جهات مادي و معنوي، بخصوص از جهات حيثيتي.6 6. 14/02/90 بيانات در ديدار هزاران نفر از معلمان سراسر كشور
ضرورت رعايت مسئلة معلم محوري درنقشة جامع آموزش و پرورش
يكي از چيزهايي كه در نقشة جامع [تحول آموزش و پرورش] حتماً بايد رعايت شود، مسئلة معلم است. البته در مورد كتابهاي درسي كارهاي خوبي انجام گرفته - در جريان برخي از كارهاي خوبي كه در كتابهاي درسي انجام گرفته، قرار داريم؛ البته كارهايي هم بايد انجام بگيرد، كه انشاءاللَّه انجام ميگيرد - ليكن كتاب را معلم درس خواهد داد. اگر معلم، دانا، دلسوز، اهل فكر و اهل ابتكار بود، چنانچه آن كتاب ناقص هم باشد، او مطلب را تكميل ميكند. اگر معلم، ناتوان، نااميد، بيانگيزه و بيحوصله بود و براي از سر وا كردن تدريس كرد، آن وقت اگر كتابِ خوب هم باشد، معلوم نيست چيز درستي گير دانشآموز بيايد. پس معلم مهم است. محور، معلم است.6
6. 14/02/90 بيانات در ديدار هزاران نفر از معلمان سراسر كشور
تدبير ش 66
ذهن را عادت بدهيم به نظم در مطالعه
يكي از كارهاي مهم اين است كه ما ذهن را عادت بدهيم به نظم در مطالعه. گاهي مراجعة به يك كتاب اگر در جاي خود قرار بگيرد، يعني قبل از اين كتاب، كتابهاي ديگري كه متناسب با اين موضوع است، خوانده شده باشد، بعد اين كتاب مطالعه شود، تأثير بهمراتب بيشتر و عميقتري خواهد داشت از اينكه اين كتاب بدون ملاحظة آنچه كه مرتبط با آن است، ديده شده باشد. خب! اين راهنمايي ميخواهد.17 17. 29/04/90 بيانات در ديدار مسئولان كتابخانهها و كتابداران
تدبير ش 74
لزوم شناختن قدر و منزلت معلم
آنچه كه به معلم ارزش ميدهد، چند چيز است: يكي از اينها عبارت است از اينكه مادة خامي كه در دست معلم است و با كار خود و تلاش خود ميخواهد او را به محصول نهايي برساند، يك مادة بيجان نيست؛ انسان است. اين خيلي مهم است. يك وقت انسان يك مادة جامد را با تلاش خود، ابتكار خود، عرق ريختن و ساعتها صرف كردن، تبديل ميكند به يك محصول مطلوب؛ كه به جاي خود ارزشمند است. يك وقت اين مادهاي كه دست ماست، يك موجود انساني است، با استعدادهايش، با عواطفش، با احساساتش، با ظرفيتهاي فراواني كه در يك انسان وجود دارد. اين نوجوان ممكن است فردا كسي مثل امام بزرگوار ما بشود، ممكن است يك مصلح اجتماعي بشود، ممكن است يك دانشمند برجسته بشود، ممكن است يك انسان صالح و والا بشود. همة اين استعدادها در مجموعة نوجوانان و كودكاني كه در اختيار معلم قرار ميگيرند، وجود دارد. ما ميخواهيم اين استعداد را به فعليت برسانيم؛ ببينيد چقدر اين كار مهم است. بيشتر خطابم به عامة مردم ماست، به قشرهاي مختلف جامعة ماست؛ قدر معلم را بدانند، منزلت معلم را بشناسند.
خود معلم عزيز هم اهميت جايگاه خود و برجستگي مسئوليت و مأموريت خود را بهدرستي تشخيص بدهد، قدر خود را بداند؛ بداند كه اگر اين كار با همت درست، با نيت درست، با قصد الهي، با تلاش مناسب انجام بگيرد، چقدر براي جامعه ارزش افزوده ايجاد ميكند. اين ارزش افزوده، يك چيز معمولي متعارفي نيست؛ اين فوقالعاده است. تربيت يك انسان والا، دانا، توانا و صالح، ببينيد چقدر اهميت دارد. از اين همه انسانهايي كه زير دست معلمين واقع ميشوند، گاهي ممكن است يك انسان دنيايي را متحول كند. همين كودك اگر درست تربيت نشد، ممكن است يك هيتلر از آب در بيايد، يك چنگيز از آب در بيايد؛ قضيه اين است. اهميت كار معلم، ارزش والاي حركت او و تلاش او و دلسوزي او و درست انديشيدن او و درست كار كردن او اينجوري معلوم ميشود.
همچنين خطاب به مجموعة آموزش و پرورش و سازمان آموزش و پرورش است؛ كه خب! اين معلمان با سازماندهي اين سازمان، با مقررات اين سازمان مشغول كار ميشوند و با برنامة آن عمل ميكنند و تدريس ميكنند. پس هم عموم مردم، هم خود معلمان، هم سازمان متبوع، جايگاه معلم را فراموش نكنند. معلم، آن توليد كنندهاي است، آن كارگري است، آن سرانگشت ماهري است كه برترين محصولات آفرينش را، بالاترين مواد خام را تبديل ميكند به برترين محصول نهايي، كه ميتواند مورد استفاده قرار بگيرد.5 ۹۱/۰۲/۱۳ بيانات در ديدار جمعی از معلمان سراسر كشور به مناسبت هفتة معلم
نقش معلم در حل مشكلات جامعه
اگر معلم خوب عمل كند، صحيح عمل كند، با تدبير عمل كند، با دلسوزي عمل كند، به نظر ما همة مشكلات جامعه حل ميشود. نه اينكه بخواهيم بگوييم عوامل مؤثر در تربيت جوانان ما، بيرون از محيط مدرسه وجود ندارد؛ چرا! خانوادهها مؤثرند، رسانهها مؤثرند، فضاي اجتماعي مؤثر است - در اينها ترديدي نيست - اما آن سازندة اصلي، آن دست ماهر اصلي كه ميتواند يك ساخت مستحكمي درست كند كه اين عوامل گوناگون نتوانند تأثير بنيانياي روي اين محصول بگذارند، دست معلم است. اين، ارزش معلم است.5 ۹۱/۰۲/۱۳ بيانات در ديدار جمعی از معلمان سراسر كشور به مناسبت هفتة معلم
تدبير ش 78 شهريور و مهر 91
لزوم افزايش اميد و پرهيز از القاي نااميدي
ما بايد اميد را افزايش دهيم؛ ... ما بايد كارهاي زيادي را در سطوح دولتي، در سطوح مسئولانِ بالا انجام دهيم؛ اما آنچه كه اساس قضيه است، اين است كه شما در كلاسهاي درس، چه در آموزش و پرورش، چه در دانشگاه، اميد به حركت را در اين جوان و مخاطبِ خودتان پرورش دهيد؛ اين مثل يك گلولهاي خواهد شد و پيش خواهد رفت. اگر يك چنين اتفاقي بيفتد، كشور از وجود او حداكثر استفاده را خواهد كرد. سعي كنيم نشاط ايجاد كنيم، اميد ايجاد كنيم. خطراتي بر سر راه جوانها وجود دارد؛ يكي از خطرات، نااميدي است؛ كه بايد از القاي نااميدي بهشدت پرهيز كرد.25 25. ۹۱/۰۷/۲۰ بيانات در ديدار معلمان و اساتيد استان خراسان شمالي
ضرورت آموزش معلمان براي ايجاد خصلتهاي خوب
اين خصوصياتي كه ما ميخواهيم در كودكانمان به وجود بيايد ... بهطور طبيعي به وجود نميآيد؛ اين بايد كار شود. چه كسي كار كند؟ معلمين؛ چه در سطوح آموزش و پرورش، چه در سطوح دانشگاه. معلمين بايد آمادگي اين كار را داشته باشند، خبرة اين كار باشند؛ اين احتياج پيدا ميكند به يك دستگاه بالادستي كه اين تربيت را به وجود بياورد. بله! اين منطقي است. ... ما اگر بخواهيم اين خصلتهاي خوب در مخاطبينمان سر كلاس به وجود بيايد، احتياج دارد به اينكه معلم ما بلد باشد چه كار كند. همه بلد نيستند؛ بايد ياد بگيرند. مراكزي بايد به وجود بيايد؛ كه گفته شد پژوهشكدههاي فرهنگي خانواده يا فرهنگ خانواده؛ ... بايد روي اين مسائل كار شود. البته اينها ناظر به امنيت اخلاقي خانواده است، ليكن همة اينها در مورد مدارس و دانشگاهها هم وجود دارد.25 25. ۹۱/۰۷/۲۰ بيانات در ديدار معلمان و اساتيد استان خراسان شمالي
تدبير ش 82 ارديبهشت و نيمه اول خرداد92
ارزش معلم
يك تشكر هم بايد حتماً بكنيم از معلمين عزيزمان كه اين شغل را اختيار كردهاند و اين زحمات را بر عهده گرفتهاند. اي بسا كساني بودند كه ميتوانستند سراغ كارهاي ديگري بروند كه هم درآمد بيشتري داشت، هم ممكن بود موقعيتهاي سياسي و اجتماعي بيشتري داشته باشد، اما خود را وقف اين مجموعه كردند؛ اين خيلي باارزش است. در طول اين سالها هم معلمين هميشه پاي منافع انقلاب ايستادهاند، كه يك نمونهاش مسئلة دفاع مقدس و جنگ تحميلي است، كه اشاره كرديم به شهداي معلم و دانشآموز در آموزش و پرورش؛ نمونههاي ديگري هم در جاهاي مختلف دارد. خيليها برنامههايي داشتند براي معلمين، براي مدارس، به دنبال هدفهاي سياسي بودند؛ آن كه ايستاد، معلم بود. اينها همه پيش خداي متعال حسنه است؛ اينها همه كارهاي مؤثر و مهمي است كه خيلي اوقات ممكن است به چشم كسي هم درست نيايد، اما از چشم كرامالكاتبين بيرون نيست.6 6. ۹۲/۰۲/۱۸ بيانات رهبر انقلاب در ديدار جمعي از فرهنگيان
مقام و منزلت معلم در جامعة اسلامي
اين جلسه براي تكريم و احترام به معلمين است. ... آنچه امروز در درجة اول براي ما اهميت دارد، اين است كه نشان دهيم احترام قلبياي را كه شايستة مقام تعليم و تربيت است. اصل اين است كه «معلمي» منزلت لازم را در جامعة اسلامي داشته باشد. خيلي كوتهبيني است كه انسان شغل معلمي و آموزگاري را رديف ساير مشاغل متعارف زندگي قرار دهد؛ كه يك وسيلهاي است فقط براي تعيّش، كه انسان بتواند عائشه كند؛ ناني در بياورد و زندگياي بگذراند؛ اين حقيقت ندارد، اينجوري نيست، معلمي در رديف ساير مشاغل نيست؛ بسيار بالاتر است.
