تدبير ش 54
مواضع امام(قدس سره)، بايستي به طور واضح تبيين شود
مواضع امام بايستي بهطور روشن و واضح، همانطور كه خود او گفت، همانطور كه خود او نوشت، تبيين شود. اين ملاك راه امام و خط امام و صراط مستقيم انقلاب است. يك نفر صريح ميگويد: «من امام را قبول ندارم.» اين بحث ديگري است. خيلي خوب! پيروان امام و طرفداران امام با كسي كه صريح بگويد: «من امام را قبول ندارم، راه او را غلط ميدانم.» حسابشان روشن است؛ اما اگر قرار است در خط امام، با اشارة انگشت امام، اين انقلاب پيش برود، بايد معلوم باشد، روشن باشد و مواضع امام بزرگوارمان بدرستي تبيين شود. نبايد براي خوشآمد اين و آن، برخي از مواضع حقيقي امام را يا انكار كرد، يا مخفي نگه داشت. بعضي اينجور فكر ميكنند - و اين فكر غلطي است - كه براي اينكه امام پيروان بيشتري پيدا كند، كساني كه مخالف امام هستند، آنها هم به امام علاقهمند شوند، بايستي ما بعضي از مواضع صريح امام را يا پنهان كنيم يا نگوييم يا كمرنگ كنيم؛ نه! امام هويتش، شخصيتش به همين مواضعي است كه خود او با صريحترين بيانها، روشنترين الفاظ و كلمات، آنها را بيان كرد. همينها بود كه دنيا را تكان داد. همين مواضع صريح بود كه تودههاي عظيم را مشتاق ملت ايران و بسياري را پيرو ملت ايران كرد. اين نهضت عظيم جهاني كه شما امروز در گوشه و كنار دنياي اسلام نشانههاي آن را ميبينيد، از اين طريق به راه افتاد.
امام را صريح بايد آورد وسط ميدان. مواضعش بر عليه استكبار، مواضعش بر عليه ارتجاع، مواضعش بر عليه ليبرال دموكراسي غرب، مواضعش بر عليه منافقان و دو رويان را بايد صريح گذاشت. كساني كه تحت تأثير آن شخصيت عظيم قرار گرفتند، اين مواضع را ديدند و تسليم شدند. نميشود به خاطر اينكه زيد و عمرو از امام خوششان بيايد، ما مواضع امام را پنهان كنيم يا پوشيده كنيم يا آن چيزهايي كه به نظرمان تند ميآيد، كمرنگ كنيم. عدهاي در يك دوراني - كه ما آن دوران را به ياد داريم؛ دوران جوانيهاي ما - براي اينكه اسلام علاقهمندان و طرفداراني پيدا كند، بعضي از احكام اسلام را كمرنگ ميكردند، نديده ميگرفتند؛ حكم قصاص را، حكم جهاد را، حكم حجاب را انكار و پنهان ميكردند، ميگفتند: «اينها از اسلام نيست. قصاص از اسلام نيست. جهاد از اسلام نيست.» براي اينكه فلان مستشرق يا فلان دشمن مباني اسلامي، از اسلام خوشش بيايد! اين غلط است!! اسلام را با كلّيّتش بايستي بيان كرد.5 5. 14/03/89 خطبههاي نماز جمعة تهران در حرم امام خميني(قدس سره)
وصيت نامه امام(قدس سره) را بخوانيد
مباني امام، مباني روشني بود. اين مباني - اگر كسي نخواهد مجامله كند، تعارف كند – در كلمات امام، در بيانات امام، در نامههاي امام، و بخصوص در وصيتنامة امام - كه كوتاه شدة همة آن مواضع است - منعكس است. اين مباني فكري، همان چيزي است كه آن موج عظيم و سهمگين را عليه غارتگريهاي غرب و يكهتازيهاي آمريكا در دنيا به وجود آورد. شما خيال ميكنيد اينكه رئيس جمهورهاي گوناگون آمريكا، به هر كشوري از اين كشورهاي آسيا و خاورميانه سفر كردند، حتّي در بعضي از كشورهاي اروپايي مردم جمع شدند و عليه آنها شعار دادند، هميشه اينجور بود؟ نه! اين حركت امام بود، افشاگري امام بود، موضعگيري امام بود كه استكبار را رسوا كرد، صهيونيسم را رسوا كرد و روح مقاومت را در ملتها و بخصوص در جوامع اسلامي زنده كرد. … و بخصوص به جوانها عرض ميكنم: برويد وصيتنامة امام را بخوانيد! امامي كه دنيا را تكان داد، امامي است كه در اين وصيتنامه منعكس است، در اين آثار و گفتار منعكس است.5 5. 14/03/89 خطبههاي نماز جمعة تهران در حرم امام خميني(ره)
صيانت از جمهوري اسلامي، « اوجب واجبات»
اولين و اصليترين نقطه در مباني امام و نظرات امام، مسئلة اسلام ناب محمدي(ص) است؛ يعني: اسلام ظلمستيز، اسلام اينجور، اسلام مجاهد، اسلام طرفدار محرومان، اسلام مدافع حقوق پابرهنگان و رنجديدگان و مستضعفان. در مقابل اين اسلام، امام اصطلاح «اسلام آمريكايي» را در فرهنگ سياسي ما وارد كرد. اسلام آمريكايي، يعني: اسلام تشريفاتي، اسلام بيتفاوت در مقابل ظلم، در مقابل زيادهخواهي، اسلام بيتفاوت در مقابل دستاندازي به حقوق مظلومان، اسلام كمك به زورگويان، اسلام كمك به اقويا، اسلامي كه با همة اينها ميسازد. اين اسلام را امام نامگذاري كرد: اسلام آمريكايي.
فكر اسلام ناب، فكر هميشگي امام بزرگوار ما بود؛ مخصوص دوران جمهوري اسلامي نبود؛ منتها تحقق اسلام ناب، جز با حاكميت اسلام و تشكيل نظام اسلامي امكانپذير نبود. اگر نظام سياسي كشور بر پاية شريعت اسلامي و تفكر اسلامي نباشد، امكان ندارد كه اسلام بتواند با ستمگران عالم، با زورگويان عالم، با زورگويان يك جامعه، مبارزة واقعي و حقيقي بكند. لذا امام، حراست و صيانت از جمهوري اسلامي را «اوجب واجبات» ميدانست. «اوجب واجبات»، نه «از اوجب واجبات». واجبترين واجبها، صيانت از جمهوري اسلامي است؛ چون صيانت اسلام - به معناي حقيقي كلمه - وابستة به صيانت از نظام سياسي اسلامي است. بدون نظام سياسي، امكان ندارد.5 5. 14/03/89 خطبههاي نماز جمعة تهران در حرم امام خميني(قدس سره)
جمهوري اسلامي، مظهر حاكميت اسلام
امام، جمهوري اسلامي را مظهر حاكميت اسلام ميدانست. براي همين، امام جمهوري اسلامي را دنبال كرد؛ در راهش آن همه تلاش كرد و با آن شدت و حدت و اقتدار، پاي جمهوري اسلامي ايستاد. امام كه دنبال قدرت شخصي نبود؛ امام دنبال اين نبود كه خودش بتواند قدرتي پيدا كند. مسئلة امام، مسئلة اسلام بود؛ لذا پاي جمهوري اسلامي ايستاد. اين مدل نو را امام به دنيا عرضه كرد؛ يعني مدل« جمهوري اسلامي».5 5. 14/03/89 خطبههاي نماز جمعة تهران در حرم امام خميني(قدس سره)
مقابله با طاغوتهاي بشري، واضحترين شاخص خط امام(قدس سره)
امام، جمهوري اسلامي را در مقابل اين طاغوتهاي بشري به وجود آورد؛ اسلام را - كه در دل اسلاميت، تكية به مردم و رأي مردم و خواست مردم وجود دارد - معيار اصلي اين نظام قرار داد. بنابراين، جمهوري اسلامي، هم جمهوري است، يعني متكي به آراي مردم است؛ هم اسلامي است، يعني متكي به شريعت الهي است. اين يك مدل نو است؛ اين يكي از شاخصهاي عمدة در خط امام است. هر كسي دربارة حاكميت نظام جمهوري اسلامي برخلاف اين فكر كند، برخلاف فكر امام است؛ مدعي نشود كه او دنبالهروِ امام است، در عين حال اين فكر را دارد؛ نه! فكر امام اين است. اين، واضحترين خط از خطوط انديشة امام است.5 5. 14/03/89 خطبههاي نماز جمعة تهران در حرم امام خميني(قدس سره)
«اسلام»، معيار جاذبه و دافعة امام(قدس سره)
يك شاخص ديگر در برنامة امام و خط امام و راه مستقيم امام، مسئلة جاذبه و دافعة امام بود. انسانهاي بزرگ، جاذبه و دافعهشان هم ميدان وسيع و گستردهاي دارد. همه جاذبه و دافعه دارند. شما با رفتار خودتان، يكي را به خودتان علاقهمند و متمايل ميكنيد، يكي هم از شما ميرنجد؛ اين جاذبه و دافعه است. اما انسانهاي بزرگ، جاذبهشان يك طيف وسيعي را به وجود ميآورد؛ دافعة آنها هم همينطور، يك طيف عظيمي را به وجود ميآورد. جاذبه و دافعة امام تماشايي است.
آنچه كه مبنا و معيار جاذبة امام و دافعة امام بود، باز مكتب بود، اسلام بود؛ درست همان طوري كه امام سجاد(ع) در دعاي صحيفة سجاديه ... چيزهايي را از خداي متعال براي ماه رمضان درخواست ميكنند؛ از جملة چيزهايي كه درخواست ميكنند، اين است: «وَ اَن نُساِلمَ مَن عَادَانَا»؛ پروردگارا! از تو ميخواهيم كه با همة دشمنانِ خودمان صلح كنيم، سِلم و مدارا پيشه كنيم. بعد بلافاصله ميفرمايند: «حَاشَي منَ عودي فيِكَ وَ لَكَ فَأِنَّهُ العَدُوُّ الَّذِي لاَنُوَالِيهِ وَ الحَربُ الَّذِي لاَنُصَافِيِه»؛ مگر آن دشمني كه من به خاطر تو با او دشمني كردم، در راه تو با او دشمني كردم. اين دشمني است كه ما هرگز با او دم از آشتي نخواهيم زد و دل ما با او صاف نخواهد شد.
امام اينجوري بود؛ دشمني شخصي با كسي نداشت. اگر كدورتهاي شخصياي هم بود، امام زير پا ميگذاشت؛ اما دشمني به خاطر مكتب، براي امام بسيار جدي بود. همان امامي كه از اول شروع نهضت در سال 1341 روي تودة مردم، انواع و اقسام افكار گوناگون در ميان مردم، اينجور آغوش باز كرده بود، مردم را از اهل هر قومي، از اهل هر گروه و مذهبي، با آغوش باز ميپذيرفت، همين امام، در اول انقلاب يك مجموعههايي را از خود طرد كرد. كمونيستها را صريح طرد كرد. آن روز براي خيلي از ماها كه در اول انقلاب دستاندركار مبارزه بوديم، اين كار امام عجيب بود. در همان اوايل انقلاب، امام صريح در مقابل كمونيستها موضعگيري كرد و اينها را از خودش جدا كرد. در مقابل ليبرال مسلكها و دلباختگان به نظامهاي غربي و فرهنگ غربي، امام قاطعيت نشان داد؛ اينها را از خود دور كرد، از خود جدا كرد؛ هيچ رودربايستي و ملاحظهاي نكرد. مرتجعين را - كساني كه حاضر نبودند حقايق الهي و روح قرآني احكام اسلامي را قبول كنند و تحول عظيم را بپذيرند – از خودش طرد كرد. امام بارها مرتجعين را با تعبيرات سخت و تلخ محكوم كرد، از خود دور كرد. در تبرّي از افرادي كه در دايرة فكري و مباني اسلامي او قرار نميگرفتند، امام تأمل نكرد؛ در حالي كه با آنها هم دشمني شخصي نداشت.
شما ملاحظه كنيد به وصيتنامة امام؛ امام در همين وصيتنامه خطاب ميكند به كمونيستهايي كه در داخل جنايت كرده بودند و به خارج كشور گريخته بودند. لحن امام را ملاحظه كنيد؛ به اينها ميگويد: شما داخل كشور بياييد و مجازاتي را كه قانون و عدالت براي شما ميگذارد، تحمل كنيد و مجازات شويد!. يعني: بياييد اعدام را يا حبس را يا ساير مجازاتها را تحمل كنيد، براي اينكه خودتان را از عذاب الهي و نقمت الهي نجات دهيد! با اينها دلسوزانه حرف ميزند. ميفرمايد: اگر شهامت اين را هم نداريد كه بياييد مجازات خودتان را قبول كنيد، لااقل آنجا كه هستيد، راهتان را عوض كنيد، توبه كنيد؛ با ملت ايران، با نظام اسلامي، با حركت اسلامي مقابله نكنيد! براي قدرتمندان و زورگويان، پيادهنظام نباشيد!
امام دعواي شخصي ندارد؛ اما در دايرة مكتب، با قاطعيت كامل، جاذبه و دافعة خود را اعمال ميكند. اين يك شاخص عمده از زندگي امام و مكتب امام است.5 5. 14/03/89 خطبههاي نماز جمعة تهران در حرم امام خميني(قدس سره)
توّلي و تبرّي در عرصه سياست هم بايد تابع منابع اسلامي و مذهبي باشد
تولّي و تبرّي در عرصة سياست هم بايد تابع تفكر و فكر و مباني اسلامي و مذهبي باشد؛ اينجا هم بايد انسان ملاك و معيار را اين قرار بدهد؛ ببيند خداي متعال از او چه ميخواهد. با اين روشي كه امام در پيش گرفته بود و در گفتار و كردار او منعكس بود، نميشود انسان خود را در خط امام بداند، دنبالهروِ امام بداند، اما با كساني كه صريحاً پرچم معارضة با امام و اسلام را بلند ميكنند، خودش را در يك جبهه تعريف كند. نميشود قبول كرد كه آمريكا و انگليس و سيا و موساد و سلطنتطلب و منافق بر روي يك محوري توافق كنند، حول يك محوري جمع بشوند، بعد آن محور باز ادعا كند كه: من خط امامم! اين نميشود؛ اين قابل قبول نيست!! نميشود با هر كس و ناكسي ائتلاف كرد! بايد ببينيم: دشمنان ديروز امام، در برابر ما چه موضعي ميگيرند؟ اگر ديديم مواضع ما جوري است كه آمريكاي مستكبر، صهيونيست غاصب، مزدوران قدرتهاي گوناگون، مخالفين و معاندين امام و اسلام و انقلاب از ما تجليل ميكنند، احترام ميكنند، بايستي در مواضعمان شك كنيم؛ بايد بدانيم كه راه درست و مستقيم را نميرويم. اين معيار است؛ اين يك ملاك است. امام هم بارها بر همين تكيه ميكرد. امام ميفرمود - در نوشتهجات امام وجود دارد، در اسناد قطعي فرمايشات امام اين هست – كه: اگر از ما تعريف كردند، بدانيم كه خيانتكاريم!! اين خيلي مهم است!
كساني بيايند درست در خط مقابل امام حركت كنند، دربارة مسئلة قدس در روز قدس، آنجور موضعگيري كنند، در روز عاشورا آن فضاحت را به بار بياورند، بعد ما با كساني كه با اساس مبناي امام و حركت امام صريحاً مخالفند، اظهار همراهي كنيم، خودمان را در كنار اينها قرار بدهيم و تعريف كنيم، يا در مقابل اينها سكوت كنيم؛ در عين حال بگوييم: ما دنبالهروِ اماميم!! اين امكان ندارد! اين قابل قبول نيست! ملت هم اين را خوب فهميدند. ملت اين را ميبيند، ميداند، ميشناسد، ميفهمد.5 5. 14/03/89 خطبههاي نماز جمعة تهران در حرم امام خميني(قدس سره)
توجه امام(قدس سره) به نقش مردم در انتخابات و مسائل ديگر
يكي ديگر از خطوط اصلي خط امام، نقش مردم است؛ هم در انتخابات كه امام در اين كار واقعاً يك حركت عظيمي انجام داد، هم در غير انتخابات، در مسايل گوناگون اجتماعي. در هيچ انقلابي در دوران انقلابها - كه نيمة اول قرن بيستم، دوران انقلابهاي گوناگون است؛ در شرق و غرب دنيا انقلابهاي مختلفي با شكلهاي مختلف به وجود آمد - سابقه ندارد كه دو ماه بعد از پيروزي انقلاب، يك رفراندوم عمومي براي انتخاب شيوة حكومت و نظام حكومتي انجام بگيرد؛ اما به همت امام در ايران اين اتفاق افتاد. هنوز يك سال از انقلاب نگذشته بود كه قانون اساسي تدوين و تصويب شد. در آن ماههاي اول كه تدوين قانون اساسي هنوز انجام نشده بود و تأخير افتاده بود، يادم هست يك روز امام ما را خواستند، رفتيم قم - آن وقت ايشان هنوز قم بودند - با اوقات تلخي گفتند كه: قانون اساسي را زودتر تدوين كنيد! آن وقت انتخابات مجلس خبرگان راه افتاد و مردم خبرگان را براي تدوين قانون اساسي انتخاب كردند؛ بعد هم كه قانون اساسي تدوين شد، آن را به رأي عمومي گذاشتند؛ رفراندوم شد؛ مردم قانون اساسي را انتخاب كردند. بعد هم انتخابات رياست جمهوري و مجلس برگزار شد. در سختترين دوران جنگ كه تهران زير بمباران دشمن بود، انتخابات تعطيل نشد؛ حتّي تا امروز يك روز انتخابات در ايران تأخير نيفتاده است. كدام دموكراسي را در دنيا شما سراغ داريد؟ انقلابها كه هيچ؛ در هيچ دموكراسياي، با اين دقت، سر موقع، آراي مردم به صندوقها ريخته نميشود. اين خط امام است. در غير مسائل انتخابات هم، بارها مردم مورد توجه امام قرار گرفتند و امام به نقش آنها اشارة روشن كردند؛ گاهي تصريح كردند؛ در يك جاهايي گفتند: اگر مسئولين فلان كار را كه بايد انجام بدهند، انجام ندهند، مردم خودشان وارد ميشوند و انجام ميدهند.5 5. 14/03/89 خطبههاي نماز جمعة تهران در حرم امام خميني(قدس سره)
جهاني بودن انقلاب اسلامي از نگاه امام(قدس سره)
يك نقطة ديگر از نقاط روشن خط امام، جهاني بودن نهضت است. امام، نهضت را جهاني ميدانست و اين انقلاب را متعلق به همة ملتهاي مسلمان، بلكه غير مسلمان معرفي ميكرد. امام از اين ابايي نداشت. اين غير از دخالت در امور كشورهاست، كه ما نميكنيم؛ اين غير از صادر كردن انقلاب به سبك استعمارگران ديروز است، كه ما اين كار را نميكنيم، اهلش نيستيم؛ اين معنايش اين است كه بوي خوش اين پديدة رحماني، بايد در دنيا پراكنده شود؛ ملتها بفهمند كه وظيفهشان چيست. ملتهاي مسلمان بدانند كه: هويتشان چگونه است و كجاست؟!.5 5. 14/03/89 خطبههاي نماز جمعة تهران در حرم امام خميني(قدس سره)
همه مسلمانان و آزادگان عالم بايد منطق امام در مورد فلسطين را بپذيرند
امام صريحاً فرمود: اسرائيل يك غدة سرطاني است. خوب! غدة سرطاني را چه كار ميكنند؟ غير از قطع غده، چه علاجي ميتوان براي آن كرد؟ امام ملاحظة كسي را نكرد. منطق امام اين بود. اين حرف شعاري نيست؛ اين منطقي است. فلسطين يك كشور تاريخي است. در طول تاريخ، كشوري وجود داشته است به نام فلسطين. يك عدهاي با پشتيباني قدرتهاي ستمگر عالم، آمدهاند با عنيفترين و شديدترين وجهي اين ملت را از اين كشور بيرون كردند؛ كشتند، تبعيد كردند، شكنجه كردند، اهانت كردند، اين ملت را بيرون كردند - كه امروز چند ميليون آوارة فلسطيني در كشورهاي همجوار فلسطين اشغالي و در كشورهاي ديگر زندگي ميكنند؛ اغلب هم توي اردوگاهها - در واقع آمدند كشور را از صحنة جغرافيا حذف كردند، ملت را بكلي از هستي ساقط كردند، يك واحد جغرافيايي جعلي و جديدي به جاي آن تحميل كردند و اسمش را گذاشتند اسرائيل. ببينيد منطق چه اقتضاء ميكند؟ حرفي كه ما در مورد مسئلة فلسطين داريم، يك حرف شعاري نيست؛ يك حرف صددرصد منطقي است.
يك عده قدرتمند، كه در رأس آنها اول انگليس بود، بعد هم آمريكا ملحق شد، دنبالهروِ آنها هم كشورهاي غربي، آمدهاند ميگويند: كشور فلسطين و ملت فلسطين بايد حذف بشوند تا به جاي آن، كشوري به نام اسرائيل و ملت جعلياي به نام ملت اسرائيل به وجود بيايد. اين يك حرف؛ يك حرف ديگر هم در مقابلش هست كه حرف امام است؛ ميگويد: نه، اين واحد جعلي و تحميلي بايد حذف شود؛ به جاي آن، ملت اصلي و كشور اصلي و واحد جغرافيايي اصلي سر كار بيايد. از اين دو حرف، كدام منطقي است؟ آن حرفي كه متكي به سرنيزه و سركوب است و ميخواهد يك نظام سياسي را، يك واحد جغرافيايي تاريخي را، با چند هزار سال سابقه، بكلي از صحنة جغرافيا حذف كند؛ اين منطقي است؟ يا آن حرفي كه ميگويد: نه، اين واحد اصلي جغرافيايي بايد بماند، آن واحد جعلي و تحميلي بايد از بين برود؟ امام اين را ميگفت. اين منطقيترين حرفي است كه در باب اسرائيل غاصب و در باب مسئلة فلسطين ميشود گفت. امام اين را گفت؛ صريح هم اين را بيان كرد. حالا اگر كسي اين حرف را به اشاره هم بيان كند، يك عدهاي كه مدعي خط امامند، ميگويند: آقا! چرا اين حرف گفته شد؟! خوب! اين حرف امام است؛ اين منطق امام است؛ اين منطق صحيح است؛ همة مسلمانان عالم، همة آزادگان عالم، ملتهاي بيطرف بايد اين حرف را قبول كنند و بپذيرند. اين، درست است. اين، موضع امام است.5 5. 14/03/89 خطبههاي نماز جمعة تهران در حرم امام خميني(قدس سره)
قضاوت در مورد اشخاص، بايد با معيار حال كنوني آنان باشد
يك نكتة اساسي ديگر در مورد خط امام و راه امام اين است كه امام بارها فرمود: قضاوت در مورد اشخاص بايد با معيار حال كنوني اشخاص باشد. گذشتة اشخاص، مورد توجه نيست. گذشته، مال آن وقتي است كه حال فعلي معلوم نباشد. انسان به آن گذشته تمسك كند و بگويد: خوب! قبلاً اينجوري بوده، حالا هم لابد همان جور است. اگر حال فعلي اشخاص در نقطة مقابل آن گذشته بود، آن گذشته ديگر كارايي ندارد. اين همان قضاوتي بود كه امام اميرالمؤمنين (عليه الصّلوة و السّلام) با جناب طلحه و جناب زبير كرد. شما بايد بدانيد: طلحه و زبير مردمان كوچكي نبودند. جناب زبير سوابقي درخشان دارد كه نظير آن را كمتر كسي از اصحاب اميرالمؤمنين داشت. بعد از به خلافت رسيدن جناب ابيبكر، در همان روزهاي اول، پاي منبر ابيبكر چند نفر از صحابه بلند شدند، اظهار مخالفت كردند. گفتند: حق با شما نيست؛ حق با عليبنابيطالب است. اسم اين اشخاص در تاريخ ثبت است. اينها چيزهايي نيست كه شيعه نقل كرده باشد؛ نه، اين در همة كتب تواريخ ذكر شده است. يكي از آن اشخاصي كه پاي منبر جناب ابيبكر بلند شد و از حق اميرالمؤمنين دفاع كرد، زبير است. اين سابقة زبير است. مابين آن روز و روزي كه زبير روي اميرالمؤمنين شمشير كشيد، فاصله بيست و پنج سال است. حالا برادران اهل سنت از طرف طلحه و زبير اعتذار ميكنند، ميگويند: آنها اجتهادشان به اينجا منتهي شد؛ خيلي خوب! حالا هر چي. ما راجع به اينكه آنها در مقابل خداي متعال چه وضعي دارند، الآن در مقام آن نيستيم؛ اما اميرالمؤمنين با اينها چه كرد؟ جنگيد. اميرالمؤمنين از مدينه لشكر كشيد، رفت طرف كوفه و بصره، براي جنگ با طلحه و زبير. يعني آن سوابق محو شد؛ تمام شد. امام ملاكش اين بود. معيارش اين بود.
