بارها شنيده ايم كه قمه زنان به اين روايت دروغ تمسك مي كنند و بي خبر از هم هجا مي گويند: اگر قمه زني و سر شكافتن در عاشورا و عزاي حسين علیه السلام جايز نيست پس چرا زينب سلام الله علیها سرش را به چوب محمل كوفت و سر و صورتش را آغشته به خون كرد! مگر امام سجاد علیه السلام همراه زينب نبود و اين اقدام عمه را نديد. آيا سكوت امام معصوم در اينجا نمي تواند در تأييد و تقرير اين عمل باشد؟!
اما اصل ماجرا به اين صورت مي باشد كه فردي به نام "مسلم جَصّاص" (گچكار) نقل مي كند:
من از طرف ابن زياد اجير شده بودم كه دارالاماره ی كوفه (و يا به قولي دروازه ی شهر) را تعمير و گچكاري كنم. مشغول كار بودم كه هياهويي در شهر بلند شد. دست از كار شستم و به سوي هياهو و ازدحام مردم رفتم. ديدم سرها را بر سر نيزه ها كرده اند و همراه با اسرا كه در چهل كجاوه بودند، وارد شهر مي كنند. زينب دختر علي، علیهما السلام خطبه مي خواند و مردم كوفه را به باد ملامت گرفته بود كه ناگهان سر حسين علیه السلام را بالاي نيزه كرده، جلوي كجاوه زينب آوردند. زينب چون چشمش به سر بريده برادر افتاد و ديد كه باد موي محاسن برادرش را گاه به سمت راست و گاه به سمت چپ مي برد، از شدت تأثر و ناراحتي سرش را به چوب محمل كوبيد؛ چنانچه خون از زير مقنعه اش جاري شد و با چشم گريان رو به برادر كرد و اين اشعار را خواند:
يا هلالاً! لمّا استتمّ كمالا
غاله خسفة فابدي غروبا
ما توهّمت يا شقيق فؤادي
كان هذا مقدّراً مكتوباً
يا اخي فاطم الصغيرة كلّمها
فقد كاد قلبها أن يذوبا
يا اخي قلبك الشفيق علينا
ما لَه قد قسي و صار صليبا...[1]
محدث متقي، صاحب مفاتيح الجنان؛ مرحوم شيخ عباس قمي(ره) در مورد اين خبر مي نويسد:
مؤلف مي گويد كه ذكر محامل و هودج در غير خبر "مسلم حصّاص" نيست و اين خبر را اگرچه علامه مجلسي نقل فرموده، لكن مأخذ نقل آن منتخب طُرَيحي و كتاب نورالعين است كه حال هر دو كتاب براي اهل فن حديث مخفي نيست، و نسبت شكستن سر به جناب زينب، سلام الله عليها، و اشعار معروفه نيز بعيد است از آن مخدره كه عقيله ی هاشميين و عالمه ی غير معلّمه و رضيعه ی نبوت و صاحب مقام رضا و تسليم است.[2]
محدث قمي(ره) سپس با استناد به كتاب ها ي معتبر مي نويسد كه اصلاً محامل يا هودجي در كار نبود تا حضرت زينب، عليها السلام ، سرش را به آن بکوبد.
عالم بزرگوار آيت الله حاج ميرزا محمد ارباب (متوفي 1328 ه ق) نيز در اين باره می نويسد:
...]از[ كتب مقاتل نمايد كه حمل اهل بيت بر جهاز شتران بوده، و ذكر محامل از خصايص خبر مسلم جصّاص است در كتاب "نورالعین" که كتابي است بي اعتبار و مجهول المؤلّف و شيخ طُريحي از آن جا حكايت كرده. و شكستن پيشاني حضرت زينب نيز از مشتملات اين خبر مجهول است، و اشعار مذكوره ی معروفه در اين خبر نيز از مقام فصاحت و بلاغت عقيلة الهاشميين بسيار دور است؛ چنانچه بر اهل بصيرت و خبر ه ی فن مخفي نيست.[3]
به دلايلي كه گفته مي شود اين خبر ساختگي است:
1. سند ندارد و به عبارت ديگر سلسله راويان آن در جايي ذكر نشد ه است.
2. منابع اوّليه وكتابهاي معتبر هیچ گاه آن را گزارش نكرده اند.
3. تنها در كتاب نورالعین، نوشته شده و نويسنده و يا به عبارت صحيح تر جاعل آن كتاب تا به حال معلوم نشده است ؛ تنها به ابراهيم بن محمد نيشابوري اسفرايني نسبت داده می شود كه شخصي اشعري مذهب و شافعي مسلك بود و حتي اين انتساب هم مورد قبول كارشناسان كتاب نيست[4] و شيخ طُرَيْحي نيز كه آن را در منتخب[5] آورده، از نورالعین گرفته است.