اگر به حقيقت تعليم و تربيت و جايگاه معلم توجه شود، حقيقتاً اينجوري بايد تشبيه كنيم: كسي كه پرداخت كننده و تراش دهندة به يك گوهر گرانبهاست، كه به آن ارزش ميبخشد. اين گوهر گرانبها همين بچههاي مايند، همين كودكان مايند، كودكان ملتاند، كه نسلهاي آينده را با همة مشخصات و مميزاتشان تشكيل ميدهند و به وجود ميآورند. شما معلمها هستيد كه داريد اين شخصيتها را شكل ميدهيد، پرداخت ميكنيد. صرفاً اين نيست كه در كلاس درس، دو كلمه شما بگوييد و او ياد بگيرد؛ همة رفتار شما، حركات شما، منش شما، اخلاق شما، به صورت مستقيم در اين مخاطبِ گيرا اثر ميگذارد و او را شكل ميدهد. آنچه هم كه بهعنوان تعليم در ذهن او كار ميگذاريد، از ماندگارترين حقايقي است كه در ذهن انسان باقي ميماند. بعد از پنجاه سال، شصت سال، خيلي از جزئياتي كه معلم به دانشآموز گفته است، در ذهن انسان هست؛ خيلي از خصوصياتي كه او با رفتار خود، با اخلاق خود، با نحوة حرف زدن خود، با نحوة تعامل خود به دانشآموز منتقل كرده است، در انسان باقي ميماند. گاهي انسان متوجه است، گاهي هم متوجه نيست؛ همة ما ندانسته در همان راهي داريم حركت ميكنيم كه بخش معْظمي از آن را معلمين در نهاد ما قرار دادهاند؛ اين خيلي چيز مهمي است.6
6. ۹۲/۰۲/۱۸ بيانات رهبر انقلاب در ديدار جمعي از فرهنگيان
تدبير ش 83 نيمة دوم خرداد، تير و مرداد 92
لزوم افزايش ارتباط با استادان ارزشي و مكتبي
يك توصية من به دانشجوهاي عزيز اين است كه با اساتيد ارزشي و مكتبي ارتباطاتتان را مستحكم كنيد. امروز خوشبختانه در محيط دانشگاه، استادان ارزشي و مكتبي كم نيستند؛ ارتباطات را با اينها افزايش دهيد؛ با مراجع فكري - چه فكر ديني، چه فكر سياسي، كه مورد اعتماد و اطمينان و سالم باشند - ارتباطات را افزايش دهيد. مطالعات فكري را هم - همچنان كه من هميشه به دانشجويان عزيز سفارش كردم و ميكنم - تقويت كنيد.11 11.۹۲/۰۵/۰۶ بيانات در ديدار دانشجويان (نوزدهم ماه مبارك رمضان ۱۴۳۴)
تدبير ش88 - ارديبهشت و خرداد93
ضرورت تکريم معلّم و حرفة تعليم
جلسة ما با معلّمان در هر سال، يک هدف اصلي دارد و چند هدف پيراموني. هدف اصلي، تکريم نمادين از معلّم است. ما ميخواهيم با اين ديدار ارادت خودمان را به مقام معلّم ابراز کنيم؛ اين حرکت نمادين کار لازمي است، بايد تکريم معلّم و حرفة تعليم در جامعة ما همگاني بشود، همه افتخار کنند به معلّم بودن، همه افتخار کنند به اينکه به معلّم سلام ميکنند، احترام ميکنند. مقام معلّم هرچه بالا برود، مقام تعليم و تربيت در جامعه بالا رفته است. نگاه کوتهبينانه به معلّم براي جامعه يک خسارت است، اين را بايد مانع شد؛ نگاه به معلّم بايد نگاه تکريمآميز باشد. بسياري از مشاغل گوناگون در کشور با زرقوبرق، با جلوهگريهاي گوناگون وجود دارند که جايگاه همة اينها از شأن تعليم و حرفة تعليم بسيار پايينتر است؛ اين را بايد همة ما بفهميم و درک کنيم. وقتي از قول پيغمبر اکرم نقل ميشود که فرمود: «اِنَّما بُعِثتُ مُعَلِّماً»،(شرح اصول کافي، ج ۲، ص ۹۵) اين، بالاترين افتخار است که پيغمبر خود را معلّم ميداند. سطح تعليم و محتواي تعليم، طبعاً يک سطح متفاوتي است، امّا در رتبة عالي و در رتبههاي امثال ما، حقيقت تعليم يک چيز است؛ اين ماية افتخار است. اين، مطلب ما است. ما ميخواهيم با اين ديدار نشان بدهيم که براي معلّم احترام قائليم، تکريم قائليم، زير بار منّت معلّميم؛ هم براي خودمان، هم براي فرزندانمان و عزيزانمان و کساني که آيندة آنها براي ما مهم است. همة مردم در اين جهت شريکاند؛ همه زير بار منّت معلّمانيم. مطلب اصلي ما اين است.5 5. ۹۳/۰۲/۱۷ بيانات در ديدار معلمان و فرهنگيان سراسر کشور
ويژگيهاي نيروي انساني آموزش و پرورش تکرار در س4
آموزش و پرورش، بزرگترين مجموعة حکومتي در نظام جمهوري اسلامي است. بيش از يک ميليون [نفر] موظّفينِ در اين تشکيلات عظيماند که با بيش از دوازده ميليون مستقيم، و با بيش از دهها ميليون - يعني با خانوادهها - غير مستقيم، سروکار دارند. اينچنين شبکة عظيمي، خيلي مهم است. نيروهايي که بايد در اين شبکة عظيم بهکار گرفته بشوند، بايد خصوصياتي داشته باشند. يکي از اين خصوصيات اين است که پرانگيزه باشند، بانشاط باشند؛ از نيروهاي خسته، فرسوده، بيابتکار - کساني که هرچه بلد بودند، به کار زدند، ديگر هيچ کاري بلد نيستند - نبايد بهعنوان عناصر اولويتدار استفاده کرد. اولويت با نيروهاي جوان، بانشاط، پرانگيزه، متدين، انقلابي و کساني است که مسئلة آنها در آموزش و پرورش، همان مسئلة اصلي آموزش و پرورش باشد؛ يعني تربيت انسانها؛ از اينها بايد استفاده کرد؛ اين يک مسئله است. بنابراين، در مديريتهاي کلان و سطح بالاي آموزش و پرورش، اولين مسئله به نظر من اين است که: نگاه کنند، ببينند از چه نيروهايي استفاده ميکنند؟ از نيروهاي مؤمن، انقلابي، بانشاط، علاقهمند، عاشق کار خود، و آمادة ورود در ميدانهاي دشوار در محدودة اهداف آموزش و پرورش! اين مهمترين کار است.5 5. ۹۳/۰۲/۱۷ بيانات در ديدار معلمان و فرهنگيان سراسر کشور
تدبير ش89 - تير و مرداد 93
محيط دانشگاه کار اصلي و دلبستگي استاد
استاد، محيط دانشگاه را کار اصلي خود و دلبستگي اصلي خود بداند؛ نه کار دوّم! نه کار فرعي و تبعي! استاد در دانشگاه مکث داشته باشد، توقّف داشته باشد، حضور داشته باشد، نيازهاي علمي دانشجو را برطرف کند، با دانشجو ارتباط برقرار بکند، صِرف رفتن و يک اداي تکليفي بهنحو اجمالي انجام دادن و آمدن نباشد؛ ... وقت بگذارند اساتيد؛ دلسوزانه با دانشجو برخورد کنند؛ اين کار، دانشجو را هم به تلاش علمي وادار خواهد کرد. يعني اين موجب ميشود که دانشجو رفتار استاد را در زمينة پيگيري کار علمي براي خودش الگو قرار بدهد و بهطور طبيعي تحت تأثير قرار ميگيرد.4 4. ۹۳/۰۴/۱۱ بيانات در ديدار اساتيد دانشگاهها(در چهارمين روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۵)
رسالت اساتيد در تربيت دانشجويان متدين و متعهد