بعضيها با امام از پاريس تو هواپيما بودند و آمدند ايران؛ اما در زمان امام به خاطر خيانت اعدام شدند! بعضيها از دوراني كه امام در نجف بود و بعد كه به پاريس رفت، با ايشان ارتباط داشتند، در اول انقلاب هم مورد توجه امام قرار گرفتند؛ اما بعد رفتار اينها، موضعگيريهاي اينها موجب شد كه امام اينها را طرد كرد، از خودش دور كرد. ميزان، وضعي است كه امروز بنده دارم. اگر خداي ناكرده نفس اماره و شيطان، راه را در مقابل من منحرف كردند، قضاوت چيز ديگري خواهد بود. مبناي نظام اسلامي اين است و امام اينجوري عمل كرد.5 5. 14/03/89 خطبههاي نماز جمعة تهران در حرم امام خميني(قدس سره)
تدبير ش57
رايج بودن سكة امام با وجود توطئههاي دائم عليه انقلاب
سي و يكي دو سال دائم عليه انقلاب كار شده، در عين حال مردم ايستادهاند و شعارهاي انقلاب، امروز زنده است. حرفهاي امام، امروز حرفهاي رايج است؛ سكة رايج است. كساني كه ميخواهند در بين مردم سري بلند كنند، حرفهاي امام را تكرار ميكنند؛ خودشان را مستند به امام نشان ميدهند. يك روز خلاف اين بود؛ يك روزي كه چندان دور نيست از ما، كساني بودند كه تظاهر ميكردند به مخالفت با امام؛ رفتند گفتند: انقلاب دفن شد! صريحاً اعلام كردند. عدهاي گفتند كه: بايستي مردم را از خدا جدا كرد! اينها را صريح پشت بلندگو آن روز ميگفتند. امروز جرأت نميكنند اينها را بگويند. امروز آن كساني كه با مردم ميتوانند حرف بزنند، تريبون دارند - يا از هر وسيلهاي استفاده ميكنند - دم از امام و دم از انقلاب و دم از شعارهاي امام ميزنند؛ حالا با شيوههاي خاص. اين خيلي مهم است. اين نشاندهندة اين است كه سكة رايج در كشور و روش مقبول، روش امام است و راه انقلاب است. اين خيلي چيز بزرگي است.9 9. 25/06/89 بيانات در ديدار اعضاي مجلس خبرگان رهبري
تدبير 65
ايستادگي ملت ايران در مقابل توطئهها به بركت مكتب و راه امام
در باب مكتب امام، اين نكته را ملت عزيز ايران كاملاً ميدانند كه: ارادت و محبت مردم به امام بزرگوار، صرفاً از نوع يك علقة قلبي و احساسي و عاطفي نيست. اگرچه از لحاظ احساسات و عواطف، محبت امام در دلها موج ميزند، اما اين همة مسئله نيست؛ بلكه ارادت مردم به امام بزرگوار، به معني پذيرش مكتب امام به عنوان راه روشن و خط روشن حركت عمومي و همگاني ملت ايران است؛ يك راهنماي نظري و عملي است كه كشور و ملت را به عزت و پيشرفت و عدالت ميرساند. در طول اين 32 سال گذشته، عملاً هم همين بوده است. يعني هر جا ما توفيق پيدا كرديم كه به توصيههاي امام جامة عمل بپوشانيم، هر جا توانستيم خط انگشت اشارة امام را دنبال كنيم، توفيقات فراواني نصيب ما شد. مردم با اين چشم، به راه امام و خط امام و ميراث ماندگار امام نگاه ميكنند. در اين سي سال، ملت ما توانسته است در مقابل سنگينترين توطئهها ايستادگي كند. عليه ملت ايران توطئة نظامي بود، توطئة امنيتي بود، توطئة اقتصادي بود - اين تحريمهاي گسترده در طول اين سي سال وجود داشته است - توطئة تبليغاتي بود - امپراتوري گستردة رسانهاي و تبليغات، عليه ملت ايران بهطور كامل مشغول كار و تحريك بوده است - توطئة سياسي بود. ملت ايران به بركت مكتب امام و راه امام، در مقابل اين توطئهها ايستادگي كرد.6 6. ۹۰/۰۳/۱۴ بيانات در بيست و دومين سالگرد امام خميني(قدس سره)
تزريق روح اعتماد به نفس و خوداتكايي در ملت
يك مظهر ديگر عقلانيت امام، تزريق روح اعتماد به نفس و خوداتكايي در ملت بود. در طول سالهاي متمادي، از آغاز تسلط و ورود غربيها در اين كشور - يعني از اول قرن 19 ميلادي كه پاي غربيها به ايران باز شد - دائماً به وسيلة عوامل و دستيارانِ خودشان، با تحليلهاي گوناگون، توي سر ملت ايران ميزدند؛ ملت ايران را تحقير ميكردند، به ملت ايران ميباوراندند كه نميتواند؛ عُرضة اقدام علمي و پيشرفت علمي ندارد؛ توانايي كار كردن و روي پاي خود ايستادن را ندارد. سردمداران رژيم پهلوي و قبل از او، مكرر ملت ايران را تحقير ميكردند. اينجور وانمود ميكردند كه اگر پيشرفتي متصور است، اگر كار بزرگي بايد بشود، بايد به وسيلة غربيها بشود؛ ملت ايران توانايي ندارد. امام بزرگوار به يك چنين ملتي روح اعتماد به نفس را تزريق كرد، و اين نقطة تحول ملت ايران شد. پيشرفتهاي ما در زمينة علمي، در زمينة صنعتي، در انواع و اقسام عرصههاي زندگي، معلول همين اعتماد به نفس است. امروز جوان ايراني ما، صنعتگر ايراني ما، دانشمند ايراني ما، سياستمدار ايراني ما، مبلّغ ايراني ما احساس توانايي ميكند. اين شعار «ما ميتوانيم» را امام بزرگوار در اعماق جان اين ملت قرار داد. اين، يكي از مظاهر مهم عقلانيت امام بزرگوار بود.6 6. ۹۰/۰۳/۱۴ بيانات در بيست و دومين سالگرد امام خميني(قدس سره)
انتخاب مردمسالاري، بارزترين نمونة عقلانيت امام
گزينش مردمسالاري براي نظام سياسي كشور ... يعني تكية به آراء مردم. انتخاب مردمسالاري، يكي از مظاهر روشن عقلانيت امام در مكتب حياتبخش و نجاتبخش او بود. قرنهاي متمادي حكومتهاي فردي بر كشور ما حكومت كرده بودند و حتّي در دوراني كه در ايران جريان مشروطه به وجود آمد و بهظاهر جريان قانون در كشور رسمي شد، عملاً استبداد و ديكتاتوري دوران پهلوي از استبداد گذشتگانشان گزندهتر و سختتر و مصيبتبارتر بود. در كشوري با اين سابقه، امام بزرگوار ما اين امكان را پيدا كرد، اين توفيق را يافت كه مسئلة حضور مردم و انتخابات مردمي را به يك حقيقت نهادينه شده تبديل كند. مردم ما هرگز مزة انتخابات آزاد را، جز در برهههاي بسيار كوتاه در صدر مشروطه، تجربه نكرده بودند. در يك چنين كشوري، در يك چنين فضايي، امام بزرگوار ما از اولين قدم، انتخابات را در كشور نهادينه كرد. ... اين، بارزترين نمونة عقلانيت امام بزرگوار ما بود.
6. ۹۰/۰۳/۱۴ بيانات در بيست و دومين سالگرد امام خميني(قدس سره)
سرسختي و عدم انعطاف امام در مقابله با دشمن مهاجم
يك نمونة ديگر از عقلانيت امام و تكية او به خرد و هوشمندي، عبارت است از: سرسختي و عدم انعطاف او در مقابلة با دشمن مهاجم. امام به دشمن اعتماد نكرد. بعد از آنكه دشمن ملت ايران و دشمن اين انقلاب را درست شناخت، در مقابل او مثل كوه ايستاد. آن كساني كه خيال كردند و خيال ميكنند عقل اقتضاء ميكند كه انسان گاهي در مقابل دشمن كوتاه بيايد، امام درست نقطة مقابل اين تصور حركت كرد. عقلانيت امام و آن خرد پختة قواميافتة اين مرد الهي، او را به اين نتيجه رساند كه در مقابل دشمن، كمترين انعطاف و كمترين عقبنشيني و كمترين نرمش، به پيشروي دشمن ميانجامد. در ميدان رويارويي، دشمن از عقبنشيني طرف مقابل، دلش به رحم نميآيد. هر يك قدم عقبنشيني ملت مبارز در مقابل دشمنان، به معناي يك قدم جلو آمدن دشمن و مسلط شدن اوست. اين، يكي از مظاهر عقلانيت امام بزرگوار بود. 6 6. ۹۰/۰۳/۱۴ بيانات در بيست و دومين سالگرد امام خميني(قدس سره)
تدوين قانون اساسي به دستور امام
يك مظهر ديگر، تدوين قانون اساسي بود. امام خبرگان ملت را از طريق انتخابات مأمور كرد كه قانون اساسي را تدوين كنند. آن تدوينكنندگان قانون اساسي، با انتخاب ملت اين كار را انجام دادند. اينجور نبود كه امام يك جمع خاصي را بگذارد كه قانون اساسي بنويسند؛ به عهدة ملت گذاشته شد. ملت خبرگاني را با شناسايي خود، با معرفت خود انتخاب كردند و آنها قانون اساسي را تدوين كردند. بعد امام همين قانون اساسي را مجدداً در معرض آراي مردم قرار داد و رفراندوم قانون اساسي در كشور تشكيل شد. اين، يكي از مظاهر عقلانيت امام است. ببينيد: پايههاي نظام را امام اينجور مستحكم كرد. هم از لحاظ حقوقي، هم از لحاظ سياسي، هم از لحاظ فعاليت اجتماعي، هم از لحاظ پيشرفتهاي علمي، امام يك قاعدة محكم و مستحكمي را به وجود آورد كه بر اساس اين قاعده ميشود تمدن عظيم اسلامي را بنا نهاد.6 6. ۹۰/۰۳/۱۴ بيانات در بيست و دومين سالگرد امام خميني(قدس سره)
تفهيم صاحب مملكت بودن مردم از مظاهر عقلانيت امام
از جملة مسائلي كه مظهر عقلانيت امام بزرگوار بود، اين بود كه ايشان به مردم تفهيم كرد كه آنها صاحب و مالك اين كشورند. مملكت صاحب دارد. اين حرف را در دوران حكومتهاي استبدادي بر زبان جاري ميكردند كه آقا مملكت صاحب دارد. مرادشان از صاحب مملكت، ديكتاتورها و مستبديني بودند كه بر كشور حكمراني ميكردند. امام به مردم تفهيم كرد كه مملكت صاحب دارد و صاحب مملكت، خود مردم هستند.6 6. ۹۰/۰۳/۱۴ بيانات در بيست و دومين سالگرد امام خميني(قدس سره)
برجستگي بُعد عدالت در مكتب امام
بُعد عدالت هم در مكتب امام بسيار برجسته است. اگرچه به يك معنا عدالت هم از همان عقلانيت و نيز از معنويت برميخيزد، اما برجستگي بُعد عدالت در منظر امام بزرگوار، آن را بهطور مشخصتري در مقابل ما قرار ميدهد. از اول پيروزي انقلاب، امام تكية بر طبقات ضعفا را اصرار كردند، تكرار كردند، توصيه كردند. تعبير «پابرهنگان» و «كوخنشينان» جزو تعبيراتي بود كه در كلام امام بارها و بارها تكرار شد. به مسئولين اصرار داشتند كه به طبقات محروم برسيد. به مسئولين اصرار داشتند كه از اشرافيگري پرهيز كنند. اين، يكي از توصيههاي مهم امام بزرگوار بود. ما نبايد اينها را فراموش كنيم. آفت مسئوليت در يك نظامي كه متكي به آراء مردم و متكي به ايمان مردم است، اين است كه مسئولين به فكر رفاه شخصي بيفتند؛ به فكر جمعآوري براي خودشان بيفتند؛ در هوس زندگي اشرافيگري، به اين در و آن در بزنند؛ اين آفت بسيار بزرگي است. امام خودش از اين آفت بكلي بركنار ماند و مسئولين كشور را هم بارها توصيه ميكرد كه به كاخنشيني و به اشرافيگري تمايل پيدا نكنند، سرگرم مالاندوزي نشوند، با مردم ارتباط نزديك داشته باشند. ماها كه آن روز جزو مسئولين بوديم، امام دوست ميداشت كه با مردم ارتباط داشته باشيم، مأنوس باشيم؛ اصرار داشت كه خدمات به اقصي نقاط كشور برده شود؛ مردم نقاط دور، از خدمات عمومي كشور بهرهمند شوند. اينها ناظر به آن بُعد عدالت امام بزرگوار بود. امام اصرار داشت كه مسئولين از ميان مردم انتخاب شوند، از خود مردم باشند، وابستگيها ملاك قبول مسئوليتها نباشد. وابستگي به شخصيتها، به فاميلها، بلاي هزار فاميلي كه در دوران قاجار و دوران پهلوي بر سر اين كشور آمد، امام بزرگوار ما را نسبت به اين قضيه حساس كرده بود. گاهي در مقام تعريف از يك مسئولي ميگفتند: اين از دل مردم برخاسته است. ملاك را اين ميدانستند. از نظر امام بزرگوار، تكية به ثروت و تكية به قدرت براي گرفتن مسئوليت، جزو خطرهاي بزرگ براي كشور و براي انقلاب بود.6 6. ۹۰/۰۳/۱۴ بيانات در بيست و دومين سالگرد امام خميني(قدس سره)
مصاديق انحراف از خط امام
اگر به نام عدالتخواهي و به نام انقلابيگري، اخلاق را زير پا بگذاريم، ضرر كردهايم؛ از خط امام منحرف شدهايم. اگر به نام انقلابيگري، به نام عدالتخواهي، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به كساني كه از لحاظ فكري با ما مخالفند، اما ميدانيم كه به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت كردهايم، آنها را مورد ايذاء و آزار قرار داديم، از خط امام منحرف شدهايم. اگر بخواهيم به نام انقلابيگري و رفتار انقلابي، امنيت را از بخشي از مردم جامعه و كشورمان سلب كنيم، از خط امام منحرف شدهايم.6 6. ۹۰/۰۳/۱۴ بيانات در بيست و دومين سالگرد امام خميني(قدس سره)
تدبير ش 67
روحية «ما مي توانيم» تأمين كنندة ادامة مسير پيشرفت
در شرايط بسيار سخت ملت ايران در دوران جنگ تحميلي بويژه ... در همان روزهاي اول جنگ تحميلي که عدهاي آيه يأس و نااميدي ميخواندند، امام بزرگوار(قدس سره) که متصل به منبع عظيم نور الهي بود، با قدرت ايستاد و گفت: ميتوانيم! و در نهايت نيز «توانستيم». ... امروز هم که ملت ايران بر خلاف دوران جنگ تحميلي، صاحب پيشرفتهاي بزرگ و منابع عظيم انساني است، ادامة مسير پيشرفت فقط با چنين روحيهاي امکان پذير است.2 2. ۹۰/۰۵/۰۱ (گزارش خبري)در ديدار کارکنان و خانوادههاي نيروهاي دريايي ارتش و سپاه در بندرعباس
تدبير ش68
نظامسازي يك امر جاري است؛ روزبهروز بايد تكميل و تتميم شود
نظامسازي ... يك امر دفعي و يكباره نيست؛ معنايش اين نيست كه ما يك نظامي را بر اساس فقه كشف كرديم و استدلال كرديم و اين را گذاشتيم وسط، و اين تمام شد؛ نه! اينجوري نيست. نظامسازي يك امر جاري است؛ روزبهروز بايستي تكميل شود، تتميم شود. ممكن است يك جايي اشتباه كرده باشيم اما مهم اين است كه ما بر اساس اين اشتباه، خودمان را تصحيح كنيم، خودمان را اصلاح كنيم؛ اين جزو متمم نظامسازي است. نه اينكه گذشته را خراب كنيم. اينكه ما ميگوييم نظامسازي جريان دارد، معنايش اين نيست كه هرچه را ساختيم و بنا كرديم، خراب كنيم؛ قانون اساسيمان را خراب كنيم، نظام حكومتي و دولتيمان را ضايع كنيم؛ نه، آنچه را كه ساختيم، حفظ كنيم، نواقصش را برطرف كنيم، آن را تكميل كنيم. اين كار، يك كار لازمي است. 6 6. 17/06/90 بيانات در ديدار اعضاي شوراي خبرگان رهبري
سابقة فقه سياسي در شيعه و نقش امام(قدس سره) در ايجاد نظام بر اساس فقه
فقه سياسي در شيعه، سابقهاش از اولِ تدوين فقه است. يعني حتّي قبل از آنكه فقه استدلالي در قرن سوم و چهارم تدوين بشود - در عهد روايات - فقه سياسي در مجموعة فقه شيعه حضور روشن و واضحي دارد؛ كه نمونهاش را شما در روايات ميبينيد. همين روايت «تحفالعقول» كه انواع معاملات را چهار قسم ميكند، يك قسمش سياسات است - امّاالسّياسات - كه خب! در آنجا مطالبي را بيان ميكند. در اين روايت و روايات فراوان ديگر، شاخصها ذكر ميشود. اين روايت معروف صفوان جمّال: « كُلُّ شَيْ ءٍ مِنْكَ حَسَنٌ جَمِيلٌ الاّ اِكرائك الجَمَال مِنْ هَذَا الرَّجُلِ » و ديگر رواياتي كه فراوان است، از اين قبيل است. بعد كه نوبت به عصر تدوين فقه استدلالي ميرسد - دوران شيخ مفيد و بعد از ايشان - باز انسان مشاهده ميكند كه فقه سياسي در آنجا وجود دارد؛ در ابواب مختلف، آن چيزهايي كه مربوط به احكام سياست و ادارة جامعه است، در اينها هست.
بنابراين، سابقة فقه سياسي در شيعه، سابقة عريقي است؛ ليكن يك چيزْ جديد است و آن، نظامسازي بر اساس اين فقه است؛ كه اين را امام بزرگوار ما انجام داد. قبل از ايشان كس ديگري از اين ملتقطات فقهي در ابواب مختلف، يك نظام به وجود نياورده بود. اول كسي كه در مقام نظر و در مقام عمل - توأماً - يك نظام ايجاد كرد، امام بزرگوار ما بود؛ كه مردمسالاري ديني را مطرح كرد، مسئلة ولايت فقيه را مطرح كرد. بر اساس اين مبنا، نظام اسلامي بر سر پا شد. اين، اولين تجربه هم هست. چنين تجربهاي را ما در تاريخ نداريم؛ ... نظام حكومت و نظام سياسي جامعه بر مبناي فقه نيست. ايجاد نظام، كاري است كه امام بزرگوار ما انجام داد.6 6. 17/06/90 بيانات در ديدار اعضاي شوراي خبرگان رهبري
معناي ولايت مطلقه فقيه
من تصورم اين است كه: بُعد مهمي از قيد اطلاق كه امام منضم كردند به ولايت فقيه - كه در قانون اساسي اول قيد «مطلقه» نبود؛ اين را امام اضافه كردند - ناظر به همين است؛ يعني: انعطافپذيري. دستگاه ولايت - كه دستگاه عظيم ولايت، يعني در واقع مجموعة آن دستگاههاي تصميمساز و تصميمگير كه در رأسش رهبري قرار دارد؛ اما مجموعه، يك مجموعه است - بايد بتواند بهطور دايم خودش را پيش ببرد؛ متحول كند؛ چون تحول جزو سنتهاي زندگي انسان و تاريخ بشري است. ما اگر چنانچه خودمان تحول ايجاد نكنيم و پيش نرويم، تحول بر ما تحميل خواهد شد. تحول يعني تكميل، پيش رفتن به سمت آنچه كه درستتر است، آنچه كه كاملتر است. يعني: آنچه را كه ساختيم، ببينيم نقصهايش كجاست؟ آن را برطرف كنيم. ببينيم كجا كم داريم؟ آن را اضافه كنيم. اين جريان بايستي ادامه پيدا كند.