4. شعر معروفي كه در متن اين گزارش آمده است، حاوي مصرعي است كه مي گويد: "يا اخي فاطم الصغيرة كلمها" ؛ "اي برادر با من حرف نمي زني، نزن؛ لااقل با دختر صغيره خود فاطمه سخن بگو!" چگونه اين سخن مي تواند صحيح باشد، در حالي كه بنا به تصريح همه ی تاريخ نويسان و پژوهش گران اسلامي، فاطمه بنت الحسين علیها السلام، كه فاطمه ی كبري هم خوانده می شود، آن روز، زن بزرگ و شوهرداري بود كه با شوهرش حسن مثني همراه پدرش از مدينه خارج شده بودند و شوهرش حسن بن حسن علیه السلام، معروف به حسن مثني در روز عاشورا پس از آن كه زخم هاي فراوان برداشته بود، از مرگ نجات يافت. و دختر ديگري براي امام حسين علیه السلام كه فاطمه نام داشته باشد و در كاروان اسراي كربلا باشد نام برده نشده است و آن كه در ميان روضه خوانان به نام فاطمه صغري معروف است، به قول خود روضه خوانان به علّت بيماري در مدينه مانده بود و در حماسه ی عاشورا شركت نداشت.
5. در بيت بعدي نيز، جعل كننده ی خبر، امام حسين علیه السلام را به سنگدلي و قساوت قلب متهم كرده است كه با تمسك به صنايع ادبي، مانند تجاهل عارف، هم نمي شود درستش كرد!
6. با توجه به شخصيت رضا و تسليم و خويشتن داري حضرت زينب با قاطعيت بايد گفت آن زينب كبرائي كه متون اسلامي او را توصيف مي كند، از زمين تا آسمان با اين زينب كه اين خبر ساختگي می گوید، فاصله دارد آيا مي توان گفت اين زينب همان زينبي است كه وقتی جنازه برادرش را در گودال ديد، دستانش را به سوي آسمان گرفت و گفت : إلَهِی تَقَبّل مِنّا هَذا القُربان ؛ "خدايا اين قرباني را از ما بپذير."
مسلم جصّاص، مزدور ابن زياد، م يگويد: زينب سرش را با چوب محمل شكافت و خون سرش را جاري ساخت تا شماتت دشمنان را باعث شود ! اما پيام آورِ معصوم عاشورا حضرت زين العابدين علیه السلام می فرماید: ما رَأيْتَ عَمّتي تصلي الليلَ عَن جُلوس الاّ ليلةَ الحادي عَشَر؛ " هرگز نديدم عمه ام كه نماز شب را نشسته بخواند، مگر در شب يازدهم."
زن مگو، مردآفرين روزگار
زن مگو، بنت الجلال، اخت الوقار
زن مگو، خاك درش نقش جبين
زن مگو، دست خدا در آستين
علاوه بر آنچه گفته شد بايد متوجه بود كه اگر اين روايت درست هم باشد، كه البته نيست، زمين تا آسمان با كار قمه زنان فرق دارد. زيرا نه موقعيت قمه زنان، موقعيت زينب، عليها السلام، است و نه كار آنها مانند كار ايشان است.[6]"[7]
فهرست منابع
------------
[1] - عباسقلي خان سپهر، ناسخ التواریخ، ج 6، ص 54 و 55
[2] - . 1. شيخ عباس قمي، منتهی الامال ، ج 1، ص 75
[3] - ميرزا محمد ارباب، الاربعين الحسينيه، چاپ اسوه، ص 232
[4] - نام كامل اين كتاب "نورالعین فی مشهد الحسین" است براي نخستين بار دويست سال پيش يعني در سال 1298 ق در مصر چاپ شده و پس از آن نيز ده بار در بمبئي و مصر و بغداد چاپ و افست شده است. همه نويسندگاني كه در عاشورا پژوهي با تأمل و تحقيق قلم زده اند به ساختگي و غيرمستند بودن اين كتاب، تصريح كرده اند . چنانچه شهيد قاضي طباطبايي آن را "از كتب بسيار ضعيف و غير قابل اعتماد" و "مجعوله و ضعيفه و مجهول المؤلف" وصف كرده و نوشته "مقتل اسفرايني پر از جعليات و نقليات قصه سرايان است". كتابشناس بزرگ معاصر، علامه سيد عبدالعزيز طباطبائي يزدي نيز انتساب كتاب را اسفرايني رد كرده و مي نويسد: "من احتمال بيشتر مي دهم كه اين كتاب ساختگي، و منسوب به اسفرايني است؛ چرا كه اسلوب آن به آثار قلميِ قرن چهارم نمي سازد". (محمد اسفندياري، كتابشناسي تاريخي امام حسين(ع)، ص 64 و محمد صحتي سردرودي، عاشورا پژوهي با رويكردي به تحريف شناسي تاريخ امام حسین، ص 64
[5] - اين كتاب كه به فخرالدين طُريحي نجفي (979- 1085ق) نسبت داده مي شود، براي مقتل خوانان و مرثيه سرايان نوشته شده است تا دستشان در گرياندن مردم هرچه بيشتر باز باشد. از آنجا كه اين كتاب كشكول گونه، به صورت غير مستند و بدون تحقيق تأليف شده بسياري از كتاب شناسان و حدي ثپژوهان از آن انتقاد كرده اند. براي نمونه ميرزا محمد ارباب درباره ی آن مي نويسد: "در كتاب منتخبف، مسامحات بسياري نموده كه بر اهل بصيرت و اطلاع پوشيده نيست". و در جايي ديگر مي نويسد: "روايت مختص به آن كتاب( منتخب) اعتباري ندارد" (همان کتاب، ص71)
[6] - محمد صحتي سردرودي، تحريف شناسي عاشورا و تاريخ امام حسین، ص 209
[7] - قمه زنی سنت یا بدعت، مهدی مسائلی، انتشارات گلبن، صص 25 تا 30
|