استاد، جايگاه تأثيرگذاري در ذهن شاگردان خودش دارد؛ خاصيت استادي اين است؛ يعني تفوّق(برتري) علمي شما بر دانشجو و تعليمي که به او ميدهيد، يک جايگاه اثرگذاري براي شما در ذهن او و در شخصيت او بهوجود ميآورد؛ از اين جايگاه براي تربيت دانشجويتان استفاده کنيد. ما امروز نيازمنديم که جوانان ما خوشروحيه، اميدوار، شجاع، داراي اعتمادبهنفس، داراي ايمان، داراي روحية آيندهنگر، داراي روحية خدمت [باشند]؛ احتياج داريم دانشجوي ما اينجور بار بيايد. خب! اين را شما ميتوانيد در محيط علمي، در کلاس درس تأمين کنيد. عکس آن هم ممکن است: ميشود با تعبيراتي، با متلک گفتن به بنيانها و اصول پذيرفتهشدة کشور، دانشجو را نسبت به آيندة کشور بياعتماد کرد، بياعتقاد کرد، لااُبالي کرد؛ اين هم ميشود. آنچه از استاد انتظار ميرود، فقط تغذية علمي دانشجو نيست، بلکه تقويت روحية معنوي او و شخصيت معنوي او هم از استاد متوقّع است؛ شما ميتوانيد در اين زمينه اثر بگذاريد. سعي کنيد دانشجو را پايبند به تعلّقات معنوي، تعلّقات خانوادگي، تعلّقات ميهني بار بياوريد؛ دانشجو را معتقد و مؤمن به فرهنگ اسلامي بار بياوريد. بعضي بهعکس عمل کردند در طول سالهاي متمادي قبل از انقلاب؛ بعد از انقلاب هم البتّه تا امروز رگههايي مشاهده شده در دانشگاهها؛ ... جرياني وجود دارد که مرعوب و مغلوب تسلّط فرهنگ غربي است؛ هرچيزِ غربي براي او ماية تمجيد [است] و هرچيزِ ميهني و ملّي و خودي، مورد تحقير و اهانت قرار ميگيرد! داريم کساني از اين قبيل؛ اين درست عکسِ آنچيزي است که بايد باشد. استاد در محيط دانشگاه، در محيط درس، ميتواند دانشجوي خودش را، هم از لحاظ ديني مؤمن بار بياورد، هم از لحاظ ميهني، انسان علاقهمند به آيندة کشورش و آيندة ميهنش و سرنوشت ملّتش بار بياورد؛ ميتواند او را اميدوار، باروحيه، خوشبين، معتقد به مباني نظام کشور بار بياورد؛ ميتواند هم عکس عمل بکند. توقّعي که از استاد است، اين است: نبايد سخن استاد موجب دلزدگي و يأس دانشجوي جوان بشود؛ مَنِش استاد هم همينجور است.4 4. ۹۳/۰۴/۱۱ بيانات در ديدار اساتيد دانشگاهها(در چهارمين روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۵)
تدبير ش94 – ارديبهشت و خرداد 94
کانون اساسي براي خلق دنياي آينده
مسئلة عمدة ما امروز مسئلة آموزش و پرورش است؛ مسئلهاي که براي بنده مهم است. علّت هم اين است که آموزش و پرورش در واقع آن کانون اساسي براي خلق دنياي آينده است. بالاخره ما فردايي خواهيم داشت، ۲۰ سال ديگر، ۲۵ سال ديگر، نسلي روي کار خواهند آمد که امروز اين نسل مشغول توليد شدن است، در حال بهوجود آمدن است؛ مولّد آن هم معلّم و آموزش و پرورش است. شما داريد يک نسل را توليد ميکنيد؛ چگونه آن را توليد خواهيد کرد؟ اين خيلي اهمّيت دارد. آيندة کشور، آيندة دنياي ما به تلاش امروز آموزش و پرورش وابسته است؛ اين کمچيزي نيست. ما هيچ دستگاه ديگري را نداريم که اينقدر حائز اهمّيت باشد. بله! در دانشگاه هم درس ميخوانند، در حوزة علميه هم درس ميخوانند، در محيطهاي اجتماعي هم تربيت ميشوند امّا نقش تأثيرگذار معلّم بيبديل است؛ نقشي که معلّم ميتواند در اثرگذاري فکري و روحي اين مخاطبي که کودک امروز ما و مرد و زن آيندة ما است، داشته باشد در دوران کودکي، در دوران نوجواني تا تمام اين دورة دوازده سال نظير ندارد، بيبديل است؛ نه پدر، نه مادر، نه محيط، هيچکدام اين نقش را ندارند. معلّم يک چنين چيزي است؛ آموزش و پرورش يک چنين دستگاهي است. از لحاظ تماس با محيط زندگي مردم هم بيشترين سطح مماسّ با جامعه را آموزش و پرورش دارد؛ شما نزديک به ۱۳ ميليون دانشآموز داريد، با پدر و مادرهايشان که ۲۶ ميليون پدر و مادرهاي اينها هستند اين شد ۳۹ ميليون، يک ميليون هم معلّم و کارمندان آموزش و پرورش؛ تقريباً ۴۰ ميليون انسان بهطور مستقيم با اين دستگاه مرتبطاند؛ شما کدام دستگاه ديگر را داريد که اينچنين سطح تماسّ اثرگذار و مهمّي با جامعه داشته باشد؟ اينکه روي آموزش و پرورش تکيه ميکنيم، بهخاطر اينهاست.5 5. ۹۴/۰۲/۱۶ بيانات در ديدار جمعي از معلمان و فرهنگيان سراسر کشور
معلّم، مياندار اصلي
در اين دستگاه بزرگ[آموزش و پرورش] آن نقطة محوري، آن مياندار، آن عَلَمداري که در واقع او دارد ميدان را اداره ميکند و همه بايستي تدارکات او را فراهم کنند، کيست؟ معلّم. ميداندار اصلي معلّم است. دستگاههاي گوناگون، سازمانهاي گوناگون، سندهاي مختلف، کتاب درسي، بقيه و بقيه، همه پشتيبانهاي اين مياندار اصلياند. معلّم خوب آن موجودي است که تأثير او ... بيبديل است؛ اگر ما معلّم خوب داشته باشيم، حتّي در يک نظامي مثل نظام مکتبخانه، خواهد توانست مردان بزرگ تربيت بکند؛ کمااينکه ميبينيد تربيت کردند. معلّم خوب ميتواند مردان بزرگ، انسانهاي بزرگ، شخصيتهاي برجسته را خلق کند، بهوجود بياورد، ولو در يک دستگاهي که آن دستگاه خيلي سازگار نيست؛ پس اصل، معلّم است.5 5. ۹۴/۰۲/۱۶ بيانات در ديدار جمعي از معلمان و فرهنگيان سراسر کشور
جايگاه معلّم
خب! معلّم ميخواهد چهکار بکند؟ من اينجا يادداشت کردم؛ توليد يک نسلي با اين خصوصيات: دانا باشد، باايمان باشد، داراي اعتماد بهنفس باشد، داراي اميد باشد، داراي نشاط باشد، داراي سلامت جسمي و روحي باشد، روشنبين باشد، بااراده باشد، کمهزينه و پرفايده باشد؛ معلّم، نسلي اينجوري را ميخواهد تربيت کند؛ اينها چيز کمي نيست. اينکه گفته ميشود: معلّم کار انبياء را ميکند، خب! اين يک کلمه حرفي است که ما ميزنيم؛ برويم در عمق اين حرف؛ اين حرف يعني چه؟: «يزَکّيهِم وَ يعَلِّمُهُمُ الکِتبَ وَ الحِکمَة»؛(آلعمران ۱۶۴ «پاکشان گردانَد و کتاب و حکمت به آنان بياموزد») کار انبياء اين است؛ کار انبياء نجات بشريت است، کار انبياء ايجاد يک جامعة انساني برتر و والاتر است؛ اين است کار انبياء؛ ميگوييم «معلّم، شاغلِ شغل انبياء است»، «معلّمي شغل انبياء است»، عمق اين حرف و مغز اين حرف اين است. اين شد معلّم.5 5. ۹۴/۰۲/۱۶ بيانات در ديدار جمعي از معلمان و فرهنگيان سراسر کشور
فرايندهاي دانشگاه فرهنگيان
دانشگاه فرهنگيان خيلي مهم است. همة فرايندهايي که منتهي ميشود به جذب معلّم، براي تدريس و براي تعليم و تربيت، بايستي سالم و با معيار اسلام و انقلاب سنجيده بشود. اگر اين کار را کرديم، نتيجه همان چيزي خواهد بود که شما ميخواهيد؛ هم مورد رضاي خدا خواهد بود، هم براي آيندة کشور ... مولّد يک نسل باعظمت و اميدبخش خواهد بود؛ اگر اين رعايتها نشود، نه.