البته دشمنان، «ولايت مطلقه» را به معناي «استبداد» گرفتهاند؛ يعني ميل فقيه عادل بهصورت دلبخواه. اين معنا در دلِ خودش يك تناقض دارد: اگر عادل است، نميتواند مستبد باشد؛ اگر مستبد است و بر اساس دلخواه عمل ميكند، پس عادل نيست. دشمنان، اين را ملتفت نميشوند و اين معنا را نميفهمند. اين نيست مسئلة «ولايت مطلقه» كه فقيه هر كار دلش خواست، بكند؛ يك وقت يك چيزي به نظرش رسيد كه بايد اين كار انجام بگيرد، فوراً انجام دهد؛ قضيه اين نيست. قضيه اين است كه يك حالت انعطافي در دست كليددار اصلي نظام وجود دارد كه ميتواند در آنجايي كه لازم است، مسير را تصحيح و اصلاح كند، بنا را ترميم كند.6 6. 17/06/90 بيانات در ديدار اعضاي شوراي خبرگان رهبري
معناي ولايت فقيه و نقش آن در جلوگيري از انحراف نظام
يك مسئله، مسئلة رهبري است؛ چيزي كه در دنيا معمول نيست، در جمهوري اسلامي هست. ولايت فقيهي كه امام بزرگوار ما معنا كردند، تعريف كردند، مطرح كردند و بعد پياده كردند و بعد خود آن بزرگوار مظهر تام و تمام و كاملش بود ... يعني: يك مديريت زنده و بالنده و پيشرونده. يك جملهاي را امام بيان كردند: ولايت مطلقة فقيه. يك عدهاي با مغالطه خواستند اين قضيه را به نحوي مشوب كنند و يك معناي غلط و تفسير غلطي بدهند. گفتند معناي ولايت مطلقه اين است كه: رهبري در نظام جمهوري اسلامي، مطلق از همة قوانين است؛ مثل يك اسبِ مهار كنده شدهاي، هر جا بخواهد، هر كار بخواهد، ميتواند بكند. مسئله اين نبود، اين نيست. امام بزرگوار خودش از همه بيشتر به رعايت قوانين، به رعايت اصول، به رعايت مباني، به رعايت جزئيات احكام شرعي مقيد بود؛ و اين وظيفة رهبري است. در نظام جمهوري اسلامي، رهبري فقط تابع اين نيست كه كسي او را به خاطر اينكه شرايط را از دست داده، عزل كند؛ اگر اين شرايط در او وجود نداشته باشد، خودش به خودي خود عزلشده است؛ اين خيلي چيز مهمي است. رهبري يك مديريت است؛ البته مديريتِ اجرايي نيست. اين اشكال و اشتباه هم در طول زمان، از اول انقلاب تا امروز، در بعضي از تبليغات ادامه دارد. اينجور تلقي كنند كه رهبري يك مديريت اجرايي است؛ نه! مديريت اجرايي، مشخص است. مديريت اجرايي در بخش قوة مجريه ضوابط مشخصي دارد؛ معلوم است، مسئولين معيني دارد؛ در قوة قضائيه هم - كه آن هم مديريت اجرايي است - همينطور، هر كدام مسئوليتهايي دارند؛ قوة مقننه هم كه معلوم است. رهبري، ناظر بر اينهاست. به چه معنا؟ به اين معنا كه از حركت كلي نظام مراقبت كند.
در واقع رهبري، يك مديريت كلان ارزشي است. همينطور كه اشاره كردم، گاهي اوقات فشارها، مضيقهها و ضرورتها، مديريتهاي گوناگون را به بعضي از انعطافهاي غير لازم يا غير جايز وادار ميكند؛ رهبري بايستي مراقب باشد، نگذارد چنين اتفاقي بيفتد. اين مسئوليتِ بسيار سنگيني است! اين مسئوليت، مسئوليت اجرايي نيست؛ دخالت در كارها هم نيست. حالا بعضيها دوست ميدارند همينطور بگويند؛ فلان تصميمها بدون نظر رهبري گرفته نميشود. نه! اينطور نيست. مسئولين در بخشهاي مختلف، مسئوليتهاي مشخصي دارند. در بخش اقتصادي، در بخش سياسي، در بخش ديپلماسي، نمايندگان مجلس در بخشهاي خودشان، مسئولان قوة قضائيه در بخش خودشان، مسئوليتهاي مشخصي دارند. در همة اينها رهبري نه ميتواند دخالت كند، نه حق دارد دخالت كند، نه قادر است دخالت كند؛ اصلاً امكان ندارد. خيلي از تصميمهاي اقتصادي ممكن است گرفته شود، رهبري قبول هم نداشته باشد، اما دخالت نميكند؛ مسئوليني دارد، مسئولينش بايد عمل كنند. بله! آنجايي كه اتخاذ يك سياستي منتهي خواهد شد به كج شدن راه انقلاب، رهبري مسئوليت پيدا ميكند. در تصميم و عملِ رهبري بايد عقلانيت در خدمت اصول قرار بگيرد، واقعبيني در خدمت آرمانگراييها قرار بگيرد.
در قضية هستهاي، در آن دورة اول كه تلاطمهايي بود، بعضاً اقدامهايي انجام ميگرفت كه شايد مطلوب نبود. من آنجا در سخنراني عمومي گفتم: اگر چنانچه اين كارها انجام نگيرد، خودم وارد ميشوم و همين هم شد. اين معناي رهبري است؛ اين يك چيزي است كه از اسلام گرفته شده است؛ يك نكتة مثبتي است در نظام اسلامي.
دستگاههاي گوناگون - قوة قضائيه، قوة مجريه، قوة مقننه - مثل همة دنيا، كارهاي موظف قانوني خودشان را دارند انجام ميدهند، با اختيارات كاملي كه در قانون اساسي معين شده؛ اما حركت كلان و كلي نظام اسلامي به سمت آن آرمانها بايد منحرف نشود؛ اگر منحرف شد، بايد گريبان رهبري را گرفت، او را بايستي مسئول دانست؛ او مسئول است كه نگذارد. البته اين مسئله، مثالهاي زيادي دارد؛ چون وقت كم است، به يكي از آنها اشارة مختصري ميكنم.
مسئلة روابط با آمريكا، كه در اين چند سال چه كارها كردند، چه تلاشها كردند، در دورههاي مختلفِ دولتهاي گوناگون، تحت تأثير عوامل مختلف. خب! اين به حركت عمومي نظام ضرر ميزد، فايدهاي هم براي وضع معيشت و زندگي مردم نداشت. اينجا ممانعت شد.7 7. 24/7/90 بيانات در ديدار دانشجويان (دانشگاه رازي) كرمانشاه
تدبير ش 70
يادگار ملت ايران در عرصة تاريخ
فرهنگ بسيجي، يعني آن مجموعة معرفتها و روشها و منشهايي كه ميتواند مجموعههاي عظيمي را در ملت به وجود بياورد كه تضمينكنندة حركت مستقيم و پايدار اسلامي آن ملت باشند. اين يك تفكر است؛ در ذهن هم نيست، در خارج و در عينيت وجود دارد. حركت بسيجي، سرنوشت ايران را، بلكه سرنوشت فراتر از ايران را تغيير داد؛ تعيين كرد. از روز اول، بسيجيان امام ما در ميدانهاي گوناگون انقلاب تا پيروزي انقلاب و تا پس از انقلاب حركتي كردند كه ماندگار شد، الگو شد؛ يادگار ملت ايران در عرصة تاريخ شد. امروز جوانان نيويورك و كاليفرنيا هم شعارهاي مردم مصر و تونس را تكرار ميكنند، از آنها الهام ميگيرند؛ انكار هم نميكنند. جوانان مصر و تونس هم از حزبالله و حماس و جهاد اسلامي الهام گرفتهاند و فرا گرفتهاند و پنهان نكردند. و معلم اول در عصر جديد، بسيجي امام بزرگوار ما بود؛ كه همه از بسيجي امام بزرگوار فراگرفتند و از جانبازان و سربازان و فداكاران اين انقلاب ياد گرفتند كه: چگونه ميتوان اسطورههاي قدرت مادي را شكست؟ چگونه ميتوان به نام خدا بتها را شكست؟ چگونه ميتوان ايستاد؟ چگونه ميتوان مقاومت كرد؟12 6/9/90 بيانات در ديدار اقشار نمونه بسيج سراسر كشور
نسخة امام(قدس سره)
هنر امام بزرگوار ما اين بود که مردم را وارد صحنه کرد. مردم با جسمشان با حضورشان، آمدند و آنچه را که ميخواستند و بر آن همت گماشته بودند، آن را با حضور خود تثبيت کردند. همة موانع سياسي و غيرسياسي و استعمار و قدرتهاي عظيم جهاني که بر امور ملتها مسلطند، در مقابل اين حضور مجبورند که عقب نشيني کنند. الآن هم در هر نقطهاي از دنيا، اگر ملتها وارد ميدان بشوند با هدف مشخص، با شعارهاي مشخص، با ايمان راسخ در دل و عمل صالح در کنار آن؛ هيچ مانعي در مقابل آنها قادر به مقاومت نيست. اين يک نسخة عمومي است. اين نسخه را امام بزرگوار ما در انقلاب عمل کرد. يعني خداي متعال کمک کرد به امام، در بيان او اين نفوذ و تأثير را قرار داد. در دلهاي مردم اثر گذاشت. مردم به آن راه و به آن هدف مؤمن شدند و به دنبال ايمان، عمل متناسب با آن ايمان را مردم انجام دادند - عمل صالح يعني آن عمل متناسب با ايمان- لذا کاري انجام گرفت غيرقابل باور براي همه تحليلگران سياسي جهان. هم قدرتمندان، هم حاشيهها، هم دنبالهها، هم دامنهها همه در مقابل اين حادثه و حضور مردم متحير ماندند.15 21/9/90 بيانات در ديدار با ستاد بزرگداشت ۹ دي
تدبير ش 72
جايگاه زن در نگاه امام(قدس سره)
من اقرار كنم، اعتراف كنم: اول كسي كه اين نقش[نقش زن] را فهميد، امام بزرگوار ما بود - مثل خيلي چيزهاي ديگري كه اول او فهميد، در حالي كه هيچكدام از ما نميفهميديم - همچنان كه امام نقش مردم را فهميد. امام تأثير حضور مردم را درك كرد، آن وقتي كه هيچ كس درك نميكرد. بزرگاني با يك تعبيرات زشتي به ما ميگفتند كه: شما فكر ميكنيد با همين مردم ميشود كار بزرگي انجام داد؟! آنچنان با تحقير حرف ميزدند، كأنه اصلاً انسان نيست آن كسي كه به او اشاره ميكنند! امام نه؛ امام قدر مردم را دانست، مردم را شناخت، تواناييهاي آنها را درك كرد، كشف كرد، فراخوان داد. امام چون صادق بود، چون سخن از آن دل پاكِ بزرگِ نوراني بيرون ميآمد، اثر گذاشت؛ لذا همه آمدند توي ميدان. آن روزي كه روز تشكيل كميته بود، از همة قشرها آمدند توي كميته؛ دانشجو آمد، استاد آمد، طلبه آمد، عالم تراز بالا آمد، مردم كوچه و بازار آمدند؛ آمدند عضو كميته شدند. آن روزي كه نوبت جنگ شد، همه به دستور امام رفتند داخل ميدان جنگ شدند. آن روزي كه امام در اواخر عمرش فرمود بايد برويد، بسازيد، درست كنيد – استغناء - آمدند وارد ميدان سازندگي شدند. آن راهگشاييها تا امروز هم ادامه دارد. به نظر من الآن هم هرچه ما داريم پيش ميرويم، ضرب دست امام است. ايشان آنچنان اين گوي را محكم پرتاب كرده، كه حالا حالاها امثال بنده بايد دنبالش بدويم. اين مردم حركت كردند. نسل به نسل هم دارد دست به دست ميشود.
امام در زمينة زن هم همينجور بود. امام نقش زنان را فهميد؛ و الاّ بودند بزرگاني از علما كه ما با اينها بگومگو داشتيم، كه اصلاً زنها در تظاهرات شركت بكنند يا نكنند! آنها ميگفتند: زنها در تظاهرات شركت نكنند. آن حصار محكمي كه انسان به او تكيه ميداد، خاطرجمع ميشد، تا بتواند در مقابل اينجور نظراتي كه از مراكز مهمي هم ارائه ميشد، بايستد، حصار رأي امام و فكر امام و عزم امام بود. رحمت خداي متعال تا ابدالآبدين بر اين مرد بزرگ باد.4 14/10/90 بيانات در سومين نشست انديشههاي راهبردي با موضوع زن و خانواده
تدبير ش 75 خرداد 91
مظهر عزت نفس و اقتدار معنوي
يكي از خطوط اصلي در سيرة امام و منش امام ... دميدن روح عزت ملي در كالبد كشور است. بحث دربارة اين حركت عظيم امام كه عزت ملي را در كشور ما و ملت ما زنده كرد، يك بحث متكي به واقعيات جامعه است؛ يك بحث صرفاً ذهني نيست. عزت يعني چه؟ عزت به معناي ساخت مستحكم دروني يك فرد يا يك جامعه است كه او را در مقابلة با دشمن، در مقابلة با موانع، داراي اقتدار ميكند و بر چالشها غلبه ميبخشد. ... امام در طول حيات، چه در حوزة علم و تدريس، چه در دوران مبارزة دشوار، و چه در حوزة مديريت و حاكميت - آن وقتي كه در رأس كشور قرار گرفت و مديريت جامعه را در قبضه گرفت - در همة اينها مصداق «وَتَوَكَّلْ عَلَي الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ» بود. براي همين بود كه كارهاي بزرگي كه همه ميگفتند نشدني است، با طلوع امام، اين كارها شدني شد؛ همة سدهايي كه گفته ميشد شكستني نيست، با حضور امام، اين سدها شكستني شد. او علاوه بر اينكه خود، مظهر عزت نفس و اقتدار معنوي بود، روح عزت را در ملت هم زنده كرد. اين، كار بزرگ امام بزرگوار بود؛ ... ملت ما با احساس عزتي كه از درسهاي انقلاب و امام آموخت، توانست خود را كشف كند. ملت، خود را كشف كرد، تواناييهاي خود را كشف كرد؛ و چنين شد كه ما در اين چند دهه، بسياري از تحقق وعدههاي الهي را با چشم خود ديديم؛ چيزهايي را كه در تاريخ ميخوانديم، در كتابها ميديدم، در مقابل چشمِ خودمان مشاهده كرديم؛ غلبة مستضعفين را بر مستكبرين، بيبنيادي قصرهاي بهظاهر باشكوه مستكبران و بسياري از حوادث ديگر را در اين سالها ديديم.3 3. 14/03/91 بيانات در مراسم گراميداشت بيست و سومين سالگرد رحلت امام خميني(قدس سره)
احياگر روح عزت ملي
انقلاب كبير اسلامي بهكلي جهت[تاريخ ذلتبار دويست ساله كشور] را عوض كرد و ورق را برگرداند. همت امام - كه رهبر اين انقلاب و زمامدار اين انقلاب و پيشواي اين انقلاب بود - بر اين گماشته شد كه روح عزت ملي را در اين مردم احياء كند؛ عزت آنها را به آنها برگرداند. امام بزرگوار فرهنگ «ما ميتوانيم» را به دهان مردم انداخت و در دل آنها جايگزين كرد؛ اين همان فرهنگ قرآني است كه فرمود: « وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ».( آلعمران ۱۳۹) خود ايمان به معناي علوّ است. ايمان وسيلة علوّ مادي است، اما فقط اين نيست؛ نفس ايمان علوّآور است، عزتآور است، يك ملت را رشد ميدهد. خود امام جلو افتاد، رهبري كرد، آن وقت انگيزهها در مردم بيدار شد، همتها در مردم بيدار شد، استعدادها جوشيدن گرفت؛ و عمل مردم، حضور مردم در صحنه، زمينة جلب رحمت الهي شد. اين، نكتة بسيار عظيمي است. رحمت الهي گسترده است؛ اما تا انسان ظرف خود را آماده نكند، اين باران رحمت گير او نميآيد. ملت ما به صحنه آمد، خود را در وسط ميدان قرار داد، اين شد زمينة رحمت الهي و هدايت الهي؛ هدايت الهي شامل حال او شد، رحمت الهي شامل حال او شد، حركتِ بيوقفه آغاز شد؛ حركت به سمت عزت، حركت رو به جلو، حركت عزتآفرين؛ البته گاهي كند، گاهي تند، اما بدون وقفه و تعطيل.3 3. 14/03/91 بيانات در مراسم گراميداشت بيست و سومين سالگرد رحلت امام خميني(قدس سره)
پدر ملت و جنبش اسلامي
اين روزها مصادف است با عيد مبارك ولادت امير مؤمنان(ع) كه پدر امت بود. مردم ما روز سيزدهم رجب را «روز پدر» ناميدهاند. امام بزرگوار ما در حق اين ملت و در حق اين كشور پدري كرد. پدر امت، يعني مظهر مهرباني و رحمت و مظهر اقتدار و صلابت و شخصيت؛ استحكام شخصيت پدرانه، در كنار محبت و مهرباني پدرانه. علاوة بر اينها، امام پدر جنبش اسلامي امروز در دنياي اسلام است.3 3. 14/03/91 بيانات در مراسم گراميداشت بيست و سومين سالگرد رحلت امام خميني(قدس سره)
تكيهگاه اصلي در ادبيات انقلابي امام(قدس سره)
وقتي ادبيات انقلابي امام را ملاحظه ميكنيد، ميبينيد تكية اصلي بر روي ساخت دروني ملت است؛ احياي روح عزت، نه با تفاخر، نه با غرور، نه با بهخودبستن، بلكه با استحكام ساخت دروني. آنچه كه ما بايد به آن توجه كنيم، اين است كه اين يك كارِ مقطعي نيست؛ اين يك كارِ مستمر است، يك كارِ ادامهدار است. ملت بايد با عوامل ركود و ايستايي مقابله كند. عواملي وجود دارد كه يك انسان پيشرو را، يك ملت پيشرو را متوقف ميكند. بعضي از اين عوامل در درون خود ماست؛ بعضي از اين عوامل، تمهيدات دشمن است. اگر بخواهيم دچار ركود نشويم، دچار ذلت نشويم، دچار عقبگرد نشويم، دچار همان وضعيت دوزخي قبل از انقلاب نشويم، بايد حركتمان متوقف نشود. اينجاست كه با يك مفهومي به نام «پيشرفت» روبهرو ميشويم.3
3. 14/03/91 بيانات در مراسم گراميداشت بيست و سومين سالگرد رحلت امام خميني(قدس سره)
تدبير ش 78 شهريور و مهر 91 حذفيات
نقش امام(قدس سره) در پيروزي انقلاب اسلامي
كشور ما، ملت ما به بركت بيداري اسلامي كه پيش از ملتهاي ديگر به اين بيداري دست يافت، در يك راه پرافتخاري، خوش عاقبتي در حال حركت است. هر كس اين را انكار كند، انكار واضحات را كرده است.
ما يك ملتي بوديم كه با وجود استعداد خوب، با وجود پيشينة تاريخي موجب سرافرازي، با وجود امكانات طبيعي فراوان، در دنيا جزو ملتهاي عقبافتاده و بيتأثير در همة تحولات جهاني، و خود متأثر از ارادة قدرتهاي مداخلهگر بينالمللي بوديم. نيروهاي مسلح ما، دانش ما، مسائل اجتماعي ما، سياستمداران ما، هيأت حاكمة ما در طول سالهاي متمادي تحت تأثير دخالتهاي دشمنان اين ملت و كينهورزان به آرمانهاي اين ملت، در وضع تأسفباري قرار داشتند. البته جرقههايي در طول تاريخ، بهخصوص در دورانهاي اخير ميزد، شعلههايي روشن ميشد، لكن فضا آن قدر سنگين بود كه اين جرقهها نميتوانست راه را براي مردم روشن كند. تا انقلاب اسلامي به وجود آمد، تا مبارزات اسلامي آغاز شد. دوران مبارزات، دوران دشواري بود؛ اميد به اينكه اين مبارزات به پيروزي برسد، پيش بعضيها صفر بود، پيش بعضي اندكي بالاتر از صفر؛ اميد زيادي وجود نداشت. امام بزرگوار ما با شخصيت خداداده ي نسبت به زمان ما استثنايي، توانست اين راه را ادامه بدهد. با نفس گرم خود، با حكمت او، با اخلاص و دينداري او، با خداباوري او، اين راه ادامه پيدا كرد. صدها بار كساني كه توي آن راه بودند، دچار ترديد ميشدند، دچار تزلزل ميشدند، اما وقتي نفس گرم آن مرد خدايي به آنها ميرسيد، دوباره همه چيز از نو شكوفا ميشد. خدا به او كمك ميكرد، زمينة آمادهاي در وجود او، شخصيت او بود، و خداي متعال هم به او پاداش ميداد، به او الهام ميكرد، او را هدايت ميكرد، دست او را ميگرفت و به او كمك ميكرد، تا رسيد به مقطع انقلاب اسلامي؛ و با ناباوري همة عالم، اين انقلاب پيروز شد.19 19. ۹۱/۰۶/۲۸ بيانات در ديدار نيروهاي مسلح منطقة شمال كشور و خانوادههاي آنان در نوشهر
تدبير ش 82 ارديبهشت و نيمه اول خرداد92
منشأ قاطعيت، شجاعت و استقامت امام(قدس سره)
امام به پشتوانة اين مردم، تنها ماند در ميدان؛ اما به معناي حقيقي كلمه، يك رهبر آسماني و معنوي قاطع و مصمم را در چهرة خود به همة مردم و به تاريخ نشان داد.
سه باور در امام بزرگوار ما وجود داشت، كه همين سه باور به او قاطعيت ميداد، شجاعت ميداد و استقامت ميداد: باور به خدا، باور به مردم، و باور به خود. اين سه باور، در وجود امام، در تصميم امام، در همة حركتهاي امام، خود را به معناي واقعي كلمه نشان داد. ... در باور به خدا، امام مصداق اين آية شريفه بود: «الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ».(آل عمران ۱۷۳) «حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ» را امام با همة وجود ادا ميكرد و از بن دندان به آن معتقد بود. امام به خداي متعال اعتماد داشت؛ به وعدة الهي يقين داشت؛ براي خدا حركت كرد و كار كرد و حرف زد و اقدام كرد و ميدانست كه «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ»(محمد ۷) وعدة الهي است و حتمي و تخلفناپذير است.