در دانشگاه فرهنگيان، هم موادّ درسي و محتواي دروس مهم است، هم اساتيد مهمّاند، هيئت علمي مهم است. بناست ما چه کسي را، چهجور آدمي را تربيت کنيم و بفرستيم سراغ بچّههاي مردم که بروند آنها را بسازند و توليد انسان بزرگ بکنند؟ اين خيلي مهم است. بنابراين، مسئلة صلاحيتها، مسئلة اساتيد، مسئلة کتابهاي درسي، محتواي درسي در دانشگاه خيلي مهم است.5
5. ۹۴/۰۲/۱۶ بيانات در ديدار جمعي از معلمان و فرهنگيان سراسر کشور
آداب و شرايط تلاوت قرآن تکرار در الف3 - ب1
اينهمه تأکيد بر اينکه قرآن را با صوت خوش بخوانند و با آداب بخوانند و با الحان مطلوب بخوانند، براي اين است که مفاهيم قرآن در دلها اثر کند، با قرآن انس بگيريم، به رنگ قرآن و به خُلق قرآن و به شکل قرآن در بياييم. اگر اين مقصود است، پس يک شرايطي دارد، يک آدابي دارد.
1 [توجه به مفاهيم قرآن]: اوّلين ادب، اين است که خوانندة قرآن و تلاوتگر قرآن، با اذعان به قرآن، با باور مفاهيم قرآن، باورِ آن مفاهيمي که دارد تلاوت ميکند، تلاوت کند. اگر ندانيم چه داريم ميخوانيم، مفهوم را درک نکنيم، در عمق جانمان اثر نداشته باشد، آن وقت تأثير تلاوتمان بر روي ديگران و بر روي خودمان کم خواهد بود؛ اين شرط اوّل است.
من خواهشم از قرّاء محترم و اساتيد و خوانندگان قرآن، اين است که به اين نکته توجّه کنند؛ آن آياتي را که ميخواهند تلاوت بکنند، اين آيات را در ذهنشان مرور کنند، در آنها تدبّر کنند، اعماق اين مفاهيم را بهدرستي در دل خود و در باور خود ثبت کنند؛ با اين روحيه، با اين زمينه، با اين آمادگي تلاوت کنند؛ اين تلاوت تا اعماق جان مخاطب اثر خواهد کرد. ...
2 [همراهی با اصوات خوشذات ايرانی]: شما ميخواهيد با تلاوتتان، مفاهيم قرآني را به مستمع القاء کنيد. درست است که غالب مستمعين شما عربي و زبان قرآن را نميدانند، امّا معجزة قرآن اين است که اگر با همين وضعيت هم درحاليکه آنها نميدانند اين آيات را با عمق جان و با شرايط القاء کنيد.
مفاهيم ولو بهنحو اجمال به ذهنها منتقل خواهد شد. خب! اين طبعاً شرايطي دارد. ... بعضي از اصوات شما انصافاً اصوات خوشذات، خوشجنس و داراي شرايط خوبِ يک صداي برجسته است که اين را بايد همراه کرد با شرايط تلاوت.
3 [تکيه بر کلمات خاص]: ... از شرايط تلاوت اين است که اين آية قرآن را که تلاوت ميکنيد، بر روي نکاتي که در حال عادي اگر بخواهيد آن را تفهيم کنيد، روي آن تکيه ميکنيد، بر روي اين نقاط حتماً تکيه کنيد. اگر بخواهم تشبيهي بکنم، به اين آقايان مدّاحي که شعر فارسي را ميخوانند، ميبينيد هر کلمهاي را، هر مقصودي را که از يک جملهاي يا از يک کلمهاي يا از يک فِقرهاي مطلوب است، جوري ادا ميکنند که آن مفهوم در ذهن مخاطب بنشيند. در حرف زدن عادي هم همينجور است. به شکل عادي هم که شما صحبت ميکنيد، آن کلماتي را که مفاهيم آنها از نظر شما يک برجستگي دارد کلمات حامل آن مفاهيم را با تکية خاص ادا ميکنيد؛ قرآن را اينجوري بايد بخوانيد؛ بر روي کلمات خاص تکيه کنيد؛ جملات و فقرات را آنچنانکه مضمون و معناي آن در ذهن مخاطب بنشيند ادا کنيد؛ تعبير خوب، اداي خوب. گاهي لازم است براي اينکه مطلب در ذهن مخاطب مستقر بشود، آن جمله تکرار بشود؛ اين تکرار را بکنيد. ... يک جاهايي تکرار لازم است، حتمي است با يک بار خواندن، معنا منعکس نميشود و بايد آن را تکرار کرد؛ دو بار، سه بار، گاهي آيه را بايد تکرار کرد، گاهي دو آيه و سه آيه را بايد تکرار کرد. مقصودم اين نيست که در اين زمينه افراط انجام بگيرد. ... امّا تکرار به قدري که اين مفهوم در ذهن مخاطب بنشيند، لازم است. گاهي اوقات انسان احساس ميکند که قاري مثل اينکه همينطور يک کتابي را گرفته و دارد ميخواند، عبارت را ميخواند و دنبال ميکند؛ اين خوب نيست؛ مطلوب نيست. شما بايد مفهوم را منتقل کنيد و منعکس کنيد به ذهن مخاطب؛ اين گاهي با تکرار است، گاهي با تکيه است، گاهي با تکية بر روي يک جمله است، گاهي تکية يک کلمه است؛ اين کار بايد انجام بگيرد. ...
4 رعايت موازين لحن: ... البتّه اين الحان عربي، الحان قرآني براي مردم ما و خوانندگان ما بيگانه است، اينها الحان مأنوسي نيست.
لذا شما ميبينيد شعر فارسي را که ميخواند، با آهنگ متناسب خودش ميخواند؛ اگر همين آدم بخواهد يک شعر عربي را يا يک جملة عربي را بخواند، ممکن است نتواند آهنگ مناسب را انتخاب بکند؛ چون اين الحان بيگانه است براي ما؛ الحان آشنا و مأنوسي نيست؛ مثل الحان فارسي و آهنگهاي فارسي نيست. لکن الحان قرآني به خاطر تکرار در بين اهل قرآن و اهل تلاوت يواش يواش مأنوس شده و مردم آشنا شدند؛ اين الحان را درست بايد ادا کرد. بنده گاهي ميشنوم خوانندهاي تلاوتهايي را با صداي خوش، با صداي بسيار خوب، صدايي که هم جنس خوبي دارد، هم قوّت خوبي دارد، هم کشش و قدرت تحرير خوبي دارد، يک آيهاي را ميخواند منتها لحن را رعايت نميکند؛ رعايت لحن کلام، يعني آن نظم آهنگ، آن چيزي که تلاوت شما بر اساس آن است، لازم است؛ قرآن را به طور معمولي نميخوانيد، با آهنگ ميخوانيد. شايد در همة اديان حالا تا آنجايي که بنده در بعضي اديان توحيدي و حتّي اديان غيرتوحيدي ديدم متون مقدّس را با آهنگ ميخوانند؛ اين را ما از نزديک مشاهده کرديم. پس تلاوت را با آهنگ ميخوانيد، اين آهنگ بايستي درست ادا بشود.