در باور به مردم، امام بزرگوار، ملت ايران را به معناي حقيقي كلمه ميشناخت. امام اعتقاد داشت كه اين ملت، ملتي است با ايمان عميق، باهوش و شجاع؛ كه اگر پيشوايان لايقي در ميان آنها پيدا شوند، اين ملت ميتواند مثل خورشيد در ميدانهاي مختلف بدرخشد؛ امام اين را قبول داشت. ... به ملت ايران اعتماد داشت. ايمان عميق مردم كه در زير اندودهاي ساخته و پرداختة دنياطلبان مخفي و پنهان شده بود، امام بزرگوار اين ايمان عميقِ تغييرناپذير را شكوفا كرد؛ غيرت ديني مردم را برانگيخت ... در باور به خود - اعتماد به نفس - امام به مردم ايران «ما ميتوانيم» را تعليم داد. امام قبل از آنكه «ما ميتوانيم» را به مردم ايران تلقين كند و تعليم دهد، «ما ميتوانيم» را در وجود خود زنده كرد؛ اعتقاد خود را به توانايي شخصيتي خود، به معناي حقيقي كلمه، به مظهر بروز و ظهور رساند. ... اين سه باور در امام - يعني باور به خدا، باور به مردم، باور به خود - محور همة تصميمگيريهاي او، همة اقدامهاي او و همة سياستهاي او شد. در آغاز نهضت، همين سه باور به امام قدرت داد؛ در دوران تبعيد، همينجور؛ در وقتي كه امام به پاريس حركت كرد، همينجور؛ در وقتي كه به ايران آمد، همين سه باور به امام اين قدرت را داد كه در آن شرائط وارد تهران شود؛ در حوادث بهمن ۵۷، در فتنههاي داخلي، در اعلام نظام جمهوري اسلامي، در ايستادگي صريح در مقابل نظم ظالمانة جهاني، در اعلام «نه شرقي، نه غربي»، در جنگ تحميلي، و در همة قضاياي آن ده سالِ پرحادثة زندگي امام، همين سه باور در امام متجلي بود. منشأ تصميم امام، منشأ اقدام امام، منشأ سياستهاي امام، همين سه باور بود.12
12. ۹۲/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و چهارمين سالروز رحلت حضرت امام خميني
نقشة راه و لزوم تمسك به آن
نقشة راه هم در مقابل ماست. ما نقشة راه داريم. نقشة راه ما چيست؟ نقشة راه ما همان اصول امام بزرگوار ماست؛ آن اصولي كه با تكية بر آن توانست آن ملت عقبافتادة سرافكنده را تبديل كند به اين ملت پيشرو و سرافراز. اين اصول، اصولي است كه در ادامة راه هم به درد ما ميخورد و نقشة راه ما را تشكيل ميدهد. اصول امام، اصول روشني است. خوشبختانه بيانات امام، نوشتهجات امام در بيست و چند جلد در اختيار مردم است؛ خلاصة آنها در وصيتنامة جاودانة امام منعكس است؛ همه ميتوانند مراجعه كنند. ما مفيد نميدانيم كه به اسم امام تمسك كنيم، اما اصول امام را به فراموشي بسپريم؛ اين غلط است! اسم امام و ياد امام بهتنهايي كافي نيست؛ امام با اصولش، با مبانياش، با نقشة راهش براي ملت ايران يك موجود جاودانه است. نقشة راه در اختيار امام است و آن را به ما عرضه كرده است.12 12. ۹۲/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و چهارمين سالروز رحلت حضرت امام خميني
اصول امام(قدس سره) در سياست داخلي و خارجي
در سياست داخلي، اصول امام عبارت است از: تكيه به رأي مردم؛ تأمين اتحاد و يكپارچگي ملت؛ مردمي بودن و غير اشرافي بودن حكمرانان و زمامداران؛ دلبسته بودن مسئولان به مصالح ملت؛ كار و تلاش همگاني براي پيشرفت كشور. در سياست خارجي، اصول امام عبارت است از: ايستادگي در مقابل سياستهاي مداخلهگر و سلطهطلب؛ برادري با ملتهاي مسلمان؛ ارتباط برابر با همة كشورها، بهجز كشورهايي كه تيغ را بر روي ملت ايران كشيدهاند و دشمني ميكنند؛ مبارزة با صهيونيسم؛ مبارزه براي آزادي كشور فلسطين؛ كمك به مظلومين عالم و ايستادگي در برابر ظالمان. وصيتنامة امام جلوي چشم ماست. نوشتههاي امام، فرمايشات امام، در كتابهايي كه متن كلمات آن بزرگوار را درج كردهاند، موجود است.12
12. ۹۲/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و چهارمين سالروز رحلت حضرت امام خميني
اصول امام(قدس سره) در عرصة فرهنگ و اقتصاد
در عرصة فرهنگ، اصول امام عبارت است از: نفي فرهنگ اباحهگري غربي؛ نفي جمود و تحجر و نفي رياكاري در تمسك به دين؛ دفاع قاطع از اخلاق و احكام اسلام؛ مبارزه با ترويج فحشا و فساد در جامعه.
در اقتصاد، اصول امام تكية به اقتصاد ملي است؛ تكية به خودكفايي است؛ عدالت اقتصادي در توليد و توزيع است؛ دفاع از طبقات محروم است؛ مقابلة با فرهنگ سرمايهداري و احترام به مالكيت است - اينها در كنار هم - امام فرهنگ ظالمانة سرمايهداري را رد ميكند، اما احترام به مالكيت، احترام به سرمايه، احترام به كار را مورد تأكيد قرار ميدهد؛ همچنين هضم نشدن در اقتصاد جهاني؛ استقلال در اقتصاد ملي؛ اينها اصول امام در زمينة اقتصاد است؛ اينها چيزهايي است كه در فرمايشات امام واضح است.12
12. ۹۲/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و چهارمين سالروز رحلت حضرت امام خميني
توقع امام(قدس سره) از مسئولين كشور
توقع امام از مسئولين كشور هميشه اين بود كه با اقتدار، با مديريت، با ادارة عاقلانه و مدبرانه بتوانند اين اصول را اجرايي كنند و پيش ببرند. اين، نقشة راه امام بزرگوار است. ملت ايران با همتش، با جوانانش، با اين نقشة راه، با ايماني كه در دل او راسخ است، با ياد امامش، ميتواند فاصلة كنوني را با آن وضع مطلوب پر كند. ملت ايران ميتواند پيش برود. ملت ايران با تواناييهايي كه دارد، با استعدادهايي كه دارد، با انسانهاي برجستهاي كه بحمدالله در ميان كشور حضور دارند، ميتواند راه طيشدهاي را كه تجربة سي و چند سالة انقلاب است، با قدرت بيشتر و با همت جازمتر ادامه دهد و انشاءالله به صورت الگوي حقيقي و واقعي براي ملتهاي مسلمان در بيايد.12 12. ۹۲/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و چهارمين سالروز رحلت حضرت امام خميني
مظهر باورهاي سهگانة امام(قدس سره)
انتخابات مظهر هر سه باوري است كه در امام وجود داشت و بايد در ما وجود داشته باشد: مظهر خداباوري است، چون تكليف است. وظيفة ماست، تكليف ماست كه در سرنوشت كشور دخالت كنيم؛ تكتك آحاد ملت اين تكليف را دارند. مظهر مردمباوري است، چون انتخابات مظهر ارادة آحاد مردم است؛ مردماند كه مسئولان كشور را به اين وسيله انتخاب ميكنند. و مظهر خودباوري است، چون هر كسي كه رأي در صندوق مياندازد، احساس ميكند كه به سهم خود در سرنوشت كشور دخالت كرده است، به سهم خود تعيين كرده است؛ اين خيلي چيز مهمي است. پس انتخابات هم مظهر خداباوري است، هم مظهر مردمباوري است، هم مظهر خودباوري است.12 12. ۹۲/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و چهارمين سالروز رحلت حضرت امام خميني(قدس سره)
تدبير ش 83 نيمة دوم خرداد، تير و مرداد 92
رابطة «تكليفمداري» و «دنبال نتيجه بودن»
رابطة «تكليفمداري» با «دنبال نتيجه بودن» چيست؟ امام فرمودند: ما دنبال تكليف هستيم. آيا اين معنايش اين است كه امام دنبال نتيجه نبود؟ چطور ميشود چنين چيزي را گفت؟ امام بزرگوار كه با آن شدت، با آن حدّت، در سنين كهولت، اين همه سختيها را دنبال كرد، براي اينكه نظام اسلامي را بر سر كار بياورد و موفق هم شد، ميشود گفت كه ايشان دنبال نتيجه نبود؟ حتماً تكليفگرايي معنايش اين است كه انسان در راه رسيدن به نتيجة مطلوب، بر طبق تكليف عمل كند؛ برخلاف تكليف عمل نكند، ضدتكليف عمل نكند، كار نامشروع انجام ندهد؛ والاّ تلاشي كه پيغمبران كردند، اولياي دين كردند، همه براي رسيدن به نتايج معيني بود؛ دنبال نتايج بودند. مگر ميشود گفت كه ما دنبال نتيجه نيستيم؟ يعني نتيجه هر چه شد، شد؟ نه! البته آن كسي كه براي رسيدن به نتيجه، برطبق تكليف عمل ميكند، اگر يك وقتي هم به نتيجة مطلوب خود نرسيد، احساس پشيماني نميكند؛ خاطرش جمع است كه تكليفش را انجام داده. اگر انسان براي رسيدن به نتيجه، بر طبق تكليف عمل نكرد، وقتي نرسيد، احساس خسارت خواهد كرد؛ ... در دفاع مقدس و در همة جنگهايي كه در صدر اسلام، زمان پيغمبر يا بعضي از ائمه(ع) بوده است، كساني كه وارد ميدان جهاد ميشدند، براي تكليف هم حركت ميكردند. جهاد فيسبيلالله يك تكليف بود. در دفاع مقدس هم همينجور بود؛ ورود در اين ميدان، با احساس تكليف بود؛ آن كساني كه وارد ميشدند، اغلب احساس تكليف ميكردند. اما آيا اين احساس تكليف، معنايش اين بود كه به نتيجه نينديشند؟ راه رسيدن به نتيجه را محاسبه نكنند؟ اتاق جنگ نداشته باشند؟ برنامهريزي و تاكتيك و اتاق فرمان و لشكر و تشكيلات نظامي نداشته باشند؟ اينجور نيست. بنابراين، تكليفگرايي هيچ منافاتي ندارد با دنبال نتيجه بودن؛ و انسان نگاه كند ببيند اين نتيجه چگونه به دست ميآيد، چگونه قابل تحقق است؛ براي رسيدن به آن نتيجه، بر طبق راههاي مشروع و ميسّر، برنامهريزي كند.11 11.۹۲/۰۵/۰۶ بيانات در ديدار دانشجويان (نوزدهم ماه مبارك رمضان ۱۴۳۴)
تدبير ش 84 شهريور و مهر 92
امام(قدس سره) در چشم دشمنان
هيچكس در چشم اين دشمنان منفورتر از چهرة درخشان و آفتاب فروزان امام بزرگوار ما نبود؛ برايش احترام قائل بودند، امّا از ته دل دشمنش بودند؛ بهخاطر اينكه ايستاده بود، بهخاطر اينكه امام با دو خصوصيّت بينظير «بصيرت كامل» و «قاطعيّت تمام» - هم خوب ميديد و درست ميفهميد، هم قاطع ميايستاد - سدّي بود در مقابل پيشرفت اينها و در مقابل ناخن زدن و نيش زدن و ضربه زدن اينها؛ لذا با او دشمن بودند. البتّه عرض كرديم برايش احترام هم قائل بودند، ميفهميدند عظمت او را، امّا هرچه عظيمتر، از چشم آنها مبغوضتر؛ امروز هم همينجور است؛ هر كسي كه در پايبندي به اين ارزش اصولي و اصلي، يعني ارزشي كه هويّت سياسي انقلاب را معيّن ميكند - لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون - پايبندتر باشد و بفهمد كه فهرست مشكلات توليدشده و ايجادشدة دشمنان عليه نظام اسلامي در اين چارچوب ميگنجد - هركسي با يك چنين بينشي و با ايستادگي در اين راه باشد - همانقدر براي آنها مبغوض است.9 9. 26/06/92 بيانات در بيستمين مجمع سراسري فرماندهان و مسئولين سپاه در سالروز ولادت حضرت امام رضا(ع)
تدبير ش88 - ارديبهشت و خرداد93
نقشة امام خميني(قدس سره)، معماري نظام بر اساس عقلانيت اسلامي
امام بزرگوار و عزيز ما داراي مضمون و معنا و مغز بود. آنچه در اختيار ملت ايران و در معرض ديد و فکر ملتها در سراسر عالم است، ساخته و پرداختة آن دست توانا است. ما براي اينکه راه را درست برويم، بايد نقشة معمار را بدانيم. اگر در يک بناي متعارف معمولي، نقشه در اختيار نباشد، نقشة اصلي معلوم نباشد، سازندگان و بنّايان هرچه هم چيرهدست باشند، ممکن است اشتباه کنند؛ بايد نقشة اصلي را دانست تا بتوان براساس آن نقشة اصلي، اگر هنري در سازندگي و در احياء هست، آن را بهکار برد. نقشة او نقشهاي نبود که فقط از ذهن انسان صادر بشود، قطعاً مؤيدمنعندالله بود؛ خود امام بزرگوار اين را ميدانست و به آن معترف بود؛ خود او ميگفت: آنچه پيش آمده است، با دست قدرت الهي است و درست فهميده بود و چشم بصير و بيناي او درست ديده بود. ما مواظب باشيم؛ آن نقشه را بشناسيم تا بتوانيم راه را ادامه بدهيم. اگر نقشه را ندانستيم، زاويه پيدا ميکنيم! وقتي زاويه پيدا شد، روزبهروز هرچه پيش برويم، از راه اصلي و صراط مستقيم دور ميشويم! وقتي از صراط مستقيم دور شديم، از هدفها دور ميشويم، به هدفها نميرسيم! براي اينکه به هدف برسيم، بايد راه را گم نکنيم؛ براي اينکه راه را گم نکنيم، بايد نقشة اصلي و اساسي، جلوي چشم ما باشد، آن را بشناسيم و بدانيم. نقشة امام، کار اصلي امام، بناي يک نظم مدني - سياسي براساس عقلانيت اسلامي بود؛ ... در بناي آن نظم مدني و سياسي دو نکتة اساسي وجود دارد که اين دو نکته به هم پيوند خورده است؛ به يک معنا دو روي يک حقيقت است: يکي عبارت است از سپردن کار کشور به مردم از طريق مردمسالاري و از طريق انتخابات، و دوم اينکه اين حرکت - که خود از اسلام سرچشمه گرفته بود و هرآنچه ناشي از حرکت مردمسالاري و سپردن کار به مردم است - بايد در چارچوب شريعت اسلامي باشد. اين، دو بخش است، يا با يک نگاه، دو بُعد از يک حقيقت است.17
17. ۹۳/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و پنجمين سالروز رحلت حضرت امام خميني در حرم مطهر امام خميني(قدس سره)
قدرت و اقتدار، در مکتب امام(قدس سره)
هيچ قدرت و غلبهاي در مکتب امام که از تغلب و از اِعمال زور حاصل شده باشد، مورد قبول نيست. در نظام اسلامي قهر و غلبه معنا ندارد؛ قدرت معنا دارد، اقتدار معنا دارد، اما اقتدارِ برخاستة از اختيار مردم و انتخاب مردم؛ آن اقتداري که ناشي از زور و غلبه و سلاح باشد، در اسلام و در شريعتِ اسلامي و در مکتب امام معنا ندارد؛ آن قدرتي که از انتخاب مردم بهوجود آمد، محترم است؛ در مقابل آن، کسي نبايستي سينه سپر بکند. در مقابل او، کسي نبايد قهر و غلبهاي به کار ببرد. که اگر يک چنين کاري کرد، اسم کار او فتنه است. اين آن نسخة جديدي است که امام بزرگوار ما به دنيا عرضه کرد و به ادبيات سياسي عالم اين فصل مهم را افزود. در اين نسخة جديد، يکي از عناصر اصلي - همانطور که اشاره کرديم - به کمک مظلوم شتافتن و با ظالم مقابله کردن است؛ به کمک مظلوم بايد رفت که در دورة ما، در زمان ما، مصداق اتم مظلوميت ملت فلسطين بود که شما ديديد امام بزرگوار از روز اول تا آخر عمر، راجع به فلسطين تأکيد کرد، تکيه کرد، حمايت کرد و وصيت کرد که اين مسئله را ملت ايران و مسئولان کشور فراموش نکنند؛ کمک به مظلوم و ايستادگي در مقابل ظالم، نفي دستاندازيهاي ظالم، انکار صريح هيبت و ابهت ظالم و شکستن اين ابهت؛ اين هم يکي از بخشهاي اين نظام و اين نسخة جديدي است که امام بزرگوار ما عرضه کرد. اين يک خلاصهاي و يک تصوير کوتاه و توصيف کوتاهي است از مجموعة آن نظم سياسي و مبنايياي که امام بزرگوار ما پس از فروپاشي نظام پادشاهي به کشور آورد، عرضه کرد، مورد قبول قاطع مردم قرار گرفت، و تحقق پيداکرد؛ و اين نسخه مثل خيلي از حرفهاي سياسي، در کتابها نماند؛ آمد در واقعيت، تحقق پيداکرد، تبلور پيداکرد؛ ملت ايران هم همت کردند، وفاداري نشان دادند، فداکاري کردند، اين را حفظ کردند، نگه داشتند، و روزبهروز قويتر کردند تا به امروز رسيده است.17 17. ۹۳/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و پنجمين سالروز رحلت حضرت امام خميني در حرم مطهر امام خميني(قدس سره)
انتخابات از منظر امام(قدس سره)
افرادي گمان نکنند که امام بزرگوار ما، انتخابات را از فرهنگ غربي گرفت و آن را قاطي کرد با تفکر اسلامي و شريعت اسلامي؛ نه! اگر انتخابات و مردمسالاري و تکية به آراء مردم، جزو دين نميبود و از شريعت اسلامي استفاده نميشد، امام هيچ تقيدي نداشت؛ آن آدم صريح و قاطع، مطلب را بيان ميکرد. اين جزو دين است. لذا شريعت اسلامي چارچوب است. در همة قانونگذاريها و اجراها و عزلونصبها و رفتارهاي عمومي که تابع اين نظم سياسي و مدني است، بايد شريعت اسلامي رعايت بشود. و گردش کار در اين نظام بهوسيلة مردمسالاري است؛ يعني آحاد مردم نمايندة مجلس را انتخاب ميکنند، رئيسجمهور را انتخاب ميکنند، وزرا را با واسطه انتخاب ميکنند، خبرگان را انتخاب ميکنند، رهبري را با واسطه انتخاب ميکنند؛ کار، دست مردم است؛ اين، پاية اصلي حرکت امام بزرگوار است.17 17. ۹۳/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و پنجمين سالروز رحلت حضرت امام خميني در حرم مطهر امام خميني(قدس سره)
شريعت اسلامي ضامن وجود آزادي، استقلال، عدالت، معنويت
شريعت اسلامي، اگر در جامعه بهطور کامل اجرا بشود، هم آزاديهاي عمومي و مدني را - آزادي افراد را، آزادي فردي را - تأمين ميکند، هم آزادي ملت را که اسم آن استقلال است - استقلال يعني آزادي در ابعاد يک ملت، که وابستة به کسي و به جايي نباشد؛ يک ملت آزاد يعني ملتي که بههرصورت تحت نفوذ و سيطرة مخالفين خود يا دشمنان خود يا بيگانگان قرار ندارد - تضمين ميکند، [هم] عدالت را در جامعه تضمين ميکند، هم معنويت را تضمين ميکند؛ اين چهار عنصر اصلي است: آزادي، استقلال، عدالت، معنويت. اگر شريعت اسلامي بر جامعه حاکم شد، اين پديدههاي اساسي در نظم جامعة اسلامي، خود را نشان ميدهند. بنابراين، امام بزرگوار ما شريعت اسلامي را که روح جمهوري اسلامي است، مورد تکيه قرار داده است؛ مردمسالاري ديني را هم که يک وسيله و ابزار است که آن هم متخَذ از شريعت است، مورد تکيه قرار داده.17
17. ۹۳/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و پنجمين سالروز رحلت حضرت امام خميني در حرم مطهر امام خميني(قدس سره)
رسيدن به اوج قلهها به اذنالله و وظيفة ما تکرار در و6
امام در آن کاري که ميخواست انجام بدهد،[ بناي يک نظم مدني - سياسي براساس عقلانيت اسلامي] به توفيق کامل دست پيداکرد، [اما] آيا اينکار بزرگ ادامه پيدا خواهد کرد؟ آيا بخشهاي خالي اين جدول - که بهطور طبيعي بخشهاي خالياي در اين جدولهاي اجتماعي و تاريخي قرار دارند - پُر خواهد شد؟ اين بستگي دارد به اينکه من و شما چقدر همت کنيم؛ ما چقدر آگاهي نشان بدهيم؛ ما چقدر آن خط روشن را مراعات کنيم و در آن خط روشن حرکت بکنيم. بله! کاملاً ممکن است. با اين ملتي که ما داريم مشاهده ميکنيم، با اين تجربهاي و اين حرکت موفق و سِير مستمري که در اين ۳۵ سال - و بعد از رحلت امام در اين ۲۵ سال - اين ملت نشان داده است، بله! ادامة اين راه ممکن است. خانههاي خالي پُر خواهد شد، کارهاي بزرگ انجام خواهد گرفت و اين ملت به اذنالله و به حول و قوة الهي به اوج قلهها خواهد رسيد.
اما اين راه، مثل همة راههاي مهم که به سمت هدفهاي بزرگ کشيده شده است، چالشهايي هم دارد، موانعي هم دارد؛ اين موانع را بايد بشناسيم تا بتوانيم از آنها عبور کنيم. اگر مانع را نشناختيم، عبور از مانع يا دشوار خواهد شد، يا حتي غير ممکن خواهد شد. بنده امروز دارم اينها را به شما حضار محترم اين مجلس عظيم و باشکوه و در واقع به ملت ايران که اين سخنان را خواهند شنيد، عرض ميکنم. اما بايد جوانان ما، فرزانگان ما، زبدگان فکري ما، روي هرکدام از اين سرفصلها و بخشها بنشينند فکر کنند، کار کنند، مطالعه کنند؛ نهفقط بحثهاي ذهني شبهروشنفکري، [بلکه] بحثهاي کاربردي، بحثهاي عملياتي، بحثهاي ناظر به واقعيت. اينهايي که ما عرض ميکنيم سرفصلهايي است براي کارهاي فکري که انشاءالله بهوسيلة جوانان ما - که از ما خيلي بهترند، خيلي آمادهترند - دنبال خواهد شد.17 17. ۹۳/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و پنجمين سالروز رحلت حضرت امام خميني در حرم مطهر امام خميني(قدس سره)
ايجاد شوق جهاني تکرار در ش5
۲۵ سال از رحلت امام عظيمالشأن ميگذرد، ولي شور و اشتياق براي شنيدن دربارة او و دانستن از او کم نشده است؛ مخصوص کشور ما هم نيست، در دنياي اسلام بلکه فراتر از دنياي اسلام، اين واقعيت وجود دارد. نهتنها در کشور ما - که نسل سوم انقلاب در آن درحال باليدن است - بلکه در دنياي اسلام، جوانان عصر ارتباطات و عصر اينترنت که با مسائلِ دور از محيط خود بهراحتي ميتوانند ارتباط بگيرند، دنبال اين هستند که دربارة مسائل انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي و دربارة معمار اين بناي عظيم، مطالب بيشتري بدانند. پديدة مردمسالاري ديني، نظرية ولايت فقيه، مسائلي است که براي محيطهاي فکري دنياي اسلام، حائز اهميت و داراي جاذبه است.17 17. ۹۳/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و پنجمين سالروز رحلت حضرت امام خميني در حرم مطهر امام خميني(قدس سره)
تدبير ش91 – آبان و آذر 93
بصيرت الهي امام بزرگوار(قدس سره) در تشکيل و هدايت بسيج تکرار در و2
رحمت خدا و رضوان خدا بر امام بزرگوار(قدس سره) که همة اين چيزها را فکر کرد؛ آن چشم تيزبين و روشنبين، آن بصيرت الهي، بدون اينکه درس سياست در جايي خوانده باشد، از کسي فراگرفته باشد، همة آن چيزهايي را که در اين زمينه لازم بود، از خداي متعال الهام گرفت؛ به آن قلب پاکيزه الهام شد. امام هم بسيج را درست کرد، هم جهت را نشان داد. امام فقط نگفت: حرکت کنيد، راه بيفتيد، احساس مسئوليت کنيد، بسيجي باشيد. نه! گفت که چه کار کنيد. به ما گفت هرچه فرياد داريد بر سر آمريکا بکشيد. اين يعني جهت دادن؛ يعني ياد دادن که چه کار کنيد، کدام طرف برويد، کجا را نشانه بگيريد؛ اين را به ما ياد داد.