لحن بايستي با موازين خودش ادا بشود، والاّ اگر رعايت نشد، مطمئنّاً آن اثر مطلوب را نخواهد بخشيد؛ گاهي اثر عکس ميبخشد.14
14. ۹۴/۰۳/۲۸ بيانات در محفل انس با قرآن در اولين روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۶
تدبير ش95 – تير و مرداد 94
نقش استاد در تعليم و تربيت
استاد فقط به معناي معلّم نيست، بلکه به معناي مربّي نيز هست؛ اين يک راز طبيعي مکشوف براي همه است. کسي که ما از او چيزي ياد ميگيريم و بابي از دانش را به روي ما باز ميکند، بهطور طبيعي يک نفوذي در قلب ما و روح ما ايجاد ميکند؛ ميتوانيم بگوييم يک حالت تأثيرپذيري در متعلّم ايجاد ميشود به برکت همين تعليم؛ اين يک فرصت بسيار بزرگ و استثنائي است. جوانهايي که حاضر نيستند از نصيحت پدر و پدربزرگ و مادر و خانواده چيزي به گوش و به دل بگيرند و درعينحال يک حرف استاد و يک اشارة استاد در آنها يک اثر عميق ميگذارد، کم نيستند. استاد اينجور است. بهطور طبيعي تعليم با امکان تربيت همراه است؛ از اين فرصت بايد استفاده کرد. اگر استاد ما متدين باشد، داراي غيرت ملّي باشد، داراي انگيزة انقلابي باشد، داراي روحية سختکوشي باشد، بهطور طبيعي اينها به متعلّم منتقل ميشود. اگر عکس اينها هم باشد، همينجور. اگر آن استاد، يک انسان با انصاف و با اخلاق باشد، امکان تربيت دانشجوي با انصاف و با اخلاق بالا خواهد رفت؛ عکسش هم همينجور است.6 6. 13/04/94 بيانات در ديدار اساتيد دانشگاهها در هفدهمين روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۶
رسالت فرماندهان در برابر افسران جنگ نرم تکرار در ز2
امروز کشور به جوانهايي نياز دارد که بتوانند بازوان پُرقدرتي باشند براي پيشرفت کشور، سرشار از انگيزة ايماني، بصيرت ديني، همّت بلند، جرئت اقدام، اعتمادبهنفس، اعتقاد به اينکه «ما ميتوانيم»، اميد به آينده، افقهاي آينده را روشن و درخشان ديدن، روح استغناء نه به معناي اعراض از فراگيري از بيگانگان، که اين را ما هرگز توصيه نکردهايم و نميکنيم؛ حاضريم شاگردي کنيم پيش ديگران که از ما بيشتر بلدند روحية استغناء از تأثيرگذاري، تحميل و سوءاستفادة از انتقال دانش که امروز در دنياي دانشمند که دنياي قدرت استکباري است اين معنا رايج است اين روحية استغناء بايد در جوان وجود داشته باشد روحية فهم درست از موقعيت کشور که ما در کجا هستيم و کجا ميخواهيم برسيم و چگونه ميتوانيم اين راه را طي کنيم ... قاطع بودن در برابر دستاندازي، تجاوز و خدشهدار کردن استقلال ملّي؛ ما به جوانهايي با يکچنين روحيههايي نياز داريم. اين روحيهها را، اين امتيازات را استادها ميتوانند در نسل جوانِ مشغول تحصيل و علمآموز کشور، القا کنند و تزريق کنند و بهوجود بياورند؛ استاد اين است؛ البتّه با روش، با منش، نه با درس اخلاق. توصيه نميکنم که اساتيد علمي، کلاس اخلاق بگذارند براي دانشجو؛ اين يک کار ديگري است. اساتيد ما با رفتار خودشان، با اظهارات خودشان، با منش خودشان، با اظهار عقيدههايي که در زمينههاي مختلف ميکنند، ميتوانند اين تأثيرات را در دانشجوي خود، در جوان امروز القا کنند و بهوجود بياورند و خلق کنند. اينکه ما گفتيم اساتيد فرماندهان جنگ نرماند، اين به اين معناست. اگر آن جوان همچنانکه ما عرض کرديم افسر جوان جنگ نرم است، استاد، فرمانده اوست و اين فرماندهي به اين صورت است.
در جنگهاي سخت هم همينجور بود: هر وقت خود فرمانده فرمانده گردان، فرمانده گروهان، فرمانده تيپ در وسط ميدان در نقطة حسّاس حضور داشت، يعني خود او اگرچنانچه ميجنگيد، تأثير فوقالعادهاي در سربازان هم داشت. مخصوص ما هم نيست، ديگران هم همينجور هستند. ناپلئون پهلوي سربازهاي خودش با لباس روي خاک ميخوابيد. راز پيشرفتهاي جنگي ناپلئون در دوران خودش که يک چيز فوقالعادهاي است، اين است: سربازها از او فقط به زبان دستور نميگرفتند، در عمل دستور ميگرفتند. جوانهاي ما هم در دوران دفاع هشتساله همينجور عمل کردند؛ فرمانده لشکر، گاهي اوقات جلوتر از عناصر عادي در ميدان جنگ حضور داشت؛ در خطوط مقدّم حضور داشت و حتّي گاهي به شناسايي ميرفت؛ خود فرمانده لشکر ميرفت شناسايي! که اين در ارتشهاي دنيا يک چيز بيمعني و غير قابل قبولي است، امّا اين اتّفاق افتاد و همين بود که پيشرفتها و شگفتيهاي عظيم دورة دفاع مقدّس را بهوجود آورد. در جنگ نرم هم همينجور است. استاد خودش بايد وسط ميدان اين مبارزة عميق، حياتي و مقدّس يعني همين چيزي که اسمش را ميگذاريم «جنگ نرم» که اين هم يک دفاع مقدّسي است حضور داشته باشد.6 6. 13/04/94 بيانات در ديدار اساتيد دانشگاهها در هفدهمين روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۶
لزوم قدرشناسي مسئولان از اعضاي هيئت علمي
امروز ما در حدود هفتاد هزار عضو هيئت علمي در کشور داريم که اين ماية افتخار است. ... خوشبختانه بخش عظيمي از اين نيروي بزرگ و گسترده، انسانهاي مؤمن، متدين، مذهبي، انقلابي و معتقد به مباني دين و انقلاباند؛ اين هم چيز بسيار مهمّي است؛ اين هم يک پديدهاي است. بايد عناصر مؤمن و انقلابي در هيئتهاي علمي، قدر دانسته شوند. اين را من خطاب به مديران عزيزمان، به مسئولين وزارت آموزش عالي و وزارت بهداشت و آموزش پزشکي ميگويم: قدر بدانيد! وزراي محترم و هيئتهاي مديرة وزارتخانهها، بايد از حضور اين اساتيد مؤمن و اساتيد پايبند به ارزشهاي ديني که ايستادهاند پاي حرف حقّ خودشان و از اين هجمههاي تبليغاتي و موذيگريهاي زيرزيرانه که از خيلي از آنها هم ما مطّلعيم نهراسيدند و عقب ننشستند، قدرداني کنند. مديران محترم! عناصر مؤمن و اساتيد مؤمن را در دانشگاهها ارج بنهيد.
اين مطلب اوّل راجع به اهمّيت استاد. من اگر ميتوانستم با همة اين هفتاد هزار استاد عزيز در کشور ديدار کنم، حتماً اين کار را ميکردم، و اگر ميتوانستم از يکايک آنها سخني بشنوم حتماً ميشنيدم؛ منتها خب! معلوم است که دست ما کوتاه است و اين خرماي شيرين و ارزشمند بر نخيلي بلند.(مصرعي از حافظ: «دست ما کوتاه و خرما بر نخيل»).6 6. 13/04/94 بيانات در ديدار اساتيد دانشگاهها در هفدهمين روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۶
نقش اساتيد و وزارت علوم در رساندن کشور به جايگاه تمدني تکرار در و2
هدف دشمنان ملّت ايران اين است که نگذارند اين کشور و اين ملّت به جايگاه شايستة خودش، آن جايگاه تمدّني، برسد؛ چون احساس کردهاند که اين حرکت در کشور آغاز شده؛ تحريمها بهخاطر اين است. بله، بنده هم عقيدهام اين است که هدف تحريمها مسئلة هستهاي فقط نيست، مسئلة حقوق بشر هم نيست، مسئلة تروريسم هم نيست. گفتند چرا فلاني براي روضة علياصغر که روضهخوان خواند، گريه نکرد؟ گفت آن بنده خدا خودش صد علياصغر سر بريده؛ اين براي روضة علياصغر گريه ميکند؟ اينها خودشان تروريستپرورند، اينها خودشان ضدّ حقوق بشرند؛ اينها دنبال اين هستند که براي حقوق بشر به يک کشوري فشار بياورند؟ مسئله اين نيست؛ مسئله يک محاسبة بسيار بالاتر و فراتر از اين حرفهاست؛ يعني يک ملّتي، يک حرکتي، يک هويتي بهوجود آمده است مبتني بر منابعي و مبادياي درست نقطة مقابل مبادي نظام استکبار و نظام ظلم و انظلام؛ نميخواهند اين به جايي برسد؛ ما در يکچنين موقعيتي هستيم؛ ما در يکچنين جايگاهي هستيم. بايست حرکت بکنيم، بايد تلاش کنيم. تحريمها هم البتّه زحمتهايي ايجاد ميکند امّا ميتواند مانع پيشرفت نشود؛ بايد از ظرفيتهايمان استفاده کنيم. و شما اساتيد در اين زمينه نقش داريد؛ و وزارت علوم و وزارتهاي مربوط به مسئلة دانش، نقشهاي اساسي و مهمّي دارند؛ اين نقشها را قدر بدانيد و دنبال کنيد و انشاءالله از خداي متعال هم کمک بخواهيد. اين آية شريفه را هم که دوستان خواندند «اِن تَنصُرُوا اللهَ ينصُرکُم وَ يثَبِّت اَقدامَکُم» (محمّد ۷ «اگر خدا را ياري کنيد، ياريتان ميکند و گامهايتان را استوار ميدارد.») اين وعدة بيتخلّف الهي است.6 6. 13/04/94 بيانات در ديدار اساتيد دانشگاهها در هفدهمين روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۶
تقويت هيئت علمي با اساتيد ارزشي
در جمعِ استادان دانشگاه که اينجا تشريف داشتند گفتم؛(۱۳۹۴/۴/۱۳) اوايل انقلاب، يکروزي بود که همة اعضاي هيئت علمي ما در سراسر کشور حدود چهار پنجهزار نفر تخمين زده ميشد که امروز خوشبختانه نزديک به هشتادهزار نفر يا بيشتر، اعضاي هيئت علمي ما هستند. اکثر اين هشتادهزار نفر، بچّههاي مسلمان و انقلابي و علاقهمند و خوباند. البتّه بعضي هم هستند بيتفاوتاند اين را هم در همين دانشگاه خودمان داريم؛ بياطّلاع هم نيستيم آدمهايي را هم داشتيم که حالا اميدوارم ديگر نباشند که دانشجوهاي زبده را نشان ميکردند، اينها را ميخواستند، تشويق ميکردند به مهاجرت از کشور؛ ميگفتند آقا! اينجا ماندهاي چه کار کني؟ اينجا چه فايده دارد؟ برو. يعني استاد، دانشجو را به جاي اينکه تشويق کند که در کشور بماند، تشويق ميکرد که از کشور مهاجرت کند برود؛ از اينها هم داريم، امّا خب! اينها اقلّيتاند؛ اکثراً اساتيد ارزشي، اساتيد مؤمن؛ هم در وزارت علوم، هم در وزارت آموزش پزشکي همينجور است، عناصر بسيار خوبي هستند؛ از اينها استفاده کنيد.7 7. 20/04/94 بيانات در ديدار دانشجويان در بيست و چهارمين روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۶
تدابيرحذفی تدبير ش95 – تير و مرداد 94
ضرورت تکريم مقام استاد
قبلاً بنده عرض کردهام(از جمله بيانات در ديدار جمعي از اساتيد دانشگاههاي کشور ۱۳۹۲/۵/۱۵) که تشکيل اين جلسة ديدار با اساتيد محترم و مکرّم و عزيزمان در درجة اوّل، با هدف تکريم از مقام استاد است. ما ميخواهيم اين فرهنگ در کشور جا بيفتد که به استادان احترام گذاشته بشود. اين يکي از بزرگترين تعاليم تربيت اسلامي است. دربارة اين، علماي گذشتة ما کتاب نوشتند، احاديث نقل کردند، آية قرآن نقل کردند. در درجة اوّل اين است؛ اين يک عمل نمادين است، براي اينکه از اساتيد تکريم بشود. هدف دوّم و سوّم هم که البتّه مهم است اين است که من از برادران و خواهرانِ استاد، مطالبي را بالمشافهه(بهطور شفاهي) بشنوم؛ و اگر چيزي به نظرم ميرسد به آنها عرض بکنم.
جلسة امروز جلسة بسيار خوبي بود؛ افسوس که وقت، کم بود و ما از استفادة از بقية اساتيدي که قرار بود سخنراني کنند محروم مانديم؛ ولي همان مطالبي که دوستان بيان کردند، بسيار خوب بود؛ بعضي از آنها حتماً پيگيري ما را لازم دارد که من سفارش خواهم کرد و پيگيري خواهم کرد.6 6. 13/04/94 بيانات در ديدار اساتيد دانشگاهها در هفدهمين روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۶
تعلیم و تربیت عمومی در پیشرفت کشور در سعادت کشور یک مسئله فوق العاده مهمی است
بیانات در دانشگاه فرهنگیان 19/2/1397
امام (رضواناللهعلیه) فرمودند «معلّمی شغل انبیا است»؛ این فقط یک شعار دلخوشکن نیست؛ این یک حقیقت قرآنی است: وَ یُعَـلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَة؛ از جملهی خصوصیّات پیامبران، تعلیم است. یعنی شما دارید راهی را حرکت میکنید که برترین انسانهای تاریخ بشریّت، آن راه را رفتهاند و برای آن مقصود و برای آن پیمایش، مبعوث شدهاند؛ یعنی پیغمبران. تأثیر بی نظیر، نقش بینظیر تعلیم و تربیت عمومی در پیشرفت کشور، در سعادت کشور یک مسئلهی فوقالعاده مهمّی است. به نظر ما این جزو واضحات است، جزو بدیهیّات است ،اگرچه بعضی متأسّفانه این امر بدیهی را درست درک نمیکنند- که آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت عمومی، زیرساخت اصلیِ سعادت یک ملّت و پیشرفت یک کشور و در جمهوری اسلامی، حرکت به سمت آرمانها است.
معرفی منزلت معلم
بیانات در دانشگاه فرهنگیان 19/2/1397
وظیفهی مهمّ همهی ما -چه این حقیر، چه مسئولین دولتی، چه مدیریّتهای متوالی در بخشهای مختلف- این است که منزلت معلّم را در جامعه معرّفی کنیم؛ این کار نشده؛ منزلت معلّم، جایگاه معلّم، آنجوری که این حقیر به آن اعتقاد دارم و آن را حس میکنم و لمس میکنم، در جامعه جا نیفتاده. مسئلهی معیشت البتّه مهم است شکّی نیست امّا مسئلهی منزلت معلّم، اگر از مسئلهی معیشت مهمتر نباشد، قطعاً کمتر نیست. این[منزلت] فقط با گفتن هم حاصل نمیشود؛ حالا [اگر] بنده بگویم «معلّمی یک چنین مقام والایی است یا مقام انبیا است»، این ذهنیّت عمومی را در کشور شکل نمیدهد؛ با صِرف گفتن انجام نمیگیرد، [بلکه] کار لازم دارد. باید جا بیفتد در ذهن جامعه که معلّم یک مرجع است، معلّم یک شخصیّت والا است، معلّمی یک کار مقدّس است؛ این را با کار هنری، با نوشتن کتاب، با ساختن فیلم، با ساختن شعر، با انواع و اقسام شیوههای تأثیرگذاری، بایستی برنامهریزی کرد و انجام داد؛ تا حالا این کارها نشده است. یکی از کارهای اساسیای که باید هم در خودِ محیطِ آموزشوپرورش، هم در محیطهای مربوط دیگر -در محیطهای فرهنگی، در صداوسیما و جاهای دیگر- حتماً دنبال بشود، این مسئله است؛ یعنی معلوم بشود که معلّمی چه جایگاهی دارد و تکریم معلّم تحقّق پیدا کند؛ در کتاب درسی باید بیاید، در داستان باید بیاید، در رُماننویسی باید بیاید.
دانشگاه فرهنگیان و مسئلهی تربیتمعلّم
بیانات در دانشگاه فرهنگیان 19/2/1397
امروز مهمترین نیاز آموزشوپرورش کشور، معلّم است؛ مهمترین نیاز، معلّم است. این دانشگاه و دانشگاه شهید رجائی و هر نقطهای که تربیتمعلّم بر آن صدق میکند، بایستی هم کمّاً، هم کیفاً توسعه پیدا کند. آقایان گفتند و بنده هم اطّلاع دارم که تا چهار سال دیگر، تعداد انبوهی از معلّمین ، تعداد کثیری وارد بازنشستگی میشوند و آن کسانی که از این دانشگاهها، یعنی دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجایی، تحویل داده میشوند به آموزش و پرورش، بسیار بسیار کمتر از آن مقداری هستند که از آموزش و پرورش خارج میشوند؛ این یک بحران است برای آموزشوپرورش؛ نباید چنین اتّفاقی بیفتد. البتّه گفته میشود که از بیرون کسانی را میگیرند، [ولی] آن یک عمل اضطراری است و در صورت ناچاری و اضطرار البتّه اشکال ندارد؛ علیالاصول هم یک کارِ درستی نیست؛ معلّمی یک حرفهِی فنّی است، یک کار هنری است؛ یادگرفتن لازم دارد؛ اینجا شما معلّمی را یاد میگیرید؛ آن که در فلان دانشگاه دیگر درس خوانده، او این معلومات شما را که در اینجا یاد گرفتهاید ندارد؛ چطور میخواهد معلّمی کند؟ مراکز تربیت معلّم -که مهمترینش فعلاً دانشگاه فرهنگیان است- مرکز ثقل اصلی نظام آموزشوپرورش کشورند و در مورد این دانشگاه کوتاهی شده. طبقِ آنچه بنده اطّلاع دارم و به من گزارش شده، این دانشگاه، هم از لحاظ نیروی انسانی معلّم، استاد دچار کمبود است، هم از لحاظ بودجه دچار کمبود است، [هم] از لحاظ فضای آموزشی دچار کمبود است. وزارت علوم، سازمان مدیریّت، سازمان امور استخدامی، هرکدام به نحوی بایستی همکاری کنند، کمک کنند؛ این مشکلات باید برطرف بشود. البتّه دوستان، هم اینجا ذکر کردند، هم در آن جلسهی قبلی گفتند که از بنده انتظاراتی دارند؛ بنده آماده هستم و هر کاری که از من بربیاید و بتوانم انجام بدهم و در اختیار بنده باشد، قطعاً انجام میدهم؛ برای اینکه این مسئله را جزو مسائل درجهی اوّل کشور میدانم و میشناسم.
افزایش سهمیه جذب هییت علمی
بیانات در دانشگاه فرهنگیان 19/2/1397
سهمیهی جذب هیئت علمی باید افزایش پیدا کند که این بهعهدهی سازمان امور استخدامی است. اساتید اینجا هم بایستی از لحاظ خصوصیّات فکری و علمی، جزو شاخصترینها باشند؛ تدیّن؛ سطح بالای دانش؛ روحیهی انقلابی؛ انطباق با معیارهای سند تحوّل؛ نمیشود که ما سند تحوّل را تنظیم کنیم و دنبال تحقّقش باشیم، [امّا] آنجایی که اساسیترین و محوریترین مرکز آموزش و پرورش است، از خصوصیّات و معیارها و شاخصها و اندازه های سند تحوّل دور باشد؛ این امکان ندارد. هستههای گزینش در این زمینه هیچ مسامحه نکنند؛ اساتید برجسته، اساتید خوب و البتّه استاد تمام وقت [گزینش کنند]. و من توصیه میکنم همهی اساتید اینجا را و همچنین دانشجویان را که با آثار شهید عزیزمان، شهید مطهّری -که روز معلّم با نام او آمیخته شده است- اُنس پیدا کنند؛ هرچه میتوانید با این آثار اُنس پیدا کنید. سالهای متمادی از حیات با برکت شهید مطهّری گذشته است امّا خون مطهّر او و شهادت او، امضای حرفهای او است؛ صادق بود، راست گفت، خوشفکر و بااستعداد و قویِ از لحاظ فکری بود و بحمدالله میراث خوبی از خود به یادگار گذاشته که تا امروز همچنان مورد استفاده است. خب، در این زمینهی تعلیم و تربیت و در زمینهی دانشگاه فرهنگیان، عرایضی را عرض کردیم و گذشت.