در دوران جنگ، در هشت سال دفاع مقدّس، مکرّر گفت: جنگ در رأس امور است. ما مسئول بوديم در کشور – بنـده رئيسجمهور بـودم، يکي ديگر مسئول ديگري بود - هزار جور کار داشتيم. مأمور و مسئول وقتيکه اينهمه کارهاي اجرايي دوروبرش هست، گاهي غفلت ميکند، [امّا] امام راه را نشان داد به همه - به مسئولين، به مردم، به جوانها - [که] جنگ در رأس امور است. همين هم بود. جهت داد به همه که برويد سراغ اين کار؛ اين مهم است.
در قضية حرکت به سوريه براي جنگيدن با رژيم اشغالگر قدس که خوشحال بودند جوانهاي ما - دو نفرشان هم پيش من آمدند که هر دو الآن جزو شهداي عاليمقام ما هستند - که ميخواهند بروند بجنگند. امام مطّلع نبودند؛ بعد که مطّلع شدند، گفتند که راه مبارزة با اسرائيل از عراق ميگذرد؛ جلوي آن را گرفتند. و آنهايي که رفته بودند، برگشتند. ببينيد؛ اين، فهميدن اولويتها است، شناختن اولويتها است. امام راه را، جهت را نشان ميداد.
فرمود: حفظ نظام از اوجب واجبات يا اوجب واجبات است؛ يعني همة مسائل بعدي، فرع اين مسئله است. اين جهت را به ما نشان داد. ممکن است جنابعالي با رفيقت سرِ يک قضيهاي کوچک يا بزرگ اختلافِنظر داشته باشيد امّا در حفظ نظام، هردو بهقدرِ هم مسئوليد.
آنهايي که نفهميدند اين حرف امام را، در يک جاهايي خطاهاي فاحش کردند. امام، جهت را نشان ميداد. اين مرد بزرگ، اينجوري حرکت ميکرد.7 7. 06/09/93 بيانات در ديدار اعضاي مجمع عالي بسيج مستضعفين به مناسبت هفتة بسيج
تدبير ش93 – اسفند93 و فروردين94
امام خميني(قدس سره) و احياي ارتش
بدون شک يکي از برجستهترين و مفيدترين اقدامات و ابتکارات امام بزرگوار، اعلام «روز ارتش» بود. (اعلام روز ارتش ۱۳۵۸/۱/۲۶) اگر يک نگاهي بکنيم به انگيزههايي که آن روز در سطح کشور و نسبت به همة زواياي کشور در ذهن دشمنان ايران و انقلاب وجود داشت، ميفهميم که اعلان يک روز به عنوان روز ارتش کار بزرگي بود، کار مفيدي بود، کار ضروري و لازمي بود. بعضي از شما جوانها يادتان نيست آن روزها را، بعضي هم اصلاً در آن ايام در دنيا نبوديد؛ انگيزة بسيار قوي و خطرناکي وجود داشت حتّي از درون خود ارتش براي نابود کردن ارتش ايران؛ تلاش ميکردند؛ براي اين کار، منطق و فلسفه ارائه ميکردند. در داخل خود ارتش عناصري وجود داشتند که بهعنوان ارتش مکتبي و ارتش توحيدي، ميخواستند ارتش را از بين ببرند و نابود کنند؛ چنين انگيزههايي وجود داشت، امام در مقابل اين انگيزهها ايستاد؛ امام تشخيص دادند که ارتش بايد با قوّت و قدرت بماند و نقش ايفا کند و عوارضي را که توانسته بود در دوران طاغوت، ارتش را از مردم جدا بکند، بايستي زائل کرد؛ و زائل کردند. ارتش بهعنوان يک مجموعة انقلابي و نه فقط انقلابي به زبان و ادّعا، بلکه انقلابي در عمل، در عرصهها باقي ماند، در وسط ميدان باقي ماند و نقش ايفا کرد.13 13. ۹۴/۰۱/۳۰ بيانات در ديدار جمعي از فرماندهان و کارکنان ارتش جمهوري اسلامي ايران به مناسبت روز ارتش
تدبير ش94 – ارديبهشت و خرداد 94
راه مبارزه با تحريف شخصيت امام خميني(قدس سره)
آن راهي که ميتواند مانع از اين تحريف[تحريف شخصيت امام خميني(قدس سره)] بشود، بازخواني اصول امام است. امام يک اصولي دارد، يک مبانياي دارد؛ اين مباني در طول ده سال دوران حاکميت اسلامي و پيش از آن در طول پانزده سال دوران نهضت، در بيانات گوناگون بيان شده است؛ اصول امام را در اين بيانات ميشود پيدا کرد؛ اين اصول را، اين خطوط را کنار هم که بگذاريم، يک شاکلهاي از امام بزرگوار تشکيل خواهد شد؛ شخصيت امام اين است. نميگويم به هر مطلب فرعي توجّه کنيد؛ زندگي امام مثل همة انسانهاي ديگر فرازونشيبهايي دارد؛ حوادثي در آن اتّفاق افتاده است و هر حادثهاي اقتضائي داشته است؛ مطالب اصولي را عرض ميکنيم، آن چيزهايي که قابل انکار نيست، جزو بينات امام است، در طول سالهاي متمادي، چه قبل از تشکيل حکومت اسلامي، چه در دوران تشکيل حکومت اسلامي، چه در دوران جنگ تحميلي هشتساله، چه قبل از آن و چه بعد از آن، اين اصول را امام در بيانات خود تکرار کرده است؛ اين اصول را گزينشي هم نبايستي انتخاب کرد. من البتّه امروز پنج شش مورد از اينها را عرض ميکنم امّا همينجا هم ميگويم اصول امام ممکن است فقط اينها نباشد، صاحبنظران و افرادي که ميتوانند و توانايي اين کار را دارند، بروند دنبال کنند، بيانات امام را نگاه کنند بحمدالله تدوينشده است، موجود است، در اختيار همه است و اين اصول را استخراجکنند. من امروز همة اصول قابل استخراج از بيانات امام را نميتوانم عرض بکنم، پنج، شش مورد را امروز عرض ميکنم، نميخواهم گزينشي باشد، لذا ميگويم افراد بروند نگاه کنند، مواردي را پيدا کنند؛ امّا آنچه را من امروز عرض ميکنم جزو مسلّماتِ منطق امام و مکتب امام و راه امام و خطّ امام است.11 11. ۹۴/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و ششمين سالروز رحلت حضرت امام خميني(قدس سره)
ضرورت شناخت شاکلة اصلي تفکّر امام بزرگوار(قدس سره) تکرار در الف8
امام مظهر عيني حرکت عظيمي است که ملّت ايران آغاز کرد و تاريخ خود را متحوّل کرد؛ امام بنيانگذار يک مکتب فکري و سياسي و اجتماعي است. ملّت ايران اين مکتب را، اين راه را، اين نقشه را پذيرفت و در آن مشغول حرکت شد؛ ادامة اين راه بستگي دارد به اينکه اين نقشة راه، درست شناخته بشود؛ بدون اينکه امام را درست بشناسيم ـ بهمعناي شناخت اصول امام ـ اين نقشة راه، شناخته نخواهد شد. بديهي است بحث ما بر مباني فکري امام است؛ بحث بر سر تصميمهاي مقطعي و مربوط به زمان يا مکان نيست؛ بحث بر سرِ آن شاکلة اصلي تفکّر امام بزرگوار ماست؛ اين را ميخواهيم درست بشناسيم.
امام، البتّه يک فقيه بزرگ بود؛ هم يک فقيه برجسته و بزرگ بود، هم فيلسوف بود، هم صاحبنظر در عرفان نظري بود، در اين مسائل [و] بخشهاي فنّي و علمي يک سرآمد بهحساب ميآمد. لکن شخصيت برجستة امام به هيچکدام از اينها وابسته نيست؛ بلکه شخصيت اصلي امام در تحقّق مضمون آية: «وَ جهِدوا فِي اللهِ حَقَّ جِهادِه»(حج ۷۸) [بود]؛ امام بزرگوار با داشتن آن زمينههاي برجستة علمي، وارد ميدان مجاهدت فيسبيلالله شد و اين مجاهدت را تا آخر عمر خود ادامه داد و حرکت عظيمي را بهوجود آورد؛ نه فقط در کشور خود، بلکه در همة منطقة ما و در همة دنياي اسلام و به يک اعتبار در همة جهان. محصول اين حرکت، يک محصول بينظير بود.
دو کار بزرگ و بيسابقة در تاريخ کشور بهوسيلة امام تحقّق پيدا کرد؛ يکي برانداختن بناي سلطنت موروثي ظالمانه و غير عاقلانه که چند هزار سال در کشور ما سابقه داشت. اين بناي پوسيدة کهنة غلط که حکومت کشور به دست انسانهايي باشد و بهصورت موروثي از کسي به کسي برسد، يا با شمشير و زور نظامي حکومت به دست بيايد و بعد نسل به نسل از يکي به ديگري به ارث برسد، يک سنّت غلط و بيمنطق در طول چند هزار سال در کشور ما بود؛ کار اوّل امام اين بود که اين بناي غلط را برانداخت و کار را به دست مردم کشور سپرد.
کار بزرگ دوّمي که امام بزرگوار انجام داد، ايجاد يک حکومت و نظامي بر اساس اسلام بود که اين هم در تاريخ کشور ما بلکه بعد از صدر اسلام در تاريخ کلّ اسلام بيسابقه بود. اين جهاد بزرگ امام بزرگوار ما يک چنين محصول ارزشمندي داشت و لذا جا دارد واقعاً گفته بشود که «جاهَدَ فِي اللهِ حَقَّ جِهادِه»؛(بحارالانوار، ج ۳۳، ص ۱۸) همچنانکه در قرآن هست: «وَ جهِدوا فِي اللهِ حَقَّ جِهادِه»؛(حج ۷۸) و همچنانکه دربارة اولياي دين گفته ميشود، اين مرد بزرگ هم مصداق «جاهَدَ فِي اللهِ حَقَّ جِهادِه» است.
البتّه در حاشية اين صحبت عرض بکنم که جهاد اين مرد بزرگ صرفاً جهاد سياسي و اجتماعي يا جهاد فکري نبود بلکه همراه با همة اين جهادها، جهاد دروني، جهاد با نفس، پايبندي به ارتباط مستمر و دائم با خداي متعال هم بود؛ اين هم درس است. اينجور نيست که اگر ما در ميدان جهاد فکري يا جهاد علمي يا جهاد سياسي يا جهاد نظامي وارد شديم، حق داشته باشيم که از اين بخش از جهاد صرفنظر کنيم. امام بزرگوار اهل خشوع بود، اهل بکاء بود، اهل دعا بود، اهل توسّل و تضرّع بود. در همين ماه مبارک شعبان مکرّر اين فقرة مناجات شعبانيه را در سخنراني خود تکرار ميکرد: «اِلهي هَب لي کَمالَ الاِنقِطاعِ اِليکَ وَ اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها اِلَيکَ حَتَّي تَخرِقَ اَبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّورِ فَتَصِلَ اِليمَعدِنِ العَظَمَة».(اقبال الاعمال، ج ۲، ص ۶۸۷) اين رفتار او بود، گرية سحرگاهان او، مناجات او، دعاي او، ارتباط دائمي او که اين حالت، پشتوانة معنوي تداوم و استمرار جهاد اين مرد بزرگ را تشکيل ميداد. اينرا هم در حاشية جهاد فيسبيلالله امام بزرگوارمان به ياد داشته باشيم.11 11. ۹۴/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و ششمين سالروز رحلت حضرت امام خميني(قدس سره)
منظومة فکري حضرت امام خميني(قدس سره) تکرار در الف8
منظومة فکري امام داراي خصوصيات کامل يک مکتب فکري و اجتماعي و سياسي است:
1ـ اوّلاً متّکي و مبتني بر يک جهانبيني است که اين جهانبيني عبارت است از توحيد. همة فعّاليت او، همة منطق او مبتني بود بر توحيد که زيربناي اصلي همة تفکّرات اسلامي است.
2ـ خصوصيت ديگر اين منظومة فکري که آن را بهصورت يک مکتب به معناي واقعي کلمه در ميآورد، اين است که منظومة فکري امام بهروز بود؛ مسائل مورد ابتلاي جوامع بشري و جامعة ايراني را مطرح ميکرد و مخاطبان، آن را حس ميکردند. در مکتب فکري امام، ضدّيت با استبداد و ضدّيت با استکبار حرف اوّل را ميزند؛ اين آن چيزي است که ملّت ايران هم آن را حس ميکرد، ملّتهاي مسلمان ديگر بلکه ملّتهاي غير مسلمان [هم] آن را حس کردند؛ براي همين اين دعوت گسترش پيدا کرد.
3ـ خصوصيت ديگر اين مکتب فکري اين بود که زنده و پويا و پرتحرّک و عملياتي بود؛ مثل بعضي از انديشهپردازيها و تئوريسازيهاي روشنفکرانه نبود که در محفل بحث، حرفهاي زيبا و قشنگي است. امّا در ميدان عمل کارايي ندارد؛ منطق امام، فکر امام، راه امام، عملياتي بود؛ قابل تحقّق در ميدان عمل بود؛ به همين دليل هم به پيروزي رسيد و پيش رفت؛ اين حرکت، مسير تاريخ کشور ما را عوض کرد.
ما ملّت ايران، ملّتي بوديم زيردست و غرقه در بيهدفي و نااميدي؛ ما ملّتي بوديم وابسته؛ ملّتي بوديم که بعمد ما را عقب نگه داشته بودند؛ هم فکر خود را بر ما تحميل ميکردند، هم فرهنگ خود را؛ هم منابع اقتصادي ما را ميبردند و هم کاروان لجنزاري از عادتهاي زشت را بهسوي کشور ما سرازير ميکردند؛ ما يک چنين ملّتي بوديم. امام ما را تبديل کرد به يک ملّت پرانگيزه، به يک ملّت پر اميد، به يک ملّت پر تحرّک، به يک ملّت داراي هدفهاي بزرگ. امروز ملّت ايران پر تحرّک است، پرانگيزه است، اميدوار است و به سمت هدفهاي بزرگ روانه است. البتّه ما با هدفهاي خودمان هنوز خيلي فاصله داريم. امّا مهم اين است که در حال حرکتيم؛ مهم اين است که نيرو و همّتِ پيشرفت در ملّت ما وجود دارد؛ مهم اين است که جوانان ما معتقدند که ميتوانند به اين هدفها برسند؛ ميتوانند عدالت اجتماعي را بهطور کامل تأمين کنند؛ ميتوانند پيشرفت و ثروت را به اين کشور بياورند؛ ميتوانند ما را به يک کشور پيشرفته و داراي قدرت متناسب با هويت تاريخي خودمان تبديل کنند؛ اين اميد، امروز در کشور ما موج ميزند و جوانهاي ما در اين جهت در حرکتاند. ما از حال تخديرشده بيرون آمديم، از حال خوابآلودگي بيرون آمديم، اين کار را نهضت امام بزرگوار ما و اين مرد بزرگ انجام داده است.11
11. ۹۴/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و ششمين سالروز رحلت حضرت امام خميني(قدس سره)
خطر تحريف شخصيت امام و بازگشت سلطه استکبار
اگر ملّت ايران بخواهد به آن هدفها[به يک ملّت پرانگيزه، به يک ملّت پر اميد، به يک ملّت پر تحرّک، به يک ملّت داراي هدفهاي بزرگ.] برسد، بخواهد اين راه را ادامه بدهد، بايد راه امام بزرگوار را درست بشناسد، اصول او را درست بشناسد، نگذارد شخصيت امام را تحريف کنند، که تحريف شخصيت امام، تحريف راه امام و منحرف کردن مسير صراط مستقيم ملّت ايران است. اگر راه امام را گم کنيم يا فراموش کنيم يا خداي ناکرده عمداً به کنار بگذاريم، ملّت ايران سيلي خواهد خورد. همه بايد بدانند که هاضمة سيريناپذير استکبار جهاني چشم از کشورشان برنداشته است؛ يک کشور بزرگ، يک کشور ثروتمند، يک کشور واقعشدة در يک چهارراه حسّاس جهاني، براي قدرتمندان دغلباز عالم خيلي مهم است. اينها دست از طمع خود برنداشتهاند، چشم برنداشتهاند؛ فقط آنوقتي عقب خواهند نشست که شما ملّت ايران آنچنان قدرتي پيدا کنيد، آنچنان پيشرفتي پيدا کنيد که اميد آنها قطع بشود. اينجاست که خطر تحريف امام اهمّيت پيدا ميکند؛ اگر شخصيت امام تحريف شد، بد معرّفي شد، غلط معرّفي شد، همة اين خطرات بزرگ متوجّه ملّت ايران خواهد شد؛ اينجاست که خطر تحريف امام بهعنوان يک هشدار بايد در گوش و چشم مسئولان کشور، صاحبنظران فکري انقلاب، شاگردان قديمي امام، کساني که علاقة به اين راه دارند و عموم جوانان، فرزانگان، دانشگاهيان، حوزويان تلقّي بشود. ...
در زمان حيات امام هم براي تحريف شخصيت امام کار ميشد؛ از يکطرف دشمن بود که از اوّل انقلاب سعي کرد در تبليغات جهاني خود امام را بهصورت يک انقلابي خشک و خشن از نوع آنچه در تاريخ انقلابهاي بزرگ و معروف عالم مثل انقلاب فرانسه، انقلاب مارکسيستي شوروي و بعضي از انقلابهاي ديگر ميشناسيم معرّفي کند؛ يک انساني که خشک است و خشن است و گره ابروي او باز نميشود و صرفاً نگاه ميکند به مقابلة با دشمن و هيچ عاطفهاي، هيچ انعطافي در او نيست؛ امام را اينجوري معرّفي ميکردند که اين غلط بود. بله، امام قاطع بود، غير متزلزل بود، در تصميم خود ... انساني راسخ بود لکن مظهر عاطفه بود، مظهر لطافت بود، مظهر محبّت بود، مظهر دلداري و دلدادگي در مقابل خدا و در مقابل خلق خدا، بهخصوص نسبت به قشرهاي مظلوم و مستضعف جامعه بود؛ اين کاري بود که دشمن از روز اوّل در انقلاب ما، در تبليغات جهاني نسبت به امام انجام ميداد.
در داخل هم بعضي ندانسته، بعضي هم دانسته شخصيت امام را تحريف ميکردند؛ حتّي زمان حيات خود امام. هر حرفي را که بهنظرشان پسنديده بود، به امام نسبت ميدادند؛ درحاليکه ارتباطي به امام نداشت. بعد از رحلت امام هم همين جريان ادامه داشته است؛ حتّي تا آنجايي که بعضي حرفها و بعضي اظهارات، امام را بهصورت يک آدم ليبرال که هيچ قيد و شرطي در رفتار او در زمينههاي سياسي، حتّي در زمينههاي فکري و فرهنگي وجود ندارد معرّفي ميکنند؛ اين هم بهشدّت غلط و خلاف واقع است. ما اگر بخواهيم شخصيت امام را به معناي واقعي کلمه پيدا کنيم، اين راه دارد؛ اگر ما اين راه را که عرض خواهم کرد رفتيم، مطلب حل خواهد شد والاّ امروز کساني ميآيند طبق ميل خود و سليقة خود يکجور امام را معرّفي ميکنند، ممکن است در فرداها کسان ديگري بيايند و بر طبق سلايق ديگري، بر طبق حوادث ديگري که در دنيا پيش ميآيد، مصلحت بدانند که امام را جور ديگري معرّفي کنند؛ اين نميشود. محبوبيت امام در بين مردم يک چيز ماندگار است؛ اين را نتوانست دشمن از بين ببرد؛ براي همين، مسئلة تحريف شخصيت امامِ نافذ در دلهاي مردمان زيادي در کشور و بيرون از کشور خطر بزرگي محسوب ميشود.11 11. ۹۴/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و ششمين سالروز رحلت حضرت امام خميني(قدس سره)
(7 شاخصه) شاخصهاي مکتب امام خميني(قدس سره)
1ـ اثباتِ اسلام ناب محمدّي و نفي اسلام آمريکايي
اوّلين مطلبي که در مکتب امام وجود دارد، اثباتِ اسلام ناب محمدّي و نفي اسلام آمريکايي است. امام، اسلام ناب را در مقابل اسلام آمريکايي قرار داد.
2ـ اعتماد و اتّکال به وعدة الهي و بياعتمادي به قدرتهاي مستکبر
دوّم: يکي از اصول امام اتّکال به کمک الهي، اعتماد به صدق وعدة الهي، و نقطة مقابل، بياعتمادي به قدرتهاي مستکبر و زورگوي جهاني است.
3ـ اعتقاد به نيروي مردم و مخالفت با تمرکزهاي دولتي
سوّم؛ اعتقاد به ارادة مردم و نيروي مردم، و مخالفت با تمرکزهاي دولتي؛ اين از جملة خطوط اصلي حرکت امام است.
4ـ عدالت اجتماعي و حمايت از محرومان و مستضعفان
نکتة چهارم در بُعد مسائل داخلي کشور؛ امام طرفدار جدّي حمايت از محرومان و مستضعفان بود؛ امام نابرابري اقتصادي را با شدّت و حدّت رد ميکرد؛ اشرافيگري را با تلخي رد ميکرد؛ به معناي واقعي کلمه امام طرفدار عدالت اجتماعي بود.
5ـ مخالفت صريح با قلدران جهاني و حمايت از مظلومان بينالمللي
نکتة پنجم در بُعد خارجي [است]. امام صريحاً در جبهة مخالف قلدران بينالمللي و مستکبران قرار داشت، هيچ ملاحظهاي نميکرد.
6ـ اعتقاد به استقلال و ردّ سلطهپذيري
يکي ديگر از نقاط اصلي و خطوط اصلي تفکّر امام، مسئلة استقلال کشور، ردّ سلطهپذيري است.