نقش امام خمینی R در الگو گیری از حضرت علی 6
بیانات در مراسم بیست و نهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) 14/3/1397
امّا از طرفی هم در مقابل ضعفا، در مقابل مستضعفان آنچنان رقّتی، آنچنان لطافتی، آنچنان صفائی از امیرالمؤمنین دیده میشود که انسان متحیّر میماند. داستان رفتن به خانهی آن همسر شهیدی که یتیمانی دارد -بهصورت ناشناس- و رفتن کنار تنور و نان پختن برای آنها و سرگرم کردن کودکان آنها، داستان معروفی است و شنیدهاید؛ انسان حیرت میکند از اینهمه لطافت! یا در ماجرای حملهی به استان انبار عراق که اشرارِ سپاهیان شام حمله کردند و استاندار امیرالمومنین را به قتل رساندند و به خانههای مردم حمله کردند، کودکان را کشتند، زنها را تهدید کردند، امیرالمومنین میفرماید که «فَلَو اَنَّ امرَأً مُسلِماً ماتَ مِن بَعدِ هٰذا اَسَفاً ما کانَ بِهِ مَلوما»؛ انسان مسلمان از اینکه بشنود بیگانگان به خانهی مردم بی دفاع حمله کردهاند و زیورها و زینتهای زنان را از آنها گرفتهاند، اگر از غصّه و از تأسّف بمیرد، او را ملامت و سرزنش نباید کرد؛ یعنی شایسته است. ببینید؛ نسبت به دفاع از حقوق ضعفا یک چنین احساس عجیب و شگفتآوری را انسان از امیرالمؤمنین مشاهده میکند! این دو خصوصیّت متضاد در امیرالمؤمنین.
در امام راحل ما، عیناً همین دو خصوصیّت مشاهده میشود. از یکسو صلابت، استحکام، ایستادگیِ محکم در مقابل ستمگران، در مقابل بدیها. در مقابل رژیم منحط و طاغوتی و فاسد پهلوی مثل صخرهی مستحکمی ایستاد؛ در مقابل آمریکا مثل کوه ایستاد؛ در برابر تهدیدها، در برابر صدّام متجاوز در جنگ تحمیلی و دفاع هشتساله، در برابر فتنه های داخلی، حتّی در برابر شاگرد قدیمی و صحابی قدیمی خود بهخاطر اینکه رفتار او را برخلاف حق مشاهده میکرد، بدون هیچ ملاحظهای ایستاد؛ این صلابت امام.
از طرف دیگر، رقّت و لطافت امام بزرگوار را انسان مشاهده میکند. پیغامی از مادر شهید به آن بزرگوار میرسد، بنده خودم پیامی را از یک مادر شهیدی برای امام بزرگوار بردم، آن مرد با صلابت، چشمانش پُر از اشک شد! تأثّر در مقابل پیغام ارادت و فداکاری و گذشت مادر شهید؛ و دفاعش از مستضعفان، از پابرهنگان که در کلمات امام بزرگوار فراوان است. این یک سرفصل و شباهت عجیب امام بزرگوار به پیشوای متّقیان.
همین سه خصوصیّت در امام بزرگوار ما، در امام راحل نیز جمع شده بود. امام بزرگوار یک انسان قوی و مقتدر بود؛ انسانی که توانست حکومت طاغوتیِ دیکتاتوریِ وراثتی را بعد از دو هزار سال، در این کشور وسیع و بزرگ از اریکهی قدرت به زیر بکشد؛ این خیلی قدرت میطلبد؛ نشانهی قوّت فوقالعادهی امام بزرگوار است. توانست آمریکا را که منافع حیاتی برای خود در اینجا تعریف کرده بود، شکست بدهد و به عقبنشینی وادار کند؛ توطئهها را خنثی کند؛ و طرّاحان جنگ تحمیلی را ناکام بگذارد. آن کسانی که جنگ تحمیلی را طرّاحی کرده بودند، غرضشان نابود کردن انقلاب و ریشهکن کردن نظام اسلامی بود؛ امام بزرگوار از این تهدید، یک فرصت به وجود آورد؛ اینها نشانهی قوّت و قدرت و اقتدار امام بزرگوار است.
درعینحال امام بزرگوار ما مظلوم بود، بهخاطر تبلیغات گستردهی دشمنان علیه او؛ تبلیغات اهانتبار بهطور مداوم در زمان حیاتش و تا مدّتها بعد از رحلتش ادامه داشت؛ رفتارهایی از کسانی که آن رفتارها از آنها توقّع نمی رفت، نسبت به امام بزرگوار انجام گرفت که این نشانهی مظلومیّت امام بزرگوار بود و دلتنگیهای امام را انسان میتواند از لابهلای سخنان مستحکم و پُرصلابت او در مجموعهی بیاناتش پیدا کند که نشان میدهد این مرد بزرگ، دلتنگیهای بسیاری هم داشته است؛ این هم مظلومیّت او است.
و پیروزی نهاییِ امام بزرگوار هم آن نقطهی بعدی است؛ آن اقتدار، آن مظلومیّت، آن پیروزی. مثل امیرالمؤمنین، امام بزرگوار هم پیروز شد. پیروزیِ او، در استحکام نظام اسلامی، در بقای نظام اسلامی و در رشد و توسعه و پیشرفت نظام اسلامی خودش را نشان میدهد؛ بسیاری از آرزوهای امام، بعد از رحلت امام تحقّق پیدا کرد؛ خودباوری کشور، خودکفائی کشور، پیشرفت علمی و فنّاوری کشور، پیشرفت سیاسی کشور، توسعهی صفحهی نفوذ کشور و جمهوری اسلامی در منطقهی وسیع غرب آسیا و شمال آفریقا؛ اینها چیزهایی بود که اتّفاق افتاد و این پیروزیِ گفتمان امام و راه امام و روش امام بود. بسیاری از این آرزوها تحقّق پیدا کرده است و بسیاری دیگر از آرزوهای امام باذنالله تحقّق پیدا خواهد کرد و جمهوری اسلامیِ امام بزرگوار ما روزبهروز اعتلاء و عظمت بیشتری خواهد یافت و همین است که دشمنان را دستپاچه و عصبی کرده است. عزیزان من، جوانان عزیز، ملّت بزرگ ایران! حرکاتی که شما از دشمن مشاهده میکنید، نشانهی دستپاچگی و آشفتگی دشمن است، نشانهی عصبی شدن دشمن است، نشانهی اقتدار او نیست. آنچه از دشمن امروز علیه جمهوری اسلامی سر میزند، از سرِ اقتدار نیست؛ بهخاطر این است که از پیشرفت جمهوری اسلامی، از عظمت جمهوری اسلامی، از ایستادگی ملّت ایران آشفته است، عصبی است، دستپاچه است؛ این حرکات، ناشی از آن است.
در مورد امام بزرگوار هم همین سه جبهه وجود داشتند، یعنی جبههی مخالفین امام راحل هم از این سه بخش ترکیب شده است. آمریکا، رژیم صهیونیستی و وابستگان آنها در داخل، قاسطینِ در مقابلِ امام بزرگوار ما بودند. اینها کسانی بودند که با اصل حکومت جمهوری اسلامی و نظام اسلامی و حاکمیّتِ انسانی مثل امام بزرگوار مخالف بودند؛ آنها هم دنبال جایگزین برای این حکومت بودند و هستند؛ جایگزین های آنها هم حجّاجبنیوسفهای امروزند؛ آنها هم معلوم است که چه کسانی هستند . در جبههی مخالفین امام، ناکثین یعنی بیعتشکنان، همان همرهان سستکمربندند. وای از آن همرهان سستکمربند که در مقابل خواستههای دنیایی نتوانستند مقاومت کنند! میدان تسابُقالیالخیرات را تبدیل کردند به میدان جنگ برای قدرت و جنگ برای دستیابی به حطام دنیوی! در بین آنها هم همهجور [بودند]؛ در زمان امیرالمؤمنین، هم امثال طلحه و زبیر بودند، هم افراد کوچکی در این جمع ناکثین وجود داشتند. در زمان امام هم قضیّه همین بود و امام بزرگوار در مقابل این جبههی گستردهی وسیعِ متنوّع ایستاد. مارقین -ناآگاهها- آن کسانی بودند که در مقابل امام بزرگوار ما، موقعیّت کشور را، موقعیّت انقلاب را، موقعیّت ملّت ایران را نفهمیدند، جبههبندی دشمنان را نشناختند، شیوههای دشمنیِ دشمنان را درک نکردند، به چیزهای کوچک سرگرم شدند، عظمت حرکت امام را نتوانستند تشخیص بدهند. اگر نمونههایی را بخواهیم مشاهده کنیم، در این دورانِ ما امثال گروههای داعش و مانند اینها، و در اوّل انقلاب، گروههای منافقین و اشباه آنها [بودند] که رؤسایشان خائن و زیردستهایشان -طبقات پایینشان- جاهل و فریبخورده بودند.