7ـ تکيه بر وحدت ملّي و توجّه به توطئههاي تفرقهافکن
يکي ديگر از خطوط اصلي تفکّر امام و راه امام و خطّ امام ... مسئلة وحدت ملّي است و توجّه به توطئههاي تفرقهافکن.11
11. ۹۴/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و ششمين سالروز رحلت حضرت امام خميني(قدس سره)
(7 شاخصه) شاخصهاي مکتب امام خميني(قدس سره)
1ـ اثباتِ اسلام ناب محمدّي و نفي اسلام آمريکايي
1ـ اوّلين مطلبي که در مکتب امام وجود دارد، اثباتِ اسلام ناب محمدّي و نفي اسلام آمريکايي است. امام، اسلام ناب را در مقابل اسلام آمريکايي قرار داد. اسلام آمريکايي چيست؟ اسلام آمريکايي در زمان ما و در زمان امام و در همة زمانها تا آنجايي که ما ميشناسيم، ممکن است در آينده هم همينجور باشد دو شاخه بيشتر ندارد: يکي اسلام سکولار، يکي اسلام متحجّر؛ لذا امام، آنکساني را که تفکّر سکولاري داشتند يعني دين را، جامعه را، رفتار اجتماعي انسانها را، جداي از اسلام ميخواستند همواره در رديف کساني گذاشت که نگاه متحجّرانة به دين داشتند؛ يعني نگاه عقبافتادة غيرقابل فهم براي انسانهاي نوانديش و متعصّبانة برروي مباني غلط، تحجّر؛ هردوي اينها را امام در کنار هم همواره ذکر کرده است. امروز که شما نگاه ميکنيد، ميبينيد هردو نمونة اسلام، در دنياي اسلام وجود دارد، هردو هم مورد حمايتِ قدرتهاي قلدر دنيا و مورد حمايت آمريکا است. امروز، هم جريان منحرف داعش و القاعده و امثال اينها مورد حمايت آمريکا و اسرائيلاند، هم بعضي از جريانهاي به نام اسلام و بيگانة از عمل اسلامي و فقه اسلامي و شريعت اسلامي، مورد حمايت آمريکا است. اسلام ناب از نظر امام بزرگوار، آن اسلام متّکي به کتاب و سنّت است که با فکر روشن، با آشنايي با زمان و مکان، با شيوه و مِتُد علمي جاافتاده و تکميلشدة در حوزههاي علميه، استنباط ميشود و به دست ميآيد. اينجور نيست که روش استنباط مورد توجّه نباشد و هرکسي بتواند قرآن را باز کند و اصول حرکت اجتماعي را استنباط بکند؛ نه، اين يک مِتُد دارد، اين يک روش دارد؛ اين روش علمي است، کارشده است، کساني هستند که ميتوانند اين روش را دنبال کنند. اسلام ناب از نظر امام بزرگوار اين است. البتّه هرکسي هم که آن مِتُد را بلد است، آن روش را بلد است، قادر نيست؛ بايد فکر روشن داشته باشد، بايد آشنا با زمان و مکان باشد، بايد نيازهاي بالفعل جوامع بشري و جوامع اسلامي را بشناسد، بايد دشمن را بشناسد، نحوة دشمنيهاي او را بداند، آنوقت ميتواند اسلام ناب را مشخّص کند و بشناسد و بشناساند. اسلام آخوندهاي درباري که امام مکرّر با همين تعبير از آنها اسم ميآوردند اسلام داعشي؛ از آن طرف، اسلامِ بيتفاوت در مقابل جنايات صهيونيستي، در مقابل جنايات آمريکا، اسلامِ چشمدوختة به آمريکا و قدرتهاي بزرگ و به اشارة آمريکا، اينها همه سر در يک آخور دارند؛ در يک جا اينها همه به هم ميرسند؛ از نظر امام اينها همه مردودند. اسلامي که امام معرّفي ميکند، در مقابل همة اينهاست. پيرو امام، آن کسي که دنبالهرو امام است، بايد مرزبندي داشته باشد؛ هم با اسلام متحجّر، هم با اسلام سکولار؛ اسلام ناب را شناسايي کند و دنبال کند. يکي از اصول امام اين است. اين چيزي نيست که امام يکبار گفته باشد؛ در سرتاسر آثار امام، بيانات امام، گسترده است.11 11. ۹۴/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و ششمين سالروز رحلت حضرت امام خميني(قدس سره)Z
2ـ اعتماد و اتّکال به وعدة الهي و بياعتمادي به قدرتهاي مستکبر تکرار در الف8
2ـ يکي از اصول امام اتّکال به کمک الهي، اعتماد به صدق وعدة الهي، و نقطة مقابل، بياعتمادي به قدرتهاي مستکبر و زورگوي جهاني است؛ اين يکي از اجزاء مکتب امام است. اتّکال به قدرت الهي؛ خداي متعال وعده داده است به مؤمنين؛ و کساني که اين وعده را باور ندارند در کلام خودِ خداوند لعن شدهاند: «وَ لَعنَهُمُ الله»،(توبه ۶۸) «وَ غَضِبَ اللهُ عَلَيهِم»،(مجادله ۱۴) آن کساني که: «اَلظّآنّينَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَيهِم دائِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَيهِم وَ لَعَنَهُم وَ اَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ وَ سآءَت مَصيرًا».(فتح ۶) اعتقاد به وعدة الهي، به صدق وعدة الهي ـ که فرموده است: «اِن تَنصُرُاللهَ ينصُرکُم»(محمّد ۷) ـ يکي از ارکان تفکّر امام بزرگوار ماست؛ بايد به اين وعده اعتماد و اتّکال کرد. نقطة مقابل، به دلخوشکُنَکهاي دشمنان، مستکبران، قدرتهاي جهاني، مطلقاً نبايد اعتماد کرد؛ اين هم در عمل امام، در رفتار امام، در بيانات امام بهطور کامل مشهود است. اين اتّکال به قدرت پروردگار و اعتماد به او، موجب ميشد که امام بزرگوار در مواضع انقلابي خود صريح باشد. امام با صراحت صحبت ميکرد؛ آنچه را مورد اعتقاد او بود صريح بيان ميکرد، چون اتّکاء به خدا داشت، نه اينکه نميدانست قدرتها بدشان ميآيد، نه اينکه نميدانست آنها عصباني ميشوند، ميدانست. امّا به قدرت الهي، به کمک الهي، به نصرت الهي باور داشت. در برابر حوادث، دچار رودربايستي نشد؛ به يکي از نامهها ـ امام شايد به دو نامه از نامههاي سران مستکبر دنيا يا وابستگان به مستکبر، ـ که به او نوشته بودند جواب داد، امام به آن نامه، با صراحت تمام، مطلب را جواب داد که همانوقت در صداوسيماي جمهورياسلامي پخش شد. البتّه امام مؤدّبانه حرف ميزد. امّا مواضع قاطع و روشن خود را در آن نامهها بيان کرد و اين توکّل خود را امام مثل خوني در شريان ملّت جاري کرد؛ ملّت هم اهل توکّل به خداي متعال شد، به نصرت الهي معتقد شد، و در اين راه وارد شد. اينکه امام به مستکبرين هيچ اعتمادي و هيچ اعتقادي نداشت، موجب ميشد که به وعدههاي آنها اعتنائي نکند. رئيسجمهور آمريکا ـ ريگان، که رئيسجمهور مقتدري هم بود ـ به امام نامه نوشت و پيغام فرستاد و آدم فرستاد، امام به او اعتنائي نکرد، پاسخي به او نداد و اعتنائي نکرد و وعدهاي را که او داده بود، امام به هيچ گرفت.
در يک مورد ديگر، يک وعدهاي در مورد پايان جنگ تحميلي، يکي از دولتهاي وابستة به آمريکا داده بود، بحث صدها ميليارد يا هزار ميليارد در ميان بود، امام اعتنائي به آن نکردند، اعتماد نکردند. ما حالا در قضاياي گوناگون جاري خودمان داريم همين معنا را لمس ميکنيم، ميبينيم که چطور نميشود به وعدة مستکبرين اعتماد کرد، به حرفهايي که در جلسة خصوصي ميزنند نميشود اعتماد کرد، اين را داريم لمس ميکنيم. امام آن را جزوِ خطوط اصلي کار خود قرار داد، اعتماد به خدا، بياعتمادي به مستکبران. اين البتّه به معناي قطع رابطة با دنيا نبود، [چون] سران کشورها به مناسبتهاي مختلف براي امام پيام تبريک ميفرستادند، امام هم به پيام تبريک آنها جواب ميداد. ارتباط اينجوري، در حدّ معمول، مؤدّبانه و محترمانه وجود داشت امّا هيچگونه اعتمادي به مستکبرين و قلدران و تبعه و دنبالهروان آنها وجود نداشت.11 11. ۹۴/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و ششمين سالروز رحلت حضرت امام خميني(قدس سره)
3ـ اعتقاد به نيروي مردم و مخالفت با تمرکزهاي دولتي
3ـ سوّم؛ اعتقاد به ارادة مردم و نيروي مردم، و مخالفت با تمرکزهاي دولتي؛ اين از جملة خطوط اصلي حرکت امام است. در آنروزها سعي ميشد بهخاطر يک برداشت نادرست، همة کارهاي اقتصادي کشور به دولت موکول و وابسته شود؛ امام بارها و بارها هشدار ميداد و اين هشدارها در بيانات ايشان بهطور واضح منعکس است که اين مسائل را به مردم بسپاريد؛ اعتماد به مردم داشت در مسائل اقتصادي، اعتماد به مردم داشت در مسائل نظامي. اين را توجّه کنند: امام از اوّل پشتيبان ارتش بود؛ کسي که مانع از انحلال ارتش در کشور شد، شخص امام بود، با وجود اين، نيروي سپاه را بهوجود آورد، بعد هم نهاد بسيج را بهوجود آورد؛ حرکت نظامي را يک جريان مردمي قرار داد. در مسائل اقتصادي، تکية به مردم؛ در مسائل نظامي، تکية به مردم؛ در مسائل سازندگي کشور، تکية به مردم، که جهاد سازندگي را به راه انداخت؛ در مسائل تبليغات، تکية به مردم؛ و بالاتر از همه مسئلة انتخابات کشور و آراء مردم در مديريت کشور و تشکيلات نظام سياسي کشور. در تمام طول اين مدّت دوران حاکميت امام بزرگوار ما ده سال است؛ از اين ده سال، هشت سال در اين کشور جنگ بود؛ شهرها بمباران ميشد؛ جبههها مشغول جنگ بودند که شايد در حدود ده انتخابات در کشور انجام گرفت، انتخاباتهاي گوناگون يک روز از تاريخ مقرّر خودش عقب نيفتاد؛ در همة مراحل، در همة احوال، در همة شرايط، امام بزرگوار اصرار داشت که انتخابات در وقت مقرّر خود انجام بگيرد. اينکه در بعضي از کشورها معمول است حالت فوقالعاده اعلام ميکنند، امام يک روز حالت فوقالعاده اعلام نکرد، به انتخابات اهمّيت ميداد. در روز انتخابات جزو اوّلين کساني که پاي صندوق رأي حاضر ميشد، شخص امام بزرگوار بود؛ اعتقاد به مردم، و به معناي حقيقي کلمه احترام براي آراء مردم و افکار مردم و تشخيص مردم قائل بود؛ ممکن بود آن چيزي را که مردم انتخاب ميکنند، مورد نظر امام در يک موردي هم نباشد امّا درعينحال براي آراء مردم احترام قائل بود، آنها را محترم ميشمرد، آنها را معتبر ميشمرد، اين هم يکي از چيزها است. امام در مورد مردم به اينها هم اکتفا نکرد، مردم را ولينعمت مسئولان معرّفي کرد؛ مکرّر امام ذکر کردند که اين مردم ولينعمت ما هستند؛ مواردي خود را خادم ملّت معرّفي کرد؛ ميگفت: اگر به من خادم ملّت بگويند بهتر از اين است که رهبر بگويند؛ اين حرف بزرگي است، نشاندهندة جايگاه برجستة مردم و افکار مردم و آراء مردم و حضور مردم در نظر امام است؛ مردم هم پاسخ مناسب دادند؛ در صحنه حضور پيدا کردند؛ آنجايي که انگشت اشارة او بود، مردم با جانودل در آنجا حاضر شدند. اين متقابل بود؛ امام به مردم اعتماد داشت، مردم به امام اعتماد داشتند؛ امام مردم را دوست داشت، مردم امام را دوست داشتند؛ اين رابطة متقابل، يک امر طبيعي است.11 11. ۹۴/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و ششمين سالروز رحلت حضرت امام خميني(قدس سره)
4ـ عدالت اجتماعي و حمايت از محرومان و مستضعفان
4ـ نکتة چهارم در بُعد مسائل داخلي کشور؛ امام طرفدار جدّي حمايت از محرومان و مستضعفان بود؛ امام نابرابري اقتصادي را با شدّت و حدّت رد ميکرد؛ اشرافيگري را با تلخي رد ميکرد؛ به معناي واقعي کلمه امام طرفدار عدالت اجتماعي بود؛ طرفداري از مستضعفان شايد يکي از پرتکرارترين مطالبي است که امام بزرگوار ما در بياناتشان گفتند؛ اين يکي از خطوط روشن امام است؛ اين يکي از اصول قطعي امام است، همه بايد تلاش کنند که فقر را ريشهکن کنند؛ همه تلاش کنند که محرومان را از محروميت بيرون بياورند و تا آنجايي که در توان کشور است، به محرومان کمک کنند. از آن طرف به مسئولان کشور هشدار ميداد دربارة خوي کاخنشيني اين نکتهاي که در قرآن هم آمده است: «وَ سَکَنتُم في مسکِنِ الَّذينَ ظَلَموا» (ابراهيم ۴۵) و همه را از خوي کاخنشيني برحذر ميداشت، تأکيد مکرّر ميکرد بر اينکه به وفاداري طبقات ضعيف اعتماد کنيد؛ اين را امام مکرّر ميگفت که اين کوخنشيناناند، اين فقراياند، اين محروماناند که اين صحنهها را با وجود محروميتها پر کردهاند، اعتراض هم نميکنند، در ميدانهاي خطر هم حاضر ميشوند؛ [امّا] آن کساني که برخورداريهاي بيشتري داشتند، در موارد مختلف اگر مشکلي پيش ميآمد، اتّفاقاً آنها بيشتر ابراز نارضايي ميکردند. اين وفاداري طبقات متوسّط مردم و طبقات محروم مردم، از نظر امام يک امر برجسته بود و اين را تأکيد ميکرد. بر مصرف درست بيتالمال تأکيد ميکرد، بر پرهيز کردن از اسراف تأکيد ميکرد. اين هم يکي از خطوط اساسي است. مسئلة عدالت اجتماعي، طرفداري از محرومان و دوري از خوي اشرافيگري و خوي تجمّلگرايي و عمل در اين جهت.11 11. ۹۴/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و ششمين سالروز رحلت حضرت امام خميني(قدس سره)
5ـ مخالفت صريح با قلدران جهاني و حمايت از مظلومان بينالمللي
5ـ نکتة پنجم در بُعد خارجي [است]. امام صريحاً در جبهة مخالف قلدران بينالمللي و مستکبران قرار داشت، هيچ ملاحظهاي نميکرد. اين است که امام در مقابلة ميان قلدران و مستکبران و قدرتهاي زورگوي عالم با مظلومان، در جبهة مظلومان بود؛ صريح و بدون ملاحظه و بيتقيه اين را بيان ميکرد. طرفدار جدّي مظلومان جهان بود. امام با مستکبرين سرِ آشتي نداشت. واژة «شيطان بزرگ» براي آمريکا، يک ابداع عجيبي از سوي امام بود. امتداد معرفتي و عملي اين تعبير شيطان بزرگ خيلي زياد است. وقتي شما يک کسي را، يک دستگاهي را شيطان دانستيد، معلوم است که بايد رفتار شما در مقابل او چگونه باشد، بايد احساسات شما نسبت به او چگونه باشد؛ امام تا روز آخر، نسبت به آمريکا همين احساس را داشت؛ عنوان شيطان بزرگ را، هم به کار ميبرد، هم از بن دندان اعتقاد به اين معنا داشت. در مقابل از اوّل انقلاب کساني بودند که توجّه نميکردند که آمريکا عقبة تغذيهکنندة رژيم طاغوتي است که بهوسيلة ملّت ايران برافتاد. ملّت ايران رژيم طاغوت را ساقط کردند، امّا کساني بودند آن روز که با حضور آمريکاييها، با فعّاليت آنها حتّي فعّاليت برخي از نهادهاي آمريکايي در داخل کشور موافق بودند! اختلاف عمدة دولت موقّت با امام بزرگوار سر اين قضيه بود؛ ما از نزديک ميديديم. آنها توجّه نميکردند که آمريکا تغذيهکنندة رژيم طاغوت بود؛ اين رژيم حالا برافتاده است امّا آن دستگاه تغذيهکننده هنوز باقي است، فعّال است، اگر به او ميدان داده شود، مجال داده شود، دوباره مشغول خواهد شد و ضربه خواهد زد و نقاط ضعف را جستجو خواهد کرد و از آن نقاط ضعف وارد خواهد شد؛ اين را توجّه نميکردند. امام اين را ميديد، لذا موضعگيري امام در زمينة مسئلة لانة جاسوسي ناشي از همين نگاه و همين ديدگاه بود. در دنيا کساني به اين نقطه توجّه نکردند و ضربهاش را خوردند که حالا نميخواهيم کساني را شماتت و ملامت کنيم؛ امّا اين ضربهاي است که بعضي خوردند، بهخاطر اينکه رژيمهاي مرتجع و مستکبر را ساقط کردند، [ولي] عقبة آنها را ناديده گرفتند. امام اين عقبه را از روز اوّل ديد، با آن مقابله کرد؛ لذا تا آخر، امام عليه آمريکا و دستگاه سياسي و امنيتي آمريکا موضع داشت.
متقابلاً امام بزرگوار در طول اين ساليان دراز از فلسطين حمايت کرد، دفاع کرد. از فلسطين دفاع کرد، از افغانستان دفاع کرد. آن روزي که شورويها وارد افغانستان شدند، با اينکه ما گرفتار دشمني آمريکا بوديم دولتها معمولاً در اين مواقع که با يک طرف گرفتاري دارند، با طرف ديگر ميسازند امام بزرگوار در همان حال در مقابل شوروي موضع قاطع گرفت، که اين موضع قاطع را حتّي بعضي از دولتهايي که گرايش غربي داشتند هم نگرفتند امّا امام بزرگوار بدون هيچ ملاحظهاي از ملّت افغانستان حمايت کرد، از ملّت لبنان حمايت کرد، فلسطينيها را با کمال صميميت مورد حمايت خودش قرار داد. اين منطق امام است در مورد مقابلة با استکبار. با اين منطق امروز ميشود قضاياي دنيا را شناسايي کرد، موضع درست را ميشود فهميد. امروز ما به همان اندازهاي که با رفتار وحشيانه و ظالمانة جريان داعش در عراق و در سوريه مخالفيم، به همان اندازه با رفتار ظالمانة پليس فدرال آمريکا در داخل کشورشان مخالفيم اينها هر دو مثل هم هستند به همان اندازه با محاصرة غزّه که محاصرة ظالمانهاي است عليه مردم مظلوم غزّه مخالفيم، به همان اندازه با بمباران مردم مظلوم و بيپناه يمن مخالفيم، به همان اندازه با سختگيريهايي که عليه مردم بحرين بهوجود ميآيد مخالفيم، به همان اندازه با حملة هواپيماهاي بدون سرنشين آمريکا به مردم در افغانستان و در پاکستان مخالفيم. اين منطق، منطق امام است. هرجا ظلم هست دو طرف وجود دارد: ظالم و مظلوم؛ ما طرفدار مظلوميم، مخالف با ظالميم؛ اين موضعگيرياي است که امام بهصراحت انجام ميداد و اين يکي از خطوط اصلي است. امروز هم به همين دليل مسئلة فلسطين براي ما يک مسئلة اصلي است؛ اين را همه بدانند. مسئلة فلسطين از دستور کار نظام جمهوري اسلامي خارج نخواهد شد. مسئلة فلسطين، عرصة يک مجاهدتِ واجب و لازم اسلامي است، هيچ حادثهاي ما را از مسئلة فلسطين جدا نميکند. ممکن است کساني در صحنة فلسطين باشند که به وظايفشان عمل نکنند، حساب آنها جداست امّا مردم فلسطين، ملّت فلسطين، مجاهدان فلسطيني مورد تأييد و حمايت ما هستند.11 11. ۹۴/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و ششمين سالروز رحلت حضرت امام خميني(قدس سره)
6ـ اعتقاد به استقلال و ردّ سلطهپذيري
6ـ يکي ديگر از نقاط اصلي و خطوط اصلي تفکّر امام، مسئلة استقلال کشور، ردّ سلطهپذيري است؛ اين هم يکي از سرفصلهاي مهم است. من سال گذشته در همين جلسه به مستمعين آن سال عرض کردم،(۱۳۹۳/۳/۱۴) استقلال يعني آزادي در مقياس يک ملّت؛ اين معناي استقلال است. اينکه بعضي در زبان يا در شعار دنبال آزاديهاي فردي باشند امّا عليه استقلال کشور حرف بزنند، اين يک تناقض است. چطور ممکن است آزادي فردي اشخاص محترم باشد امّا آزادي يک ملّت، آزادي در مقياس يک کشور، در مقابل تحريمهاي مخالفان و بيگانگان، محترم نباشد! اين اصلاً قابل فهم نيست، قابل قبول نيست. متأسّفانه کساني هستند که تئوريسازي ميکنند براي نفي استقلال کشور، استقلال را گاهي به انزوا معنا ميکنند، گاهي به اين عنوان که امروز استقلال کشورها يک ارزش به حساب نميآيد، قلمزني ميکنند و حرف ميزنند؛ اين حرفها هم در بين جامعه پخش ميشود. کساني اينجوري حرکت ميکنند. اين يک غلط بزرگ، يک خطاي بسيار مهم و خطرناک است. امام معتقد به استقلال کشور بود، معتقد به ردّ سلطة [بر] کشور بود. دشمن ما در طول اين سالها، بسياري از فعّاليتهايي که عليه کشور ما و ملّت ما کرده است براي اين بود که خدشة در استقلال بهوجود بياورد؛ چه با تحريم، چه با تهديد، اينها استقلال را هدف گرفتهاند. بايد همه هوشيار باشند، بدانند که هدفهاي دشمن چيست. اين هم يکي از خطوط اصلي است.11 11. ۹۴/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و ششمين سالروز رحلت حضرت امام خميني(قدس سره)
7ـ تکيه بر وحدت ملّي و توجّه به توطئههاي تفرقهافکن تکرار در و3
7ـ يکي ديگر از خطوط اصلي تفکّر امام و راه امام و خطّ امام ... مسئلة وحدت ملّي است و توجّه به توطئههاي تفرقهافکن؛ چه تفرقة بر اساس مذهب، شيعه و سنّي؛ چه تفرقة بر اساس قوميتها، فارس و عرب و ترک و کرد و لر و بلوچ و امثال اينها. تفرقهافکني يکي از سياستهاي قطعي دشمن بود و امام بزرگوار ما از اوّل بر روي وحدت ملّي و اتّحاد آحاد ملّت، يک تکية کمنظير داشت که اين يکي از خطوط است. امروز ما اين خط را هم بايد دنبال بکنيم. امروز شما ميبينيد در دنيا مسئلة تفرقة دنياي اسلام يکي از سياستهاي اصلي استکبار است. آمريکاييها کارشان به آنجا رسيده است که حالا ديگر اسم شيعه و سنّي ميآورند؛ اسلام شيعه، اسلام سنّي؛ از يکي حمايت ميکنند، به يکي حمله ميکنند. در حالي که جمهوري اسلامي ايران از اوّل نسبت به اين مسئلة اختلاف مذهبي يک نگاه کاملاً يکساني داشت. ما با برادران فلسطينيمان که سنّياند همانجور عمل کرديم که با برادران حزبالله لبنان که شيعه هستند عمل کرديم. همه جا يکجور عمل کرديم. نگاه امام بزرگوار ما در داخل کشور اين بود، در دنياي اسلام نگاه جمهوري اسلامي نگاه امّتساز است، امّت اسلامي مورد نظر است. اينکه نوکرهاي دست دوّم آمريکا ميآيند مسئلة هلال شيعي را مطرح ميکنند، اين نشاندهندة سياستهاي تفرقهافکن است. اينکه آمريکاييها عليرغم تبليغات فراوان، نسبت به همين گروههاي تفرقهافکن تکفيري در عراق و سوريه مماشات ميکنند ـ احياناً در مواردي هم به آنها بهصورت بيخبر و مخفيانه کمک ميکنند، عواملشان که بهصورت صريح از آنها حمايت ميکنند ـ اين نشاندهندة اين است که نقش تفرقهافکني از نظر دشمنان اسلام و مسلمين و دشمنان جمهوري اسلامي نقش بسيار برجستهاي است. اين را همه توجّه کنند؛ هم شيعه توجّه کند، هم سنّي توجّه کند؛ بازي دشمن را نخورند. آن تسنّني که آمريکا از آن حمايت کند و آن تشيعي که از مرکز لندن به دنيا صادر بشود، اينها مثل هم هستند؛ هر دوي آنها برادران شيطاناند، هر دوي آنها عوامل آمريکا و غرب و استکباراند.
همدلي و همزبانياي که ما امسال اوّل سال بر آن تکيه کرديم و مکرّر بعد از آن تکرار کرديم، بر همين مبنا استوار است. در داخل کشور، خواهران و برادران از اقوام مختلف، از مذاهب گوناگون، در کنار هم يدِ واحده تشکيل بدهند ـ همچنانکه بحمدالله تا امروز بوده است ـ نگذارند دشمن نفوذ کند در قلمرو دنياي اسلام. در سطح وسيع و گسترده هم همينطور برادران سنّي و شيعه در کنار هم بدانند که دشمني هست که دارد اصل موجوديت اسلام را تهديد ميکند. اين هم يکي از خطوط اساسي.11
11. ۹۴/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و ششمين سالروز رحلت حضرت امام خميني(قدس سره)
ضرورت شناسايي ساير اصول و شاخصههاي مکتب امام خميني(قدس سره)
من هفت مورد را از مباني و اصول امام عرض کردم و مطمئنّاً اصول امام منحصر در اينها نيست. ديگران هم بگردند، منتها هرکسي هر حرفي را که خودش ميپسندد به امام نسبت ندهد. آنچه را به امام نسبت ميدهيم، بايد در منابع مربوط به امام موجود باشد، آن هم به شکل مکرّر، به شکل مستمر، مثل همين موارد هفتگانهاي که ما گفتيم؛ اينها از اوّل بيانات امام تا آخر، همينطور که انسان مراجعه ميکند، در طول سالهاي متمادي، همة اين مطالب را انسان در بيانات امام ميبيند، اينها ميشوند اصول. ديگران هم بگردند با همين شيوه اصول را پيدا کنند. جاذبه و دافعة امام بر مباني اين اصول بود. ما هم ميخواهيم جاذبه و دافعه داشته باشيم؛ جاذبه بر اساس اين اصول، دافعه بر اساس اين اصول.11 11. ۹۴/۰۳/۱۴ بيانات در مراسم بيست و ششمين سالروز رحلت حضرت امام خميني(قدس سره)
تدبير ش95 – تير و مرداد 94
خط مسلّم جمهوري اسلامي حمايت از مظلوم تکرار در ش1 – ش3
ما صريحاً و علناً به همه گفتهايم: ما دست دوستي به سمت همة دولتهاي مسلمان منطقه دراز ميکنيم؛ ما با دولتهاي مسلمان هيچ مشکلي نداريم. البتّه روابطمان با بسياري از همسايهها يعني اغلب همسايههايمان هم روابط دوستانه و برادرانه است. در شمال، در جنوب، در غرب و در شرق، کشورهايي که دوروبر جمهوري اسلامي ايران هستند، با ما روابط خوب دارند. البتّه بعضيها هم نزديک و دور اختلاف دارند، لجاجت ميکنند، خباثت ميکنند ـ البتّه اين هست لکن از طرف ما بنايمان بر ارتباطات خوب با همسايگان است؛ دولتها و بالخصوص ملّتها. ارتباطات کشور ما با ملّتها ارتباطات خوبي است.
البتّه اعتقاد ما پايبندي به اصول و مباني است. ما ميگوييم بايستي اصول محفوظ بماند. امام بزرگوار ما به برکت پايبندي به اصول بود که توانست انقلاب را پيروز کند و انقلاب را حفظ کند و جمهوري اسلامي را ثبات ببخشد؛ پابند به اصول بود. يکي از اصول، «اَشِدّآءُ عَلَي الکُفّارِ رُحَمآءُ بَينَهُم»(فتح ۲۹ «بر کافران، سختگير [و] با همديگر مهرباناند.») است. ما با دشمنان، با استکبار سرِ آشتي نداريم و با برادران مسلمان بناي بر دشمني و عداوت نداريم؛ بناي بر دوستي و رفاقت و برادري داريم؛ چون معتقديم بايد «اَشِدّاءُ عَلَي الکُفّارِ و رُحَماءُ بَينَهُم» بود؛ اين درس امام بزرگوار ماست؛ اين خط مسلّم جمهوري اسلامي است. ما در حمايت از مظلوم نگاه به مذهب طرف مقابل نميکنيم؛ و نکرديم؛ خطّ امام بزرگوار اين بود. امام همان رفتاري را که با مقاومت شيعه در لبنان داشت، همان رفتار را با مقاومت سنّي در فلسطين هم داشت؛ بدون هيچ تفاوتي! ما همان حمايتي را که از برادرانمان در لبنان کرديم، از برادرانمان در غزّه هم کرديم؛ بدون هيچ تفاوتي! آنها سنّي بودند، اينها شيعهاند. مسئله براي ما، دفاع از هويت اسلامي است، حمايت از مظلوم است، مسئلة فلسطين است؛ امروز در رأس مسائل منطقة مسلمانها مسئلة فلسطين است؛ اين براي ما مسئلة اصلي است. در دشمنيهايمان هم فرق نميکند؛ امام بزرگوار مبارزه کرد با محمّدرضاي پهلوي که شيعه بود بهحسب ظاهر؛ همانطور مبارزه کرد با صدّامحسين که سنّي بود بهحسب ظاهر. البتّه نه او شيعه بود، نه اين سنّي؛ هردويشان از اسلام بيگانه بودند امّا ظاهر اين سنّي بود، ظاهر او شيعه بود. امام با هردوي اينها يکجور مبارزه کرد. مسئله مسئلة سنّي و شيعه و مذهب و مانند اينها نيست؛ مسئله مسئلة اصول اسلام است: «کونوا لِلظّالِمِ خَصمًا وَ لِلمَظلُومِ عَونًا»؛ (نهجالبلاغه، نامة ۴۷ ـ با اندکي تفاوت ـ «ظالم را دشمن و مظلوم را يار باشيد.») اين دستور اسلام است. اين راه ماست؛ اين خطّ ماست.14 14. ۹۴/۰۵/۲۶ بيانات در ديدار اعضاي مجمع جهاني اهلبيت(ع) و اتحادية راديو و تلويزيونهاي اسلامي
تفاوت مبارزه امام با دیگر مبارزان
بیانات در دیدار مدالآوران کاروان ورزشی ایران در بازیهای آسیایی اندونزی 97/7/2
این آقای نلسون ماندلا که از زندان آزاد شده بود، آمد نشست داخل همین اتاق، همینجا که شماها نشستهاید،قبل از اینکه رئیسجمهور بشود، نشستیم، من برایش ماجرای امام را شرح دادم، مبارزهی امام را؛ گفتم مبارزهی امام اینجوری بود، از تیر و تفنگ و کودتا و مانند اینها استفاده نکرد، به مردم عَرضه کرد، دل مردم را قانع کرد، مردم با تن خودشان آمدند در خیابان. هیچ رژیمی نمی تواند با مردمی که با تن خودشان شجاعانه میآیند در خیابان، مقابله کند و پیروز [شود]؛ فهمیدم که در دلش تأثیر کرد؛ ماندلا از اینجا که رفت، تظاهرات خیابانیِ آفریقای جنوبی راه افتاد، ادامه پیدا کرد تا وقتیکه رژیم آپارتاید را ساقط کردند. این یکی هم ساقط می شود، این یکی رژیم هم واقعاً رژیم نژادپرست و آپارتاید غاصبِ کذّابِ خبیثِ صهیونیستی است، این هم ساقط خواهد شد.
رحمت خدا بر امام بزرگوار که او راه مقاومت را جلوی پای ما باز کرد
بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی97/9/4
مقاومت هم جز در سایهی ایمان بالله و اتّکاء بالله و اعتماد به وعدهی الهی ممکن نیست؛ خدای متعال وعده فرموده است، با تأکید فرموده است: وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه؛ با تأکید، وعدهی نصرت داده است؛ این وعده تحقّق پیدا خواهد کرد. اگر چنانچه ما خودمان را اصلاح کنیم، به وعدهی الهی با چشم حُسنظن نگاه کنیم نه با سوءظن، پیروز خواهیم شد. سوءظنّ به وعدهی الهی مال کفّار است؛ الظّانّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دائِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم؛ این کسانی که به وعدهی الهی سوءظن دارند، معلوم است که از وعدهی الهی سود نخواهند برد. ملّت ایران حسنظنّ خود به وعدهی الهی را اثبات کرده است؛ ایستاده است. به ما حملهی نظامی هم شد، تحریم هم شدیم، نفوذ عوامل جاسوسی هم اتّفاق افتاد، شهید هم دادیم، امّا ملّت ایران مثل کوه ایستاد و توانست خود را مستحکم و پایدار کند! امروز این شجرهی طیّبه -شجرهی طیّبهی جمهوری اسلامی و ملّت ایران- شجرهی طیّبهای است که «اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماء». روزبهروز به فضل الهی ما پیشرفت کردیم، روزبهروز قویتر شدیم؛ بعد از این هم همین خواهد بود؛ و این نسخهِی حرکت مسلمین و پیشرفت مسلمین در دنیای اسلام است. رحمت خدا بر امام بزرگوار ما که او این راه را جلوی پای ما باز کرد، و رحمت خدا بر شهیدان عزیز ما که آنها بودند که جان خودشان را در این راه گذاشتند و توفیقات را برای ملّت ایران به وجود آوردند؛ انشاءالله در آینده هم همین خواهد بود. [اگر] برادران مسلمان، وحدت را، اتّحاد را، یکزبانی را، یکدلی را در همهی منطقهی اسلامی در نظر بگیرند، بر همهی این توطئهها انشاءالله غالب خواهند شد به فضل الهی.
هدف دشمن در زمان کنونی تحریم همه جانبه اقتصادی و ایجاد دو دستگی و اختلاف در داخل است
بیانات در دیدار جمعی از خانوادههای شهدا 97/9/21
امام بزرگوار ما آمریکا را «شیطان بزرگ» نامگذاری کردند؛ شیطان یعنی چه؟ شیطان آن موجودی و آن عنصری است که همهی انسان های دیندار و موحّد عالم باید در مقابل او بِایستند؛ امام با این نامگذاری در واقع بسیج کردند همهی موحّدین عالم را، همهی دینداران عالم را، همهی ملّت های با انصاف عالم را در مقابل آمریکا؛ و این هدف تا حدود زیادی توفیق پیدا کرده است و بیش از این هم توفیق پیدا خواهد کرد؛ دشمن هم تلاش می کند بلکه بتواند ملّت ایران را منصرف کند. البتّه نقشههای آمریکا در مورد ملّت ایران لو رفته؛ نقشهای که بتوانند آن را عمل بکنند و ضربه وارد کنند دیگر ندارند، هر کاری که می توانستند کردهاند، نقشههای آیندهشان هم لو رفته است. هدف و نقشهی آمریکا با این کارهای اخیر -این کارهایی که در این یکی دو سال گذشته کردند که قلم درشتش تحریم همهجانبهی اقتصادی است- و کارهایی که دارند می کنند، توطئههایی که دارند می کنند که مأمورین مخصوصی برای مقابلهی با ایران می گذارند، به دشمنان گوناگون ایران -منافقین و امثال اینها- کمک می کنند، این است که بلکه بتوانند به کمک تحریم و به کمک کارهای ضدّامنیتّی و مانند اینها در جمهوری اسلامی، در کشور عزیز ایران اسلامی ما دو دستگی و اختلاف و جنگ داخلی و مشکلات ایجاد کنند؛ هدفشان این است، همهی تلاش خودشان را هم در این راه مصرف کردند.
تفاوت دو الگوی محاسباتی آمریکا و ایران
بیانات در دیدار مردم قم1397/10/19
قیام مردم قم صفبندیِ دو دستگاه محاسباتی، صفبندی دو نظام معرفتی، صفبندی دو الگوی تحلیلی در مقابل یکدیگر را نشان داد: یکی نظام معرفتی لیبرالدموکراسیِ دروغینِ پایدرگِل غربی، یکی نظام معرفتیِ توحیدیِ اسلامی؛ تقابل دو دستگاه پیشبینی و تقویم و محاسباتی را نشان داد: آن دستگاه محاسباتی آمریکا که ایران را آن جور می بیند با آن محاسبات اوّل کار آمریکاییها که سنای آمریکا در اوّلین ماههای پیروزی انقلاب، ایران را تحریم کرد و بنا را بر این گذاشتند که تا پنج ماه دیگر، شش ماه دیگر، انقلاب اسلامی از بین خواهد رفت -این محاسبات آنها است- این هم دستگاه محاسباتی نظام اسلامی که امام بزرگوار گفت «صدای خُرد شدن استخوان های مارکسیسم را دارم میشنوم» و یک سال بعد، دو سال بعد، همهی دنیا صدای خُرد شدن این استخوان ها را شنیدند؛ مسئله این است. غرب در مقابل یک چنین پدیدهای قرار گرفته است؛ پدیدهی انقلاب اسلامی. یک طرف انبوهی از ابزارهای چشم پُر کن مادّی-از نظامی و سیاسی و پولی و امثال اینها- و یک طرف یک قدرت نوظهور معرفتی و تمدّنی، پُرانگیزه، پُر تحرّک، آینده نگر که می داند چه کار می خواهد بکند، می داند چه کار باید بکند و کجا می خواهد برود؛ اینها در مقابل هم قرار گرفتهاند.
پیش بینی محاسباتی امام در خصوص مارکسیسم
بیانات در دیدار مردم قم1397/10/19
قیام مردم قم صفبندیِ دو دستگاه محاسباتی، صفبندی دو نظام معرفتی، صفبندی دو الگوی تحلیلی در مقابل یکدیگر را نشان داد: یکی نظام معرفتی لیبرال دموکراسیِ دروغینِ پای در گِل غربی، یکی نظام معرفتیِ توحیدیِ اسلامی؛ تقابل دو دستگاه پیشبینی و تقویم و محاسباتی را نشان داد: آن دستگاه محاسباتی آمریکا که ایران را آن جور می بیند با آن محاسبات اوّل کار آمریکاییها که سنای آمریکا در اوّلین ماههای پیروزی انقلاب، ایران را تحریم کرد و بنا را بر این گذاشتند که تا پنج ماه دیگر، شش ماه دیگر، انقلاب اسلامی از بین خواهد رفت -این محاسبات آنها است- این هم دستگاه محاسباتی نظام اسلامی که امام بزرگوار گفت «صدای خُرد شدن استخوان های مارکسیسم را دارم میشنوم» و یک سال بعد، دو سال بعد، همهی دنیا صدای خُرد شدن این استخوان ها را شنیدند؛ مسئله این است. غرب در مقابل یک چنین پدیدهای قرار گرفته است؛ پدیدهی انقلاب اسلامی. یک طرف انبوهی از ابزارهای چشم پُر کن مادّی-از نظامی و سیاسی و پولی و امثال اینها- و یک طرف یک قدرت نوظهور معرفتی و تمدّنی، پُرانگیزه، پُر تحرّک، آینده نگر که می داند چه کار می خواهد بکند، می داند چه کار باید بکند و کجا می خواهد برود؛ اینها در مقابل هم قرار گرفتهاند.
انقلاب اسلامی و نظام برخواسته از آن جز با هدایت الهی و قلب نورانی و اندیشهی بزرگ امام خمینی به دست نیامد
بیانیه گام دوم انقلاب1397/11/22
انقلاب اسلامی و نظام برخواسته از آن، از نقطهی صفر آغاز شد؛ اوّلاً: همهچیز علیه ما بود، چه رژیم فاسد طاغوت که علاوه بر وابستگی و فساد
و استبداد و کودتایی بودن، اوّلین رژیم سلطنتی در ایران بود که به دست بیگانه- و نه به زور شمشیر خود- بر سرِ کار آمده بود، و چه دولت آمریکا
و برخی دیگر از دولت های غربی، و چه وضع بشدّت نابسامان داخلی و عقبافتادگی شرمآور در علم و فنّاوری و سیاست و معنویّت و هر فضیلت دیگر.
ثانیاً: هیچ تجربهی پیشینی و راه طیشدهای در برابر ما وجود نداشت. بدیهی است که قیام های مارکسیستی و امثال آن نمی توانست برای انقلابی که از متن ایمان و معرفت اسلامی پدید آمده است، الگو محسوب شود. انقلابیون اسلامی بدون سرمشق و تجربه آغاز کردند و ترکیب جمهوریّت و اسلامیّت و ابزارهای تشکیل و پیشرفت آن، جز با هدایت الهی و قلب نورانی و اندیشهی بزرگ امام خمینی، به دست نیامد. و این نخستین درخشش انقلاب بود.
اگر نبود قدرت عظیم ایمان و انگیزهی این ملّت و رهبری آسمانی امام، تاب آوردن در برابر آنهمه توطئه و خباثت، امکانپذیر نمی شد
بیانیه گام دوم انقلاب 1397/11/22
پس آنگاه انقلاب ملّت ایران، جهان دوقطبی آن روز را به جهان سهقطبی تبدیل کرد و سپس با سقوط و حذف شوروی و اقمارش و پدید آمدن قطب های جدید قدرت، تقابل دوگانهی جدید «اسلام و استکبار» پدیدهی برجستهی جهان معاصر و کانون توجّه جهانیان شد. از سویی نگاه امیدوارانهی ملّت های زیر ستم و جریان های آزادیخواه جهان و برخی دولت های مایل به استقلال، و از سویی نگاه کینهورزانه و بدخواهانهی رژیمهای زورگو و قلدرهای باجطلب عالم، بدان دوخته شد. بدینگونه مسیر جهان تغییر یافت و زلزلهی انقلاب، فرعون های در بسترِ راحت آرمیده را بیدار کرد؛ دشمنیها با همهی شدّت آغاز شد و اگر نبود قدرت عظیم ایمان و انگیزهی این ملّت و رهبری آسمانی و تأییدشدهی امام عظیمالشّأن ما، تاب آوردن در برابر آنهمه خصومت و شقاوت و توطئه و خباثت، امکانپذیر نمی شد.
امام دارای مختصّات شخصیّتی و موهبتی بود
بیانات در سیامین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) در جوار مرقد مطهر امام راحل1398/03/14
امروز درست سی سال از آن روز تلخ تاریخی می گذرد؛ سی سال از فراق امام محبوب بزرگوار ما، سی سال از آن وداع تاریخی و بدرقهی باشکوه و بینظیر که مردم از امام عزیزشان و بینظیرشان انجام دادند. در این سی سال تلاش های زیادی صورت گرفته است که یاد امام و نام امام کمرنگ شود. شیطنتهای زیادی صورت گرفته است که اصول امام، فکر امام، راه امام در ادارهی کلان جمهوری اسلامی ایران نادیده گرفته شود. سعی شده است جاذبهی بینظیر امام بزرگوارمان کمرنگ بشود، کاهش پیدا کند. سی سال است از طرف دشمنان گوناگون و از طرف بعضاً افراد غافل این گونه تلاش ها انجام می گیرد لکن واقعیّت، تماماً بعکسِ خواستهی مخالفان و دشمنان جریان پیدا کرده است. واقعیّت این است که جاذبهی امام نه فقط کاسته نشده است بلکه حتّی امتداد بیشتری هم پیدا کرده است. یک نشانهی آن، همین اجتماع عظیم امروز است. سی سال بعد از رحلت امام بزرگوار، این جمعیّت پُرشور و عظیم، مراسم سالگرد او را در این روز ماه رمضان، عصر ماه رمضان، در این هوای گرم این جور با نشاط و شور رونق می بخشند. در کجای دنیا چنین چیزی نظیر دارد؟
جاذبهی امام را چند روز قبل از این هم در راهپیمایی روز قدس مشاهده کردید و همهی دنیا دیدند. چهل سال پیش، امام بزرگوار روز قدس را برای دفاع از مسئلهی مهمّ فلسطین ابداع کرد؛ چهل سال می گذرد [امّا] روز قدس کهنه نشده است. امسال در بیش از صد کشور در روز قدس به یاد امام بزرگوار راهپیمایی شد. در حالی که سعی سیاست های استکباری آمریکا و حواشی آمریکا و دنبالهروان آمریکا این است که مسئلهی فلسطین را به دست فراموشی بسپرند و صورت مسئله را پاک کنند -که میشنوید این خبرهای خباثت آمریکاییها و خیانت بعضی از سران عرب را در این مورد- در یک چنین شرایطی عاملِ نفوذ امام بزرگوار ما موجب می شود که مسئلهی قدس در بیش از صد کشور مطرح بشود؛ نه به وسیلهی دولتمردان و سخنگویان رسمی سیاسی [بلکه] به وسیلهی تودهی مردم، به وسیلهی متن مسلمان ها. این نشانهی جاذبهی امام است که بعد از سی سال از وفات ایشان همچنان وجود دارد؛ هیچ جاذبهای در دنیا با این نمی تواند برابری کند. البتّه من همین جا فرصت را مغتنم می شمرم و از مردم عزیزمان از اعماق دل تشکّر می کنم به خاطر آن حضور پُرشکوه و آبرومند در روز جمعهی آخر ماه مبارک رمضان که در سراسر کشور اجتماعات عظیم مردم وارد میدان شدند؛ مردم حقیقتاً در عمل به توصیهی امام کوتاهیای نکردند و نمی کنند.