این سه گروه و دشمنی این سه گروه، مخصوص زمان امام هم نبود، بعد از امام هم استمرار پیدا کرده است. امروز هم همین سه گروه در مقابل نظام اسلامی و میراث بزرگ امام که جمهوری اسلامی است، صفآرایی کردهاند و مبارزه و مقاومت و ایستادگی جمهوری اسلامی از تعرّض آنها جلوگیری کرده است. البتّه این جبههی مختلط، با همهی توانشان سعی میکنند در مقابل جمهوری اسلامی اخلالگری کنند؛ مشکلاتی درست میکنند، حرکت ملّت ایران را دشوار میکنند، کُند میکنند، امّا نمیتوانند جلوی پیشرفت ملّت ایران را بگیرند.
انگیزهی مجاهدت کردن جوان ها چیز کمی نیست
بیانات در دیدار معلمان و فرهنگیان 1398/02/11
خب، یک نکتهای که حتماً باید مورد توجّه باشد این است که جامعهی فرهنگیان -یعنی معلّمین و کارمندان فرهنگی- در این چهل سالِ دوران انقلاب کارهای بزرگی انجام دادند، کارهای ثمربخشی انجام دادند. درست توجّه بفرمایید؛ یک عدّهای می خواهند آموزش و پرورش را به دلایل گوناگون سیاسی بیقدر و قیمت کنند؛ این بیانصافی است، این خلاف واقع است. من البتّه نواقص موجود آموزش و پرورش را می دانم، بنده فاصلهی آموزش و پرورش کنونی را با نقطهی مطلوب می دانم، امّا فاصلهی آموزش و پرورشِ موجود با آن وضع اسفباری که قبل از انقلاب داشت، را هم می دانم. آموزش و پرورش در دورهی انقلاب -در این چهل سالِ انقلاب- کارهای بزرگی انجام داده. همین دانشمندان گوناگونی که کشور شما را از لحاظ فنّاوری نانو جزو پنج کشور اوّل دنیا قرار دادند، در آموزش و پرورش تربیت شدند؛ همین نسل سوّم و چهارم انقلاب که نه امام را دیده، نه دوران دفاع مقدّس را دیده، نه شهدای نامدار دورهی هشتساله را دیده، امروز محکم و استوار در مقابل دشمن میایستد، اصرار می کند که برود از حرم دفاع بکند و می رود دفاع می کند، یکی شهید می شود، ده نفر هم شهید نمی شوند و برمی گردند. این انگیزهی مجاهدت کردن چیز کمی نیست، اینها را چه کسی تربیت کرده؟ آموزش و پرورش تربیت کرده؛ آن هم در این دنیا. [اینکه] در دنیای اینترنت، در دنیای مفاسد گوناگون اخلاقی، در دنیای ماهواره، این جور جوان تربیت کنید، این خیلی هنر است. این اردوهای جهادی را چه کسی تهیّه می کند؟ چه کسی می رود اردوهای جهادی؟ این جوان ها می روند؛ اینها را آموزش و پرورش تربیت کرده. این همه کار بزرگ علمی در این کشور انجام گرفته، این همه مظاهر و نشانههای حقیقی دینداری در جامعه وجود دارد -که بنده بارها گفتهام، جوان امروز با قرآن و با دعای ندبه و با ماه رمضان و با گریه و با توسّل و با تضرّع و با پیادهروی به کربلا و با اینها زندگی می کند- این حرفها کجا بود، کِی بود؟ این همه شهیدِ دانشآموز ما داریم، چندین هزار شهید دانشآموز ما داریم، چه تعداد زیادی شهید معلّم داریم، این دانشآموزهای شهید را چه کسی تربیت کرده؟ همین معلّمین، همین آموزش و پرورش. دستکم نگیرید آموزش و پرورشِ دورهی انقلاب را؛ در دورههای مختلف خیلی کار کردند. البتّه نواقص هست، بنده عرض کردم، نواقص زیاد است، معایب هست، تلاش هم می کنیم و به حول و قوّهی الهی و به تفضّل الهی این نواقص و معایب را برطرف هم خواهیم کرد؛ یعنی انشاءالله به آن نقطهی آموزش و پرورش می رسیم؛ یعنی این ملّت می رسد؛ «می رسیم»، نه اینکه امثال حقیر و مانند اینها که کارهای نیستیم [می رسانیم]؛ یعنی این ملّت، این مجموعه، این نظام، آموزش و پرورشش را به آن سطح مناسب می رساند.
آموزش و پرورش باید بتواند انسان هایی تربیت کند دانا ، توانا و ...
بیانات در دیدار معلمان و فرهنگیان 1398/02/11
خب ببینید، آن وضع مطلوبی که ما می خواهیم این است: آموزش و پرورش باید بتواند انسان هایی تربیت کند دانا باشند، توانا باشند، خرد ورز باشند، پارسا باشند، پرهیزکار باشند، پاکدامن باشند، کارآمد باشند، مبتکر باشند، شجاع باشند، اهل اقدام باشند، از دشمن نترسند، از تهدید نترسند، خوابرفتگی و غفلت پیدا نکنند؛ انسان های این جوری تربیت کند. این [طور] اگر شد، این کشور به همانی که بنده آرزو کردم و گفتم و وعده دادم و انشاءالله خواهد شد، خواهد رسید؛ یعنی ما تا چند دهه بعد -آن روز من گفتم تا پنجاه سال که حالا چند سالش گذشته- مثلاً تا پنجاه سال دیگر [به جایی می رسیم که] هر کسی در دنیا بخواهد مرزهای جدید علم را به دست بیاورد، مجبور باشد فارسی یاد بگیرد. تربیت یک چنین انسان هایی، یک چنین جوان هایی، پایهی اصلی ایرانِ سربلند فردا است، پایهی اصلی تمدّن نوین اسلامی است.
نوع ارتباط اساتید با مسائل جامعه، با مشکلات جامعه چگونه باید باشد؟
بیانات در دیدار جمعی از استادان، نخبگان و پژوهشگران دانشگاهها در بیست و سومین روز از ماه مبارک رمضان 1398/03/08
دانشگاهها و بخصوص اساتید باید با [مسائل] مردم [ارتباط داشته باشند؛] راهش چیست؟ چه جوری اساتید می توانند با مسائل جامعه ارتباط برقرار کنند؟ این موضوعی است که هیچ لزومی ندارد کسی از خارج دانشگاه این را معیّن بکند یا بنده مثلاً یک نکتهای در این زمینه بگویم؛ این، کار خود دانشگاه است. در خود دانشگاه، اساتید، مجموعهها، گروههای علمی، جوامع علمی دانشگاهی بنشینند فکر کنند، ببینند نوع ارتباط اساتید با مسائل جامعه، با مشکلات جامعه چگونه باید باشد، راهش چیست. اگر این [طور] نشد و اساتید از جامعه منزوی شدند، آن وقت این خواسته که دانشگاه بتواند مشکلات جامعه را حل کند، دستنیافتنی خواهد شد. اساتید نباید از جامعه منزوی باشند؛ [مثل] همان بلائی که بر سر روشنفکریِ کشور ما آمد. جامعهی روشنفکر ما از اوّل که تشکیل شد، به قول خودشان در برج عاج نشستند، با مردم مخلوط نشدند، با مردم همراه نشدند، خودشان هم این را اعتراف کردند، این را خودشان هم گفتند. من چند سال پیش در دانشگاه در بین دانشجوها این را گفتم که در آن نمایشنامهای که آن شخص نوشته بود -آی باکلاه، آی بیکلاه- یک آقایی روی ایوان هست که قضایا را می بیند، مسائل را مشاهده می کند امّا هیچ اقدامی از او دیده نمی شود، مطلقاً؛ این روشنفکر است. روشنفکر غربیِ از غرب منشأ گرفته، وضعش این است، شأنش این است، شأنش همان آقای روی ایوان در آن نمایشنامه است که هیچ اقدامی نمی کند، هیچ کاری انجام نمی دهد، فقط می بیند؛ خوب می بیند، مسائل را می تواند بفهمد، بشناسد امّا خطر نمی کند، وارد نمی شود، برای خودش مشکل و دردسر درست نمی کند، و فقط گاهی یک کلمه حرفی می زند. در انقلاب هم این دیده شد؛ در انقلاب اسلامی، در این حرکت عظیم مردمی، مردم در صفوف مقدّم بودند، روشنفکرها بعضاً از عقب میآمدند، بعضیها هم اصلاً نیامدند، تا آخر هم نیامدند. نباید کاری کنیم که سرنوشت اساتید دانشگاه و مجموعهی بزرگ با ارزش دانشگاهی یک چنین سرنوشتی بشود؛ یعنی از مردم جدا بشوند، به مردم بیاعتنا بشوند، از مسائل مردم بیخبر بمانند.
|