سرّ این جاذبه چیست؟ این جاذبهی بینظیرِ امام بزرگوار ناشی از چیست؟ [تنها] یک گوشهای از این مطلب را من عرض می کنم؛ این بحثِ وسیعتری لازم دارد. امام مختصّات شخصیّتیای و موهبت هایی را دارا بود و خدا به او داده بود که این مختصّات، این خصوصیّات در کمتر کسی در این حد جمع می شود. امام این خصوصیّات را داشت: انسانی بود شجاع، انسانی بود باحکمت و باتدبیر، انسانی بود پارسا و پرهیزکار و دلبستهی به خدای بزرگ، دلباختهی به ذکر الهی؛ امام مردی بود ظلمستیز؛ با ظلم کنار نمیآمد، با ظلم مبارزه می کرد، حامی مظلوم، استکبارستیز؛ امام مردی بود عدالتخواه، طرفدار مظلومان، حامی مظلومان؛ اهل صداقت، با مردم صادق بود، با مردم همان جوری سخن می گفت که دل او بود و احساس قلبی او بود؛ با مردم صادقانه رفتار می کرد؛ در راه خدا اهل مجاهدت بود، آرام نمینشست، دائم در حال مجاهدت بود؛ [مصداق] این آیهی شریفه: فَاِذا فَرَغتَ فَانصَب * وَ اِلیٰ رَبِّکَ فَارغَب؛از یک کار بزرگ که فراغت پیدا می کرد، چشم به یک کار بزرگ دیگری می دوخت و آن را دنبال می کرد؛ اهل مجاهدت فیسبیلالله بود؛ اینها عوامل جاذبهی امام است. این خصوصیّات در امام مجتمع شده بود؛ هر کسی با این خصوصیّات باشد، دلها به سَمت او جذب می شود؛ اینها همان عمل صالحی است که خدای متعال می فرماید: اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَیَجعَلُ لَهُمُ الرَّحمانُ وُدًّا؛ این وعدهی الهی است؛ این محبّت ها هم محبّت های الهی است، محبّت های تبلیغی و تحمیلی و تلقینی نیست؛ کار خدا است، دست خدا است.
امام مقاومت خودش را به رخ همهی دنیا کشید
بیانات در سیامین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) در جوار مرقد مطهر امام راحل 1398/03/14
خب، یک خصوصیّت از خصوصیّات امام هست که بنده امروز دربارهی آن بیشتر می خواهم صحبت کنم و آن، خصوصیّت «مقاومت» است؛ مقاومت، ایستادگی. آن چیزی که امام را در هیئت یک مکتب، یک اندیشه، یک تفکّر، یک راه، مطرح کرد برای زمان خود و در تاریخ، بیشتر این خصوصیّت بود؛ خصوصیّت ایستادگی، مقاومت، عدم تسلیم در مقابل مشکلات و موانع. در برابر طاغوت ها امام مقاومت خودش را به رخ همهی دنیا کشید؛ چه طاغوت داخل در دوران مبارزات که خیلیها خسته شدند، خیلیها مشرف به ناامیدی شدند امّا امام محکم ایستاد، امام بدون ذرّهای عقبنشینی در راه مبارزه ایستاد؛ که این مال دوران قبل از پیروزی انقلاب بود. و بعد از پیروزی انقلاب هم فشارها از نوع دیگر و به صورت همهجانبهتر در مقابل امام ظاهر شد، [امّا] امام باز هم اصل مقاومت را، ایستادگی را از دست ننهاد، مقاومت کرد. بنده وقتی به این خصوصیّت امام نگاه می کنم و به آیات قرآن مراجعه می کنم، می بینم امام حقیقتاً بسیاری از آیات قرآن را با همین ایستادگی خود و مقاومت خود معنا کرد. فرض بفرمایید اینکه قرآن می فرماید «فَلِذالِکَ فَادعُ وَاستَقِم کَما اُمِرتَ وَ لا تَتَّبِع اَهواءَهُم»، تهدید و تطمیع و فریب در امام اثر نگذاشت؛ نه اینکه تهدید نکردند یا تطمیع نکردند یا به فریب متّصل نشدند؛ چرا، [امّا] در امام مطلقاً اثر نمی گذاشت، ایستادگی او را مخدوش نمی کرد. مهم این است که تلاش دشمن و تهدید دشمن نمی توانست دستگاه محاسباتی امام را به هم بریزد؛ چون یکی از کارهای مهمّ دشمنان همین است: با شما که مواجه می شود، نیّت شما را که می داند، تصمیم شما را که می داند، در صدد برمیآید کاری کند تا محاسبات شما عوض بشود، دستگاه محاسباتی شما را دچار اختلال کند؛ یکی از کارهای مهمّ دشمنی در عرصههای گوناگون این است. دشمن نمی توانست دستگاه محاسباتی امام بزرگوار را که به بیّنات دین مبین اسلام متّکی بود، دچار اختلال بکند.
حرف امام حاکمیّت دین خدا بود
بیانات در سیامین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) در جوار مرقد مطهر امام راحل 1398/03/14
معنای مقاومت چیست؟ معنای مقاومت این است که انسان یک راهی را انتخاب کند که آن را راه حق می داند، راه درست می داند، و در این راه شروع به حرکت کند و موانع نتواند او را از حرکت در این راه منصرف کند و او را متوقّف کند؛ این معنای مقاومت است. فرض کنید یک وقت در یک جادّهای انسان به یک مسیلی برخورد می کند، به یک حفرهای برخورد می کند، یا در حرکت در کوهستان که می خواهد مثلاً به قلّهی کوه برسد، به یک صخرهای برخورد می کند؛ بعضیها وقتی که برخورد می کنند به این صخره یا به این مانع یا به این دزد یا به این گرگ، برمی گردند، از ادامهی راه منصرف می شوند؛ بعضی نه، نگاه می کنند ببینند راه دُور زدن این صخره چیست، راه مقابلهی با این مانع کدام است، آن راه را پیدا می کنند یا مانع را برمی دارند یا با یک شیوهی عاقلانه از مانع عبور می کنند؛ مقاومت یعنی این؛ و امام این جوری بود؛ راهی را انتخاب کرده بود و در این راه حرکت می کرد؛ این راه چه بود؟ حرف امام چه بود که بر آن ایستادگی و پافشاری می کرد؟ حرف امام حاکمیّت دین خدا بود؛ حاکمیّت دین خدا و مکتب الهی بر جامعهی مسلمین و بر زندگی عموم مردم؛ این حرف امام بود. بعد از آنکه توفیق این را پیدا کرد که بر موانع غلبه پیدا کند و نظام جمهوری اسلامی را تشکیل بدهد، اعلام کرد که ما نه ظلم می کنیم، نه زیر باز ظلم می رویم؛ ظلم نمی کنیم امّا زیر بار ظلم هم نمی رویم؛ با ظالم کنار نمیآییم و از مظلوم حمایت می کنیم؛ این حرف امام بود.
خب این حرف از متن دین گرفته شده است، متن قرآن است. علاوهی بر اینکه قرآن این را تصریح می کند، عقل سالم هم همین را تأیید می کند. با ظلم مقابله کردن، از مظلوم دفاع کردن، با ظالم همکاری نکردن و کنار نیامدن، چیزی است که همهی خردمندان عالم آن را میپسندند؛ بر این حرف ایستادگی کرد. خب بدیهی است که این حرف و این مَشی، دشمنان گردنکلفتی در عالم دارد. دستگاههای استکباری عالم اهل ظلمند. تا آن زمانی که امام، این نهضت عظیم را شروع کرد، بیش از دویست سال بود که دولت های غربی، ملّت هایی را در گوشه و کنار دنیا -در آسیا، در آفریقا، در کشورهای متعدّد- زیر بار ظلمِ فزایندهی خود قرار داده بودند؛ انگلیسها در هند و کشورهای آن منطقه، فرانسویها در آفریقا، در الجزایر و کشورهای دیگر، و برخی از کشورهای دیگرِ اروپایی در کشورهای گوناگون، مشغول ظلم واضح و بدون پرده بودند؛ خب معلوم است که اینها از این شعار ناراحت می شوند. [اینکه] یک حکومتی در قلب آسیا، در این نقطهی حسّاس، در ایران به وجود بیاید که شعارش این باشد که با ظلم کنار نمیآید، ظلم را قبول نمی کند، با ظالم آشتی نمی کند، از مظلوم حمایت می کند، معلوم است که برای اینها سخت و غیر قابل تحمّل بود؛ لذا از روز اوّل، دشمنیها شروع شد.
امام در مقابل تهاجم ناجوانمردانه دشمن؛ فکر مقاومت را پایهگذاری کرد
بیانات در سیامین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) در جوار مرقد مطهر امام راحل 1398/03/14
دشمنی را کسانی شروع کردند که اهل ظلم بودند، اهل تجاوز بودند، اهل باجگیری بودند؛ اینها با طبیعت پیام امام بزرگوار یعنی نظام جمهوری اسلامی، طبعاً نمی توانستند سازگار باشند، [لذا] دشمنیها از روز اوّل شروع شد؛ در دههی اوّل انقلاب، در زمان حیات مبارک امام بزرگوار یک جور، بعد از رحلت امام هم، در این دو سه دههی اخیر، یک جور دیگر. امام در مقابل این تهاجم ناجوانمردانه و خباثتآلود، از اوّل، فکر مقاومت را، فکر ایستادگی را، فکر گم نکردن راه و هدف را پایهگذاری کرد و به عنوان یک درس، به عنوان یک راه، برای ماها، برای ملّت ایران، برای مبارزان، برای مسئولان کشور، این راه را نشاندار کرد و گذاشت تا از این راه حرکت کنیم.
این مقاومت بتدریج از مرزهای جمهوری اسلامی فراتر رفت. نه اینکه ما بخواهیم این عنوان مقاومت را یا فکر مقاومت را صادر کنیم که بعضیها -از سیاسیّون، از دیگران- در گوشه و کنار اعتراض می کنند که چرا می خواهید انقلاب را صادر کنید. ما انقلاب را صادر نمی کنیم؛ انقلاب، فکر است، اندیشه است، راه است؛ اگر مورد پسند و قبول یک ملّتی قرار بگیرد، به خودیِ خود آن ملّت آن را می پذیرد. ما مگر برای روز قدسِ امسال رفتیم به این کشورها گفتیم که شما بیایید راهپیمایی کنید؟ خودشان کردند، خودشان خواستند؛ خود مقاومت مورد قبول ملّت ها قرار گرفت. امروز در منطقهی ما، منطقهی غربِ آسیا، کلمهی مشترکِ ملّت ها مقاومت است؛ مقاومت را همه قبول دارند. البتّه بعضی جرئت می کنند وارد میدان مقاومت بشوند، بعضی جرئت نمی کنند؛ امّا آن کسانی هم که جرئت می کنند کم نیستند. همین شکست هایی که در این چند سال، آمریکاییها در عراق و در سوریه و در لبنان و در فلسطین و مانند اینها داشتند، محصول مقاومت گروههای مقاومت است. جبههی مقاومت، امروز یک جبههی قوی است.
پشتوانهی انتخابِ مقاومت از سوی امام بزرگوار ما؛ یک پشتوانهی منطقی است
بیانات در سیامین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) در جوار مرقد مطهر امام راحل 1398/03/14
توجّه کنید تا من مطلب لازم و مهمّی را اینجا بگویم. خب، امام مسیر مقاومت را انتخاب کرده است. مطلب مهم این است که امام، مقاومت را از روی هیجانزدگی انتخاب نکرد، از روی احساسات زودگذر انتخاب نکرد؛ پشتوانهی انتخابِ مقاومت از سوی امام بزرگوار ما یک پشتوانهی منطقی است، پشتوانهی عقلانی است، پشتوانهی علمی است و البتّه پشتوانهی دینی؛ منطق، پشت سرِ ایستادگی امام و مقاومتِ امام وجود دارد؛ حالا من چند جزء از اجزای این منطق را عرض می کنم.
یک جزء این منطق این است که مقاومت، واکنش طبیعیِ هر ملّت آزاده و باشرف در مقابل تحمیل و زورگویی است؛ دلیل دیگری لازم ندارد. هر ملّتی که برای شرف خود، برای هویّت خود، برای انسانیّت خود ارزش قائل است، وقتی ببیند یک چیزی را می خواهند به او تحمیل بکنند، مقاومت می کند، امتناع می کند، ایستادگی می کند؛ خود این، یک دلیل مستقل و قانعکننده است؛ این یک.
دوّم: مقاومت موجب عقبنشینی دشمن می شود، بر خلاف تسلیم. وقتی که دشمن به شما زور می گوید، اگر شما یک قدم به عقب برداشتید، او جلو می آید؛ بدون تردید. راه اینکه او جلو نیاید، این است که شما بِایستید. ایستادگی و مقاومت کردن در مقابل زیادهخواهی دشمن و زورگیری دشمن و باجخواهی دشمن، راه جلوگیری از پیش آمدنِ او است؛ پس صرفه با مقاومت است. خود ما هم همین جوری هستیم و تجربهی خود ما در جمهوری اسلامی همین را نشان می دهد. من البتّه موارد زیادی را همین الان در ذهن دارم؛ نمی خواهم وارد بشوم و مثال ذکر بکنم؛ به طور کلّی بگویم: هر جا ما ایستادگی کردیم و مقاومت کردیم، توانستیم پیش برویم؛ هر جا تسلیم شدیم و طبق میلِ طرف مقابل حرکت کردیم، ضربه خوردیم. مثال های واضحی وجود دارد و افراد هوشمند و مطّلع می توانند مثال هایش را در زندگی چهلسالهی جمهوری اسلامی براحتی پیدا کنند. این هم یک بخش دیگری از این منطق.
بخش سوّم از منطق مقاومت، آن چیزی است که من در همین جلسه -یکی دو سال گذشته -گفتم و آن این است که مقاومت البتّه هزینه دارد، بدون هزینه نیست، امّا هزینهی تسلیم در مقابل دشمن بیشتر است از هزینهی مقاومت. وقتی شما در مقابل دشمن تسلیم می شوید، باید هزینه بدهید. رژیم پهلوی در مقابل آمریکا تسلیم بود -خیلی اوقات هم ناراحت بودند، ناراضی بودند امّا تسلیم بودند، می ترسیدند- هم نفت می داد، هم پول می داد، هم باج می داد، هم توسری می خورد! امروز دولت سعودی هم همین جور است؛ هم پول می دهد، هم دلار می دهد، هم بر طبق خواست آمریکا موضعگیری می کند، هم توهین میشنود؛ به او می گویند «گاو شیرده»! هزینهی سازش، هزینهی تسلیم، هزینهی عدم مقاومت، از هزینهی مقاومت به مراتب بیشتر است؛ هزینهی مادّی هم دارد، هزینهی معنوی هم دارد. (خواهش می کنم توجّه کنید؛ ما حالا بحث «نبرد» را نمی کنیم، بحث «مقاومت» را می کنیم؛ بحث «نبرد» جداگانه است؛ من دارم ایستادگی و مقاومت و عقبنشینی نکردن را می گویم؛ درست توجّه کنید.)
بخش چهارم و عنصر چهارم از منطق مقاومتی که امام بزرگوار پایهگذاری کرد در نظام جمهوری اسلامی، این بخشِ قرآنیِ وعدهی الهی است. خداوند متعال در آیات مکرّر قرآن این وعده را داده است که اهل حق، طرفداران حق، پیروز نهاییاند؛ آیات فراوان قرآن بر این معنا دلالت می کند. ممکن است قربانی بدهند امّا در نهایت شکست نمی خورند؛ آنها پیروز هستند در این صحنه؛ قربانی دارند امّا ناکامی ندارند. از مثال های آیات کریمهی قرآن، من دو سه آیه را اینجا ذکر می کنم؛ جوان های عزیزی که اهل قرآنند، به اینها مراجعه کنند، روی آنها فکر کنند. اَم یُریدونَ کَیدًا فَالَّذینَ کَفَروا هُمُ المَکیدون؛ خیال می کنند دارند زمینهسازی می کنند، توطئه برای جبههی حق و مقاومت درست می کنند، [امّا] نمی دانند که توطئه علیه خود آنها دارد چیده می شود طبق طبیعت و سنّت الهی. آیهی دیگر: «وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الاَرضِ» تا آخر آیه. آیهی دیگر: اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم؛ آیهی دیگر: وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه. آیات فراوان قرآن همه همین عاقبت را نوید می دهند به آن کسانی که در راه مقاومتند. این هم یک استدلال. یک بخشی از استدلال قوی و منطق قوی امام همین آیات است -دهها آیه است در قرآن کریم- که من حالا سه چهار آیه را خواندم.
نکتهی پنجم -که برای منطق مقاومت باید در نظر داشت و امام در نظر داشتند، و ما هم این را می دانیم و می فهمیم و محاسبه می کنیم- این است که مقاومت یک امر ممکن است؛ درست نقطهی مقابلِ فکر غلطِ کسانی که می گویند و تبلیغ می کنند که «آقا! فایدهای ندارد؛ چطور می خواهید مقاومت کنید؟ طرف، گردنکلفت است، طرف قوی است.» خطای بزرگ، اینجا است؛ خطای بزرگ، این است که کسی تصوّر کند که در مقابل گردنکلفتهای عالَم نمی شود مقاومت کرد، نمی شود ایستاد. من این را یک قدری بیشتر توضیح بدهم؛ چون مطلب مهم و رایج و مورد ابتلائی است؛ الان هم ما داریم کسانی را که زیر کسوت روشنفکری و مانند اینها، در روزنامه، در کتاب، در سخنرانی، اینجا و آنجا این جور القا می کنند که «آقا! فایدهای ندارد، نمی شود با اینها درافتاد، نمی شود در مقابل اینها ایستاد، باید قبول کنیم»؛ خلاصهاش این است که باید سواری بدهیم؛ سواری بدهیم و خیال خودمان را راحت کنیم. من عرض می کنم که این نگرش که بگویند «ما نمی توانیم»، ناشی از همان خطای محاسباتیای است که قبلاً اشاره کردهام؛ این اشتباه در محاسبه است.
راز ماندگاری جمهوری اسلامی؛ این خطّی است که امام(رحمت الله) ، در میان ما باقی گذاشت
بیانات در سیامین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) در جوار مرقد مطهر امام راحل 1398/03/14
ببینید؛ در ادبیّات سیاسیِ بینالمللی، عنوان «مقاومت به شیوهی امام خمینی» یک عنوان است. آنچه در تعبیرات فرنگیها وجود داشت و بعد از قضیّهی آزادسازی خرّمشهر خیلی این اصطلاح شایع شد، «دکترین مقاومت امام خمینی» است؛ این را مطرح کردند و مقالهها نوشتند. حالا من اینجا یک جملهای را یادداشت کردهام که نوشتهی یکی از چهرههای سیاسی معروف دنیا است که اگر بگویم همه میشناسید؛ او آن را در یک مقالهای نوشت؛ نوشته است که «دوران نقشآفرینی منحصر به فردِ توان نظامی و اقتصادی در سیطرهی جهانی در حال افول است؛ اینکه یک کشوری توان نظامی زیادی داشته باشد و توان اقتصادی زیادی داشته باشد و بتواند به سیطرهی خود ادامه بدهد، دیگر در حال افول است؛ دنیا عوض شده»؛ او می نویسد که «در آیندهی نه چندان دور شاهد قدرت های فرامرزیای خواهیم بود که از لحاظ ماشینآلات جنگی -مثل بمب اتم- یا سهم در تولید صنعتی جهانی، چندان بالا نیستند امّا با قدرت تأثیرگذاری بر میلیونها انسان، سیطرهی نظامی و اقتصادی غرب را به چالش خواهند کشید». این را یک سیاستمدار و صاحبنظر سیاسی غربی و آمریکایی می گوید. بعد هم اضافه می کند که «دکترین مقاومت خمینی با تمام توان، شاهرگ های سیطرهی غرب و آمریکا را هدف گرفته است». راز ماندگاری جمهوری اسلامی اینها است؛ این خطّی است که این بزرگوار، این بندهی صالح خدا، در میان ما باقی گذاشت؛ خطّ مقاومت، خطّ ایستادگی، خطّ قدردانی از آنچه داریم.
محو دولت اسرائیل در بیانات امام راحل (رضوان الله تعالی علیه)
بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى1398/8/24
در زمینهی فلسطین هم این جمله را من عرض بکنم؛ موضع ما در قضیّهی فلسطین یک موضع اصولی است؛ یک موضع قطعی و اصولی است. از پیش از پیروزی انقلاب، از اوایل نهضت، امام بزرگوار ما به خطر نفوذ صهیونیسم و دخالت صهیونیسم و ظلم صهیونیسم تصریح کرد؛ از اوّل انقلاب هم ما در این موضع قرار گرفتیم. اوّلین کاری که جمهوری اسلامی کرد، این بود که مرکز صهیونیستها در تهران را که مال رژیم قبل بود، از آنها گرفت، بیرونشان کرد، داد به فلسطینیها؛ این یک کار واقعی و نیز یک کار نمادین بود و تا امروز ما در موضع خودمان قرار داریم. ما از فلسطین حمایت کردیم، به فلسطینیها کمک کردیم، باز هم کمک می کنیم، هیچ گونه ملاحظه و رودربایستی هم در این قضیّه نداریم. باید همهی دنیای اسلام به فلسطین کمک کنند.
مکرّر در بیانات امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) و بیانات مسئولین جمهوری اسلامی، محو دولت اسرائیل مطرح شده است؛ دشمنان این را بد معنا می کنند؛ محو دولت اسرائیل به معنای محو مردم یهودی نیست -ما با آنها هیچ کاری نداریم- [منظور] محو آن حکومت است، محو آن رژیم تحمیلی است. «محو اسرائیل» یعنی مردم فلسطین که صاحبان واقعی آن سرزمینند -چه مسلمانشان، چه مسیحیشان، چه یهودیشان- خود صاحبان اصلی دولت خودشان را انتخاب بکنند؛ بیگانهها و اراذل و اوباشی مثل نتانیاهو و مانند اینها را که واقعاً اراذلند، از بین خودشان ازاله کنند، بیرون کنند، کشور را خودشان اداره کنند؛ محو اسراییل یعنی این، و این اتّفاق خواهد افتاد. بعضی استبعاد می کنند که چطور مثلاً بعد از گذشت هفتاد سال [فلسطین مستقل می شود]؛ کشورهای بالکان و بعضی از کشورهای دیگر هم بعد از شصت سال، هفتاد سال که در تصرّف دیگران بودند مستقل شدند، برگشتند به ملّت های خودشان؛ هیچ بُعدی ندارد. وَ ما ذالِکَ عَلَی اللهِ بِعَزیز؛ این اتّفاق خواهد افتاد. ما طرفدار مردم فلسطین هستیم، ما طرفدار استقلال فلسطین هستیم، ما طرفدار نجات فلسطین هستیم، ما یهود ستیز نیستیم؛ در کشور خود ما عدّهای یهودی وجود دارند که با کمال امنیّت دارند زندگی می کنند. پس این هم یک نکته.
|